سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2

گام دانش و پژوهش :

به نام اللهِ ... .

سلام علیکم ، روز جمعتون بخیر و مبارک .

قال رسول الله فی :"کتاب الله" : ... ، إِذْ (الف) قَالَ یو سُف ... .

یادآوری :

دیروز ، که نه تنها آخرین روز گذشته بود ، و آخرین روز هفته ی گذشته هم بود ، آخرین روز ماه گذشته هم بود ، و همینجا امروز رو که روز اول ماه رجبه تبریک بگم .

خب ، سالروز تولد آقا امام محمدبن علی بن الحسین (ب) علیه السلامم هست و بهمین مناسبت هم جای تبریک گفتن داره و تبریک میگم .

بله ، دیروز گفتم که یکی دوتا حرف ، که شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، زنده پخش می کرد ، گفته شد (پ) .

ساعت نُهِ شب که مشروح اخبار رو گوش می دادم ، پس از خبری که در صدر اخبارش داشت ، در خبر بعدی هرچه گوش دادم خبری از اون :"دوتا" حرف بگوشم نرسید .

قبلش :"پژوهش"ی داشتم تو یه خبر گزاری که :"اون" خبر و داشت ، رفته بودم که مکتوب ، یعنی نوشته شده ی اونو داشته باشم ، که :"مطمئن" بشم از بگوش رسیده ، بعلاوه کتبی :"اونو" هم داشته باشم ، که اگه خواستم بنویسم هم :"اون" طور بنویسم که نوشته شده ، منتها اینم مثل تلویزیون !

خب ! ولی اون دوتا حرفی که زده شده رو که نمی تونم منکر بشم ! که :"دوتا" نبود ! و از قضا محل بحث هم همینه ! که آیا اون "دوتا" یکیه !؟ مانند مثلا :

ماشین حساب

که در نوشته ی قبلی گفتم ؟ یا مانند مثلا :

ماشین حساب

ه !؟ که منظور از اون :"دو" چیزه ! یکی :

ماشین

و دیگریم :

حساب

ه !؟ و حالا :"دوّم" یم :"ب" یا :"به"حساب میاد !؟ بمونه ! و "بشرح ایضا" کدوم :

حساب  

م !؟ قبل از :

ماشین !؟

و مثلا حساب دوران قرون وسطی !؟ در غرب ، اروپا و فرانسه و رنسانس !؟

یا حساب دوران انقلاب و انقلاب صنعتی و عصر ماشین !؟ و برا :"محاسبه" یه چیز کم داشت و اونم :

ماشین حساب !؟

خب ! در این مدت ! با چی و چه جوری محاسبه می کرد !؟ با مثلا دو دست و انگشتاش ؟ یا :"ماشین حساب" ای دوران قبل از انقلاب و انقلاب صنعتی و رنسانس !؟ یعنی :

چرتکه !؟

که یکان ، دهگان ووو داشت و تو هرکدومشم :"نُه" تا مهره داشت !؟

یا ... ؟

خب ! نقله که خلیفه ای مروانی ،که بعد امویان سر کار اومدن ، فرستاد که شنود بشه محمد بن علی بن حسین چی میگه !؟ خبر آورده شد که چه نشستی !؟ اون میگه :

قال الله فی "کتاب الله" : ... ، إِذْ قَالَ یو سُف ... .

تا فرصتی :"دیگر !" فعلا خدا نگهدار .  

-----------------------------------

زیرنویس :

الف :

این عبارت ، هم معنی زمانی داره ، یعنی زمانی یا وقتیکه مثلا گفت ... ، که نوشت ... رو هم شامل میشه ، هم معنی یادآوری مثلا اون گفته و :"بشرح ایضا" نوشته اش .

ب :

در این ماه سالروز شهادت آقا امام علی بن محمد علیه السلام رو هم پیش رو داریم و پیشاپیش تسلیت عرض می کنم .

بد نیست که در اینجا گفته بشه که هرچند آقا امام علی بن ابیطالب علیه السلام از کودکی پیش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم بودن و نزد ایشون بزرگ شدن ، ولی فرزند :"خاتم الانبیاء" ، فقط حضرت فاطمه سلام الله علیها هستن ، و بقول مثلا حضرت امام (ره) که مثلا در پیامی به بنیاد نهج البلاغه ، تعبیری دارند به این صورت :

فرزند وحی

برای آقا امیرالمومنین علیه السلام ، مقصود فرزند حضرت محمد علیه ! السلام نیست .  

