سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 >

زیر سایه ی شب پایانی ... ؟ 

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، ... . 

سلام علیکم . 

... ،  اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیوْمَ عَلَیکَ حَسِیبًا ، ... . 

امروز نصف روز کار کردیم ، هم به اخبار ساعت دو رسیدم و هم یه خواب سیری کردم و برا همینه که الان سرحالم برا نوشتن ! حالا نوشتن چی !؟ بمونه ! ولی نوشته که هست ، با هر درک یا دریافتی که ازش داشت ، و ... ! 

خب ، جمعه ی آخر ماه مبارکم ، البته اگه پنجشنبه ی هفته ی بعد عید باشه ، و بعبارت دیگه جمعه ی آخر سالم پشت سر گذاشته شد و بعبارت دیگه به شب رسونده شد و به سال نو چند :"روز"ی مانده ، به سالی با مقدراتی نو یا جدید ، که در شب قدر مقدر شد . 

نقله آقا امیرالمومنین علیه السلام کار می کردن و برا رفع خستگی زیر سایه ی دیوار نشستن ، وقتی دیدن دیوار ترک داره از اون به سایه ی دیگری رفتن ، یکی که اونجا بود گفت از قضای خدا می گریزی !؟ آقا پاسخ داد که از قضاش به قدرش رفتم . 

حالا بمونه که از قدر چی !؟ آیا به قدریم میشه پناه برد ؟ یا آنچه مقدر شده تقدیر پذیر نیست ؟ حتی تا شب قدر سال بعد ان شاءالله ؟ چه رسه به شبهای مانده از ماه مبارک رمضان ! که چند :"شب"ی به "شب" عید سال نو نمونده و بقولی : الیس بصبح قریب ! 

حالا چه درک یا دریافتی ازش داشت !؟ و درک یا دریافت پس از درک یا دریافت ! بمونه ! یا بقول مثلا برنامه ی با عنوان : 

زندگی پس از زندگی 

تلویزیون این : 

ج.ا 

نه :"اینجا" ! بلکه نوشته شده برا "اینجا" و بقولی :"واجب" شده برا اینجا ! حالا کی !؟ برا کی در اینجا نوشته یا "واجب" کرده بمونه ! ولی کی !؟ یعنی چه وقت یا یازمانی !؟ مثلا آیا بقول رهبر انقلاب (ره) : 

مانند نوشته ی :"مجلس موسسان" و اونم :"پنجاه" سال پیش از انقلاب !؟ 

حالا روز یا شبش !!؟ بمونه ! آخه درک یا دریافت شبانه :"پس" از درک یا دریافتی تو روزه ! مثل درک یا دریافت ماه ! که انشاءالله فرصت بشه بیشتر میگم ! 

شب!بخیر ! 


  

زیر سایه ی شب ... ؟

سلام علیکم .

... ، اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیوْمَ عَلَیکَ حَسِیبًا ، ... .

شکر خدا باز امشب شب اول شب قدره ، یعنی یکی از سه شبیه که گفته شده شب قدر یکی از این سه شبه ، حالا بمونه که گفته شده هرسه شب قدره با تفاوتی .

در سوره ی قدرم سه باز شب قدر اومده :

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی :"لَیلَةِ الْقَدْرِ" ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا "لَیلَةُ الْقَدْرِ" ،  لَیلَةُ الْقَدْرِ ... .

که حکایت از نازله ای در شب اوله ، وَ درک یا دریافتش در شب دوم و شب سومم ... .

بعبارت دیگه مانند یه چیزی (الف) که مثلا به گوش (ب) برسه ، وَ دریافتی که ازش داشت و معنایی که داره ، علاوه بر دریافتی که ازش داشته باشه دارنده گوش ، که بعنوان مثال گفته شد .

حالا بمونه درک یا دریافت کننده ی دریافت کننده ی گوشم ! گوش دریافت کننده چیزی که بهش رسیده !

وَوَوَ

شب بخیر .

-------------------------------------

زیرنویس :

الف :

بعنوان مثال :"زیر سایه" .

ب :

یا به دیگر اعضای حسّی ، وَ یا حسّی از حواسِّ محل نزول باشه ، وَ یا جمعی یا قرآنی حواس (پ) !

پ :

نازله می تونه همین جمعی حواسم باشه ، که محل نزولشم میشه حواس یا حسّی ازش ! باشه ، که نازله اینم مانند گوشه که بعنوان مثال گفته شد که نازل شده باشه بر مثلا "زیر سایه" ای که گفته شد ! که یعنی چی !؟ که گفته شد !؟ حالا بمونه که :

زیر سایه ی ... ؟!

یادم میاد پیش از انقلاب که تومدرسه ی حافظ شهر خوی که کار می کردم ، رو دیوار دفترش یه قاب عکسی از شاه بود که توشم نوشته شده بود : شاه سایه خداست !

حالا یعنی چی !؟ بمونه ، ولی ! ننوشته شده بود : شاه زیر سایه ی خداس !

آخه ! اگه گفته میشد که دیگری زیر سایه شاهه فرق داشت با اینکه دیگریم سایه ی شاهه ! حالا اونم آیا سایه ای داره !؟ بمونه ! وَوَوَشم !؟ تو نظام شاهنشاهی! و اینم که : وَ ماادراک نظام ، شاهنشاهی و نظام شاهنشاهی !؟

البته به :"قدر" یا اندازه ی یا منزلتی (ت) در : نظام ... .

حالا مثل شاه مادام العمر !؟ یا متغیر !؟ روز بروز !؟ هفته به هفته !؟ ماه به ماه !؟ یا سال بسال !؟ بمونه .

