پیدایش پدیده 10 :
... ، وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ ، وَلَقَدْ آتَینَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ ، ...
صبح باز می ریم سر کار و گفتم امروز که سر کار نرفته ایم و بعد ظهرم بقدر کافی استراحت کرده ایم ، فرصت رو غنیمت بدونیم ، تا فوتبال شروع نشده !
راستی کی باور میکرد ؟ هفت یک !؟ منکه تو خوابم نمی دیدم برزیل ، اونم میزبان جام ، اینقد گل بخوره و یه دونه بزنه ! عربستان که نبود هشت تا بخوره ، خب آلمان رفت فینال و امشب از آرژانتین و هلند یکی میاد بالا برای بردن جام بیستم بخونه .
منکه دلم می خواد آرژانتین ببره ، ولی اگه هلند ببره برای اولین باره ، که یادم میاد یه بار تو آلمان حقش بود ، با فوتبال شناوری که داشت و یه شماره 14 .
البته می دونین که فوتبال یازده بازیکن تو زمین داره ، البته ده تا بازی می کنن و یکی هم دروازه بانه و شماره دوازدهم نداره چه رسه به چهارده ، مگر تو نیمکت ذخیره ها ، ولی اون شماره 14 هم مثل شماره 10 برزیل بود و هم مثل غایب دیگش در دفاع ، که هم زیاد گل خورد و هم کم گل زد .
چراکه میداندار بود و در واقع همه کاره ی تیم هلند ، و جاش تو تیم الان هلند خالیست ، ولی آرژانتین مثل اونو داره ، که آخرش به ایرانم گل زد و ... ، شماره دهشونو میگم ، که مثل شماره هشت قدیم ما ، بقولی بازیش دیدن داره .
خب نماز عشا که خونده شد و یه ساعتی مونده تا فوتبال و هنوز وقت هست که از اون حرف بزنیم ، مثلا یه شماره هفت داشتیم که این شماره رو مثل شماره هشتی که گفتم موندگار کرد ، آخه وسط وسط بازی میکرد و برای همین شماره هفت بود ، آخه اون وقتا شماره ها حساب کتاب داشت ، هرشماره جای خودش بود ، از یک دروازه بان گرفته تا یازده گوش چپ خط حمله .
حتی ذخیره های نیمکت نشین هم شماره شون مثل الان نبود ، ولی یه چیز هس که مثل سابقه هنوز ! با اینکه سابق بر اینم شماره ی صفر بود ، ولی هیچ بازیکنی این شماره رو نه در قدیم داشت و نه الان داره .
در حالیکه این شماره شماره ی مادر شماره های دیگه بحساب میاد ! خصوصا در دستگاه دو رقمیش ، البته قدیما که گفته میشه بر پایه ی ده بود ، ده رقم که نبود ، نه (9) رقمی بود و همین قرون اخیر یه دانشمند همون رقم مادر کشف کرد و بعدش ده رقمی نوشته شد ، و مهمون چشا !
در حالیکه کشف شده و مهمون گوش و چشم ، مثل ارقام دیگه نیس که شماره پیدا شده ای در بیرون باشه ، مثل شماره ی باریکنی در میدون فوتبال ، اونم مثل قدیما که شماره شماره ی جای بازیکنم بگه .
مثل شماره ی کدی که در نوشته ی قبلی گفته شد که کد تلفن استان یکی شده ، یا شماره کد پستی ، که مثلا خونه ها دارن و جای خونه رو مثل جای تلفن کننده میگه ، یا همین کد ده رقمی کد ملی که "آحاد" مردم دارن .
که با کد تلفن فرق داره ، مال تلفن اولش همون شماره ی مادره ، ولی با اینکه ده رقم داریم ، ولی رقم اولش صفر نیس ، حالا چرا ؟ بمونه ، چراکه مثل تلفن نیس که تو "مردم" یکی شمارش شماره ای از "مردم" باشه و مردم ، نه "آحاد" ش ، شماره داشته باشه و اون شماره شماره ی مادر باشه ، مثل مادر کتاب که بحث امسالمون اینه و کشید به فوتبال .
خب بریم ببینیم کی حریف آلمان میشه تو فینال ؟
پیدایش پدیده 9 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا ... إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ، وَآتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ ... ، ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ... .
سلام علیکم
یه دوست ، یه یار :
امروز که سر کار نرفتیم گفتم بحثمونو پیگیر باشیم ، که گفتم یکی دو "فقره" تلفن داشتیم ، و نگفتم که یه تلفن دیگه هم از یه دوست داشتم ، یعنی اینجا ننوشتم ، که چشتونم پذیرایی داشته باشه گفته رو .
