تنفس !
... ، وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ... .
سلام علیکم .
تنفس فرهنگی (الف) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ ... .
بقول مادرم :
ما ترکا یه ضرب المثلی داریم که میگه :
طرف از مار میترسید ، با دست سید احمد (ب) مار می گرفت .
مثل کی !؟ مثلا رییس مجلس اینجا ! که طرح :"اقتصادی مردمی" رو داده ! حالا تا عملش بمونه ! ولی اقتصاد :"مردمی" یعنی چی !؟ کدوم "مردم" !؟ نه اون نود و شش درصدا !
امشب تو :"گفتگوی خبری" تلویزیون مهمون برنامه تا تونست برا خودش بقولی نوشابه باز کرد !
مجری برنامه هم که قربونش برم ! با او پرسشایی که مطرح می کرد براش !
بابا :"امام" جمعه یعنی چی !؟
جز همونی که تو نماز میگه :
... نعبد ... نستعین ، اهدنا ... !؟
یعنی به :"امامت" سر و دست و پا ! و نه فقط اعضای حسی ! بلکه حس و جمعی (پ) حواسم !
خب ! حالا شاید تو نماز جماعتم بگیم طرف متوجه نشده ! ولی مخاطب یا بقولی :"مردم!" خطیب جمعه کیه !؟
مگه خطبه های امام جمعه نماز ظهر جمعه بحساب نمیاد !
یادش بخیر ! رفتیم پیش خدا بیامرز امام جمعه قم ، گفت : من طلبه ای بیش نیستم !
حالا بمونه که مثلا بعضی از فرهنکیای قم ، میلگردایی رو که شورای آهن قم بهشون میداد می بردن با تیرآهنای او عوض می کردن ! و یادش بخیر یه روزی تو خطبه های نماز جمعه گفت :
اقتصاد مملکت مربوط به دولته ، و ربطی به ائمه ی جمعه نداره !
گویا بگوش میرسه که امروزم همون مهمون برنامه ! ی "گفتگوی خبری" امشب میگه مثلا :
کرونا مربوط به وزیر بهداشته ! و ربطی به امام جمعه نداره !
البته نه اون نوشابه هایی که برا خودش و ... ! باز کرد و مجری برنامه هم براش به به و چه چه گفت ! مانند مثلا :
کمک مومنانه !
خودشم مومنانه مساجد ! که تنفس اقتصادی پیش کش ! تنفس فرهنگی مردم ! شم ربطی بهش نداره ! خب امام جماعتش مثل امام جمعشه دیگه ! امام جمعشم مثل امام حجّش !
حجّ هفتگی نه ها ! بقول همون مهمون برنامه ی گفتگوی خبری امشب !
راستی حجّ روزانه هم داریم !؟ امام حجّش کیه !؟ منظورم تو نماز جماعته ! تو مسجد البته ! نه تو خونه ! یا فراداش ! که تا امام حجّش شناخته نشه ! امام حجّ جماعت تو خونه و مسجدم شناخته نمیشه ! و حالا کو تا امام حجّ هفتگی ! که ازش دم زد ! که بعضیا از نه تنها از امام حجّ سالانه دم می زنن ! بلکه منتظرن که به امامت امام زمانم باشه !
خب بله ! تو مثلا عربستان سعودیم از این ادعاها میشه ! ولی ...
خب مردمش فقط سعودیا هستن دیگه ! حالا بقولی :"چهار درصد" مردم اونجا !؟ و خودشم بیعت کرده !؟ با ولیعهدش ! بمونه !
شب بخیر !
-----------------------------------
زیر نویس :
الف :
مراجعه شود به نوشته ی قبلی ، که حرف از :
اقتصاد و فرهنگ
زده شده بود ، ولی ... !
حالا تنفس :"اقتصاد" یش بمونه ! که مثلا تو آمریکاشم رنگین پوستاش محرومن و مثلا بقولی :"کمتر برخوردار"ن ! چه رسه به دیگر کشورای سرمایه داری ! حتی در این :
ج.ا
خودشم نه به گناه یا جرم رنگین پوست !
ولی ! تنفس فرهنگی چی !؟ مثل همین فرهنگ سرمایه داری ! که تو دنیا حاکمه ! و اختصاص به شکل خاصی از حکومتی از حکومتهای دنیا نداره ! که مثلا جمهوری باشه یا شاهنشاهی و یا به شکل دیگرش !
چراکه فرهنگ سرمایه داری تو همشون حاکمه ! و اختصاص به آمریکا در قاره ی آمریکا و مثلا فرانسه در اروپا و یا چین و روسیه در آسیا و دیگری در قاره ای دیگه نداره .