ت :

... یا منزلتی اولیه ! مثل :"کلّ امر"ی که تو نظام آفرینش داره ، خصوصا بشر که قابلیت تغییرم داره و محکوم به ماندن در مقام عضو و مثلا گوش نیست که منزلگه مثلا :

زیر سایه

نیست ! حالا بمونه :"ما" در:

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْر، ... .

اونم در شب اول ! یعنی این فقط مثلا :"زیرسایه" نیست که نازل شده ! گوشیم نازل شده ! حالا بمونه ماقبلش ! برای شنیدن وَ ... برای درک یا دریافتش !


  

برنامه ی آموزشِ جهانی :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ(العلق/1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ ... . (الف)

سلام علیکم

پرسش :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ(القدر/1) وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ(القدر/2) ... . (ب)

پیدایش پرسش :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ،  إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی ... ، قَالَ یا بُنَی لَا تَقْصُصْ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

امشبم می خوام از :"زمین" بگم ! از خودم ! خود "زمین" ی !

اول تشکر کنم از جامعه ی جهانی که چشش فقط به من نیست ! خب برا اینکه :   

سند 2030

ی اون که فقط برا آموزش من که نیست ! بلکه یه برنامه ی آموزشی جهانیه ! و بابت اینم که :"هوش" ش به این بوده نیز جای تشکر داره ! از طرف هر "هوش"مندی .

من هر چقدر یا هر اندازه هم که کم هوش باشم ، دیگه اینقدر بی هوش نیستم که قدردانش نباشم ، مگه اینکه گفته بشه که تو دنیا یکی ، و فقط یکیم هست که :

بی هوش

ه ! و هوش نمیکنه که بقولی :

ابر و باد و مه و خورشید فلک در کارند !

در :"خدمت" آموزش من ! من بی هوش !

میگن یکی :"ادّعا" ی پیامبری کرد و بهش گفتن معجزه هم داری ؟ گفت آره ، گفتن چیه ؟ گفت به این دیوار میگم برو عقب و میره ، گفتن بگو ببینیم .

وقتی گفت و دیوار نرفت ، یکی گفت پس چرا نرفت !؟ گفت با :"هوش"ا می بینن !

خب ! بقیه هم برا اینکه بهشون نسبت :"بی هوش"ی داده نشه ! حرفی نزدن ! حالا اون یکیم اگه خبر داشت که بهش چه نسبتی داده میشه ، آیا می پرسید !؟ یا نه !؟ بمونه .

خب ! پرسشی که مطرحه اینه که آقا یا خانم :"رییس" جهانی ! یا "رییس" مجمع جهانی ! این برنامه ی آموزشی شما ، پاسخگوی چه پرسش منه !؟ اصلا پرسش من چیه !؟ اصلا پرسشی دارم !؟ حالا مثلا :

هوشمند

انش بمونه ! کی پرسش داره !؟ من !؟ من :

صفریک !؟

اصلا برنامه ی آموزشی شما رو کی درک یا دریافت کرد !؟ من !؟ مگه من درک یا دریافت دارم !؟

شب دوم :

اونوقت این درک یا دریافت من ! نخستین یا اولین درک یادریافت منه !؟ یا دومیشه !؟

میگن ! وقتی خبر ضربت خوردن مولود کعبه ، در مسجد کوفه ، ، سر نماز ، به شام رسید ، در اونجا گفته شده :

مگه علی نمازم می خوند !؟

حالا این حرف درد آورتره !؟ یا ضربت عبدالرحمن ! بن ملجم مرادی !؟ بمونه ! ولی اون حرف نتیجه ی برنامه ی آموزشی شامه ! اونم بعد کمتر از سه ده از رحلت پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ، که معاویه در شام دم و دستگاه راه انداخت ! و بعد خلیفه سوم پیراهن اونو علَم کرد و جنگ جمل رو هم راه انداخت ! در مقابل خلیفه ی چهارم ! که گویا مردم یه :"بی نماز" رو بخلافت پذیرفته بودن !

راستی ! یادم رفت بپرسم ! که آیا ما برنامه ی آموزشی جهانی داریم !؟ ولو یه ساله ی اونو !؟ که به جهان عرضه کنیم !؟ تا بچشم بیاد !؟ به چشم هوشمند جهان !؟  

شب بخیر !  

  ---------------------------

زیرنویس :

الف ، ب :

مصحف شریف (پ)

پ :

آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودن : خدا رحمت کند عثمان رو که قرآن رو جمع کرد .

خب ، اگه جمع نمیکرد ، صرف نظر از اینکه همین مصحف هم آیا در دسترس بود !؟ بلکه اگه بعد از خلیفه ی سوم خلافت به مثلا مانند معاویه میرسید ، اونوقت :"به تعبیر معروف" ما انزل اللهی که گفته شده بود دروغه ! آیا بهمین صورتم جمع میشد و در دسترس بود !؟ 

 


  

آموزش برنامه ب :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (الف) ، ... .

نسبت تقارن

 

سلام علیکم ، عصر (ب) بخیر .

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ،  إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ... ، قَالَ یا بُنَی لَا تَقْصُصْ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... . 

احدعشر و شمس و قمر 

پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده : بچه رو تا دوسالگی نزنید !

نه اینکه بعدش بزنید !

