سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همفکری :

سلام علیکم

... ، کَذَلِکَ یوحِی إِلَیکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِی الْعَظِیمُ ، ... . کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی شوری .

بحثی رو که امشب می خوام ، یعنی تصمیم دارم مطرح کنم ، یه چیزیه مثل همزبونی ، هم احساسی و همینطور همدلی ، البته اگه چیزی به اسم دل یا قلب داشته باشیم و کاریم بنام تقلب ! که معادلشو به فارسی ببینیم چی  میشه گفت !؟ که مثل تقلب که کار قلبه ، اونم کار دل باشه .

البته گفته شده که مهر یا محبت و بقولی عشق کار دله ، ولی آیا مثلا :"تفقّه" کار دل یا قلب نیست ؟ حالا :"تعقّل" ؟ بمونه ! که کار عقل یا خِرَده ، ولی گفته شده که بعضیا عقلشون تو مثلا چششونه ، یعنی چی ؟ یعنی تعقل کار چشم می تونه باشه ! چه رسه به حس و قلب یا دل .

خب ، پس بحث یا کاوشی که می خوام داشته باشم ، باشما و نه تنهایی ، وقتی می تونیم داشته باشیم که یه چیزی به اسم فکر یا بنام اندیشه داشته باشیم ، نه اینکه من یا شما داشته باشیم ، و یکی از ما نداشته باشه ، یا یه کاری به اسم تفکر یا بنام اندیشیدن داشته باشیم ، وبقولی که در بحث قبلی گفته شده این کار ، کار یه چیزی به اسم فکر یا بنام اندیشه در ما نباشه ، بعنوان مثال مانند دیدن نباشه که کار چشم یا حس بینایی و بقولی پنج یا شصت و هشت تای دیگه هم نباشه ! مثل :"عِین" که گفته شده باشه هفتاد معنی داره ، خب نزد هفتاد تا دیگه ! یا هفتا دیگه ! وگرنه نزد مثلا چشم که یه معنی بیشتر نمی تونه داشته باشه که !

خب فکر ! می کنم وقتی مثلا گفته شده باشه :

فکر کنید و پاسخ دهید

اونم در مراکز علمی ، اگرم چیزی به اسم فکر یا بنام اندیشه هم گفته نشده باشه که داریم ، فکر کردن یا اندیشیدنو که میشه طرح کرد !؟ و مثل چی ؟ گفتم که مثل : همزبونی ، هم احساسی و ...  


  

آزادی اندیشه :

سلام علیکم

پیشگفتار :

انقلاب اسلامی ایران :

در نوزده دی هزار و سیصد و پنجاه و شش شمسی (1) که مردم قم در مقابل نوشته ای در روزنامه اطلاعات سکوت نکرده و رژیم اون وقتم ساکت نماند ، منو به فکر انداخت .

قبلا گفتم ، در اینجا که راهی قم شدم ، خصوصا وقتی خبرا حکایت از نگه داشتن چهلم آن روز داشت ، و اینم گفتم که ، هرچند در روز بیست نهم بهمن همونسال در قم بودم و دست خالیم برنگشتم ، ولی نزدیک خودمون در تبریز اتقاقی افتاد که حرکتی که در قم کلیدش زده شده بود در جریانی انداخت که درمدت کوتاهی در شهرهای دیگر ایران هم سرمشق شد .

مشقی که سر مشقش حرکت مردم قم بود در مقابل آن نوشته ی توهین آمیز به حضرت آیة الله خمینی ، بدستور رژیم شاه در آن روزنامه که گفتم .

مشق شهریم که ما در آن سکونت داشتیم شد ، یادم میاد پس از بازگشت از قم و تبریز یه روز برا اولین بار با تعدادی از دانش آموزان هنرستانی به تعداد کمی بیشتر ازانگشتان دست به خیابان آمده و مرگ بر شاه رو برای نخستین بار سر دادیم و بیشتر آن دانش آموزانم دستگیر شدن .

خب ، چیزی که همگانی شده بود برکناری شاه و شاهنشاهی در ایران بود ، و اندیشه ی :"حکومت" دینی یعنی :"اسلامی" که من داشتم و اکثر مردم ایران ، خصوصا مسلمان و علی الخصوص شیعه هم ، بجای شاهنشاهی بفکر آن بودن .

