طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

فرهنگ ... :

سلام علیکم ، صبح بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، ... ، یوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیئًا وَالْأَمْرُ یوْمَئِذٍ لِلَّهِ .

فرهنگ سرپرست ... :

سرپرست فرهنگ ... :

فرهنگ نخستین و نخستین فرهنگ : 

اشاره :

گفتم که بعد مادرتون براتون حرف زدم ، ولی همونطور که من دیدم گوش دارین و براتون حرف زدم ، مادرتونم مثلا دید مثل اون دهن دارین بهتون شیر داد ، پس حرف اولو شما زدین ما هم اونچه از دستمون برمی اومد براش انجام دادیم .

خب حالا می خوایم از این حرف بزنیم ، اینکه گفتین مثلا گوش دارین ، دهن دارین ... ، مثل مادرو من ، حالا پدر ، یا سرپرست و یا بقول رهبر ، ولی ، امام ... ، امام امسال مدیر بمونه ، ان شاءالله 


  

سرپرست ... (قسمت پایانی) :

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

یاد آوری :

یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَا یتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ، ...

بسم الله ...

سلام علیکم ، صبح بخیر

بنام گوش ... :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ، لِلْکَافِرِینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ ، مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ، ...

پیش از رفتن سر کار گفتم یادی کنم ، ببخشین کنیم از بحث دیروزمون که رسید به چیزی بنام گوش ...

ان شاء الله رفتیم سرکار و برگشتیم ، بیکارم شدم بازم حرف می زنم برا ...

خب نون تازه رسید بریم صبحونه رو بزنیم و بریم سر کار

خب عصر بخیر

فرهنگ برتر :  

یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَا یتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ، ... 

جونم براتون بگه از وقتی مادرتون شما دوتا را دست من داد حرف زدنم با شما شروع شده .  

باخواهر و برادر بزرگتر و کوچکترتونم همینطور . 

براتون اذان گفتم ، در مرحله دوم اقامه ، حالا با فرهنگ برتر و مسموع و مطبوعش بمونه ، ولی مثل پدرم وقتی بدنیا اومدم و ... 

خب رادیو محلیمون الان گفت که داریم به لحظات ملکوتی اذان مغرب نزدیک میشیم ، پس ... 

فرهنگ اصلی و پایه :

بِ ... ، وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ، ... ، کَأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَهَا لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا عَشِیةً أَوْ ضُحَاهَا .

خب شما هم همینطور ، خب کور که نبودم ! چشمم می گفت که یه چیزی دارین بنام گوش ، که براتون حرف بزنم ، مثل الان که براتون می نویسم ، چراکه بلدین ، پیش از مدرسه و دبستان رفتن یاد گرفتین ، نه تو مهد کودک و کودکستان ، توخونه .

یادتون که میاد ؟ یادمه یکیتونو که با خودم برده بودم مدرسه ، مدرسه شهید سید مصطفی خمینی تو شاه ابراهیم قم ، وقتی وارد اتاق درس شدم و بعد سلام و احوال پرسی پرسیدم : اول کارها ؟

بلافاصله بلند گفت : بسم الله الرحمن الرحیم ، و چشم بچه های کلاس پنجمم افتاد بهش !

منم طبق معمول رو تخته نوشتم و درس آغاز شد . 

خب نماز عشاروهم که خوندم ، کم کم جمع کنم برم بخوابم ، که ان شاء الله فردا بریم ببینیم این بند کشی کی تموم میشه !؟ که بریم دنبال یه کار دیگه ، شب بخیر .


  

سرپرست ... 2 : 

بسم الله ...

سلام علیکم ، صبح بخیر

بنام گوش ... :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ، لِلْکَافِرِینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ ، مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ، ... 

پیش از رفتن سر کار گفتم یادی کنم ، ببخشین کنیم از بحث دیروزمون که رسید به چیزی بنام گوش ...

ان شاء الله رفتیم سرکار و برگشتیم ، بیکارم شدم بازم حرف می زنم برا ...

خب نون تازه رسید بریم صبحونه رو بزنیم و بریم سر کار 


  

سرپرست ...

بسم ...

سلام علیکم

تَبَارَکَ الَّذِی بِ ...

اشاره :

اول خسته نباشید ، ببخشید نباشیم بگم ، روز اول کاریمونو ، که یکیمون بعدظهرشو رفت باشگاه و منم گفتم حالا که بیکارم کمی حرف بزنم براتون ، که هروقت فرصت دست داد بخونین ، از چی ؟ خب بله پرسش خوبیه ، البته بعد اینکه پرسشمون این باشه ، و مثلا برا چی ؟ نباشه ، که گفتم ، بیکار بودم بعدظهری گفتم از فرصت استفاده کنم . 