خب ! در موضوع آموزش ، همینطور پرورشم ، دانش آموز رو چطور !؟

دیگه اینکه خب وقتی :"حرف زدن"م :"زدن" بحساب بیاد ! که میاد و خودشم صد رحمت "به تعبیر معروف" تنبیه بدنی ! چطور !؟

آیا بقول پیامبر : دانش آموز می دونه که برا چی بهش "حرف"ی زده شد !؟

قبل از :"دوسالگی" شو میگم !؟  

ناگفته نمونه که "حرف زدن" فقط اونی نیست که به تعبیر معروف مثلا :"زخم" ش از "زخم" بدنی دردآورتره ، و ماندگارتره ، اگه از یادم بره ، بعبارت دیگه :"تنبیه"ش سختره ، حرف زدن :"تشویق"ی هم که باشه ، باز :

برا چی تشویق !؟ قبل از "دوسالگی" رو میگم !؟

خب ! با غروب آفتاب امروز ، شبی رو داریم مثل شب گذشته ، همینطور شب جمعه ای رو داریم مثل شب جمعه ی هفته ی گذشته ، در این ماه .

خب فردا هم جمعه ای مثل جمعه ی گذشته ، که یادآور نخستین جمعه ی این ماه بود .

شب سوم :

امشب که پنجشنبه شبه ، بعد از چهارشنبه ، سه شنبه ، دوشنبه ، یکشنبه و شنبه شب ، بلکه جمعه شب هفته ی گذشته ، شب جمعه هم هست و آخرین شب هفته هم بهش میشه گفت ، و در این ماه سومین شب جمعه و یا سومین شب هفته هم همینطور .

فردا هم همینطور ، سومین جمعه در بازه ی زمانی ماه بحساب میاد ، منتها فرقش با دومین جمعه چیه !؟

آیا مثل جمعه ی گذشته ، که یادآور جمعه ی اول بود ، اینم یادآور جمعه ی قبلیشه !؟ و همینطور جمعه ی بعدیم یادآور جمعه سوم !؟

خب اونوقت :"یادآور" جمعه ی آخر چی !؟ وقتی هر جمعه ای که بیاد "یادآور" جمعه ی قبلیش باشه !

بعبارت دیگه آیا :"صحنه" عبارته از گذشته و یادآوریش !؟ یا "صحنه" ، صرف نظر از :"ربط" گذشته :

وَ

یادآوریش ! سه :"عنصر" داره !؟ که عبارته از : گذشته ، حال و آینده !؟ بلکه هم :"چهار" تا !؟ که فعلا بمونه !

البته اگه صحنه بر :"محور" حال نچرخه ! بعبارت دیگه :"صحنه" یعنی :"حال" ، و گذشته و آینده یعنی گذشته ی حال و آینده اش .

حالا این حال می خواد در بازه ی زمانی روز باشه ، یا هفته ، یا ماه و یا سال .

خب ! برگردم سر فردا ! جمعه ی سوم در این ماه ، که هرچند یادآور جمعه ی دوم این ماهه ، ولی :"کار" یا بقولی :"کارایی"ش فقط تکرار "کار" و "کارایی" جمعه ی قبلیش نیست ! چراکه اگرم یادآور جمعه ی دوم باشه ، باز فرقش اینه که جمعه ی دوم یادآور جمعه ی اول بود ! نه اینکه هنوزم ، الانم و حالا هم هست !

بعبارت دیگه جمعه ی دوم :"گذشته" ی جمعه ی سوم بحساب میاد ! و اینم بمونه که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، گفته اند که یادآوری :

زاینده

هم داره ! و کار ختم نمیشه به یادآوری !

شب بخیر . 

 --------------------------------

زیرنویس :

الف :

این نازله ، پیش از این ، البته نه بصورت یه آیه ی مستقل ، نازل شده ، بعد بسم الله سوره ، سوره ی حمد .

در ثانی بعد آیه ی :

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

دیگه اینکه بصورت یه آیه ی مستقل ، یه بار و و اونم در این سوره نازل شده ، یعنی در آیه ی سومش .

ب :

مثل :"عصر" دیروز ، که پشت سر گذاشته شد ، که بحثش گذاشت ، که گفته شد :"یاد" آور "عصر"یه که پشت سر گذاشته شده .

البته اگه عصری که پشت سر گذاشته شده باشه ، گفته شد که نخستین عصر باشه ! نه اینکه اونم "یادآور" قبلیش باشه و :"به تعبیر معروف" دور تسلسل و بعدشم به :"استناد" اون نخستین عصری نداشته باشیم و بلکه :

صفربک

شو داشته ! باشیم ! و نه تنها در :"عصر حاضر" یعنی الانم ! بلکه در آینده هم ! که خدا بخواد موضوع بحث الان منه ! ان شاءالله . 


  

یادگیری اطّلاعات :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ (الف) ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام علیکم

یادداشت :

اول تا یادم نرفته حلول ماه مبارک رمضان رو تبریک بگم .

حافظ گفته :

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است ، با دوستان مروت با دشمنان مدارا

خدا رحمتش کنه ! آخه اگه :

پرسشی ...

مطرح بشه که میون ایندو با اون دوتا :"حرف" چه مناسبتی بر قراره !؟ خدا بیامرز که زنده نیست جواب پس بده ! حالا بمونه اون دوتای :

آسایش

گاه ! که نه تنها این دو "حرف" ، بلکه :"دوست" و :"دشمن" م تحت اون گفته شده باشه ! این وسط ! خب ختم به چی شده !؟ این بیت رو میگم !؟ شش گوشه ، یا سه :"دوتایی" شو میگم !؟

خب بگذریم ! گویا از یه خدا بیامرزی که یه جفت چشم ، علاوه بر چشم ما داشته پرسیده شده :

چیکار کنیم !؟ (پ)

به این پرسش :

چه نکنیم !؟

پاسخ داد ! خودشم تو یه :

کلمه !

