به وقت رنسانس (دو) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، وَ ... ، عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ، ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
یادآوری :
... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟ إِذْ نَادَاهُ ! رَبُّهُ ... .
امروز از فرصت دست داده ، که تا دست میده می خوابم ، استفاده کردم و نزدیک اذان ظهر بود که صدای زنگ گوشی بیدارم کرد .
خب ! حالا که سر کار نرفتیم ، دوتا مون ، آخه یکیمون ، مثل داداش بزرگش ، برا خودش خونه زندگی تشکیل داده و جزو خونواده ی ما بحساب نمیاد که ! که با ما میومد بریم کارت :"شناسایی" ملی هوشمند بگیریم ، البته یکی دو ماه دیگه ، آخه امروز رفتیم ، چهارتایی ، برا عکس گرفتن و انگشت نگاری ! البته قبلش فرستاده شدیم به یه دفتر پستی ! آخه برا یکیمون امروزو نوبت ، نه اینکه زده شده بود ! بلکه پیامک زده شده بود که بره ! یا بریم !؟ و رفتیم علاوه بر :"ارز" قبلی برا ثبت نام و نوبت گیری :"خانوادگی!" ! "ارز" یم دادیم برا تغییر نوبت سه نفر دیگه به امروز ! حالا بمونه که بعد عکس و اثر انگشت گرفتنم ارزشو پرداختیم !
تابلوی اعلاناتو که نیگا میکردم دیدم یه :"ارز" دیگه هم مونده ! لابد برا یکی دو ماه دیگه که گفتم ! حالا ! خدا کنه که بعدش :"شناخته" بشیم ! نه بشم ! من مثلا !
خب ! کجا بودم !؟ من !؟
من فکر می کنم ؟ پس هستم ؟
یا :
من حفظ ، بایگانی و یا مثلا آرشیو می کنم ؟ پس هستم ؟
که رنسانسی ندا داده و میده !؟ نه فقط در فرانسه ، اروپا و غرب ! بلکه در شرق ! و چینشم ! کافیه گوششو داشت ! حالا در خاور میانه ی ایندو ؟ یا بقولی :"غرب شرق" ؟ و یا ... ؟ بمونه !
کاریم ندارم به اینکه کی و کجا گفته شده !؟ یه چیزی گفته شده که ! مگه اینکه منم گوش نداشته باشم ! حالا موسوی اونم نه ! همین که میگم : یه چیزی بهش رسیده ، اونم در :"جمهوری اسلامی ایران !" !
مگه اینکه فقط منم که گوش دارم ! که بهم ! نه بهمون ! گفته بشه امروز بریم :"اسکو" برا عکس و اثر انگشت گرفتن ازم ، نه ازمون ! تا کارت (شناسایی) ملی هوشمند برام ، نه برامون ! صادر بشه و چی !؟ خب شناخته بشیم دیگه ! که چی !؟ خب تو :"من" ... هستم ! بازم نه :"ما" ! مثل چی !؟ خب مانند :"ملی" دیگه !
خب ! حالا من هستم ! دیگه چی !؟ آیا بقول رنسانسی هستم !؟ و آیا :
من فکر می کنم !؟ یا می اندیشم !؟
یا :
من حفظ می کنم !؟ یا ... !؟
دیگه چی !؟ آیا بیادم میارم !؟ مثل همینا !؟ و یعنی بقول گزارشگر فوتبالی :"خدا حافظ" رنسانس !؟
حالا بمونه ! که به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفته باشم که ایشون یه "خدا حافظیم" با یادآوری دارن ! اون :"وقت" ی یادآوری :"زاینده" هم داشته باشه !
نه اینکه مانند :"ارز آوری" هایی که یادآوری کردم ! اونم برا دادن ! نه گرفتن ! و بقول همون :"تابلو" ی اعلانات :"متقاضی" کارت شناسایی ، حالا ملی ! و اونم هوشمند ! ش بمونه ! که منو بهوش بیاره ! و یا همونطور که در آغاز گفتم : با صدای زنگ گوشی بیدار شدم !
داد :
...
سلام علیکم
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِ ... .