خب ، بعدشم سالروز آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام رو که پیشاپیش تبریک میگم .

و سیزده رجب رو که آخر سال هجری شمسیه و ضمن تبریک اونم میریم که تبریکیم داشته باشیم به مناسبت سال نو ان شاءالله در شب عید .

پ :

خب :"به تعبیر معروف" شنیدن کی بود مانند دیدن ! دنبال این افتادم که بقول آقا اباعبدالله ثانی علیه السلام نوشتشم داشته باشم !  

برا یاد آوریش دیگه ! که گویا در نوشته ی قبلی یادم رفته بگم ! البته اگه نگفته باشم ! 


  

گام علم و پژوهش :

به نام الله ! ... (یوسف 3) إِذْ قَالَ ... .

ماشین حساب :

سلام علیکم ، روز بخیر .

گام نخست و ... یِ دانش (الف) و پژوهش :

بشر در طول تاریخ (ب) دانش و پژوهشم ، داشته ! کافیست نامبرده باشه از :

دانش !

:"بشرح ایضا" :

پژوهش !

هم ، خودشم :

دانش بنیان !

چه رسه به اینکه مثل :

ماشین سواری (پ)

دانش سواریم کرده باشه ! بلکه داره میکنه !

مثل کی !؟

یکی که امروز تو یه برنامه ی :"زنده" داشت :"حرف" می زد !

حالا چی می گفت !؟ و سوار چی چیا !؟ شده بود !؟ بمونه !

آخه از :"دو" تا چیزی نامبرد ، در حالیکه آیا سوار یکیشم مگه بود !؟

کی !؟

میگن یکی گفت :

من فکر می کنم ، پس هستم !

خب ! کی سوار :"فکر" !؟ خب روشنه دیگه :

من !

ولی آیا طرف اسمش :"من" بود !؟ یا مثلا :

منِ متفکر !؟

خب بازم که هنوز اون "من" ! خب حالا :"این" من اسمش چیه !؟

منِ مثلا شناسنامه ای ثبت احوالی و یا شماره ی ملیشو نمی گما ! البته مانعی نداره که اینا :"من" باشه !

و مثلا شماره :"..." گفته اونو ، چی رو !؟ یادمونه دیگه :

... فکر می کنم ، پس هستم !

حالا تا کُ:"جا"شم ! بمونه ! و تا کیِشم !

آخه فکرشو کرده که گفته خواهد شد :

من حساب می کنم ، پس هستم ! خودشم :

... حساب می کنم ، پس هستم !

ولو اینکه :"یکی" م بعد اون :"حرف" نزنه ! نه :"هیشکی"ا ! بقول اون :"یک"ی !

روز بخیر .

------------------------

زیرنویس :

الف :

برگردان :"عِلم" به فارسی ، بعبارت دیگه تغییرش به فارسی .

فعلا ناگفته نمونه که این کار پس از گوش دادن ، بلکه همانطور ان شاءالله گفته خواهد شد ، پس از چشم دادن به نوشته ی "عِلم" است !

حالا عقبه ی بینایی ، ووو ی چشم ، منجمله :"فکر" یا اندیشه ی پشت صحنه ی این کارم بمونه !

"بشرح ایضا" چه زمانی اندیشه اش ! و مکانیشم ! و شخص :"ثالث" ایندو هم ! صاحب زمان و مکانش !

ب :

حالا بقول مثلا آقای جرج سارتون ، که آقای :"احمد" آرام به فارسی برگردانده شده ! تحت عنوان :"تاریخ علم" ، که نیازیم به :"ریشه یابی" زمانی و مکانی نداشته باشیم که :

کی و کجا ؟

بلکه بقول ما ترکا هم نه ! که گفته شده : راه دور باغچه نزدیک !