ناگفته نمونه که اندیشه ی :"استقلال " و :"آزادی" را همه ی انقلابیون در سر داشتن و اختلاف در "حکومت" بعد براندازی حکومت شاهنشاهی بود ، که رهبر انقلاب با طرح :"جمهوری اسلامی" به اختلافات پایان داد ، منجمله برای من که مقصود ایشونو از "جمهوری اسلامی" متوجه نمی شدم ، یعنی به حکومتی که جمهوری باشه فکر نکرده بودم .

یادم میاد استاد شهید مرتضی مطهری یه روز اومدن تو تلویزیون ، و ایشونم همینو فرمودن ، با این توضیح "جمهوری " که شکل حکومتو بیان می کنه ،بمنزله ی :"ظرف" ی هست که قوانین اسلامی در آن پیاده میشه ، بعبارت دیگه جمهوری "ظرف" و "اسلامی" مظروف ، محتوی ووو هست .  

خب ، تکلیف آندو ، یعنی اندیشه ی "استقلال و آزادی" هم روشن شد ، چراکه انقلابیون آندو را که در در حکومت "شاهنشاهی" که نمی خواستن ، شاهنشاهی هم که نمی خواستن باشه ، پس آندو را در حکومتی دیگر می خواستن ، و آن حکومتم گفتم که شد :"جمهوری اسلامی" .

بعبارت دیگه محدوده ی اندیشه ، منجمله اندیشه ی  آندو ، یعنی "استقلال و آزادی" نیز مشخص شد ، که در چهار چوب "جمهوری اسلامی ایران" می تواند باشد ، خصوصا از وقتیکه درنخستین همه پرسی بعد پیروزی انقلاب دوازدهم فروردین هزار سیصد و پنجاه و هشت شمسی ، اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان به :"جمهوری اسلامی " رای :" آری" دادن . (2)

آزادی اندیشه :

با این مقدمه حالا می خوام برم سر بحثی که تحت عنوان "آزادی اندیشه" مطرح کرده ام ، شاید بدرد "استقلال" اندیشه هم بخوره ، ولی بحث استقلال با آزادی هرچه هم بهم نزدیک باشن بازم به یکیش گفته میشه "استقلال" و به دیگریش "آزادی" در :

استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی .

اندیشه :

در قرآن مکتوب ، که در دست رس است ، اگر جستجو بشه ، که امروز با این موتورهای جستجو کار سختی نیست ، اندیشه یعنی "فکر" نیامده ، حالا چرا ؟ فعلا محل بحث من نیست ، اونی که محل بحثه این آیه :

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ

است که در سوره ی مدثر آمده ، که با آیات دیگر که در آنها از ریشه ی "فکر" آمده یه فرقی داره ، اونم اینکه  در بعد آیه ی یاد شده آمده :

فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ

حالا آیه ی بعد اینم بازم همینو چرا داره ؟ بمونه .

چراکه درهمون اولی هم شاید مثلا :" قَدَّرَ " همون : " فَکَّرَ " در آیه ی قبلی است .

یا صرف نظر تفاوت این دو تعبیر ، شاید بازم گفته بشه چون اندیشید و اندازه گرفت یا سنجید و یا ... ، پس کشته شود .

و شایدم چون اندازه گرفتن ، سنجیدن ووو در نتیجه ی اندیشیدنه ، پس در نتیجه کشته شود اونکه اندیشید !

صرف نظرم از اینکه در آیات دیگر نه تنها به اندیشیدن خوانده ، بلکه می توان یافت که چرا فکر نمی کنن و نمی اندیشن !؟

یعنی یه کاری خواسته شده که بهش اندیشیدن یا تفکر گفته میشه و اونوقت چطور یکی که فکر کرد یا اندیشید بهش گفته بشه :

کشته شود ؟!

ولو اینکه نتیجه ی اون کار یعنی اندیشیدن یا فکر کردنم اندازه گیری ، سنجیدن و از این دست باشه .