:"کلمه" ی : گناه !

خب ! بازم بقولی :"در دسترس" نیست که اگه پاسخ :

چیکار کنیم !؟

م یه "کلمه" باشه ! اونوقت کلمه ی :

عَرش

ی ایندو چیه !؟

سرباز ! :

خب ! حالا بریم :"مهمون"ی ! :"سحر" یا :"افطار"ی !؟

یادش بخیر اونوقتا که گفتم :"یادداشت" برداری می کردم ، تو دهه ی شصت ، شبا ! روزشم نه تنها میرفتم مدرسه ، دبستان شهید سید مصطفی خمینی ، تو قم و شاه ابراهیمشو و خیابون بیست و دوی بهمنش ، بلکه در هفته کم کمش روزیم میرفت تهران و دانشگاه !

یه روزی استاد که داشت از حافظ می گفت ، همین مونده بود که چشم بیفته به رقص :"کلاس" ! حتی خانوما و دختراش ! و خودشم با حجاب ! بلند شدم و گفتم همون حافظ میگه :

زان می ناب که پخته کند هرخامی ، گرچه ماه رمضان است بیاور جامی !

نه اینکه اون روز یکی از روزای ماه رمضانی بود ، فقط ! بلکه استاد نزدیک بود "کلاس" رو از :"خود" بی "خود" کنه ! آخه داشت از :"بی خود" شدن می گفت و پختگیش ! یعنی می سرود ! البته به مثلا :"نیابت" ! یا بقولی :

سربازی !

حالا بمونه که بازم طبق معمول نه تنها استاد ، بلکه شاگردانشم ، اکثرا ! بجز یکی دوتا ، هر کجا هستن خدا حفظشون کنه ، خصوصا برادر امیر فراهانی رو ! که گفتم آخرین خبری که ازش دارم مال وقتیه که داشت دکتراشو میگذروند و مشغول بود تو تلویزیون و باشگاه خبرنگاران جوانش ، بقولی خمار شدن و پرید ! و باز من شدم مثلا برهم زننده ی کلاس و درس !

خب ! کجا بودیم !؟ تو "مهمونی" ! و مهمون یکی مثل همون :"گفتگوی خبری" که در نوشته ی قبلی گفتم ، منتها مهماندار ، هرچند مثل اون :"سربازی" می کرد ، خودشم به "نیابت" ! مثل اون ! یا مثلا به :

نمایندگی

ولی ملبس نبود ! نه اینکه خدای نخواسته مثلا :"لخت" یا بقولی :"بی حجاب" بود ! نه :

لباس شخصی

ش ! بود ! و با :"قرآن" نم پذیرایی نمیکرد ! نه اینکه با :"هیچی" ! بلکه با :

یادداشت

و خودشم :

روز

ش ، که پهن کرده بود و توشم یه چیزی گذاشته بود که بهش میگفت :

2030

:"سند"شو البته ! منتها می گفت :

نفرما ، بفرما !

"بفرما"ش برا مثلا : تجربی ، ریاضی فیزیک و البته با :"هنر" و خوشمزه ترشم :"زبون" بود !

خب ! با این حساب :" نفرما" چی میشه !؟ حالا با "هنر" و "زبان" !؟ یا بی هنر و زبونم !؟ بمونه !

خب شکر خدا این دیگه ، مثل خدا حفظش کنه "گفتگوی خبری" ، در :"دسترس" ! و میشه ازش پرسید این :

صفر یک

:"دانش پژوهش" ، گیریم فقطم "دانش پژوهش" ریاضی فیزیک ، معقوله که بمونه ! مقوله ی کدوم یک از علومه !؟ علوم "سند" ! علوم نفرما !؟ یا بفرمای سند !؟

که اینهمه :"سرباز" داره ! نه فقط در دانشگاه ! دبیرستان و دبستانش ! حتی در پایه ی اول ابتدایی :"نظام" آموزش و پرورش این :"ج.ا" ! حالا بمونه اگه به درجه ی مثلا :"همیار"ی مفتخر نشده باشه برا "سرباز" گیری در خانه و خانواده اش ! اونم وقتی حرف از :

مدرسه محور

یه ! و نه فقط :"محور" خانه ی خانواده ، بلکه جماعت و جمعه هم ! اگه گفته نشه حجّم ! و :"کیهان" م بر اون محور ! و یادش بخیر نهضتیش : ایران را سراسر مدرسه کنیم !

بلکه ! از حتی حوزه هم چه خبر !؟ یا هنوزم گفته میشه که طلّابش از :"سربازی" معافن !؟ آخه :"سرباز امام زمان" هستن ! سربازی امام زمانو میکنن ! و فی زمان هذا هم سربازی نایبشو ! نه ...

--------------------------

زیرنویس :

الف :

این آیه در سوره ی قدر چی میگه !؟

اولش میگه :

إِنَّا ... .

یعنی : ما ... .

قبلا به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفتم که ایشون میگن ! حرفی که زده میشه ، هرچه که بعد اون گفته بشه ، تحت اونه .

ناگفته نمونه که اگه اینم که اول گفته شده :

إِنَّا ... .

اگه بعد :"بسم الله ..."ش گفته شده باشه ، حرف اول عبارته از :

بِ ... .

"بسم الله ..."ش .

نا گفته نمونه که این سوره ، یعنی سوره ی قدر که گفتم ، در مکّه نازل شده ، بعبارت دیگه آیات یا آیه هاشم :

مکّی

بحساب میاد ،  ولی مثلا آیه ی :

... (البقرة/184) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(البقرة/185) ... .

