خروج بی پایانِ دو :
سلام علیکم
عاشورا تاسوعا (الف) :
الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ (ب) ، ... وَلِیقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا !؟ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
السلام علی الحسین و علی تسعة المعصومین من ذرّیة الحسین ، سیّما بقیة الله فی الارض عج الله تعالی فرجه و سهّل مخرجه ... .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ، ... .
پیشگفتار :
بحثی که مطرحه (ت) ، همونطور که در آیه ی یاد شده اومده ، یه وقت در برابر :"الذین کفروا" ست ، و یه وقتم علاوه بر این در برابر :"صدوا عن سبیل الله" ست .
توضیح اینکه یه وقت یه مثلا شاه ، رییس جمهور و مانند اینا ، یا یکی مثلا بعنوان عالم یا دانشمند منکر خدا ، رسول و امام و فی زمان هذا یا در این عصر که عصر غیبته ، همینطور نایب یا جانشین امام زمانه ، ولی مانع پیروی از خدا و رسول و امام و ولی فقیه نیست !
خب حکم این با اونی که مانع هست فرق داره ! بعنوان مثال یه وقت نظام آموزشی یه کشوری یا یه مملکتی چیزی رو که در نظام آموزشیش قرار داده منکر خداست ! و آموزششم اجباری نیست ! مثلا مدرک آموزشیش مثمر ثمر در سرنوشت دانش آموز ، دانش جو و یا طالب علمش نیست !
خب حکم این فرق داره با اون نظام آموزشی ، که بدون استثناء تمام نظام های آموزشی فعلی دنیا ، حتی نظام آموزشی :"این ج.ا" هم ! چنین نیستن که بخوان یه چیزی آموزش بدن ! و آموزش گیرنده در مقابل آنچه بهش آموزش داده میشه مختار باشه ! بلکه نه تنها مجبوره ! بلکه اصلا نماز آموزشی در دنیا پیدا نمیشه که آنچه آموزش میده هدفمند نباشه ! و مورد نیازش نباشه !
---------------------------------
زیر نویس :
الف :
پرسش :
یادم نمیاد از کی ؟ ولی قدر مسلم بعد انقلاب بوده که مسئله شد :
چرا عاشورا تاسوعا !؟
شاید از وقتی که ریاضیات جدید وارد ایران شد ! و بجای ریاضیات قدیم در آموزش و پرورش تدریس می شد و منم بعنوان مدرس یا آموزگار در آموزش و پرورش تدریسش می کردم ! بعبارت دیگه بخورد دانش آموزانم می دادم ! و متوجه شدم که نه تنها مصداق :"الذین کفروا" ! بلکه :"صدوا عن سبیل الله" هستم و خبر ندارم ! که دنباله رو علم یا دانش غربیا هستم ! اونم بعد انقلاب ! و انقلاب اسلامی در ایران !
خب ! چه ربطی به عاشورا تاسوعا داره !؟
یعنی اگه مثلا گفته بشه "تاسوعا عاشورا" مسئله حله !؟ بعبارت دیگه اگه گفته بشه "نهم دهم" مسئله ای نیست !؟
همینطور هشتم نهم ، هفتم هشتم ، و ... !؟
یا بعد "اول دوم" م داره !؟ علم یا دانش ریاضیات جدید !؟ که هیچ فرقی نداره با "نهم دهم" !؟ :"صفر یک" ش ! و یکیم مانند مثلا نویسنده ی کتاب :"چرا مسیحی نیستم!؟" م پیدا نشده که :"دور تسلسل" رو پیش بکشه !؟ و ریاضیات جدید پیدا نشه !
حتی یه مثلا :"نخبه" هم در :"جمهوری اسلامی ایران" بعد انقلاب اسلامی !؟ م !؟
حالا بمونه که مثلا گفته هم شده باشه :"ریاضی فیزیک" اسلامی و غیر اسلامی نداره ! و حتی گفته هم شده باشه که :"زبان علم" (پ) زبون وحی ، دین و :"قرآن" هم هست !
ب :
... أَصْحَابَ النَّارِ ... .
پ :
نام یه کتابیه که سالها پیش ، در دوران دانشجویی اواسط دهه ی شصت ، عنوانش نظرمو جلب کرد و تو اون پیدایش زبان ریاضی رو که زبان علم یادانش قلمداد کرده بود ، به بعد رنسانس یا انقلاب صنعتی اروپا و پیدایش ماشین حسابای جدید ! میرسوند ، که جایگزین ماشین حسابای قدیم یا :"چرتکه" شده بود !
که ان شاءالله درمتن بیشتر میگم ، تفاوت ایندو ماشین رو که در اون کتاب گفته شده ، در حالیکه همونطور که گفتم فرقی بین :"صفریک" جدید با :"نهم دهم" قدیم نیست ! و ان شاءالله در متن میگم چراشو .
