سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:"نماد" پایانی

ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 93/8/19 6:43 صبح

قسمت دوم : مقدار و اندازه ی حرف

ب ... . 

سلام علیکم ، صب بخیر برادر  . 

ضمن تاریخچه ی حرف ، حرف از ظرف حرفم زده شد ، حالا چون تو مدرسه خورنده ی شامی کبابی ظهرانه ، یا عصرانه و شایدم شام احمد و اکرم ، ما بعد حس اونا روشن نیس ، بجای اندازه ی ظرف خوراک و طعام ، گفتم از خوراکی و لقمه ی غذایی که تومدرسه بهشون داده شده و میشه بگم . 

سابقه ی حرف :

تا یادم نرفته بازم یادآوری کنم که این اختصاص به مدرسه ی دبستان ، راهنمایی ، دبیرستان و پیش دانشگاهی آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ما نداشت ، و به مقاطع تحصیلی قدیمتر و جدیدترشم نداره ، همینطور مقاطع آموزش عالی دانشگاهی ، تو مراکز آموزشی دیگه ی ما هم آسمون همین رنگه ! اینو برا این گفتم که کاسه کوزه سر آموزش و پرورش و عالیش شکسته نشه ! خصوصا این روزا ! 

خب ، الان صبه و احمد و اکرم بسلامتی صبونه رو زدن و می خوان برن مدرسه ! و مادرم بهشون از اون خوراکیا نداده ! کدوم ؟ خب مثل همون صفر شامی کباب دیگه ! که گفتم با بشقاب مشقابش کاری نداریم ، ظرفو میگم و اندازشو ! و از مظروف و توی ظرف و بشقاب می خوام بگم ، از خوردنی و خوراکی ، البته تا وقت دارم و بقولی تا نگفتم : بازم کارم دیر شد ! 

شایدم مادر براشون یه لقمه هم گرفته باشه ، که نمی گم تو مدرسه چیزی بخوردشون ندن ! ولی برا اینکه وقتی گرسنه شدن و ضعف کردن بخورن ، دربیارن و بخورن ، از کجا ؟ خب ظرفش دیگه ! مثلا از تو جیب ! که گفتم کاری به اون نداریم ! که مثلا گفته بشه جیب نه ! مثلا کیف ! حالا اندازش چقد ؟ آیا قد مثلا بشقاب همون شامی کبابی که تو مدرسه قرار بهشون بده !؟ کی ؟ 

بازم یادآوری کنم که کاسه کوزه رو سر احمد آقا و اکرم خانوم مدرسه نشکنیم ! پدر مادر دوم و خانه ی دومو میگم ، بعدم ناظم و مدیرش احضار بشن و سوال و استیضاح و ... ! 

خب داره دیرم میشه و هنوز از اندازه ی لقمه نگفتم ؟ چه بقول پیامبر لقمه ی صبح ، که ستون بدنه احمد و اکرمه ، و چه مثلا تو جیبی و یا تو کیفی ، هرچند روشنه که تو کیفم جا میشه ! و میشه از توش برداشت و خورد ! و می خواستم همینو بگم ! که میشه دست کرد و از تو کیفم برداشت و خورد ! ولی خوراکی مدرسه رو از کجای بشقابش میشه برداشت خورد ، یا بین خود تقسیم کرد و خورد ؟

آخه قد نقطه ی ظرفه ! قد کیفم که گفته بشه ! حالا جیب و مثلا زیر بغل بمونه ! مگه اینکه اونم  مثل یه شامی کباب در جایی از بشقاب ، جیب و یا کیف در دسترس باشه ! نه اینکه تمام نقطه ی بشقابشو اشغال کرده باشه ! و ظرفش بخورد احمد و اکرم داده شده باشه ! نه مثلا محتوی ظرف ! مثل اسلامی در ظرف جمهوری ! که گفته میشه ... 

و توی اونم مراکز علمی نه تنها جدید ، بلکه قدیمشم ! که خدا کنه خونه ی خونواده رو هم در بر نگرفته باشه و لقمه مادر خونه رو ! 

خب دیرم شد ، صبحونه هم نخوردم ، پاشم یه لقمه بزنم برم سر کار و کسب روزی امروز ان شاءالله 

فقط پیش از رفتن بد نیست یه حرفی به علما و دانشمندا ی ریاضی فیزیک و مهندساشم بگم ، البته به در میگم دیوارم بشنوه !

اِِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ، فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ، ثُمَّ قُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ، ...

چراکه حرف فقط از مظروف نبود ! از ظرفم گفتم و :

عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ 


  

سلام علیکم ، صبح بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ... مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ... ذُقْ ... لَا یذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى ... .

اول ضمن عرض تسلیت مجدد ، امروزو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم سر بحثمون ، روز جمعه رو ، روز جمع ، اول و آخر ، ووو ، روز مادر هفته رو . 

