سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقطه ی آغاز و پایان جستجو : 

... زمزمه ی محبتی ، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را . 

سلام علیکم ، اول همون جمعه رو شاعر گفته رو تبریک بگم و بعد برم سر بگو مگو که نه ، بحث یا کاوش . 

اشاره : 

امروزم با زدن خودم به مثلا سردرد و بی حالی ، خواستم بازم دادش ممد مقاومت کنه ، یه روزم یه روزه ، البته با عروس خانوم ، یعنی خونوادگی ، همون که در خط اول مقاومته ، نه تنها در مقابل دنیای نهادهای مدنی نه فقط غربی ، بلکه حتی اسلامیم ! البته :"اسلام آمریکایی" . 

یعنی نه اینکه جمعه بود و گفته باشم بهمین مناسبت نریم سرکار ، اونم در حالیکه ، حالا صابخونه ، مغازه ووو هم بمونن ! خرج دخترمردم چی !؟ 

چی !؟ چه ربطی به مسجد و حتی :"ناب محمدی" شم داره !؟ چه رسه به درسهایی از قرآن اونم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ... ، و تازه سازمان سیماشم !؟ مثل درسهای دیشبش . 

خب : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ


قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 

مِنْ شَرِّ مَا ... ؟ 


وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ 


وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا ... ؟ 

 

کجا رسید ، رفت ، برگشت ، و رفت و برگشت ؟ اول ، دوم ، و اول و آخرش ؟ 

اشاره : 

دیشب در درسهایی از قرآن مثلا : 

"ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ

مثل نفت و پایشگاه این سی و هشت سالی که یه شب جمعه هم ترک نشده ، یادی شد از دوسال قبلش و غذا ، مثلا نون و دستگاه گوارش و مثل پایشگاه آنچه گذشتش ، البته  مثلا گوش فکری کر که : 

ای برادر تو همه اندیشه ای ، مابقی تو ... ؟ 

یادم میاد ، سال هفتاد و دو بود ، هفتاد دوی خودمون ، نه حتی قمری یا ماهی ، نه ماهی که هروقت بگیری ، از آب ، تازست ،  یه شب جمعه ای ، نه تو خونه ، تو حالا نمیگم مثلا دانشگاه ، شایدم حوزه ، ولی تو نهادی از نهادهای مدنی ، حالا اسلامی و آمریکاییشم نه ، به اهل بیتی گفتم یه دعا می کنم آمین بگین ، فکر نمی کنم یکیشونم آمین نگفته باشه ! 

چی گفتم !؟ دعارو که نمیگم ! پالایشگاه ، گوارش ووو یا مثلا دستگاه نوشتن ، وز جمله ی آنچه می نویسد من و مثلا : 

اندیشه و مابقی استخوان ، حالا قبلا گفتم که ریشه هم بمونه ! 

نه فقط نوشته و خواهد نوشت ، می نویسد . 

چی رو ؟ خب مثل همون پالایشگاه ، گوارش ووو ، دستگاه رو ، دستگاه جستجو رو ، و بقولی موتورشو ، حالا انسونی یا ماشینوشو ؟ بمونه ، حرف این : 

اسلامیشم ؟ و در این صورت آمریکایی ؟ یا نابشو ؟ البته ناب آمریکاییشم نه ها ، که پیشینه ای داشته باشه مثلا از قرن شانزدهمش ، در مثلا کوههای فنلانلد و برابر با کوههای کهک قم ، یعنی قرن یازدهمش ، نه شمسی ما . 

حالا چرا کوه !؟ ووو ؟ بمونه ، ولی :

صرف نظر از اینکه کوه ووو ی ما ! اسلامیم که باشه آمریکایی !؟ و اونوم نه نابش !!؟ ولی حرای شما ! نه تنها محمدی ، بلکه نابشم !؟ 

ولی همونطور که دیروز سیماتونم داشت : 

هوالرزاق حق المبین 

چرا حق ما شده !؟ ولی شما حقتونو از ما می خواین!؟ آیا مثلا بقول درسهایی از قرآن سیمای یک یک ، نابتون حوالتون دادن به ما !؟ ووو !؟

یا بقول خودتون (1) ما برا این به اینجا رسیدیم که :"سیصد" سال کار کردیم و زحمت کشیدیم !؟ 

بازم مگه نه اینکه : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ ... . 

