سرپرست ...
بسم ...
سلام علیکم
تَبَارَکَ الَّذِی بِ ...
اشاره :
اول خسته نباشید ، ببخشید نباشیم بگم ، روز اول کاریمونو ، که یکیمون بعدظهرشو رفت باشگاه و منم گفتم حالا که بیکارم کمی حرف بزنم براتون ، که هروقت فرصت دست داد بخونین ، از چی ؟ خب بله پرسش خوبیه ، البته بعد اینکه پرسشمون این باشه ، و مثلا برا چی ؟ نباشه ، که گفتم ، بیکار بودم بعدظهری گفتم از فرصت استفاده کنم .
عزم مدیریت :
مدیریت فرهنگی :
فرهنگ پسین :
خب یکی رفت باشگاه ، دوتا دیگه هم تو خونه مشغول کارند ، و خلاصه همه مشغول کار و اونوقت من بیکار ؟ اونم من پدر ؟ و سرپرست خانوار ؟ خب یکی رفت باشگاه ، دوتا دیگه هم تو خونه مشغول کارند ، و خلاصه همه مشغول کار و اونوقت من بیکار ؟ اونم من پدر ؟ و سرپرست خانوار ؟ که با هدفمندی یارانه ها این اسم من شد در فرهنگ ما ، که تو خونه بنام پدر بود .
خب مانعی نداره ، البته اگه معناش همون معنای پیشین باشه ، مانند مثلا امام ، سپس مدیر که معناش همون امام باشه و وقتی گفته میشه مدیریت معناش همون امامت باشه .
یا حتی به یه معنی از معنای پیشین باشه ، مانند مثلا همون امام و مدیر ، که معنای مدیرم به یه معنی از معنای امام اشاره داشته باشه و نه همش .
حالا نمی گیم ، ببخشین نمی گم که می خواد اسم پدرو بگیره و جاش سرپرستو بده ، که معنای پدر که نده ، ولو معنایی از اونو .
ولی اگه معنایی علاوه بر معنی من به اسم پدر باشه اونوقت با پیشین فرق داره و منو بفکر این میندازه که آیا من پدر سرپرست بودم ؟! نه اینکه بعدش خواهم بود ، که پیش از این نبودم ، یا اگه بودم من پدر خبر نداشت که بود ، و حالا می خوام بشم ، چراکه می خوان بشم ! کی ؟ خب هدفمند کننده ی یارانه دیگه !
السلام علیک یا اباعبدالله ...
حالا نمی گیم ، ببخشین نمی گم که می خواد اسم پدرو بگیره و جاش سرپرستو بده ، که معنای پدر که نده ، ولو معنایی از اونو .
یادم میاد اول جنگ که هواپیماهای عراقی اومدن تا تهرانم ، بقول ما پدر انقلاب ، حالا انقلاب اقتصادی و فرهنگی یا بقول مقام معظم رهبری اول فرهنگی ، گفت ، به خانواده یا خانوارش ، یه چیزی انداختنو در رفتن ...
السلام علیک یا سجاد ال محمد صل الله علیه و اله و سلم ، یا علی بن الحسین علیه السلام
خب نماز مغربو به افق خودمون خوندیم ، بنام عبد یا بقول خودمون بنده ، شکر خدا ، نه بنام بنده ی ناشکر مغضوب و ضال ، ان شاءالله بقول آقا امام علی علیه السلام هنوز مسموع نباشد از خدا ، پیامبر و نقلش ، که تو پرانتز در بحث قبلی گفتم ، بلکه مطبوع شده باشد ، نه اینکه بهمون بگن بنده ، عبد ، خودمونم بگیم و حرف حرف خودمونم باشه در : ایاک نعبد و ... ، نماز مون .
خب چی داشتم می گفتم ؟ حرف از نام جدید م بود ، یا بقول خودمون نو ، که بهتر از نام پیشین باشه ، فضای تازه ای رو برای کار و تلاش برام باز کنه ، فضایی عالی تر بقول خودمون برتر ، خب در این صورت چرا به این نام خوانده نشوم که نه ، بلکه مطبوعش ؟ خب چی داشتم می گفتم ؟ حرف از نام جدید م بود ، یا بقول خودمون نو ، که بهتر از نام پیشین باشه ، فضای تازه ای رو برای کار و تلاش برام باز کنه ، فضایی عالی تر بقول خودمون برتر ، خب در این صورت چرا به این نام خوانده نشوم که نه ، بلکه مطبوعش ؟ چرا استقبال نکنم ؟
چرا ثبت نام نکنم ؟
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَاقَّةُ ، مَا الْحَاقَّةُ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ ، کَذَّبَتْ ...