ت :
البته این به این عنوان نیست که برای دیگریم مطرحه ! منکه فکر نمی کنم تو دنیا برا دیگریم مطرح باشه ! مگر اینکه مثل من تا بحال مطرحش نکرده باشه ! یا مطرح کرده ولی تا حالا به من نرسیده باشه ! مطلبش .
که بعیده ! چراکه بنای علم یا دانش بر این استواره ! و من نه تنها مدرسه نرفته ! بلکه حوزه ندیده هم نیستم ! و اگه مطرح شده بود خب بی اطلاع نبودم ! چه رسه به اینکه در مقابلشم ایستاده باشم ! در این نزدیک به :"چهل" سال که از انقلاب اسلامی در اینجا میگذره ! چه در زمان تدریسم در آموزش و پرورش ، و چه در دوران دانشجویی و چه ... ، منجمله در :"این ج.ا" یعنی در این وبلاگ !
----------------------------
مرتبط :
نظراتم (توضیح الف) در وبلاک :"رو به آسمان" برای نوشته ی :"مهر و مدرسه و قرآن" .
و نظرم (توضیح ب) در وبلاگ :"قطره و دریا" برای نوشته ی :"جهان آماده جهانی شدن نیست" .
------------------------------
توضیح :
الف و ب :
یعنی خروجم !
حقِ برحق :
با سلام مجدد و روز بخیر (الف) .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
یادآوری :
گفتم یکی از اون دوتا که در سال هزار و سیصد و هفتاد و دو براش نوشته ای رو فرستادم ، پرسشی رو مطرح کرده (ب) ... .
خب ، تا طولانی نشده ! و از حوصله (ث) خارج ، بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ، چی !؟
خب پرسشی که مطرح شده ، اونم برای پاسخگویی ! و اونم :"آکادمی"ش ! یعنی :
من فکر می کنم ، ... .
نه اینکه فقط یه پرسشی مطرح شده و نهایتشم قابل لمس برا گو ش و مکتوبشم برا چشمه ! و اگرم :"حقّ" در میان باشه ! "حقِّ" شنیدن و دیدنشو دارم !
حالا با میدونداری شنوایی !؟ یا بیناییم !؟ بمونه ! و بمونه ! میدون :"اصلی" ایندو هم !
و میدون داریم ختم بشه به : میدون بینایی !
... ، وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ، ... .
-----------------------------------------
زیرنویس :
الف :
خب امروز چی !؟ مثل دیروز روز :"نو" نیست !؟
خب بله ! چرا !؟ خب دیروز روزی بود که در چنین روزی کودکی بدنیا اومد که گفتم نامش :"علی بن محمد" بود ! و پیش اون :"علی بن موسی" بود ، و پیش از اونم :"علی بن حسین" بود و پیش از اونم :"علی بن ابی طالب" !
و بعد مولود دیروز دیگه :"علی" نامی بدنیا نیومده و نخواهدم اومد ! که به امامت برسه ! چراکه امام بعدی آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلامه ، و آخرین امامم که همنام خاتم الانبیاء صل الله علیه و اله و سلمه و مثل ایشان خاتمه ! البته خاتم امامت ، نه نبوت !
خب نه ! چرا !؟ گفتم که امام بعدی ایشون آقا امام حسن ثانی علیه السلامه و ایشونم خاتم امامت نیستن !
ب :
خب :"حق" داره ! چراکه هنوز مثل اون یکی دیگه مثلا نگفته که دیگه براش ننویسم ! بعبارت دیگه ، همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، چه بعنوان شاگرد و چه بعنوان خدای نکرده استادش ! اونم بعنوان پرسش ! که "حقِّ" استادم نباشه ! حقِّ شاگرد که هست !
مگه اینکه ایندو ، یعنی استاد و شاگرد ، سومی هم داشته باشه و :"حقِّ" پرسشم داشته باشه ! حالا برا چی !؟ کافیه برا مثلا یاد دادن یا یادگرفتن نباشه ! مثل پرسشی که آندو دارن ، یعنی استاد و شاگرد ، بمونه !
مثل :
... مَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ ... .
البته نه اینکه مشمول :"انعمت علیهم" نباشن و از نعمتی برخوردار نباشن ! بعبارت دیگه بقولی :"باشن" که نه ! :"باشه" و مثلا صفر ، خالی و یا تهی باشه ! ولو یکی ! حالا چه تحت یکی دیگه و یا یکی دیگه تحت اون ، و یا در کنار یکی دیگه که بقول اون صفر ، خالی و یا تهی نیست !
حالا چه در خدایی ! و چه در نبوّت و چه در امامت ، و :"بشرح ایضا" فی زمان هذا ، یعنی در این زمان ، که عصر غیبته ، در جانشینی امام و به تعبیرات دیگرشم که گفته شود و مقصود نیابت امام باشه ! مثلا :"به تعبیر معروف" ولایت فقیه .