عزم مدیریت :

مدیریت فرهنگی :

فرهنگ پسین : 

خب یکی رفت باشگاه ، دوتا دیگه هم تو خونه مشغول کارند ، و خلاصه همه مشغول کار و اونوقت من بیکار ؟ اونم من پدر ؟ و سرپرست خانوار ؟ خب یکی رفت باشگاه ، دوتا دیگه هم تو خونه مشغول کارند ، و خلاصه همه مشغول کار و اونوقت من بیکار ؟ اونم من پدر ؟ و سرپرست خانوار ؟ که با هدفمندی یارانه ها این اسم من شد در فرهنگ ما ، که تو خونه بنام پدر بود . 

خب مانعی نداره ، البته اگه معناش همون معنای پیشین باشه ، مانند مثلا امام ، سپس مدیر که معناش همون امام باشه و وقتی گفته میشه مدیریت معناش همون امامت باشه . 

یا حتی به یه معنی از معنای پیشین باشه ، مانند مثلا همون امام و مدیر ، که معنای مدیرم به یه معنی از معنای امام اشاره داشته باشه و نه همش . 

حالا نمی گیم ، ببخشین نمی گم که می خواد اسم پدرو بگیره و جاش سرپرستو بده ، که معنای پدر که نده ، ولو معنایی از اونو . 

ولی اگه معنایی علاوه بر معنی من به اسم پدر باشه اونوقت با پیشین فرق داره و منو بفکر این میندازه که آیا من پدر سرپرست بودم ؟! نه اینکه بعدش خواهم بود ، که پیش از این نبودم ، یا اگه بودم من پدر خبر نداشت که بود ، و حالا می خوام بشم ، چراکه می خوان بشم ! کی ؟ خب هدفمند کننده ی یارانه دیگه ! 

السلام علیک یا اباعبدالله ... 

حالا نمی گیم ، ببخشین نمی گم که می خواد اسم پدرو بگیره و جاش سرپرستو بده ، که معنای پدر که نده ، ولو معنایی از اونو .

یادم میاد اول جنگ که هواپیماهای عراقی اومدن تا تهرانم ، بقول ما پدر انقلاب ، حالا انقلاب اقتصادی و فرهنگی یا بقول مقام معظم رهبری اول فرهنگی ، گفت ، به خانواده یا خانوارش ، یه چیزی انداختنو در رفتن ... 

السلام علیک یا سجاد ال محمد صل الله علیه و اله و سلم ، یا علی بن الحسین علیه السلام 

خب نماز مغربو به افق خودمون خوندیم ، بنام عبد یا بقول خودمون بنده ، شکر خدا ، نه بنام بنده ی ناشکر مغضوب و ضال ، ان شاءالله بقول آقا امام علی علیه السلام هنوز مسموع نباشد از خدا ، پیامبر و نقلش ، که تو پرانتز در بحث قبلی گفتم ، بلکه مطبوع شده باشد ، نه اینکه بهمون بگن بنده ، عبد ، خودمونم بگیم و حرف حرف خودمونم باشه در : ایاک نعبد و ... ، نماز مون . 

خب چی داشتم می گفتم ؟ حرف از نام جدید م بود ، یا بقول خودمون نو ، که بهتر از نام پیشین باشه ، فضای تازه ای رو برای کار و تلاش برام باز کنه ، فضایی عالی تر بقول خودمون برتر ، خب در این صورت چرا به این نام خوانده نشوم که نه ، بلکه مطبوعش ؟ خب چی داشتم می گفتم ؟ حرف از نام جدید م بود ، یا بقول خودمون نو ، که بهتر از نام پیشین باشه ، فضای تازه ای رو برای کار و تلاش برام باز کنه ، فضایی عالی تر بقول خودمون برتر ، خب در این صورت چرا به این نام خوانده نشوم که نه ، بلکه مطبوعش ؟ چرا استقبال نکنم ؟

چرا ثبت نام نکنم ؟ 

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَاقَّةُ ، مَا الْحَاقَّةُ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ ، کَذَّبَتْ ...

مگرهدف پیوستن به جرگه سرپرستان و نماندن در محدوه ی پدر نیست ؟ خب هدف چیست ؟ یعنی چی بود !؟ در مرحله اول هدفمندی یارانه ها ؟ حالا مرحله ی دومش بمونه ! 

البته اگه پیوسته باشیم و هنوز مسموع نباشه و مرحله ی دومش برای این باشه که فقط به من نگن سرپرست ، بلکه خودمم بگم و مثل پدر که هستم ، حالا تو این مرحله سرپرست باشم ، حتی سرپرست خانواده یا خانوار خودم ، نه اینکه بازم مثل مرحله اول بهم بگن سرپرست و ادامه داره ... و من مثلا گوش هنوز ...  


