دین و آیین علم و دانش :
سلام علیکم
دیروز بعد از ظهر که از سر کار برگشتیم یک دل سیر اخبارو دیدم ، آخه مادر و دختر خونه رفته بودن شهر خودمون و دیدن مادر بزرگ خونواده ، که ای کاش سری هم به گلزار شهدا زده بودن ! آخه خیلی وقته نرفتیم سر خاک پاره ی تنمون ! امسالم که فکر نمی کنم کما فی السابق ساعت تحویلو اونجا باشیم !
دین و آیین اطلاع رسانی :
بله داشتم می گفتم اهل بیت خونه نبودن که رادیو تلویزیونو اشغال کنن ، آخه پسر خونه هم که از سر کار اومدیم طبق معمول شال و کلا کرد و رفت باشگاه و من موندم رادیو تلویزیون که کدومشو روشن کنم ؟! خیلی دلم برا رادیو معارف تنگ شده بود ولی وقت خبر بود و گفتم اخبار تلویزیونو ببینم بعد .
ماشالله از اون اخبارای طولانی بود ، که بیشترشم چکیده ی فرمایشات مقام معظم رهبریه و ... ، که بستگی هم داره به دست اندرکار اخبار
ایشان داشتن برای مثل همین دست اندرکارا ، البته برای اقتصاد مقاومتی مطالبی را می فرمودن ، ولی چیزی که دستگیرمون می شد همون برگزیده ی مطالب بود ، البته به ندرت با صدای اصلی هم یه چیزایی می رسید ، منجمله اطلاع رسانی ...
اطلاع رسانی :
الان که وارد اینجا شدم ، در صفحه ی اول پارسی بلاگو میگم ، طبق معمول یه نگاهی که انداختم ، نه تنها در تازه نوشته ها ، بلکه در برگزیده هاشم مطلبی که در این رابطه باشه به چشمم نخورد که در نوشته از اون بی بهره نمونم ، خب برای اینکه بروز باشه آخرین اطلاعات می تونه کمک حال باشه .
خب شاید مثل خونواده ی خونه ی ما بقیه هم مشغول کار خودشونن و دست اندرکارای اقتصاد مقاومتی و منجمله اطلاع رسانیشونم مشغول کار خودشون !
وفرقیم نمی کنه که اطلاع رسانی مثل سابق نباشه و عصر عصر اطلاعات و فناوریش باشه ، مثل همین اینترنتی که میشه براحتی رفت و از آخرین اخبار اقتصادمقاومتی مطلع شد که کجای کاره ؟ چراکه به مصداق اون حرفی که میگن ... بینداز صاحبش برمی داره ، در این رابطه هم کافیه چیزی رو انداخت تو اینترنت و صاحبش برداره !
البته اگه مثل مشتریان مثلا اخبار رادیو تلویزیون ، یا روزنامه ویا دیگر ابزار اطلاع رسانی مثل همین اینترنت باشه هم ! یعنی در ثانی ! چراکه اولش اون بود که : ... صاحبش برداره .
یعنی یکی از همون مواردی که در سخنرانی برای صابکارای اقتصادمقاومتی آمده بود !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ(الطارق/1)... وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ(الطارق/11) وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ(الطارق/12)...فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیدًا(الطارق/17) .
که مثلا خبر گو هم نگفت اون دست اندرکارای اقتصادمقاومتی سر و تهشون چی بود ؟! بله یه سر داشت ، و تهش که جاری بشه تو حتی نهادهای مدنی غربی ما ! نه نهادهای مقاومتی ! ما ، و همچنین اطلاع رسانی ما !؟ چه عهد بوق و چه در این عصر ، در خبر نیفتاد که صاحبش برداره !
بله تلویزیون یه جمعی رو نشون می داد مثل جماعت مسجد محل که امام جماعت محل بهشون اطلاعی رسانی روزانه ، اونم در پنج نوبت میکنه ، صف اولم داشت و بیشترشونم به چشم آشنا می اومدن ، ولی ...
سلام علیکم
باز هم تا یادم نرفته اول جمعه را خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم ، خب امروز در ایران از شرقی ترین نقطه اش تا غربی ترین مرزش نیز بمناسبت اربعین حسینی عزاداریست وخدمت هموطنان عزیز عزادار هم عرض تسلیت دارم .