منتها اول وفات نخستین یار و یاور پیامبر رو تسلیت بگم ، که نه تنها وقتی مثلا پیامبر میرفت به غار حرا و آونجا بود ، نقله که براشون غذا می فرستادن و ... ، بلکه وقتی در آنجا که بود و به ایشون یکی دو "فقره" گفته شده : " إقرَأ ..." ، این وقت یه کودک ده ساله نبود که پذیرای رسالت ایشون بود ، از همون نخست ، بلکه همسر گرامی ایشون هم وقتی شنید نیز پذیرفت ، و تا در قید حیات تا چنین روزی بود نیز یار و یاور ایشون بود .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أ ... .
خواندن و نوشتن :
نکته ای که در اینجا بد نیست به اون اشاره کنم اینکه ما انزل الله ، اونچه که خدا بر پیامبر نازل می کرد ، و ایشون برای همسر بزرگوارشون نقل می فرمودن ، اونا رو که نمی نوشتن که ، کاتبان یا نویسندگان وحی بعد ها اقدام به این کار کرده اند ، پذیرش اولیه پذیرش گوش بوده و بعد نوشته شدن چشمم پذیرایی داشته .
البته نکته ای که لازم به ذکره ، یادآوری اینه که صدایی که گوش پذیرای اونه از مکتوبات و نوشته شده های بیرونه ، منتها نوشته ای برای گوش ، مثل همون که اومدم گفتم : "ماه تو آسمون پیدا شد" و این گفته فرق داره با نوشته اش در اینجا ، هرچند حرف همون حرفه ، ولی یکی از دو "فقره" نوشته شده برای کتاب و نوشته ی گوشه .
بعبارت دیگه یه حرفو ، یه سخنو ووو که گفته شده ، بعبارت دیگه در بیرون پیدا شده ، می تونه پیدا شده ، یا نوشته شده ، ویا کتاب و نوشته ای پیدا برا گوش باشه ، و همون گفته برای چشمم باشه ، مثل همون سخنرانی های جناب مصباح که بگوش من نخورده بود ولی کتابش بنام "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری" در کتابخونه ی زندان پیدا شد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر کِتَابٌ ... ، وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ، َهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ... .
شب میهمانی :
که بحثی که داشتیم کشید به بحث نظریه ی "مردم" ی که در نظریه ی ایشون برامون مسئله شد ، که از مردم کدوم سر زمین می فرمایند ، و یا کدامیک از آسمونهایش ؟ آیا مردمی که بفرمایشات ایشون بهنگام سخنرانی گوش می دادن ؟ ویا فرمایشات ایشون مهمان چشمی مثل چشم من بود ؟ و پذیرای واو به واوش ، که حسن ( به ضم ح ) ش این بود که گوش به آب سپرده نمیشد ! تا از آب گرفته چه باشد ؟
بلکه حرف حرفش استوار و پایداره بهمون صورت که به چشم اومده ، حالا تصویرش با تصویر ما از مثلا "مردم" فرق داشته باشه از آنچه که میهمان گوش ایشون ، یا چشم ولی همونطور که گفتم مکتوبش بمونه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... .
بعبارت دیگه داستان نازله برای حتی گوش ایشون ، بمونه ، حالا روز ؟ یا شب ؟ و اونم یه جا ؟ تحت یه حرف ، یه کلمه و یا یه جمله ؟ هم بمونه ، مثل "فقره" نون ، نظر ووو ی : " نظریه سیاسی اسلام / کشور داری" ایشون .
مثل ف و فرزاد تهرونیا ، که بقول معروف تا لب وا کنی تا تهشو می خونن .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِینٍ ، ... .
خب کجا بودیم ؟ امروز ؟ که روز یازدهم ماه مبارکه و مثل دیروزی پیامبر یکی از یارانشو از دست داد ، که پذیرای نه تنها با گوش ، بلکه با جون و دلم بود .
و تلفنی که یادم رفت بگم ، مثلا وقتی زنگ زد شمارش شماره ی قبلی نبود ، و وقتی پرسیدم گفت مگه خبر نداری ؟ کد استان یکی شده .
وهنوز شماره ی همونجایی هست که بود ، البته سند خریده ، چون پدرش نذاشت ! و از اونجا در میاد ، تو این هفته ، که هنوز خبر نداده که چه شد ؟
پیدایش پدیده 8 :
سلام علیکم
... إسمِ ... ، کَلّا ... ب .
شب آخر : شب میزبانی !
خب برزیل کلمبیا رو هم برد و در مرحله یک چهارم هم فقط میزبان نیس ، ووو
البته خبرا حکایت از این دارن که بدون "فوق ستاره" ی جانشین "مریخی" و یا بقول ایرونیا "جادوگر" شون ، که فقط میزبان می تونه باشه مثلا باچشم .
یکی دوتا تلفن دیشب و امروز داشتیم که اولیش خدای نخواسته دعا دعا می کرد :"دست" چهارم ایران ببازه ! شاید شبکه ی سه بقیه ی فوتبالو پخش کنه و میزبانی جام جهانی باشه ، چشش !