خب ! کشوری با فرهنگ دینی یا اسلامیم که هنوز روی کره ی زمین راه نیفتاده که فرهنگ سرمایه داری توش حاکم نباشه ! و گویا قراره که :"امام" زمان بیاد و راه بیندازه ! حالا با کدوم علم یا دانشی !؟ که بقولی :"دانش بنیان"م باشه !؟ و مورد قبول علما و دانشمندان دنیا !؟ که در مراکز علمی دنیا و حتی در این :
ج.ا
هم دایره ، باشه !؟ آیا با قبول مراکز علمی دینی ! و شیعی ای :
ج.ا !؟
که مثلا بجای آقا امام عالم ال محمد علیه السلام ، ارسطوی غربی :"معلم اول"شه ! و :"ثانی" شم "ثانی"ی اوّله ! نه ثانی مثلا آقا امام باقرالعلوم علیه السلام !
خب ! تا از یاد نرفته سالروزشهادت آقا امام پنجم علیه السلامم تسلیت بگم !
ب :
سید احمد یه مارگیر بوده ، یعنی کارش مارگیری بوده .
پ :
بعبارت دیگه :
قرآنی !
نقش چهار گانه ی فعّالیّت ذهنی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ (الف) ... .
سلام علیکم
شکر خدا دنبال کار رفتنا نتیجه داد و یه کاری پیدا شد (ب) و خدا بخواد از فردا بقولی :"میریم سر کار سر ساعت" (پ) .
خروج :
از کجا !؟ منظورم از کجا میریمه ؟ خب از خونه دیگه ! خب برا کار از خونه بیرون رفتن داره دیگه ، با تو خونه نشستن یا بیرون نرفتن که نمیشه رفت سر کار !
خب بله :"کار در خانه" داریم ، که نیازی :"خروج" یا بیرون رفتن نداره ! البته بیرون از خونه ، مثل همون که در بحث قبلی گفتم یکی از بچه ها مشغولشه و از طریق اینترنت براش مشتری پیدا می کنه ، و منم از اینترنتش استفاده می کنم برا این کار ! خب ارسال نوشته دیگه !
حالا بمونه که اونم برا ارسال "خروج" ی داره ! یعنی پست خونه ! نه اینکه مثل من نوشته هاشو ارسال یا پست کنه ! بعبارت دیگه خروجی اینترنتی داشته باشه ، و اگه اینترنت نداشته باشه مثل من خروج بی خروج !
جهان خارج :
خب پس خونه هم میشه که :"جهان خارج" باشه ! برا کار ، منتها اونوقت :"خروج" از کجا !؟ منظورم اینه که از کجا به خونه !؟ حالا برا هرکاری که تو خونه باشه هم !؟ از اول صب که مثلا :"چشم" باز میشه تا شبم که بر هم گذاشته میشه !؟ روزم هیچ چرتیم زده نشه و دائمم "چشم" مشغول کار باشه و پلکم زده نشه ! یا بقولی نفسم نگیره ! و یا بقول مثلا ملای رومی که گفته :
هرنفس نو می شود دنیا و ما ، بی خبر از نو شدن اندر بقا
همشم :"دم" باشه و مجال :"بازدمی"م بهش داده نشه ! البته به نفس کش ! که برا کار زده بیرون ! نه چشم ، که سروکارش با یه چیز دیگس !
خب ! حالا اگه مثلا سر و کله ی مثلا :"دور تسلسل" ی پیدا شه چی !؟ اصلا چرا "دور تسلسل" ی !؟ همون :"راسخ" ی که در بحث قبلی گفته شدم !؟ راسخ در :"علم" یا دانش !
که ، خب وقتی "جهان خارج" شد خونه ! و این جوری که پیش بره مثلا چشمم بشه جهان خارج ! سلسله ی جهان خارج پایانی داره !؟ یا سر نوشتی داره مثل اونی که در بحث قبلی گفته شد !؟ و مثلا :"مسیحی" پاسخی علمی براش نداره و آخرش میشه : خدای خروج کننده ! و ... !؟
خب ! امیدوارم چشمتون روز :"بد" نبینه ! با :"بین"ی که خروج کرده برا کار در اون ! و ان شاء الله و بقول :"ما رأیت الا جمیلا" چشم انداز زیبایی رو پیشرو داشته باشه چشم :"بین"اتون ! بینای خودتون !
تا "بینا"ییم جهان خارج نشده ! و محل کار یا فعالیتی ! (ت)فعلا خدا نگهدار !