همینطور "به تعبیر معروف" ولی امرم ! که :"غیر" شیعه هم کاربرش باشه ! حتی به تعبیر معروف مثلا :"مدیریت" م که کاربر :"غیر" دینیم داشته باشه ! :"و" اونیم که خبری از دین نداره ! حالا چه بهش نرسیده باشه :"خبر"ی ! و چه "خبر" ی نگرفته باشه ! ولو :"لمس"ی با :"نعمت" بدن یا بقولی :"اندام" ی که از اون برخورداره !
البته مثل اونی که پا به این دنیا نذاشته باشه ! یا هنوز پا بدنیا نذاشته ! و از زیرپایی خبری به :"کف" پاشم نرسیده ! مثلا ! حالا :"سقف" روی سرش بمونه ! و بقولی :"میون" سر تا پاش !
حالا مثلا :"مدیریّت" خبر ، یا بقولی :"داده" بمونه ! که امروزه نقل زبون حتی رنسانیم هست و حتی دینی اونم ! و حتی شیعه ی اونم !
حالا چه :"مشاهده" ای از "کف" داشته باشه ، و چه از "سقف" ، یا بقول تلویزیون ، که نقلش گذشت :"معرفت" ی در این :"میون" نه ! بلکه در سقف ، یا کف یکی از ایندو ! داشتن ! نه نداشتن ! و اونم داشتن نداشتن ! که :"کف و سقف" یا شایدم :"سقف و کف" ی نداشته باشه ! و یا بعبارتی که گفتم ، البته بی :سرو پا !
ولی چی !؟ سرپا ! اون "میون" ! کدوم میون !؟ خب بقولی ، نه :"اشراق" ی و اونم :"آکادمی"ش و مثلا :"تلویزیونیش ! و بقولی دم خروس (پ) شم پیدا ! بلکه در :"مقام" استاد"یم :"ایستاده" نه در بقولی :"فازی" از اون :"میون" ! بلکه :"فاز" ی بنام "میون" ! ی :"میدوندار" سر تا پا یا پا تا سر ! خودشم بقولی :"إن" در هر دو :"سر" یا هر دو :"پا" هم ! و "میدوندار" میادینشانم ! و نه اینکه اون :"میادین"م مثلا :"سقف و کف" یا :"کف و سقف" برا خود داشته باشن :"مستقل" و :"آزاد"م برای خود ! به مثلا شکلی دیگه ! ولو بعنوان بقولی :"فرعی" ، نه :"فرع" بر :"اصل" ی ! و :"میدون دار"یم مثلا جانشین "میدوندار" اصلی !
پ :
لباس ! دیگه ! لباس همون یکی دیگه ! که گفت براش ننویسم دیگه ! ولی اومده تو تلویزیونم ! داره مینویسه برام ، مثل این یکی ! که گویا هنوز می خواد براش بنویسم ! که داره برام می نویسه ! برا نه فقط گوش ! بلکه چشم مشاهده گرشم ! و گویا :
من مشاهده نمی کنم ، پس نیستم !
خب لابد بقول :"آکامی" شم :
من فکر نمی کنم ، پس نیستم !
دیگه ! که :"حق" فکر کردنم داشته باشم ، برفرض ! حالا :"برحق" یا :"بحق" و یا ... شم بمونه ! ولی :
طلب العلم (ت) فریضة علی کل مسلم و مسلمه ، الا ان الله یحب بغاة العلم !
چی !؟
ت :
نه طلب و اونم طلب :"ال" معرفت ! ... .
چراکه اونوقت مطلوب که نقل بشه به "أل" چی !؟ بعبارت دیگه :"طالب" کو !؟ کجاس !؟ میدون داره ! یا خارج از میدونه ! و اون :"ج.ا" !؟ مستقل و آزاد ! م ! از بالا و پایین ، شرق و غربشم میدونداری داره میکنه برا خودش ! مثل میدوندار :"اصلی" ! در میدون : معرفت یا شناخت !
البته در آکادمی :"تلویزیون" ! اونم بعنوان : استاد !
خب برا من چی می مونه ! جز : شاگردی !؟
خب :"سومی" اگه خوبه ، بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : خوب خوبه برا همه دیگه !
یعنی چی !؟ یعنی نه تنها من هستم و اونم نه فقط در حد مشاهده گر لمسیم که شده ! بلکه اون کیه که نه تنها :"صدا" بلکه :"سیما" یی هم بهش میرسه !؟
حالا اونیم که به :"صدا و سیما" گوش و چشمم داده بمونه ! بقول صاحب :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" که گفتم می فرماید :
برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد و یعنوان مثال یه ... .
چیزی دیدیم !
... ، أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى ؟! ... .
ث :
چینه دان .