یعنی چرا راه دور بریم ، بلکه نه تنها همین الان ! همینجا هم ! کافیه بقول ایشان :

فکر :"یه" کودک

م ما رو به :"ریشه" برسونه ! فقط کافیه که یه :"حرف" ی بزنه ! تا به اندیشه اش پی برد ! بعبارت دیگه بقول مولود روز اول ماه رجب ، که همین جا سالروز تولد ایشون و اون روزم تبریک میگم :

اگر و فقط اگر :"یکی" حرفی بزنه ، ولو یه حرف ! من همه ی علوم رو از همون حرفش براش درمیارم !

که البته بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، که قبلا هم به نقل از ایشون گفتم ، این و مانند اینا در:"تاریخ علم" های بشر اومده هم باشه ! که گویا بقول اون مرحوم نیومده ، بعنوان علم یا دانش نیومده .

پ :

یادآوری :

پرسشی داشتم به این صورت :

آیا سوار ماشین شدین ؟ 


  

ادامه ی گام دوم 

گام علم و پژوهش :

به نام ... .

سلام علیکم ، روز بخیر .

بیمارستان دوم :

فردای روزی که در بیمارستان اول (الف) کارمون تموم شد ، رفتیم بیمارستانی که دکتر ، یعنی پزشک بیمارستان اول :"معرّفی" کرده بود ، یعنی رفتیم تبریز ، قره آغاج و بیمارستان :"امیرالمومنین" ، که سر درشو نیگا کردم یه بیمارستانی بود که :"خیّری" گویا بنام :"نوبر" ، که خدا خیرش بده برا این نیکوکاری و احسانش ، اونو بنا گذاشته بود .

وارد که شدیم مثل بیمارستان قبلی یه راست رفتیم سراغ :"پذیرش" ش ، ولی ...

خب ! برم نون برا خونه بگیرم و برگشتم میگم ان شاءالله .

آخه قبل از این که بخوام بگم ، یعنی بنویسم ، رفتم و هنوز باز نشده بود . (ب)

شب بخیر (ساعت ده شب) :

می خواستم بگم که اجرشو با حسنین آقا امیرالمومنین ، خصوصا آقا امام زمان عج ، که دختره (پ) برگشت و کارت ملی خواست ، که تو بیمارستان قبلی نخواسته بود .

خب ، ظاهرا مسئله ای نبود ، ولی وقتی برگشت و گفت :

باید بریم بانک

گفتم اوناهش ! آخه سر در اطاقی نوشته شده بود :

بانک سپه

و منو برده بود تا بنیانگذارش ، حالا در مقابل مثلا :"بانک شاهی" !؟ یا سوقاتش از تنها سفرش بخارج !؟ مثل :"دانشگاه"ش ، و یا مثلا ایران :"نوین" !؟ یا ... !؟ بمونه !

ولی آیا فکرشو می کرد که یه روزی بیاد که بچالشی کشیده بشه مثل :"پالرمو" و :"اف ای تی اف" !؟

خب البته که نه ! اونکه دچار این چیزا نمیشد ! اگه دودمانش ور نمی افتاد ! البته نه :

بانک

ش ! که هنوز ، سلطنتم نکنه ، جمهوریت که می کنه ! و جمهوری اسلامیشم ! بعبارت دیگه شاه شاهنشاهی سرنگون شد ، ولی آیا :"بانکداری" شم !؟ ووو !؟ خصوصا :"آموزش و پرورش" ش !؟ و :"آموزش عالی" شم !؟ بعبارت دیگه که محل بحثه :

دانش و پژوهش

ش !؟ که شامل مثلا :"بانکداری"م میشه !؟ و بقولی تو بگو شامل چی چی نمیشه !؟ خودشم :

داش بنیان !

خب ! هیچی دیگه ! پذیرش گرفته شد و رفتیم تو :"نوبت" نشستیم تا "نوبت"مون شد و سر نوبتم رفتیم پیش دکتر ، یعنی پزشک .

آزمایشارو مشاهده کرد و گفت برا عمل :

در خدمتم

که گفتیم چند میشه و گفت اون قد و گفتیم با دفترچه چقد و گفت اینقد و گفتیم با دفرچه ی :

سلامت ؟

گفت نه ! و راهنمایی کرد بریم بیمه ی :

ایرانیان !