نقله که خادمه ی :"خونه" خبر آورد که : بچه ها ، برادر(ث) و خواهر (بزرگه) نشستن رو برو و چشم در چشم و ... !
:"صاب" خونه گفت نگران نباش ! این کارشونه ! کاری به کارشون نداشته باش و ... .
----------------------------------------
زیر نویس :
الف :
عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ... لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ .
ب :
پ :
ت :
فعالیت :"ذهنی" که ... :"ورودی" و :"ورودی قبول" داشته باشه به :"جهان داخل" که بهش گفته شده :
ذهن
و در بحث قبلی گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، از اون تعبیر به :
حافظه
هم کرده اند .
حالا جهان ذهن یا حافظه ای که از اون تعبیر به مثلا :
لوح سفید
ی شده ! حالا بمونه که اصلا چنین جهان خارجیم پیش رو نداره :"ذهنی" ! :"حافظه" ای ! و یا :"لوح سفیدی " م !؟ اونم برا :
خروج ! برا کار و یا فعالیت ! و :
فعالیت ذهنی !
ث :
برادر وسطی ! برادر کوچیکه که چشم به این دنیا باز نکرد ! و در اون لای در و دیوار ! ... .
اندیشه در قرآن (3) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا جَعَلْنَاهُ ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
پذیرش دوم :
امشب شب شهادت استاد شهید مرتضی مطهریه ، که بدست گروهی (1) به شهادت رسید که نه تنها خودشونو مسلمون می دونستن ! بلکه استاد رو هم مشرک می دونستن ! بعبارت دیگه نعمت فکر یا اندیشه رو نه تنها در تسلیم و بعبارت محل بحثمون پذیرش بکار می بردن ، بلکه برا عدم پذیرشم می گفتن که بکار برده میشه .
بعبارت دیگه حرفشون این بود ، هنوزم هستن ! که کارکرد فکر یا اندیشه فقط برا کار نیست ! بلکه برا کارم هست ! یعنی دو کارکرد داره ! چرا !؟ خب برا اینکه اصل (3) ، بنا و پایه ی کار و اشتغال به کار ، هرکاری یه کار ! نیست ، بلکه دوکاره ! حالا اولیشم کدوم یکی از این دوتاس !؟ خودش داستان داره !
خب ، قبل از اینکه خوابم بیاد ، برا خالی نبودن عریضه اینم بگم که فکر ! می کنم قبلا به نقل از استاد شهید گفتم که ایشون فکر می کردن که فکر یا اندیشه یکی از اقسام ذکر یا یاده ، و قسم :"زاینده" ی اون .
خب قسم دیگش چی بود !؟
خب ، فردا روز معلمم مبارک .
زیر نویس :
1 – که نام :"فرقان" رو پذیرفته بودن ! ولی نه فقط برا پذیرش ! بلکه برا عدم پذیرشم ! حالا کدوم یکی از این دو پذیرفته شده بود و بعدش اون یکی دیگه !؟ از کار و :"اشتغال" شون به کاری که حذف بوده باشه پیداس ! غافل از اینکه نه تنها مرتضی مطهری پیدا شد! بلکه بنای کار و :"اشتغال" م پیدا شد ! که حذف است (2) ! نه حدف نیست !
2 – است با هست فرق داره ، هر استی هست ، البته اگه باشه ! و بقول مقام معظم رهبری :"آنگونه که هست پذیرفت" ، دیگه اینکه "است" یه کاره و کار حکیمه ، که کارش حکم کردنه ، البته پس از تفکر یا اندیشیدن به چیزی !
3 – مثل مادر ، اُم و یا ... ، که مادر بچه ی آدمه ! یه آدم ! و محاله مادر بچه ی دو آدم باشه ، در حالیکه پدر اینجور نیست ! که مثلا پدر بچه های یه مادر باشه !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ؟ لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ، سَلَامٌ هِی حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ .
حرف ما :
سلام علیکم
اول سالروز تولد ام ابیها سلام الله علیها را خدمت شما خصوصا بازدید کنندگانی که تازه به جمع ما پیوسته اند تبریک عرض می کنم و امیدوارم که از دستاوردتان در این روز بنده را محروم نفرمایید .
اما بحث امروزمان که در نوشته قبلی رسید به پرسشی که بنده مطرح کردم ، در رابطه با موضوع امروزمان که عرض شد ، چراکه در شناخت فهرست واری که داشتیم رسیدیم به کلمه در کتاب یا نوشته ی خدا .