  

 ... خانوار (قسمت پایانی) :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ ...

ما اگر هم راهبردی در مدیریت ، چون حج در سطح جهانی ، و جمعه و جماعت در کشور خود ، نیز در فرهنگمون نداشتیم ، بازهم چیزی بنام خانواده داشتیم که آنرا مبنای کار و مدیریت قرار دهیم ، چیزی که متاسفانه بعد انقلاب بجای اینهم از فرهنگ غرب تقلید کردیم و امروز در خانواده هم هریک از اعضایش بعنوان مثال یک شهروند، یکی از آحاد ملت و نظیر این بحساب می آید .

واگرهم فرهنگ خانه و خانواده را هم نداشته باشیم ، باز  

ثبت نام می کنیم :

چراکه از نعمت گوش برخورداریم ، امام ، سرپرست و مدیرش هم حس شنوایی است .

چراکه شنیدیم با همین گوش که ثبت نام می کنند .

چراکه اگر ثبت نام نکنیم ، از کجا معلوم که انصراف داده ایم ؟ شاید گوش هم برای شنیدنش نداشتیم ! مدیریتش هم ، در فرم ثبت نام که اعلام انصراف نیامده ! که گفته شود دیدیم و انصراف می دهیم . 

که دیدنش نیز گواه بر داشتن چشم هم داشته باشد با امامت ، سرپرستی و مدیریت حس بینایی ، و گواه بر امامت ، سرپرستی و مدیریت این دو حس ، یعنی حس بینایی و شنوایی هم باشد ، که تایید آقا امام صادق ال محمد صل الله علیه و اله وسلم علیه السلام با گفتن ان هذا لفی صحف الاولی ، صحف ابراهیم و موسی ، براین را در فرهنگمون داریم . 

ثبت نام :

بِسْمِ ... ، وَالطُّورِ، ... ، فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یلْعَبُونَ ، ... . 

مرتبط : نظر داده شده به نوشته ی برگزیده مجله ی پارسی نامه تحت عنوان : انصراف از یارانه ها 

نظر داده شده :

سلام علیکم

فرموده اید : آنچه که در نکات بالا مشهود است  ...

مقصودتان از این حرف چیست ؟

در ثانی بشرح ایضا در ادامه اش که فرموه ادید : "عقلانی" و چاره "اندیش"ی .

تا بعد ببینیم در نکات بالا آیا مشهود است که شما هم "سرپرست" خانوار را حذف فرموده اید ؟

که موضوع بحث نوشته ی اخیر بنده است :  http://andishe.parsiblog.com/

حالا حذف سرپرست ، مدیر و امام آنهم در سال مدیریت جهادی باعزم ملی برای اقتصاد و فرهنگ ، بماند که در این زمینه چند مطلب نوشته اید و دبیران هم برای مطالعه ی ما برگزیده اند و بنده با چشم خود دیده ام ، با مدیریت حس بینایی بحمدالله 


  

 ... خانوار 2 :

سلام علیکم 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ . 

امروز که سرکار نرفتیم ، برا بندکشی که در نوشته ی قبلی گفتم ، بد نیست یکی دونکته را براتون نقل کنم . امروز که سرکار نرفتیم ، برا بندکشی که در نوشته ی قبلی گفتم ، بد نیست یکی دونکته را براتون نقل کنم . سعی هم می کنم که طولانی نشه و از حوصله خارج ، ولی اگرم طولش از اندازه مد نظر بیشتر شد ، خب میشه قسمت قسمتش کرد و فرض کرد هرقسمتش یه دفعه ارسال شده . 

مثلا قسمت امروز ، که اول تبریک بگم بمناسبت آن ، بمناسبت روز جمعه بیست و دوم فروردین هزار و سیصد و نود سه ، سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی ، یا سرپرستی و امامتش ، جهادی رو میگم ، ملیشو میگم ، عزمشو میگم ، اقتصادی و فرهنگیشو میگم .  

یا مثلا قسمت ... براتون نقل می کنم ، اونم با امامت ، سرپرستی و مدیریت جهادی ، نه حتی مثل پیام آوری و حتی آخرین پیام آوری که پیامو نرسونده باشه ! اگه پیام مثلا ابلاغ مدیریت ، سرپرستی و امامت باشه و رطب نخورده تجویز خرما کنه ! 

یه چیزی تو پرانتز در این قسمت بگم ، اگه طولانی تر از قسمت قبلی شده خب بازم دست بازه ، یه وقت بعنوان مثال همان که فرمود : قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

و یه وقتم  : وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ .

خب دومی مثل گفتن ایاک نعبد و ... ی در نمازه ، آیا خدا میگه : ایاک ... ؟ یا مثل ایاک ... ، که قبلش گفتیم خدا رحمانه ؟ همینطور رب العالمینم ؟ و این مالک و ملک روز دین ؟ و ایاک ... ؟ یا مثل اولی ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ؟ خدا گفته که رحمانه ؟ بشرح ایضا ربه و رب العالمینم رحمانه ؟ و ... ، و ایاک ... ؟ و ... ایاک ... هم همینطور ؟ یا همونطور که گفتم مثل دومی ؟ که خدا گفت بگو ، به پیام آور و اونم به ما ؟ و حالا این وسط فقط ناقل ؟ و خلاصه مقصود فقط نقل ؟ ...

آیا مانند همینکه مقصود نقل مثلا نامگذاری امسال باشه ؟ یا نقل مثلا مدیریت در این نامگذاریست ؟ مدیریت در این وسط ، در حال نقل چطور ؟ رطب نخورده نقل رطب خوردن میکنه ؟

خب بریم سر قسمت یکی دو نکته ، که یه داستان براتون بگم و یه چیزی که صبح از رادیو معارف شنیدم ، اول دومی رو بگم که رادیو گفت در رابطه با امروز و نماز جمعه و احکام اونه . 

رادیو در رابطه با فاصله ی میان دو نماز جمعه می گفت ، هنوزم داره میگه !؟  

آخه گوش منتظره که بگه کدومیکی بقول ایشون باطله ؟ کدومش فاصله ی لازمو رعایت نکرده و تو محدوده ی دیگری قیام کرده ؟ چراکه گفت دومی ! خب اولی کدومه ؟ اونکه اول قیام کرده ؟ تو محدوده ی خودش ؟ یا اونکه اذان ظهرش اوله ؟ و اول اون وارد ظهر شرعی شده ؟ یا شرعی فقط ظهر شرعی نیست ؟ مثلا امام جمعه رو هم شرع میگه ؟ مدیریت ایاک نعبد و ... گفتنو چطور ؟ 

میگن یه نفر شتر سوار گهگاهی به پشت سرش نگا میکرد ، یه بار شمرد دید یکی از شتراش کمه ، با عجله اومد پایین ، ولی وقتی پیاده شد از شتری که سوار بود و شمرد دید درسته ، این چند باز تکرار شده و ... داستانم ادامه داره

بگذریم ، بحثمون چی بود ؟ ثبت نام مرحله دوم ، یا انصراف از اون  

خب در مرحله اول ثبت نام کردیم و انصرافم ندادیم ، وقتی پرسیده شد ! آیا بازهم همون پرسیده شده ؟ یا مسئله چیز دیگس ؟ 

خب مثل قبل پرسیده می شد از انصراف ، هرچند اینم لازم نبود ، کافی بود جلوی عدم انصراف گرفته بشه ! نه اینکه بازم بعنوان نیازمند ثبت نام بشه ! و ...

قبلی (پ 1) از فرصت داده شده استفاده نکرد که محدوده ی خانوارو گسترش بده ، حالا به قول شرع به جماعت و جمعه و جهانیش بمونه ! به معقول مثلا شهری ، استانی و کشوریش چرا ؟ از فرصت استفاده نکرد ؟ اگر معقول بود ؟

حالا بیایم از همون قبلیم انصراف بدیم ؟ اونم با خود اظهاری ؟! حتی از محدوده خانوار !؟ سرپرستی ومدیریت رو ؟ اونم توسال مدیریت و جهادیش ؟ اونوقت کجا رو مدیریت کنیم ؟ حالا کیاش ؟ و چیشون ؟ مثلا اقتصاد و فرهنگشون ، بمونه ! فضای ممکن بیرونو ؟ مثل : "قطب عالم امکان" ؟ اون که خصوصیه ؟! قیام در محدوده ی خواص ؟ یا عقب نشینی کنیم ؟ تو خودمون ؟

اینو می خواستم از تون بپرسم در این روز آخر ، از "احاد" خانوار بقول مقام معظم رهبری در تبریک سال نو(پ 2) .  

پینوشت : 

پ 1 : اللهم عجل لولیک الفرج و ... ، حالا منسوب به عوام و امکان داره و نداره ، و خاص سخنگو از طرف عوامم بمونه که : ... لاموجود و لامعدوم ولا ...

پ 2 : با مدیریت شبکه ی سه سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران . 


  

 ... خانوار :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ...قَالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ . 

ضمن شب بخیر بهتون اول بگم که اینو می خواستم فردا بنویسم که آخرین روز مهلت پاسخگویی شما به پرسشی است که در نوشته ی قبلی امروز صبح پرسیدم .

