نقطه ی آغاز شناخت یا معرفت علمی (پایانی) ب :
... ، وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... ، وَقَالُوا ... ، قُلْ ... .
سلام علیکم :
اشاره :
نقله آقا کریم اهل بیت علیه السلام یه بار ثلث مال خودشونو دادن به مردم نیازمند ، حالا دو ثلث و جفتشم بمونه ! همینطور !؟ آیا بعد صلح ؟ یا قبلش !؟
ولی آیا ثلث بیت المالی که به ایشون :"داده" میشد ! بعد از صلح هم !؟ یا اون که گفتم !؟ (پ)
"محمد رسول الله" :
تبریک :
تا وارد وقت اذان نشدیم ، به افق خودمون اینو بگم که دیروز یادم رفت تبریک بگم ، تو نوشته ی قبلی ، آخه جمعه بود و اونم جمعه ی آخر ماه صفرم بود ، و روز برپایی نماز جمعه ، نماز ظهر جمعه ، که دورکعت اولش دو خطبه هست .
اینم بگم و برم ، یادمه در سال 1372هجری شمسی مصادف با 13 فروردین امام جمعه ای ! در خطبه گفت کتاب و سنت ، عترت و یا احادیث و روایات معصومینو در دست داریم و ... ، خب اینو تلویزیون جمهوری اسلامی داشت میرسوند ! و منم از اون پرسیدم آیه ی اول کتاب و دومشو ؟ خب از کی می پرسیدم !؟ اون رسونده بود ! منکه نرفته بودم تا این گفته بگوشم رسیده باشه و شنیده باشم و مقلا بقول مرحو علامه تجرید از حسشم به :"مرکزداده" داده شده باشه ! که مثلا مجرد از حسو فرستاده باشه که برو ببین چی میگه !؟
خب بله قبول دارم که من تلویزیونو تهیه کرده بودم ، روشن کرده بودم و گوشم بهش داده بودم ! ولی ...
بعد نماز مغرب :
خب شب شد و شب آخر ماه صفر و اول تسلیت بگم شهادت آقا امام علی بن موسی علیه السلامو و بعد ادامه ی مطلب .
آنتن :
خب یادم رفت آنتنم بگم ، ولی بازم ولی !
آخه اینم یه طرفه بود و داده فقط داده ی تلویزیون بود ، هنوزم هست ! البته امروزه میگه اگه چیزی برا ارسال دارین پیامک بزنین ، یا بیان تو تلگرامو ... ، ولی اونوقتا که خبری از اینا نبود ، تلگرام که نبود ، گوشیم اگه بود مثل امروزا نبود که خط اعتباریشو بشه گرفت ، اینترنتم همینطور ، تو دهه ی هشتاد بود که یه نسل دوم یا پنتیوم توشو گرفتیم و هنوزم داریم ، همین که دارم باهاش می نویسم ، البته چند باز تعمیرگاه رفته و ارتقا هم داده شده به چهار .
خب برا همین بود که دستی نوشتم و فرستادم ، با پست ، پرسشو میگم ، پرسش از آیه ی اول و دوم کتابو .
"محمدرسول الله" ب :
... ، قُلْ مَا یعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یکُونُ لِزَامًا . بِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیرُ اللَّهِ یرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ !؟ ... .
خب ، چی می خواستم امروز بگم !؟ که اینا رو گفتم ، می خواستم بگم خب منکر رسالت تلویزیون نیستم ، ولی همونطور که در قسمت الف این بحث گفتم آیا این رسالت یه طرفه هست !؟ که گفتم نمیشه ! اگه بخواد یه چیزی رو به یکی برسونه ! چراکه وقتی رسوند رسالتشو به انجام رسونده ! خب حالا اون که بهش رسونده چیکارس !؟
خب کارم که عبارت بود از رسالت ! حالا اون رسوله و رسالت داره ! و اگه بنا بر همین باشه بقولی میشه دیجیتال رسالت و رسول !
مگه اینکه رسول الف مثلا رسالت داشته باشه از طرف یکی که پیام اونو ، داده ی اونو و یا مثلا حرف اونو برسونه به یکی ! و حرفم دعوت به اون باشه ! این میشه ! دیگه سریال رسالت و رسول پیش نمیاد ! فقط یه مسئله هست اینجا !