فکر نمی کنم نیاز به توضیح کلمه باشد ، منتها بد نیست یادآور شویم که کلمه مثلا به حضرت عیسی بن مریم علیه السلام هم اطلاق شده و مستحضرید که آن حضرت بر خلاف قاعده ی معمول که ما پدر و مادری داریم به قدرت الهی از مادر پاکی متولد شده اند که همسر نداشته اند .
حالا کیفیت آن چگونه است در کتاب یا نوشته خدا آمده و ما فعلا با اطلاق کلمه به آن حضرت در اینجا کار داشتیم و اینکه خدا چگونه مادر پاک ایشان را باردار به آن کلمه نمودند فعلا کاری نداریم .
خب قبل از کلمه هم با آیه ی "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" آشنا شده بودیم درکتاب یا نوشته ی خدا به این صورت : ( إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ( أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ))) که به ملکه ی سرزمینی نوشته شده و نام نویسنده و خواسته اش نیز در این نقل آمده .
که در میان آندو یعنی نام نویسنده و خواسته اش نامبرده شده از خدای بخشنده ی مهربان و بنا بر این و نه بنابر اینکه مثلا پادشاهی برای ملکه ای نوشته ، از او درخواستی داشته .
و در قسمتهای قبلی اشاره ای هم داشتیم با مثلا ((نوشته ) در نوشه ) ، که خواننده اش با نویسنده ی آن آشناست ، مثل همان که بنده (سلام (بر شما )) داشتم در آغاز بحث و مانند نوشته ی مثلا حضرت سلیمان نبی علیه السلام به ملکه ی سبا نیست که نویسنده ابتدا خود را معرفی کرده مثل خدا در نوشته اش که دارد : (ب (... سم (الله ...
و رسید بحث به آنجا که اگر (ب) کلمه ای بحساب آید ، در مقابل کلمه الله مثل کلمه ی اسم است و حکمش همانست که حضرت سلیمان نبی علیه السلام از ملکه ی سبا خواسته ، یعنی نهی کرده از برتری جویی بر حرف خدا که " بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" است و امر کرده به تسلیم در برابرش ، یا بر خود آن حضرت که حرفش حرف خداست ، البته اگر نویسنده ی نامه را می شناسد بنام و نه به دارنده ی حرف خدا .
چرا ؟ چرایش هم گفته شد که کلمه ی الله برترین کلمه است ، ولی اگر (ب) حرف بحساب آید آنگاه نه تنها به گفته ی الله ، بلکه به اسم هم تقدم دارد و نخستین حرف خداست در نوشته ی خدا .
و اینجا بود که حرف ما که موضوع بحث ماست پیش آمد ، چرا ؟ خب روشن است که ما حرف می زنیم ، حالا حرف ما چیست ؟ بحثش جداست ، می تواند مثل حرف حضرت سلیمان نبی باشد که حرفش حرف خدا بود در نوشته اش که گذشت .
بعلاوه ما در نوشته ی خدا هم حرف می زنیم ، و نه فقط در قرآن العظیم آن ، و در سوره آخر آن ! حتی بدون حرف ی از خدا ! بلکه در آخرین آیه ی سوره حمد هم بعنوان مغضوب علیهم و الضالین ، چه رسد به عنوان انعمت علیهم در این آیه و نخستین بار در این سوره بعنوان عبد می گوییم : ایاک نعبد و ... ، ولی مسئله حرف ما در بزرگتر از این بود که آیا در بزرگترین آیه هم کلمه ای و حرفی می زنیم ؟ یا اینکه نه تنها الله بلکه (ب) هم اختصاص به خدا دارد ؟ یا مثلا کلمه ی رحیم در این آیه به ما هم گفته شود مانعی ندارد ؟ و مسائل دیگر ...
خب وقتی ما حرف می زنیم ودراین که شکی نیست ، ولو اینکه حرف ما همانطور که در نوشته قبل آمده به این صورت باشد (حرف ما (هیچ)) و یا ((حرف ما ) هیچ) و به این صورت ((حرف ما ))که وقتی با گوینده ، مثل نویسنده ، ی آن آشنا باشیم می شود به این صورت () که امروزه خصوصا در منطق ریاضی با آن به عنوان مجموعه تهی آشنا هستیم ، خب در نخستین حرف نوشته ی خدا حرفی از حرف ما هم هست ؟ و آیا بودنش به صورتی است که به آن تهی ، خالی یا صفر گفته می شود ؟ ووو ؟ که این موضوع بحث ماست و در ادامه ی بحث به آن خواهیم پرداخت ان شاءالله ، فعلا خدا نگهدار .