سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ،  الَّذِی خَلَقَ ... ، إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ،  صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .  

    حفظ و نگهداری :

سلام علیکم .

    پس از مسئله ی پیدایش حافظه و حافظ مسئله مسئله ی حفظ کردن حافظ یا حقظ کننده است ، که در این مسئله هم یا حفظ و نگهداری معقول بوده ویا محسوس بقول ارسطویی ، یعنی پس از فعالیتی دستاورد آن بحافظه سپرده شده  و اگر تفاوتی هم باشد در چگونگی حفظ و نگهداری دستائردیست که پس از فعالیتی حاصل شده .

    به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری دیدیم که علم حضوری هم پس از تبدیل به علم حصولی بود که به حافظه سپرده شد و اصلا بقول ایشان پیدایش حافظه و حتی ذهن هم پس از فعالیتی می باشد و به تعبیر ایشان ابتدا فاقد حافظه هستیم .

    حالا بازهم ما کاری با مثلا چاه منار دستاورد مان نداریم که پیش از بدست آوردنش تهیه دیده ایم یا بعدش به یادمان می اید که این را کجا نگهداریم ؟ اصلا چرا نگهداریم ؟؟؟؟ کی نگهدارد ؟ ما ؟ و مای نگهدارنده یا حافظ ؟

    خب ایندو مسئله ای بود که گذشت ، ولی مسئله حالا اینست که برفرض دستاوردی ، چه افلاطونی و چه ارسطویی و چه ... ، حفظ و نگهداری آن چگونه است ؟ یا قانونش چیست ؟ یا بقول ارسطویی و دیگر روشها : دستورالعملش چیست ؟ 

    خب ( باید و نباید ) یا ( نباید و باید ) شان که معرف حضورتان هست .

    لب کلام همین ( دو رقم ) است و همانطور که عرض کردم اختلاف در تعبیر دارند ، یکی مثلا ( ایجابی و سلبی ) گفته و نطق دیگری هم مثلا ( صفر یک ) است .

   در حالیکه اگرهم ما خبر نداشته باشیم که یکی از این دو رقمشان اعلی است ، ولی بر فرض تساوی ایندو درپیدایش وشکل گیری حافظه ،  باز تقدم یکی از این دو بردیگری بعنوان دستاورد ما مسئله سازاست ، مگر اینکه این فقط حفظ و نگهداری دستاورد نیست که دو رقمیست ، بلکه دستاورد هم دو رقمیست ، که حرف این است ، جز این است ؟


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (1) یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ (2) قُمْ فَأَنذِرْ (3) ...

    حافظ :

سلام علیکم .

    گفتیم که هرچند هم  ما کارشناس ، کاردان ووو ، و مثلا همین متخصص اقتصادی که در آن نماز جمعه گفته شد حل مسئله ی گرانی بدست آن سپرده ، بلکه به او واگذار شود ، ویا همان دانشمند یا سوفیستی که داستانش گذشت نباشیم ، ولی لخت مادر زاد از تخصص هم اگر باشیم که می شود همان تفسیر امام فخر رازی در تفسیر کبیرش که به نقل از مغز متفکر انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری بعرض رسید .

    یعنی ما ، که بقول امام علی علیه السلام سه دسته ایم ، کاری با عالم ربانی یا همان دانشمند ، متخصص ووو نداریم که چه بوده ، ولی اگر ما لخت مادر زاد بدنیا آمده باشیم و مثلا به جامه ی علم یا دانش ، یا تخصص ووویی پوشانده نشده باشیم ، خب روشنه که از دسته ی سوم مردمی هستیم که مثلا در آن نماز جمعه دسته ی دومش مخاطب خطیب جمعه بود ، پس با اینکه مثل مثلا این چیه تریبین ، یا بلند گو و این چیه میکروفون ووو حضوری در جمع داشتیم ، ولو به شکل گوشتی و استخوانی هیکل و هیبت آدمی هم ، ولی ما چه به حفظ حرفی از حرفهای خطیب آن جمع ؟

    اصلا فرض : بار دیگر همان ایجاب و سلب قدیم یا همین ( صفر یک ) جدیدش ، خب ( حرف حرف ) کی ؟ آیا نقش و نگاری معقول را حفظ کرد ؟ یا بقول ارسطوئیان محسوسش را ؟ البته بفرموده ی استاد شهید که حکمای اسلامی هم افق با ارسطو باشند ، چراکه عرض شد در جمهوری اسلامی ایران زندگی می کنم .