مثل پرسشی که من از رسول کردم ! که خبرداده بود از :"کتاب و ... " که برا من آیه ی اول و دومش مسئله بود ! حالا رسول چیکارس !؟ خب بازم رسوله دیگه ! که برسونه دیگه ! البته این بار از طرف من به اونی که اونو فرستادبود دیگه !
خب ! چه خبر !؟ از :"سیل" ی که جاری شده ! تو راه مشهدو نمیگما ! اونجا که طوفانشم مثل راهپیمایی اربعین راه بیفته که ، نه تنها پلیس ملیسی جلوشو سد نمیکنه ، تازه :"موکب" ا هم ازش پذیرایی می کنن .
تو راه ... کرمانشاه زلزله زده رو میگم ! که :"ترافیک" ایجاد کرده و موجب کندی امداد رسونی شده !؟ و پلیس راهنمایی رو مجبور به اقدام و عمل کرده و حالا نمیگم اعمال قانونم .
البته نه برا حتی مثلا برنامه سازانی مانند همون که در قسمت الف این بحث به اون اشاره شد ، بلکه بقولی برا اونایی که به اونا ! پیشنهاد شده به "سرفصل" ای تعیین شده مراجعه کنن .
که رابط ، واسطه و یا ... میون منطقه ی زلزله زده با دیگر نقاط هستن ، برا امداد رسانی و منجمله کمکای مردمیم ، البته با محوریت رسانه ی ملی !
پ – مگه اینکه تو صلح نامه منع شده باشه ! یا قید شده باشه که با دست خلیفه باشه ! حتی اونیم که به امام علیه السلام داده می شد ! بعبارت دیگه امامتم واگذار شده باشه !
که البته خلیفه قائل به اون نبود ! همچنانکه مامون خلیفه عباسیم قائل به اون نبود و می گفت خلافتو می خواد به امام رضا علیه السلام واگذار کنه ! حالا آیا بعد خلیفه رو هم مسموم میکرد !؟ بر فرض واگذاری خلافت !؟ مثل زهر دادن به ولیعهد !؟ بمونه .
خب هرچند مسموم شدن امام دوم علیه السلام از این جهت که با :"واسطه" بود ، که :"رابطه" داشت با خلیفه ، ومسموم کردن امام رضا علیه السلام بی واسطه ، رابطه و ... بود ، ولی امام غریب بود ! و جانشینش از مدینه اومد براو نماز خوند !
السلام علیک ... .
آبرسانی :
سلام علیکم
پیامرسان : طلب العلم فریضة ... .
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ألحمد لله ربّ ... . بسم الله الرّحمن الرّحیم ، إقرأ باسم ربّ ... .
تا حالا حرف یکی این بود که نه تنها پیامرسون نیست ، بلکه پیامیم نداره ، جز همین ، نداشتن پیام ، آب ووو
خب این نه تنها فرق داره با اونکه میگه پیامرسونی داره ، بلکه پیامیم داره ، از طرفش ، طرف پیامرسون ، آبرسون ووو
بعبارت دیگه بنام اون ، بلکه بنام خدای اون حرف داره ، و اون یکی حرفش این بود که خدا نداره ، چه رسه به پیامبرش و اونم آخرین پیامبر ! بعبارت دیگه حتی مسیحیم نیست ، حالا این حرفش به معنی پیرو حضرت عیسی بن مریم علیه السلام باشه ، و چه دینی بعنوان مسیحیت ، مثل ادیان دیگه ، حتی به اسم اسلام ! و حتی اسلامی بنام شیعه ! که حرفش با حرف اونی بعنوان مثال گفتم که میگه حتی مسیحیم نیستم فرقی نداشته باشه ، چه در حرفش از خدا ، و چه پیامبرش و چه بعد پیامبرم .
اونم نه بعد آدم ، نوح ، عیسی ، موسی و ابراهیم ، بلکه بعد آخرینشانم .
... ، قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَینَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیةً مِنْکَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَیرُ الرَّازِقِینَ ، ... .
