سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گام دوم دورهمی ماندگار من :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ... .

سلام علیکم .

یا مقلب القلوب و ال ... .

اول پیشاپیش آخرین جمعه (الف)ی سالو تبریک بگم وبعد هم پیشاپیش سال نو (چ) رو ، همچنین سوم شعبان سالروز تولد آقا امام حسین علیه السلام رو .

اما بعد !

گام دوم دورهمی علمی :

گفتم که مراجعه کرده بودم به بایگانی برای یادآوری حرفی از استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوب ایشون ، که در بایگانی چشم افتاد به نام کتابی ، که از کتب آموزشی آموزش و پرورش بود ، ودر این کتاب پرسشی مطرح شده بود .

و پرسیدم این پرسش برا کی مطرح شده ؟ حالا برا چی مطرح شده اش بمونه !

پاسخم برای این پرسشم این بود که از دانش آموز پرسیده شده .

خب ، علاوه بر چشم دانش دانش آموز که به این پرسش افتاده شده ، یا پیش چشمش گذاشته شده ، و حس بینایی او که دیده ، و دلشم خواسته باشه که ببینه ! خب چیکارش کرده !؟ دیده شده رو میگم !؟ حالا دوست داشتنیش یا ... ! بمونه !

که نه تنها در دانشگاه  دبیرستان و دبستانش ، بلکه آیا در حوزه ی مدارس علمیه هم کاری صورت گرفته شده که طلبه یا دانش آموزش چی چی داره و چیکار کرده تا اینجای کار !؟ که پرسش مطرح شده بایگانی یا نگهداری شده !؟

خب ! در گام دوم چی ؟! آخه پاسخ پرسش بعد یادآوری اونه که بایگانی شده ! البته اگه استاد ، چه دانشگاهی و چه حوزویش بخود که دانش آموزش یا طلبش پاسخ مسئله رو بدونه !

مثل خودش ! که می دونه ! استاد رو میگم ، چه دانشگاهی و چه حوزویش !

مثل همونکه در پرسش اون کتاب درسی اومده : کدامیک از این ! سه (عقل ، دانش و تجربه) مهمترن در زندگی .  

یا کدومیک از این ! دو !؟

یا ! نه این ! دیگه کدوم مدوم نداره ! پرسشم نداره ! آخه یه حرفه ! مثل همونی که :"بایگانی" شده ! البته نه به :"سبک" علوم و :

متدولوژی علوم !

علومی که :"بر بنیان" اونا ! نه اون ! مسلط بر زندگی دانش آموز و طلبه هم شده اید استاد ! در حالیکه زندگی علمی دو طرفه هست ! نه یه طرفه ! و بقول طلبه ها از باب تفاعله مثل :

تَوَاصَوْا

حتی پیامبرم که از طرف خدا مبعوث شده یه شنونده و یاد آورنده حرفشو داره !

تا فرصتی دیگه فعلا خدا نگهدار!

---------------------------------

زیرنویس :

الف :

امروز با حاج خانوم رفتیم بیرون برا خرید ، صرف نظر از خبر دیشب تلویزیون ، که جایی ندیدیم میوه ای توزیع بشه ، فاز چهار شهرمون که تا بحال سابقه نداشته ، بلکه نه تنها تو شهرمون ، بلکه تو شهر اسکو هم که نزدیکتر از شهرمون به فاز ماست ! هم خبری نبود ، یه چیز جالبم دیدیم ! یکی از مرغ (ب) فروشیای اسکو که مرغ داشت و الباقی درشون تخته بود ! یه صفی داشت بیا و ببین ! خودشم تو یه فلکه ی کوچیک ! و خدا رو شکر ! که گویا تو صفیا ماشیندار نبودن ! آخه خیابونای منتهی به او فلکه هم همچین گنجایش پارک کردن ندارن !

حالا بمونه که اهالی شهر اسکو ، شایدم شهر ما ! و شهر خسرو شاه که بهم چسبیده هستن ، از کجا خبر دار بشن که بیان اونجا ! مرغ بگیرن !؟ آیا مثلا شهرداری و :"شورای شهر"ش اطلاعیه بده !؟ یا مثلا فرمانداریش !؟ و یا ... !؟ بقول جامعه ی مدنی غربی !؟ یا بقول جامعه ی مدنی دینی ! مثل مسجد جماعت محل !؟ و جمعه ی شهر !؟

خب بله ! کرونا هست ! ولی مساجد جماعت و جمعه که کارشون فقط نماز جماعت و جمعه نیست ! یا بقول سند چشم انداز که یکی از نهاد های مدنی و خودشم طبق آموزه های غربی نیست !