بقول مثلا روزنامه ی کیهان :"بخوانید" : مِی دان .
یه پرسش :
...بِ... .
یادآوری :
پنجشنبه : 16 آذر 1396 هجری شمسی – 18 ربیع الاول 1439 هجری قمری – 7 دسامبر 2017 میلادی
صبح :
از پنجره که بیرون رو نگاه کردم ، برفی که از دیشب شروع به باریدن کرده بود ، زمین رو سفید کرده بود .
هوا روشن بود ، خب :"خورشید" در اومده بود ، پشت ابرا بود ولی در اومده بود .
رفتیم دوتا نون سنگک گرفتم برا صبحونه و برگشتم خونه .
دم غروب :
هوا داشت به تاریکی میرفت ، "خورشید" داشت میرفت ، برا شب رفتم نون بگیرم ، تا دم سنگکی رفتم ! بسته بود ! یادم افتاد که پنچشنبه ها زود تعطیل میکنه ! رفتم نونوایی بربری و دوتا گرفتم .
تو راه که برمی گشتم ، یادش بخیر ! از همون میونبری اومدم ، که پارسالم وقتی برف اومده بود میومدم ، و گفتم که ! اگه یکی از روبرو میومد ، یکی از ما میرفت تو برفا تا اون یکی رد بشه و بعد بره .
الان :
شب شده ، خب خورشید رفته ! هنوزمیگم پرسشی که استاد شهید (الف) مطرح کرده رو مطرح کنم !؟
حتی اون دوباریم که از خونه رفتم بیرون ، مثل سه باریکه تو خونه بودم و هستم ، داشتم همینو می پرسیدم ، اونم تو این روز ، روزی که شب شد ! مثل روزهایی که از اون روز تا حالا دارم اینو می پرسم !؟ خصوصا روزهایی که دانشگاه میرفتم ! (ب) و برام این مسئله بیشتر مطرح بود !
البته اگه دانشجو کارش این باشه ! که فکر کنه یا بیندیشه ! و فکر یا اندیشه پس از یادآوری باشه !
مثل همین امروز که تا الانشو بیاد آوردم .
پیش از اینکه پرسش استاد شهید رو مطرح کنم ، اول می خوام بپرسم که آیا مثل وقتیکه مثلا چشمون میفته به یه چیزی ، یا یه چیزی بچشم میاد ، تفکر یا اندیشیدنم همینطوره !؟
یا اندیشیدن مثل افتادن چشه به یه چیز !؟ و مثلا به پرسش استاد شهید !؟
خب بله ! این پرسشم یه پرسش مثل هر پرسشی ! ولی ! استاد شهید چه پرسشی داره !؟ هنوزم !
آخه ! منکه ندیدم پاسخی به اون داده شده باشه ! حالا وقتی ان شاءالله مطرح کردم ، شاید یکی خبر از پاسخی که به اون داده شده باشه باخبرم کنه !
------------------------------------------
الف – استاد شهید مرتضی مطهری ، در اثر خوبشون : آشنایی با علوم انسانی ، جلد اول ، کتاب منطق ، بحث :"ارزش قیاس" .
ب – اوایل دهه شصت ، که در قم ساکن بودیم و مشغول به تدریس در مدرسه شهید مصطفی خمینی شاه ابراهیم ، خیابان 22 بهمن ، بودم و در دانشگاهی در تهران پذیرفته شدم و میرفتم و می اومدم ، بعضا سه روز در هفته این مسیر رو و شیفت صبح هم میرفتم مدرسه .
و تو همین رفت و اومد ، تو اتوبوس و سواری یا خط بود بیشتر وقتم برا پیش مطالعه و مرور درسهای دانشگاه ، خب وقتای دیگم اول صرف مطالعه برا تدریسم در مدرسه میشد ، و بعد هم مطالعه ی جز ایندو ، برا تحقیقی که داشتم ، خصوصا همین پرسش استاد شهید !
مدیریت بحران علمی دینی (پایانی) :
یا :"الله"
سلام علیکم ، روز (پ) بخیر .
یادآوری :
دیشب با خودم می گفتم ، تو گشتی که داشتیم ، جای آقا اسماعیل که تو قمه ، و محمد آقا که تو تهرونه رو که خالی بود ! پر کنم !
چرا دروغ ! عروسام یادم رفت ! خدا کنه که بتبع داداش مهدی که تو خویه ، و داداش محمدم ، که اینجاس ، ولی سر خونه زندگی خودشونه ، از اونا هم یاد کرده باشم ، مثل نوه های همشم گل دخترم .