بعبارت (خودمون) ، بلکه بعد آبرسونی نه تنها چشم ، گوش ووو ی مجموعه ی بدنمون ، بلکه آخرین آبرسونی بینایی ، شنوایی ووو هم ، که من اگه یادم نیاد ، و بدینا اومدن شما رو هم ندیده باشم ، که آخرینش کدومه ؟ ولی از دنیا رفتنی رو که دیدیم ! حالا وداع با بدن با بند اومدن تنفسه ؟ و نفس بند میاد ؟ یا مثلا چشم بستن از دنیا ؟ و یا ...
--------------------------------
شنبه 23 آبان 1394 :
مرتبط :
وبلاگ "بی سواد" نوشته ی :" خوی آمریکایی خودرو سازها (ی جمهوری اسلامی ایران)" .
البته "خودرو" که نه ! آخه خودرو یعنی (خودش) میره ! حالا با عقل ! یا مثلا همون چشی که گفتم : ... ؟ یا مثلا چشم بستن از دنیا ؟ ...
---------------------------------
یکشنبه 24 آبان 1394 :
مرتبط :
وبلاگ "حجت بالغه " : ... در اقتصاد ایران قوی است. و این امر حاصل اقتصاد مقاومتی و: کوشش جوانان در عرصه تولید است . فقط یک قلم آن ثبت نام صد هزار نفر! برای خودرو است که هرکدام حداقل صد میلیون ریال، به حساب خودرو سازان ریخته اند. و این جریان وجوه نقدی است که ادامه دارد. این در حالی است که دنیای غرب و مزدوران آن تبلیغ می کردند: که از اقتصاد ایران چیزی باقی نمانده، و مردم و یا بانکها دیگر پولی ندارند! حالا باید گفت : این غرب است که ورشکسته شده و به التماس وگدایی از ایران آمده است.
شهر علم و دانش :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ
پاورقی :
مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ
پاورقی : هفتاش ، منجمله شهر علم یا دانش
وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ ، وَلَوْلَا ... .
ألعلم
پاورقی :
علمان ... .
سلام علیکم ، شب بخیر ، جمعه شب و شب اول هفتتون .
باز مدرسه :
خوش گذشت تعطیلی ، خصوصا غذای خونه و دستپخت مادر ، بعد یه هفته که نه ، تقریبا شیش روز پخت و پز اونم من تو حجره .
پدرم وقتیم که می رفتم مدرسه ، دوره ی دبستانو میگم ، زیاد با درسام کاری نداشت ، حتی به مزش ، چه رسه به چشمگیرش، که بپرسه چه خبر ؟ از بیرونو میگم ، درون پیشکش ! اکبرشو میگم ، اوسط که نگو ! أل علم یا دانشو میگم !
این حالی بود در این ساعتا داشتم و گفتگویی که با خودم داشتم ، که گفتم براتون بگم ، چرا ؟
حالا چراشو میگم ان شاءالله ، هرچند حاجت به بیان نداره ! ولی این حالو از کی داشتم ؟ اینو میگم ، گفتم که یه درسی بود تو کتاب درسیمون ، جامع المقدماتو میگم ، که فارسیم بود و بدون استادم میشد خوند ، با خوندن اون دستم اومد که علم و دانش دوتاس ، دست کی اومد ؟ یکی از این دو ؟! آهان ! این دستم اومد و ...
نظریه ی مردم (قسمت نهم) :
اول : سلام علیکم
چراکه پدربزرگتون خدا بیامرز از قول پیامبر ، از بچگی بهمون یادداد که وقتی وارد جایی میشیم سلام بدیم ، ولو اینکه خالی باشه .
خب ، به اذان ظهر داریم نزدیک میشیم ، میرم و ان شاءالله برمی گردم ...
قبول باشه ، نماز ظهرو میگم ، که آخرین پیامبر اسلام ، که درآخرین کتاب اسلامی ، ازقول پیامبراسلام قبل از ایشون دارد :
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ...
فرموده اند نماز که قبول بشه ، به تعبیر من همه چیز قبوله ، و رد هم بشه ، بازم بقول من همه چیزم رده ، به "شکل" جماعتشم که خوندیم نیز همینطور ، چه تو خونه و چه بیرون و مسجد محل سکونت ما ، که خدا اونم قسمتمون کنه ، بعدشم به "شکل" :
إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ ...
با دیگر مساجد شهرمون ان شاءالله .