و بمونه هم که اقامه ی نماز یعنی چی !؟ و نماز جماعت و جمعه ، یا جمعه و جماعت ! یعنی چی !؟ آیا آخرین توصیه ی آخرین پیام آور خدا !؟ و بعد ایمان به غیب !؟ و شهادت به خدا ، رسولش و حجتش (پ) :

حی علی الصلوة !؟ و ... !؟

و بمونه که تو نماز بعد : ... ، مالک یوم الدین :

ایاک نعبد و ... .

ب :

حالا چرا مرغ !؟ آیا به خروسم گفته بشه مرغ !؟

پ :

ازآقا امیرالمومنین (ت) علیه السلام که پرسیده شد چرا خدا یکیه ؟ در پاسخ گفت : اگه خدای دیگه ای هم بود پیامبر می فرستاد !

مفهموم این پاسخ اینه که حرف پیامبر اینه :

اشهد ان لا اله الا الله

و :

اشهد ان محمد رسول الله

حرف امامه ، و :

اشهد ان علیا ولی الله

حرف شیعه یا پیرو امامه . (ث)   

ت :

ان شاء الله در ماه مبارک و میهمانی خدا بیشتر میگم ، فعلا همینقد گفته باشم که مومنه که میگه :

اشهد ان علیا ولی الله  

ث :

اونی که بگه :"اشهد ان علیا ولی الله" نداریم (ج) ، یا ادعای ولایت داره ! یعنی خودشو مخاطب حرف پیامبر می دونه ! و یا برا حرف پیامبر مخاطبی قائل نیست ! و مبعث یعنی خدا پیامبرشو رو برا هیشکی نفرستاده ! حتی برا خود پیامبرشم !  

وعلی ای حالا :"نماز"ی نداره ! حتی در فرادی ! آخه در گام دوم :

ایاک نعبد و ... نستعین ، اهدنا ... .

گفته میشه ! نه : اعبد و ... .

حالا امام جمع یا مجموعه ی من :"نعبد و ..." کیه !؟ بمونه ! که بقول پیامبر صل الله علیه و اله وسلم که :

هرکی امام زمانشو نشناسه و از دنیا بره ، به دین جاهلیت مرده

شامل امام مجموعه ی منم میشه .

ج :

بعنوان مثال مراجعه شود به حرف این امام ! جمعه .

چ :

خب زمستون داره میره و :"به تعبیر معروف" روسیاهیش می مونه به فشار حداکثری خارجی و کم انصافی داخلی ! خب از سرمایه داری صهیونیست جهانی و آمریکاش و نوچه های غربی ، شرقی و خاورمیانه ای اون جز این انتظار نمیره ! ولی ... !

خودشم بنام علمی ! و بر بنیان دانش ! خودشم :"گام دوم"ش !

به :"امید" بهار علمی ! و خودشم "گام دوم"ش ! ان شاءالله تعالی .  


  

تولد امام و امام زمان (8) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ... .

سلام علیکم

خب ، حالا می خوایم ببینیم چرا گفته شده : چرا مسیحی نیستم ؟ (1)

خب دلایل مختلفی می تونه داشته باشه (2) ، بعنوان مثال برای این می تونه باشه که چطور می تونم مسیحی باشم که رییس جمهورم بره با عربستان سعودی قرار دادی ببنده که یکی از پیامداش کشته شدن علی اصغرایی در یمنه !

چطور می تونم مسیحی باشم که همون بچه ها دارن از وبا می میرن !

ووو !

اونوقت من مسیحی نه تنها کاری برا اون بچه ها نکنم ! و اسم خودمم بذارم مسیحی و پیرو حضرت عیسی بن مریم علیه السلام ! بلکه بعنوان مثال بقول بازیگر نقش خاور در سریال "دیوار به دیوار" ! که گفته بشه : بد کاری می کنم که سرمایه ی خارجی رو جذب می کنم !؟ مثلا بگم خب راست میگه دیگه ! مثلا پول ایزوگام سقف خونه رو از کجا بیاریم !؟ ووو !؟

بلکه سکوتی داشته باشم که :"به تعبیر معروف" ی علامت رضا هم می تونه باشه !

چراکه اونوقت فرق من مسیحی با مثلا مسلمونی :"دیوار به دیوار" یمن چیه !؟ که به رییس جمهورم گردن آویزی آنچنانی میده !؟ ووو !