مگرهدف پیوستن به جرگه سرپرستان و نماندن در محدوه ی پدر نیست ؟ خب هدف چیست ؟ یعنی چی بود !؟ در مرحله اول هدفمندی یارانه ها ؟ حالا مرحله ی دومش بمونه !
البته اگه پیوسته باشیم و هنوز مسموع نباشه و مرحله ی دومش برای این باشه که فقط به من نگن سرپرست ، بلکه خودمم بگم و مثل پدر که هستم ، حالا تو این مرحله سرپرست باشم ، حتی سرپرست خانواده یا خانوار خودم ، نه اینکه بازم مثل مرحله اول بهم بگن سرپرست و ادامه داره ... و من مثلا گوش هنوز ...
... خانوار 2 :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ .
امروز که سرکار نرفتیم ، برا بندکشی که در نوشته ی قبلی گفتم ، بد نیست یکی دونکته را براتون نقل کنم . امروز که سرکار نرفتیم ، برا بندکشی که در نوشته ی قبلی گفتم ، بد نیست یکی دونکته را براتون نقل کنم . سعی هم می کنم که طولانی نشه و از حوصله خارج ، ولی اگرم طولش از اندازه مد نظر بیشتر شد ، خب میشه قسمت قسمتش کرد و فرض کرد هرقسمتش یه دفعه ارسال شده .
مثلا قسمت امروز ، که اول تبریک بگم بمناسبت آن ، بمناسبت روز جمعه بیست و دوم فروردین هزار و سیصد و نود سه ، سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی ، یا سرپرستی و امامتش ، جهادی رو میگم ، ملیشو میگم ، عزمشو میگم ، اقتصادی و فرهنگیشو میگم .
یا مثلا قسمت ... براتون نقل می کنم ، اونم با امامت ، سرپرستی و مدیریت جهادی ، نه حتی مثل پیام آوری و حتی آخرین پیام آوری که پیامو نرسونده باشه ! اگه پیام مثلا ابلاغ مدیریت ، سرپرستی و امامت باشه و رطب نخورده تجویز خرما کنه !
یه چیزی تو پرانتز در این قسمت بگم ، اگه طولانی تر از قسمت قبلی شده خب بازم دست بازه ، یه وقت بعنوان مثال همان که فرمود : قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
و یه وقتم : وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ .
خب دومی مثل گفتن ایاک نعبد و ... ی در نمازه ، آیا خدا میگه : ایاک ... ؟ یا مثل ایاک ... ، که قبلش گفتیم خدا رحمانه ؟ همینطور رب العالمینم ؟ و این مالک و ملک روز دین ؟ و ایاک ... ؟ یا مثل اولی ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ؟ خدا گفته که رحمانه ؟ بشرح ایضا ربه و رب العالمینم رحمانه ؟ و ... ، و ایاک ... ؟ و ... ایاک ... هم همینطور ؟ یا همونطور که گفتم مثل دومی ؟ که خدا گفت بگو ، به پیام آور و اونم به ما ؟ و حالا این وسط فقط ناقل ؟ و خلاصه مقصود فقط نقل ؟ ...
آیا مانند همینکه مقصود نقل مثلا نامگذاری امسال باشه ؟ یا نقل مثلا مدیریت در این نامگذاریست ؟ مدیریت در این وسط ، در حال نقل چطور ؟ رطب نخورده نقل رطب خوردن میکنه ؟
خب بریم سر قسمت یکی دو نکته ، که یه داستان براتون بگم و یه چیزی که صبح از رادیو معارف شنیدم ، اول دومی رو بگم که رادیو گفت در رابطه با امروز و نماز جمعه و احکام اونه .
