مانفیست امامت ، قسمت چهارم :
... ، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم .
ما چند وقته که بجای جمعه ها که تو قرارداد با کارفرما اومده ، یکی دیگه از روزای هفته رو تعطیل می کنیم ، مثل امروز ، البته با توافق با طرف قرارداد ، چراشم اینکه صرف نظر از کارای اداری و تعطیلات ادارات سازمانها و موسسات و ... ، خب اگه مثلا تعمیرگاها هم تعطیل باشن اونوقت مثلا شاسّی ماشین جوشکاری بخواد چیکار کنیم ؟ که رفتن سرکار ماشینی شده ؟ ولو با پیکانم که شده ؟ (الف)
اشاره :
خب بازار افغانستان و طالبانی اون برا صدور حرفی اگه آمادگی نداشته باشه که داره ! خب بازار داخلی هشتاد میلیونی چی !؟
آیا مرزای صادرات مگه با مرزای واردات یکی نیست ! تو افغانستان که نه فقط ، توآمریکا و حتی سرزمین اشغالی فلسطینم مردم چشم و گوش دارن و مرزای ادراکی دیگیشونم "حفره" ای نداره ! که نیاز به قاچاقی حرف زدن باشه ! ویا ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، ... .
روز بخیر ! روز یکشنبتون بخیر !
کافیه مثل من ، که بشری هستم مثل شما ، از خواب بیدار شده و چشم باز کرده باشین ، و برای امامتم مثلا گوش باز کرده باشین !
حالا بمونه که بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ج) :
پیش از ؟ یا پس از ؟
اون ؟ سومیشو داشته یا خواهید داشت !؟
بچه که به دنیا میاد شیرشو خدای رحمان رحیم پیشتر در پستان مادر قرار میده .
بازم روز بخیر ، روز امامتو میگم ، بعد روز خلافتو میگم !
بازم روز بخیر !
برم شاسی ماشینو جوش بدم و فردا بریم سرکار ان شاءالله .
------------------------------------
زیرنویس :
الف :
تو خبرای دیشب تلویزیون یا سیمای این :
ج.ا
بود که مدارس بعد دو ماه باز میشه ، برا همه ی دانش آموزان ، خب الحمدلله ! آخه همشون که مثلا گوشی و اونم نه مثل گوشی من ، نداشتن ! که آموزششون ماشینی شده بود ! حالا بمونه مادرشون ! و یا معلموشون تو خونه ! که یکی از اونا چند وقت پیش می گفت گوشیم خراب شده وحالا چیکار کنم ! نوشو که ندارم بخرم ، :"توان"شو داشته باشم و تعمیرم بدم و درستم بشه تا تعمیر بشه چیکارکنم !؟ و ...
گذشته از این ! کی داره حرفو تحویل بچه میده !؟ مادرش مثلا !؟ که از چشم ، گوش و دیگه مرزای علمی صادر می کنه !؟ حالا بمونه حفظ و نگهدارشم !؟ یا بقولی انبارداریش (ب) .
که فردا مدرسه هم بگه من گفتم ! توی اونم مادر چرا !؟
خب ! حالا شکر خدا :"به تعبیر معروف" مدرسه ها باز میشه" و مدرسه نمی تونه گردن خونه و اونم مادرخونه بندازه ! (پ)
خب ! حالا مثلا :"رتبه بندی" مادرا بمونه (ت) ولی "به تعبیر معروف" دور از چشم و گوش مثلا معاون اقتصادی رییس جمهور این :
ج.ا
اجرت یا دستمزد مادرچی !؟ اینم بمونه ! مثلا پول گوشی یا تعمیرشم چی !؟
البته أجرش مثل رتبه ی اون مخفیه و یا صاحب الزمان ! (ث) .
ب :
بعد اذان و نماز و صبحونه ، البته بعد بقول پیامبر صل الله علیه و اله وسلم :
لقمه ی ستون بدن ، بعبارت دیگه چشم باز کردن و به تعبیرمعروف "باز شدن مدرسه" !
