انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (1) :
وَ :
: ... یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ
سلام علیکم
روانشاسی :
امروز فکر می کردم (2) ، حتی وقتیم که گفتی : آبی که تو حیاط پشتی گذاشته بودم یخ نزده .
و بعد اینم که خودم رفتم دید (3) م .
ووو
تا اینکه دید ( 5) م .
وَ :
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَ ... .
یادآوری :
در نوشته ی پیشین ، نوشته ی "استقلال اندیشه" گفتم :
گفتم من انقلاب کردم ؟ یا اینکه : ... ؟ (6)
-----------------------------------------------
(1) مثل استقلال و آزادی اندیشه
(2) خب با خودم دیگه ، خب بقول مقام معظم رهبری که همین تو دهه ی فجرم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد : تو زندان آهسته حرف می زدن دیگه
(3) نه اینکه به حرف تو اطمینان نداشت (4) م
(4) خب قلب یا دلم دیگه
(5) ... ؟
(6) و "نوزده دی" یا قیام مردم قم ، در نوشته های پیشین ، و یا نوشته ی برگزیده ای تحت عنوان :"قیام مردم تبریز" از طرف مجله ی پارسی نامه ی اینجا ، یعنی:پارسی بلاک.com ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
کوفه :
... ، وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ، ... .
با سلامی دوباره
در این فرصتم که پشت کامپیوتر نشستم ، بازم پشت کامپیوتر خونه یا :
... ما ...
اول اصلاح کنم محاسبه نوشته ی قبلی رو که نه تنها دوماه کرایه خونه یک چهارم پول پیش خونه میشه ، بلکه کرایه ماه اول خونه رو هم که داده باشیم محاسبه نمیشه .
هرچند حرف من این بود که با پول پیش این خونه نمیشه هم نصف پول پیش خونه ای رو که پیدا شده داد و هم باقی مونده ی پول پیش این خونه رو که قرض کردیم ، حالا دوسه ماه دیگه نصفه ی پول پیش خونه ی جدیدم که فرصت داده بشه بمونه .
بلکه اصل حرفم اینم نیست که کاری که بخوایم بکنیم یه کار باشه ، بلکه شدنیشم بخواست ما باشه ، که گفتم خواست شما خواست منه ، چراکه :
در ...
هرکار و هروقت و هر جایی یکی میخواد اون کار بشه و تا خواست من خواست شما ، یا خواست شما خواست من نباشه ، او کار بعنوان یه کار شدنی هنوز نشده ، و این اختصاص به این کارم نداره ، تعویض خونه رو میگم .
و اختصاص به کار ما بعنوان یه خونواده هم نداره ، کار هرکدوم از ما هم همینطوره و :"دو" تصمصیم گیرنده نه تنها نداره ، بلکه همونطور که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست ، نه اینکه نخوایم نمیشه ، یا بخوایم اون نشه ، بلکه بخوایم ، هرکدوم از ما بخواد میشه ، هر یک از ما ، نه هر "دو" یک ما !
مگر اینکه از شدنی ها یکیم این باشه که هرکدوم از ما "دو" تصمیم گیرنده داشته باشه برا انجام یه کاری ! که چنین نیست .
خب ، فردا جمعه رو بهتون تبریک میگم ، و همینطور مجددا سالروز تولد پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ، و آقا امام صادق علیه السلامو .
گفتم که در مدینة النبی ، مسجد النبی هم خونه ی پیامبر بود و هم محل رهبری ایشون ، حتی بعد فتح مکه ، و تا زمانیکه چشم از این دنیا نبسته بودن .
بعد ایشونم تا خلافت امیر المومنین علیه السلام این شهر شهر رهبری خلفای راشدین ، نه تنها بر شهر مکه هم بود ، بلکه بر شهرهای دیگه هم که فتح می شد حکومت می کرد .
آخرین شهر رهبری :
البته در زمان خلیفه ی سوم شهر شام از روش ، سبک و شیوه حتی خلیفه سومم فاصله گرفت ، وبعد از او ، نه اینکه بعنوان "دومین" شهر تصمیم گیرنده ، چراکه :
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ
بلکه نه تحت شهر کوفه ی خلیفه ی چهارم در آمد ، و نه کوفه جانشین ایشون ، که بعد شهر پیامبر آخرین شهر رهبری بوده تاکنون ! و از اون وقت تا امروز شهری به سبک و سیاق ایندو شهر ، یعنی مدینه ی زمان پیامبر صل الله علیه و اله و سلم و کوفه ی تنها مولود کعبه علیه السلام ، من نه بگوشم خورده و نه چشمم به اون افتاده .
مدائن :
... در ...
میان ایندو چرا !؟ میان مدینه و کوفه رو میگم ، که خلیفه ی دوم حضرت سلمان علیه السلامو به حکمرانی شهری فرستاد و اهل شهر دم دروازه ی شهر برای استقبالش اومده بودن ولی خبردار شدن که ایشون در شهره ! در کجا ؟ !
یادآوری :
یادتون باشه یه پرسشی داشتم ، به این صورت که چرا مردم کوفه از خود نپرسیدن که ابن زیاد که خودشو به شکل و شمایل آقااباعبدالله اول علیه السلام در آورده بود ، چرا به دارالحکومه ی شهر رفته ؟ و مثل مثلا حضرت سلمان علیه السلام به مسجد شهر نرفته ؟
روز بخیر
راستی ما اگه بخوایم دریاچه ی آشپزخونه ی خونه رو به اطلاع برسونیم ، نه به صابخونه که یه بارم نیومده تا چشش بیفته به اون ! خب کجا بریم بگیم ؟ به کمیته ی امداد امام خمینی (ره) مثلا ؟ یا دفتر نمایندگی ولی فقیه در شهر مثلا ؟ یا مسجد مثلا ؟
یا فرمانداری ، شهرداری و مثلا سازمان آب و فاضلاب شهر ؟ و یا ... ؟
البته اگه بخوایم بگیم ، که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست .
راستی ما اگه بخوایم دریاچه ی آشپزخونه ی خونه رو به اطلاع برسونیم ، نه به صابخونه که یه بارم نیومده تا چشش بیفته به اون ! خب کجا بریم بگیم ؟ به کمیته ی امداد امام خمینی (ره) مثلا ؟ یا دفتر نمایندگی ولی فقیه در شهر مثلا ؟ یا مسجد مثلا ؟
یا فرمانداری ، شهرداری و مثلا سازمان یا شرکت ووو ی آب و فاضلاب شهر ؟ و یا ... ؟
البته اگه بخوایم بگیم ، که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست .
و این بعنوان مثال گفته شد ، و همونطور که گفتم اختصاص به گفته نداره که در اینجا گفتم ، یعنی نوشتم و :
... چشم ...
شما هم به اون افتاد ، در اینجا (یادمون نره) و حالا دیگه خدانگهدار !