بقول درسهایی از قرآن آقای قرائتی ، میشه به نیت روز معلمم نیز خونده بشه ، روز شهادت آقای مطهری ، چراکه در یاداشتهایی از ایشون دیده ام که از خانمی نامبرده اند با تعبیر "زن زابلی" که مثلا در اتوبان تهران قم سهم داره ، در حالیکه شاید قم و شهری به این نامم بگوشش نخورده باشه ، چه رسه به اتوبان و ساخت و سازش و ...

حالا چرا یادداشت گفتم ؟ برای اینکه یادداشتهایی از ایشون تحت عنوان "اقتصاداسلامی" چاپ و منتشر شده بود و بعد هم از بازار جمع شده بود ، ولی یه نسخه اش را یکی از اعضای انجمن اسلامی مسجد امام سجاد علیه السلام اسماعیل آباد قم برام آورده بود ، در اون کتاب دیدم ، همزمانم با انتخابات مجلس بود و در انجمن اختلاف بود در تبلیغ از نامزادا ، و خلاصه کار کشید به احضارم در مجمعی و در اونجا بود که داستان جمع آوری کتاب یادشده رو ، اونم بدستور رهبر انقلاب ! که یکی از نامزادای نمایندگی مجلس در مقابل پرسشم گفت ، که رفته بودن نزد رهبر که جلوی کتابو بگیرن ! 

خب فرادا که می خوایم بریم ته مونده ی بندکشی کارو تموم کنیم و بعدشم بریم دنبال کار دیگه که خدا قسمت بکنه ، امشبم که نمیشه تا دیروقت بیدار موند و نوشت و تازه بشه هم شاید باز طولانی بشه و از حوصله خارج . 

خب بریم سر اصل مطلب و اینکه چه بکنیم ؟ چراکه امر دایر براین شده که اگه ثبت نام نکنیم ، اینو هم بحساب کار ، تلاش و کوشش می ذارن ، اگرم ثبت نام بکنیم هم ، این که دیگه نیاز به گفتن نداره که کاره . 

از چی بترسیم ؟ از عدم ؟ یا امکان عدم ؟ خواص ؟ 

حالا با مزایای عدم کار ! کاری نداریم ، ولی آیا از پیامدهای ثبت نامم بترسیم ؟ 

از چی بترسیم ؟ از عدم ؟ یا امکان عدم ؟ خواص ؟ از وجود سرپرست خانوار وجود و عدم ؟ وجود که ترس نداره ! وجود سرپرست خانوار عدم وجود و عدمم که وجود داره ! پس ترس از چی ؟ چی بیرون ؟ سرپرست بیرون ؟ سرپرست خانوار بیرون ؟

کدوم بیرون ؟ بیرون از خانه ی ما ایران ؟ یا بیرون از دنیا ؟! 

منکه جز خانوار این دنیا در این دنیا ! نمی بینم ! حالا سرپرستم داره این خانوار ؟ بمونه ، ولی کدوم سرپرست خانواری در بیرون پیش سرپرست خانوار بیرونش مرگ نداره ؟! کی مرگ نداره جز خدا ؟ 

سرپرست ... : 

اصلا بجز خدا سرپرستی داریم که نگا به بیرون نداشته باشه ؟ که منم بی نیاز از بیرون باشم ؟ در حالیکه چشم دارم ! حالا دیگر گواهان بر این نیاز مثل گوش و دیگر اعضای حسی بمونه !

نیازمندی که برای ما عیب نیست ! بی نیازی عیبه برای بشر ! بشری مثل من ، ما . 

حتی کجاش بقول یکی از نامزدهای ریاست جمهوری همین دوره با :"کرامت انسان" منافات داره ؟ اعلام نیاز ؟

آنهم نه تنها به بیرون ، بلکه درون هم ، و اولشم دورن !

کدامیک از بینیازان مرحله اولم بی نیاز از درون بوده اند و هستند ؟! آیا درآمدشان از بیرون بوده ؟ بیرون از خانه ی ما ایران ؟!

اینا بمونه ! حرف من سرپرسته ! سرپرست خانوار ! 

بجز خدا هر سرپرستی مثل من ، شما و دیگری ، معنایی مثل حافظه داره ! که گفتیم دو طرف داره ، یک رو به بیرونه و برای درآمدی مسموع ، و طرف دیگرش هضم و مطبوع سازی آن ، حتی انبیاء هم بی نیاز از مسموع نیستند ، چه رسد به من ، ما . 

