سلام علیکم .
ادامه ی بحث ، قسمت سوم :
امیدوارم که در این فرصت دست داده بتونم یه اشاره ای هم که شده به دوسه مطلبی که در نظر دارم بکنم ، که یکیش در رابطه با نوشته ی قبلیه و اونم اینکه آقا امیرالمومنین علیه السلام میگن چرا منو با معاویه مقایسه می کنین ؟!
خب ! امام علی علیه السلام رو هم که با معاویه مقایسه نمی کنن ، ولو اینکه مثلا عربستان سعودیم یه کتابی نوشته ، چاپ و منتشرم کرده باشه با عنوان : امیرالمومنین یزید بن معاویه !
امام رو با پیامبر مقایسه می کنن ، تازه خلیفه رو هم با خلفا و بلکه خلیفه ی قبلی مقایسه می کنن و نه با معاویه ! معاویه در زمان آقا کریم اهل بیت علیه السلام به خلافت رسید ! و پیش از این خودشو خلیفه خونده بود در شام ! و حالا بمونه که آیا مثل شاه ، قیصر و از این دست !؟ یا جانشین پیامبر !؟ اون حتی به شرطی از شرایط :"آتش بس" آقا امام حسن علیه السلامم عمل نکرد ! مثلا دست درازی نکردن به بیت المال !
پس امام رو که با مثلا شاه وحتی :"اکبر شاه" م مقایسه نمی کنن ، با پیامبر یا امام قبلی مقایسه می کنن .
اما بعد :
در این ماه یه رخدادی روی داده که منکه ندیدم یکی منکر رخدادش شده باشه ، ولی هنوزم نیاز به تبیین داره !
مثلا به :"دنیا" اومدن در خونه ی خدا ! یا تو خونه ی خدا به "دنیا" اومدن ! اونم تو این ماه پیش از بعثت خاتم الانبیاء !
خب دنیا یه وقت خونه هست و بچه تو خونه بدنیا میاد ! یه وقتم زایشگاهش فراتر از خونه ی خانواده بحساب میاد ! حالا می خواد بقول تعلیمات اجتماعی علوم انسانی رایج تو دنیا و منجمله این :
ج.ا
باشه ، یا جماعت ، جمعه و حجّ ، البته نه بازم بقول همون تعلیمات ! که یکی از نهاد های مدنی بحساب بیاد ! و بعبارت دیگه :"دنیا"یی در "دنیا" ی جامعه ی مدنی ، چه شرقی و چه غربی اون ، مثلا زمان انقلاب و پیروزیش که دنیا دو قطبی بود ، و چه پس از فروپاشی قطب شرقی ، و ورودش در تو قطب دیگه و مسابقه در اول شدن ، مثل جنگ چین و آمریکا ، یا آمریکا و چین برا باقی موندن ! و فرو نریختن ، نه فروپاشی غربی مثل شرقیش ! که گویا بوده ! که فروریخته ! حالا کجا ریخته !؟ رو که قبلا گفتم بمونه ، مثلا فروپاشی شاهنشاهی در ایران ! نه دنیا ! که گویا هنوزم هست ! چه به اسم شاه و چه حتی خلیفه ! و اونم جانشین پیامبر و حتی با عنوان : امام !
وبعد :
کنش و واکنشگر :
تو برنامه ی :"خنداننده شو" ی اخیر ، یعنی شماره ی سه ی اون ، یکی از " خنداننده شو" ها پرسشی داشت ، که بما بگید چی می خواید ؟ که ما اونو اجرا کنیم !
از داورانی که هریک پاسخی دادن ، البته نه :"رای مردمی" ، یکی از سه نفرشون یه حرفی زد ، حرف این بود که : کارما پس از اجرای شما شروع میشه .
یا : پس از اجرای شما کارما شروع میشه .