پس نه تنها چرا مسیحی نیستم ؟ بلکه موسویم نیستم !؟ که کاری به کار رییس جمهورم نداشته باشم !

بلکه بقول آقا اباعبدالله علیه السلامم که گفته اگه دین ندارم ، آدم ، انسان و بشر که هستم ! یا : چرا بشرم نیستم !؟

و بقول ایشون : الدّین والسلام !؟

خب ، آیا مقصود از :"چرا مسیحی نیستم ؟" اینه !؟ اینکه خیلی خوبه ! و اختصاص به مسیحی بودنم نداره ! برا پیش از مسیحی و مثلا یهودیم (4) خوبه اگه بگه : چرا یهودی نیستم ؟

و برا مسلمون که زیبنده تره :

... ، اذنت لربّها و حقّت ، ... .

و برای شیعه که جز این شا یسته نیست :

... ، اذنت لربّها و حقّت ، ... .

زیرنویس :

 1 – چرا مسیحی نیستم ؟ بعنوان مثال گفته شده ، بحث شامل نظایر اونم میشه .

2 – یادم میاد با یکی که قبلا در اینجا گفتم ، و امام جمعه ی شهری بود ، و اومده بود دیدن پدرم تو قم ، بحثی در این رابطه داشتیم که حالا کاری ندارم به اینکه مثلا گفت این حرفات بوی ارتداد میده ! گفت بریم پیش آقا شیخ ... ، اون جوابتو میده ، وبدم نمیومد دیداری از شیخ ... داشته باشم بعد اون وقتا که با هم تو حوزه ی شاهرود درس می خوندیم ، و گفته شده خارج درس میدن .

که رفتیم و دیدار تازه شده و همراهم از ایشون خواست که منو راهنمایی کنه ، و ایشون پرسید موضوع چیه ؟ گفتم هیچی ، یه مثال برای قضیه ی سالبه (3) برام بزنید کافیه ، که اشاره به کمدی در گوشه ی اطاق کرد و گفت این کمدو فرض کنیم اون گوشه بوده و گذاشتیم این گوشه ، حالا این کمد اون گوشه نیست .

که گفتم :"... اون گوشه نیست " فقط کمد و این کمد نیست ! و بعنوان مثال حتی اسب ، شتر ووو هم نیست ! ولی در این گوشه فقط این کمد هست و نمیشه چیز دیگه باشه ! تا این کمد هست .

3 – مانند همین :"چرا مسیحی نیستم؟" ونظایر این .

4 – یعنی پیرو حضرت موسی علیه السلام ، نه مثل اسرائیل صهیونیست جهانی . 


  

دهکده (پایانی) :

اول تسلیت بگم و بعد برم سر حرفی که با هاتون دارم ، ولی قبل از اون اینو گفته باشم که بحث من اون نیست که در نوشته ی قبلی گفتم ، که یه سخنران یا گوینده نظر به چی داره ؟ چراکه اگه در مقابل سخن و حرفش سجده هم بشه بازم مسئله اینه که اون چه وقتی رضایت میده ؟ و مسئله ی اصلی اینه که چیش رضایت میده ؟ چشش ؟ عضو دیگش ؟ حسش ؟ و یا ... ؟ ویا بقول تلویزیون در اون سخنرانی که با عنوان :"عقلانیت ... " ، ودر اون برنامه ی که گوینده گفت :"عقل ... " ، عقل یا خردش ؟

خب پس حرفم چیه ؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ ... ؟! أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ ... ،  اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ... ، یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ... ، ... .

حرف اینه که نه تنها تلویزیون و اون سخنران و گوینده ی اون حرف ، بلکه هرگوینده  و سخنگویی ، مثل منی که می خوام این حرفو براتون بگم ، حرف و سخنی رو شنیده ، یا مثل من خونده و اونو داره برا دیگری میگه ، البته بجز خدا ! که فعلا بمونه !

مثل چی ؟ خب شب شهادت آقا امام صادق علیه السلامه و حرفی رو که از ایشون بگم ، البته من این حرفو اولین بار در یکی از آثار استاد شهید مرتضی مطهری دیدم ، اونم در "داستان راستان" ش !

حالا شاید یکی دیگه اونو برا اولین بار از یکی شنیده باشه ، یا در جایی خونده باشه ، مثلا در "اصول کافی" ، یا مثل شما که برا اولین بار از من و در اینجا دیده باشین ، بهر حال شما و دیگری هم مثل منید که حالا اونو که من یه روزی خوندم می خونید .

