سلام علیکم .
شنیدیم که ولید بن مغیره فکر کرد ، آنوقتی که : (همفکرانش درباره قرآن از او داوری خواستند) فکری کرد و اندازهای گرفت (18) .
این را در تفسیری از آیه ی ( انه فکر و قدر ) دیدیم .
مثل همین کار را هم شنیده ایم که مثلا دکارت فرانسوی هم کرده ، در قرن شانزدهم میلادی و بقول شهید مطهری در پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه طبا طبایی : ( همزمان با ملا صدرای شیرازی ) .
یعنی در حالیکه یکی از ایندو در کوههای فنلاند انزوا گزیده بود ـ مثل الآن که شما و بنده به طور و شایدم حرای اندیشه آمده ایم ـ و مثلا وقتی هم از او داوری خواستند که مثلا ( من کیست ) ؟ گفت : ( من فکر میکنم ، ... ) ، یکی هم همزمانش ( در قرن یازدهم هجری قمری ) در کوههای کهک قم فکر می کرد و می سنجید یا اندازه گیری می کرد .
امروز بنده کاری به این ندارم که مثلا گفته شده : ای برادر ـ یا خواهر ـ تو همه اندیشه ای ، و مابقی هم اگر دارم ( استخوان و ریشه ) است .
فعلا حرف اینست که آیا مثلا همین را که ملای رومی گفته برای بنده و شما و همینطور ، بلکه اول هم برای خود ، چه فرقی دارد با حرف ولید که فکر کرده و گفته گفته های پیامبر چیست ؟ مگر قرآن نگفته بنده یا شما کیسیتم ؟
آیا مثلا دکارت فکر نکرده و نسنجیده ( من ) را ؟
یا او هم بعنوان مثال ، مثل ولید فکر کرده و سنجیده ، ولی مثلا آیه شامل حال او نمی شود ؟
ممنون از همفکری شما در این : ( داوری ) هم .
نا گفته نماند که بنده امروز ـ که هوا برفیست ـ سر کار نرفتم و فرصتی داشتم برای نوشتن این ، ولی همه که مثل من این فرصت را شاید نداشته باشند و از کار و زندگیشان بزنند تا فرصتی برای همفکری داشته باشند .
پس از ایشان بابت اینهم ممنونم و آنچه هزینه می کنند برایش .
امیدوارم ( قدر ) دانش باشم انشاءالله تعالی .