    اصلا این هم بماند ! حال چی ؟ یعنی بعدش چی ؟ آیا هنوز هم همان رسوبی که آن روزنامه ی صبح فرموده بودند ؟ آیا باز روز از نو و روزی از نوع و یک رقم ما حافظ ؟ خطیب ؟ ووو ؟ و هنوز هم رقم دیگرش ما !؟

   بگذریم ، راستی آن روزنامه ی صبح  آخرین پیام پیام آور خدا را گرفته اند ؟ آخه مثل اینکه شاید یکی از ما نگرفته باشد ! هر چند هم که گوش و چشم و دلی برای گرفتن داشته باشد ! بقول ارسطوئیان ! چراکه حرف از مولای بعد اینست ، حرف از حفظ  این پیام است و حافظ آن .


  

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (1) ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ  (2) مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (3) وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ (4) وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (5)

پیدایش حافظه :

سلام علیکم .

    در آفرینش آفرینش ما حتی در شکم مادر هم از امتیازی برخوردارست که عقل و خرد فرشته هم به آن قد داده نشد ، هرچند که غیر ملک هم آفریده  و ما هم آفریده .  
    پیدایش از جمله ، بلکه کانون حافظه ی ما هم از خلق و خوی ممتازی برخوردارست ، یعنی هر چند مثل هر مخلوقی بی برنامه نیست ، وهر چند هم برنامه پذیر و برنامه ی خاص خود را هم مثل دیگر مخلوقات دارد ، ولی یک چیزی هست که آدمی را مسجود ملائک می کند وآن به حافظه ی فرشته هم نرسد ، هر چند که در رساندنش به ما حامل آن هم باشد .
    همچون دیروزی این به حافظه ی ما سپرده شده  ، ما در جمهوری اسلامی ایران را عرض می کنم  و بازهم این روز را خدمت شما عزیزان هموطن و هم افق تبریک عرض می کنم .
    چراکه مثلا امام صادق علیه السلام هم در افق جمهوری اسلامی ایران نیز در همین روز تبریک می گفتند ، این را برای این عرض کردم که مسئله فقط مسئله ی مثلا گرانی و پیش کشیدن متخصصان اقتصادی نبود در آن نماز جمعه جمهوری اسلامی ایران ، بلکه خطیب جمعه ی پایتختش در مسئله ی افق هم حرف از متخصصش زدند .
    بگذریم ، هرچند بی ربط به افق بحث ما هم نباشد !؟
    چراکه در مسئله ی حافظه هم آیا حرف حرف  متخصصش ؟ و الباقی ؟! هم مثل مثلا سنگ :
لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ ... ؟ یا حتی مثل فرشته هم فرمانبردار ؟
    آری ، پس از پیدایش متخصص مسئله ای نیست ، ولی تخصص پیداکردنش چطور؟ در پیداکردن متخصص را عرض می کنم ، نیازی به تخصصی نیست ؟
    خب بسم الله .... ، یا ایهاال ( پیچیده جامه ی تخصص برخود ) ، قم اللیل ، کم و زیادش ، ارزان و گرانش هم بماند ، چراکه کور ، بی نیاز از تخصصی برای پیدا کردن متخصص را عرض می کنم ، از خدا چه می خواهد ؟    خب روشنه  دیگر ، انشاء الله بیننده اش ، تخصص را عرض می کنم ، محرومینش را بحافظه سپرده باشند !؟ وگرنه چه نیازی به تخصص ؟! که متخصص شد ؟!!!!!!
    فقط بقول همان روزنامه ی صبحی که در یاد داشت روزش آمده بود ( بار دیگر غدیر ، بار دیگر علی ( ع ) ) ، باز هم ناگفته نماند که امیدوارم بار دیگر حافظه را به دستان ( ایجابی و سلبی ) قدیمش و یا ( صفریک ) جدیدش نسپاریم که مثلا بی نیاز از تخصصی را بشود با یکی از دستانش پیش کشید و باز روز از نو و روزی از نو و بعبارت دیگر : بار دیگر ... ، حالا چه باستانی آن و چه امروزی یا الیومیش !


  

 

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  (1) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (2)خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (3) اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ (4) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ  (5) عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (6)

سلام علیکم .    

