جنبش تبیین ، قسمت چهارم :
سلام علیکم ، روز بخیر، ششمین روز بهمن هزار و چهارصد هجری خورشیدی .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ ... .
اشاره :
بحث از شکر خدایی بود که نازل کرده بر :
بنده اش ... .
خب چی نازل کرده ؟
کتاب :
خب ، کتاب یا نوشته تا کجا نازل شده ؟ حالا بمونه خوندنش ! که فرموده باشه هم :
... ، إقرأ ... ، إقرأ ... .
و همچنین چقد :
... فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ... .
و واجبشم ، که گفته شد حتی اونیم که برای آخرالزمانیا ، مثل زمان ما الان ، نازل شده ، سوره ی حمد و از قرآن عظیمم سوره ی توحیده که در نماز واجب شده ، که ازش تعبیر میشه به :
حمد و سوره (الف)
خب ، حالا آیا خوندن حتی حمد و سوره هم از رو ؟! مثل خوندن حتی مثلا :
آثار بدون استثناء خوب شهید مزتضی مطهری ؟
یا اینکه حتی همینم مرتبه ی نازلترم داره و متوقف نمیشه در اونچه که بچشم میاد (ب) ؟ یا مثلا بقول مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسمشون :
برای نخستین بار چشم ما ... .
بر اون میفته ؟
خلاصه به تعبیر دیگه مثلا :"حدّ یقف"ش کجاس ، خوندنو میگم ، خوندن کتاب رو میگم ، نوشته رو میگم ، که نازل شده ؟
خب ، برم یه چیزی بخورم ، آخه سفره بازه ، پیش از اینکه حاج خانم بگه بیا ! (پ)
روز بخیر و به امید فرصتی دیگه ان شاءالله
-------------------------------------------------
زیرنویس :
الف :
نقله که اومدن پیش پیامبر و گفتن شما گفتین در یکی از دو رکعت نمازا سوره ای از قرآن بخونید ، ولی علی تو هردو رکعت سوره ی توحید رو می خونه ! پیامبر علی رو صدا کرد و پرسید و چراشم ، در پاسخ گفته شده که من سوره رو خیلی دوست دارم .
ناگفته نمونه که این سوره ثلث یا یه سوم قرآن بحساب میاد و با خوندنش در هر دو رکعت میشه دوسومش ، و هیچ سوره ای نیست که اینقد از قرآن رو جایگزینش کرد در نماز ! بعبارت دیگه واجبش کرد !
ب :
البته بقول مرحوم علامه ، پیش از این ، یعنی افتادن "چشم ما بر ..." دیگر آعضای حسّی ما بویژه :"از راه لمس" قرائت یا خواندی داشته اند ، حتی در شکم مادر .
----------------------------------------------
پاورقی :
بیا بخور ، بعبارت دیگر :
بیا بخون
که خوندنش با خوندن تو شکم مادر فرق داره ، مثل خوندن با بینی ، که با پا گذاشتن بچه به این دنیا توش مستقل از مادر میشه .
البته با دهن و زبون ، و محل بحث فقط این نیست و نازلتر از اینم بچه داره و داشته در شکم مادر .
کربلای ... :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ (الف) ... .
سلام علیکم
آقا اجازه !؟ (ب)
چی !؟
با شما نبودم حاج خانوم !
چی !؟
آهان ! ببخشن :
حاج آقا ... !؟
چی !؟
ای بابا ! آهان !
خب شما هم می تونین گوش بدین !
اصلا :"به تعبیر معروف " گوش شیطون کر! م نه ! چه بزرگ و چه کوچیکش !
اونم وقتی که مثلا ماهواره داره و نه تنها شنود می کنه ! بلکه تصوریشم ، مثل این که فرستاده میشه رو می خونه ! اونم وقتی که اصلا موضوع بحث امروز من همینه ! داستان :
معلّمه ی ثانی :
شهید کربلای پنج ، شهید احمد ... ، در آخرین نوشته اش به خواهرش زهرا ... نوشته خواهرم :
زینبی باش
حالا زینبی یعنی چی !؟ میگم ، ولی پرسشی که اینجا مطرحه اینه که :
کی !؟
آیا منظور شهید اینه که هستی باش !؟ همینطور که الان هستی !؟ منبعدشم همینطور !؟ و ... !؟
یا در کربلای بعدی !؟ خب :"ثانی" ش که نه ! مگه اینکه منظور کربلای :"پنج ثانی" باشه !
