باسلام و صبح بخیر به بچه های گلم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْعَصْرِ ، ... .
اگه گفتین الان داشتیم به چی فکر می کردم !؟ به اینکه لازم نیست مثل قبل کاغذ قلم بردارم براتون بنویسم ، اینو که می خوام براتون بگم . چی بگم ؟ خب معلومه دیگه ! مثل شما خودمو دیگه !؟ البته خود الانمو ، بروزمو ، امروزمو .
خب مگه امروزم با دیروزم فرقی کرده ؟ خب بله ! قبلا مثلا کاغذ قلم برمی داشتم و براتون می نوشتم ، اینو که دارم براتون می گم ، ولی الان چی؟
الان عصر عصر علم و دانشه و فناوری ...
خب این یعنی چی ؟ آیا یعنی همه چی ، مثلا منم فرق کردم ، حرفم چطور؟ که دارم بهتون میگم ؟
چی رو ؟!
اینو که شما چطور ؟ شما هم فرق کردین ؟ یا مثل سابق دارین بحرفم گوش میدین ، یا می خونین نوشتمو ، نوشته ی حرفمو ؟ ولو توعصر کامپپوتر ؟
یعنی قبلنا که مثلا رادیو تلویزیون نبود ، نه تنها گوینده ی حرفی ، بلکه شنودشم فرق داشت با الان که عصر عصر رسانه ها مثلا گفته میشه ؟!
منکه فکر نمی کنم ، یعنی یادم نمیاد ، یعنی بحافظه نداده ، نه تنها پنج حس ، بلکه یکی از حواسم که اگه قبلنا ، یه زمونی مثلا ارسطویی فکرمی کردم ، الان که نه ! بعدش با اومدن کامپیوتر مثلا ریاضی فکر کنم ، حالا با اومدن چی چی الان مثلا فازی فکر می کنم ، منکه خبر ندارم ! لابد یه انقلاب ، یه تغییر و یه چیزی بروز شده که فکر کردنم بروز شده دیگه !
در حالیکه من دیروزم فکرمی کردم ، امروز و الانم دارم فکرمی کنم ، چه با کاغذ قلم اینو گفته باشم و چه با این الان ، و برا شما هم فرقی نداره که تو کاغذ خونده باشین یا تو این الان ، اونو که اومده ! تو این ، الان .
برا شما که خوش اومدین برا دیدنش ، ان شاءالله که تو خودتونم یادتون نره بازبینیش ، یادآوریشو میگم ، تا بهش فکر کنین و بیندیشین و ... ، بوقتش ، زمانشو میگم ، عصرشو میگم ، عصر فکر و اندیشه و ان شاءالله تا صبح دیگر ، عصری دیگر .