نقطه ی آغاز : (الف)
وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ ، ... (ب) هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ (پ) ... ، إِنَّ اللَّهَ لَا یخْفَى عَلَیهِ شَیءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ ، هُ ... .
سلام علیکم و تبریک (ت) .
یادآوری :
استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، یه حرفی دارن ، اونم به این معنا که اگه یه :"نه" در اول یه حرف ، کلمه ، جمله و یه کتابم گذاشته بشه ، همه ی اون کتابم یعنی : نه !
خب ، حالا مثلا :"آری" چی !؟ استاد شهید شاید اینم داشته باشن در آثارشون ، ولی منکه فکر نمی کنم نیازی داشته باشه که ما هر وقت می خوایم حرفی بزنیم یه "آری" سرش بذاریم ! بلکه شروع می کنیم به حرف زدن ! منتها گویا یه :"سناریو" ی دیگه هم داشته حرف زدن و ما خبر نداشتیم ! و لازم بشه که تا آری نگیم حرفی زده نشده ! و اگه هم زده شده باشه جای پرسش داره که : آری ؟ یا نه !
----------------------------------
زیرنویس :
الف :
قبلا گفتم ، یعنی یادآوری کردم که :"نقطه" با مثلا :"میان" تهی ، خالی و یا صفر که گفته میشه فرق داره ، ولی شاید نگفته باشم که "نقطه" مثل :"صفر" یه :"رقم" از ارقام نُه که نه ! بلکه دهگانه ی قدیم ریاضی ، و دوگانه ی جدیدشم نیست ! که مثلا در مهندسی :"معکوس" یم گفته بشه ... سه ، دو ، یک :"نقطه" ی آغاز ... ! اونم نه "نقطه" ی آغاز حتی ب ! بلکه الف الفبا هم !
:"سناریو" ی آغاز از یه نقطه ای آغاز میشه ! با مثلا :"هیچ" ، چه رسه به "هیچ"ی ، اگه آغاز بشه که :"به تعبیر معروف" تا ثریا هم میرود هیچ !
ب :
مِنْ قَبْلُ ... .
پ :
مِنْ ؟ از ؟
ت :
بمناسبت :"امروز" ، جمعه .
نقطه ی آغازِ حَق :
... ، نَزَّلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَ ... .
سلام علیکم ، شب (الف) بخیر .
حَق :
اول اینکه تصدیق میشه ، همونطور که نوشته ی قبلی تقدیم شما شده ، بحق (پ) اون مثلا زیرنویسیم که در نوشته ی قبلی گفته شد ، به من رسیده ، امروز (ب) .
و این نوشته هم که بتدریج تقدیم میشه ، همانند اونچه که با اون زیرنویس یواش یواش تحولیم داده خواهد شد ، بدون شک که نه ! به یقین ! بعبارت دیگه :"آدرس" یا نشانی همش امروزه !
بعبارت دیگه نقطه ی آغازش امروزه ! یعنی روزی که گفتم مثلا اون زیرنویس به من رسید ! حالا چه به چشم من ، و چه به بینایی من و چه در :"حَقِّ"بالا ترشم !
حَقِّ کار :
در ثانی اینم تصدیق میشه که شروع بکار منم مثل شروع بکار شماست ! که بعد تقدیمی خدمت چشم شما و عالیترشه ، خب منم تا مثلا اون زیرنویس به چشم رسید دست بکار شد چشم ! که تحویل بالاترش بده و الی آخر ! که فعلا بمونه ! فقط همینقد ناگفته نمونه که کار چشم با با کار بالاترش فرق داره ! و تحویلی هرکدوم از این دو به بالاترشم :"بتدریج" فرق می کنه ، مثل تحویلی چشم که مثلا یه :"کوه" رو همونطور که هست تحویل نمیگیره ، اونکه سهله ، حتی کوهان شترم از :"سوراخ" چشم که رد نمیشه ! کار چشم که گفتم همینه که مثلا :"شتر" م که گفتم با گوهانشم تحویل بالاترش ، یعنی بینایی میده ! و شروع بکار بیناییم مثل کار چشمه ! که تحویلی رو برای تحویل به بالاترش آماده کنه ! حالا ان شاءالله سرفرصت شاید بگم ! هرچند نمی خوام وارد این مباحث بشم ! اینو برا این گفتم که مثلا شتره اون آخری شتر اولی نیست که بچشم اومده ! بلکه روش کار شده ، از کار چشم گرفته تا عالیترین کاری که ما انجام میدیم ، رو چیزی که مثلا بچشم میاد ، همینطور به گوش دیگر اعضای حسیم .