مشت :
امروز که مشت داعش باز شده باشه ، حتی شیطون ، بزرگ و :"بزرگتر" شم تو دهکده ی جهای به داد خواهی قیام کرده باشه ، حالا :"بتبع" اونم :"قرارگاه" عربستان (پ) نم پایگاه و اونم علمی دینی باشه !
شاید یکی دو پرسش به زبون آورده بشه ! حالا چرا یکی دوتا !؟ ش بمونه !
بعنوان مثال اولش با پلت فرم : چرا باید ... مذاکره کرد
حالا پشت سرشم با پلت فرم : چرا نباید ... ، ش بمونه ! مانند مثلا : چرا مسیحی نیستم ، البته با علامت سوال !
----------------------------------------
پ – نه :"عش" که بقولی :"این سندجنایت آمریکاس" ، و دیگر عربستان به معنی :"کلمه" (پ2) ، و جای جای دیگرش ، چه اینکه :"سند" ی در دست داشته باشه و دنبال "سند" نباشه ، منتها :"تبعه ی آمریکا " نباشه ، دو ملیتی نه ها ! (پ4) ، حتی اگه امروز نباشه ! و دیروزم بوده باشه ! حالا چه مثل مادرزاد امیر زاده ، و یا مادرزاد خلیفه زاده ، به "تبع" مادرزاد شاهزاده ای !؟ یا دو قلو! البته نه همسن و سال ! والبته هم همجنس ! نه همزمان و همسان ! که مثلا خانوما حق تقدم داشته باشن ، صرف نظرم از همزمانی !
ولی امروز "تابعه" نباشه ! تابعه اش ! بعنوان مثال مانند :"ق" ان شاءالله .
پ2 – البته بشرط :"أنأ" یا من بعد خدا، رسول خدا و (پ3) ... .
بعبارت دیگه : الله و بعد :"محمد رسول الله " ، البته اشهد (پ5) ... .
حالا :"عبده" بمونه ! یا بقول جنّا :"عبدالله" !
پ3 – بمونه ! بین خودمون ! بقولی مهران مدیری که گفته :"بعدا میگم" باشه ، اگه گفته نشده !؟ باشم .
پ4 – استاد شهید مرتضی مطهری در مقام مقایسه ی سید جمال و اقبال دارن که سید فرهنگ اولش اسلامیه ، و اقبال فرهنگ اولش غربیه ، و منظورم مثل این دو فرهنگی نیست .
چراکه همونطور که یه نفر می تونه علاوه بر زبون مادریش چند تا زبون دیگه هم فرابگیره ، دو فرهنگیم همینطور ، مگر اینکه زبون مادریشو فراموش کنه ! البته نه فراموش فراموش ! آخه هرکدوم از اون زبونا رو که یاد گرفته به :"تبع" اون بوده ، و اگر هرکدومشم بخواد جایگزین بکنه ، باز زبون مادریش حاکم بر اون زبونه .
فقط الان ناگفته نمونه که مقصودم از زبون مادری فقط زبونی مادری مثلا ما ترکا نیست ! یا فارسا و یا زبونای دیگه ، بلکه زبون فراگیری با زبون مثلا ما ترکا هم هست ، و زبون مادری فراگیری زبونای مادری دیگه هم ، که خدا به هر فراگیرنده ای داده ! و بحث مفصل ترش بمونه ، فعلا همینقد لازم به ذکر بود که یادآور شدم .
فقط شاید گفته بشه که خدا نداده ! خب کی داده ؟ بمونه ! ولی آیا فراگیرنده داره ؟ این زبونو ؟ حالا مادریشم بمونه ! و اگر اینم نه !؟ خب این پرسش و پاسخ با چه زبونی رخ :"داد" !؟ چراکه فقط با زبون مثلا فارسی که نبود !
امروز ! الآنی که نه تنها صبح بازکردن زبون یکی بود ، بلکه عضوی از دیگری هم :"برا"ش در پاسخ بود ، در آن !
بلکه این سحر خیزتر بود "برا" اون ! که زبون باز کنه ! درهر کجا که باشه ! چه در شرقش و چه درچه در غربش ، و چه در شمال و چه در جنوب و جهات فرعی تابع هرکدوم از این دوتایی ها هم !
:"حالا" بمونه ! که بقول :"موسی" ایی خدا اینو "داد" برا اون ! وقتی که زبان بگشاید ! و آغوش مادریم گشودنش ! برا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی .
مثلا ! برا کی ؟ و چی زبون باز کرد !؟ و چرا : ... ؟ ووو ، منجمله ! از کجا آورد !؟ داشت !؟ م از کجا ! زبون مادری رو نه ها ! اونو که مادر یاد داد ! و حالا :"داده" به مادرم بمونه ! به :"دیتا سنتر" مادر!
پ5 – بقول استاد شهید ، که اشهد ، حالا به شرط "أنأ"ش ! بمونه ، یعنی درک یا دریافت ، حالا بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : مسموع و مطبوعشم بمونه ! البته معلوم ! مگه اینکه :"معروف" م شامل بشه ! مثلا مانند :"باب معرفت" و شایدم :"تئوری طبیعی مجموعه ها " ! ، البته اگه جای اون بحساب بیاد ! وگرنه اگه مثلا بقول کتاب :"منطق ریاضی" که به کوشش جهاد دانشگاهی جمهوری اسلامی ایران چاپ و منتشر شده : "باب معرفت" جزو منطق بحساب نیاد ، که نشاید !
تولد امام و امام زمان (4) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ، لِلْکَافِرِینَ ... ، مِنَ اللَّهِ ... ، ... فِی یوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ ... .
خدا بخواد امروز فرصت بیشتری دارم (1) ، که بحثو پیگیر باشم .
بحث چیه ؟ بحث تولد یه حرفه ، در این زمانم ، در کجا ؟ بعنوان مثال گفتم در گوش .
خب حالا اگه این حرف به اصطلاح صوتی نباشه (2) بلکه تصویری باشه چی ؟ یعنی در کجا بدنیا میاد ؟ بعبارت دیگه محل تولدش کجاس ؟
بعنوان مثال مانند این نوشته ی حرفم ، در کجا بدنیا اومده ؟ یا متولد شده ؟
خب بله ، درستکه در این صفحه ای که داره در اون نوشته میشه ، ولی پرسش از مثل همین صفحه در ماست ، مثل گوش که صوت برا اون بود ، و حالا تصویرش برا چی ؟
البته روشنه که علاوه بر اینم هست ، و رسیدنی به ما اختصاص به ایندو هم نداره ، بعنوان مثال حرفی که به زبون میرسه ! زبون ما ، مثل همون گوش ما ، که حرفی به اون میرسه .
جالبتر اینکه به زبون رسیدنیم برا رسوندن به گوش هم هست ! از جمله هم برا بگوش رسوندن اونیم که به گوش رسیده !
در این زمینه پیامبر صل الله علیه و اله و سلم یه فرمایشی دارن ، ایشون فرموده ان : ای علی ، تو به منزله ی هارونی (3) برا من ، با این تفاوت که همونطور که حرفی نمونده که پیامبری بیاره بعد من ، خب هارونیم بعد تو بدنیا نمیاد براش .
خب اشهد ان محمد عبده ورسوله ظهر ، به افق ما داده شده و برم ، التماس دعا .
زیرنویس :
1 – مگه اینکه خدا بخواد یکی از اونجاهایی که شماره ی تماس گذاشتیم ، یا یکی از اونایی که بهشون دادیم ، تماس بگیرن و پاشم یا پاشیم بریم حرف بزنیم و مشغول شیم .
مگه اینکه جایی یا یکیم باشه نه تنها در اینجا ، بلکه در جای دیگه هم ، که به اونجا یا اون سر نزده باشیم ، یا سر زدن بهتر از این باشه ، مثلا جایی باشه برای برای سر زدن که اونجا رفت ، یا یکی باشه برا این که به اون سر زد ، تا بگه ، برا گوشی که جستجوگرش ، که محل بحث این نیست ! بلکه بحث از حرفیه که برا گوش زده میشه ! زده شده !
2 – در این مورد و نظایر اون ، استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون دارن :" آقای خمینی یه حرف خوبی دارن ... ." ، حالا اون حرف چیه ؟ در مورد همین و نظایر اینه که اینا ، که بگوش میرسه ، و یا مثل همین که در اینجا به چشم رسیده :"وقوع و لا وقوع نداره" .
بعنوان مثال همون که عنوان یه نوشته ای بود که : "چرا مسیحی نیستم ؟ " ، که صرف نظر از فرمایش حضرت امام که استاد شهید یادآوری فرموده ان ، خب گیریم که مسیحی نیستی ! خب بفرمایید چی هستین ؟
خب بله ما هم مسیحی نیستم ! برا اینکه پیامبری بعد حضرت عیسی بن مریم علیه السلام اومده و گو به حرف اونیم ، همونطور که بعد حضرت موسی علیه السلام ، پیامبری اومد و گوش بحرف اون بود اون زمون .
خب گیریم که گوش به حرف اون نیستیدم گوش دادنی باشه ! یعنی به گوش رسیدنی ، و حتی تصویرشم بعنوان یه کتاب و در نمایشگاهیم برای به چشم رسوندشم ، نه گوش دادنی برای گوش بحرف شمابودن ! چراکه : چرا گوش بحرف شما !؟ نه اینکه بقول شما : " چرا گوش بحرف شما نیستم ؟" !؟
که بقول حضرت امام ، از کجا به زبون رسیده ؟ که بشه رفت اونجا ؟ محل تولدش یا بقول ایشون عدم تولدش ؟ در اونجا ؟
البته با عضوی از اعضای حسی حواس پنجگانه ، مگه اینکه علاوه براینم شما داشته باشین و مام داشته باشیم ! مثلا مجموعه ی حواس پنجگانه ای که گوش بحرف اون بود ! نه بقول شما مثلا : مجموعه ی تهی از داشته حسی که نه فقط ، بلکه بدنی یا فیزیکم ! و اونوقت پرسشتون بعنوان مثال این باشه : "چرا گوش بحرف شما نیستیم ؟" !
حالا شما بهر عنوانی ! خدا ، پیامبرش و جانشین و جانشین یا نایب حرفم که باشین ! یا خود انقلابی انقلاب صنعتی و عند رنسانسم که باشین ! و یا هر صاحب حرفی ! چراکه برا چی ؟ برا صاحب گوش ؟ ولو گوشیم که صاحبشم شما باشین ! که بگوش باشه ! برا تماس باهاش !
چراکه :"چرا بگوش نیستم؟" و کی تو زبونش گذاشته ؟ صاب گوش دیگه !
3 – حضرت هارون علیه السلام ، جانشین یا نایب حضرت موسی علیه السلام ، بعبارت دیگه دومین پیامبر یا پیام آور پیروان حضرت موسی کلیم الله علیه السلام .
خواندن داستان :
... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... طسم ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ...
در قرآن عظیم که قلب یا دل پیامبر ، خاتم پیام آوران از طرف خدا ، گیرنده ی آن بوده ، پس از سوره ی نمل ، که در آن داستان نوشتن نامه حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، در سوره ی بعدی داستان حضرت موسی علیه السلام که یکی از پنج پیام آور بزرگ از پیام آورانیست که گفته شده صدو بیست چهار هزار نفرن ، آمده .
نَتْلُو عَلَیکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ...
البته داستان ایشان و فرعون ، چرا ؟
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ...
برای اینکه فرعون ادعای بزرگی و بزرگتری داره و ... ، در حالیکه اونایی که کوچیک و حتی کمتر از یکدهم ، یکصدم ووو بحساب میاره ، نه تنها صفریک ، ده ، صد ووو نیستن بلکه :
وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ...
بعدشم :
وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یحْذَرُونَ ...
و آغاز داستان که اینگونه است :
وَأَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى ...
اینگونه بوده و هست و خواهد بود ، ولو اینکه خود موسویانم داستانو نشنیده باشن و فرعونیان همشم شنیدن باشن ، حتی خوانده باشن و از روی قرآنم !