در خلوت خانه : پایانی
ارسالکننده : خانواده ی خانه در : روز جمعه 2/8/1393 ساعت 20:15
خانه ی ما ؟
قسمت اول : خانه ی اول :
... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، وَلَیالٍ عَشْرٍ ، وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یَسْرِ ،هَل ... ؟
سلام علیکم
حالا می خواهیم ببینیم محل سکونت ما کجاس ؟ کجا بیتوته کرده یا می کنیم ؟ ولو یه شب ؟ حالا یه شبی مثل سه شب قدر و یکده ی اون ، بمونه .
چراکه ، یادم میاد به دانش آموزام ، در مدرسه شهید سید مصطفی خمینی قم ، می گفتم یه عدد یه رقمی بنویسن ، بعد می گفتم دو رقمی ، ووو ، همشم می گفتم یه عدد ! نه در دورقمی ، سه رقمی ووو ، دو عدد ، سه عدد ووو .
کی می خواد ؟ گفتیم که :"ما" ، وقتی که بعنوان مثال برادرمون فرمودن : ما در ایران ، شما در مصر و ...
خب ، صرف نظر از اینکه این "ما" شامل مثلا کارگرای فصلی ما بشه ، که اینم بعنوان مثال گفته شد ، وگرنه چهار دیواری برادرمون تنگ تر از اینم هس ! و صرف نظرم از اینکه این مایی که ایشون فرمودن شامل خانواده هم بشه ، که در انتخاباتی که فرمودن تک تک افراد خونه برا خودشون فردی در مای ایشون باشنم باز خونواده ی خونه ای بحساب بیان ! بازم محدوده ی مورد اشاره ی ایشونو گفتیم که دیوار به دیوار مصر و عربم نباشه و شامل جهان اسلام و حتی اتحاد جماهیر اسلامیم باشه ، همسایه مثلا :"سکولار" ه ، و همسایه ی طرف دیگشم که یکی از اعضای حسی ما ، مثلا گوش ما بهنگام سخنرانی ایشونه ، مثل گوش روزنامه نگاران مصری که گوش به فرمایش ایشون داده بودن .
دارالحکومه :
در هفته ی گذشته ، در فرصتی که دست داد که تلویزیونو نیگا کنم ، داشت سریال مختارو پخش می کرد ، نزدم به کانالی که می خواستم .
سرادر ، افسر و خلاصه بلند پایه ی نظامی والی کوفه ، در مقابل پرسش والی که چه خبره ؟ در حالیکه شادمان ! بود اومد و گفت : حسین وارد کوفه شده و داره میاد اینطرف ، که والی گفت در و دروازه ی دارالحکومه رو بروش ببندین که وارد نشه ! یکی از خوشحالی ! در وسط کوچه زانو زده بود که سجده کنه ! ووو
حالا ما هیچی ! چراکه یکی دو روز بیشتر نمونده به آغاز سال 1436 هجری قمری ، ولی اون زمان که شصت سال از هجرت پیامبر به یثرب نگذشته بود ، یکی نبود که بپرسه چرا دارالحکومه ؟
آیا اگر جلوی ! امام علیه السلام در کربلا گرفته نمیشد ، و بعد هم رها نشد که مثلا به مصر برون ، و اگر در جنگم پیروز می شدن و میومدن به کوفه ، آیا میرفتن دارالحکومه ؟! که یکی نپرسه چرا دارالحکومه ؟
امروزچی ؟ ظهور امام علیه السلامومیگم ؟ دارالحکومه های امروزی رو میگم ؟
این یه مسئله ، پرسش دیگه اینکه حالا گیریم محدوده ی مای برادرمون ، که از یه طرف با وجود مثلا سکولار و نفی اون جهانی جهانی نیس ! از طرف دیگشم محدود به مثلا عضوی از اعضای ما هم نباشه ، بلکه مثلا بقول مرحوم علامه آقا سید محمد حسین طباطبایی شامل نه تنها حس ، بلکه حواس ! ما هم بشه ، و حالا مجرد از حسم به بایگانی یا حافظه ی ما هم پاشون برسه ، خب دیگه چی ؟ سر زمین و قلمرو ما همینه ؟
خانه ی پرسش :
مگر ایشونم مثل آقای محمدتقی مصباح یزدی ، که یادتون بیاد در نوشته هایی که از زندون براتون فرستادم ، حرفشون بر پرسشی استوار نیس ؟ که برای روزنامه نگاران مصری مطرح کرده ان ؟ خب برای مثلا عضو یا اعضای حسی اونا مطرح شده ؟ :" طرحی برای فردا" ی ایشون ؟ مثل :"اندیشه ی سیاسی اسلام / کشور داری" جناب مصباح ؟ یا برای حس و حواس ووو هم ؟ یا مثلا تهاجم فرهنگی که گفته میشه دامنه اش به بایگانی و حافظه ی ما هم میرسه ؟ و دیگه کجا ؟ ولو یه شب ؟
چراکه کافیس ما یادآور حرفشون باشیم ، حالا بهش فکر کنیم یا بیندیشیم بمونه ! چه رسه به دارالحکومه ! که حکم کنیم ، یا بقول مثلا مرحوم علامه :"عدم الحکم" ! ولو بقول ایشون :"پندار" ی !
