سلام علیکم ، صبح بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ... مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ... ذُقْ ... لَا یذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى ... .
اول ضمن عرض تسلیت مجدد ، امروزو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم سر بحثمون ، روز جمعه رو ، روز جمع ، اول و آخر ، ووو ، روز مادر هفته رو .
شروع بکار :
نه تنها یکی دوهفته از سال نو رو ، بلکه داریم نیمه ی اول فروردینم پشت سر می ذاریم و هنوز اندر خم یک کوچه ایم ! برا خیلیا تعطیلات با سیزده بدر تموم شده ، بلکه مثلا سازمان استاندارد و تو تلویزیون دیدم که سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی رو شروع کرده ، حالا اونا که اصلا تعطیلی نداشتن بمونه !
اون وقت ما تازه می خوایم بگیم الجوع ! داستانشو که براتون گفتم ، توخونه البته ، که سلیمان نبی علیه السلام خواست یه روز ، یه وعده غذا بده و سفره پهن نکرده یه نهنگی سر از آب در آورد و گفت : الجوع ! الجوع ! ... ، دیدن صبر نمی کنه تا با همه بخوره گفتن مال اینو بدین بره ، که وقتی کفگیر به ته دیگ سلیمانی رسید گفت : تازه نیم قورتش باقیه !
آخه اعلام شروع بکار شما تو این دنیا ، دنیای تازه ، نو و جدید ، مثلا به سبک گریه که فقط نشان زندگی نبود ! که بازخورد فضای نو و دمی از اون باشه ، در آغوش کشیدن مادر بازخورد دومین نشان زندگی زنده بودن شما بود ، که الحمدلله شرمنده ی شما نشد در سیزده بدرتون از فضای قبلی و اعلام شروع بکارتون در جمع ما ، جمع خانواده ی خونه ی ما .
اونم نه با استاندارد های خودش ، استاندار معده ی آماده دهان آماده بکارتون اونم با عزمی جهادی که منم توان مقاومت در برابرش نداشتم چه بره به مادر ...
خلاصه برا شروع بکار ، بلکه بقول معروف دو و نیمش باقیه ! چراکه نیمه پنهان ایندو ، فضا و غذا ، جمع ایندوس ، مدیریت ایندو و اونم استانداردش !
می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟
اذان :
چراکه گریه ی شما در آغاز کار ، بانگ اعلام شروع بکار دیگه ای هم بود ، این که بچه زبون داره ، ولو اینکه شروع بکارش با گریه باشه و با اون فضا و غذا ، یا غذا و فضا بخواد ، حالا مکان بمونه و میگیم زیر آسمون و رو زمینه باشه تا خانه ی مهری براش بسازیم مثلا ، مثل فضا سازی فرهنگی براش و اونم استانداردش .
چراکه گیریم چشم نداشته باشه ، گوشم نداشته باشه ، ولی دستکم جرمی که داره ؟! بی فضا و غذا ، یا بی غذا و فضا هم که بتونه سر کنه ، جثه ی ولو کوچکش کجا جا بده ؟ تو کدوم خونه ؟ لونه ؟ ووو ؟ تو جایی تهی ، خالی و صفر ؟! خانه استاندارد علما و دانشمندان جدید ؟ یا پر از خالی قدیمش ؟ یا تو فاز خاکستری ایندو ؟
اینارو مادرشون تو زبونشون گذاشته تو بچگی ؟! یا بیرون از خونه در خانه ی دوم ... ؟ در فضایی بزرگتر از خونه ؟ و در اونجا نوش جان کرده اند !؟
یا خودشون چشیدن ؟ اگه اینه بچه هم توانایی اونو داره از بدو تولد ، مثل نفس کشیدن ، پس باجازه خودش بچشه .
می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟
امام علی علیه السلام میگه اگه حرفشون مسموعه نفعی بحال خودشونم نداره چه رسه بحال بچه ! و اگر مطبوعه و مثلا دیدنی ، شنیدنی ، بوکردنی ، چشیدنی و لمسی ، خب بچه هم مثل اونا .
مگه اینکه مخاطب و طرف حرفشون بچه نباشه ! و احاد مثلا ملت ، بلکه بزرگتر بچه باشه !؟ مثلا پدر بچه مثل من ، همونطور که مخاطب من شمایید ! بچه های گلم ، که نه تنها چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی شما ، بلکه قلب و دل ، و عقل و خردتونم با مدیریت حافظه ی شماست ، که نه تنها فاقد آن نیستید ، بلکه صفر کیلومترم نیست که هرچی دلتون خواست به اون بسپارین ، یا عقلتون کشید بهش بگین و اونم نوش جان کنه !
حالا رمز و رازش چیه ؟ فقط همینو بگم که وسط جسم و روح ، حس و عقل ، ووو فازی از ایندو هم نیست ، چه رسه به خاکستری مثبت و منفی یا منفی و مثبتی مثل "صفریک" برای فضای حافظه گفته شده و ما هم در ایران آنرا چشیده ایم !
که اگر خودمون چشیده بودیم باز یه حرفی ولی برا منکه مسموعه هنوز