نقدینگیِ (الف) اندیشه (ب) :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ (پ) وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ (ت) ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم .
اول شب بخیر بگم ، جمع شبو .
این دومین جمعه شبه که در :"این ج.ا" هستیم ! و مثلا تلویزیونم برقراره ! همین عصر بود که وقتی مشتری نداشت زدم شبکه ی چهارش و داشت برنامه ی :"معرفت" رو پخش می کرد .
داشت از :"ظرفیت" ما حرف می زد ! شایدم :"ظرف" ما ! "ظرف" وجه اللهی ! که یکی از وجوهش موضوع بحثه ! ان شاءالله !
حالا بعد :"نقدِ" عقل یا خرد ، یا بقول مثلا حماسه سرای طوس :
بنام خداوند جان و خرد (عقل) ، کزین برتر اندیشه (فکر) برنگذرد ؟
یا مثلا :"اول ما خلق الله" بقول خواجه ی شیراز :
سالها دل (قلبه ؟) طلب جام جم از ما می کرد ، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد !
و یا بقول مثلا رنسانسی "ما خلق الله" که نه ! :"نقدینگی" حسه !؟ و مثلا :
من فکر می کنم ، ... .
یعنی :"مشاهده ، ووو" ی حسیه !؟ و حالا "نقدِ" شم از کجا!؟ بمونه ! یا نقد:"کننده"ش !؟
البته رنسانسی امروزی نه ها ! امروزه حرف از نه تنها حس ! و دلم ! بلکه فکر و عقلم نیست ! نقدینگی :"حفظ" ه ! و گفته میشه : من حفظ می کنم !
حالا کی حفظ می کنه !؟ خب لابد :"حافظ" دیگه !
یادش بخیر !
کی !؟
ان شاءالله میگم ! فعلا اندرخم :"کوچه" فکر یا اندیشه هستیم ! البته اگه :"ج.ا" به "ج.ا" شده باشیم ! خب طبق قولنامه هنوز سه دهم از نیمه پول پیشو که ندادیم ! که بخوایم در :"این ج.ا" جابجا بشیم ! هر آنه که صابخونه بخوادش و عند المطالبه هم حق دریافتشو داشته باشه و عند الاستطاعت ما که نیست !
شب بخیر فعلا .
--------------------------
زیرنویس :
الف : می خواستم بنویسم :"وجه" اندیشه ، بمناسبت بحث قبلی !
که کارشناس اون برنامه ی زنده ی تلویزیونی ، که در بحث قبلی گفتم ، از :"وجه الله" می گفت ! و گویا همش آسمونی و دست نیافتی بود ! حالا تاریکش بمونه !
خب ! لابد نیاز به مثلا :"کارشناس" داره ! اونم آسمونیش ! و ... !
یا بقول لسان الغیب :
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن !
چرا !؟
خب برا اینکه :
ظلمات است بترس از خطر گمراهی !
ب : البته وجه اندیشه وجه الف یا اولی نیست که در وجه ! ما واریز شده ! وجه آخرم نیست !
:"نقدینگی" علاوه بر اینه ! چراشم روشنه !
یادآوری :
یادم میاد در بهار هزار و سیصد و هفتاد و دو بود که برا :"مجلّه حوزه" و :"سازمان صدا و سیمای این ج.ا" هم نوشتم ، تحت عنوان :
بحکم عقل بفکر علم
که یکی جواب داد ! ولی پاسخ این بود که دیگه براش ننویسم ! و یکیم گویا هنوزم منتظره که براش بنویسم !
پ : وَالْأَرْضَ ... .
ت : وَالنُّورَ ... .
خانه ی اول :
... ، وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ، وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا ... .
سلام علیکم بچه های گلم .
امروز خونه هستم ، حالا فرصت شد میگم چرا نمی زنم بیرون ، خب اول جمعه ی بین العیدین ، عید قربان و غدیرو بهتون تبریک بگم ، بعدشم تولد آخرین آقا امام علی علیه السلامو .
خوشبحال حاجیا و حاجیه های مدینه بعدی که به عتبات و مثلا بین الحرمین می رن و خدا سامرا رو هم قسمتشون کنه .