پس چه عیبی داره که پرسیدم : بریم ؟ و با نگا به بیرونم : بیایم ؟

بقول معروف : نپرسیدن عیبه ! البته اگر نپرسیدن یه کار باشه ! تلاشی و جهادی باشه ! مثل حتی ثبت نام نکرده ها در مرحله اولم ، چه رسه به این مرحله که اگر ثبت نام نکنیمم به  "معنا" ثبت نامه ! ثبت نام در بی نیازی از یارانه ! بحساب میاد ! با حساب کتاب بیرون ! حساب کتاب دو رقمی بیرون ! حساب کتاب سرپرست این حساب کتاب ! اونم نه بقول منسوب به ما عوام ! بلکه خواص سرپرستی خانوار ( آندو) ! مثل همین ثبت نامی که از ما می خوان ( بکنیم یا نکنیم ) . 

راس میگه بیرون ! بیایم از همه ثبت نام بشه ! از همه ی همون "آحاد" یا اگه راس میگن "سرپرست خانوار" تا سیه رو شود آنکه در او غش باشه ! تا ببینیم کی به یارانه نیاز داره !؟ و نیازمندان راس راسی کیا هستن ؟ سرپرستای خانوار ؟ ... خانوار ؟


  

خانه و ... (قسمت پایانی) :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ...(الإبراهیم/4) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ... 

منم که در قسمت قبلی بیرون رفتم ، بازم ببخشید رفتیم ، تاگوش کار می کرد حرف از اعلام درآمدمون از بیرون بود ، یا انصرافش و مادر ایندو ، حاکم برثبت نام بشه ، یا با چشم برزخی داران بیرون ، بهترش نشه . 

سکه ی مادر : 

حالا کاری به درآمد دارا نداریم که آیا بازم مخفی بمونه ؟ تازه مخفی کاریشم ، انصراف ، عدم اعلام درآمدش بهترم باشه ، تازه تر ! ندار ازش ممنونم باشه ! نه بهترش نباشه ! و تازه ترشو همین الان از رادیو معارف بگوشم ، ببخشید گوشمان رسید : شکرم کرد ! 

اونم شکر خدای هردو و شایدم هیچکدوم ، اولم ندار ! که بشمار سه بیاد اعلام درآمد کنه ! درآمد از کجا ؟ خب از تو خونه که نه ! مثلا ، حالا بزرگترش بمونه ، همون شرقی ترین مثلا خانه ی ما ایران ، در همین ایران ! که نه ! بیرون از خونه ، حالا می خواد مثلا همون وزارتخونه کارو... باشه ، یا بهترش ! البته با چشم برزخی ! یا چی ؟ لابد بدترش ، با کدوم چشم ؟ بدون چشم برزخی دیگه لابد ! و چشم ما ، ببخشید من دیگه !

خب می بینید ، ببخشید می بینیم که تا چشمم کار میکنه یکی از همون دوتا بیرون حاکمه ، و سکه ما تاریخ مصرفش گذشته ، و وجه رایج ، در مقابل دستمزد کار در بیرون از خونه همونه ، در خونه به خونه ی بیرون از خونه !

پول ما بیرون از خونه خریدار نداره که بکار بیندازیم ، رو چی سرمایه گذاری کنیم ؟ روی نه این نه اون ؟ یا هردوش ؟ 

حالا ما چیکار کنیم ؟ در این سال ؟ برای اقتصاد و فرهنگ ؟ چراکه فراخوان راهبرد ، استراژی وووی اون اینه :

باعزم ملی و مدیریت جهادی

خانه ی دوست :

بریم ؟ بیرون ؟ یا بازم تو خونه بمونیم ؟ نه به معنی نریم بیرون ، یا یوم الله ایندو 

و با نگا به بیرون : بیایم ؟ ... 

چراکه آنچه که بگوش من ، ببخشید ما میرسه : جهاده ، به معنی کاروکوشش بقول خودمون ، برای مدیریت ، با عزم ملی و بقول خودمون خانوادگی ، برای سرمایه گذاری در اقتصاد و فرهنگ ، در این سال ، سال : اقتصادوفرهنگ باعزم ملی و مدیریت جهادی ، البته : بِإِذْنِ رَبِّهِمْ

 

رب درون و بیرون و مادر ایندو 


  

خانه و ... 2

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

وزارت خانه : 

گفتگوی خبری شبکه ی دو تلویزیونو که گوش کرده باشین یکی از طرفین گفتگورو طرف دیگه وزیرکار و ... معرفی کرد ، خب خودشم یکی از خونه واده تلویزیون بود دیگه .

حالا آمارشو طرف دیگه داشت ؟ مثلا بیمش کرده بود ؟ و مثلا سبدم بهش تعلق گرفته بود ؟ ووو ؟ بمونه !

أَتَى أَمْرُ اللَّهِ ...