خب ! حالا مسئله اینه که داورا ، مثل ما که تو خونه زدیم کانال پخش :"خندوانه" ، هستن ؟ یا مثل ما تلویزیون روشن بود و داشت یه چیزی پخش می کرد اون حرف بگوشمون خورد و بهش گوش دادیم !؟ حالا کریمانه اش هم بمونه !
مانند همونایی که مثلا شبکه ی افق سیمای این :
ج.ا
بهش برخورده بود و براش برنامه سازی کرده بود ! خودشم برا همش ! و نه فقط :"ترکیبی" از "ترکیبات" ش ! ک یکیش مقایسه ی اقتصادی بود ! البته یعنی : گرونی !
نه اقتصادی ! که دو دوتا چهارتاش فرقی نکرده ! یعنی آیا علم یا دانش اقتصادی چهل و سه سال پیش با الان فرق داشته !؟ یعنی الان تو مراکز علمی علم یا دانش اقتصادی حتی در این :
ج.ا
فرقی کرده !؟ البته نه اینکه علم یا دانش اقتصادی الان با گذشته فرق نداره ! و علم یا دانش پیشرفتی نداشته ! چه در این :
ج.ا
و چه در شرق و چه درغرب ! و حالا بماند که در اثری از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری ، اونم با عنوان :
آشنایی با علوم اسلامی
اومده : مراجع تقلیدم مقلدن ! (مقلدای بزرگ) شیخ انصاری ، که سیصد ساله مرجع تقلید در فقه !
همونطور که هنوزم در علم یا دانش مثلا ارسطو ، دکارت ووو مرجع تقلیدن ! دو دوتا چهارتای منطق قدیم ارسطویی و جدیدش ، یعنی منطق ریاضی که فرقی نکرده ! که مثلا اون داور خنداننده شوی سه ازش حرف می زد ، یعنی : منطق !
باز ... پ :
وبعد :
... رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ... .
سلام علیکم ، صبح (الف) بخیر .
متاسفانه با توجه به شرایط جوی حاکم بر :"این ج.ا" یعنی بر :"جمهوری اسلامی" ایران ، در بیشتر نقاط ایران شاید هموطنان عزیز و گرامی بگن امروز مراسم سیزده بدر نمی تونن بجا بیارن !
خب ! بله ، ولی :"باز" دید از :"طبیعت" ، بعد "باز" دید ایام عید ، که تا دوازده فروردینم رسمه ، فقط بازدید از مثلا کوه ، در و دشت نیست که ! و دیدنش ! ما ، منجمله ایرانیا که رسم کهن سیزده بدر رو داریم ، می تونیم بازدیدی از "طبیعت" خودمون هم داشته باشیم و این رسم دیرینه رو :"زنده" نگر داریم .
بعلاوه ! بقول مولود کعبه علیه السلام ، دانستنی که فقط مثلا دیدنی ، شنیدنی و ... نیست که شامل طبیعت بیرونی میشه ! بلکه نه تنها دانستن :"مسموع" مطبوع هم داره ! تازه :
لا ینفع المسموع (پ) اذا لم یکن المطبوع .
با آرزوی مورد طبعتون ، وقت ! بخیر .
که بقول معروف : ماهی رو هروقت ! از آب (سلام بر حسین) بگیری تازس ، و اختصاص به امروزم نداره ! منتها امیدوارم که امروز سیزده بدر خوبی داشته باشین ان شاءالله ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
----------------------------
زیرنویس :
الف :
ساعت هشت و ... بامداد روز سیزده فروردین هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی .
بعبارت دیگه بامداد :"سیزده بدر" .
:"سیزده" مثل بیشتر تعبیرات یا الفاظی که گفته شده و می شود ، و یا واژه هایی که بکار برده شده و می شود ، در طول تاریخ دستخوش معنا های مختلفی ازش شده ، مثلا گفته شده :
سیزده عدد نحسه !
و یا مثلا در این روز ، یعنی سیزده فروردین دروغی گفته میشه که بهش گفته شده :
دروغ سیزده !