خب ، راستی ! شاید براتون جالب باشه و بخواین بگین اول کی !؟ خب اندیش ! کی باشه که بتبع اون نه تنها اموات ، بلکه حی و حاضرم ، ظاهر و باطنشم یاد بشه !؟
منکه پدرو یادکردم ! حالا بقول آقا امام حسن ثانی علیه السلام بهترینش :"سیاسی" باشه !؟ یا علمی !؟ و یا علمی دینی !؟ یا اینکه ... !؟ بمونه ، خب دومیشم که بتبع گفتم و :"به تعبیر معروف " تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل .
کاریم ندارم به این که :"عارفی" گفته باشه اون : آورد در این دیر خراب آبادم .
که گفتم ، در گشت قبلی ، چه با اومدنمون به اینجا حتی چشم و گوش و دیگر اعضای حسیمون باز بشه ، وچه گویا بقولی حتی چشم وگوش و دیگر اندام حسی ما هم :"گزینه ی روی میز" اینجا بحساب بیاد ! و روشن بشه : چشم و ... داریم ! ما .
یه دونه دیگه !؟ بگم !؟ چی !؟ :"شیش تاییا"!؟
اول بذارین :"اخراجی ها" رو تموم کنم !
خب بله ، "اخراجیا" دشمن همم که بشن ، باز نه تنها "به تعبیر معروف" گوشت همم که بخورن ، مثلا با :"غیبت" ، ولی استخونو که دور نمیندازن ! بلکه آیا همشونم بقول معروف :"خونریز" ن ! مثلا آقا اباعبدالله علیه السلام برا این خارج شد !؟ و اگه به کوفه هم میرسید اونوقت !؟ پس از حالا بگیمم تشکیل :"داف" !؟ مگه حتی جنگهای :"جدّ" ، :"پدر" و :"برادر" شم برا این بود !؟ حتی در جنگیم که آغازگرش بوده باشن !؟
ما بدنیا پا نذاشتیم که تا مثلا چشمون افتاد به اون که نه ! اونم خودشو نشون داد ، حتی بگیم چشمونم "گزینه ی روی میز" شه ! چه رسه به اینکه مثلا :"چشم غرّه" هم گزینه ی روی میز بحساب بیاد ! ما اومدیم که مثلا یه چیزی به چشمون بخوره دستکم ، حالا اگه هم اومده نباشیم که چشمون بهش بیفته ، مثلا بقول مرحوم علامه ! تا ببینیم مثلا ، حالا با چشم باز افتادنشم که فبها ! چه رسه اینکه با معرفت یا شناخت قلبیم باشه یا بقولی از :"قرار" گاه :"دل" ، حالا اخراجم شده باشیمم ! حالا از :"قرارگاه" مادرم ! بمونه ! که از اونجا هم اخراجیم باشیم ! به :"قرارگاه خاتم الانبیاء" ! ی :"ام ابیها" ! حالا به :"بعلها" و ... و اونم به :"عدد" احاطه ی علمی و اونم علم خدا ! بمونه !
همینطور چرا اول "قرارگاه خاتم الانبیاء" ؟ و قرارگاه مثلا حسی که عضوش اولین اخراجی باشه ، یا فرستاده !؟ که : برو مثلا ببین ! یا بشنو ! و یا ... .
خب که چی !؟ خب برگرد به قرارگاه دیگه ! خب باز که چی !؟ تا بری دوره ی مدیریتم ببینی دیگه ! بنا بر اونی که مثلا دیدی ، شنیدی و ... ، به قرار گاه بعدیشم رسوندی ، و اونم ختمش کرده !
کی !؟
"زاینده" ؟ یا :"اندیش" :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ (پ3) ... .
با سلام به هشتمین خورشید ولایت و امامت .
خب ، امروز کجا بریم !؟ البته اگه قرارنباشه خونه نشین باشیم !؟ من میگم بریم دریا !
خب بله کوه سخت بود ! اونم قله ی قافشو و مخصوص :"سیمرغ" م ! ولی دریا چی !؟ چی !؟
خب سه تاشو که گفتم ! علی ، حسن و حسینشم ، فقط بجای تشکیل :"داک" "داف" گفتم و دستشم نزدم ! خب نه برا اینکه سه تای دیگش محمد ، جعفر و موسی گفته شده و هفتمی نداره ! چه رسه به هشتمی !
که یکیم تو فارس باشه ، اونم عالم ال محمد برا :"جار" یا همسایه ! ی عرب !
خب چی شد !؟ بریم !؟ داره غروب میشه و باز شب و تاریکی و ظلمات و : بترسا !
چی !؟ فکرکردین یا اندشیدن که گفتم تو دریا ! نه بابا ! لب دریا !
اونوقتیم که ار کنار سد ارس و حس کندی ان نوشته رو فرستادمم و تو اومده :
ای ارس با تو بگویم ما بگو ، چون بدریا تو رسی ...
خب تازه کنار ارس بودم و نه حتی لب دریا !