خب چی گفتم ؟
چن روز پیش که دم غروبی از کار برگشته بودم خونه و بعد ... تلویزیون نیگا می کردم ، برنامه ی معرفت شبکه ی چهارو ، یه حرف خوبی زده شد ، منتها "حیات خلوت " ی که گفته شد به "جلوت" کشید و اونم چهار خونه ! مثل امامتی که شبکه ی قرآن می گفت ، که گفته شد امام به حرف خدا و رسول چیزی اضافه نمیکنه ، و ناگفته هم نموند که چهارمی هم هکذا ، و بشرح ایضا منی که گوش می دادم به حرف ، که در این میان از طرف ایشون صادر می شد ، حالا به کجا ؟
در برنامه ی معرفت شبکه ی چهار حرف خوب این بود که به جایی صادر میشد که غریبه با حرف نبود ، یعنی نه تنها وقتی از خدا حرف زده میشه برا شنونده عجیب غریب و نا آشنا نیست ، بلکه وقتیم گفته میشه رسول ، امام و بشرح ایضا وقی بدنبالش "ولی فقیه" م که گفته بشه ، حالا "جانشین رسول الله " ؟ یا امامی که چیزی به حرف خدا و رسول اضافه نمی کنه ؟ نه تنها گوینده ی این حرف ، بلکه شنونده هم ، حالا در حیاط خلوت ؟ یا جلوتش !؟ یه خبری از حرف داره .
مثل همونا که براتون گفتم ، که شما هم در حیاط خلوتتون حرف دارین ، حالا صادره از خدا و رسول ، یا ... ؟
وگرنه مثل همون می مونه که یکی به ما بگه : رسول خدا ، حالا خدای حق ، خیر و زیبا ی برنامه ی معرفت بمونه ، ولی براما هنوز خدا مسئله باشه !
یاد شورای شش نفره ای افتادم که به آقا امام علی علیه السلام ، در اون شورا ! گفته شد اگه بحرف خدا ، رسول و خلفا ی قبلی گوش بدی باهات بیت می کنیم ، و آقا چهارمی رو هم بیادشون آورد ! وقتی بر حرف خدا و رسولش ، حرف خودشم اضافه کرد ! مثل همون حرف اونا !
راستی صادرات و واردات یعنی چی ؟ حالا هرچی ؟ که گفته ! بشه ؟ یعنی یه چیزی صادر بشه ، و همون در وارد بشه ، و بین الصادر و وارد هم داریم ؟
آخه در بحث امامت شبکه ی قرآن اینم گفته شد که حرف که دوتاس ، حرف خدا و رسول ، حرف ! امام جمع ایندوس ! و بعبارت دیگه حرف دیگه نداره ! جزاین !؟
حالا برو تو حیات خلوت برنامه ی معرفت شبکه چهار و بگرد دنبالش ، دنبال بین ! رو ، مثل بین العیدین ، بین الحرمین ووو ، مثل بین الدو حرف ، مثل همون حرف خدا و رسول شبکه ی قرآن و بقول ایشون حرف امام ، لابد بعدشم حرف ولی فقیه و نقطه تمام !
و نقطه ی ب بسم الله ... ! و نقطه ی آغاز حرف ! پیدا شد !
حالا در خلوتِ جلوت ؟ یا جلوتِ خلوت ؟ و اونم مابین حقیقت و خیر مثلا ، یا جمع ایندو با زیبایی ، ووو ؟ بمونه .
چراکه گویا ظاهرا امام وسط میدونه ! با این حساب ! میدون حرف !
راستی
هیچی ، قبلا پرسیدم ، آخه اگه در خلوت گشتی و پیدا نشد این بین ، وسط و میدون ، پرسیدن که عیب نیست !
آخه پرسیده بودم : از کی بپرسم ؟ و براش : به کی مراجعه کنم ؟
فقط یادتون نره که بقول باب دانش علیه السلام مسموع مطبوع نشده نمونه ، یا نقلی عقلی نشده نمونه .
روز کار :
یا حسین !
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَى عَلَى ال ... ؟
پرسش خوبیه ، یادم میاد وقتی برای مهندس برجسته کار می کردیم ، چه تو ساختمون هفت طبقش تو ارومیه ، خیام جنوبی ، کوچه ی 21 و 19 ، آخه دوکله بود ، حالا بقول : "معروف" یا : "منکر" ؟ بمونه ، و چه تو پادگان میرآباد ، هروقت می اومد سرکار می گفت : "کارمی کنید" ، حالا برای احوال پرسی یا ... ؟ بمونه ، چراکه حدود دو ونیم میلیون تومن از فقط کار میرآباد بهمون بدهکاره ، حالا خونش بمونه ، چند ساله کار خونش تموم شده ، طبقاتیشو فروخته ، کرایه داده ، توش میشینه ، ووو ؟
خب بله کارگریم ، حالا بقول "معروف" به اسم آدم ، تنها یا با زوجش در بهشت جمهوری اسلامی ایران در طول این سه و نیم دهه ؟ یا بنام انسان ، اونم "معروف " و شناخته شده اش با : "کرامت" ؟ م که قابل ذکر و یادآوری نباشیم ، حالا : " آحاد" مون ، یا خونوادگی ویا خونواری ؟ دیگه بشر که بحساب میایم !؟
وگرنه این کیه که دشمن ، اونم آمریکا و شیطان بزرگم ، بقول معروف دم از حقش می زنه ؟!