حالا بعدش ، یعنی :
... ، فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلَاةُ ...
چی ؟ یعنی بعد نماز ، جماعت محل و جمعه ی شهرمون چی :
فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ ...
مثل همین در خانه ، محله و شهرمون ، در دیگر شهرهای سرزمینمون ، مثلا در "کشور" ایران ، که در "نظریه سیاسی اسلام / کشور داری" حضرت آیة الله محمد تقی مصباح یزدی "صورت" پذیرفته ، ولی مثل "مردم" تصویری از آن به نشان نداده اند !
حالا معرفت یا شناخت نه تنها نامبرده ی میان امام وماموم ، یا "امام وماموم" ! بلکه نامبردگان وسط آندو یا ایندوهم بمونه ، چراکه در ساختار نظریه ی ایشان علاوه بر رهبری و مردم ، "رهبران" هم صورت پذیرفته اند ، که پیشتر گفته ام مانعی ندارد ، ولی در صورتی که در تعریف رهبرهم نشردر زمین داشته باشیم ، یعنی در مردم ، مردمی که نام آسمانی آن رهبره ، البته رهبر مردمی به "شکل" یه "کلمه" .
حالا : آیا این شدنی است ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ : یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ ، ... ، یوْمَ یجْمَعُکُمْ لِیوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیعْمَلْ صَالِحًا یکَفِّرْ عَنْهُ سَیئَاتِهِ وَیدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ . صدق الله العلی العظم و صدق ...
خب البته بعد نمازجماعت در مسجد محل سکونتمون ، چراکه نه ؟
البته بقول امام هشتم علیه السلام در خطبه ی توحیدیه ، با معرف و شناخت ، که اصل عبودیت حتی به "شکل" نمازه .
معرفت و شناختی که بقول امام اول علیه السلام ، که در خطبه ی اول نهج البلاغه اومده ، اول دینه .
و اگرم معرفت و شناخت با علم و دانش یکی گرفته بشه ، که فرق دارن ایندو باهم ، بقول پیامبر :
اول العلم معرفة الجبار ...
سلام علیکم
باز هم تا یادم نرفته اول جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم ، خب امروز در ایران از شرقی ترین نقطه اش تا غربی ترین مرزش نیز بمناسبت اربعین حسینی عزاداریست وخدمت هموطنان عزیز عزادار هم عرض تسلیت دارم .
در این فرصت می خواهم پرسش دیگری را مطرح کنم که با دو پرسش قبلی یک تفاوتی دارد ، بعبارتی درون دینی است یعنی طالب علم یا جوینده ی دانش دیندار با این مسئله روبروست ، خصوصا دینداری که کتاب آسمانیش قرآن است که در آن پس از آیات اولیه ی سوره ی اقرا که از آیات اولیه ی نازل شده بر قلب مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه واله وسلم است در ادامه این آیات که بعد ها نازل شده این پرسش مطرح است که : الم یعلم بان الله یری ؟ آیا نمی داند که خدا می بیند ؟
چراکه دو پرسش قبلی ما این بود که عالم یا دانشمندی که علم یا دانشی دارد آیا داشته اش علم یا دانش است ؟ یا مثلا معرفت ؟ و همینطور طالب علم یا جوینده ی دانش در پی علم یا دانش است ؟ یا مثلا همان مفرفت یا شناختی که عرض شد ؟
پرسش دوم نیز این بود که نظم و ترتیب این کار چیست ؟ بعیارت دیگر که عرض شد این اتفاق برای عالم یا دانشمند در کدام یک از مراتب درک یا دریافت اتفاق افتاده ؟ و برای طالب علم و یا جوینده ی دانش هم اتفاق می افتد ؟ مثلا آیا بقول مثلا مرحوم علامه در هنگامه افتادن مثلا چشمشان به چیزی ؟ یا هنگامی که چشم ما بیفتد به چیزی ؟ ووو که عرض شد نهایتش یادآوری آن چیز است که پس از حسش و بقول ایشان تجرید از حس و به بایگانی یا حافظه سپرده شده یادآور شده اند و می شویم و روشن نیست که تا این مرحله در کدام مرحله حکم و قضیه ی مثلا ( این یک سیاهی است ) رخ داده ؟ آیا مثلا در همان نخستین بار که مثلا چشمشان یا چشممان افتاد به چیزی ؟ یا در مرحله ی حس ووو ؟
خب روشن است که این دو پرسش فقط برای مثلا دانشمند مسلمان و دیندار مطرح نیست ، و فقط دانشجوی مسلمان و دیندار هم از خود نمی پرسد ، ولی اگر پرسش این باشد که آیا نمی داند که خدا می بیند یا آیا نمی دانم که خدا می بیند ؟ این مسئله پس از اینست که بدانند یا بدانیم که خدایی هست !