آخه بنده خدا ماهواره که نه ، دیجیتال ایرونیشو هم نداره ، که شبکه ی ورزشو داشته باشه ! که فوتبال داره ! با چشمی "ویژه" به ورزش ، حالا بمونه هنوزم مثل تبلیغات فوتبالی ، نه والیبالی شبکه ها ، اونم برا جذب مشتری که نه ، برا :"رزومه" ، معرفی و نشون دادنم ، به میزبانشون ، چشم میزبان .
خانه ی دوست :
... ، طسم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، لَ ... .
بگذریم ، گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " مثلا برای اینم بود بیرون از خونه خبر نداره از دل ما و منجمله شما دوتا تو خونه هم که بیاد ، و میزبانی دلمون از اون ، نهایتش حسی داشته باشه از بازخورد ورودش به دلمون ، مثلا ببینه ازش تو خونه پذیرایی می کنیم و نهایتشم مهمونم حبیب خداس ، حبیب خداش .
بعیارت دیگه منکه گفتم با ناپیدا کاری نداریم ، پس با پیشفرض نظیر اون مثلا "دوست و دشمن" ، یا بقول جدیدش "دشمن و دوست" و یا جدید "میدون دار" ایندو که نمی خوایم در خونه رو بروی بیرونی باز کنیم ، که ببینیم چی داره که ما ازش کم داریم ؟ یا حرفی علاوه بر حرفمون داره برامون ؟ که میزبانش باشیم ؟ میزبان حرف ؟
البته گفتم که ما راضی به زحمت ایشون نیستیم ، کافیه نشونی بدن خدمتشون برسیم و گوش بحرفشون بدیم و ببینیم چی دارن برامون بگن ؟
خب برا اینم از کجا می فرمایند راه بیفتیم بریم بیرون ؟ برا اینم بود که گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " .
برا اینکه گفتم تو "سرازیری تند سربالایی" داده شده ، نه تنها تا شهر ، استان ، کشور و کره ی زمین ، بلکه تا فضا و مثلا ماهم که زیر پا بذاریم ، فتوحات ایشون "حد یقف" نداره و کره مثلا مریخ که نه ، چشم اندازی تا ثریا هم دارن !
پشت سرشم نگاه نمیکنه که یکی :
... ، قَالَتْ : یا أَیهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَی کِتَابٌ کَرِیمٌ ، إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ، ...
چی میگه ؟
بگذریم ، نگفتم تلفن امروزو ! کار فرمای کار جدید زنگ زد که چرا امروز نرفتیم سر کار ؟ نگفتم که بعد نماز صبح جون کار نداشتم ، ماشینو بهونه کردم و ضمن اینکه گفتم راه کوتاه هم نیست که بشه پیاده اومد ، و نگفتم که با ماشین کرایه هم که کلی کرایه ماشین داره ، گفتم ان شاء الله سحر میایم ، و پذیرفت ! با چی ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، طسم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، نَتْلُو عَلَیکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى ... .
--------------------------
تا نخوندین و غلط گیری نشده ، بگم که برزیل به نیمه نهایی صعود کرده ، بعد آلمان و الانم که آرژانتین صعود کرد و موند یکی از دو تیم کاستاریکا و هلند .
پیدایش پدیده 7 :
بِإسمِ ... ، تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ ... .
سلام علیکم
اول جمعه ی اول ماهو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم دنبال اونکه گفتم ، که بهتره میدون کار خونه باشه .
بله درستکه پیر شدم و حدود شصت و سه سالمه ، حالا هجری قمریش بمونه ، ولی بازنشست که نشدم ، که خونه نشین بشم و با حقوق بازنشستگی بگذرنونم و میدون کارو تنگ تر کنم و بعدشم برم تو خودم و از دنیای بیرون کم کم دل بکنم و راهی دنیایی دیگه بشم و این داستان زندگی تواین دنیا باشه و کار تو اون ، که با چشم باز کردن به اون آغاز شده باشه و با چشم بستنم به پایان برسه .
جونم برای شما دوتا ، بچه های مسجد که نه ، خونه رو میگم ، جوونا بگه یادم میاد یه امام جمعه ای ، اونم تو خطبه ی نماز ، گفت بعضیا اول سوره ی یاسینو یس می خونن ، مثل بله ی زبونی ، حالا در مقابل چی و برای چی بله ؟ بمونه ، چراکه صرف نظر از بله ی همگانی اول پیدایش ، خب مگه قرار نیست که مردمی بله گو داشته باشن ؟! یا بقولی " موظف " ؟ وگرنه بقولشون مردمی " سرگردون " خواهن داشت ؟!
بگذریم ، بله ! داستان زندگی تو این دنیا مثل یک چشم باز کردن به اون و چشم بستنه از اونه ، بهمین اندازه .
قد همون که رفتم بیرون و چشمم افتاد به ماه که تو آسمون پیدا بود .
حالا شما تو سرازیری تند بیرون ، چشمتون بیفته به کوچه هم همینطور ، یعنی تو خیابون پیدا میشه ، خیابونم تو شهرش ، ووو ، یعنی فضانوردشم پا گذاشته روی کره ماهی که تو آسمونه .