و مانند اینا و در مقابلم مثلا :
سیزده رجب
رو داریم و بد نیست بگم که در صلوات که گفته میشه :
اللهم صل علی محمد و ...
:"ال" که بعدش گفته بشه عبارته از دختر پیامبر و دوازده معصوم دیگر ، یعنی دوازده امام ، یعنی همسر دختر پیامبر و حسنین ایندو و تسعة من ذریة الحسین .
خب ! از جمله واژه ها که نه تنها تغییر کرده در طول تاریخ ، بلکه بعنوان مثال :"سوفیست" که به یونانی یعنی :
دانشمند
درست شده عکس مثلا :" فیلسوف" که امروزه به دارنده ی فوق دکتری گفته میشه .
البته "فیلسوف"م معنی اولیش این نبوده ! بلکه به یونانی به :
دوستدار دانش
گفته می شد ، که سقراط وقتی دید "دانشمند" ا شدن مثلا :"وکیل" پولدارا ! و در خدمت مثلا :"سرمایه دار"ا در اومدن ، مثل الانم ! که همین طوره ! اسمش خودشو ، با اینکه یکی از دانشمندا بحساب میومد ، گذاشت :
دوستدار دانش
حالا بمونه ، همونطور که قبلا هم گفته ام ، اینو با دل یا قلبش گفت !؟ یا با خرد یا عقلش !؟ صرف نظر از اینکه شاگردش افلاطون بعد اون گفته :"دانش" یعنی یادآوری (پ) ، و داستان غار و تابش روشنی از مثلا سوراخی بر دیواره ی غار و رد شدن یکی یا چیزی از مقابل اون سوراخ و افتادنش سایه اش بر دیواره غار رو مثال زد ، که علم یا دانش اهل غار اون سایه ها است و نه اونی که از جلوی سوراخ رد میشه ! ولی از :"دانش پزوهش" ی که خود سقراط مطرح کرده میشه دریافت که :"دوستدار" دل یا قلبش بوده ! و بعبارت دیگه نخست اون بوده که باب :"معرفت!" ، یعنی :"به تعبیر معروف" عرفان رو باب ! کرده ، نه اینکه شاگردش افلاطون و اشراقیون ! عشق و مشقو ، تصوف و مصوفو ووو رو راه انداخته باشن ! و بعدشم در دوران :"عباسیان" و خصوصا :"مامون" وارد "به تعبیر معروف" حوزه ی اسلامی شده باشه !
همینطور :"باب معرفت" رو در "دانش پژوهش" مثلا نسبت داده بشه به :"معلم ثانی" و به تعبیر معروف از :"ابداعات" تش بحساب آورد !
چراکه این سقراط بوده که باب تعریف مثلا واژه ی :"عدالت" ، و دیگر گفته ها رو :"باز" کرده ! البته بحسب :"تاریخ علم" بشری ! وگرنه نخستین حرفی که زده شده که گفته بشری نیست ! و نخستین تعریف اونم که از طرف بشری نبوده ! که گفتم اشاره ای داشته باشم و ان شاءالله بمونه در بازگشت به بحث :
دانش پژوهش
که هرچند گفتم امیدوارم به :"سیزده" رجب امسال نکشه ، مقصود از "سیزده" این سیزده نبود ! حتی با اینکه درست سیزده روز بعد سیزده رجبه ! بعد روز تولد مولود :"کعبه" !