چی !؟ خب بله حافظ گفته :
سالها دل (قرارگاهش) طلب جام جم از ما ! می کرد ، آنچه خود داشت زبیگانه !؟ تمنا می کرد
و ، که چی !؟ نریم !؟ لب دریا !؟
آهان ! گرفتم :
گوهر کز صدف کون و مکان خالی
بود و ، که : طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
و ، ولی با اینکه تو همون ارسالی به :"ما حرف نمی زنیم ، عمل می کنیم " اومده :
هفتمین ! گفت در خود را کم مبین ، در بیان دیگران غمگین مشین
گرهمه درت بگفتن جوز تو ، اندرین جوزت بدر بالا مرو
بازم حرف حق تلخله !
البته تو اون گفتم :
گفت مطهر اندران گفتار پر ، کی بود در نزد ما الحق مر ؟
خب اگه تلخ باشه ، چرا بریم ! می مونیم تو خونه ، البته بشرط اینکه زاینده نباشه یادی ! و خونه اندیشم همینطور ! بلکه کلا فراموش ! بعبارت دیگه ددر بی ددر ! خب بقول :"اقتصادی" اون به صرفه نیست ! چراشم روشنه !
خب در علم یا دانش اقتصاد ، مقاومتی اونم ! حرف از :"تولید و مصرف" ه و اختصاصم به دولتی و:"دا"ی اونو و منجمله :"داج" و :"داجا" ، و خصوصی اونم نداره و شامل خونه و منجمله خونه ی ما هم میشه ! پس فقط شامل :"تولید" نمیشه که فقط :"بازار" داشته باشه ! بعبارت دیگه :"دیتا سنتر" ی که گوش بزنگ "تولید"ی باشه تا به :"مصرف" برسونه ! حالا کجا !؟ و حتی کجاشم !؟ بمونه !
این مسئله ی اوله تازه ! و زمان مصرفم بمونه ! بعنوان مثال آیا الان در منطق زلزله زده ی کرمانشاه جمهوری اسلامی ایران !؟ و نمونه کجا هم الان در یمن بعنوان مثال !؟ یا بعد مثلا تسلیمش !؟ حتی ! چه رسه به ایمانش !؟ و اونم با :"قرارگاه خاتم الانبیاء" ش !؟ و بعبارت دیگه دلخواه ، دوست داشتن و اونم شدیدشو بقولی عاشقانه ! نه مثلا تقیه ، یا از سر اکراه ! آخرش ناچاری !
که اینم برفرض نشنیده یا ندیده گرفته بشه ، مسئله بهمین ختم نمیشه ! مسئله ی اصلی خود :"مصرف" ه ! که گفتم به صرفه نیست ! یعنی قابل صرف یا بعبارت دیگه قابل هضم نیست ! ولو اینکه تولید :"خانه" گیم :"گزینه ی روی میز" م بحساب بیاد و نیاز به مجوز صدور نداشته باشه ! صرف نظرم از بخطر نینداختن تولیدات خصوصی و حتی دولتیم ! و بحران اقتصادی ! و نیاز به :"صرف" زمان و هزینه ی مدیریت اون ! بعبارت دیگه :"تولید" ی در مقابل :"مصرف" بحران آفرین !
حالا بمونه مسئله ی اصلی تر ! از اینا ! وقتی که حرف علم یا دانش اقتصاد :"مصرف و تولید" بوده باشه ! که بنا :"مصرف" خونه هم :"تولید" ی داشته باشه ! اونم وقتی این علم یا دانشم که در :"علوم انسانی" مصرفی داشته باشه ! بعبارت دیگه بر فرض "علوم انسانی" م صرفی برا خودش داشته باشه ! منجمله برا :"علوم اقتصادی" ش حالا ! دانسته یا ندانسته کودک درونش بدست دایه ی مهربانتر از مادرش پرده شده باشه ! خصوصا در :"مصرف و تولید " اگه قضیه این باشه در اقتصاد !
مگر اینکه همونطور که در مباحث قبلی به نقل از آقا امیرالمومنین علیه السلام گفتم ، مصرفی یا بعبارت دیگه واردات تا مطبوع نشده برای تولید یا صادرات بحساب نیاد ! چراکه مثل :"دیتا سنتر" های بشری فایده ای در :"به اشتراک" گذاشته هاشون ، یا صادراتشون ، و یا تولیداتشون ، نداره!