پس فعلا کاری ! به روز کار نداریم و پیش از پاسخگویی به پرسش مثلا : کار می "کنم ، یا کنیم" ؟ همونطور که پس ازفرمایشات مقام معظم رهبری درنخستین روز امسال کنار قبر پاره ی تن آخرین پیام آور خدا ، براتون گفتم هنوز در مقام اثبات این پرسش هستیم که آیا هستیم ؟ حالا بسم آدم ، یا بسم انسان ، یا بسم بشر و آحادشم ، و در ثانی چی داریم ؟ مثلا حافظه داریم ؟ که قابل ذکر بودنمون در جمهوری اسلامی ایران رو یادم ، ببخشین یادمون بیاد ؟ ولو به مثقال عدد صفر ؟
خب از ما ثبت نام بود که کردیم ، اونم نه تنها برای اعلام نیازمندی به یارانه ، بلکه برای گرفتن دفترچه بیمه هم که خیلی وقته نداریم ، خوب دیگه چیکاره ایم ؟ که یادمون ، ببخشین یادم نمیاد ؟
حسین : آیا کسی هست مرا یاری کند ؟
حسین : مثل منی هست !
فرهنگ حسین
حسین فرهنگ
فرهنگ کار و کار فرهنگ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، وّ ...
سلام علیکم
گفتیم که بحث از نون بعنوان مثال بود برای نزدیکی به محل بحث و خلاصه از فرمایش برادرمان که عبارت بود : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم ." کامل نکردید ماند .
در این فرصت باز نخست می خواهیم نگاهی به کامل بیندازیم ، نه به مثلا نیمی از آن ، باز بعنوان مثال بحساب مثلا پنجاه از صد ، یا بعنوان مثال بحساب ابجد «ن»(1) از «ق» (2) ، کمتر، و یا بیشتر و مثلا نود ، و به ابجد «ص» (3) .
بلکه کاملا و بحساب صد در صد به یک چیزی اشاره شده ، و مورد اشاره فقط حتی نود ونه درصد کامل نشده هم نمی باشد ، ویا فقط متقارنش یک در صد کامل شده هم ، چراکه بحساب به یک صدی اشاره شده و در «آن» به تقارن کامل شده و نشده ، مگر اینکه حتی یک درصدی هم کامل نشده باشد و صد از آن برادر عزیزمان ! و چیزی برای کامل کردن نداشته باشم ، که چنین نیست ، چراکه فرموده اند : کامل نکرده ام ، بعلاوه منتظرند .
و باز بحساب صد در صد در آن نگاه نخستین از آن کامل شده است و بعد منتظر بقیه که کامل شود ، حالا در کجا ؟ خب روشن شد که در«آن» فعلا قابل ذکر نوشته شده است ، حالا در آن نانوشته هم نوشته شده که مستحق یادآوری هم باشد ؟ فعلا انتظارش می رود که نوشته شود .
پس فعلا ذی ذکر مستحق نگاه است ، مثل همانکه با نگاهی به کتاب خدا متقارن آنرا در حافظه نوشته و یادآور آن بودم ، البته به اندازه ی نگاهی که به کتاب خدا داشتم ، و سروکار با این نوشته از کتاب خدا بود ، نه آنکه از روی آن نوشته شد ، بلکه طرف نخست محور تقارنی بعنوان مثال چشم ، که کار ، تولید و ساخت ماست .
مثل رونوشتی کامل و بحساب صد در صدی که برادر عزیزمان از نوشته ی بنده داشتن و نه ناقص ، و بعد ذکرش فرموده اند : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم .".
تا بعد ، ضمن اینکه پیشاپیش از همفکری شما تشکر نموده و ممنون خواهم بود ، فعلا خدا نگهدار.
پی نوشت :
(1)- ن وَالْقَلَمِ ...
(2)- ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ...
(3)- ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ، ...