بگیریم ، و یه آزمایشم برامون نوشت و رفتیم آزمایش دادیم (بدون رفتن به بانک) و گفتن فردا بعد از ظهر ، دقیقا بین ساعت پنج تا هفت بریم نتجه رو بگیریم ، و برگشتیم به شهرمون و فازمون و خونه .  

با چی !؟ خب با :"سواری" دیگه ، رفتنیم با :"تاکسی تلفنی" رفته بودیم ، از دم خونه تا دم بیمارستان ، که اگه با صرفه تر از اون نبود که تیکه تیکه می رفتیم ، ولی این مزیّت رو داشت که یه راست ما می برد تا مقصد که بلد نبودیم .

البته ناگفته نمونه که :"نوبت" که تو بیمارستان داده شد و پرسیدیم چقد طول میکشه تا "نوبت"مون بشه ، گفته شد یه دوساعتی میشه ، برا همین گفتیم از فرصت استفاده کنیم و بریم :"شعبه ی پنج شورای حل اختلاف" که تو :"لاله" بود و پرسیدیم و دیدیم که نزدیکه ، آخه با خودم گفتم برم ببینم بعد تقریبا یه سال ! چرا حکم صادر نمیشه !؟ و شاید با صدورش بشه :"به تعبیر معروف" خرج دوا دکتر کردش ! و مدیون :

اون دختره

نشد ، که رفتیم و باورم نمیشد ! که حکم صادر شده بود و رفته بود به :"تایپ" ! منتها شب وقتی متنش برامون فرستاده شده ، صرف نظر از اینکه حرف حرف کارشناس دادگستری شده بود ! بیست روزم مهلت داده شده بود به خوانده ی پرونده که اگه اعتراضی داره بده ، که تازه اگه نده (به یک ششم بدهیش !) م میفته به سال بعد و به تعبیر معروف :"خرج دوا دکتر" الان نمیشه .

در ضمن تا :"یادمه" و :"یادمونه" (ت) گفته بودم که دفترچه ی سلامتمو نمی دونم کجا گذاشم ، بگم که آخر شب که  :"کارتون" یا قوطی یه وسیله ای رو از انباری آوردم که اون وسیله رو بذاریم توش و صبح پست کنیم به تهران ، اگه گفتین چی توش پیدا شد !؟

البته صبح که رفتیم جریان :"بیمه ی ایرانیان" رو از پیشخوانی بپرسیم ، با خودمون نبردیمش .

آخه اونجا گفته شد که تک نفره نمیشه و دستکم با همسر میشه و مبلغشم میشه اینقد ، و وقتی گفتیم برا چی می خوایم !؟ گفتن اینو بگیرین دفترچه ی سلامت باطل میشه ، در ثانی این سال به سالم میاد روش و معلوم نیست که چقد میشه ، تازه چرا رفتین اون بیمارستان !؟ برین دولتی یا جاییکه دفترچه ی سلامتو قبول می کنن ، و ...

در ضمن دفرچه هاتونو بیارین که اگه تمدید شدنیه تمدید بشه ، که فرداش رفتیم تمدید کردیم ، یعنی امروز ، که رفتم نون برا صبحونه بگیریم ، که گفتم شب شد .

خب ، شب بخیر .  

-----------------------------------------

زیرنویس :

الف :

بیمارستان امام خمینی شهرستان اسکو ، که اونجا آزمایشا داده شده بود و وقتی آزمایشا نشون پزشک اونجا داده شد ، گفته شد بریم پیش متخصص و نشونیشم که پرسیده شد نشونی داد .

ب :

حالا ان شاءالله فرصت شد میگم ، فقط همینقد بگم که کشید به الان که شب شده و ادامه ی مطلب رو بگم .

پ :

نه :

اون دختره

که قبلا گفتم ازم قول گرفته بود که برم آزمایش بدم و ماموریتشم داده بود به :"این" که باهم رفتیم بیمارستان و رفت که پذیرش بگیره ، البته با پول :"اون" .

ت :

بقولی : نوستالوژی ! حالا بقول قدیم یا کاربرد جدیدش ؟ بمونه . 


  

ادامه داستان :

به ... .

داستان علم و پژوهش :

سلام علیکم ، شب بخیر .