بحث امشبم اینه که از کی !؟ گفتم که از امروز !
نه از فردا ! و بقولی مثلا :"دوازده روز" و یا :"بیست و دو روز" دیگه و یا ... ، همه ی اونا از امروز آغاز شده ! و :"امشب"م شب اولشه !مثل : امروز .
----------------------------
زیرنویس :
الف :
امشب ، شام روز عید غدیر ، به افق :"این ج.ا" پنجشنبه هفت شهریور هزار و سیصد و نود و هفت ، یا : 7/6/1397 هجری شمسی .
ب :
روز عید غدیر ، به افق :"این ج.ا" پنجشنبه هفت شهریور هزار و سیصد و نود و هفت ، یا : 7/6/1397 هجری شمسی .
پ :
البته نه اینکه حقم این بود ! که به چشم بیاد او زیرنویس ! خب گیریمم که من روشن کرده باشم تلویزیونو ، و سلب مسئولیت نکنم از خودم ! ولی اون زیر نویسم من نوشتم !؟ اگه :"کار" من بود که :"دست بکار" نمی شدم امروز ! و راجع بهش حرف نمی زدم براتون !
بلکه مثل این نوشته منتظر شروع بکار شما می شدم ، که نسبت به این نوشته هم دست بکار میشید ! بحق .
خانه ی اول :
... ، وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ، وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا ... .
سلام علیکم بچه های گلم .
امروز خونه هستم ، حالا فرصت شد میگم چرا نمی زنم بیرون ، خب اول جمعه ی بین العیدین ، عید قربان و غدیرو بهتون تبریک بگم ، بعدشم تولد آخرین آقا امام علی علیه السلامو .
خوشبحال حاجیا و حاجیه های مدینه بعدی که به عتبات و مثلا بین الحرمین می رن و خدا سامرا رو هم قسمتشون کنه .
خب چی گفتم ؟
چن روز پیش که دم غروبی از کار برگشته بودم خونه و بعد ... تلویزیون نیگا می کردم ، برنامه ی معرفت شبکه ی چهارو ، یه حرف خوبی زده شد ، منتها "حیات خلوت " ی که گفته شد به "جلوت" کشید و اونم چهار خونه ! مثل امامتی که شبکه ی قرآن می گفت ، که گفته شد امام به حرف خدا و رسول چیزی اضافه نمیکنه ، و ناگفته هم نموند که چهارمی هم هکذا ، و بشرح ایضا منی که گوش می دادم به حرف ، که در این میان از طرف ایشون صادر می شد ، حالا به کجا ؟
در برنامه ی معرفت شبکه ی چهار حرف خوب این بود که به جایی صادر میشد که غریبه با حرف نبود ، یعنی نه تنها وقتی از خدا حرف زده میشه برا شنونده عجیب غریب و نا آشنا نیست ، بلکه وقتیم گفته میشه رسول ، امام و بشرح ایضا وقی بدنبالش "ولی فقیه" م که گفته بشه ، حالا "جانشین رسول الله " ؟ یا امامی که چیزی به حرف خدا و رسول اضافه نمی کنه ؟ نه تنها گوینده ی این حرف ، بلکه شنونده هم ، حالا در حیاط خلوت ؟ یا جلوتش !؟ یه خبری از حرف داره .
مثل همونا که براتون گفتم ، که شما هم در حیاط خلوتتون حرف دارین ، حالا صادره از خدا و رسول ، یا ... ؟
وگرنه مثل همون می مونه که یکی به ما بگه : رسول خدا ، حالا خدای حق ، خیر و زیبا ی برنامه ی معرفت بمونه ، ولی براما هنوز خدا مسئله باشه !