در مدینه نازل شده ، بعبارت دیگه از آیه های :

مدنی

شمرده میشه ، اولش گفته شده :

... ، شَهْرُ ... .

ختمم شده با :

... وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ، ... .

ولی آیه ی :

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ ، ... .

چی !؟ ختمشو میگم !؟

حالا بعدش :

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ !؟ ... .

بمونه ! که گویا پاسخی داده نشده که بعدش اومده :

لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (ب) ، ... .

ب :

یعنی ماه ، و آیا مانند :

... (البقرة/184) شَهْرُ رَمَضَانَ ... .

یعنی :"ماه رمضان" هم !؟

راستی ! بعد :

... وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(البقرة/185) ... .

چی اومده !؟ پرسشی مطرح شده !؟ در باره حتی "ماه رمضان" !؟

پ :

بقول نوشته ی قبلی : چی بخوریم !؟ 


  

آشناترین پیامرسان اسلامی :  

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ ... وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ ... وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام علیکم شب (الف) بخیر .

با غروب آفتاب امروز تو فکر (ب) این بودم که اگه تو شهر و حتی روستایی نبودیم (پ) و تو آسمونم ماه و ستاره ای درخششی نداشت ، مثلا هوا ابری یود و مانع تابشی از آسمون میشد ، و جلوی پایمونم بچشم نمی اومد ! چه ارتباطی با دنیا داشتیم !؟

جز مثلا هوایی که نفس می کشیدیم ؟ و زمین زیر پامون ، که روش ایستاده بودیم !؟

خب بله مثلا صدای بادیم که بهمون می خوردم بگوش می رسید ! و دیگر چی !؟ که پیامی برا ما داشته باشه !؟

خب بله ! مثلا آب (ت) دهنم میشه مزه مزه کرد ! و زبون پیامرسونش باشه ، مثل سه پیامرسون قبلی که برا دارنده اش ، که از نعمتش برخورداره ، آشناس ! ولو اینکه تا در اون موقیعیتی که گفتم قرار نگرفته باشه ، ازش خبر نداشته باشه .

در حالیکه لازم نیست آدم در چنین موقیعیتی که گفتم قرار گرفت ، برا آشنایی با آن ها ! اونم با بچشم اومد بدنی که بالای سر آسمون (ث) و زیر پا هم زمینه ! تو روز روشنی که شب شد .

حالا درون (ج) پیامگیر این پیامرسان ها بمونه ! و پیامرسانی ! اونم ! تا کجاشم !

ناگفته نمونه که ساعتی پیش ، پیش از سریال :"امپراتور بادها" ی کره ای که تلویزیون پخش کرد ، اون پیامرسون :"خارجی" رو که تعذیرات ! ی پلم کرده بود ، رفع پلم شد و بقولی بازار پلم شکنا رو از رونق انداختم ، بدون پیامرسونای آشنایی که گفتم پیامرسون نیستن ! بلکه به اسم پیامرسان هم نمیشه ازشون نام برد !

چراکه برا چی !؟ کی !؟ جز برا پیامرسونی بنام مثلا : گوش !؟

یا مکتوب ، یا نوشته شده اش برا : چشم !؟

پیامرسان های :"داخلی" م همینطور ! بعنوان مثال سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران !

روزنامه هاشم ! چه مثلا کیهانش ، و چه مثلا آرمانش ، فرقی نداره ، بتبع هرپیامیم که داشته باشن .

حتی گنبد و گلدسته های بهترین پیامرسان اسلامیم ! در شهر یا مدینه ی اسلامیم ! چه رسه به مساجدی که مثلا برجها ، آسمان خراشها مانع رسیدنشون به پیامرسان چشم باشن ! حتی عمارتی :"دو طبقه" ای که مانع رسیدن مسجد یه طبقه به پیامرسان چشم باشه ! اونم در شهر یا مدینه ی اسلامی ! که در نوشته ی قبلی گفتم در مثلا :"شهروند" و # :"جامعه ی مدنی" ش گفته میشه ! حتی در : جمهوری اسلامی ایران !

شب بخیر .

-------------------------------------------

الف : اول شب هفته ! شنبه شب .

ب : یا اندیشه و یا بهر زبونی که از اون نامبرده بشه ، حالا یعنی چی !؟ فکر یا اندیشه رو میگم !؟ ان شاء الله در بحث بعدی بهش میرسیم ، فقط همینقدز یا بهمین اندازه گفته باشم که مثلا بعد همین غروبی که گفتم ، غروب آفتابی که مثلا صبح امروز ، بعد نماز صبحی که در نوشته ی قبلی گفتم در اومد و غروب کرد ! البته با مثلا در اومدنشم میشد فکر کردن یا اندیشید ! مثلا برا :"کار" ی در نوشته قبلی گفتم ! ولی ! الانم میشه بهش فکر کرد ! یا اندیشید ! حالا اندیشید یعنی چی !؟ یا فکر یعنی چی !؟ ان شاءالله در بحث بعدی بیشتر میگم ، فعلا همون باشه که به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری قبلا نقل شده که عبارته از :

یادآوری زاینده

مثلا یادآوری آفتابی که امروز طلوع و غروب کرد ، در مغرب و بعد نمازش و ... بود که گفتم :

با غروب آفتاب امروز ...

پ : نه اینکه نبودیم ! بلکه مثلا بیرون از شهر و حتی روستایی بودیم ، مثلا تو بیابون و مثلا کویری .