    ضمن عرض تبریک مجدد بمناسبت امروز باز هم پیشاپیش عید غدیر خم را تبریک عرض می کنم .

    خب بحث همانطور که از عنوانش پیداست بحث از چیزی است که عرض شد مثل غدیر خم است ، چراکه عرض شد پیامبر خاتم صل الله علیه و اله و سلم در حجة الابلاغ در غدیر خم ما انزل الله را ابلاغ فرمود .

    در یاد داشتی که از آن روزنامه ی صبح به حافظه سپردیم آمده بود :

    اشراف حجاز که با ظهور اسلام و گسترش آن، حاکمیت اشرافی خود را از دست داده و برخلاف میل باطنی خود تظاهر به اسلام کرده بودند، به رسوبی که از جاهلیت در ذهن خویش داشتند، پایان عمر رسول خدا (ص) را که فرزند پسر نداشت، آغاز فروپاشی اسلام و حکومت اسلامی رسول خدا (ص) می پنداشتند و بی صبرانه در انتظار آن روز بودند، مؤمنان پاکباخته نیز شاید بی دلشوره نبودند و هرچند خدای مهربان با نزول سوره «کوثر»، پیامبر اعظم (ص) را دلداری داده بود که انّ شانئک هوالابتر - دشمن تو بی عقبه است- ولی ذوق زدگی مشرکان و دلشوره مؤمنان کماکان باقی بود. تا آن روز که پیامبر (ص) در بازگشت از آخرین سفر حج، در کنار آن برکه- غدیرخم- ندا برداشت که عبورکرده ها بازگردند، رسیده ها درنگ کنند تا آنان که از پی روانند به برکه برسند و چون چنان شد که فرموده بود، فرمان خداوند تبارک و تعالی را ابلاغ کرد که علی علیه السلام را به جانشینی رسول خدا (ص) و امامت مسلمین معرفی کرده بود و بعد از ابلاغ فرمان خدای مهربان، جبرئیل امین (ع) آیت دیگری بر او خواند که «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم.... امروز کافران از دست اندازی به دین شما مأیوس شدند، دیگر از آنها بیمناک نباشید و از- نافرمانی- من بیم داشته باشید، امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. -سوره مبارکه مائده- آیه سوم ».

    خب این را به نقل از آن یاد داشت روز عرض کردم و عزیزان میتوانند الباقی آن را باز هم ببینند .

    چراکه آخرین پیام آور خدا کدامیک از بعد خودش را علی تر فرمود ؟!

    کوثر ؟ یا ساقی کوثر ؟


  

 

    بسم الله الرحمن الرحیم .

سلام علیکم .

    پیش از نماز مغرب در این چیه اینترنت بودم و داشتم روزنامه ی صبح کیهان امروز را نگاه می کردم و از جمله یاداشت روزش را تحت عنوان : بار دیگر غدیر ، بار دیگر علی (ع) .

   البته عرض بنده افق دید نویسنده اش نیست که شما هم قل اعوذ بربش خرجش کنید ، هرچند عنوانش افق بحث ما بود که در خدمت شما عزیزان هستم .

   خب اول بنده هم پیشاپیش تبریک عرض می کنم عید غدیر را خصوصا بازم خدمت عزیزانی که در این امر بر بنده سبقت گرفته اند و اولئک المقربون .

    خب کجا بودیم ؟

    هر کجا رفته بودیم مهم نیست !؟ یعنی هرچند موضوع در اینجا فکر و همفکریست و مثلا از تعریف اندیشه، حکم و حکومت ووو ، حرفی زده شد و این آخر کاری هم یادمان ، ولی محل بحث چیز دیگریست ! حالا به چه عنوان ؟ عرض می کنم ، فعلا همینقدر عرض کنم که مثل مثلا دکترین «جنگ تمدن ها» ، ویا مثلا تئوری «پایان تاریخ» و از این دست بقول یادداشت روز فوق الذکر نیست که این وسط یکی از طرفین حداکثر دو رقمی این مثلا آخرین میدان نبرد هم باشیم و ترجیحا هم طرف مقابل ما هم نه ، بلکه همانطور که در یاداشت فوق الذکر هم آمده : رفته ها به ذکر ، فکر و عقل برگردند و نرسیده ها هم برسند به محل ، محلی مثل غدیر که اگر مثلا تاریخ هم پایانی دارد پایانش در جایی چون غدیر بسر آمد ، چراکه آخرین حرف خدا در این جا و در این روز زده شده !؟ در روزی که : حُرِّمَتْ ... مگر از روی ناچاری و البته غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ( سوره ی مائده ) .  