سواری :

... : سواری یا ماشین !؟

... : ماشین یا جیپ !؟

خب جیپ که بعد از اون بود که :

اون چیه ؟

... : دلاور ...

اون چیه ؟

... : جیپ ...

که دیگه لازم نشد :

اون چیه ؟

خب برا اینکه دلاوری :"سوار" ش (الف) ... .

خب ! پیش از اینکه برم بخوابم یه تشکرم بکنم و نذارمش برا فردا .

آخه امروز که گذشت ، نوبت گرفته شده بود برا :"سونوگرافی" ، ضمن رفتن به همون بیمارستان تو شهر اسکو برا این ، که تو هفته ی قبل آزمایش خون و ادرار نوبت هم داده بود ، اول بگم که نتیجه ی آزمایش شکر خدا همش :"نگاتیو" یا منفی بود و فقط ادرار :"زرد" بود ، پس امیدوارم رفع نگرانی شده باشه ! برا :"اون" ی که اصرار داشت و گردنم گذاشت و ازم قول گرفت که برم آزمایش بدم !

که همراه با یه خاطره هم بود ! آخه وقتی وارد بیمارستان شدم ، آقایی که دم در نشسته بود که دید ایستادم ، گفت بله !؟ گفتم بذار اونا ، که حاج خانوم و دختر خونه بودن و داشتن میومدن ، بیان ببینیم چی میگن ! و وقتی اومدن و گفتن آزمایش می خوام بدم ! طرف یه نگاهی کرد بمن ! که گفتم الان داره میگه اینا منو آوردن که ازم آزمایش بگیرن و ببین ... !

خب ، برا رفع نگرانی از "سونوگرافی" بگم که سنگ و منگ و ... خبری نبود و فقط :"پروستات" بزرگ شده ، که دکتر ، یعنی پزشک بیمارستان گفت برم بیمارستانی در قره آغاج تبریز پیش متخصص :"ارولوژی" ، همین !

پس جای نگرانی نیست ، حالا اینکه گفته بشه :"شاید" نیاز به عمل داشته باشه ! خب : شاید !

خب ، ضمن تشکر از :"دختر" خونه و خصوصا حاج خانوم که منو بردن برا آزمایش ، یه تشکر لازمه بکنم از :

اون دختر

خصوصا برا اینکه دفترچه ی :"سلامت" م پیدا نشد که ازش استفاده کنم !

خب ! ازش استاده نمی کردم ، از قبلیشم که اونم تمیدد شده بودم استفاده نکرده بودم ، قبلیشم سفید سفید بود که داده شد برا تمدید ! خب ! برا همین اصلا یادم نمیاد کجا گذاشتم !؟

خدا :"خیر"ت بده دخترم ! تشکر .

خب حالا برم بخوابم ، شب بخیر .

------------------------------

زیرنویس :

الف :

"شاید" م شده بود !

حالا اینم چه تاثیری در من میذاشت ؟ بمونه !

و برا همین نپرسیدم ، و پرسش این بود که : آیا تا حالا (ب) سوار ماشین شدین !؟ ماشین چطور !؟

ب :

تا الانم ، که روز دوازدهم اسفند 1397 هجری شمسی شب شده !

همچنین تا زمان (پ) یا وقتیکه چشتون به این نوشته میفته و می بینید !

تا :

"گام دوم" ماشینو مطرح کنم ! ان شاءالله ، بعد پاسخ پرسش ، و این یعنی اگر به این پرسش پاسخ ندادین ، یعنی بعد طرح :"گام دوم" به جمع پیوستین ، چنین پرسشی مطرح شده .

پ :

بمونه انشاءالله به :"زمان" یا وقتیکه "گام دوم" رو مطرح کردم ! خودشم با اولین یا :

نخستین

بارش ، بار "زمان" رو میگم . 


  

سرریز :

سلام علیکم بچّه های گلم .

به نام خدا

خب اسم قصه ی امروزمون چیه !؟  

یکی از بچه ها :

آقا اجازه ؟

بله ؟

... : امروز جمعس .

آفرین ! راس میگه ، گفتم :

امروز ...

خب اسمشم که گفته شد ، چی بود ؟

... : جمعه .

