پیدایش 4 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَ ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
بازار کار :
امروز که از سر کار اومدیم ، خستگی نذاشت که برم قرار داد کار جدیدو ببندم ، خدا کنه که از دست نره ، البته دوتا کار قبلی هنوز تموم نشده و جای کار داره ، ولی دیدیم که هردوشون بدلایلی توش تعطیلی افتاد ، اونم تو فصل کاری ما ، مام که اهل پیگیر قرار داد نیستیم که طبق اون "ضرر ناشی از تعطیلی" رو بگیریم ، نه اینکه اونم با مراجعه به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ، ولو اینکه مثل پلیسی که در بحث قبلی ذکر خیرش شدنباشه ، بلکه نماینده ای باشه که به همه کارما کار داشته باشه و حتی بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام با :"بندکفش" ما هم کار داشته باشه ، اونم پیش از پست مدرن ، چه رسه به مدرن و ماقبلش .
صاحب کار :
... ، وَعَلَّمَ آدَمَ ... .
کار جدید با دو کاری که در دست داریم فرق داره ، صابکارش فرق داره ، نه بساز بفروشه ، اونم با وام بانکی ! و پیش فروش کردن ، ونه پیمانکار ، اونم دست دوم که از شرکتی که برا مسکن مهر کار میکنه کارو گرفته باشه و ... ، تازه خودشم ساکنه تو خونش ، حالا چرا در طبقه ای ؟ و سه طبقه ی پایینش برا کی و چی ؟ بمونه .
فقط خدا کنه برا مثلا چشم همچشمی با مثلا ساختمونای روبروش نخواسته باشه نما کنه بهر قیمتی ، که خدای نکرده توش بمونه و ... .
که اینم پیمانکار باشه ! مثل ما ، همینطور دو صابکار فعلیمون ، آخه برا خودش که خونه نمی سازه ، که نیازه مسکنشو بر طرف کنه ، حالا شکل و قیافه ساختمونش بمونه ! اسلامی و دینیشم بمونه ، ایرونی و این شکل و قیافه ؟ پیمونکاری علم و دانش مهندسی غربی ؟
درستکه آدم چشم داره ، گوش داره و ... ، و غربیا هم این فهمیدن ! که می تونیم یاد بگیریم ! که یادمون میدن ! و ما میگیم یاد میگیریم ! ولی چی ؟ از کی ؟ برفرضم که خودمون ندونیم !
زمینه ی کار :
... ، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ ... .
امروز که از سر کار اومدم با اینکه خسته بودم و دلم می خواست دراز بکشم و یه چرتی بزنم ، ولی وقتی دراز کشیدم و تلویزونم گفتم بالا پایین بزنن ببینم چی داره ، شبکه ی یک سفره ی قبل از خطبه ی نماز جمعه رو نشون میداد ، ولی حیف که خورد به اذان مغرب و ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر ... .
فرهنگ گفتگو (قسمت پایانی) :
فرهنگ همخوانی :
؟ حَسِبَ الَّذِینَ ...
آیا بحساب من ، شما و ما با مادرتون در خونه ، و نظیرش در مثلا خانه ی ما ایران ، نظیر حافظه ؟ داریم ؟! اونم صفریک ؟ با حق تقدم صفر که نه ، بلکه "یک" مجموعه ی تهی پیشفرضه !
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
بی ...
وَیلٌ لِلْ ...
وای برای ... (برگردان از آقای محمدکاظم معزی) .
فرهنگ ارتباط :
دیروز از بعد نماز مغرب که رادیو دیگه صداش در نیومد ، و منم تلویزیونی شدم ، وقتی که مشغول کار دیگه بودین از فرصت استفاده کردم و زدم کانال شبکه ی قرآن و ...
آخه تلویزیون قبلی که آنتن نداره و مثل این یکی دستگاهی برای گرفتن شبکه ی قرآن نداره ، شبکه ی دو رم با آنتن رومیزی بزور گرفت برای برنامه ی گفتگوی خبری که ...