حالا بمونه مثلا مانند :"صفر پنج" کرمان ، که یادش بخیر علی اکبرمون اونجا دوره ی آموزشیشو گذروند ، یعنی :
کربلای :"صفرپنج ثانی" ! بعبارت دیگه کربلای :"شش ثانی" ! و بمونه هم کربلای :"یک ثانی" و دو و سه و چهارشم ! که :"یک" شم :"ثانی" !؟ "ثانی" صفر !؟ ش ، کربلا رو میگم !؟
بچّه های شیطان :
پیش از اینکه برگردم به پرسش قبلی ، یعنی :
زینبی
می خواستم بپرسم که جنگ با صدام (آمریکایی) آیا با عملیات کربلای پنج پایان یافت !؟
یا عملیات :"مرصاد" تحت :"کربلای جبهه ها" بحساب نمیاد !؟ که هنوزم ادامه داره ! شروعش ! که گفته شده تولدش از :"بانو"یی بوده ! در حالیکه حاج آقاش خودش :"ذوب" شده در یکی دیگه بود و بعبارت دیگه :"بچه" ی یکی دیگه ! حالا چه "صدام" و چه باباش ! که بعد بچّشم هنوز سر جنگ داره ! حالا سرد یا گرم و یا دوتاشم !؟ بمونه !
مثلا :"واقعی" یا :"مجازی" و جفتشم !
اینو برا این پرسیدم که مگه کربلا :"خوانده" شده !؟ که وقت :"فراقت" ازش باشه !؟ حتی :"معلّمه " ش ! چه رسه به : معلّم کربلا !
وقت بخیر !
---------------------------------
زیر نویس :
الف :
قبلا گفتم که در قرآن فقط :"چهار قُل" نیومده ، این همون :"پنجم" یشه که گفتم ! یه فرقشم همینه که گفتم ، اختصاص نه تنها اقایون و خانوما هم نداره ، بلکه حتی مانعی نداره که به گوش :"شیطان بزرگ" شم برسه ! تا خونده بشه ! حالا چه با گوش و چه با چشم !
خب اونم خوندن داره دیگه ! حتی با بدنشم ! مثل هر صاحب اندامی تو دنیا ! در ارتباط با دنیا و خوندنش ! حالا آراسته به چشم و گوش و دو عضو دیگه ی بدنش که به طریق اولی .
ب :
امیدوارم که مزاحم :"اوقات فراقت" تون نشده باشم ! حالا فارغ کار چشم ، گوش و دیگر اعضای حسّیتون !؟ از دنیای در ارتباطشون ! و چه وقت فراقت حسّتونم از دنیای عضو ! و ... ، که امروز روز اول تعطیلات اونم باشه !
اگه کار دارین برم یه وقت دیگه بیام !؟ وقتی که فراقتی دست داد !؟ کار نداشتین ! بیکار بودین ! ... ! مثلا سرتون شلوغ نبود !؟ و اجازه هم بدین .
کِتابِ ... :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المص ، (الف) ... .
سلام علیکم .
ضمن روز بخیر ، که امیدوارم روز خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و روز بهتری رو هم پیش رو داشته باشین ، که یه روزی مثل امروزه ، که مانند دیروزه ! که بهش گفته میشه :
فردا
موضوع بحث امروزم همینه !
حالا شما اسمشو هرچی می خواین بذارین بذارین ! مثلا بنام :"فردا" ، یا :"امروز" و حتی :"دیروز"! م !
خب چی شد !؟ بنا براین شد که یه :"اسم" یا :"نام" داره ! نزد شما هم !
خب ما به مثلا :"آدم آهنی"م نمی تونیم یه چیزی بدیم که :"بی نام" باشه ! اگه اسمیم براش نذاریم ، خودش نامگذاری می کنه ! ولو مثلا بنام :
مبهم !
خب ! امروز گوشیم زنگ زد !
پیامک نبود !
خب ! چی بود !؟
تماس بود ! و :"گفتم" : بله .
خودشو معرفی کرد و :"درخواست" داشت ! پرسید : آقای ... !؟
بازم "گفتم" : بله .
بازم پرسید :"درخواست" شما چیه !؟!
گفتم : کدوم درخواست !؟!
حالا اون تعجب ! کرد ! و داشت می گفت که گفتم ، گفتین از کجا تماس گرفتین !؟ و با اینکه بازم خودشو معرفی کرد ! ولی گفتم باز :
بله ! ولی کدومش !؟
حالا داستان چی بود ؟ یه نوشته ای من فرستاده بودم و داشت با استناد به اون می پرسید ! حالا چرا !؟ برا اینکه بقول ایشون :"درخواست"م در اون نوشته :
ابهام
داشت ! حالا جفتش !؟ یا یکیش !؟ برا همین پرسیدم :"کدومش!؟" .