پس فضا همون فضاست و منکه فضارو برای کار تنگ نکردم ! اونم وقتی گفته : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " باشه .
خب داریم به اذان ظهر جمعه به افق خودمون نزدیک میشیم ، باشه ان شاءالله برا بعد نماز ظهر ، البته تو خونه ، حتی به جماعت ، ...
قبول باشه
بِ ...،الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ... ، وَلَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا.
مثلا همین فضایی که بهنگام سجده در نماز ظهر داشتیم ، و یا بهنگام عصر ، که مثل چشم که افتاد به ماه تو آسمون ، پیشانی بدن گذاشته شد بر زمین ، البته زمین خونه .
حالا کاری نداریم که بقول خطبه ی فدکیه همراه با تواضع هم بود و دور کردن تکبر ؟ ولی براثر سجود پیشانی هم مثل چشم دیداری داشت و زندگی ، ولو قد تماسی که با زمین داشت .
حالا این ارتباط ما ، منجمله شما دوتا ، با دنیای بیرون آیا محدود شده به مهر زیر پیشونی ؟ یا شامل زمین خونه هم میشه ؟ و اگر گفته بشه ، حالا : "کوچه و خیابون و آزاد راههای دیگه " بمونه ولی :"شهرما خونه ی ما" چطور ؟ همینطور :" ایران خانه ی ما " ؟ و :" کره زمین " که از نام و اسمش پیداس که زمینه و کشور مثلا ایران و شهراش روی اون "پیدا" شده ، مثل ماه که گفتم :" تو آسمون پیدا شد " و ...
که بر "اثر سجود" پیدا شد .
خب جمعه هم داره غروب میکنه و اذان مغرب و هنگامه ی پیدایش پدیده ...
قبول باشه
... ، ک ... .
از همه ی اینا گذشته ، چند بار بریم بیرون ؟ تا حالا چهار بار رفتیم و کارفرما کارش آماده نبوده ، از دویست هزار تومان پیش پرداخت چقدشو داده باشیم بابت بنزین رفت و اومد ؟ گوش شیطون کرحالا خوبه که گیرپلیس راه نیفتادیم که ماشینو بفرسته پارگینگ ! برا مثلا تموم شدن بیمه ، که معلوم نیست امسال چقد باید بابتش بدیم ؟ و پلیس راهم که بقول درسهایی از قرآن شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران وقتی مدرک بخواد مثل " گواهینامه " کاری نداره که ما کار داریم و درآمدی داشته ایم و "بیمه نامه" رو تجدید نکردیم ؟ ووو ؟ اونم مثل کارفرما کاری به ما نداره !
در حالیکه در قرارداد اومده : ضرر و زیان ناشی از تعطیلی کار از طرف هرکدوم بعهده ی همون طرفه .
... ، ط ... .
از اینام گذشته ، منکه دست کارفرمای بیرونو تا خونه که باز گذاشتم ! اگه مسجد محل رو خونه ی خودمون می گفتم که ...
یا بقول ایشون کوچه و خیابون که نه ، شهرمی شد خونه ی ما که دستش از شهرم کوتاه می شد ! و اگه مام وطنم می گفتم که از کشور ایرانم که بیرونش کرده بودم و ... ! ووو
... ، إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، ... .
همونطور که دستش گفتم کوتاهه از اون طرف بدن ما ، منجمله شما دوتا ، که تو خونه هم بخواد دستبکار بشه ، حالا داعشی یا بقول خودش قانونی و از این دست ، چراکه از گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " میشه این برداشتم داشت که بدن ، اندام ووو هم خونه گفته میشه ، خونه ای که گفته شد یه طرفش بیرونه و منجمله توی خونه ای که بدن ما تو اون پیدا میشه ، و طرف دیگه ی اون بقول باب دانش علیه السلام عالم اکبر و بزرگتر از عالم بیرونه که برا چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی بدنمون پیداس .
خب دیروقته و صبح کله ی سحری باز قرار بریم سرکار جدید که کارفرما گفته ایندفعه دیگه آمادس برا کار ، ان شاءالله
آخرین اصلاح : شنبه 14 تیر 1393
... باب "مدینه" شهر دانش ...
پیدایش پدیده 6 :
سلام علیکم
یادآوری :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ ، ... ، إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ، فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ، ... ، وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ .
هرچند گفته باشم ، مثلا وقتی که گفته میشه برا : " نخستین بار چشم ما به اندام جهان خارج افتاد " این اندام که گفته میشه ، می تونه شامل یدن خودمون ، منجمله شما دوتا تو خونه هم بشه ، ولی به این معنا نیست که هنگامه اش فرارسیده ! که از این سجده گاه فرشته ها حرف زد ! فعلا مسجد خونه باشه بهتره ، تا مثلا ببینیم سر برج چی میشه ؟!
که امروز بحسب تقویم دوازدهم اونه ، و برابره با پنجم ماه رمضان 1435 و سوم ژوئیه ی 2014 .
خب داریم به اذان مغرب به افق خودمون نزدیک میشیم ، ان شاء الله بعد ...
قبول باشه
شب میانی ، وسط : ... ، وَمَا أَدْرَاکَ ... ؟ ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المص ، ... ، وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ
ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ
ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا ... .
مگر اینکه کارفرمای بیرون خونه ی ما رو ، منجمله خونه ی شما دوتا رو هم خونه ی خودش بدونه ، نه اینکه کله ی سحر راه بیفتیم برویم بیرون از خونه بقول سخنران شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران تو : "سرازیری تند" : "کوچه ، خیابون ووو" و اینبارم کار آماده نباشه ! و مثل سه دفعه ی قبلی رفت و برگشتمون یه ساعتی طول بکشه ، اونم با ماشینی که بنزینشو با با نرخ اصلاح شده ی مرحله ی دوم هدفمندی یارانه ها زده باشیم !
اونم برای ساخت و سازی بر اساس علم و دانش غربی ! از سر ناچاری ! و بیکار نموندن !
در حالیکه آخر سرازیری اتوبان : "کوچه ، خیابون ووو" اون عیانه و حاجت به بیان نداره که منتهی به شهرک و شهر سازی به سبک غربی میشه ، همینطور ادامه ی اون : " استان ، کشور " و نهایتش کره ی زمینم که نباشه و به ماهواره سازی هم بکشه ، بقولی بازم : " در انحصار غرب " ه !
و توصیه ی نه تنها : " جوانان " بلکه : " استادان " هم برای از انحصار در آوردنش ، بازم در سرازیری تند آزاد راه : " کوچه ، خیابون ، شهر ، کشور ... " ه ! نه : " خونه ، مسجد ووو " ، که خواندش فرق داره با اهل بیت : " ... ، کرات ، کره ی زمین ، کشورها ، کشور جمهوری اسلامی ایران و استان مرکزی و دیگر استانها ، شهرستانها ، خیابوناش و کوچه ها ی خونه هاشون " .
چراکه خوانده ی یکی " خانواده ی خانه " ای و در فراخوان دیگری لبیک گو :"احاد" خانواده خانه و مفتخر به عنوان :"شهروند" ه ! حتی : "جوانش" ، حتی : " استاد" صاحب نفوذ بر جوانش ، بعبارت دیگه نه فقط جوینده ی دانشش بقول "سخنران" سر سفره ی افطاری ، بلکه طلبه و طالب علم از قلم افتاده ی حوزه هم !
مگر اینکه در نقشه راه اون سرازیری تند سربالایی پیمانکار فقط دانشگاه و دانشگاهی باشه ، حالا شکل و شمایلش به " صورت " شهروندشم ندید بگیریم !
خلاصه : " فضا " ی بیرون نقش داره در اینکه میان درون و بیرون کجا باشه ، که گفتم فعلا بهتره خونه باشه تا ببینیم چی میشه ؟
البته تا سر برج ، نه ماه و ماه رمضون و شب قدر ...
چراکه تا حالا گفتم که : ماه تو آسمون پیدا شد ، برا چشم ، چشم جون دار ، نه بی جون و بی حس این وسط .
خب ، ان شاءالله تا شبی دیگر، فعلا شب بخیر .
بعد نویس :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... ، یس ، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ، ... .
در میان پیمانکاران ، یا بقول ( ماهواره ی ) شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران : " استادان " ، برادر استاد حسن رحیم پور ازغدی رو دیدم و یاد فرمایشی از ایشون افتادم که فرموده اند : کارفرما ی کجو با شمشیر راست می کنن !
بِسْمِ اللَّهِ ... ، قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ ...
آخرین اصلاح : جمعه 13 تیر 1392 ، 6 ماه رمضان 1435 و 4 ژوئیه ی 2014 ، پسر خونه :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ ... .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... ، یس ، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ، ... .
پیدایش پدیده 5 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالسَّمَاءِ وَ ... .
سلام علیکم
یادآوری :
بِ ... ، إ ... ، إ ... ب .
گفتم حرف فضایی ها بمونه ، نه ماهواره ای ها ، چرا ؟
یادآوری :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ، ... .
قبول باشه ، نه فقط نماز ظهر و عصرتون و ... ، بلکه خواب و استراحت و نفس کشیدنتونم .
خب ، بد نیست در رابطه با بحثی داریم یه نکته رو بگم که ما در ارتباط با بیرون ، مثلا بیرون از خونه ، که الزاما لازم نیست بیرون از اونم بریم ، با ماهواره ها سروکار داریم ، پس منظورم از ماهواره ها فقط اونی نیست که در عرف بهش ماهواره گفته میشه .
چرا ؟ برا اینکه هر جرمی که بازتابی از چیزی رو داشته باشه شبیه همون کاری رو می کنه که ماه تو آسمون با مهتابی که از خورشید داره میکنه .
پس ماهواره ها اگه برای همین شباهتتشون به ماه ماهواره بهشون گفته میشه ، در این برداشت اندام جهان خارج از دم در گرفته تا هرکجا که به چشم بیاد ، برا چشم ما کاری شبیه کار ماه انجام میدن ، از نظر در فضای بیرون فضایی بحساب میان مثل ماه و هر جرمی در فضای بیرون .
حالا بیرون چه بیرون از کره ی زمین گفته بشه ، و چه بیرون از خانه ی ما ایران ، و بقولی استان ، شهر ، خیابون و کوچه تا دم در خونه ی ما ، البته اگه خونه خونه ی ما باشه و درش دری باشه که ما برا اون گذاشته باشیم ، وگرنه الان که مستاجریم نه تنها در خونه ، بلکه چهار دیواری و شکل و هندسه ی خونه هم شبیه همون بیرونه .
می مونه اثاث خونه که ما با خودمون به این خونه اسباب کشی کردیم و آوردیم ، تازه اینا هم اونایی شبیه ماه نیستن و به این معنا ماهواره نیستن که ما مجبور به خرید و تهیه ی اونا نشده باشیم ، حتی لباسی تنمون که امروزه تقریبا همشون حرف دارن ، مثل مهتاب ماه که نه ! که گفتم بمونه ، بلکه مثل ماهواوره ها .
خب به اذان مغرب به وقت محلی خودمون داریم نزدیک میشیم ، ان شاءالله بعد ...
قبول باشه
خب کجا بودیم ؟ چرا با اندام ، جسم و جرم بیرون بمونه ، ولی ماهواره نه ؟
خب ساده اش همون که بقول باب دانش علیه السلام : پیداس جرم ، جسم ، اندام و بدن ماه ما ، منجمله شما هم در همون بیرونه ، ما که نمی خوایم ، شما دوتا هم که نمی خواستین برین بیرون که چیزی مثل بدن خودتون براتون پیدا بشه !
حرف از افتادن چشم به اندام جهان خارج که فقط نبود ! حرف از دیدن اندام جهان خارج ، منجمله بدن ما ، بشرح ایضا شما دوتا بود و فضای دیدن ، شنیدن ووو هم بود ، و می خواهیم ، می خواهید ببینید که ماهواره چه دیدی داره که شما ندارید !
و دیگه چه داره ؟ که ما ، شما دوتا ندارین ؟ مثلا قلب و دل داره ؟ که شما ندارین ؟ آرشیو و بایگانی و حافظه داره ؟ و شما "فاقد" ش هستین ؟ و حافظش ، اگه داره "دو" رقمیه ؟ که شما هم "دورقمی" حرفشو بگیرین بیارین خونه ! یا بسان آن بسازینش !؟
حالا آنسانی که اون ساخته ؟ یا مادر زاد ساخته بوده ؟! ولی ما ، منجمله شما دوتا نه ! ولی ماهواره ی اون آره ! و در پیدایش فرق داره با ما ، با شما دوتا ! ماهواره ی اون با ما ، شما دوتا ! ماه اون با ماه ما ، شما دوتا !
حالا سجده بمونه ! پیشانی بر زمین بمونه ! که مقصود اینه و ما ، منجمله شما دوتا مثل اونی نیستید که تکبر کرد و سجده نکرد بر ماهواره ای که هرچنه پیدایشش از همین زمینه ، ولی زمینه ی دیدن ، شنیدن ووو که نه فقط ، بلکه جمع حواسم داره و تازه این یک طرف و طرف زمینی عرش خدایی اونه برای شنیدن حرف جهان خارجه ، و دست ماهواره ها برای فتح طرف آسمونیش بمونه .
و پیدایش چنین پدیده ای برای فرشته مسئله سازه ، چنین ماهواره مسجود اونس ، نه اون ماهواره !
خب دیروقته و ان شاءالله بعد مدتی بعد سحری و ... می خوایم بریم سر کار تازه و ...
پیدایش پدیده 4 :
بِإ ... ، ق ...
سلام علیکم
کفایت میکنه ؟! یا بازم بگم ؟ غروب امروزم برم ماهو تو آسمون ببینم و بیام توخونه براتون بگم ؟ یا شما برین و بیاین بگین ؟ تا کی ؟
... ، فَاصْبِرْ عَلَى مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ ، ... ، نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یخَافُ وَعِیدِ .
یا یکی مثل ما و منجمله شما دوتا بیاد بگه ؟ ولو بقول خامس ال عبا : حرفشو ؟ ولو یه حرف ؟
حالا مثلا "جیم" مثل : "جمهوری" بمونه ، همون "میم" مثل ماه ، مه ...
یا هر حرفی که از بیرون برامون داشته باشه ؟
خب یواش یواش داریم به : " لحظات ملکوتی اذان مغرب " به افق خودمون نزدیک میشیم و بریم ... ، ان شاء الله بعد ...