مثلا : 

... ، مَلِکِ النَّاسِ ، ... ؟ 

کاریم به مثلا :"مرگ بر (ملک)" تونم نداریم ! حتی بر رییس مردم یا جمهورم ، و جمهوری اسلامی امریکاییم ! 

ولی چرا مهندسی معکوسم !؟ مثل ما !؟ 

آیا برا اینکه برسین به ما !؟ آمریکایی !؟ اسلام آمریکایی !؟ 

خب برین دنبال :"حق مبین" خودتون دیگه !؟ 

... کیف ؟ ... ؟ 

ما بگیم !؟ اسلامیشو !؟ آمریکاییشو !؟ 

اینم حوالشو دادن !؟ بقول : 

ن والقلم و ما یسطرون !؟ تون !؟ 

اشاره : 

خب ، موضوع بحث ، نه مباحثه (3) ، چیه ؟

زیرنویس :

1 - مثلا برنامه ی :"جیوگی" ، البته تایید (2) ش !؟

2 - نه فقط باجستجوی اول ، بلکه فرجامشم ، و خلاصه قبولش ، نه ردّش بقول ما ! همینطور شما هم که هنوز در قرون وسطی ما هستین !

3 - که شکر خدا تلویزیون همین دیشب نشون داد چهل ساله ی بانوانشمشم ! البته خانوما بخودشون نگیرن ! بله چهل ساله ها رو هم نشون داد ، ولی نه در میدون مباحثه ! و روی چهار تا فرش حتی ماشینیشم ! فقط می مونه اونی که مباحثه کنندگان می گفتن ، که درس اساتیدو به بحث و گفتگو میذارن ! مثلا درس همون چهل ساله هارو ! خب مردانه هاشم که سن و سال ترن ، و بقول استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون مثل مراجعی هستن که مقلدای بزرگ هستن ! چرا ؟ می فرمایند آیا بعد :"سیصد" سال که از زمان شیخ انصاری که میگذره ، چیزی جز همون که اون گفته به بحث گذاشته شده ؟ حالا مباحثه بمونه ! که کار شاگردای بزرگ بقول ایشون نیست ! 

 

 


  

جستجو ، سرچ و یا ... ی 2 :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ !؟ ... .

در جستجوی امروز که متورش پیش از اذان روشن شده بود ، در نخستین جستجوی دنیای بیرون از درون (1) ، البته نه مثلا بدرقه ای یا زجری بقول نویسنده ای که در بحث قبلی گفتم ، در خروجم از شکم (2) بیرون ، به راهی رسیدم که جستجوگرانی از اونجا میانبر رفته بوده یا اومده و یا رفت و اومد کرده بودن .

قبلا ، همین دیروزم از همونجا رفته بودم و برگشته بود ، ولی امروز به اونجا که رسیدم یکی دوجستجوگری مثل من در وسط اون راه بودن .

ولی دیروز که گفتم من اول وارد اون شده بودم که یکیم وارد اون شد ، البته از اون طرفش ، خب نمی تونستم برگردم تا اون بیاد بره و بعدش من برم ، برای همین به راهم ادامه دادم و قتی بهم رسید چن قدمی رفتم تو برفا و وقتی رد شد برگشتم تو مسیر جاپاها .

ولی امروز منکه رسیدم به اونجا واستادم تا بیان برن و بعد من برم .

خب ، طبق معمولم وقتی به من رسیدن سلام کردم (3) ، البته به اولی ! ولی به همکار(4) دومی نه ! موتور گوشمم در جستجوش سلامی پیدا نکرد که جوابش واجب باشه ! آخه منکه نمی تونستم با موتور چشم جستجو کنم ! و ببینم سلام داد و به گوشم نرسید !؟

زیرنویس :

1 - خانه .

2 - یا بطن ، و یا ... .

3-  از آقا امیرالمومنین علیه السلام پرسیدن ، پیامبر صل الله علیه و اله وسلم به هرکی می رسید سلام می کرد ، چه مرد چه زن ، چه پیر و چه جوان و حتی بچه ی آندو هم ، ولی شما چرا به همه سلام نمی کنی ؟   

4- آخه اونم از نونوایی برمی گشت . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :2194
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1340732
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