یاد شورای شش نفره ای افتادم که به آقا امام علی علیه السلام ، در اون شورا ! گفته شد اگه بحرف خدا ، رسول و خلفا ی قبلی گوش بدی باهات بیت می کنیم ، و آقا چهارمی رو هم بیادشون آورد ! وقتی بر حرف خدا و رسولش ، حرف خودشم اضافه کرد ! مثل همون حرف اونا !
راستی صادرات و واردات یعنی چی ؟ حالا هرچی ؟ که گفته ! بشه ؟ یعنی یه چیزی صادر بشه ، و همون در وارد بشه ، و بین الصادر و وارد هم داریم ؟
آخه در بحث امامت شبکه ی قرآن اینم گفته شد که حرف که دوتاس ، حرف خدا و رسول ، حرف ! امام جمع ایندوس ! و بعبارت دیگه حرف دیگه نداره ! جزاین !؟
حالا برو تو حیات خلوت برنامه ی معرفت شبکه چهار و بگرد دنبالش ، دنبال بین ! رو ، مثل بین العیدین ، بین الحرمین ووو ، مثل بین الدو حرف ، مثل همون حرف خدا و رسول شبکه ی قرآن و بقول ایشون حرف امام ، لابد بعدشم حرف ولی فقیه و نقطه تمام !
و نقطه ی ب بسم الله ... ! و نقطه ی آغاز حرف ! پیدا شد !
حالا در خلوتِ جلوت ؟ یا جلوتِ خلوت ؟ و اونم مابین حقیقت و خیر مثلا ، یا جمع ایندو با زیبایی ، ووو ؟ بمونه .
چراکه گویا ظاهرا امام وسط میدونه ! با این حساب ! میدون حرف !
راستی
هیچی ، قبلا پرسیدم ، آخه اگه در خلوت گشتی و پیدا نشد این بین ، وسط و میدون ، پرسیدن که عیب نیست !
آخه پرسیده بودم : از کی بپرسم ؟ و براش : به کی مراجعه کنم ؟
فقط یادتون نره که بقول باب دانش علیه السلام مسموع مطبوع نشده نمونه ، یا نقلی عقلی نشده نمونه .
شنبه : 9 فروردین 1392
شب دوم 2 :
... ، وَ ... (الصافات/1)...إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ(الصافات/4)رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ... وَرَبُّ الْمَشَارِقِ(الصافات/5)...
روز و شب مدیریت زبان و نامگذاری :
صبح اول هفتتونم بخیر ، البته اگه ، الخوارزمی و الگوریتم ووو ، و بعبارتی نه تنها نقطه آغاز و روز هفته ، بلکه پایانش هم هنوز شنبه باشه و...
و نامش یکشنبه نشه و جمعه نشده باشه .
مثل انعمت علیهمی که در نماز صبح امروزم داشتیم ، البته اگه ادامه اش غیر مغضوب علیهم و ... باشه ، یعنی غیره هم داشته باشه ، که از نعمت زبان و نامگذاری که نه فقط ، بلکه ازنعمت مدیرتشم برخوردار باشه ، بعبارتی صبح کرده باشه ، بزبان اومده باشه ، وارد نامگذاری شده باشه ، حالا خروجی بمونه ، تو صف ورودیم که باشه کافیه !
یاد یه بنده خدایی افتادم که اسمشو گذاشته بودن "مرگ بر آمریکا" ، اونوقتا که تو قم بودیم ومیرفتیم راهپیمایی ها .
حالا چرا ؟ و به چه مناسبت ؟ برا اینکه اول می گفت مرگ برآمریکا و همه می گفتن مرگ برآمریکا ، ولی بعدشم که یه چیز دیگه می گفت ، مثلا می گفت : اسرائیلم میگه منم بگو ، همه همون اولی رو می گفتن : مرگ برآمریکا
کدواژه ای مثل مغضوب علیهم و ... ، که ناگفته مونده بود منو یاد اون بنده خدا انداخت .
بازم البته اگه بقول ما باشه ، نقل قول حتی مالک یا ملک یوم الدین رحمن رحیم رب العالمین نباشه ، بلکه مطبوع شده باشه بقول آقا که فرمود : ... ولا ینفع المسموع ، حتی فرمایش خودشون ، آقا رو عرض می کنم ، آقا امام علی علیه السلام .