ولی امروز ، از امروز میره که آمار داروندارشو بده ، مگر اینکه سرپرست خانوارنباشه ، و آمارشو سرپرستش بده ، سرپرست خونه و ... 

مثل من ، که در روز تعیین شده برم بگم حسب الامر به نوبت ، نوبت شماره ی اول کد ملی !

نه کد ملی خانه و ... ، که آمار خونه هایی مثل خانه ی ملت ، وزارتخانه ووو رو داشته باشیم !

خب برا اینکه ما مثلا کارگریم دیگه ! نماینده ی مردم ! که نیستیم ! که خونمون خانه ی ملت باشه ! نه برا اینکه از سرکار اومدیم بریم خونه ، حالا مانند مثلا زنبور با دست پر و اونم ... ؟ یا مثل ... ؟ بمونه .

بلکه بیرون از خونه خب خونه ی کارگر کجاس ؟ خانه ی کارگر مثلا ؟ یا وزارتخانش ؟ وزارت کار ؟

حالا آمارخونشو اگه نداره ، که چن تا کارگر داره ؟ دارو ندارشون چقده ؟ ووو ؟ بمونه ! 

ولی مگه امر! نشده که سرپرست خانوارا برن ثبت نام کنند برا مرحله دوم هدفمندی یارانه ها ؟ خب مگه معنای سرپرست خانه قد غار ماس فقط ؟ حالا آمارشو وزارت کارم نداره بمونه ، که گفتیم کارگریم و ...

ایران خانه ی ماست چی ؟ سرپرست خانوار نداره ؟ آمار اصحاب کهفشو نداره ؟ مثل بابای ما کارگرا ؟ ووو

کارت ملی هم داره ؟ شماره ی اولش چیه ؟ مثل امروزیا : صفر ...   

حالا پیدا کنین امر کننده رو ؟! اینش از همش جالبتره ! 

فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ ، ...

خب تا برگردم خودتونو برا ثبت نام توخونه آماده کنین که بشمار سه نوبت من ، ببخشید ما ! هم میرسه ، که بعنوان سرپرست خانوار ، شایدم کد ملی و شماره اش ! ثبت نام کننده خونه رو برم ، ببخشید بریم ! بگیم .

به کجا ؟ خب همون جا که می خوام برم ، که گفتم برگردم ، تا ببینم ، ببخشین ببینم ! کجا خونه کنم ، ببخشید کنیم ! 

السلام علیک ...  

جونم براتون بگه از شرق مثلا خانه ی ما ایران گرفته تا غروبش تو خونه ی ما ، همشون خانه ی ماست ، و همشونم از مثلا حقوق بشر دم می زنند ، از سازمان مللشون گرفته تا همسایه ترینش با خونه ی ما ، و مثلا حق خونه .

و ... 

و مثلا فرهنگ !؟ عجله نکنین و صبرکنین براتون میگم ، درآمدم میگم ، از بیرون ! تا میانگینشو با درآمد شما در بیارم ، ببخشید بیاریم و ... 

چراکه با تمام اختلاف زیر ساخت هموشون مثل همین ثبت نامه ، که حق انتخاب داریم که ثبت نام بشه ؟ و مثلا اعلام درآمد بشه ؟ یا نشه و ... ؟! 

چراکه با تمام اختلاف زیر ساخت هموشون مثل همین ثبت نامه ، که حق انتخاب داریم که ثبت نام بشه ؟ و مثلا اعلام درآمد بشه ؟ یا نشه و ... ؟! نه مثلا برای اینکه بازم مخفی بمونه ، یا برای این از خیر ثبت نام گذشت ، دلخواه ثبت نام کننده ! و یا ...  

اونم وقتی از بشه مهمتر نشه باشه ! باشه ی چشم برزخی دار! ... ، نه ندارش ! مانند مثلا نباشه ! و ثبت نام نکردن معناش ثبت نام کردن در خانه ی فرهنگی بله گویان به سازنده ی زیرساختهای خانه ، باشه ! مثلا درخانه ی ما ایران ! بشرح ایضا شرقی ترینش لغایت دیوار به دیوارترینش با خانه ی ما !  

نه ثبت نام شده در دارا ، داری فرهنگ "دارا و ندار" یا "ندار و دارا" و میان ایندو مخفی !؟ خانه و آرامگاهش !  

راستی نتیجه آزمایش دیروز چی بود ؟ یادم رفت بپرسم ... ! که بقول بیرون از خونه مثبت بود ؟ یا منفی بود اول !؟ یا میان ایندو مخفی ؟ اول ! و مخفی کاری ! اونم از من ! و به سبک مادر ! 