رادیو در رابطه با فاصله ی میان دو نماز جمعه می گفت ، هنوزم داره میگه !؟
آخه گوش منتظره که بگه کدومیکی بقول ایشون باطله ؟ کدومش فاصله ی لازمو رعایت نکرده و تو محدوده ی دیگری قیام کرده ؟ چراکه گفت دومی ! خب اولی کدومه ؟ اونکه اول قیام کرده ؟ تو محدوده ی خودش ؟ یا اونکه اذان ظهرش اوله ؟ و اول اون وارد ظهر شرعی شده ؟ یا شرعی فقط ظهر شرعی نیست ؟ مثلا امام جمعه رو هم شرع میگه ؟ مدیریت ایاک نعبد و ... گفتنو چطور ؟
میگن یه نفر شتر سوار گهگاهی به پشت سرش نگا میکرد ، یه بار شمرد دید یکی از شتراش کمه ، با عجله اومد پایین ، ولی وقتی پیاده شد از شتری که سوار بود و شمرد دید درسته ، این چند باز تکرار شده و ... داستانم ادامه داره
بگذریم ، بحثمون چی بود ؟ ثبت نام مرحله دوم ، یا انصراف از اون
خب در مرحله اول ثبت نام کردیم و انصرافم ندادیم ، وقتی پرسیده شد ! آیا بازهم همون پرسیده شده ؟ یا مسئله چیز دیگس ؟
خب مثل قبل پرسیده می شد از انصراف ، هرچند اینم لازم نبود ، کافی بود جلوی عدم انصراف گرفته بشه ! نه اینکه بازم بعنوان نیازمند ثبت نام بشه ! و ...
قبلی (پ 1) از فرصت داده شده استفاده نکرد که محدوده ی خانوارو گسترش بده ، حالا به قول شرع به جماعت و جمعه و جهانیش بمونه ! به معقول مثلا شهری ، استانی و کشوریش چرا ؟ از فرصت استفاده نکرد ؟ اگر معقول بود ؟
حالا بیایم از همون قبلیم انصراف بدیم ؟ اونم با خود اظهاری ؟! حتی از محدوده خانوار !؟ سرپرستی ومدیریت رو ؟ اونم توسال مدیریت و جهادیش ؟ اونوقت کجا رو مدیریت کنیم ؟ حالا کیاش ؟ و چیشون ؟ مثلا اقتصاد و فرهنگشون ، بمونه ! فضای ممکن بیرونو ؟ مثل : "قطب عالم امکان" ؟ اون که خصوصیه ؟! قیام در محدوده ی خواص ؟ یا عقب نشینی کنیم ؟ تو خودمون ؟
اینو می خواستم از تون بپرسم در این روز آخر ، از "احاد" خانوار بقول مقام معظم رهبری در تبریک سال نو(پ 2) .
پینوشت :
پ 1 : اللهم عجل لولیک الفرج و ... ، حالا منسوب به عوام و امکان داره و نداره ، و خاص سخنگو از طرف عوامم بمونه که : ... لاموجود و لامعدوم ولا ...
پ 2 : با مدیریت شبکه ی سه سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران .
... خانوار :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ...قَالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ .
ضمن شب بخیر بهتون اول بگم که اینو می خواستم فردا بنویسم که آخرین روز مهلت پاسخگویی شما به پرسشی است که در نوشته ی قبلی امروز صبح پرسیدم .
بقول درسهایی از قرآن آقای قرائتی ، میشه به نیت روز معلمم نیز خونده بشه ، روز شهادت آقای مطهری ، چراکه در یاداشتهایی از ایشون دیده ام که از خانمی نامبرده اند با تعبیر "زن زابلی" که مثلا در اتوبان تهران قم سهم داره ، در حالیکه شاید قم و شهری به این نامم بگوشش نخورده باشه ، چه رسه به اتوبان و ساخت و سازش و ...
حالا چرا یادداشت گفتم ؟ برای اینکه یادداشتهایی از ایشون تحت عنوان "اقتصاداسلامی" چاپ و منتشر شده بود و بعد هم از بازار جمع شده بود ، ولی یه نسخه اش را یکی از اعضای انجمن اسلامی مسجد امام سجاد علیه السلام اسماعیل آباد قم برام آورده بود ، در اون کتاب دیدم ، همزمانم با انتخابات مجلس بود و در انجمن اختلاف بود در تبلیغ از نامزادا ، و خلاصه کار کشید به احضارم در مجمعی و در اونجا بود که داستان جمع آوری کتاب یادشده رو ، اونم بدستور رهبر انقلاب ! که یکی از نامزادای نمایندگی مجلس در مقابل پرسشم گفت ، که رفته بودن نزد رهبر که جلوی کتابو بگیرن !