هرچند بنده می خواهم مسئله را اینگونه مطرح کنم که آیا نمی دانند یا نمی دانیم که خود می بینیم ؟ بلکه می خواهم این پرسش را داشته باشم که وقتی مثلا بقول مرحوم علامه که بعنوان مثال ایشان را عرض کردم وگرنه هرآنکه بگوید : " برای نخستین بار که مثلا چشم ما افتاد به ... " چیزی ، آیا می دانیم که چشم ما افتاد ؟
خب آیا مثلا چشم ما می داند ؟ یا حسش بینایی ؟ یا بقول مرحوم علامه در مرحله ی بعدی ادراک یا دریافت یعنی تجرید کننده از حس ؟ و یا در مرحله ی پایان کاری که ایشان دارند یعنی بایگانی و نهایتش هم یادآوری ؟
حالا بماند که با توضیحاتی که مرحوم مطهری در پاورقی فرمایشات مرحوم علامه دارند حرف حرفی است که امروزه در نطق منطق جدید هم آمده ، یعنی منطق قدیم ایشان هم حرفش اینست که ما فاقد ذهنیم و این حرف همان حرفی است که امروزه در منطق جدید به این شکل می گوید که : ما مجموعه ی جامع نداریم ، پس مجموعه ای داریم که صفر ، خالی و یا تهی است و از آن تعبیر به صفریک می کند ، یعنی حالا که مجموعه ی جامع ، مثلا اینکه گفته شود : الله احد ، الله الصمد نداریم ! چرا که با تناقض راسلی روبروست ، ولی می توان مجموعه ای داشت , یعنی یک مجموعه داشت که تهی باشد و با تناقضی هم روبرو نشود ! بعبارت منطق قدیمش به اصطلاح ذهنی صفر کیلومتر بلکه بقول مثلا مرحوم مطهری : فاقد ذهن !
که خب با این پرسشی هم روبرو نیست که آیا می داند ؟ که مثلا چشم افتاد به ... ! بلکه این چیه ذهن و دستگاه ادراکی و حتی بقول مرحوم علامه بایگانی و یا حافظه ی ما بعد از افتادن مثلا چشم ما به چیزی شکل می گیرد و برای نخستین بار مثلا قضیه ی ایجابی : " این یک سیاهی است " به آن سپرده شد و بار دوم هم پس از بازهم قضیه ی ایجابی مثلا " این یک سفیدی است " ، حالا زیر مجموعه ی اولی ؟ یا آن تحت این ؟ و یا کفو آن در کنارش ؟ را هم در حافظه داریم و ایندو حالا در مقایسه با هم مثل آن نیست که سیاهی سیاهی بود و سفیدی هم سفیدی ، بلکه بشکل سلبی است ، یعنی سیاهی سفیدی نیست و سفیدی هم سیاهی و اینگونه بود که علم یا دانش آغاز شد ! مثل دو رقمی صفریک منطق جدید ، با این فرق که در نطق با هم این تفاوت را دارند که آن می گوید : " یک صفر " و این : " صفر یک " را بجای آن می گوید ، ولی در واقع معنی هر دو گویش ایندو یکیست ، هردو حرف از حافظه ای تهی می زنند که مثلا نمی داند که می بیند !؟
ببخشید که اگر کمی طولانی شده باشد و از حوصله خارج ، تا فرصتی دیگر ان شاءالله فعلا خدانگهدار ، پیش از خدا حافظی یادآور این فرمایش آقا اباعبدالله الحیسن علیه السلام باشم که اگر خدا نداریم خودی که داریم که زیر سوال می رود !؟ به تعبیر آقا : اگر دین نداریم آزادگی چطور ؟
با آرزوی جمعه ی ظهور برایتان