داستان ما ، قسمت پایانی ج :
... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ (الف) ... .
سلام علیکم .
... ، وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکُونَ ، ... .
گزارشگر :
ضمن خوش آمد گویی و وقت بخیر ، و تبریک به مناسب امروز ، یعنی روز جمعه ، خدا بخواد امروز دیگه می خوایم بریم سراغ :"گزارش" از "ما" ، بحسب "گزارش" ی که گزارشگرش نامبرده شده .
البته منکه بقول آقا امام علی بن ابیطالب ، امیرالمومنین علیه السلام ، کاری به گزارشگر ندارم و چشم به گزارشه ! وگرنه گزارشگر که بحسب گزارش ، جناب آقای :
برتراند راسل
نیست ! که من حتی با ایشونم کاری داشته باشم !
چه رسه به اونکه پیامبر فرموده که : بعضیا :"حامل" گزارشن ! حتی گزارش :"فیلسوف" و :"شهیر" شم !
منتها چون نامبرده شده گفتم که در :"نامگذاری" یکی دو نکته رو گفته باشم .
خب ! حاج خانوم صدا کرد : نهار .
برم که سفره باز شده ! و خدا بخواد بمونه برا بعد نهار .
خب ، الحمدلله ربّ العالمین ، خدا سفره ی هیچ خونه ای رو خالی ، صفر یا تهی نکنه ، جاتون خالی آبگوشت مرغ داشتیم ، مرغ کلیو دوازده هزار تومن ، که گویا دیروز رفتن از شهر گرفتن ، آخه تو فاز ما که مرغ فروشی نیست ! که مرغ بقولی تعاونیم ازش گرفت ، اینجا همش واحد های مسکونی مسکن مهره و برا اینهمه که یکیش واحد چهار صد و خورده ای واحد ماست ، دو سه تا نانوایی و سه چهار تا هم فروشگاه تقریبا بیست بیست و پنج متری هست و بله یه مسجدم ! داره و یکی دو تا هم مدرسه ، چرا مثلا تا دلمون بخواد :"بنگاه" یا املاک مسکن داره ! در کنار خیابوناش که اختصاص داده شده برا تجاری و ... و برا خودش قد یه شهره و جدا از شهرمونه ! تازه شهرمونم خیلی از ادارتشم تو شهر بغل دستیش یعنی :"اُسکُو"ست ! و بقولی :"شهروند" اونجا هستیم ! مثل :"مخابرات" که برا گرفتن تلفن ، که اینجا ، یعنی فاز ما نداره و به تبع اینترنت و :"ارتباطات و اطلاعات" مرجع شهر ما هم اون شهره و بتبع فاز ما هم .
البته "ارتباطات و اطلاعات" سفره ی :"مجازی" ! که هنوز سرنخش حتی دست پایتخت این :"ج.ا" هم نیست و هروقت لازم بشه و بخوان :"مسدود" میشه ! ولو اینکه موجب ضررم بشه ! که فلسفه ی وجودی اینم برا :"سود"بوده ! مثل دیگر سفره های نهادهای مدنی حتی :"واقعی" به اصطلاح ! حتی آموزشی و مانند دبستان ، راهنمای و دبیرستان ، یا بشکل قبلیش دبستان و دبیرستان و بعد دانشگاه ! بعنوان :"خانه ی دوم" برای تعلیم و تربیت کودکان خانواده برای سرپرستی های جامعه ی مدنی ! و بدنه اش ! منجمله از :"دهداری" گرفته تا :"کشور داری" ! ماند :"جهان داری"ش ! و منجمله به :"شکل" جمهوری و حتی :"ج.ا" ! که چهار :"نسل" رو پشت سر گذاشته که :"اسلام" جا داده شود در آن ! و گویا هنوزم قراره که یه "نسل" دیگه هم در آن :"قرار" داده بشه ! و بازم با آموزه های قبلی !
خب ! برم سر :
نکته ی اول :
پیامبر (ب) صل الله علیه و اله و سلم فرموده اند ، شیطان همه رو در وقت بدنیا اومدن بگریه میندازه ، فقط حضرت عیسی بن مریم ، روح الله علیه السلام رو نتونسته و به :"زبون" آورده که :
عبدالله
یا بنده ی خداس ! البته این به اون معنی نیست که بقیه :"عبدالله" نیستن ! شیطون نذاشته که به "زبون" بیارن اسمی رو که خدا براشون گذاشته ، که عبارته از : عبدالله .