حالا بمونه که گفت : نوشته ی شما مبهمه و در پاسخ پرسشم باز مبهم جواب میدین ، یه کلمه بگین :"اعتراض" ؟ دارین و ( اگر آری) به چی !؟
خب ! این مختصر و مفید فرمایش ایشون بود ، و گفتم دوتا مطلب در نوشته ی من اومده ، یکیش :"تشکر" از یکی ! و یکیم :"به تعبیر معروف" منتظر تشکر و قدردانیه ! که مدتیه منتظرش هستم ! که ازش قدر دانیم بکنم ! ولی ...
خب اینم مختصری بود که گفتم و :"مفید"م افتاد ! آخه گفت :
پس درخواست شما :"تسریع" در ... هست !؟
خب ! گفتم : بله !
خب چی می گفتم !؟ همینقدشم غنیمت بود ! و خداحافظی بعمل اومد .
منتظر "تسریع" ان شاءالله ، حالا فردا هم نه ! پس فردا و پس اون فردا هم نه ! یه روزیم که ... ، باز جای شکرش باقیه ، که شکرشو بجا بیارم . روز بخیر .
چی !؟
مگه گفتم هر زنگی که زده بشه رو میگم !؟
بعلاوه درخواست زنگ دومی رو که دادم به ته تغاری جواب بده ! خب بعد بازم بله (پ) گفت :
مُحسِندی
یعنی محسنه !؟ خب ! گفتم : گوشی
و دادمش به اون که به درخواستش رسیدگی کنه .
چی !؟
خب بله : سریع .
خب اونم که :"ارجاع" نداد به من ! که بگم : بله !
حالا چی گفت !؟ و چراشم !؟ بمونه !
آخه مثل قبلی نه تنها شماره (ت) بود ! بلکه :
خب بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلّم : مومن دوبار که از یه سوراخ گزیده نمیشه !
خب یادش بود که یکی مثل همین درخواستو به زبون آورد ! ولی وقتی اومد با :"قوه ی قضاییه" ی :"این ج.ا" اومد و ...
دیگه !؟
خب روز بخیر .
--------------------------------------
زیرنویس :
الف :
... ، کِتَابٌ (ب) ... .
ب :
یادآور :
... ، کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ، ... . (سوره ی صاد)
... ، قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا کِتَابٌ حَفِیظٌ ، ... . (سوره ی قاف)
و :
... ، أَمْ لَکُمْ کِتَابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ ؟ ... . (سوره ی نون)
پ :
مراجعه شود به زیرنویس ت .
ت :
حالا :"صفر" نهصد و ... در :"صدر" ش ! بمونه ! چراکه شاید مثلا گفته بشه :"شماره ی کد ملی" اولش مثلا :"3" هستش که ! و گفته هم نشه : صفر نیست !
که بره مثلا :"زیر تیغ" : خب چنده !؟
در حالیکه : خب مگه "3" پیش شماره :"به تعبیر معروف" نداره !؟ 1 و 2 هم !؟
و ... !؟ بگذریم .
وصرف نظر از اینم که چرا نگم :
علیکم السلام .
و بگم : بله !؟
خب شماره رو که یادم نمی اومد ، نامگذاریشم که نکرده بودم بگم :
سلام علیکم .
ولو اینکه بعنوان مثال :"مامور" م باشه و "به تعبیر معروف" : معذور !
و کاریم به پیامد انجام ماموریّتش نداشته باشه !
اصلا از کجا که :"آدم" که نه ، که بقول حضرت امام (ره) : محاله !
حالا :"انسان" م نه ! حتی :"بشر" م نباشه !
چی !؟
یادت مرا فراموش !؟
خب بله حق داری ! :"بشر آهنی" که گفته نشده !
چی !؟
تازه :"انسان آهنی" م گفته نشده !
بلکه :"محال" ش گفته شده !
چی !؟
خب بله ! ولی :
چو صد آمد !
نه اینکه : چون نود آمدم !
حالا بمونه که :"نصف" بیشتره !؟ بحساب !؟ یا حتی : 3 !؟
چه رسه به حتی : 9 ، بحساب !
تو :"نیمی" از چیزی رو به من بده ! نیم دیگرش با من !