در این فرصت می خواهم پرسش دیگری را مطرح کنم که با دو پرسش قبلی یک تفاوتی دارد ، بعبارتی درون دینی است یعنی طالب علم یا جوینده ی دانش دیندار با این مسئله روبروست ، خصوصا دینداری که کتاب آسمانیش قرآن است که در آن پس از آیات اولیه ی سوره ی اقرا که از آیات اولیه ی نازل شده بر قلب مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه واله وسلم است در ادامه این آیات که بعد ها نازل شده این پرسش مطرح است که : الم یعلم بان الله یری ؟ آیا نمی داند که خدا می بیند ؟
چراکه دو پرسش قبلی ما این بود که عالم یا دانشمندی که علم یا دانشی دارد آیا داشته اش علم یا دانش است ؟ یا مثلا معرفت ؟ و همینطور طالب علم یا جوینده ی دانش در پی علم یا دانش است ؟ یا مثلا همان مفرفت یا شناختی که عرض شد ؟
پرسش دوم نیز این بود که نظم و ترتیب این کار چیست ؟ بعیارت دیگر که عرض شد این اتفاق برای عالم یا دانشمند در کدام یک از مراتب درک یا دریافت اتفاق افتاده ؟ و برای طالب علم و یا جوینده ی دانش هم اتفاق می افتد ؟ مثلا آیا بقول مثلا مرحوم علامه در هنگامه افتادن مثلا چشمشان به چیزی ؟ یا هنگامی که چشم ما بیفتد به چیزی ؟ ووو که عرض شد نهایتش یادآوری آن چیز است که پس از حسش و بقول ایشان تجرید از حس و به بایگانی یا حافظه سپرده شده یادآور شده اند و می شویم و روشن نیست که تا این مرحله در کدام مرحله حکم و قضیه ی مثلا ( این یک سیاهی است ) رخ داده ؟ آیا مثلا در همان نخستین بار که مثلا چشمشان یا چشممان افتاد به چیزی ؟ یا در مرحله ی حس ووو ؟
خب روشن است که این دو پرسش فقط برای مثلا دانشمند مسلمان و دیندار مطرح نیست ، و فقط دانشجوی مسلمان و دیندار هم از خود نمی پرسد ، ولی اگر پرسش این باشد که آیا نمی داند که خدا می بیند یا آیا نمی دانم که خدا می بیند ؟ این مسئله پس از اینست که بدانند یا بدانیم که خدایی هست !
هرچند بنده می خواهم مسئله را اینگونه مطرح کنم که آیا نمی دانند یا نمی دانیم که خود می بینیم ؟ بلکه می خواهم این پرسش را داشته باشم که وقتی مثلا بقول مرحوم علامه که بعنوان مثال ایشان را عرض کردم وگرنه هرآنکه بگوید : " برای نخستین بار که مثلا چشم ما افتاد به ... " چیزی ، آیا می دانیم که چشم ما افتاد ؟
خب آیا مثلا چشم ما می داند ؟ یا حسش بینایی ؟ یا بقول مرحوم علامه در مرحله ی بعدی ادراک یا دریافت یعنی تجرید کننده از حس ؟ و یا در مرحله ی پایان کاری که ایشان دارند یعنی بایگانی و نهایتش هم یادآوری ؟
حالا بماند که با توضیحاتی که مرحوم مطهری در پاورقی فرمایشات مرحوم علامه دارند حرف حرفی است که امروزه در نطق منطق جدید هم آمده ، یعنی منطق قدیم ایشان هم حرفش اینست که ما فاقد ذهنیم و این حرف همان حرفی است که امروزه در منطق جدید به این شکل می گوید که : ما مجموعه ی جامع نداریم ، پس مجموعه ای داریم که صفر ، خالی و یا تهی است و از آن تعبیر به صفریک می کند ، یعنی حالا که مجموعه ی جامع ، مثلا اینکه گفته شود : الله احد ، الله الصمد نداریم ! چرا که با تناقض راسلی روبروست ، ولی می توان مجموعه ای داشت , یعنی یک مجموعه داشت که تهی باشد و با تناقضی هم روبرو نشود ! بعبارت منطق قدیمش به اصطلاح ذهنی صفر کیلومتر بلکه بقول مثلا مرحوم مطهری : فاقد ذهن !
که خب با این پرسشی هم روبرو نیست که آیا می داند ؟ که مثلا چشم افتاد به ... ! بلکه این چیه ذهن و دستگاه ادراکی و حتی بقول مرحوم علامه بایگانی و یا حافظه ی ما بعد از افتادن مثلا چشم ما به چیزی شکل می گیرد و برای نخستین بار مثلا قضیه ی ایجابی : " این یک سیاهی است " به آن سپرده شد و بار دوم هم پس از بازهم قضیه ی ایجابی مثلا " این یک سفیدی است " ، حالا زیر مجموعه ی اولی ؟ یا آن تحت این ؟ و یا کفو آن در کنارش ؟ را هم در حافظه داریم و ایندو حالا در مقایسه با هم مثل آن نیست که سیاهی سیاهی بود و سفیدی هم سفیدی ، بلکه بشکل سلبی است ، یعنی سیاهی سفیدی نیست و سفیدی هم سیاهی و اینگونه بود که علم یا دانش آغاز شد ! مثل دو رقمی صفریک منطق جدید ، با این فرق که در نطق با هم این تفاوت را دارند که آن می گوید : " یک صفر " و این : " صفر یک " را بجای آن می گوید ، ولی در واقع معنی هر دو گویش ایندو یکیست ، هردو حرف از حافظه ای تهی می زنند که مثلا نمی داند که می بیند !؟
ببخشید که اگر کمی طولانی شده باشد و از حوصله خارج ، تا فرصتی دیگر ان شاءالله فعلا خدانگهدار ، پیش از خدا حافظی یادآور این فرمایش آقا اباعبدالله الحیسن علیه السلام باشم که اگر خدا نداریم خودی که داریم که زیر سوال می رود !؟ به تعبیر آقا : اگر دین نداریم آزادگی چطور ؟
با آرزوی جمعه ی ظهور برایتان