خب فرادا که می خوایم بریم ته مونده ی بندکشی کارو تموم کنیم و بعدشم بریم دنبال کار دیگه که خدا قسمت بکنه ، امشبم که نمیشه تا دیروقت بیدار موند و نوشت و تازه بشه هم شاید باز طولانی بشه و از حوصله خارج .
خب بریم سر اصل مطلب و اینکه چه بکنیم ؟ چراکه امر دایر براین شده که اگه ثبت نام نکنیم ، اینو هم بحساب کار ، تلاش و کوشش می ذارن ، اگرم ثبت نام بکنیم هم ، این که دیگه نیاز به گفتن نداره که کاره .
از چی بترسیم ؟ از عدم ؟ یا امکان عدم ؟ خواص ؟
حالا با مزایای عدم کار ! کاری نداریم ، ولی آیا از پیامدهای ثبت نامم بترسیم ؟
از چی بترسیم ؟ از عدم ؟ یا امکان عدم ؟ خواص ؟ از وجود سرپرست خانوار وجود و عدم ؟ وجود که ترس نداره ! وجود سرپرست خانوار عدم وجود و عدمم که وجود داره ! پس ترس از چی ؟ چی بیرون ؟ سرپرست بیرون ؟ سرپرست خانوار بیرون ؟
کدوم بیرون ؟ بیرون از خانه ی ما ایران ؟ یا بیرون از دنیا ؟!
منکه جز خانوار این دنیا در این دنیا ! نمی بینم ! حالا سرپرستم داره این خانوار ؟ بمونه ، ولی کدوم سرپرست خانواری در بیرون پیش سرپرست خانوار بیرونش مرگ نداره ؟! کی مرگ نداره جز خدا ؟
سرپرست ... :
اصلا بجز خدا سرپرستی داریم که نگا به بیرون نداشته باشه ؟ که منم بی نیاز از بیرون باشم ؟ در حالیکه چشم دارم ! حالا دیگر گواهان بر این نیاز مثل گوش و دیگر اعضای حسی بمونه !
نیازمندی که برای ما عیب نیست ! بی نیازی عیبه برای بشر ! بشری مثل من ، ما .
حتی کجاش بقول یکی از نامزدهای ریاست جمهوری همین دوره با :"کرامت انسان" منافات داره ؟ اعلام نیاز ؟
آنهم نه تنها به بیرون ، بلکه درون هم ، و اولشم دورن !
کدامیک از بینیازان مرحله اولم بی نیاز از درون بوده اند و هستند ؟! آیا درآمدشان از بیرون بوده ؟ بیرون از خانه ی ما ایران ؟!
اینا بمونه ! حرف من سرپرسته ! سرپرست خانوار !
بجز خدا هر سرپرستی مثل من ، شما و دیگری ، معنایی مثل حافظه داره ! که گفتیم دو طرف داره ، یک رو به بیرونه و برای درآمدی مسموع ، و طرف دیگرش هضم و مطبوع سازی آن ، حتی انبیاء هم بی نیاز از مسموع نیستند ، چه رسد به من ، ما .
پس چه عیبی داره که پرسیدم : بریم ؟ و با نگا به بیرونم : بیایم ؟
بقول معروف : نپرسیدن عیبه ! البته اگر نپرسیدن یه کار باشه ! تلاشی و جهادی باشه ! مثل حتی ثبت نام نکرده ها در مرحله اولم ، چه رسه به این مرحله که اگر ثبت نام نکنیمم به "معنا" ثبت نامه ! ثبت نام در بی نیازی از یارانه ! بحساب میاد ! با حساب کتاب بیرون ! حساب کتاب دو رقمی بیرون ! حساب کتاب سرپرست این حساب کتاب ! اونم نه بقول منسوب به ما عوام ! بلکه خواص سرپرستی خانوار ( آندو) ! مثل همین ثبت نامی که از ما می خوان ( بکنیم یا نکنیم ) .
راس میگه بیرون ! بیایم از همه ثبت نام بشه ! از همه ی همون "آحاد" یا اگه راس میگن "سرپرست خانوار" تا سیه رو شود آنکه در او غش باشه ! تا ببینیم کی به یارانه نیاز داره !؟ و نیازمندان راس راسی کیا هستن ؟ سرپرستای خانوار ؟ ... خانوار ؟