ولو اینکه سهم منم ازش قد نُه و نود و نهمشم نباشه !
چه رسه به مثلا پنجاه پنجاه و نه مثل :"من و تو" ی مثلا انگلیسیشم ! ها ! و حتی :" تو و من" شم ! مثل
:"کلاه" (کتاب ! تئوری طبیعی مجموعه ها ) ی که سر ما :"دو" تا گذاشته باشه ! حتی برا "صدر" نشینی ! م ! حالا بمونه آمریکاییش با :"بیم و امید" ش !
:"... ی منِ ..." ! بذار :"شفاف" بگم ! ان شاءالله بوقتشم میگم که :
من به آمریکاشم کافرم ! نه اینکه مومن نیستم ! و :
یادم تو را فراموش ! من آدمم تو ... !
دیگه !؟ مثلا :"قدرتمند"تر از آمریکا هم گفته شده !؟
چی !؟
اسمش !؟ خب بذار : فردا !
آهان ! وقتی رسیدم به : آیة الکرسی !
حفظی که !؟ یادت باشه تا :"فردا" !
... أُنْزِلَ إِلَیکَ فَلَا یکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ، ... .
سلام علیکم
... بسم الله الرّحمن الرّحیم ... .
تا اطلّاع ثانوی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مرتبط :
استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون که باعنوان "آشنایی با قرآن" منتشر شده ، در "آشنایی با قرآن 1" در تفسیر سوره ی حمد دارن :
تفسیر سوره ی حمد
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِکِ یَوْمِ الدّینِ. اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعینُ. اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضّالّینَ. (1)
در قرآن مکتوب، از همان آغاز که قرآن به کتابت درآمده است، در اول هر سوره ای به استثنای سوره ی برائت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است؛ یعنی سوره با بسم اللّه آغاز می شود. ولی دیرزمانی است که بین شیعه و سنی بر سر اینکه آیا این آیه جزء هر سوره است یا نه، اختلاف عظیمی وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هیچ سوره ای نمی دانند و شروع هر سوره را با بسم اللّه از قبیل شروع هر کار دیگر با بسم اللّه می شمارند که بسم اللّه جزء آن کار نیست بلکه در عمل گاهی سوره ها را بدون بسم اللّه آغاز می کنند. در نماز، حمد و یا هر سوره ای را که احیاناً بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسم اللّه می خوانند.
شیعه به پیروی از ائمه ی اطهار علیهم السلام به شدت با این مسئله مخالفت دارند، تا آنجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 80
که ائمه ی اطهار فرموده اند خدای بکشد کسانی را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کرده اند. اگر بسم اللّه را از اول سوره ها برداریم، دیگر این آیه را ما در قرآن نداریم جز در سوره ی نمل که آن هم در ضمن نقل قولی است که قرآن از ملکه ی سبا می کند، که هنگامی که نامه ی سلیمان را قرائت کرد گفت: اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ این نامه از سلیمان است و این گونه آغاز می گردد: بسم اللّه. . .
در هر حال شیعه آن را مسلّم جزء قرآن می داند، نه اینکه آن را جدای از قرآن محسوب کند و مانند آنکه در آغاز هر امری بسم اللّه را می افزاید، در قرائت قرآن هم این آیه را از خارج بر آن اضافه کند. (2)
-------------------------------------------------------------- زیر نویس صفحه ی بالا :
(1) . سوره ی حمد.
(2) . شیعیان در مسئله ی فوق اتفاق نظر دارند ولی میان اهل تسنن اختلاف نظر است؛ بعضی با نظر شیعه موافق اند و بعضی سخت مخالف و بعضی قائل به تفصیل هستند.
ابن عباس، ابن مبارک، عاصم، کسائی، ابن عمر، ابن زبیر، ابن هریره، عطاء، طاوس و نیز امام فخر رازی در تفسیر کبیر و جلال الدین سیوطی در اتقان که مدعی تواتر روایات هستند، از طرفداران نظریه ی جزئیت می باشند.
بعضی مانند مالک و ابوعمرو و یعقوب می گویند که جزء هیچ سوره ای نیست و تنها برای اوایل سوره ها تیمّناً نازل گشته و نیز برای فواصل سوره ها می باشد.
ولی بعضی از پیروان مسلک شافعی و حمزه قائل به تفصیل اند که می گویند تنها در سوره ی حمد جزء سوره است ولی در سوره های دیگر نیست.