اینم ناگفته نمونه که بقول استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون ، حضرت روح الله علیه السلام ، یکی از دو پیامبری هست که در این دنیا به :"کمال" نرسیده اند ، یعنی ازدواج نکردن و بتبع فرزندیم نداشتن تا نام فرزند ایشانم ، چه پسر و چه دختر باشه : عبدالله بن عبدالله !
مانند نام هر :"بنی آدم" ی که تا امروز بدنیا اومده و بعد از اینم که بدنیا بیاد ، خب برا اینکه حضرت آدم علیه السلامم بنده ی خداس ! هرچند که ایشان هم :"گریان" پا به این دنیا گذاشته باشن ! البته نه از :"مادر" ! کمثل حضرت عیسی بن مریم علیه السلام و هر مادر زاد دیگر ، یعنی : بنی آدم !
خب ! نکته دوم ، در رابطه با :"نامگذاری" بمونه برا فرصت دیگه ، و خدا بخواد شایدم بعد : شام
سفره شامتونم هرچه پر :"رونق"تر ان شاءالله .
بعد شام :
حالا بمونه :"شام" (ج) و اما :
نکته ی ثانی :
منتها پیش از این در رابطه با :"فرادی" ، که گفتم ، شاید گفته بشه "به تعبیر معروف ":
یک دست صدا نداره
و نداشته که میرم دنبال :"ثانی" ! و به تعبیر معروف دیگه : تا دو نشه بازی نشه !
حالا بمونه که قبلا گفتم به قول بچگی ما ، خب : تا سه نشه بازی نشه !
بعبارت دیگه ، صرف نظر از اینکه بازی یکی برا یکی دیگه :"دیده" میشه ، بازی دوتایی چی !؟ برا کی "دیده" بشه ! حالا بعنوان مثلا :"داور" ، :"قاضی" و مانند اینم نه ! تماشاگر بازی چی ؟ ندارن او :"دو" تایی !؟
در ثانی منظور در :"نامگذاری" بود !
مانند مثلا نامی که والدین رو فرزندشون میذارن ، که از حقوق فرزنده که بر گردن پدره ، خصوصا وقتی که یه عمر قراره با اوم اسم صداش بزنن ! حالا بمونه که تا آخر عمرشم همراهشه و می تونه روش تاثیرم بذاره ، مثلا اگه اسمش :"احمد" باشه اونو یاد نام آسمونی پیامبر بیندازه ، یا مثلا :"فاطمه" هم همینطور یادآور مثلا :"ام ابیها" و شایدم مثلا صلوات : اللهم صل علی فاطمة و ابیها و ... .
همینطور :"اسم فامیل" یا بعبارت دیگه :"شهرت" ش ! حالا چه مثل بعضی فوتبالیستای تیم های کشورای عربی و مانند مثلا :"احمدعلی" که :"علی" شهرتش بحساب بیاد و نام پدرشم باشه ، یا مانند مثلا "اسم فامیل " شناسنامه ی ما ایرانیا ، که وقتی شناسنامه داده میشد ، طرف هرچند در مثلا دهاتی در قزوینم بوده ، چون اجدادش از یزد اومده بودن اونجا ، یا آورده بودنشون و یا تبعیدی از یزد بودن فامیلیش شده : یزدی .
یا مثلا لهجله داشته و خوششم داشته شده : خوش لهجه .
همینطور مثلا اهل ولایتی بود و عرق ولایتشم داشته و مثلا شده : ولایتمدار .
همینطور نامگذاریهایی علاوه بر اسم و فامیل و مثلا :"برتراند راسل" ، مانند مثلا :"فیلسوف" و همینطور :"شهیر"شم ، چه اینکه مناسبتم داشته باشه و چه اینکه وجه تسمیه هم نداشته باشه ، و مناسبتشم مانند مثلا احترام گذاشتن به یکی باشه و مانند اینم ، نه اینکه مانند مثلا با عرض معذرت :"زلفعلی" که اگرم نیّت چیز دیگه باشه ، الزاما چنین نیست که مثلا مایه ی دلگرمی برا نامیده شده باشه ! ای بسا که همواره هم یادآور خودش باشه که مویی به سر نداره !
و القاب و عناوین دیگر که مرسومه که یکی داره و یکیم بهش داده میشه و همه و همه ی اینا نام نخستین یا اولی ما نیست ، حتی نام :"آدم" ، :"انسان" و بشرم ! چراکه گفتم نخستین یا اولین نام اونیه که خدا رو همه ی ما گذاشه و یعنی :
عبدالله
که هرچند مردانه هم باشه ، ولی زن و مردم نداره ، چه رسه به مرد و زن ! بلکه مثل همون صلوات وارده ! که ان شاءالله به بحث :
دانش پژوهش
که برگشتم ، خدا بخواد باز میگم ، فعلا بقولی :"اندر خم" چشم بینا برا دیده شدن :"گزارش" ی از ما هستیم ، و قراره به چشم بیاد ، و :"دیده" شدنش ، یا بعبارت دیگه :"حسّ"ش کار :"قرارگاه خاتم الأنبیاء" بوده ، و فعلا قراره ببینیم ! خود را در "گزارش" ، که بمونه برا بعد .
خب ، دیر وقته و از وقت خوابم گذشته ، فقط #یادمان_می_ماند که تلفن و اینترنتشو که نداریم ! بچه ها هم که خوابن ! پس بیدار که شدن و گوشیشون وصل شد به شبکه ان شاءالله ، قسمت بعد شام ارسال میشه ، البته نه برا اونی که بعد از ارسال تشریف میاره ! چراکه تا اون وقت ارسال شده دیگه !
شب بخیر .
--------------------------
زیرنویس :
الف :
إِیاکَ ... .
نا گفته نمونه این بعد :
واو
یه که متحرکه ، یا حرکت داره ، و دومین :
واو
یه که در این سوره ی اومده ، سوره ی :
سبعا من المثانی
نازله ی فبل از :
قران العظیم
حالا چه :
إقْرَأْ ... .
و چه :
الم ، ... .
که خوانده شود :
الف لام میم ، ... .
وگرنه چه خوانده شود !؟ جز :"این" که یه نوشته هست ، برای بچشم اومدن ! که فرع است بر داشتن نعمت بینایی ! و :
الف لام میم ، ... .
نیز :"بشرح ایضا" ، منتها فرع بر داشتن نعمت شنوایی !
حالا بمونه ایندو هم فرع بر چی !؟ و برم سر اوّلی :
مالک یَومِ الدّین
و ادامه ی :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... وَلَا الضَّالِّینَ .
که به حساب این بعد :"راه" رسیده میشه ! "راه" رفته ! نه نرفته ! ولو یه گامم که برداشته شده باشه !
وگرنه مثلا :"گمراه" یعنی چی !؟ گم راهی فرع بر راهیه که گم شده باشه ، و :"بشرح ایضا" مثلا :
بیراه !
و خودشم :"رونده"ش ! بی کدوم راه !؟ آیا مثلا :
راهنما !؟
اینکه اگه تا حالا مثلا :"نخ نما" نشده باشه و مثلا :"تار نما"یی از مونده باشه هم باز به تاری بنده و اگه مثلا "مسدود"م نشه ! این باز بنده به : راه !
تا نمایی داشته باشه ! و مثلا بچشمم بیاد تا :"دیده" بشه ! حالا :"قرار" گاه بعدیشم بمونه ! و خودشم بعنوان : قرارگاه خاتم الأنبیاء
ی دوست داشتنی ! و خودشم :"حبیب الله" !
نه بقولی مثلا :"توهّم" ی بعد حسّی که نه تنها در مراکز :"علمی و پژوهش" ی دانشگاهی ، بلکه در حوزه ، یا :"مدارس ویژه ی علوم دینی" هم گفته شده ، هنوزم میشه و گویا در :"گام دوم" م باز می خواد گفته بشه !
خب ! اونوقت :"گام دوم" یعنی چی !؟ که اول بسم اللهش :
علم و پژوهش
هست !؟ آیا یعنی مثلا :
رونق تولید
:"علم و پژوهش" گام اول یا نخست !؟
ب :
حضرت محمّد بن عبدالله ، خاتم الأنبیاء
همون که در تشّهد نماز شهادت (پ) داده میشه :
اشهد انّ محمّد :"عبده" و رسوله
پ :
قبلا به نقل از استاد شهید آوردم (ت) در این:"ج.ا" ، یعنی در این وبلاگ ، که ایشون می فرمایند این شهادت دادن مانند مثلا شهادت دادن در محکمه یا دادگاهی و یا جایی نیست که با شهادت دادن مثلا چیزی ثابت بشه ! بلکه این شهادت به معنی اینه که ما (ث) درک یا دریافت کردیم !
ت :
خدا کنه همونطور که گفتم ، فقط "حامل" یا ناقل نباشم ! حتی :"ناقل" فرمایش استاد شهید !
ث :
خب ! گفتم :
تشّهد نماز
نماز :"نعبد" گو دیگه ! حتی در فرادی ! چه رسه به :
مَثْنَى
ج :
نه شام :"به وقت سوریه" ی فعلی ، یا "شام" ی در ادامه یا "گام دوم" گزارشگر کربلایی که گفت :
مارأیت الّا جمیلا
و "بشرح ایضا" گام دومم !؟ یا بقول آقا :"امام" علی بن حسین علیه السلام : شام
بلکه شام خوردنی ، بله بقولی :
پنج
ساله ای در کربلا :"اطلاعات" م که :"طعام" باشه ، چرا .
منتها اگه در اینم :"تردید نکنی"م که مثل :"تنگه ی هرمز " ، اونم وقتی به :"تارنما"یی بنده بشه ! ولو اینکه نه تنها یارانه ای که گرفته و بجای اینکه مابه التفاوت قبضا که نه ! حتی مقداری از نسیه گرفتن از مغازه ای در فازمون را هم نداده ، بلکه درآمد خیاطی :"اون" و کتاب نویسی :"این" دختره هم بند به اونه ، هم قطع بشه که اگه تو شهر مرغ توزیع شد و نسیه هم نمیشه گرفت نشه گرفت ! خب مگه واجبه !؟ حتی یه وعده ی غذاییم ، چه رسه به شام هم مرغ ، که اگه چلو مرغم نشد ، آبگوشتش که میشه ! یه هو صبحونه هم مرغ دیگه !
حتی با نرخ چهار و دو دهم ! که قراره چهار صفر چهار هزار و دویستم حذف بشه و :"پول ملی" در مقابل ! زیاد بچشم نیاد و :"دیده" بشه که چندان تفاوتی نداره در مقابل یک ! چهل و دو صدمه !
خب ! بازم الحمدلله ربّ العالمین ، منجمله ما ، بازم جای شما خالی ... ، شام صرف شد ، هرچندم که وقتی امروز صبح رفته بودم :"تخم مرغ" بگیرم ، مغازه دار به :"زبون" اومد و گفت حساب بالا رفته و دیگه برام مقدور نیست ! و دیدم بنده خدا راست میگه ! چقد :"نقدینگی" داشته باشه که بره بخره و بیاد یه قلمش به من اونقد نسیه بده ! و :"جذب" شم بمونه برا تازه وقتی که من برم سر کار و "نقدینگی" داشته باشم !؟ تا :"گردش" ی داشته باشه ! البته اگه :"اصل موضوع" این باشه ! نه : جذبش ! فقطم از یکی ! و خودشم تا وقتی که دیگه نمی برای پس دادنم نداشته باشه ! نه اینکه :"به تعبیر معروف" نم پس نده ! و کار به :"شیر"ه ی جونم بکشه باز مثل مادر کم نذاره هم ، باز مثل :"گاو شیرده" بعضیا به چشم بیاد تا :"دیده" بشه ! خب ! در مقابل :"امنیّت" ی که براش فراهم کرده دیگه ! که براش :"مجهول" دیگه ! و وقتی که نداشته باشه می دونه که از چه :"نعمت" ی برخوردار بوده زیر سایه بر قرار کننده اش ! و بی جهت نبوده حتی جذب :"شیره" ی جونم ! پس : نه گردش خون ! و خودشم در تمام اندام ! مثل کار دل یا قلب ، بعبارت دیگه : قرارگاه خاتم الأنبیاء !
---------------------------------------
ارسال :"بعد شام" در ساعت ده و سی دقیقه ی امروز ، آخر فروردین هزار سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی ، برابر با چهاردهم ماه شعبان ، و سال دو هزار و نوزده میلادی .
سامانه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أَعُوذُ بِرَب (الف) ... .
سلام علیکم
اشاره :
دیشب ، :"به تعبیر معروف" مرکب یا مثلا جوهر قلمم خشک نشده بود (ب) که ، "به تعبیر معروف" یه :"سامانه" اومد و زمین رو سفید کرد ، البته نه به تعبیر معروف :"در حدِّ تیم ملی" ، ولی صبح نذاشت که با ماشین (پ) خودمون (ت) بتونیم از فاز خودمونم تو شهرمونم در بیایم ، چه رسه راه بیفتیم به طرف بستان آباد ! و از جاده ی آذر شهر به تبریز و بزرگراه کسایی رد بشیم و حالا از جاده ی قدیم یا اتوبان بریم تا اونجا ! ماشین با اینکه روشن شد ! ولی تو فاز خودمونم اینور اونور میرفت و آخرش برگردوندمش خونه و ساعت نزدیک دَه صبح بود و خب نیم ساعته که دیگه نمیشد رفت اونجا ، حتی با "سامانه" تاکسی تلفنیم ! حالا :"هزینه" کرایش بمونه !
خب اینا ربطی به :"داد"گستری قوه ی قضاییه :"این ج.ا" نداره ! که با سامانش ابلاغ کرده بود امروز ، هشت دی هزار و سیصد و نود و هفت ، ساعت ده و نیم در شعبه ی یک "داد"گستری بستان آبادش حاضر بشم ! حالا "هزینه" حضور بهمرسوندنم بمونه ! ولی با کدوم :"سامانه؟"! با همون "سامانه" ای که ابلاغ کرده !؟ یا سامانه ی اون یه طرفه هست !؟ و کاری به سامانه ی ما نداره !؟ و هزینه اش !؟
حیف ! کلی حرف داشتم که تو دادگاه بزنم ! که برف بدادش رسید ! خب بمونه برا جلسه ی بعد که ابلاغ بشه !
روز بخیر .
سامانه ی انسانی :
------------------------------------
زیرنویس :
الف :
که گفتم : یه هفته از زمستون رفت و روسیاهیش به ذغال موند !
که زمستون یه خودی نشون داد ! شاید برا اینکه ببینه :"چند مرده حلّاج"م ! حالا کو :"نَه نِه سرما" و :"چلّه" کوچیکه ! ، یاد یه شعری افتادم که تو انقلاب و اون اوایل پیروزیش منم ! می خوندم ! ولی بعداش دیگه نمی گفتم :
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ، روبه صفتان زشت خو را نکشند !
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس ، مردار بود هر آنکه او را نکشند !
خب اونوقتا منم فکر می کردم :"عشق" و :"عاشق" ی نه تنها بقول مثلا برنامه ی :"معرفت" دیروز شبکه ی :"دانایی" تلویزیون "این ج.ا" گرما بخش :"عقل" م هست ! بلکه :
... ، عشق آمد و آتش به همه عالم زد !
حالا از کجا آمد !؟ و آتیش بود !؟ یا آتیش بیار !؟ و از کجا !؟ ووو !؟ بمونه ! ولی با کدوم :
سامانه !؟
اومدشم کافیه ! بقولی :"شاسی بلند" شم مانعی نداره ! ما :"کوتاه" میایم ! حافظا !
فقط یادش ! باشه که :"انسانی" باشه ! مانعیم نداره که مثلا :"الهی" م باشه ، کافیه :
... ، إِلَهِ النَّاسِ ، ... .
ی باشه ! یا :"به تعبیر معروف" مردمی باشه ! :"سامانه" رو میگما ! بحث نره جای دیگه ! با سامانه های :
... ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ .
و همشم گفتم که :
یه طرفه !
تا :
حافظا !
و خودشم بدون : یادآوریش ! حالا فکر و عقل بمونه ! و بعبارت دیگه :
فَکَّرَ وَ قَدَّرَ !
که بحث اصلی در :"این ج.ا" س ! یعنی در این جا ، و اینجا یعنی این وبلاگ ! منتها بقول ملای رومی ، گویا نه تنها :"شهر" شهر عشقه ! بلکه در :"هفت شهر" شم : اندر خم یک کوچه ایم ! و حالا کو تا :
حافظا !
و خودشم :"حافظ" حتی درک یا دریافت با :"سامانه" فکر و عقل !ش ! که اتوبان یا بزرگراهش بعد فکر و ذکره ! ذکر "حافظ" درک یا دریافت با :"سامانه" ی قلب یا دل ، حس و عضو از دنیا ! یا مثلا بقول مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون : جهان خارج .
منجمله فرمایشات جناب حافظ که با "سامانه" گوش ما می خوان به ما برسونن ! البته گوش شنوای ما ! نه گوشم : عاشق !
حالا کو تا بزرگراه یا اتوبان مثلا :"دل" ما !؟ و روندن عاشقانه با اون ! تا برسیم به : حافظّیه !
و خودشم بعنوان : پایانه !
گفتم که حتی : بدون یادآوریش !
برا رسیدن به مثلا مدینه ی علم یا شهر دانش ! اونوقت گفته شده :
عقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی ، عشق :"داند" که در این دایره سرگردانند !
عشق و :"دانایی" !؟ حالا :"معرفت" یه چیزی !
در مسلخ دانایی جز دانا را نکشند ! ... !
گر دانای صادقی زمردن مهراس ! نادان بود هرآنکه او را نکشند !
---------------------------------
ادامه ی :"دسته ها ( کلید واژهای موضوعی) :
باب مدینة العلم
دنیای ... مشترک :
سلام علیکم
... ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ، وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ، فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ، وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ، فَأَصْحَابُ الْمَیمَنَةِ ... ، وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ... ، وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ، أُولَئِکَ ... .
اول سالروز تولد آقا امام حسین علیه السلامو تبریک بگم ، که آخرین در دنیا و آخرت رو که نه ! آخر دنیا و آخرتو به اشتراک گذاشت ! در کجا ؟ حالا میگم ! فقط اینو نگفته نذارم که آونچه پیامبران از آدم تا خاتم ، و خاتم انبیاء و امام اول و دوم به اشتراک گذاشتنو به آخر رسوند ، حالا اینو آقا علی بن حسین علیه السلام ، که پیشاپیش بعد سالروز تولد آقا ابوالفضل علیه السلام سالروز تولد ایشونم تبریک میگم ، به اشتراک گذاشت و خاتم اوصیاء عجل الله تعالی فرجه به آخر می روسنه بمونه ! چراکه بازم میگم :"در کجا ؟ " .
امروز سرکار نرفتیم ، آخه مهمونی از خانواده به جمعمون پیوست و صبح رفتیم از ترمینال آوردیمش خونه و ...
پس همونطور که در بحث قبلیم گفتم بیکار نبودیم ، چراکه هرچند گفتم :"نرفتیم" ولی گفتم که صبح :"رفتیم ...
ضمن قبولی نماز مغربتون ، رفتن مثل نشستن پای تلویزیون امروز ، خصوصا برنامه ی معرفت شبکه ی چهار که از اول تا آخرشو دیدم ، که اگه سرکار می رفتیم تا بیایم بریم دوش بگیریم و ...
و همچنین بحث قانون گذاری برای دنیای مجازی در شبکه خبر ، که بقول برنامه ی معرف شبکه چهار ، گویا آمریکا می خواد قانون گذارش باشه ، برا اینکه بقول برنامه ی معرفت شبکه ی چهار ، حق تقدم داره در به اشتراک گذاشتنش ، و بقیه "قدیم" نیستند مثل اون و سابقه ی اونو ندارن .
مثل کی ؟ مثل همونی که در مثلا ایران در به اشتراک گذاشتنش "سبقت" داره ! د همینطور در ایران ! مثلا خانه ی ما ، چراکه به ما ربطی نداره بیرون از خونه ، حالا تو مسجد محل ، جمعه ی شهر و دیارمون ایران ؟ یا مثل مثلا همون آمریکا موسسات ، ادارات و دیگر نهادهای مدنی غربی ؟ بمونه .
خب حالا در خونه ی ما چطور ؟ و در ما و هریک از کاربرانش چطور ؟ آیا مثلا چشم ما اونو به اشتراک ؟ گذاشته ؟ یا حسش ؟ و یا ... ؟
آخه در برنامه ی معرفت شبکه چهار برای :"حواس جمعی" بعد حس حرف از عقل زده شد ! در حالیکه بعد حس قلب یا دله که اونو به اشتراک میذاره ، حالا بعدش حافظه ی فاطمی ، یاد علوی ، اندیشه ی حسنی و عقل حسینی بمونه !
چراکه گفتم که :"در کجا ؟"
حرف جالبی زده شد در برنامه ی معرفت شبکه ی چهار ، که گوینده ی "قدیم و حادث" قدیمه ؟ یا حادثه ؟ بعبارت دیگه در کجاس ؟ در دنیای به اصطلاح واقعی ! می خواد برا دنیای به اصطلاح مجازی قانونگذاری کنه ؟ یا در .... ؟
یه حرف جالب دیگه هم زده شد در برنامه ی معرفت شبکه ی چهار ، اونم تعریف ! وحی بود ، که اومده تا عالم ظاهرو ببره به عالم
باطن ، مثل اندیشه و فکر ، نه وهم و خیال ، ی که میاد برا بردن دیدنی ، شنیدنی ووو دنیا ، حالا به کجا ؟ بمونه !
آخه قانونگذار این دنیا می خواد این دنیا رو به کجا ببره ؟ آیا مثل دنیاش ، آخرتش ؟ یا آخرتم مثل دنیا واس ماس !؟ و فقط دنیای مشترک نداریم ؟!
به دونام خدای رحمان رحیم ، طسم ، ... ، وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ، ... ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ ... .
بنام خدای گرما ی بدن
یادآوری (پایانی) :
سلام علیکم بابایی ، شب بخیر
اول امشب بهت تبریک بگم ، بعدشم تسلیت ، بعدشم اینکه تازه از تلویزیون گردی اومدیم !
البته نه فقط دست بدست اونی که دوتایی گفتم رفتیم خیابون گردی و ...
الان اونا دارن شکرآبادو نیگا می کنن و من اومدم که اول امشبو بهت تبریک بگم ، آخه شب تولد یکی هست که مثلا معروفه به صبر ، هرچند تو کتاب یادآوری ما هم بقول معروف صبر ایوب از یاد شدنیاست .
قبلش باهم سریال خورشید و ماه رو نیگا می کردیم ، یه چیز جالب گفت ، اینکه خورشید و ماه تو آسمون با هم دیده نمیشن ! در حالیکه من یادم میاد که دیدم ! حالا صبر کن ، وقتی باهم بودیم بهت نشون میدم .
قبلشم که یه برنامه ی دیگه رو نیگا می کردم که اونم گفت : برا یه چیز یه حرف "واحد" نمیشه زد ! در حالیکه برا دوچیزم ، مثل همون خورشید و ماه میشه گفت : آسمون !
حالا بقول خود تلویزیون :"افسانه" ی ایندو بمونه !
حالا بمونه که تو قبلیش گفته شد : یکی که تو بچگی درس خون نبوده و تو مدرسه شرور بوده ، ولی رفته جای دیگه ، مثلا تو پاکستان درس خون شده ! و الان ببینین چی میگه ؟!
راستی تا یادم نرفته بگم که آدم برفی خدا بیامرزو نمیدونم ماشین زده انداخته ؟ یا یکی این کارو کرده ؟ اخه پیش از تلویزیون گردی که دم در رفتم ولو شده بود ، آب نه ها ، همون برفی .
یادش بخیر ، آخه یادش که ولو نمیشه ، مگه اینکه بهش فکر نکنی ! و مثل بعد یاد ، بعد قکرم چی ؟
راستی امشب شب تولد کی بود !؟ آخه شب تولد اونی نیست که فقط معروف به صبره ، بلکه شب تولد اونیم هست که به آلّای شبم معروفه ، تازه اگه مثل تو دختر نبود بهش عقیلم گفته میشد .
شب بخیر بابایی