بگذریم ! بریم دنبال خونه ! ببینیم به کدومش میشه تکیه داد ؟  

بگذریم ! بریم دنبال خونه ! ببینیم به کدومش میشه تکیه داد ؟ که کدومش مانند مثلا خانه ی خداس ؟ کمثل خانه ماست ؟ خانه ی مادر؟ کمثل خانه ی گفتگوی خبری که یه طرفش درآمد مثلا گوش ما از جهان بیرونه ، به شرط اینکه طرف دیگر عرش ، کرسی وووی اونم یادمون نره  

بازم بگم ؟ طولانی نمیشه بازم ؟ حوصله سر نمیره ؟ چینه دانشو دارین ؟ ...

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ ... ، قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلًا وَنَهَارًا ، فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا ، وَإِنِّی ...


  

خانه و ...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دیگه چه خبر ؟ از بیرون ؟ بیرون از خونه ؟ آخه رفتین آزمایشگاه ! من موندم مثلا رادیومعارف ، که اگه بذارین گوش بدم با صدای کم میذارین ، یا به تلویزیونم که شده مثلا تماشا ، بذارین نگا کنم که دیگه چه خبری از بیرون میده ، سرو صدا مگه میذاره ؟ حالا نگیم غرغرتون !

خب گفتم حالا که رفتین بیرون ، برگشتین بی خبرم نذارین .

حالا تا برگرین اینو گفته باشم که راهبردا استراژیها فقط به مثلا زکاة برای فقر زدایی ، و انفاق برای پر کردن چاله چوله های باقیمونه ختم نمیشه ، در سبک مادر داریم که همسایه قبل از خونه ، ولو اینکه فقیرم نباشن ، به چاله ای هم نیفتاده باشن .

چرا حرف از داشته ی ، نه نداشتنی ، مثلا روشنایی ، حالا این خونه رو روشن بکنه ؟ یا بیرونو ؟ مثلا مسجدو ؟ که در این مورد گفته شده : چراغی که به خانه رواست ، به مسجد حرامست . 

حالا ما کار نداریم به این دم ، که اهل مسجدم هست ؟ یا مسجد خانه معنا نداره براش هنوز ، مثل وقتی که بچه بودین و مثل الان که خودتون می تونین آزمایشگاهم برین ، از بیرون خبر نداشتین ، مثل داستان حضرت ابراهیم علیه السلام گه براتون گفتم ، که گفت : ای بابا ! تا حالا تو غار بودم و ...

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا !

کاریم به این نداریم که آیا مانند شهرداری می دمد که : شهرما خانه ی ما

یا مانند یکی از اصحاب سلامت : خانه ی ملت

ولی دیگه چه خبر ؟! آخه شما رفتین بیرون از خونه ! نرفتین ؟ نمی روند ؟ بیرون از شهر ، خانه ی ملت ووو ؟ مثل شما ؟

کیا ؟ خب خانواده ، اهل بیت ، اصحاب ووو

برا چی ؟ خب بیرون چه خبر ؟

آیا هنوز حرف از قوی شدنه ؟ سلامت چطور ؟ دیگه ؟

چرا ؟ خب در فرهنگ مادر داریم : همسایه بعد خونه

حالا همسایه معناش چیه ؟ بی ربط به خونه نیست ، مثل خونه ای که ما در آن زندگی می کنیم ، و بی ربط به بیرون از خونه هم نیست ، چراکه اونوقت دیگه همسایه گفته نمی شد ، میشد یکی از ما در خانه ، نه در بیرون از خانه و مثلا خانه به خانه ما ، پس معنای خانه ی همسایه رو میده مثل خانه ی ما . 

خب از همسایه چه خبر ؟ از رقیمشان چه خبر ؟ بیرون از شهر ، خانه ی ملت ووو چه خبر ؟ از خانه ی مادر چه خبر ؟ از خانه چه خبر ؟ چراکه مثلا شهرها مثلا استان دارن ، حالا استاندارشان بمونه ، ولی خانه به استان که ختم نمیشه ! وقتی همسایه داشته باشه ، مثل مرد و زن در خانه ، دواستان هم خونه دارن .

حالا بقول ما ترکها چرا راه دور بریم ؟ از همسایه دیوار به دیوارمون در خونه ! چه خبر ؟ مثلا بقول من پدر از مادر چه خبر ؟ حالا نزدیکترش بمونه که عقل و خرد احوال پرس دل و قلب بشه ، چراکه در کجا ؟ همونجا که فاقد اونن ؟ و خالی ، صفر و تهی از سکنه ؟ از خونه چه خبر ؟ 

چرا ؟ خب برای اینکه همسایه ام در آن علاوه بر مثلا تقویت و سلامت ، دیگه چی کم داره از همسایش ؟ 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :230
بازدید دیروز :92
کل بازدید : 1398905
کل یاداشته ها : 1768


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