ت : سلام برحسین .

ث : ی :"شگفت" بقول کانت آلمانی که در مباحث قبلی به نقل از استاد شهید گفتم نه ! چراکه کانت نگفت شگفت برا چی !؟ فقط گفت : برا من !

خب چی من !؟ درون :"شگفت" من !؟

آخه گفت : دو چیز منو به شگفتی وا داشت ! بیرون # و درون ! یا درون # و بیرون ! خب این :"من" ی گفت کجای این گفته ی اونه !؟ جز یکی از پنج پیامرسانیه که امشب گفتم !؟ که پیامرسونه بیرون به درونن !؟ یا پیامرسون درون به بیرونن !  

اونم نه فقط در شبی مثل امشبی که گفتم ! بلکه در روز گذشته اش هم ! از صبح تا شب ! تا مغرب !

و هنگام نمازش ! که دو رکعت اولش مثل نماز صبحه و رکعتی هم داره که بهش :

صلاة النّبی

گفته میشه ! نماز پیام آور ! از طرف خدا ! و در این رکعت گفته میشه :

سبحان الله # والحمدلله # ولا اله الا الله # والله اکبر

که بهش تسبیحات اربعه یا چهار گانه گفته میشه .

که این رکعت بعد تشهد رکعت دوم که بعد شهادت بخدا دارد :

# و اشهد انّ محمّد عبده # و رسوله

دیگر سلام نماز صبح را نداره ، برپا داشته می شود . 

ج : مراجعه بشه به ث . 


  

اندیشه ی بالا (7) :

شب بخیر

جاش بود اینو :

اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَیرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ

امروز بگم که موند برا شب ، البته یادم میاد قبلا با هم خوندیم و حرفشو زدیم ، که از کجا معلوم فردایی داشته باشیم ؟

اینم یادم میاد ، در اینجا هم ، گفته باشم که یه روزی تو دفتر مدرسه ای در قم به همکارای آموزگارم گفتم اگه پدر مادرا بچه هاشون مدرسه نفرستن ، نه تنها ما به کی درس بدیم ، بلکه اداره و وزارت آموزش و پرورش آنوقت یعنی چی ؟

مثل اینکه اگر ما کاری به کاری یکی نداشته باشیم مثلا برای چی زنگ بزنه به پلیس صد و ده ؟

یا اگه یه کاری نکنیم و مثلا حرفی نزنیم کی میگه خودتو به دکتر نشون بده ؟ یا به روانشناسش ؟ مشاورم همینطور ، حالا :"بالا" بمونه ! 

البته اینا که گفتم پس از اینه که ما بخوایم از خونه بیرون بریم ، مثلا به اونجا ! حالا چه میدون آرژانتین بهش گفته بشه و چه هر جاییکه بیرون از خونه باشه ، از خونه بگیر برو تا به "بالا " ! اونم :"بچه های بالا " ! و بزرگتر شون بمونه !

وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ

و درست همین جاس که سرو کله پلیس راه خونه تا اونجا پیدا میشه ، بعبارت دیگه مثل همون وزارت و اداره ای که گفتم دم و دستگاهایی مثل پلیس راه اندازی میشه ، میون اینجا و اونجا و اونجاها .

آخه اونجا که بقول مقام معظم رهبری :"حدیقف" نداره که به اونجا رسیدنمون همانا و مثلا پلیسم بره دنبال کار خودش ، نه اینکه بره یکی دیگه رو بیاره اونجا ، ووو ، نه مثلا بره استراحت کنه ! یا منحل بشه ، چون کاری دیگه ای نمونه که نیاز به مثلا پلیس راه داشته باشه ، مگه اینکه چی ؟ همون که امروز گفتم :

به خانه برمی گردیم

خب از اونجا دیگه ، نه از اینجا یا خونه که ، اونم خونه ای که توش نماز شکسته که نمی خونیم ، تو راه ، اونم بعد چهار فرسخی نماز شکسته میشه .

مگه اینکه گفته بشه نه تنها پلیس ، بلکه دکتر ، مهندس ووو ، حالا نه اینکه فقط اینا ، بلکه حجج اسلام و آیة الله هاشم فقط مثلا راهنمای ما تو راه نیستن ، اینجا و اونجا و لا حد یقفشم ، بلکه پیش از اینجا ، یعنی خونه ، بلکه در جای جای هریک از ما هم ، و نه تنها در چشم ، گوش ووو ظاهر ، بلکه مابعد طبیعه ی اینا ، از حسشون گرفته لغایت بالا بالاشم نقش دارن ، البته نقش راهنما دیگه !

مثل همون که روانشناس ، دکتر روانشناس موقت و بلند مدتشو میگفت ، که فقط موند ازش پرسیده بشه که اینجا ، میدون ونکشو میگم ، آیا مثل اونجاش ، میدون آرژانتینه ؟ نه موقت و بلند مدتش ، که حد یقفم داشته باشه ، یا اونجا که برسیم اینجا نیست !؟ آخه اینجا هست ! حالا بین ایندو ، تو راهو میگم هست ؟ نیست ؟ یا هم هست و هم نیست ؟ یا هیچکدومش ؟ بمونه .

آخه هیشکی ، هنوزم که خبر نداشته باشه ، هیشکیم (راهنمایی) ش نکرده باشه ، از دکتر و مهندس وووش گرفته تا بالا بالای غیر ایناشم ، منکه خبر دارم اونجا چه خبره ! اونم برا بلندمدت ! حالا اینجا رو هرچی گفته بشه ، میگیم موقته .  