خب ! چی داشتم می گفتم !؟ اینو می گفتم که که سقراط یه :"دانش پژوهش" رو راه انداخت که اسمشم گداشت :"مامایی" ، یعنی اونی که بچه رو بدنیا میاره ! حالا در کُ"ج.ا" ؟ یعنی کجا ؟ بمونه ! آیا در :"دنیای بیرون" !؟ یا :"درون" شو و مثلا در مرکز یا قلب یا دل بینایی !؟ که بحثش گذشت در نوشته ی قبلی !؟ یا بقول مثلا شاگردش در :"غار" یادآوریش !؟ و یا ... ، خلاصه مولود کجا؟! این دیگه در :"دانش پژوهش"ش نیومده و اومده هم باشه ، یعنی به چشم ! بیاد ، که میاد ! صاحب "دانش و پژوهش"ش بچشم نیاورده ! و با اینکه بچشم میاد ! ولی به نظر نمیرسه که سقراط :"حکیم" حکمش حکمی از سر عقل یا خرد بوده باشه ! بلکه نهایتش ، دوستدار دانش دل یا قلبش بوده ! اگه گفته نشه دل یا قلب بیناییش بوده ، مثلا ! :
من دوستدارم ببینم !
حالا بمونه برا اینکه مثلا :
سوفیست
یا دانشمندا ، حالا چی دارن بگن !؟ و یا نه ! عملکرد اونا اینو به فکر ! یا اندیشه انداخت !
ب :
حالا بمونه که بعدش ، شاگردش ارسطو چه فکری کرد !؟ برا :"دانش پژوهش" که هنوزم رایجه در مراکز علمی رسمی و غیر رسمیش ! و حتی در "دانش پژوهش" علم یا دانش :"ریاضی فیزیک" م !
ان شاءالله در بازگشت به بحث :
دانش پژوهش
بیشتر میگم که مثلا چرا راسل انگلیسی غش کرده و گفته :
ژرژ بول با :"جبر گزاره ها" ش منطق ! رو وارد ریاضی کرد !
که قبلا گفتم ! البته کدوم :"گزاره" !؟ حالا :"ها" شم بمونه ! ولو یکی ! آخه در باب ! تئوری طبیعی ! مجموعه هاش ! یعنی علم یا دانش ریاضی ! که یه مجموعه که بیشتر ! نداره ! که گفتم :
تا بخواد :"یک" بشه ! دیجیتالی :"بازگشت" داره به نخستینش ! یعنی :"صفر" میشه !
حالا در :"کجا" ! نه دیگه ! اینو منطق ریاضی بی پرده و با صراحت تمام میگه :
کجا !
که نه تنها منطق قدیمش تا زمان اون ! یعنی جدیدش به زبون نیاورده بود ! بلکه هنوزم حرفی ازش نمی زنه که مثلا :"تصور و تصدیق" در : کجا !؟
حتی امروز ! که سیزده ! بدر رو در کجا بدر کرده !؟ یا می کنه !؟
پ :
بقولی :
بخونید :
وارداتی ! از خارج ، دنیا ، جهان و یا عالم خارج ! یا بیرون ! حتی :
آسمون
یشم ! با ستاره هاش و نزدیگترش به ما ! یعنی خورشید و ماه هم ! که :
... رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ، ... .
بازگشت به خانه :
بِسمِ اللهِ ... إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَر ... .
سلام علیکم ، روز بخیر (الف) .
خدا بخواد امروز به خانه برمی گردیم !
بعد پانزده روز که :
خونه رو هم بیمارستان می بینم !
که سه روزم اونجا بستری بودم و عمل کردم ! چه عملی ! اون دختره گفت یه عمل سادس ! منم گفتم میریم بیمارستان و عمل میشه و نهایتشم یکی دوروزی تو بیمارستان می مونم و بقولی : تمام !
در حالیکه بقولی عمل :"آسان نمود اول" ! ولی :"افتادمشکلها" ! خصوصا هفته ی قبل که می بایست میرفتیم مطب و خودشم شب چهار شنبه سوری که گفتم دیگه فکر اون برف :"فراوان" رو نکرده بودیم و نگفتم که هر ده پونزده دقیقه هم راننده ها ! جفتشون ، نیگر می داشتن و اگه دستشویی بود که هیچ ! ولی بیشتر کنار خیابون و جاده تا برسیم شهرمون ، که برم تخلیه بکنم و حالا کثافت کاری و نجاستشم بمونه !