شروع بکار : 

نه تنها یکی دوهفته از سال نو رو ، بلکه داریم نیمه ی اول فروردینم پشت سر می ذاریم و هنوز اندر خم یک کوچه ایم ! برا خیلیا تعطیلات با سیزده بدر تموم شده ، بلکه مثلا سازمان استاندارد و تو تلویزیون دیدم که سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی رو شروع کرده ، حالا اونا که اصلا تعطیلی نداشتن بمونه !

اون وقت ما تازه می خوایم بگیم الجوع ! داستانشو که براتون گفتم ، توخونه البته ، که سلیمان نبی علیه السلام خواست یه روز ، یه وعده غذا بده و سفره پهن نکرده یه نهنگی سر از آب در آورد و گفت : الجوع ! الجوع ! ... ، دیدن صبر نمی کنه تا با همه بخوره گفتن مال اینو بدین بره ، که وقتی کفگیر به ته دیگ سلیمانی رسید گفت : تازه نیم قورتش باقیه ! 

آخه اعلام شروع بکار شما تو این دنیا ، دنیای تازه ، نو و جدید ، مثلا به سبک گریه که فقط نشان زندگی نبود ! که بازخورد فضای نو و دمی  از اون باشه ، در آغوش کشیدن مادر بازخورد دومین نشان زندگی زنده بودن شما بود ، که الحمدلله شرمنده ی شما نشد در سیزده بدرتون از فضای قبلی و اعلام شروع بکارتون در جمع ما ، جمع خانواده ی خونه ی ما .

اونم نه با استاندارد های خودش ، استاندار معده ی آماده دهان آماده بکارتون اونم با عزمی جهادی که منم توان مقاومت در برابرش نداشتم چه بره به مادر ... 

خلاصه برا شروع بکار ، بلکه بقول معروف دو و نیمش باقیه ! چراکه نیمه پنهان ایندو ، فضا و غذا ، جمع ایندوس ، مدیریت ایندو و اونم استانداردش ! 

می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟  

اذان : 

چراکه گریه ی شما در آغاز کار ، بانگ اعلام شروع بکار دیگه ای هم بود ، این که بچه زبون داره ، ولو اینکه شروع بکارش با گریه باشه و با اون فضا و غذا ، یا غذا و فضا بخواد ، حالا مکان بمونه و میگیم زیر آسمون و رو زمینه باشه تا خانه ی مهری براش بسازیم مثلا ، مثل فضا سازی فرهنگی براش و اونم استانداردش .

چراکه گیریم چشم نداشته باشه ، گوشم نداشته باشه ، ولی دستکم جرمی که داره ؟! بی فضا و غذا ، یا بی غذا و فضا هم که بتونه سر کنه ، جثه ی ولو کوچکش کجا جا بده ؟ تو کدوم خونه ؟ لونه ؟ ووو ؟ تو جایی تهی ، خالی و صفر ؟! خانه استاندارد علما و دانشمندان جدید ؟ یا پر از خالی قدیمش ؟ یا تو فاز خاکستری ایندو ؟

اینارو مادرشون تو زبونشون گذاشته تو بچگی ؟! یا بیرون از خونه در خانه ی دوم ... ؟ در فضایی بزرگتر از خونه ؟ و در اونجا نوش جان کرده اند !؟ 

یا خودشون چشیدن ؟ اگه اینه بچه هم توانایی اونو داره از بدو تولد ، مثل نفس کشیدن ، پس باجازه خودش بچشه . 

می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟ 

امام علی علیه السلام میگه اگه حرفشون مسموعه نفعی بحال خودشونم نداره چه رسه بحال بچه ! و اگر مطبوعه و مثلا دیدنی ، شنیدنی ، بوکردنی ، چشیدنی و لمسی ، خب بچه هم مثل اونا . 

مگه اینکه مخاطب و طرف حرفشون بچه نباشه ! و احاد مثلا ملت ، بلکه بزرگتر بچه باشه !؟ مثلا پدر بچه مثل من ، همونطور که مخاطب من شمایید ! بچه های گلم ، که نه تنها چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی شما ، بلکه قلب و دل ، و عقل و خردتونم با مدیریت حافظه ی شماست ، که نه تنها فاقد آن نیستید ، بلکه صفر کیلومترم نیست که هرچی دلتون خواست به اون بسپارین ، یا عقلتون کشید بهش بگین و اونم نوش جان کنه !

حالا رمز و رازش چیه ؟ فقط همینو بگم که وسط جسم و روح ، حس و عقل ، ووو فازی از ایندو هم نیست ، چه رسه به خاکستری مثبت و منفی یا منفی و مثبتی مثل "صفریک" برای فضای حافظه گفته شده و ما هم در ایران آنرا چشیده ایم !

که اگر خودمون چشیده بودیم باز یه حرفی ولی برا منکه مسموعه هنوز 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1167
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1339705
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