پیامبر اعظم :
اطلبوا العلم من المهد الی الحد .
سلام علیکم .
شکرخدا که فرصتی دست داد تا باز هم خدمت شما عزیزان برسم و چشمم بجمال فرمایشات شما روشن بشود . حالا آیااین سعادت پی در پی که در این دو سه روز بهاری شامل حالم شده در سایه ی چیست ؟ یابازگشت چیست !؟ بعبارت دیگر چه شد که این شده ؟ علی ای حال شکر .
آنهم امروز ، که تا یادم نرفته در این فرصتی که دست داده ، اول اولین جمعه ی سال نو را تبریک عرض کنم .
خب ، کجای هفت شهر من بودم ؟ آری ، اندرخم گوشه چشمی که به این سیاهه یا عرایض بنده داشته باشید ، یعنی نه تنها الباقی ، بلکه عرش شش روز دیگر هم بماند .
باز در این هم بد نیست اول بریم محضر استاد شهید ، هر چند کمافی السابق ، مثل : ( داستان راستان ) متفکران اسلامی ... ، گوش جان می سپارم به قول و نقل قولی علاوه بر این را هم .
مرحوم علامه در اصول فلسفه و (روش) رئالیسم ، پس از پیدایش کثرت در ادراکات در مقاله ی پنجم به پیدایش کثرت در علم و اداراک پرداخته اند و تحت عنوان ریشه های نخستین ادراکات و علمهای حصولی ، این گونه مطلب را طرح فرموده اند : ( در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد و ... فرض کنیم یک سیاهی .. دیدیم ... . ) ، و استاد شهید هم در پاورقی هر جا لازم دیده اند توضیح داده اند .
خب شش هفت صفحه ای میشود متن و پاورقی روی هم ، بنده فعلا با همین رفت و آمد چشم کار دارم ، یابعبارت دیگر شب و روزش و یا تنزل و قیامش .
و اینکه در این رفت و آمد : ( بزرگ ) تر چشم این وسط ، که : ( گوش بحرف ) ش بدهد در کدام طرفست ؟ در ( جهان خارج ) ؟ یا طرف دیگرش ؟
و اگر مقصود جناب دکتر غریب این باشد که چشم هم : ( مابینهما ) عالمی داشته باشد چه ؟ آیا این جهان هم حرفی برای خودش ندارد و : ( دربست ) بحرف یکی از دو طرفش یا هر دو طرف ؟ ووو ؟
حالا بماند که جناب دکتر بجای تکبیر : ( زنگ خطر ) را بصدا در آورده اند ، ولی اگر و فقط اگر هم چشم با دو جهان ، مثل همان جهان خارج و دیگرش سرو کار داشته باشد و هریک از این دو هم برای خود حرفی داشته باشند چه ؟ کدامیک ازدو جهان به حرف دیگری گوش بدهد ؟کوچکتر بحرف بزرگتر ؟ خب کدام کوچکتر و کدام بزرگتر ؟
حالا بماند این وسط که مثلا وقتی برای اولین بار چشم شما مثلا به این سیاهه یا عرایض بنده افتاد ، فرق داشته باشد با همین از طرف مثلا چشم بنده !؟
تابعد ، فعلا خدانگهدار .
بنام خداوند جان ... .
: پیامبر اعظم : اطلبوا العلم ولو بالسین .
سلام علیکم .
ضمن تشکر از عزیزانی که سال نو را تبریک گفته و بفرمایند ویا عرض ادب ، سلام و تبریک بنده را پاسخ داده یا بدهند وعرض پوزش از عزیزانی هم که در فرصت قبلی موفق به زیارتشان نشده باشم خصوصا دوستانی چون : ( م ) و گلهایی چون همسفر مهتاب ووو ، که بیشتر ایشان : ( یک قدم ) ی جلوتر بوده اند تا بنده ، عرض شود که بیشتر برای این خدمت رسیدم که از فرمایشات شما بهره مند شوم تا اینکه مثلا یکی دو تعبیر در نوشته ی قبلی را اصلاح کنم .
هر چند صد رحمت به همان این چیه پنتیوم دوی خودمان در خانه ، تا این نسل چهارش در این چیه کافی نت ، چه رسد به : ( نسل سوم ) ش .
فقط گوش شیطان کر امیدوارم که این کفران نعمت ، همین را هم از کف بیرون نیاورد که اینجا هم ارتباط یک طرفه شود .
برای خالی نبودن عریضه هم گفتم که در راستای همان بحث : ( جالب ) جویای : ( بزرگ ) همان کلان شهر من یا مدینه ی : ( انا ... . ) باشم که بعرض رسید ، که در هفت سینش عقل ( بزرگ ) تر بود یا فکرش ؟ ویا ذکر همان انباری و یا مجموعه ی همان ( دو رقمی )در انباری یا حافظه ی آندو ؟ یا قلب ، یا حس و یا عضوش ؟ که مثلا در این ایام مثلا چشم اندازی بهاری پیش رو دارد ؟
با امید به اینکه مثلا گوش شما هم مثلا آواز خوش پرندگان را در این حال و هوای بهاری بقول ( پیامبراعظم ) : کما هی ، که مطبوع سامعش می باشد نقل کند ، مثل فرمایشات شما که امیدوارم بازهم فرصتی دست دهد که از آن بهره مند شوم انشاء الله تعالی ، تا دیدار بعد فعلا خدانگهدار .
بسم الله الرحمن الرحیم .
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مــــــــدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال .
سلام علیکم .
ضمن تسلیت بمناسبت اربعین و تبریک سال نو عرض شود که چندی پیش بنده زاده خبر آورد که برادر بزرگوار آقا سید محمد رضا واحدی عزیز این چیه کافی نت را پیشنهاد فرموده اند ، حسب الامر پریروز بود که بقول برادرمان آقای حاتمی زاده ی عزیز فرصتی دست داد که این را هم تجربه کنم و نظرات شما عزیزان را تا آنروز خلاصه در این چیه فلاپی بزنم و بیاورم خانه .
امیدوارم که باز هم فرصتی دست دهد که این نوشته را هم تقدیم حضور بنمایم و بدین وسیله تشکر ی هم کرده باشم از عزیزانی هم که آقا مسعودمان ، یه مسافر عزیز فرموده اند :
برادر، می بینید که در غیاب شما دوست محترممان دکتر غریب و قصه گو بازار همفکری را گرم نگه داشته اند تا شما بیایید.
قصه گو ی عزیز فرموده اند :
از فکر و همفکری بگیم .. (فکر) می کنم سوال دکتر غریب جالب باشه برای بحث ..
خب چه مانعی دارد ؟
هر چند منتظر قصه ی مثلا علومی بوده باشیم که پسوند اسلامی دارد ، : ( چراکه ) هرچند هم استاد شهید : ( داستان راستان ) متفکران اسلامی را با حکمت متعا لیه ختم بخیر فرموده باشد ، و لی پرچمداران اندیشه ی اسلامی پیش از ملا صدرا هم مثلا معلم ثانی ، شیخ الرئیس و دیگرانی بوده باشند که مثل مثلا دست اندر کاران با روش جدید اندیشه ، که نه تنها در دانشگاههای دیارمان ایران ، بلکه در مدارس : ( ویژه ی علوم دینی ) ش هم جا افتاده و بلکه مثل روش قدیمی اندیشه پسوند اسلامی را هم گرفته باشد ، در عصر حاضر یا در دوران غیبت قائم ال محمد صل الله علیه و اله وسلم بسر برده باشند ، ولی در مثل مثلا علاقه به آثار یونان باستان ، مانند علاقه به دانش روز ، مثلا علاقه ی خلیفه ای از خلفای عباسی در عصر عالم ال محمد صل الله علیه و اله وسلم به علم یا دانش را هم در تاریخ می توان دید ، در حالیکه نه تنها مثلا باب شهر دانش اعلام فرموده که : سلونی قبل ان تفقدونی ، بلکه مثلا از باقر ال محمد صل الله علیه و اله وسلم نیز نقل است که : اگر بود کسی تمام علوم را از کلمه ی ( صمد ) می شکافتم .
آری ، برای پیگیری پرسش جناب دکتر غریب هم جالب است که فرموده اند :
آیا می شود حرف بزرگانمان را دربست بپذیریم حتی وقتی فکرمان و حاصل تفکر و تعقل مان موافق نیست؟
خب ، ببینم بنده برای پیشبرد بحث چه قدمی می توانم بردارم که بقول مقام معظم رهبری ، امسال در مشهد : ( یک قدم ) ی هم که شده پیش برود .
خب شکر خدا در این صورت مسئله هم که یک فکر داریم و هم یک عقل و بقول ما ترکها چرا راه دور برویم ؟ ببینیم کدامیک از ایندو : ( بزرگ ) تر ست ؟ تا بعد ببینیم که مثلا کدامیک کار ی به کار دیگری ندارد ؟
( چراکه ) فعلا کاری به کار بزرگتر در خانه و خانواده هم نداریم ، چه رسد به بزرگتر در جماعت محل و جمعه شهر و دیارمان ایران هم ، آنهم در شکل جمهوریش و حتی با پسوند اسلامیش ، چراکه شاید ( بزرگ ) تر هم در آن مثلا هم رسمی داشته باشد و هم غیر رسمی و ماند که کدامیک از ایندو بزرگترست .
پس بین خودمان می خواهیم ببینیم که مثلا از عقل و فکرمان کدام بزرگترست ؟ یا مابعد اعضای حسی را که : ( ذهن ) هم گفته می شود و علاوه بر عقل و فکر شامل مثلا قلب و حس هم می شود ، مثلا قلب بزرگترست یا حس ویا دیگری ؟ که وقتی هم که می خواهیم فکر کنیم بزرگترش عقل است ؟ یا مثل بعضی از متفکران اسلامی که استاد شهید فرموده بودند بزرگترش دل است ؟ و بقول بعضی ها بجای عاقلانه فکر کردن مثلا باید از دل پیروی کرد و یا عاشقانه فکر کرد ؟ مثل مثلا همین : ( عشق ) به مثلا آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، و بجای پیروی عاقل پیروی عاشق بود .
آری ، نه تنها : لها ماکسبت ، بلکه : علیها ما اکتسبت ، در حد وسع هم که در آخرین آیه از اولین سوره ی مدنی قرآن آمده ، شامل ماحصل انقلاب : ( قلوب و الابصار ) هم می شود ، ولی در صورت مسئله که فقط حرف از : ( حاصل ) کار که نیامده ، اول حرف از حرف شنوی از بزرگتر هم آمده ، و همانطور هم که قصه گو ی عزیز فرموده اند :
... من که می ترسم به حرفشون گوش نکنم ... .
و مقصود ترس عالمانه می باشد ، مقصود از حرف شنوی هم مثلا عاقلانه است .
می ماند همان که عرض شد که کدام بزرگترست ؟
حالا ، کاری هم به دستاورد نداشته باشیم که ماحصل حس است یا دل و یا دیگر ، انبارش هم بماند ، ولی ، آیا به نظر شما مثلا : مجموعه ی ( تهی ) بزرگترست یا رقم ( دیگر ) ش ؟
: ( چراکه ) مگر آخرین دستاورد دو رقم نیست ؟
( چراکه ) نه تنها در دانشگاه ، بلکه در حوزه هم که پیگیری شود ، ( شنیده ) نمی شود که : سه رقمی بزرگترست از دو رقمی ؟
چراکه داستان راستان پیدایش مجموعه ی تهی را می توان نشانی داد که مثلا در : تئوری طبیعی مجموعه ها ، که به کوشش یا تلاش ستادانقلاب فرهنگی یا شورای انقلاب فرهنگی سابق برگردان یا ( ترجمه ) به فارسی هم شده دید که چگونه به پدرمان حضرت آدم علیه السلام هم پرداخته و یا به اولین پیامبر اولی العظم .
امیدوارم که : ( نیکوتر ) از این در خدمت شما عزیزان باشم انشاءالله تعالی ، ضمن عرض پوزش از این که هنوز موفق به دو طرفه کردن تلفن نشده ام ، باز هم از خدا می خواهم که : ... حول حالنا الی ( احسن ) الحال .
به امید دیدار و فعلا خدا نگهدار .