شب بخیر تا فردا ان شاءالله تعالی . 


  

پیدایش پدیده 17 :

سلام علیکم ، شب بخیر

گزینه ی پدیده ی ... :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... ، فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ ... ؟ إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلَامًا ... ، ... وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ، ... ، قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ، ... .

امشب شب نوزدهم ماه رمضان و یکی از سه شب قدری که گفته شده : "تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ " در اونه ، و : " سَلَامٌ " در اون تا سپیده دم .

ساعت ... :

سپیده دمش فرق مولود کعبه در مسجد بهنگام سجده شکافته شده ، توسط یکی از اونایی که شبیه داعشی های امروزین ، با این فرق که اگه نگیم جای مهر که نه ! بلکه اثر سجود بر پیشانیشون پیدا بود ! و حرفشون حرف خدا بود ! ولی برعکس امروزیهاشون فقط با حکم و حکومت علی که کار نداشتنن ! که امروزیهاشون با فرمان و فرمانروایی معاویه ها و عمرعاص های امروزی کار ندارن ؟!

و حالا عشق که نه ! محبت قلبیشون به پول یا ریال دوستی شونم بمونه ! برعکس اونا که زهدشون از ظاهرشون که پیدا بود !  

بگذریم ، گزینه ی روی میز چی باشه ؟

حالا روی میز مثلا چشم ؟ یا رو میز حس ، قلب و بقول خودمون دل و بعبارت دیگه مرکز بینایی ؟ بمونه ، بشرح ایضا دیگر میزها ... ؟

بعد نماز مغرب برا یه مطلبی رفته بودم به سایتی دیدم که در پاسخ به پرسشی گفته : قلب در قرآن یعنی روح !

یاد یکی از استادام در زمان دانشجویی افتادم که سر کلاس یکی از درسهایی که با ما داشت وقتی گفت : اونی که عالم با حسش میگه ، عارف با دلش میگه و فیلسوفم با عقلش ! گفتم اونی که با فکر و اندیشش میگه کیه ؟

نمی خواد بقول ما ترکها زیاد راه دور برید ، باغچه نزدیک ! قرآنو از رو طاقچه بردارین ببینین چند جاش عقلو فکر ترجمه شده و چن جاش برگردون اندیشه خرده ؟

حالا برا نمونه بمونه تفسیری که همشو یه کاسه کرده و گفته : روح ، عقل ، فکر ، قلب و حس همش یکیست " تو قرآن " !

تو اون سایت که امشب رفته بودم یه سایت : " اندیشه " هم بود اسمش ، یه چیزی  پرسیدم مثل این که : آیا مثل امشب ، یعنی شب قدر  روح برا روح پیدا میشه ؟ یا قلب برا قلب ؟ ووو ؟

خب بله : " إنّا " یا بقول خودمون : " ما " برا ما پیدا میشه ، ولی ما یه بدن داریم که روح داره ، بدنی که روح در اون دمیده شده ، حالا چقد ؟ بمونه ، بشرح ایضا اینکه بدنم سر و دست و پا داره ، چشم ، گوش ووو 

و همون بدنی که بمونه که اگه دماغشو بگیره ، اگه لباش باز نشه جونش در میاد ، ولی دستشو بهش بزنه هردوش ! یه حس دارن ! دوتایی ! جمعی ، یا قرآنی ، یکی از همون پنج حس اعضای پنجگانشو .

بِ ... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... . 


  

پیدایش پدیده 15 :

سلام علیکم

بِ ... اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ...، ... ، فَإِنَّمَا یسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ ، ... .

سر شب زنگ زدم به صابکار جدیدمون ، هرچند گفت صبح زود نیایم ، ولی طبق معمول هوا که روشن شد می ریم ، تا پله های  طبقه ی همکفو بزنیم ، کارگراش میانو مصالح طبقه ی آخرو میدن بالا ، پس کار داریم و زیاد نمیشه بیدار موند ، پس زیاد وقتتونو نمیگیرم .

سرنوشت :

خب شبهای فوتبالی تموم شد ، هرچند بدلخواه من تموم نشد ، خب اونی که گفتم دلنوشته بود پیشنویسش ، و همش که به دلخواه من تموم نمیشه ، به دلخواه شما هم همینطور .

البته برای منکه زیاد مهم نبود  سرانجامش ، سرانجام جام جهانی رو میگم ، نه فوتبال ، چراکه فوتبال که تموم نشده ، چراکه فوتبال که همش جام جهانی و اونم هر چهار سال یه بار نیست ، تازه مثلا ورزشم فقط شامل فوتبال نمیشه ، یا مثلا تفریح ، سرگرمی ووو ، همونطور که کار یا بقول امام علی علیه السلام بهتریم تفریح هم فقط ورزش ، تازه کارم فقط در کار بدنی خلاصه نمیشه ، مثلا همون پیشنویس دلخواهم که و سرانجامش جور دیگه رقم خورد ، کار بدنی بحساب میاد ؟ کار قلب و دلو میگم ؟

حالا کار عقل و خرد ، فکر و اندیشه و یادآور همون پیشنویس دلم ؟ بمونه ، مثل کار دل رو پیشنویس حسی از حواس پنجگانمون که رو پیشنویس کار عضوشون کار می کنن ، مثل همون وقتی که چشمم افتاد به ماه که تو آسمون پیدا شد ، به پیشنویسی در جهان خارج یا عالم بیرون عالم درون ما ، که این وسط عضوی مثل همون چشم قرار داره و پیشنویسی رو برای حسش داشت و بشرح ایضا حس بینایی ، حالا برا کی و کجا ؟ بمونه ! تا پیشنویس ما از درون چه باشه ؟ که آیا اینم مثل همونا که گفتم ، مثلا فوتبال ، شامل فقط حس میشه و نامه تمام ؟ یا مثل همونکه گفتم دلبخواهم داره ؟ حالا بعدش ؟ یا بعدش ، حالا هرچی ؟ آیا همونو نامه تمام ؟ پیش نویس اونم میگم ؟

خب مثل اینکه وقت خوردن سحری رسید ، چراکه چیزی به اذان صبح نمونده . 