و ... ، که مادر و دختر خونه رفتن ورزش صبحگاهی ، یا پیاده روی ، گفتم تلویزیون که مشتری نداره ببینم چی میگه ، خب شبکه ی یک و صب بخیر داشت و تا خواستم بزنم دو ، یه گفتگویی رو شروع کرد ، مجریش دو تا پرسش مطرح کرد ، اولیش :"قاچاق" بود و بعدیشم :"انبار" .
انبار چی !؟ خب واردات دیگه ، منجمله بقول مهمون برنامه قاچاقی که از :"حفره" های قانونیم وارد شده !
البته منظور انبارای خاصی بود ! نه :
انبار
به معنی کلمه ، که شامل هر انباری بشه ، البته لابمقارنه ، ولی آیا بمزایله !؟
البته در اینجا ! نه مثلا افغانستانش ! آخه اونجاش که مثلا تو رسانه ی ملیش گفته نمیشه :
یا محمد یا علی
چه رسه به :
یا علی یا محمد
که اکفیانی ، البته بقول آقا امام علی ثالث علیه السلام :
بشرط أنا !
وگرنه برا کی کافیه !؟
بگم !؟ بگم !؟ آموزش و پروش رسانه ی ملی رو میگم ! چند وقته این :"دو" رو باهم نمایش نمی ده ! جدا جدا نشون میده ! اونوقت سومی کدوم "دو" تا رو میگه :
یا صاحب الزمان ؟! یا بعبارت دیگه :
عرش
کدوم دو ؟!
پ :
حالا اگه مدرسه توپو بندازه تو زمین بچه چی !؟ یعنی بازم بگه من گفتم ، تو چرا !؟
خب کافیه آقا امام علی ثانی علیه السلام ، که توصحیفه ی سجادیه اومده ، بچه رو دعا نکرده باشه ! که :"مرزدار" چیزیه که از چشم ، گوش و اعضای حسی دیگش وارد میشه ! حالا "مرزدار" حسی و دلخواه یا دوستانیش ووو بمونه ! حالا :
انبار داریش
بمونه ، حتی موقت یا مریمیش !! چه رسه به فاطمیش ! که بعد مرز ذکر و فکر و حتی عقلشه ! مگه اینکه گفته بشه حتی بچه ی چشم و گوش بسته هم هست و اینم بمونه که برا کی : مدرسه ها باز شده !؟ برا بمزایله از نعمت حتی چشم و گوش و اعضای حسی !؟ و بقولی در عالم امکان ! یا بقول شیخ الرییس : خلأ !؟ و بقول جدیدش : صفر کیلومتر و خودشم دیجیتال !؟
ت :
رجوع شود به زیرنویس قبلی !
اللهم صل علی فاطمة و ... ، و سرّ مستودع فیها بعدد ما احاط به علمه !
ث :
رجوع شود به زیر نویس ب .
نرم افزار و سخت اقزار تحریم :
سلام علیکم
... ، وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیسْتَیقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی مَنْ یشَاءُ وَمَا یعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِی إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ ، ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَبَّتْ یدَا ... .
اول تبریک بگم تا یادم نرفته ، بعدش اونقد غصه خوردم ، اونقد غصه خوردم ، ... .
من نمی دونم چرا کرمانشاه یا باختران سابق ؟ ولی می دونم که بی فکر یا اندیشه نبوده و بی شان هم نیست اونجا ، مثلا برادرای محبّی رو داره ؟ یکیشم من از نزدیک باهاش آشنا بودم به اسم "هیچی" ، وقتی که خدمت سربازیشو میگذروند تو شهری که ما اونجا بودیم ، میومد باشگاه کشتی شهر و با ما تمرین میکرد ، البته در نرمش و گرم کردن ، یعنی تو یه وزن نیود با من که باهاش کشتیم گرفته باشم .