آفرین ! می تونین برین ، یا علی .

یکی از بچه ها : بله آقا ؟ (الف)

یکی دیگه از بچّه ها : آقا اجازه ؟

بله ؟

... : اسم داستان ! چی بود ؟

یکی بود ، یکی نبود ، غیر از :"خدا" هیشگی نبود :

سرریز آب (ب) ... :

... تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أَکَانَ لِ ... .

باب السجّاد (پ) :

با سلام به آقای :"دوم" جوانان اهل بهشت :

سلام علیکم

بعد از انتشار :"بیانه" ای که خبرش داده شده بود (ت) ، که من چون از سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دیدم و شنیدم ، که رو خوانی میشد ، رفتم سراغ رسانه های مکتوبش ، که خودم بخونم . (ث)  

نشر نوشته شدشو که از روزنامه ها خواستم داشته باشم (خ) ، بعضا همراه تصویری (د) بود ، که منو یاد :

ما (ذ) اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند

م انداخت و گفتم یه سلامی بدم به کربلا .   

البته از راه دور ها ! قبلا گفتم که من تا حالا خارج نرفتم ! هنوز مشهدیم و کربلایی نشدم ! ولی ان شاءالله قسمتم بشه ، اینجوری که اذن دخول گرفتم اجازه میگیرم ، مثل مشهدی که رفتم ! و خدا کنه که مثل مشهد اونجاهم مثلا سرما نخورم و یه اجازه ای هم از باب العلی بگیرم ان شاءالله ، که این یکی با باب الکاظم مشهد فرق داره ! مگه اینکه ... !

آخه حضرت ابوطالب علیه السلام که مثلا در حدیث قدسی آقا اما رضا علیه السلام ، در نیشابور ، نیومده که !

بلکه واسطه ی بعدی پیامبر صل الله علیه و اله و سلمه !

شب بخیر .

--------------------------------------

زیرنویس :

الف :

ان شاءالله خدا حفظش کنه ، یه همکاری داشتیم تو قم ، مدرسه ی شهید سید مصطفی خمینی ، تو شاه ابراهیم خیابون بیست و دوی بهمن ، که داداشی داشت که اسمش :"ماشاالله" بود .

یه روز تو دفتر مدرسه ، یکی از همکارا گفت ، یو یه سینه زنی مداح ، به سینه زدنی سینه زنان ، وقتیکه مداح وامیسته ، گفت :

ماشاالله

"ماشاالله" گفت : بله حاجی ؟

ب :

... : سلام بر حسین !

پ :

ت :

مثلا از تلویزیون .

ث :

خب برا اینکه مگه بی سوادم ! که یکی دیگه :"برا" م بخونه ؟ مگه اینکه نه تنها فقط خواندی نباش !؟ حتی فقطم "برا" چشم ! حتی برا :"لبیک" بینایی اونم نباشه ! بلکه ... (ج) .

ج :

نقله که آقا امیرالمومنین علیه السلام ، شش ماه در خانه نشستن و کتاب وحی را جمع کردن ، ولی وقتی خواستن در اختیار :"مردم" قرار دهند ، مورد قبول :"حکومت" (چ) قرار نگرفت .

چ:

حالا حکم یا فرمانی که می داد ، طبق چی بود !؟ بماند ! و اینم که خود را جانشین کی عنوان می کرد !؟ آیا جانشین :"مردم" !؟ که انتخابش کرده بودن !؟ یا پیامبری که پیامی آورده بود !؟ از طرف خدا !؟ و حتی پیامشم شفاهی :"بیان" (ح) کرده باشه !؟ و نه مکتوب یا نوشته شده ! اونم در حالیکه پیامبر و پیامبران قبل از ایشان :"کتاب" داشتن !؟ ولی آیا خاتم آنان نداشته !؟ بمونه !

ح :

"بیان" فقط اونی که گفته میشه برا گوش ، حتی مکتوب یا نوشته شده ی اونم برا چشم ! مثلا به اسم :

بیان نامه !