کل شب رفت به حرفو و خواب بی خواب ! چراکه صبح اول وقتم که میریم سرکار ان شاءالله 


  

پیدایش پدیده 9 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا ... إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ، وَآتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ ... ، ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ... .

سلام علیکم 

یه دوست ، یه یار :

امروز که سر کار نرفتیم گفتم بحثمونو پیگیر باشیم ، که گفتم یکی دو "فقره" تلفن داشتیم ، و نگفتم که یه تلفن دیگه هم از یه دوست داشتم ، یعنی اینجا ننوشتم ، که چشتونم پذیرایی داشته باشه گفته رو .

منتها اول وفات نخستین یار و یاور پیامبر رو تسلیت بگم ، که نه تنها وقتی مثلا پیامبر میرفت به غار حرا و آونجا بود ، نقله که براشون غذا می فرستادن و ... ، بلکه وقتی در آنجا که بود و به ایشون یکی دو "فقره" گفته شده : " إقرَأ ..." ، این وقت یه کودک ده ساله نبود که پذیرای رسالت ایشون بود ، از همون نخست ، بلکه همسر گرامی ایشون هم وقتی شنید نیز پذیرفت ، و تا در قید حیات تا چنین روزی بود نیز یار و یاور ایشون بود . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أ ... . 

خواندن و نوشتن :

نکته ای که در اینجا بد نیست به اون اشاره کنم اینکه ما انزل الله ، اونچه که خدا بر پیامبر نازل می کرد ، و ایشون برای همسر بزرگوارشون نقل می فرمودن ، اونا رو که نمی نوشتن که ، کاتبان یا نویسندگان وحی بعد ها اقدام به این کار کرده اند ، پذیرش اولیه پذیرش گوش بوده و بعد نوشته شدن چشمم پذیرایی داشته .

البته نکته ای که لازم به ذکره ، یادآوری اینه که صدایی که گوش پذیرای اونه از مکتوبات و نوشته شده های بیرونه ، منتها نوشته ای برای گوش ، مثل همون که اومدم گفتم : "ماه تو آسمون پیدا شد" و این گفته فرق داره با نوشته اش در اینجا ، هرچند حرف همون حرفه ، ولی یکی از دو "فقره" نوشته شده برای کتاب و نوشته ی گوشه  . 

بعبارت دیگه یه حرفو ، یه سخنو ووو که گفته شده ، بعبارت دیگه در بیرون پیدا شده ، می تونه پیدا شده ، یا نوشته شده ، ویا کتاب و نوشته ای پیدا برا گوش باشه ، و همون گفته برای چشمم باشه ، مثل همون سخنرانی های جناب مصباح که بگوش من نخورده بود ولی کتابش بنام "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری" در کتابخونه ی زندان پیدا شد .  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر کِتَابٌ ... ، وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ، َهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ... .

شب میهمانی :

که بحثی که داشتیم کشید به بحث نظریه ی "مردم" ی که در نظریه ی ایشون برامون مسئله شد ، که از مردم کدوم سر زمین می فرمایند ، و یا کدامیک از آسمونهایش ؟ آیا مردمی که بفرمایشات ایشون بهنگام سخنرانی گوش می دادن ؟ ویا فرمایشات ایشون مهمان چشمی مثل چشم من بود ؟ و پذیرای واو به واوش ، که حسن ( به ضم ح ) ش این بود که گوش به آب سپرده نمیشد ! تا از آب گرفته چه باشد ؟

بلکه حرف حرفش استوار و پایداره بهمون صورت که به چشم اومده ، حالا تصویرش با تصویر ما از مثلا "مردم" فرق داشته باشه از آنچه که میهمان گوش ایشون ، یا چشم ولی همونطور که گفتم مکتوبش بمونه . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... .

بعبارت دیگه داستان نازله برای حتی گوش ایشون ، بمونه ، حالا روز ؟ یا شب ؟ و اونم یه جا ؟ تحت یه حرف ، یه کلمه و یا یه جمله ؟ هم بمونه ، مثل "فقره" نون ، نظر ووو ی : " نظریه سیاسی اسلام / کشور داری" ایشون .

مثل ف و فرزاد تهرونیا ، که بقول معروف تا لب وا کنی تا تهشو می خونن . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِینٍ ، ... .

خب کجا بودیم ؟ امروز ؟ که روز یازدهم ماه مبارکه و مثل دیروزی پیامبر یکی از یارانشو از دست داد ، که پذیرای نه تنها با گوش ، بلکه با جون و دلم بود .

و تلفنی که یادم رفت بگم ، مثلا وقتی زنگ زد شمارش شماره ی قبلی نبود ، و وقتی پرسیدم گفت مگه خبر نداری ؟ کد استان یکی شده . 

وهنوز شماره ی همونجایی هست که بود ، البته سند خریده ، چون پدرش نذاشت ! و از اونجا در میاد ، تو این هفته ، که هنوز خبر نداده که چه شد ؟ 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :174
بازدید دیروز :488
کل بازدید : 1304994
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