خب ، مثلا قمم قربانی رو داره ، یا مشدم یادم میاد تو یکی از مسابقات آموزشگاهی که تو سمنان بود ، یه گشتی گیر "قشنگ" ی رو داشت که تو وزن منم بود ، البته به فینال نرسیدم که با اونم کشتی گرفته باشم .
البته نه برا اینکه مثلا وزن کم کرده بودم ، یادم نمیاد اونوقتاییم که وزن بالاتر کشتی می گرفتم تو یه کشتیم برنده شده باشم .
خب ، یا اینکه مثل پاسارگارد ، کرمانشاه هم مثلا طاق بستان داره ؟ خب مشد و قمم که گفتم که بارگاه آقا عالم ال محمد و خانم خواهرشونو .
خب پس چی ؟ اونم با وجود کشتی گیرای آمریکایی تو این مسابقات ؟ کشورای دیگه هم همینطور ؟ نه اینکه مسابقات جهانی فقط ، مسابقات داخلیم بدون شانیّتی که در جایی برگذار نمیشه که ، حتی با مثلا قرعه کشیم که باشه ، نقطه به نقطه ی ایران تو قرعه کشیه !؟ یا نقاط مرکزی !؟ و مثلا مراکز استانی ؟ شهری ؟ ووو !؟ تا کجا !؟ هیچ جا !؟ یا یه همه جایی !؟ آیا مثل همه جایی مانند ایران !؟ دو تا ایران !؟ تو ایران !؟
خب ، چرا ابولهب !؟ آیا برا اینکه حتی برادرش ابوجهلم بعد شق القمرم این کاری رو که اون کرد نکرد !؟ چه رسه به برادراش ابوطالب و حمزه ، که حامی پیامبرم بودن !
همسرشم همینطور ، و مثل همسر پیامبرم ! که آیا برا اینکه همسر پیامبر بود مثلا اسپانسرش بود !؟
البته مسئله فراتر از ایناس که گفتم ! برا اینکه این سوره که گفته شده شان نزولش ایندو بوده اند ، آیا معطل این بود که مثلا نه تنها ابولهب ، بلکه یکی دستاشو اونجوری کنه !؟ تا نازل بشه !؟ (1) و همسرشم ... .
و مسئله فقط مثلا این نیست ، اونم بعد نزول این سوره ، که پسرای ایندو هم دخترای آندو رو از خونه بیرون کرده باشن و طلاقم داده باشن ! مثل اینکه آمریکا جمهوری اسلامی ایرانو تحریم کرده باشه ، ایرانم اتباع نه تنها آمریکا ، بلکه آمریکاییم ! تحریم کنه !
حتی آمریکایی :"به تعبیر معروف " رییس جمهور جدیدشم !
حالا بمونه که چرا یاد درسهایی (2) افتادم ! که حتی مثل همسر ابولهبم هوای شوهر رو نیگر نداشته باشن ! چه رسه به اسپانسریم ! بلکه چی ؟ در خدمت به جمهوری اسلامی ایران باشن !
و نکنه مسئله این باشه که مثلا برا چه می دونم جور بودن قافیه مافیه بوده !؟
ووو !؟
خب مسئله چیه ؟
آیا یه مسئله ی جمعی و مثلا خانوادگیه و یه اقدام و عمل جمعی ؟ مثلا ؟ مثل چی ؟
مثلا یه کار هفت نفره برا کشتن یا بقول تو بورس ترور پیامبر !؟ و اونوقت هجرت ایشون به یثرب و شان نزولی برا سوره های مدنی !؟ مثلا ؟
یعنی اگه ، حالا عدم حمایت مثلا سران قریش بمونه ، البته نه همشون ! باز و مثل دو ایران که گفتم ، که نه ! بلکه مثل کشورای اسلامی آمریکایی و جمهوری اسلامیم نه ! بلکه جمهوری اسلامی ایران ! ولو اینکه شاهنشاهیم باشه ! چه در ایالات متحده ی یکی و چه در مثلا آل دومی ، شایدم اولی ! که شان نزول ترس دومی یعنی آمریکایی باشه ، خب حالا اگه اینم نه ، بلکه قصد جان پیامبرم نمی شد ، آیه ای مدنیم شان نزول پیدا نمیکرد !؟
یا مثلا مسجدی مثل مسجد النّبی موضوعیت نداشت ؟ در مکّه و با بودن مسجد الحرام ؟ که محلی ولو بنام مسجد موضوعیت در مدینه النّبیم موضوعیت پیدا نمیکرد برا تحریم !؟
و یا مثلا بعد فتح مکه ای پیش نمیومد و بازم مرکزیت مسجد النّبی بقوت خود باقی !؟ (3)
زیر نویس :
1 - ناگفته نمونه که گفته شده این سوره در قرآنی که علی بن ابیطالب پس از پیامبر جمع کرده و عرضه داشته و ... ، این سوره نیامده .