چرا !؟ خب گفتم که صرف نظر از رفت و برگشت ، مطلب دفترچه ی :"سلامت" ما رو قبول نداشت ! و تعرفه یا ویزیتم فوق تخصصی بود ! حالا بمونه که جناب دکترم رمز گشایی فرمود که اون :"اماتی" که تو بیمارستان بقوت ترخیص فرمودن تو مطب براش ببریم :"حق العمل" بوده گویا ! و اینم بمونه که این شنلگ آخریم که امروز خدا بخواد بریم در بیاره هم :"دویست تومن" حق العمل داره ! خلاصه :
همه را آن زن زابلی (ب) می بینم !
خدا کنه که بعد از ظهر بتونیم بریم مطلب ! نه اینکه هواشناسی به استان :"دار" ، نه نماینده ی ولی فقیه ! استان مام هشدار داده باشه و :"باران فراوان" ی فکرمونو مشغول کرده باشه ! رفت و اومد به تبریزم بمونه ! بدون دفترچه ، حق العمل و هزینه در آوردن آخرین شلنگ رو میگم ! و بازگشت رو میگه ، بازگشت به خانه رو میگم ! که هنوزم :
خونه رو بیمارستان می بینم !
راستی از اون برادر :"مسجد" ی و :"معتکف" چه خبر !؟
خدا رو شکر ! که این مدت هم سپری شد و میشه ان شاءالله ! و پیشاپیش تشکر می کنم از همه اونایی که :
پای کار
بودن ، اون و این دختره ، پسرا هر سه شون و خصوصا :"مادر" شون ! تازه گفتم به دختر بزرگه خبر ندن که بی خود نگران بشه و پاشن بیان اینجا و ... ، بعدشم لازم نیست چیزی بهش گفته بشه ! که خدای نخواسته فکر کنه بحساب نیاوردیمش !
اصلا به هیشکی گفته نشه ! البته نه خدا رو شکر ! که تا امروز مهمون عید دیدنیم نداشتیم ! که خبر دار بشه !
ان شاءالله نبینم که یکی باخبر بشه !
می بینم (ت) که سالی بهتر از سال گذشته رو پیش رو دارین ان شاءالله ! چرا که "به تعبیر معروف" :
از بهارش پیداس !
روز بخیر .
--------------------------------
زیرنویس :
الف :
مراجعه شود به زیرنویس "الف" نوشته ی قبلی .
ب :
که در یکی از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری اومده بود (پ) ! چراکه اگه یکی مثل اون خدای نخواسته ، خدای نخواسته کارش به عمل بکشه و حالا تو اونجا هم بیمارستانی باشه ! چیکار می کنه !؟
در حالیکه بقول استاد شهید در ساخت مثلا :"اتوبان تهران قم" سهم داشته باشه و حتی بگوششم نخورده باشه :
اتوبان !
ولی نه تنها مثلا شاسی بلندا از اون استفاده می کنند ! بلکه چقدر نیروی راهنمایی رانندگی ، هلال احمر ووو بسیج شدن ، مانند همین ایام ! برا رفت و اومد اونا ! حالا سهم :
اون زن زابلی
تو هزینه ی اینا هم بمونه ! و مثلا خبرنگارا ، گزارشگرا ووو ی مثلا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم ! ووو ! که تو اقتصاد غربی مثل :"به تعبیر معروف" یه لیوان آبم روش خوردنه !
پ :
قبلا گفتم که از بازار جمع شد ، بفرمان حضرت امام (ره) که به آقای صانعی دادن ! و یکی از برادران لشگر علی بن ابیطالب برام آورد و ... .
البته با مثلا :"تهدید" جامعه ی مدرسین قم ! که اگه جلوش گرفته نشه :"بیانیه" میدن ! و اینو خود رییس اون جامعه به من گفت ! وقتی که منو احضار کرده بود ، در قضیه انتخابات مجلسی ! که انجمن اسلامی مسجد امام سجاد علیه السلام محل سکونت ما از یه :"دبیر" دبیرستانی حمایت کرده بود ! در کنارشم از آقای خلخالی بعنوان دو نماینده شهر قم ، و احتمال انتخاب نشدن دو نفر جامعه ی مدرسین میرفت ! که یکیشون هم ایشون بود ! که منو احضار کرده بود که ... .
ت :
این ، یعنی :
می بینم ... .
فرق داره با اون که :
... می بینم !
قبلا گفتم که استاد شهید فرمودن :"این" هرچه که بعدش گفته بشه تحت :"می بینم"ه ، مثل :
می بینم ستاره ، خورشید و ...
همینطور :
رَأَیتُهُمْ ... !
مگر اینکه حرف این باشه که :
اونا رو می بینم !
مثل بقول مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون که فرموده اند :
برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد
نه ! خب برا اینکه بعدش می فرمایند :
و یه سیاهی دیدیم !
یعنی چشم که افتاد دید !
یعنی :"چشم بینا" دید ، حالا بعدش چی !؟ یا بقول برنامه ی :"معرفت" شبکه ی :"دانایی" سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران :
قبل
ش چی !؟ چیکاره بود ! چشم ، چشم بینا !؟ بمونه ! ان شاءالله در :"بازگشت" به بحث :
گام دانش پژوهش (ث)
و :"رونق" چشم بینا ! هم ! بعبارت دیگه "رونق" بینایی ما ! که به چی ! بعبارت دیگه در :"پرتو" چی چی ما !؟ بود ! و خواهدم بود ! ان شاءالله ! در رونقی که به
چشم
داد و می دهد ان شاءالله ، وقتی که : به جهان خارج افتاد و ...
ث :
که امیدوارم به :"سیزده" رجب امسال نکشه !
نقشه ی گفتگو ی علمی پژوهشی :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، (الف) ... .
سلام علیکم
شکلگیری :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الر ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِ (ب) أَب ... .
ضمن تبریک مجدد سالروز سیزده رجب ، که پیش از رفتن برای بستری شدن پیشاپیش تبریک گفتم ، روز پدر رو هم تبریک میگم .
در مدتی که بستری بودم (پ) حرف از :"گفتگو" بود ، خب قبلا هم حرفش بود ، مثلا تو روزنامه ها ، ولی این فرق داشت ! حرف "گفتگو" از :"بیانیه" بود ، بیانیه ی :"گام دوم" .
خب بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ! آخه هنوز یکی از شلنگا وصله و دکتر گفت یه هفته بعد بریم ، باز به مطلبش ! خودشم بدون دفترچه ! البته نه دفترچه ی :"پاسارگارد" که رو در مطبش زده بود !
یعنی گویا هنوزم بستری هستم تو خونه ! ولو اینکه بتونم پشت رایانه هم بشینم !
روز تولد پدر امامان حسنین علیه السلام مبارک !
حالا :"محسن" ! بمونه ! که بقول آقا امام باقرالعلوم علیه السلام ، با کشتن اون :
شکلگیری گفتگو
از عینش افتاد به هفتادش !
روز نوی سال نو رو هم پیشاپیش تبریک بگم تا یادم نرفته :
یا مقلب القلوب (ث) وال ... .
----------------------------
زیرنویس :
الف :
وصل الله علی محمد و اله :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .
ب :
قبلا گفتم که میشه گفت :
بِ یا به :
پدر ، خب بله :
بَرا
پدرم میشه گفت ، مثلا :"بَرا" پدر خونه هم .
پ :
که هفت هشت روزش تو خونه بود و دیروز بعد از ظهر ، که دکتر جراح گفته بود ، رفتیم مطب ایشون و بخیه ها رو کشید و از یکی از شلنگا هم خلاصم کرد ، که امروز تونستم پشت کامییوتر ، یا رایانه (ت) بشینم و اینو ماشینی کنم و تقدیم کنم .
ت :
و یا ماشین ! که #یادمون باشه پرسیده بودم :
آیا سوار ماشین شدین !؟ و ماشین چطورم !؟
خب :"پشت ماشین" نشستن فرق داره با سوار شدن ، یا سوار کردن .
مثلا دیروز بعد از ظهر که از مطلب در اومدیم تقریبا غروب بود و برف داشت میومد ، وقتی به یه ماشین گفتیم ما رو ببره شهرمون ، قبول نکرد و مام سوار نشدیم ، به یکی دیگه که گفتیم نه نگفت و مام سوار شدیم .
حالا چرا ما رو نتونست تا مقصد برسونه و از بزرگراه شهید کسایی خارج شد و گذاشت میدون راه آهن که از اونجا با یه ماشین دیگه بریم !؟ برا این نبود که مثلا شب چهارشنبه سوری بود و ... !
بلکه همونطور که گفتم برف می اومد ، شدتش بیشتر شد و کف خیابون رو طوری سفید پوش و لغزنده کرد که راننده دید نمی تونه تو سرازیری بزرگراه ماشینو کنترل که ، با اینکه مثل بقیه ی ماشینا خیلیم آهسته میرفت و یه ساعتی طول کشید که ما رو تو میدون راه آهن پیاده کرد و رفت .
خب مام اونجا یه ماشین دیگه گرفتیم و اومدیم خونه ، البته دو سه ساعتی طول کشید ! در حالیکه رفتی نهایتش یه ساعت شد ، تازه اگه راننده می تونست نشونی مطلب رو زودتر پیدا بکنه که کمتر از اونم میشد .
تو مسیر بازگشت به خونه چند تا ماشینم از جاده خارج شده بودن ، خصوصا تو سربالایی ورودی شهرمون که تو برف مونده بودن ! و داشت شب میشد و ... .
که ما فکر اینو دیگه نکرده بودیم ، و بیشتر تو فکر آتیش بازی و ترقه مرقه اندازی بودیم ، که شکر خدا ما که ندیدیم و نشنیدیم ! حالا شایدم اینم به برکت برفی بود که میبارید ! که شکر خدا اینقدرش سابقه نداشت تو زمستونی که امروز روز آخرشه و ... .
خب ! اینا رو برا چی گفتم !؟ خب یکیش همونکه فرق داشتیم با اونی که پشت ماشین بود !
یکیم برا اینکه انشاءالله وقتی برگشتم سر بحث :
گام دانش پژوهش
که مطرح کرده بودم ، و رسیده بود به :
ماشینِ حساب
وقتی خواست برسه به :
ماشینِ حسابِ انسان
یش ، بگم که انسان یه ماشین داره بنام :
بدن
که از جمله کاراش یکی همین :"گفتگو" س ! بلکه کارش "گفتگو" س !
راننده هم داره ! حالا راننده ش کیه !؟ بمونه ! سواریم میده !؟ حالا به کی !؟ اینم بمونه ! ووو !
ولی اونی که محل بحث امروز منه اینه که مولودی مثل مولود سیزده رجبم داره ! بقولی بذار :"فاش بگویم این سخن " ! که :
مولود کعبه هم داره !
فزت برب الکعبه گو هم !
خودشم نه در مدینه ! بلکه بقولی در :"پایتخت" ی چون :"کوفه" !
آخرشم شهادتی در بازم : خونه !
ان شاءالله که برگشتم ! به بحثو میگم ، بیشترم میگم !
بریم کربلا !؟
میگن وقتی تو کوفه جور میشدن که برن کربلا ، یکی بود که می گفت : رسیدیم کربلا شما فقط حسین رو به من نشون بدین و دیگه کارتون نباشه ! اون پیش من حرفی برا گفتن نداره !
وقتی حسین بن علی بن ابی طالبی ! زد به لشگرشون و رسید به اون ! یه ضربه ای سیزده رجبی ! زد بهش که زره فولای :"سخت" شو از بالا تا پایین درید ، ولی :"نرم" پوش زیرین رو براش سالم گذاشت !
وقتی گفته باشن که چرا کارشو تموم نکرد !؟ گفته شده باشه که بدونه تو :"حرف" اونم حسین زهرا چی چیا برا گفتن داره !
و بدونه حسین که برای این حرفا از خونه خارج شده ! چراکه نیازی به خروج نداشت ! وقتی یه سوته مدینه رو می گرفت و دمشقم سرنگون می کرد ! کار پدر و برادر رو تموم می کرد !
میگن بعد فروپاشی امویان ، یه خلیفه ی مروانی گفتن برن محمد بن علی بن حسین رو بیارن پیشش که مثلا یه تفریحی بکنه ! وقتی برگشتن داشت تیر اندازی میکرد ! و گفت که بیا با هم مسابقه بدیم ، از امام علیه السلام طفره رفتن و از اونم اصرار ! و آخرش که نمیشه و باید مسابقه بدیم !
خب اول کی !؟ شد امام علیه السلام و تیر انداخت خورد وسط هدف ، و خلیفه گفت شانسی بود ! دومی رو انداخت و اولی رو شکافت ! بازه اتفاقی !؟ سومیم دومی رو شکافت و همینطور دهمیم نهمی رو !
خلیفه کم آورد و امام علیه السلام رفت دنبال :"درس و بحث" ش !
ث :
حِسّی .
سلام علیکم
بنام خدای جان خرد ، و اندیشه هم رهبرد با خرد
ضمن عرض تبریک به مناسبت سیزده رجب ، سالروز آزادی خرمشهر را نیز خدمت شما تبریک عرض می کنم .
یکی از عزیزان پرسیده بودند بنده احمدعلی یزدی هستم ؟ یا احمد علی سنگکار ؟
خدمت ایشان عرض شد که شغل بنده سنگکاریست .
آخه یکی از گرامیان هم پرسیده بودند بنده روحانی هستم ؟ حوزوی هستم ؟ و ...
خدمت ایشان هم عرض شد که شغلم سنگکاریست ، خب بله بعد ششم ابتدایی روانه ی حوزه شدم ، در مدرسه ای که تنها مدرسه ی حوزه ی علمیه در شاهرود بود ، و بدست بزرگ آنجا ملبس به لباس روحانی هم شدم .
بعدها یادم می آید یک روز ابوی مرحوم ما در شهربانی همان شهر در مقابل پرسش رییس شهربانی آنجا گفت : آقای خمینی را تبعید کردند ، من هم پسرم را فرستادم حوزه .
آخه بنده را بعد ابوی ما فرستاد مشهد و مدرسه ی نواب و بنده از آنجا هم فرار کردم و خلاصه کارم کشید به کلانتری و منتقلم کردند به شاهرود و وقتی خواستند تحویل پدرم بدهند رییس شهربانی گفت : چرا بچه ات را بر خلاف میلش فرستادی ملا بشه ؟
جالب این بود که جناب سرهنگ این را از استوار یکی با لباس درجه داریش پرسید و آن جواب را گرفت ، آنهم در آن زمان !
وبعد :
بسم الله الرحمن الرحیم
الرحمن الرحیم
الرحمن
در سوره ی الرحمن که با : الرّحمن ، ... ، آغاز شده یک آیه ای است که سی و یک بار آمده ، البته هربارش معنی خود را دارد ، مثل بسم الله سور که هرکدام معنی خود را دارد ، و سوره ی توبه هم که بوسیله ی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام برای مخاظبش که مشرکان پیمان شکن باشد خوانده شده ، معنی خودش یعنی خواننده اش را دارد .
آن آیه :
فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ
است .
و جمعه هم مبارک
تا بعد خدا نگهدار .