سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه در قرآن (4) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا ... ، رَحْمَةً مِنْ رَبِّ ... ، رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا ... .

سلام علیکم ، روز بخیر .

تعلیم و تعلم عبادت است (1) . (2)

امروز دوازدهم اردیبهشت ، همونطور که دیشب گفتم ، سالروز به شهادت رسوندن یا بقولی حذف استاد شهید مرتضی مطهریه ! البته بدنی یا فیزیکی ایشون ، خب برا اینکه بعنوان مثال دیشب ، برا خالی نبودن عریضه ، گفتم که استاد شهید نظرشون اینه که یکی از اقسام یادآوری ، یعنی قسم زاینده ی اون فکر یا اندیشه است (3) .

اونم بعد نزدیک به چهار دهه که از حذف بدنی یا فیزیکی ایشون میگذره ، و یادشون گرامیداشتم داره ، بله از یادم نمیره گروهی که اسم خودشم فرقان گذاشته بود ! و شاید برا اونم بزرگداشتی باشه ! ولی برا چیش ؟ برا کار بزرگی که کرد !؟ حذف بدنی یا فیزیکی !؟

خب ، آیا اینم می تونه بقول استاد شهید "زاینده" باشه ! و اسمشم گذاشت فکر یا اندیشه !؟ و اونم فکر یا اندیشه ی حذف فکر یا اندیشه !؟ مسلما نه ! چراکه :"به تعبیر معروف " دزد گیری ! اگه قرار بشه فکر یا اندیشه حذف بشه ، خب شامل این یادآوری زاینده هم میشه دیگه !

حالا چه گفته بشه فکر یا اندیشه ای است ، و چه هست و نسبتم داده بشه به خدا ! بودنشو میگم ، نه حکمشو که گفتم بنده ی خدای حکیمم حکم میکنه ! نه حکیمی در بند هیچی نباشه ! یا بقولی ! در بند هیچی باشه ! و بعنوان مثال همین :"حذف" که تعبیری از همون هیچه !

حالا بمونه که هیچ بدن یا فیزیکی حذف شدنی نیست ! حالا چه بخاکی که از اون بعمل اومده برگرده و همونی که بوده بشه (4) ، و چه مثلا به آب انداخته بشه و ... ، و چه مثلا سوزانده بشه و ... ، و یا ... .

زیرنویس :

1 – دیشب گفتم که فرق داره است با هست ، پس این گفته فرق داره با : تعلیم و تعلم عبادته ، هست .

2 – بفرمان مثلا رهبر انقلاب حضرت امام رحمة الله علیه .

3 – البته این فرق داره با اینکه فرموده باشن : قسم زاینده ی اون فکر یا اندیشه هست ، چراکه چیزی که هست ، قابل پذیرشه ، البته بقول مقام معظم رهبری آنگونه :" که بود " ، و همانگونه که هست قابل پذیرشه ، حتی در پذیرش دومم که محل بحث ماست ، حالا چه بعنوان ذکر یا یاد پذیرش نخست ، و چه بعنوان زاینده ی اون بعنوان فکر یا اندیشه .

4 – یعنی دفن بشه در زمین و بعد مدتی تبدیل بشه به خاک ، مگه اینکه مثلا بدن شهید نپوسه و خوراک جک و جونورم نشه و خلاصه تر و تمیز بمونه ! و در تماس با اطرافشم باشه ! بدنش یا فیزیکش .  


  

رهگیر علم یا دانش (3) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ، أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ !؟ ... .  

یه نقل دیگه هم داشته باشم بد نیست ! البته پیش از این به نقل از اثری از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری براتون گفتم ، به نقل از پاورقیهای استاد شهید در اثری از مرحوم علامه ، و در پاورقی :"ریشه ی نخستین اداراکات و علم ... " ، البته علم یا دانش حصولی ، الان می خوام به مناسبت بحثی که دارم بگم که ایشون می فرماید ، البته به تعبیر من ، که لازم نیست دو چیز داشته باشیم ، بقول ایشونم "ما داشته باشیم " ، نه اینکه دوچیز و مثلا دو شتری که در قسمت قبلی داستانش گذشت باشه ، و افسار ، یا بقول امروزیش رُل یا فرمونش دست همون ما باشه و دومی رو هم اولی بکسل کرده باشه ، یا افسارش به پشت اولی بسته شده باشه .

بلکه ایشون ، یعنی استاد شهید می فرمایند : بازم ما می تونیم یه چیزم داشته باشیم ، مثلا همون یه شتر ، یه ماشین ، تا درک یا دیافتی داشته باشیم ، البته بقول ایشون بعنوان علم یا دانش ، و البته که بقول ایشون علم یادانش حصولی .

حالا کاری به اینم ندارم که نه تنها حتی ایشونم پیش از این یه چیز دو چیز در آستین دارن ! بلکه در همون بحث :"قضیه ی سالبه" ای که مرحوم علامه و استاد شهیدم دارن ، بازم پیش از این براتون گفتم ، به نقل از اثری از استاد شهید که فرموده ان :

آفای خمینی ( برخلاف مثلا مرحوم بروجردی ) یه حرف خوبی دارن و اونم اینکه "قضیه ی سالبه که وقوع و لا وقوع" نداره " ، یعنی همون دوچیزو که گفتم تو آستینه ، پیش از یه چیز و مثلا همون :"قضیه ی سالبه " .