ولی یادتون نره که من گفتم : من اون تو یکی از آثار استاد شهید خوندم ، نه فقط اینکه مثلا حضرت امام ، امام خمینی رحمت الله رو عرض می کنم ، سفارش کرده بود ، یا یکی دیگه گفته بود که بخونم ! و یا ... ، مگه اینکه اونوقتم باز من اونو خونده باشم !

چرا ؟! خب حالا میگم چرا ، تو داستان اومده ، داستانی که تو "داستان راستان" خوندم ! که شاید یکی اون مثلا تو همون "اصول کافی" م خونده باشه ، ولی ... !

داستانو قبلا براتون ، تو همین جا هم گفتم ! خب یه بار دیگه هم میگم !

داستان از این قراره که یکی از شاگردای امام ششم علیه السلام وارد مجلس امام میشه و پس از سلام کفششو میزنه زیر بغلشو همون دم در میشینه ، آقا ازش می خواد که پاشه بیاد پهلوش بشینه ، حاضرین که نه تنها سن سالشون ، بلکه مثلا علم دانششونم بیشتر از اونم بوده ! براشون مسئله میشه ! خب امامم که مجلس دستشه بعد لحظاتی رو میکنه به اون شاگردش و از سفری که رفته بود می پرسه ، شاگردم میگه آقا شما که خبر دارین ! امام میگه حالا خودت بگو .

میگه تو سفر به بصره بعد کار میرفتم سر درس استادی در اونجا و ایشون در جلسه ای امامتو برد زیر سئوال ، که بعد پیامبر نیازی به امامت نیست ، وقتی حرف پیامبرو شنیده یا خونده باشیم .

که من پاشدم و ازش پرسیدم استاد شما چشم ، گوش و ... داری ؟! و استاد گفت این چه سئوالیه که می کنی !؟ خب معلومه که دارم !

و من پرسیدم خب باهاشون چی می کنید ؟! بازم گفت این چه سئوالیه !؟ معلومه که می بینم ، می شنوم و ... !

من گفتم خب برا این پنج کار مختلفم چیزی دارین که اونا رو یکی کنه ؟! استاد گفت بله ، دل دارم برا این کار !

که من گفتم خب چطور برا این پنج کار مختلف خدا به ما دل داده ، ولی برا رفع اختلاف بعد پیامبر چیزی رو قرار نداده !؟ و ...

که استاد گفت : تو فلانی نیستی ؟ گفتم چرا ، و تا اونجا بودم کرسی درسشو داد به من و ... .

امام علیه السلام بعد اینکه در تایید حرف شاگردش دو آیه ی آخر سوره ی اعلی رو آوردن  بهش ، برا حضارم گفت ! من اینارو که بهت یاد نداده بودم ، از کجا گفتی ؟

خب داستانو ، اونم به نقل استاد شهید می تونید در نوشته ی ایشون بخونید ، چیزی که می خوام بگم اینه که ، صرف نظر از پاسخ شاگرد امام که پرسیدن اینارو از کجا آوردی ؟ ووو در این داستان ، این "دل" یا قلب که در این داستان اومده ، اونم برای جمع حواس ، رفع اختلافشون ، ووو ، آیا بگوش مثلا نویسنده "داستان راستان" م ! خورده ؟!

چراکه منکه ندیدم حتی ایشونم در بحث ادراکات و دریافتای خودشون ، بعد ادراک و دریافت اعضای حسی و حواس ، حرفی از قلب یا دل زده باشن ، بلکه  در "پیرو" مثلا مرحوم علامه :"تجرید از حس " و عنوان فرموده اند و رفته ان سراغ :"بایگانی" بقول ایشون ، یا حافظه .

حالا بمونه که ذکر ، فکر و عقل ، همون عقلی که حرفشو زد تلویزیون ، تو اون سخنرانی و برنامه ای که پخش کرد ، روزش ! با روز عضو ، حس و قلب یا دل فرق داره و گفتم براتون که این سه یه طرف حافظه هستند و اون سه طرف دیگش !

حالا جالبترش اینکه دنیا ! اونم بعنوان علم و دانش دم از وسط ایندو هم میزنه ! حافظه رو میگم ! و نسخه اونم پیچیده ! و میگه :"صفریک" ه ! 

برا کی ؟ مثل منی ؟! یا برا "دهکده ی جهانی " ؟ جهانی "صفریک" ؟


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :102
کل بازدید : 1338445
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