قبول باشه
امروزه حرف از دیدن ماه با چشم برا کلاس اولیهای بیرونم جاشو داده به دیدن با تلسکوپ ، کلاس حرف بیرون از پا روی ماه گذاشتنم گذشته .
حالا کاری نداریم به اینکه مثلا فتوشاپی حرفا ، مثل اون فیلمی که تلویزون ایرانم نشون داد که رو زمین سه تا فضا نوردو فرستاده بودن به مریخ ، وکاری هم نداریم که همون وقتی که مثلا کره ی ماه فتح می شد چند نفر تو کشور همون فضانورد دنبال فتح یه لقه نون بودن ؟ در حالیکه با پول مثل همونا سفینه های فضایی به آسمون پرتاب میشه و ماهواره ها تامین بودجه میشه ووو
بحث ما پیدا شدن یه حرف در بیرون ، مثل حرفی که ماه تو آسمون برا ما داره و برداشت ، درک و دریافتی از اون داریم ، حالا این حرف چه حرفی باشه ، در کجای بیرون پیدا شده باشه و چه درک و دریافتی از اون دارن ؟ بمونه .
اونم تواین ماه ، که ماه نزول حرفه و همه هم مهمونن ! مگه اینکه بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری : حرف حرف مثلا یونان باستان باشه و عصر حاضر و این وسطم هیشکی حرفی نزده و اگه هم زده تو تاریخ حرف حرف بحساب نمیاد ! چراکه حرف بشر نیس !؟ خب حرف چطور ؟ پیدا شده ؟ قابل برداشت نیس !؟
بِسْمِ ... ، لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ، ... ، وَمَا أَدْرَاکَ ... ؟ ... .
یا برا پیداشدنش کلاس لازمه و برای درک و دریافتش و برداشتی از اون کلاس رفتن ؟ خب بقول حضرت امام رحمت الله علیه : تو کلاس چی ؟ دو تا چشم برا پیاده شدن حرف کلاس چی ؟ کلاس حرفشو با چی میخواد پیاده کنه تو چشم ، گوش ووو ؟ با زبون و دولب مبارکش ؟
کدوم زبون ؟ همون که در بنده ؟ دربند پیدا و ناپیدای قدیم یونانیش و ناپیدا و پیدای جدید و کامپیوتریش و بقول مثلا همون استاد جوان به شاگرد جوانش در اون سریال کره ای : زبون ماشین ؟
در حالیکه ماشینم مثل ماه منتقل کننده ی نور آفتابیه که به اون تابیده ، مثل بعضیا که ماهواره ی حرفای غربیا برای ما در سرزمینمون ایرانن ! در حالیکه همونطور که امام جمعه ی اخیر تهران گفت : اثر سجده بر پیشانی هم دارن ! و ...
که البته ربطی بما و منجمله شما دوتا نداره ! مگر اینکه :"خانه ی ما ایران" باشه ! که ...
حالا بقول باب الحوائج آقا موسی بن جعفر علیه السلام : خونه ی ما زمین بمونه ، که فضایی ها ، مثلا ماهی ها ، نه ماهواره ای ها ، مهتابی از آفتاب برامون داشته باشن و ...
پیدایش پدیده 3 :
گفتم ماه تو آسمون پیدا شد
بازم مثل دیشب ، و برداشتی که از اون داشتم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ، ... ، وَمَا أَدْرَاکَ ... ؟ ...
اصلا بقول ما ترکها ، ترکهای آذربایجانی و غربی اون ، چرا راه دور بریم ؟ باغچه نزدیک !
من از بیرون اومدم تو خونه و به شما دوتا گفتم : ماه تو آسمون پیدا شد .
بازم نزدیکتر ، ... گفتم : ماه ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْمُرْسَلَاتِ ... ، وَمَا أَدْرَاکَ ... ؟ ...
... : والسلامم بمونه .
سلام علیکم
... هُ ...
اون تو آسمون پیدا شد
تو غرب ... ، به شکل و صورت هلال ...
چراکه به همین شکل و شمایلشو در شرق و اواخر ماه قبلی داشتیم ، ...
خب : علیکم السلام
خب پاسخ سلام که واجبه ، بعدشم چی بگم جز این ؟ وقتی که شما اینارو بگین ؟ یا یکی دیگه مثل شما دوتا ؟
چراکه همونطور که در قسمت قبلی گفتیم شما دوتا در خونه هم مثل من زمینه اینو دارین که مثل من برین با چشم خودتون ببینین و برای مثل من بگین .
پیدایش پدیده 2 :
گفتم : تو آسمون پیدا شد
مثل دیروز ، هم وقتی وضو گرفته بودم و پیش از اون خرما با ونون با پنیرو گوجه ای خورده بودم ، هم بعد نماز مغرب و خوردن آش دست پخت مادرتون ، که بازم رفتم بیرون ، داشت غروب می کرد و مثل اینکه کوه شاخ داشت ، آخه نیمی از هلالش پیدا بود .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْقَارِعَةُ ، مَا الْقَارِعَةُ ! وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ ؟ ...