البته همونطور که جهان محدود شده با :"نفی سکولار" در غدیر ، در معرفت و شناختم "مقدر" نشده باشه که نه تنها در فکر و اندیشه ، بلکه در ذکر و حفظم ، همه کاره قلب یا دله ، که گفتم "مقدر" شده ! در اون برنامه ی معرفت سیمای جمهوری اسلامی همون :"ایران" برادرمون ، جناب ازغدی رو میگم .
خب بله :"فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَا" هم داریم ، ولی نشنیدین میگن بعضیا عقلشون تو چششونه مثلا ؟ ولی خونه ی اول عقل یا خرد حاکم و فرمانروا که عضو و عضوی از اعضای حسی ما که نیس ! دارالحکومه ی اون در خونه ی فکر یا اندیشه ی ماس ، حالا بعد فکر یا اندیشه چه می کنه بمونه ، اگه "مقدر" نشده باشه :"نفی و اثبات " یا اول مثبت و در ثانیش منفی ، مثل اول حکم و :"بار" دیگش بقول مرحوم علامه :"عدم الحکم" ، در کجا ؟! که فکر نمی کنم فرموده باشن و باشن، منجمله برادرمون جناب ازغدی بعنوان مثال .
پیدایش حرف :
بِ ... .
... ، إ ... بِ .
سلام علیکم
... ، ن ... .
وضعیت پیدا :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالنَّجْمِ ... .
بقول کارشناس برنامه ی آفتاب شرقی دیروز شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران در : "بسته بندی" آخرین نوشته ، بقول امروز مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران : "چهارماده و یه تبصره" داریم تا حالا ، که اگه به تصویب طرفین برسه میشه سر حرف بعدی رو باز کرد .
البته نه طرفینی که یه طرفش بیرون از مثلا خونه باشه ، چراکه همونطور که در آغاز این بحث گفتم ، در ماه رجب ، لازمه اش اینه که طرفین مثل دوتا مرد بشینن با هم حرف بزنن ، نه این که یه طرف نه تنها مثلا تریبون دستش باشه ، و نه تنها سخنرانیش مکتوب و نوشته هم بشه ، بلکه رسانه مثلا صدا و سیما رو هم در اختیار داشته باشه که هرچه می خواد بسته بندی کنه و به تصویبم برسونه و طرف دیگه هم بقولی موظف به نه تنها پذیرش ، بلکه عمل و حتی خیرالعملشم طبق فرمایش طرف دیگه باشه .
پیشواز پیدا :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَبَسَ وَتَوَلَّى ! ... .
خب ، در آخرین نوشته اینم اومده که نه تنها ما ، منجمله شما دوتا توخونه ، بلکه من کاری به بیرون ندارم ، نه اینکه حرفی ندارم و مصوبه ی بیرون به تصویب رسیده باشه ، که بیرونم صفر ، خالی و تهی از حرفه .
چراکه بیرونم مثل ما حرف داره ، ولی اگه زحمت میشه که قدم رنجه بفرماید و بیاد خونه ی ما ، ما برا اینکه ببینیم چه حرفی داره که ما اونو کم داریم ، مثلا برا نظریه دادن ، که همش نظریه رو بیرون نده و ما موظف به پیاده کردنش تو خونه باشیم ، مثلا برای شکل خونه داری ، بقول طبله ها بر وزن کشور داری ، برای مثلا این که بعنوان مثال گفته شد حاضریم که بقول پیامبر تا چینم بریم ، چه رسه به بیرون از خونه تو کوچه ، خیابون ، شهر و کشور ایشون !
یا هر آدرس و نشونی که مثلا برای : "ثبت املاک" داشته باشن !؟ ملک ، اماکن و خونه ی ایشونو میگم ، برای شنیدن حرف بیرونو میگم ، یا با مثلا همون چشم برا دیدن که در مکتبخونه ی "رئالیسم" ایشون اومده .
تا اندام ، پیکر ، ووو ی ایندو عضوبدنم خدمت مجموعه ی جامع ایشون حضور بهمرسونه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ ... ، ... مَا لَیلَةُ ؟ ... ، لَیلَةُ ... .
خلاصه ما که برای پیدا شدن حرف بیرون ، نه تنها تا هرکجا که نشونی داده بشه آماده ایم که به پیشوازشم بریم ، بلکه هر زمانم که بخوان تا اونور چین و شرقی ترشم میریم ، مثلا به همون جایی که تو اون سریال کره ای که باهم دیدیم ، و نقلش تو مباحث سال گذشته ، تواینجا هم اومده ، استاد جوان برای همزبانی با شاگرد جوانش حرف نه تنها همزبون با زبون اونور کره ی زمین ، بلکه با فضا هم همزبون شد !
پس نه تنها در زمین ، بلکه تو ثریا هم تشریف داشته باشن ، کافیست نشونی بدن تا کنار ستاره ی پیدای ایشون حضور بهمرسانیم و ما رو رویت بفرمایند .