بعبارت دیگه در همون "تولید" ، که از اون در حسابداری بنام :"بدهکار" نامبرده میشه ، و از "مصرف" بنام :"بستانکار" ، و نمونه قضیه که "مصرف و تولید" باشه که میشه " بستانکاروبدهکار" در بانک و بانکداریه ، در عمل ، هرچند در دفاتر روزانه ؛ معین و کل هم نوشته میشه " بدهکار و بستانکار" ! یعنی همون که در علم یا دانش اقتصادی عنوان میشه که قضیه :"تولید و مصرف" ه ، ولی در :"اقدام و عمل" قضیه :" مصرف و تولید" ، و با نشون دادن حساب بستانکار بانک می خوان بگن که قضیه "تولید و مصرف" ه یا "بستانکار و بدهکار" ه ، و نشون به همون نشون که هروقت بستانکار بانک به بانک مراجعه کنه بانک در مقابلش "بدهکار" ! ولی آیا در گردش مالی بانکم در مقابل بدهکاره !؟ خب بعنوان مثال میشه از ساختمونای بانکها اینو ستاند ! یا صرف کرد ، نه از سود و بهره ای که به بستانکارش می پردازه ! حالا مصارف یا "مصرف" های دیگه ی آشکار و پنهانش بماند ! که محل بحث نیست !
چراکه محل اصلی بحث :"صرف" یا :"دریافتی " هست ، و در ثانی :"تولید" یا :"پرداختی" ، بعبارت دیگه دریافت کننده مسئله ی اوله ، که گفته میشه :"صفریک" ه و این حرف :"علوم انسانی" نمی تونه باشه ! که در حوزه ی اون زده میشه ، یعنی در :"علوم اقتصادی" ، مگر اینکه حرف علوم انسانیم همین باشه ! حالا نه بازبان رقم یا حروف الفبای ریاضی که نه رقمی و 10 رقمی شدش شده دو رقمی یعنی :" 01" و بحروف :"صفریک" ، که همون 10 رقمی ، منتها به اصطلاح :"معدوله" ی اونه ! بعبارت ساده : جابجا شدن ایندو رقمه ! که این بی سابقه نبوده در:"زبان" قدیمی "علوم انسانی" قبل و بعدیش ! یعنی فعلیش ! حتی دورقمی جدیدم ! که :"مثبت و منفی"
بعبارت :"اقتصاد" ی : تولید و مصرف ، دریافت و پرداخت و یا بستانکار و بدهکار ! و نظایرش که گفته بشه ولی عملا مصرف و تولید ، و نظایرش باشه !
حالا چرا ! البته صرف نظر از گفته که جای بحث داره ! و بمونه برا فرصتش ان شاءالله ، که بدرازا کشید حرف و از حوصله خارج ، برا اینکه علم یا دانش اقتصادی ، صرف نظرم از اینکه تحت الحمایه یا :"تابع" کدوم یک ، نه :"صفریک" و:"یک صفر" ، علومه ، بر تولید و مصرف و مصرف و تولیده ، نه "تولید و مصرف" یا "مصرف و تولید" ، منجمله اقتصاد خونه هم ، چراکه در عین و حین تولیدم در حال مصرفه ، و در عین و حین مصرفم در حال تولیده ! بعبارت دیگه :"دوبل" یا دوطرفه هست ! در قضیه ای که بهش قضیه ی :"مالی" گفته میشه !
خب برگردیم به بحث خروج و اخراجیها ، و دیر وقته و وقت خوابه دیگه !
خب ورود و خروجم مثل :"تولید و مصرف" و قضیه قضیه ی "دوبل" یا دوطرفه بودن اینم هست ، یعنی به محض خروج از خونه ورودیم صورت گرفته ! و در حال ورودم خروجی بوقوع پیوسته ! بعبارت دیگه در قضیه فقط خروج از خونه نیست ! بلکه ورودیم صورت گرفته ! و مسئله اینه که در :"دوبل"ه یا دو طرفه ، و بعبارت دیگه در این :"دوتایی" طرف خونه کجاس !؟
دولت مثلا !؟ وحتی :"دا" !؟ کجا !؟ بقولی مثلا :"هیئت" !؟ یا ... ؟ شاید گفته بشه : کوچه ، خیابون و خلاصه راه ! خب بله ! میشه اگه قصد مثلا :"راهپیمایی" داشته باشه یکی از ما ! این راه به کجا میرسه !؟ حالا بقول ما ترکا : راه دراز و باغچه نزدیک ! از خونه در اومدیم تو محل به کجا رفت برا ... !؟ مثلا :"مالیه" !؟ بقول اقتصادی ، آیا طرف حساب بانکه !؟ بانک محل !؟
حالا برا :"ایّاک نعبد و ..." خونه !؟ بمونه ! و زمان :"اقدام و عمل" ش ! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، پدر .
----------------------------------------------------------
پ – با تبریک بمناسبت امروز ، بقولی :"روز بدون امام" ! البته نه :"غایب" "غایب" ، ولی بعنوان مثال ، مثلا بقول :"رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران" (پ2) ، بازم بعنوان مثال ، مثلا در قرون :"وسطی" کجا بود !؟
حالا نمیگم مثلا با :"پناهنده" ای به کوههای کهک هم زمان با اون ! خب برا اینکه این که دینو فراموش نکرده بود که !