ان شاءالله ادامه ی بحث در قسمت بعدی

-----------------------------------------------------

(1)  من نمی خواهم بگویم که آغاز انقلاب اسلامی ایران نقطه ی آغازش در این تاریخ بوده ، می تواند نه تنها برگردد به پانزده خرداد هزار سیصد و چهل دو شمسی ، بلکه گفته شود ریشه در قیام کربلای شصت و یک هجری ، بلکه قبل از هجرت پیامبر به مدینه هم دارد و حتی پیش از آن و مثلا زمان حضرت موسی علیه السلام و رفتنشان بسوی فرعون هم و ...  

(2)  همه پرسی دوازدهم فروردین هزار سیصد و پنجاه و هشت ، نامگذاری شده به :"روز جمهوری اسلامی" . 


  

با سلام و صبح بخیر ، صبح روز یکشنبه 10 فروردین 1392 ، آخرین روز دهه ی اول .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم(لقمان)... .

شب آخر :

این قسمتو بقول درسهایی از قرآن شب جمعه ی شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، بمناسبت شب جمعه ای که پیش رو داریم می نویسم ، خب آدمیزاد مگه از فرداش خبر داره ؟ که کی و کجا شب بخیرو میگه به این دنیایی که یه روزی بشرح ایضا مثل همین صبح بخیر گفته بهش .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ و...   

مثلا همین الان وقتی خواستم نوشته رو منتقل کنم به اینجا ، کامپیوتر و رایانه اینقد زور زد ! خدا خدا می کردم که فرستاده بشه بعد انتقالش ! خوبه منصرف نشدم و نگذاشتم برای یه وقت دیگه که پیش بیاد یا ... ، البته پیش از عرض ادب و سلام و خیر مقدم گفتن به "مسافرزمان" و نظر ایشون  

خب تا رایانه و شبکه داره اینم میفرسته ، یه صدایی میاد برم ببینم چه خبره ، کما فی السابق : برمی گردم ، البته ان شاءالله 

خب الحمدلله چیز خاصی نبود ! یه چیزی بود تو مایه ی اقتصادی فرهنگی و فرهنگی اقتصادی ، نظیر بحثی که داریم ... 

خب تا اینم که گفتم فرستاده بشه ، بله خب مثل اینکه ماشین لباسشویی هم دریافته دیشب که پدر صابخونه اومده بود عید دیدنیمون ، ازش قرض الحسنه گرفتم تا آخر این ماه ، برج فروردینو میگم ، اونم با کمال ببخشید پررویی ! آخه کرایه خونه ی دخترشونو چند ماهه که ندادیم ! که سال گذشته هم سابقه داشت ، ولی ایندفعه وقتی آقاشون قبض گازو که اخطارم داشت ، یعنی اگه ندیم قطع میشه ، آورد خبرداد که پسرشون منتقل شده به اینجا و بله ... 

البته خیلی خیلی محترمانه و با کمال تاسف که اینو میگه . خب حق داره بنده خدا ... 

یه چیزی بگم ، جهنم ! گوش شیطون کر ! آخه ... ، رایانه و آخرش ماشین داره تند تند میفرسته داده ها رو ، ولی حالا کو تا فرستادنی مثل فرستادن گوش ما به حس و ... ! اونم مطبوعش بقول باب دانش علیه السلام ! 

البته همونطور که در سخنرانی روز اول سال مقام معظم رهبری اومده ، گوش شیطون کرو من نمیگم ! مثل مغضوب علیهم و ... ، که بقول ایاک نعبد گو باشه ، که تو نماز صبح امروزم گفته شد ، یا نقل قولی که هنوز مسموع باشه و مطبوع نشده باشه ، حتی اگه مورد تاییدم واقع شده باشه . 

مثل "وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ" که تو سوره ی لقمان قرآن عظیم اومده . 

و در ادامه اش اومده :...وَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ...

خصوصا مادر ، که یاد شعری از پروین اعتصامی انداخت منو، حالا چرا ، برای اینکه در ادامه اومده : وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ... 

آخه شاعر میگه مادر یکی دو حرف تو زبون ما گذاشت و حرف زدن آموخت ، تعبیرشم اینه : یک حرف و دو حرف بر زبانم ... ، مثل همین گریه و زخمی که "مسافرزمان" گرامی در قلم رنجه خودشون داشتن و در پاسخ ایشان منو یاد تصور و تصدیق ، و ... ی انداخته که بحثشو داریم . 