از دست رادیو راحت شدین و گرفتار تلویزیون قدیمی شدین ! خب چکار کنم ؟ برای رسیدن صدا به گوشو میگم ؟
آیا برای رسیدن حرف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم(البقرة/1)
الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (برگردان از سایت المبین) ؟
من که دیشب برای دیدن آقای مصباح یزدی نزدم به کانال شبکه ی قرآن ، یا طرفین گفتگوی خبری شبکه ی دو ، برای گوش دادن به حرف بود
ذَلِکَ الْکِتَابُ ...
اینو می خواستم صبح بگم ، ولی همچین صدا کردین که سفره بازه که موند ، خب الان می گم که نون تازه رسید و صبحونه رو زدیم و رفتیم سر کار و ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ...
خب کجا بودیم ؟ یکی دو نمونه از تلویزیون گفتم که در قسمت قبل گفته شد مثل رادیوس ، منتها تلویزیون علاوه بر صدا که بگوش میرسونه ، تصویرم برای چشم داره ، خب تصاویرم حرف دارن ، مثلا در نمونه ی اول که به حرف شبکه ی قرآن گوش می دادم ، اینها هم گفته می شد که آقای مصباح یزدی در جایی منبر رفته بودن ، پا منبری هم داشت که به حرف ایشون گوش می دادن ، مثل من ، ووو
در نگا به شبکه دو هم گفته می شد که دونفر در مقابل هم پشت میزی رو صندلی نشسته بودن و در حال گفتگو با هم ، و درست مثل نمونه ی قبلی یکی حرف می زد دیگری مثل پامنبری گوش می داد ، منتها جای ایندو عوض می شد ، ووو
ولی من در مقابل هردو شبکه گوش بودم و پا منبری ، مثل یادش بخیر ! رادیو ، که گویا نیاز به تعمیر داره و ...
پس برای من که با حرف کار دارم فرقی نداره که حرفو رادیو بهم برسونه یا تلویزیون ، یا هر رسانه ای دیگر که پیام آور حرفه ، کافیست پیام که حرفه ، رساننده داشته باشه ، پس پیام آور که میگم مقصود حرف آوره .
مثل وقت اذان مغرب که داریم به اون نزدیک میشیم ، رادیو نداریم که بگه به لحظات ملکوتی اذان به افق محلی خودمون نزدیک میشیم ، تلویزیونم که یا شبکه سه ، ورزش و یا آی فیلم ، تماش ووو ، ولی چشم که داریم ، آسمونم مثل تلویزیون تصاویرش حرف می زنه و داره میگه نزدیکیم به غروب آفتاب و ... .
خب الان نه تنها تو آسمون بالاسر خونه ی ما ، بلکه تو آسمون خانه ی ما ایرانم ستاره در اومده و بقول آقا امام هشتم علیه السلام وقت نماز مغرب گذشته ! نمازی که بقول آقای مصباح یزدی در شبکه ی قرآن اونو مثل تلویزیون صوتی تصویری گفتن ، که فقط بگوش نمیرسه ، به چشم میاد ، هم پیام صوتی داره و هم پیام تصویری ، خوراک تلویزیونه که نشون بده ، رادیو فقط صداشو می رسونه .
ایشون بعدش پرداختن به اونایی که در نماز گفته میشه ، ولی در باب معرفت و شناخت مثلا یه نفر همش حرف از تصویر اون برای شناختش مثال آوردن ، که مثلا رنگش می گه سفیده ، سیاهه ووو
در حالیکه بقول آقا امام علی علیه السلام آدمو میشه از حرفشم شناخت ، حرفی که می زنه .
بگذریم ، با ایشون کار نداریم ، سروکارمون با حرفه ، حرفی که زده میشه و به زبان میاد و از دهن خارج میشه ، این از کجا اومده ؟ خونش کجاس ؟ تو دهن ؟ زیر زبون بقول آقا امام علی علیه السلام ؟
از گوش ؟ وقتی به اون رسید ؟ از حسش ؟ وقتی شنید ؟ یا بازم عقبه داره ؟ آخرش ؟ خونش ؟ خانواده و خانوارم داره ؟ این حرفو که زد با یارانه گرفتن بود ؟ یا بی نیازمادر زاد ؟
ووو
واما اصل کاری ! چراکه حرف از اون چیزاس که خوراک تلویزیونه ! صوتی تصویریه ! خصوصا وقتی گفته بشه : این !