به احمد بن حنبل بعضی قول اول را نسبت داده اند (تفسیر ابن کثیر ج 1، ص 16) و بعضی قول تفصیل را (تفسیر آلوسی ج 1، ص 39) .
اما راجع به قرائت آن در نماز از نظر فقهای عامه:
1. الحنفیة قالوا یسمی الامام و المنفرد سراً.
2. المالکیة قالوا یکره الاتیان بالتسمیة فی الصلوة المفروضة.
3. الشافعیة قالوا البسمله آیة من الفاتحة فالاتیان بها فرض.
4. الحنابلة قالوا التسمیة سنة و لیست آیة من الفاتحة.
(نقل با تلخیص از کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه)
ولی شیعه به دلیل روایاتی که از اهل بیت نقل شده و اینکه به سیره ی مسلمین تمسک کرده است همگی فتوا به جزئیت و وجوب قرائت داده اند. روایات را می توانید در کتابهای فروع کافی باب «قرائة القرآن» ص 86 و استبصار باب «الجهر بالبسمله» ج 1، ص 311 و تهذیب باب «کیفیة الصلوة و صفتها» ص 152 و وسائل الشیعه باب «ان البسمله آیة من الفاتحه» ج 1، ص 352 ملاحظه فرمایید.
نامها (قسمت سوم ) :
سلام علیکم ، صبح بخیر .
دیدم تا سر کار بریم فرصت هست ، گفتم یکی دو نکته رو بگم .
نام و نشون :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ ...
ای کاش من یه :"هوشمند" بود :
شنیدین دیشب تلویزیون تو اون فیلم گفت :ماشین جوندار نیست ، که :"جهنمی" باشه ! و چرا نگفت مثلا :"هوشمند" ؟
هم وقت ندارم و هم این کامپیوتر جونشو نداره ! پس ادامه ی حرف بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله .
صدا و سیما :"برا" ما :
فقط اینم بگم و برم سر صبحونه و ...
رادیو تلویزیون چه شباهتی باهم دارن ؟
روز قیام و برپایی (قسمت پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَمْ یکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْ ...
در قم هم ، تا وقتی که در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران بودم ، فقط با کتاب کار نداشتم ، که مثل اکثر آموزگاران و دبیرانش حرفم این باشه که حرف حرف کتابه ، بلکه علاوه بر این دو کتاب ! با کتاب دانش آموزم کار داشتم ، مثل کتاب چشم و گوشی که به من می دادن وقتی به آنها کتاب اداره را درس می دادم ، مثل دیگران بهنگامش و حرف اکثرشان فقط همان بود که گفتم ، و کم پیدا می شد که حرف فقط حرف خودشان بود ، خصوصا در مواردی مثل همان نماز جمعه که در قسمت قبلی گفتم .
چراکه مواردی نظیر این را جزو مواد درسی نمی دانستند ، همونطور که در زمان شاه هم نبود ، در حالیکه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ... ، لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ ،... یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .
تسبیح گفت خدا را آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ...
تسبیح گویدش آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و اوست عزتمند حکیم . ( برگردانها از آقای محمد کاظم معزّی) .
ولی من تمام مطالب کتاب را همانطور که در آن آمده بود واو به واو تدریس می کردم ، حرف خودمو هم می زدم و به کتابی هم که دست دانش آموز بود نیز چشم داشتم .
یادم میاد یه روزی بعنوان سرگروه آموزشی پایه ای که تدریس می کردم رفته بودم تهران ، آخه اونوقتا قم یکی از شهرهای استان تهران بحساب می اومد ، در جلسه ی سرگروهها ی شهرستانهای استان تهران مولف یکی از کتب درسی آومده بود برای پاسخگویی به سئوالات در مورد اون کتاب ، من گفتم یه محور اعداد بکشن و روی اون مثلا دوی بعلاوه یکو نشون بدن ، اینکارو کردن ، بعد گفتم حالا دوی بعلاوه صفرو نشون بدن ، که بازم کردن ! بعد گفتم اگر "دانش آموز" از من بپرسه چرا در دومی روی محور جلو نرفتم ؟ چه پاسخی بدم ؟
خب اونم به من جواب داد ، ولی به دانش آموز چطور ! دانش آموزی که کتاب بینایی در دست داره ، مثل من ، مثل اون ! مثل هر چیزی در آسمون و زمین که کتابش دستشه ، کتاب و نوشه ای بروشنی خودش ! مثل من ، مثل ما بعنوان یه خانواده یا همون خانوار ! با کتاب و نوشته ای که دستمونه !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ، وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا .