سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3

سلام علیکم 

صبح جمعه ی شما بخیر و مبارکی . 

شهر آرمانی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، ... .

علاوه بر باب بندی علوم ، که در بحث قبلی گفته شد ، از جمله گفته های معلم ثانی ، یکیم گفته ی :"مدینه ی فاضله" هست ، که از آن به :"آرمان شهر" م تعبیر شده ، در برگردانش به فارسی . 

ولی نکته ای که شاید مغفول مانده باشه اینه که این گفته پس از آن گفته ای از ایشونه که در بحث قبلی مطرح شد . 

البته همونطور که گفتم با (ماندگاری) اون گفته که گفته ی اصلی ، بنیادی و اساسی منجمله همین بحث مدینه ی فاضله ی یا آرمانشهری ایشونه ، نه صرف نظر از اون ، یا به فراموشی سپردنش . 

مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، ... .

مثل به فراموشی سپردن (من ) ، چه من من و چه من شما و چه من دیگری ، که در بحث قبلی گفتم ، در (اقدام) به کار یا (عمل) ی و کار بعدی و کارای بعد اونم ، حالا چه دو کار باشه ، مثل اون دوکاری که گفتم به قول استاد شهید : در همه ی علوم یا دانشها ، کار عبارته از این دو کار ، کاری که مبدع یا ابداع کننده ی اون رو گفته شده که فارابی یا معلم ثانی بود ، و تا الانم دیگران (در همه ی علوم یا دانشها) از اون پیروی کرده ان . 

البته این به تعبیر من بود از خلاصه ی فرمایش استاد شهید . 

فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ، ... .

اونم نه من معلم و اول و دومشو و پیروانش !

خب برا اینکه فقط معلم ، استاد ووو که نمیگه : من !

یا فقط منکه نمیگم من ، شما و دیگری چی ؟ یا بقول مقام معظم رهبری ، در فرمایشات اخیرشون بمناسبت روز مبعث ، آیا فقط سرمایه دارجهانی ، حالا صهیونیست یا ... بمونه ، و یا فقط آمریکاش ! من داره ؟ و دیگه هیشکی از نعمت من برخوردار نیست !؟

خب همونطور که در پرسش بحث قبلی مطرح شد :

... کی ماندگار نیست !؟

وقتی بجز سرمایه دار دیگری از (سرمایه ی ) من برخوردار نباشه ؟ حالا چه در غرب و آمریکا ، و چه در شرق و بقول مقام معظم رهبری : غرب آسیا .

اونم در جاییکه نه تنها در نماز جمعه ، جماعت و فراداشم گفته میشه : ایاک (ن) عبد ... .

نه ایاک اعبد .

هرچند پرسش روشنه ، ولی برا روشنتر شدن بد نیست اشاره ای بکنم به همون اثر :"خوب" استاد شهید ، یعنی "آشنایی با علوم اسلامی" ایشون .

ایشون در قسمت بعد از نخستین علم یا دانش اسلامی ! و بعدیش ، در آشنایی با علم یا دانش :"فقه" یه گفته ای دارن که به روشنتر شدن پرسشم  کمک میکنه ، اونم اینکه ایشون مراجع رو هم مقلد می دونن ، منتها :"مقلدین بزرگ" .

چراش لطیفتره ! می فرمایند : برا اینکه بعد شیخ انصاری ، که حدود سیصد سال میگذره ، مراجع پیرو ایشون بوده ان .

خب ، حالا پرسش اینکه که کدوم معلم ، استاد ووو پیدا میشه که معلم ، استاد ووو نداشته باشه ؟ صرف نظر از اینم که اصلا معلم ، استاد ووو یعنی چی !؟ یعنی معلم ، استاد ووو ی کی ؟!

آیا همونی که از نعمت گفتن (من) و مثلا من طلبه ، دانشجو ، دانش آموز ووو ی شاگرد همون استاد محرومه !؟

مثل (سقراط ) در پرسش بحث قبلی ؟!

و در مدینه ی فاضله ، یا آرمانشهر یه نفره ؟! اونم نه اونی که حتی نماز فراداشم میگه : ایاک نعبد !

نه : ایاک اعبد !


  

اندیشه ی بالا ( پیش از پایانی) :

شبت بخیر .

... قَالَتْ نَمْلَةٌ ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... أَوَلَمْ یتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ ... وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ ... .

پیش از پایان این بحث بد نیست مثلا ببینیم ، اصلا چرا ببینیم ! هرچی که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بگه ، وقتی که میگه :

از میدون ونک تا میدون آرژانتین

یا مثلا همون که :

به خانه بازمی گردیم

، حالا از کجا؟ به خانه برمی گردیمم هرچی اون بگه ، مثلا همون خیابون میون دو میدون ، یا همون میدون مبدا ، اصلا همین خونه که از اون رفته باشیم و : به خانه برمی گردیم .

خب بله ، اگه دارن برا خودشون میگن به ما ربطی نداره ، ولی وقتی برا ما میگن فرق داره ، فرقشم اینه که خب ما مثلا مست نکرده بودیم که عقلمون سر جاش نباشه ، تو خوابم که راه نیفتادیم از خونه بریم بیرون ، یا تو خواب دیده باشیم بعنوان مثال تو میدون ونکیم ، یا اونجا بهوش اومده باشیم دستمون تو دست :

پلیس ، دکتر و روانشناس ... ، یا ...

باشه ، یعنی دستم نداریم که بگیرن ببرن میدون آرژانتین ، یا برگردونن خونه ؟

گوش چی ؟ که گوشمون بگیرن ؟

خب تا کی ؟ هنو که نمردیم ! هرچیم که خورده باشیم و هرچقدم خوابمون سنگین باشه ، آخرش چی ؟ نکنه فقط همون که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران میگه "موقت" ه ؟ و مستی و خواب ما ابدیه ؟

یادمون نره که ما کاری به هوشیاری و بیداری ولو "طولانی مدت" سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نداریم ، با خودمون کار داریم و کاری بکار بیرون از خونه نداریم .

خب با سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایرانم  دشمنیم که نداریم .

فقط می خوایم ببنیم بعنوان مخاطبش چی داریم ؟ تازه اونم برا اینکه :

اقتصاد مقاومتی 

--------------------------------- 

بعد نوشت : 

قبول باشه عزیزم 


  

اندیشه ی بالا (7) :

شب بخیر

جاش بود اینو :

اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَیرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ

امروز بگم که موند برا شب ، البته یادم میاد قبلا با هم خوندیم و حرفشو زدیم ، که از کجا معلوم فردایی داشته باشیم ؟

اینم یادم میاد ، در اینجا هم ، گفته باشم که یه روزی تو دفتر مدرسه ای در قم به همکارای آموزگارم گفتم اگه پدر مادرا بچه هاشون مدرسه نفرستن ، نه تنها ما به کی درس بدیم ، بلکه اداره و وزارت آموزش و پرورش آنوقت یعنی چی ؟

مثل اینکه اگر ما کاری به کاری یکی نداشته باشیم مثلا برای چی زنگ بزنه به پلیس صد و ده ؟

یا اگه یه کاری نکنیم و مثلا حرفی نزنیم کی میگه خودتو به دکتر نشون بده ؟ یا به روانشناسش ؟ مشاورم همینطور ، حالا :"بالا" بمونه ! 

البته اینا که گفتم پس از اینه که ما بخوایم از خونه بیرون بریم ، مثلا به اونجا ! حالا چه میدون آرژانتین بهش گفته بشه و چه هر جاییکه بیرون از خونه باشه ، از خونه بگیر برو تا به "بالا " ! اونم :"بچه های بالا " ! و بزرگتر شون بمونه !

وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ

و درست همین جاس که سرو کله پلیس راه خونه تا اونجا پیدا میشه ، بعبارت دیگه مثل همون وزارت و اداره ای که گفتم دم و دستگاهایی مثل پلیس راه اندازی میشه ، میون اینجا و اونجا و اونجاها .

آخه اونجا که بقول مقام معظم رهبری :"حدیقف" نداره که به اونجا رسیدنمون همانا و مثلا پلیسم بره دنبال کار خودش ، نه اینکه بره یکی دیگه رو بیاره اونجا ، ووو ، نه مثلا بره استراحت کنه ! یا منحل بشه ، چون کاری دیگه ای نمونه که نیاز به مثلا پلیس راه داشته باشه ، مگه اینکه چی ؟ همون که امروز گفتم :

به خانه برمی گردیم

خب از اونجا دیگه ، نه از اینجا یا خونه که ، اونم خونه ای که توش نماز شکسته که نمی خونیم ، تو راه ، اونم بعد چهار فرسخی نماز شکسته میشه .

مگه اینکه گفته بشه نه تنها پلیس ، بلکه دکتر ، مهندس ووو ، حالا نه اینکه فقط اینا ، بلکه حجج اسلام و آیة الله هاشم فقط مثلا راهنمای ما تو راه نیستن ، اینجا و اونجا و لا حد یقفشم ، بلکه پیش از اینجا ، یعنی خونه ، بلکه در جای جای هریک از ما هم ، و نه تنها در چشم ، گوش ووو ظاهر ، بلکه مابعد طبیعه ی اینا ، از حسشون گرفته لغایت بالا بالاشم نقش دارن ، البته نقش راهنما دیگه !

مثل همون که روانشناس ، دکتر روانشناس موقت و بلند مدتشو میگفت ، که فقط موند ازش پرسیده بشه که اینجا ، میدون ونکشو میگم ، آیا مثل اونجاش ، میدون آرژانتینه ؟ نه موقت و بلند مدتش ، که حد یقفم داشته باشه ، یا اونجا که برسیم اینجا نیست !؟ آخه اینجا هست ! حالا بین ایندو ، تو راهو میگم هست ؟ نیست ؟ یا هم هست و هم نیست ؟ یا هیچکدومش ؟ بمونه .

آخه هیشکی ، هنوزم که خبر نداشته باشه ، هیشکیم (راهنمایی) ش نکرده باشه ، از دکتر و مهندس وووش گرفته تا بالا بالای غیر ایناشم ، منکه خبر دارم اونجا چه خبره ! اونم برا بلندمدت ! حالا اینجا رو هرچی گفته بشه ، میگیم موقته .  

شب بخیر تا فردا ان شاءالله تعالی . 


  

نماز آخر :

... وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ ، إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لَا یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ، ... .

سلام علیکم

نماز وسط  !؟

اول امروز رو تبریک بگم ، اولین جمعه آخرین ماه سالو ، یعنی ماه اسفند .

وبعد :

چرا ؟ خب اول فرق داره با "یک" ، چه رسه با "صفر" !

چراکه  آخر داره ، تازه وسطم دارن ، اول و آخرو میگم .

اینارو برای این گفتم که یکی دیشب گفت : دیگه ننویسم ! حالا بعدش گفت  اونوقت همه چی درست میشه ، بمونه .

که یاد بالاتر از خبر دیشب تلویزیون افتادم ! و اون خبرش که تو چیزی که صهیونیستها ساختن چیزی نوشته نشه که دست اونا میفته !

قبل از اونم یاد درسهایی از قرآنش افتادم و اون گفته که باهمه حرف زده میشه ولی با خدا ...

راستی با خودمون چطور !؟ که با همه حرف زده باشیم ! حتی با صهیونیستها !

کی ؟ یادمون میاد ؟ آیا دراولین بار که چشم ما به خودمون افتاد ؟ آخرین بارم داره ؟ یا هنوز این وسط مشغولیم !؟ و از خود فارق التحصیل نشده ایم که به یکی دیگه مثل خودمون بگیم با اونا حرف نزن ، باخدا حرف بزن ؟ 

خب ، حال ببینم اونی که دیشب گفت : "دیگه ننویسم ، ... " چی گفت !؟ نه اینکه :

 آیا به خودشم گفت ؟! و خودشم چیزی نمی نویسه ؟ ووو ؟

و مثلا بقول شاعر : ... ، چون بخلوت می روند "یک" کار دیگر ... ! 

یعنی می نویسن ، البته نه بقول شاعر .

حالا بقول درسهایی از قرآن تلویزیون با دستی !؟ تو دست خدا ؟ یا تو دست صهیونیست !؟ اونم بقول بالاتر از خبرش ؟ بمونه .

یا "یک" دست در دست خدا !؟ و "یک" دستم دست صهیونیست !؟ و یا هردوش دست یکی از این "دو" تا !؟ هم بمونه .

چراکه اول ببینم دست دارم ؟ مثل اون ؟ که دستمو بذارم تو دستش ؟ تا بعد بریم سر دست واسطه !؟

حالا چه واسطه ی اون !؟ دست من و دست خدا ؟ و چه مثلا وایبر viber 

دست دومو میگم ، گفتم که با دست یک ، دو ... ، فرق داره و دست نه تنها آخر ، بلکه وسطم داره  . 

البته فعلا با اون دست !؟ که دست من باشه گفتم : 

خب ، حال ببینم اونی که دیشب گفت : "دیگه ننویسم ، ... " چی گفت !؟


  

سلام علیکم بابایی 

بنام خدا 

عمو داره میاد ، بیای می بینیش ، اونوقت منم تو رو می بینم ، تازه با هم آلّا هم می کنیم 

یادته که ، اسب سواری رو میگم 

 

                                                                                               دختر پسر بزرگ خانواده

 


  

 

نماز :

بسم الله ... ، الرحمن الرحیم ، مالک یوم الدین ، ایاک نعبد و ... .

با سلام و از جمله به بچه های گلم .

آشنایی با نماز :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، ... .

اول می خوام ، هم دلم می خواد و هم فکر می کنم بهتره ، یه خاطره براتون بگم .

خاطره :

یادم نمیاد تا حالا یه بار نماز جمعه رفته باشم الا یه بار ، نماز جماعت چرا ، تو مسجد محل سکونتمونو میگم ، که امیدوارم خدا از سر تقصیرم بگذره ! 

یادآوری :

یادتون میاد تو قم که بودیم و پدرتون افتاده بود زندون ، یکی می گفت مثلا بریم کمیته ی امداد امام خمینی (ره) ، و یکی می گفت بریم دفاتر آیات عظام ، ووو ؟

البته داداش محسنتون یادش نمیاد ، برا اینکه اونوقتا تو شکم من بود و هنوز چشم به این دنیا نینداخته بود . 

که وقتی به ملاقات پدر رفتیم گفت برید پیش پدر محل سکونت ، و بعد برید پیش پدر شهر ؟ که وقتی پیشش رفتیم ، پدر شهرو میگم ، خدا بیامرز گفت : من طلبه ای بیش نیستم . 

پرسش :

حالا شاید پرسیده باشین که چرا نگفت بریم پیش خدا بیامرز بابا بزرگ قمی ؟ که خبر داشت و ملاقاتشم میرفت و براش یه بار مجله ی حوزه :"ویژه مدارس علوم دینی" برده بود .

همون مجله ای که پدرتون اون نامه ی بهار سال صلح رو برا اونم فرستاده بود ، و بعدا گفت که دیگه براش ننویسه ، نه مثل یکی دیگه ، یعنی صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران ، که گویا هنوزم می خواد براش بنویسه ! البته اگه بقول معرف سکوت علامت رضا باشه ، البته بعد فرض اینکه بدستش رسیده باشه . 

یا شاید پرسیده باشین چرا وقتی پدر خدا بیامرزم با خبر شد و اومد قم و رفت ملاقات ، ملاقات پدرتونو میگم ، بهش گفته باشه دخالت نکنه ، خصوصا از طریق بنیاد شهید ؟

خب شاید برا اینکه ما تو مثلا عربستان سعودی زندگی نمیکردیم ، که ملک عبدالله بره ، ملک سلمان بیاد سرکار ، سرکار پدری مملکتو میگم ، که امام جمعه ی شهراش ، محله های شهرم همینطوری باشه . 

چی ؟! (لبخند)

حاج حسن خلیلیان؟! آقای پیروی ، شهردار قم ؟! ووو ؟! 

چی (سئوال و تعجب ) خاطره

مگه نگفتم ؟! قبل از نمازو میگم ، نماز ظهرو میگم ، قبول باشه .

آخه پیامبر میگه ! نماز قبول بشه بقیشم قبوله ، حالا ماسوی یا بقیه و یا ... ؟ بمونه ، آخه مثلا وقتی بقول پدرتون که میگه مرحوم علامه فرمودن : نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج و ...

خب این یعنی چی ؟ نماز چشو میگم ؟ که ایشون بعنوان مثال فرموده : چشم ما

گوش و بقیه اعضای بدنمونم ، بقول پدرتون بدنی مثل پدرمون حضرت آدم علیه السلام ، مثل چشی مثل چش پدرمون حضرت ابراهیم علیه السلامه ، و نماز که فقط اختصاص به دل یا قلب محمدی ما نداره . 

بقول پدر ما وقتیم مثلا گوش میدیم به حرفی با گوش حضرت موسی علیه السلام ، بنده ی اون حرفیم .

البته حرف من الان همین نمازیه که تنایی می خونم ، و وقتی پدرتون خونه هس دیدین که با اون می خونم ، و می خوام بگم که نه تنها فراداش ، بلکه جماعتشم دوتایی و در خونه نیست ، بلکه بیرون از خونه هم داره ، فقط جماعتشو تو محل سکونتمون نمیگم . 

مثلا یه باردیگه هم ، تا امروز، رفتم نماز جمعه ! بیرون از خونه رو میگم ، نه تو خونه که مثلا وقتی بعنوان مثال آبجی نرگس و آقااسماعیل ، با دخترسون ساره اومده باشن خونه ی ما ، و ایندو خونواده نماز خونده باشیم ، البته روز جمعه هم باشه ، اگه یادتون باشه .

اینبار پدر نگفت که برم ، بلکه منو با خودش برد . 

خدا حفظش کنه ، پدر شهرو میگم ، آقای امینی نمازو ، دو رکعت خطبه رو نمیگم ، دورکعت نماز ظهرو میگم ، دوبار خوندن ، نمی دونم براچی ؟ وقتیم بعد نماز با پدر برمی گشتیم خونه ، وقتی ازش پرسیدم ، اونم گفتم نمی دونه چرا . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :405
بازدید دیروز :194
کل بازدید : 1345523
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