اینا رو که گفتم شما دوتا هم می تونید امروز برید بیرون از خونه با چشم خودتون ببینید .
وبعدش مثل الان من ، اونو که دیدین برا یکی مثل الان خودتون بگین .
و الحمدلله رب العالمین این اختصاص به ما و منجمله شما دوتا تو خونه نداره ، که مثلا من رفته باشم بیرون از خونه و چشمم افتاده باشه به ماه و براتون اونی رو که باهاش دیده بودم براتون بگم .
برداشت :
البته برداشت با برداشت فرق داره ، ولی فرقش میان ، یا فازی از برداشت و عدم برداشت از یه پدیده ای که پیدا شده نیست ، چراکه گفتم : برداشت با برداشت فرق داره .
بعبارت دیگه همونطور که در مباحث قبلی گذشت ، ما با برداشت کار داریم ، نه ناپیداش ، بعبارت دیگه با پدیده ای بنام برداشت ، و گفتم که الحمدلله رب العالمین زمینه ی اون اختصاص به ما و منجمله شما دوتا تو خونه هم نداره .
بعنوان مثال یه پدیده ای رخ داده و یکی رفته و برداشت خودشو از اون چنین گفته :
و یکی دیگه همونو : "اینچنین" ، ووو
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ، أ ... ؟ ... .
خب گفتم که در مباحث قبلی گفته شد که با پیدا و مثلا همین برداشت کار داریم ، پس نه تنها با آفتاب یا مهتاب ناپیدا و مثلا نابرداشت کاری نداریم ، بلکه با پیش فرض " برداشت و نابرداشت " ، یا " نابرداشت و برداشت " ویا میان ایندو هم کاری نداریم ، بلکه با برداشت و میزانش کار داریم ، به مقدار برداشت ، به اندازه ی برداشت شده .
نه مثلا "آمریکایی" اون ، بشرح ایضا مثلا "جمهوری" ش ، بلکه به برداشت ولو درغرب پیدا شده باشه ، حتی بقول آقا اباعبدالله : برداشت والسلام .
پیدایش پدیده :
سلام علیکم
اول پیدا شدن ماه رمضانو بهتون تبریک بگم بعد بریم سر بحثی که در این ماه انشاءالله می خوایم داشته باشیم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالسَّمَاءِ ذَاتِ ... .
زمینه ی پیدایش :
خب الحمد لله امروز که سر کار نمیریم و فرصت داریم که باهم حرف بزنیم ، آخه پارسال تو همچین روزی بعد پنج شیش ماه بیکاری کار پیدا شد و رفتیم مشغول شدیم ، در حالیکه برا خرید دستکش کار پولی در بساط نداشتیم و رفتم از مغازه ی نزدیک کار یه روزه نسیه گرفتم ، آخه طبق قرار داد آخر روز پیش پرداخت می گرفتیم .
عجب حالی داشت دمدمای غروب که با دست پر رفتیم خونه و سر سفره ی افطار روزه ای که بدون سحری گرفته شده بود ، البته نه بدون بدون و صفر ، خالی و تهی تهی ! منظورم اینه که مثل افطار نبود ، وگرنه با شکم خالی که نمیشه روزه گرفت ! چراکه شکم خالی یعنی چی !؟ داریم ؟! پیدا شدنیه و پیداس ؟؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ ، و ... ، و ...
البته منکه یادم نمیاد کارفرمای اون کار به قرارش عمل کرده باشه ! و ... ، نه اینکه پیش پرداختو نداد ، غروب رویایی رو میگم !
خب پارسال سال حماسه بود و از مقدراتش حماسه ی اقتصادیش موند ، ولی امسال پدیده ی فرهنگ و اقتصادو داریم و تازه اول تابستونه و فرصت پاییز و زمستونم داریم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لِإِیلَافِ قُرَیشٍ ، ...
هرچندم که در فصل گذشته بابت زندان رفتنی که داشتیم وضع وضع چنین روزی در سال گذشته نیست ، چراکه نزدیک به بیست میلیون تومن هم از اون بابت رفته ایم زیر قرض .
پیدایش پدیده ی مورد بحث :
خب برگشتیم سر بحثی که داریم ، هرچند که با رفتن به زندان و پیدا شدن کتابی در کتابخونه ی اونجا بحث کشیده شده باشه به "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری " .
خب کجا بودیم ؟ یعنی هستیم ؟
صبح بعد نماز داشتیم ، یعنی داریم : ... ، وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ ، وَالسَّمَاءِ ذَاتِ ...
و محل بحث زمینه ی پیدایش پدیده بود ، یعنی هست .
مثل چی ؟ مثل همین ماه مبارک که شکر خدا وارد اون شده ایم ، مثل شبهایی قدر در اون ووو
که تو آسمون پیدا شد