ختم ! بیان همونیه که آقا امام جعفر صادق علیه السلام فرمودن : گفته ها رو بنوسید ، تا بمونه ! یا بقولی :"ماندگار" باشه ! که ان شاءالله فرصت شد بیشتر به عمق این فرمایش اشاره ای می کنم ، فعلا همینقدر گفته باشم که سوغاتی رو که در نوشته های قبلی گفتم از مشهد آوردم ، چی بود !؟ اونی که گفتم :"یادداشت" ش کردمو میگم !؟ این نبود :

#یادمان_می_ماند

#یادش بخیر !؟ رو که به :"کتاب خونه" پس ندادم ! بقول استادشهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون :

زاینده

شو چرا ! مگه اینکه هنوز دارم بهش ، بقول استادشهید ، که گفتم :"فکر" می کنم ، یا بقول خودمون می اندیشم که ... .

خ :

مگه اینکه حفظ شده باشم ! و دیگه نیازی به رو خونی اون ! نداشته باشم ، و این ! نیازمو برطرف میکنه ، البته اگه #یادم نره ! که ان شاءالله فرصت شد به اینم بیشتر اشاره می کنم ! فعلا همینقدر گفته باشم که بستگی داره به :"زاینده" بودنش ! که چقدر باشه !؟ قدّ حفظ شده ی قبلی که نمی تونه باشه ! کوچیکتر یا :"اصغر"شم که ، خب :"به تعبیر معروف" چو :"اکبر" اومد اینم اومده ! بیاد !

د :

نقاشی .

که علاوه بر :"نام" گذاریها توش ، خود نقاشیم بیاناتی داشت !

خصوصا یکی که گویا :"مبصر"ی اونو کشیده ! یا گذاشته بود تو صفحه ی اولش ! آخه گفته بود مثلا :

برپا

ذ :

البته نه قدّ اونا که تو نقاشی کشیده شدن ! که سر جمع سر شماری بشن :"هفت" خانم و :"چهارده" تا هم آقا هستن ، و :"آقا و خانم" جوان و زیر چهلم نشون داده میشن .

البته نه نظامی ! شاید برای اینکه "آقا" باشه !؟ یا "خانم"!؟ یا با کدوم لباس یا :"تن پوشی"!؟ از این :"دو" !؟ شم بمونه ! تا :"بیست و دو نفر" کامل بشه !؟ خب ، میشه گفت که بخاطر شهادت همکارانشان !؟ در نقاشی نقششون حضور بهمرسانده نشده .

تسلیت !

البته نا گفته نمونه که امام جمعه ی امروز تهران در :"نماز" گفتن بیانیه :"برا" #همه داده شده ، پس :"حکما" بدست امام جمعه ی تبریزم رسیده ، و همینطور امام جمعه ی جماعت شهر ما هم ، و امام جماعت محل سکونت ما هم بدست من میرساند ، که بدست جوانان زیر چهل سال خانه هم برسونم .

مگر اینکه مثل :"گام اول" باشه هنوز ، حتی اگر شخص :"دوم" مملکتم همان "برا" #همه را بگوید و به دست خودش و دیگر قوایش برسونه ، البته غیر از مثلا :"قوای مسلح" ، و آندو قوا هم مثل رییس قوه ی مجریه ، به :

ناس

یا مردم و یا جمهور خود در جمهوری اسلامی ایران برسونن ! که لازم نیست دیگه منتظر رسیدنش بدستم باشم ! و لازمم نیست که بفکر یا اندیشه ی رسوندش به :"دختر و پسر" خونه هم باشم ! خب ! برا اینکه اگرم اونا زیر مجموعه ی یکی از قوا باشن ! بدستشون میرسه دیگه ! مگه اینکه اونام مثل من برن سراغ مثلا روزنامه ای که متن بیانیه رو منتشر کرده !

راستی اون خبریم که در همان روز خبر بیانیه ، تلویزیون داد ، امروز محقق شد ! یعنی یارانه رو گرفتیم ، :"کما فی السابق" ، نه از مثلا صندوق مسجد محل ، که خبر می تونه داشته باشه برا حذفش از اونایی که در محل نیازمندش نیستن ! که گویا مسئله شده برا :"حذفش" و راهش مثل راه رسوندن :"بیانیه" به #همه بلد نیستن دست اندر کارانش ! 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :131
بازدید دیروز :173
کل بازدید : 1343669
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