ولی اونکه داشت دینو ازمثلا :"سیاست" جدا می کرد ! و بقول مثلا سریال جومونگ :"سرزمین" ی به مدیریت خودش شکل می داد چی !؟ حالا بعدش که کشید به علوم :"وسطی" بمونه ! و :"دا" که نه ! حتی :"حا" و شامل هر :"حد"یم!؟ بمونه .
خب جناب رییس جمهور یا :"دا" ی ایران ! اینو که دیگه تو آمریکا هم همه می دونن که اونم تو مثلا سوریه پرسش شما بود دیگه ! مگه اینکه :"دا...ش" اونطور که به گوش ما رسیده نباشه ! یا مدیریتشم به گوش ما سپرده نشده باشه ! و یادمونم نباشه : والشعرا ... ، و سروده داعشی بدون ما ! بوده باشه ! حالا :"ما" کو !؟ یا :"کجا بود" م بمونه !
و بقولی ما نبودیم دستم بود ! تقصیر آستینم بود ! که داعشی از توش در اومد ! حالا بمونه که هنوزم گفته میشه که دست پرورده ی شیطون و شیطون بزرگه ! یا که از آستین دینی از ادیانش در اومده ، حالا چه موسوی و چه محمدی ! شم و اونی که کم داشت علویش بود ! لابد ! خب لابد بعدشم منتظر فاطمیشیم دیگه ! این وسط ! فقط همینو کم داشتیم !؟ امر دیگه !؟ همینمون مونده بود که نبش قبرم بکنیم !؟ البته اگه : کجاس !؟ یا : کجا بود !؟
پ2 – آخرین رییس ... .
پ3 - ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ ... .
انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (1) :
وَ :
: ... یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ
سلام علیکم
روانشاسی :
امروز فکر می کردم (2) ، حتی وقتیم که گفتی : آبی که تو حیاط پشتی گذاشته بودم یخ نزده .
و بعد اینم که خودم رفتم دید (3) م .
ووو
تا اینکه دید ( 5) م .
وَ :
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَ ... .
یادآوری :
در نوشته ی پیشین ، نوشته ی "استقلال اندیشه" گفتم :
گفتم من انقلاب کردم ؟ یا اینکه : ... ؟ (6)
-----------------------------------------------
(1) مثل استقلال و آزادی اندیشه
(2) خب با خودم دیگه ، خب بقول مقام معظم رهبری که همین تو دهه ی فجرم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد : تو زندان آهسته حرف می زدن دیگه
(3) نه اینکه به حرف تو اطمینان نداشت (4) م
(4) خب قلب یا دلم دیگه
(5) ... ؟
(6) و "نوزده دی" یا قیام مردم قم ، در نوشته های پیشین ، و یا نوشته ی برگزیده ای تحت عنوان :"قیام مردم تبریز" از طرف مجله ی پارسی نامه ی اینجا ، یعنی:پارسی بلاک.com ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
پیدایش پدیده 13 :
سلام علیکم
یادآوری :
بِ ...
... ، قُمِ اللَّیلَ ...
بِسْمِ اللَّهِ ... ، حم ، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، کِتَابٌ ... .
ضمن تبریک امشب ، که ماه به نیمه رسیده و تولد آقا امام حسن علیه السلامه ، امامی که به ایشون امام صلح ، مذاکره وووهم گفته شده ، بعضا هم برعکس امام قیام ! جنگ و مبارزه ووو ، که ان شاء الله به اونم میرسیم ، گفتم از فرصت پیش اومده استفاده کنم .
آخه نصفه روز کار کردیم و بازم طبق قرارداد مصالح کارآماده نبود و برگشتیم خونه و بعداز ظهرم که بقدر کافی استراحت کرده ام .
پدیده ی پیشنویس :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، ع .. ، ... .
خب تا فوتبالم ، برزیل و هلند ، که فرصت داریم حرف بزنیم ، ودر اینجا هم نوشته و مکتوب بشه .
خب بحث به کجا رسید ؟
گفتم پیشنویس اختصاص به پرسش نداره ، بلکه هر حرف ، کلمه و کلامی که به زبان میاد و بعدشم نوشته میشه ، یا به زبونم نیامده هم نوشته میشه ، پیشنویسی داره ، حالا بمونه که به زبون آوردنش و نوشتنشم ریشه ی پرسش و سئوال داره ، ولو به صورت و شکل سئوالیم مطرح نشه .
خب پرسش ریشه در چی داره ؟ فعلا بمونه ، ولی همونطور که من بعد اینکه چشمم افتاد به ماه تو آسمونو و شب به شب ماهو کامل و کاملتر دیدم تا امشب که شکلش با شکل اول ماه فرق داره ، خب اون پرسش برام پیدا شده ، پس پرسش مثلا شما دوتا هم همچین مبنایی داره ، پیشنویسشو میگم .
مثلا ،
خب فوتبال شروع شد ...