2 - درسهایی از قرآن ... .
3 - که تا زمان خلیفه ی چهارم بقوت خود باقی بود و در زمان خلیفه ی چهارم مسجد کوفه مرکز خلافت شد .
البته اگه شام بحساب آورده نشه ، حتی مسجد شامم ، چه در زمان خلیفه ی چهارم ، و چه در زمان خلیفه ی سوم که برا خودش مرکزیتی قایل بود در مثلا کشور اسلامی ! حالا چه رودست و چه زیردست ! و چه در کنار مسجد النبی یا مسجد کوفه ، نه مثل مسجد کوفه و مسجد النبی چه در کوفه و چه در مدینه و حتی در مکه هم .
بعدالتحریر :
تقدیم به روح پدر ، منجمله پدر مرحومم .
مسجد حاج بابا (پایانی) :
... وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ ، هُوَ ... .
کمیته ی شهرداری :
خب گفته شد : پاشو ، از پشت کامپیوترو میگم ، نیازیم نبود که متوسل شد به مادر ، که گفته بشه : چشم .
خب داشتم می گفتم ، البته پیشتر براتون گفتم ، هم بعد نوزده دی رو و هم قبلشو ، در اینجا هم .
امابعد :
کمیته ی شهرداری :
یه چیزی بپرسم ؟
چی ؟
آهان ، زدین به گل ، با کسر .
اینم میگم ان شاءالله اگه فرصت بشه ، ولی پرسش :
بیست و دو
!؟ چیکار کردین ؟ یاد چی افتادین دیگه ؟
از من بپرسین میگم جفتش یکیه ، قبل و بعدشم .
چی ؟ قبل از دو ؟ نداریم ؟
خب داشتم می گفتم ، با اینکه پیشتر گفتم ، شاید نگفته باشم ، نیازیم به گفتن نداشت که مسجد حاج بابا تنها مسجدی نبود تو شهر ، ولی بعد نوزده دی که نه ، بعداش تنها مسجدی بود که شهر رو شاخ اون می چرخید ، البته تا بیست و دوی بهمن سال بعد .
اما قبل :
قبل از نوزده دیم شاید نگفته باشم ، که وقتی ده دوازده خردادو داشتم پشت سر می ذاشتم و با پدر درجلسات قرائت قرآن گروهبان محله ی پادگانی که مسجد نداشت شرکت می کردم ، و پدر گفتم که پدر بزرگتون بانی مسجدی شد ، خصوصا در نامگذاریش ، و منم تو ساختش سهمی داشتم ، البته در مثلا آجر دادن به بناش ، پدر از اونجا منتقل شد به شهر و مسجد سلمان فارسی هنوز تموم نشده بود ، و نخستین مصلی من مسجدی در شهر بود که مشابه مسجد حاج بابا بود .
فکر نمی کنم که اونم الان سرنوشتی مشابه مسجد حاج بابا نداشته باشه ، بدون شک مسجد سلمان فارسیم همینطور .
چی ؟ قبل دو ؟
بازم کارم دیر شد ، بعدا میگم ، مشابه نوزدهو ، که فقط بیست و نه ، سی و نه ووو نیست .