البته استاد شهید شده ان و نمی دونم اگه در این دنیا بودن ، آیا با یادآوری اینکه پیامبر فرموده :

اگر یه چیز داشته باشیم ، افسار ، فرمون و یا ... ش تو دست ماس ، تو دست همون که یه چیز داره .

بازم دنبال حرفای دیگری ، اونم غربی ، چه یونانیش و چه امروزیاش می رفتن و برای وقت و عمر گرانبهاشون صرف می کردن !؟ اونم بعنوان رهگیر علم یا دانش !؟ ولو علم یا دانش حصولیم !؟ ولو اینکه رهگیرشم عضوی از اعضای حسی باشه و مثلا بقول مرحوم علامه در همون " ریشه ی نخستین اداراکات و علم ... " که فرموده ان :

در نخستین بار که چشم (ما) به اندام جهان خارج افتاد و ... .

این دو نقلو برا این داشتم که بحث بحث رهگیر علم یا دانشه ، بله بحث درک و دریافتم می تونه باشه ، ولی آیا درک یا دریافت یعنی علم یادانش !؟ و رهگیرشم می تونه مثلا چشم باشه !؟

ولو اینکه وقتی مثلا چشم ما به اندام جهان خارج افتاد و : ... دیدیم ...

مثل بیناییم افسار ، فرمون و یا ... اعضای دیگه هم بدست چشم باشه و مثل حسش : امامم .

برا اینکه بر فرض علم یا دانش بودن درک و دریافت عضو و حسم ، درک و دریافت ما منحصر به این ها نیست و کافیست گفته بشه : اگر و فقط اگر دو حس باشه ، چه رسه به اینکه داشته باشه ما ! مای مثلا حس ابراهیمی و موسوی بقول آقا ابا عبدالله امام ششم علیه السلام در تایید حرف شاگردش که داستانشو براتون گفتم ، در اینجا هم ، آنگاه بقول پیامبر : "یکی از این دو حس امام اون یکی دیگس " و بقول استاد شهید لازم نیست که بگیم : اگر و فقط اگر دو چیز داشته باشیم ، آنگاه یه چیزی داریم !؟ که آندو چیز زیر مجموعه ی اونن .

بلکه بقول استاد شهید کافیست ما یه چیز داشته باشیم .

 

خب ، برا امشب بسه ، راستی از ایرباس و اینا چه خبر ؟! اونم وقتی همراشون علم یا دانشم باشه !؟  


  

رهگیری ، بخش پایانی :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ ، وَ ... ، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ، ... .

خب خدا بخواد فردا میریم سرکار ، خب سر ساعت دیگه ، پس مطلبو کوتاه کنم برم سر اصل مطلب که صبح خواب نمونیم .

اونم اینکه مثلا در ریاضیات ، ریاضیات جدید گفته میشه که ، البته بازم به تعبیر من :

اگر و فقط اگر دو بخش داشته باشیم ، آنگاه بخشی داریم که آندو بخش زیر مجموعه ی آنند .

اینو قبلا براتون نقل کرده بودم ، ولی اینو نگفته بودم که این دو تا مشکل داره ، یکی در آغاز الگوریتم یا الخوارزمیش ، یکیم در پایانش و خب وسطم که وسط ایندویه دیگه و حاجت به بیان نداره !

اول پایانشو بگم ، اگه یادمون باشه براتون به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری گفتم که یه از قضا ریاضی دان ، حالا بقول یکی از کتب درسی وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران ، یعنی بعد انقلاب ! اون ریاضی دان ، فیلسوف ، داشمند و شاید عنوان های دیگری هم بهش داده شده باشه ، بازم در جمهوری اسلامی ایران ، یعنی بعد انقلاب ! در کتابی تحت عنوان :"چرا مسیحی نیستم ؟" گفته ، بازم به تعبیر من :

یه دانشمندی به پدرش گفته اون هواپیمای ایرباسو که در بخش قبلی گفتم ، کی به جمهوری اسلامی ایران داده ؟ البته بفرض اینکه بده !

پدرش گفته : آمریکا .

بعد پسر پرسیده : کی به آمریکا داده ؟

پدر پاسخ نداده .

خب ، اون ریاضی دان تو اون کتابش پرسیده ، می دونین چرا پدر پاسخ پسرو نداده ؟ بعدم پاسخ پرسشو خودش داده و اونم اینکه : برا اینکه اونوقت پسر از پدر می پرسید که :

کی به خدا داده ؟ و پدر اونجا دیگه می موند .

اما آغاز ، در آغاز که به صراحت گفته میشه ، در همون ریاضیاتم ، که هیچی نیست ، نه اینکه هیچی نیست ، بلکه بنارو بر صفر میذاریم ، و فرض می کنیم که یه مجموعه ی تهی داریم ، نه اینکه مثلا آخرش پدری نمونه تو پاسخ به پرسش پدر ، بلکه دجار تناقضی نشیم که که معروف به پارادوکسی بنام همون ریاضی دونه ، از قضا !

خب حالا تو :"فاز" میون این سروته چه خبره ؟ لابد بی نهایت اون دو دیگه !

جالب اینه که اینارم با خوندن خود داشته باشیم ! خودی که سروتهش آنگونه هست و :

اگر و فقط اگر سرو تهی آنگونه داشته باشیم ، آنگاه ایرباس آندو رو خواهیم داشت ، هیپو کمپ آندو رو خواهیم داشت ، ...

 

شب بخیر . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :199
بازدید دیروز :704
کل بازدید : 1344441
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