خب ماشینم حق داره ... ، یادش بخیر مثل لب تابی که داشتم نیست که بقول مقام معظم رهبری در همون سخنرانی ، قوی باشه و...

مثل اونم بدرد اینم نمی خوره که بگیم برق بره و بیاد و شاید خراب بشه بریم بفروشیم بزنیم به چیزی مثل اون که پارسال دوسه ماه کرایه ی عقب افتاده رو پر کرد . 

همینکه منو را میندازه نه تنها جای شکرش باقیه ، بلکه حقشه که رایانه هم بهش بگم ! 

همینکه یکی دو حرفمو منتقل کنه ، که بهش میدم ، یا یک حرف و دوحرفی که شاعر گفت ، کارشو کرده ، البته بعد اینکه من گفتم بهش ، دادم بهش ، چراکه الباقی کارو شبکه ای که به اون متصله بدست میگیره و ... ، تا برسه به گوشی که گفتیم بصیرم هس و ...

مثل گوش من که سخنرانی مقام معظم رهبری بگوشم رسید و بگوشتون رسوندم تو خونه ، هرچند شما هم سر سفره ی هفت سین که بودیم گوش داده باشین .

چرا ؟ شاید برا چرایی که پاسخش در همان سخنرانی بگوش نرسیده باشه ! 

اصلا چرا ؟ جهنم ! چرا دروغ ؟ چراکه خب من تو سنم که باشه از همتون مسنترم توخونه ، افت داره که بگم ! شاید برای اینکه بگوشم نرسیده باشه !

هرچند قایم کردنی نیست که همونطور که عینکی شده ام برا مطالعه ، گوشمم مثل این کامپوتر ضعیف شده باشه و ...

خب چه مانعی داره که گوش همدیگه نباشیم تو خونه ؟ و از گوش جونتر که قویس و... بهره نبرم ؟  

نه برا اینکه شاعر میگه : برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی ، که ضعیف در این روزگار یایمال است

بلکه برا اینکه مثل یکی دو حرف سال گذشته نشه که آخرشم دقیقه ی نو مقام معظم رهبری کلنگشو با اقتصاد مقاومتی زدن ، برای اینکه یکی از آندو رو زمین مونده بود و انگار نه انگار که بگوش ما هم رسیده بود . 

البته نه بقول شاعری که نام برده شد ، از دو حرف یکی ، چراکه نامش حماسه ی اقتصادی بود و نه اقتصاد ، چراکه تحت نام حماسه بود ، سیاسیشم ، مثل تصور و تصدیق علما و دانشمندان که تحت نام علم و دانش قابل طرحه ، مقسم اینم یه حرفه ، حرفی جامع ایندو ، و بنام علم جریان دارن ، مثل : بسم الله و مجرای مثلا رحمان ... 

چراکه شاعر میگه برو قوی شو ، ولی مثل چی ؟ کی ؟

مقام معظم رهبری در همون سخنرانی فرمودن نه مثل آمریکا و... ، حتی نظیرش در منطقه ، یعنی بگوش منکه چنین رسید ، حالا گوش جوانتر و ... شما بهترشو شنیده تا بازم به دقیقه نود نکشیده برام بگین ، بعلاوه همون اول حرفم گفتم که ، وشماهم مثل من ، فراد شب ، شب جمعه ، ووو که بمونه ، بگو امشب !

خب داریم داریم به وقت اذان ظهر به افق خودمون نزدیک میشیم ، تا مادر صدامون نکرده ، که الان کرد ! برم ... ، اگه مهلت فرستادن اینم آخرشم بده ! آخه بالا سرم ایستاده !  

 ... ، قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ ... ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ... .

تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ ... ؟ الْعَزِیز ... (الزمر/1) ... خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... (الزمر/6) ...

 

خب امروزم به سر رسید ، ودیگه میشه رفت خوابید ، چراکه نه تنها نماز مغرب بلکه عشارو هم خوندیم ، ضمن شب بخیر امیدوارم که اگه امروز نشد ، فردا پس فردایی اینو بخونین ، فقط به دقیقه نود نکشه بازم ، اونم به شب آخرسال ، سال ... 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1774
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1340312
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