   پیش از وارد شدن در این میدان ، حالا با برگشتن جلو رفته ها یا رسیدن نرسیده ها ، بد نیست از تاریخ یادآوری و یادگیری که در نوشته ی قبلی به آن اشاره ای شد یک مختصری بعرض برسانم .

   در تاریخ آمده که یک وقتی عده ای خود را دانشمند عنوان می کردند ، بعبارت دیگر قدمی از یاد ، حالا یادآوری یا یادگیری جلو تر رفته بودند ، مثل چه کس یا کسانی ؟ بروزش همان کارشناسان ، کاردانان ووو ی همان برنامه ی این چیه تلویزیونی که داستانش گذشت ، بروزترش که حرف روز نماز جمعه ی جمهوری اسلامی ایران ، یعنی نماز جمعه ی پایتخت آن ، بود که عبارت بود از متخصصان اقتصادی برای حل مسئله ی روز یا الیوم که عبارت بود از گرانی .  

   آنوقتها یکی در مقابل این دانشمندان پیدا شد که گفت : دوست دار دانش است ، و دوستدار دانش یا این چیه فیلسوف پیدا شد .

   بعدش شاگردش قد علم کرد و این دوست داشتن را یادآوری دانش گرفت ، و بعد او هم شاگردش مثل استاد ایستاد و یادگیری دانش را پیش کشید .  

   بعد هم که دیدیم نه تنها متفکران بلکه حکمای اسلامی هم بقول متفکر انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری پیروی از کدامیک از اینها کرده اند و مثلا خطیب نماز جمعه ی مذکور پیرو کدام ؟

   خب ، تابعد فعلا خداحافظ .

   راستی تا یادم نرفته فردا جمعه را هم خدمت شما عزیزان تبریک عرض میکنم .

 


  

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم .

سلام علیکم

ضمن عرض ادب و سلام امروز را که عید سعید قربان در جمهوری اسلامی ایرانست خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم ، خصوصا خدمت خواهر چون یاسم و دیگر عزیزانی که بنده را شرمنده می فرمایند ، همینطور جمعه یعنی امروز را .

خب کجابودیم ؟ بعد اندیشه بفرمان خرد رسیدیم به ذکر یا بقول خودمان یاد .

البته پیش از به قربانگاه بردن یاد هم مثل عقل و فکر یا بقول خودمان خرد و اندیشه همانطور که بعرض رسیده ما فعلا در مقام مثلا : فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ، نیستیم که در تکمیل یادآوری مثلا افلاطونی یا یادگیری ارسطویی از یاد خدا یا یاد دینی یعنی یاد اسلامی یادی کنیم ، ان شاءالله در بحث از اندیشه در قرآن به این هم می رسیم .

بلکه در راستای رمی جمراتی هستیم مثل به قربانگاه بردن مثلا همان چشمی که افتاد به جهان خارج بقول مرحوم علامه ، که دیدیم نور دیده ی بینایی ایشان هم بود که فرمودند : مثلا یک سیاهی دیدیم .

خب این شتریست که در خانه ی همه ما می خوابد و گریزی از آن نیست بقول قرآن : قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ .

نا گفته نماند که عضوی مثل مثلا چشم ، رسول نه تنها حسی بعنوان بینایی بلکه رسول اللهی چون عقل هم هست و چشم چشم بی جانی نبود وقتی که بقول مرحوم علامه : نخستین بار که افتاد به جهان خارج .  

بنده که فکر نمی کنم مانعی داشته باشد یادمان هم مثل همان چشم ما بیفتد به جایی ، حالا چه برای یادآوری فکر بنده و چه یادگیری هم ، خصوصا که آنجا هم از قضا جایی باشد که می افتد ، حتی بقول صدرایی آنهم ، که استاد شهید مرتضی مطهری یادآورش شدند .

چراکه در اظهار نظر حکمای اسلامی فرموده بودند :

...

در اینجا کافى است که گفتار صدر المتالهین را در شواهد الربوبیه ... گواه بیاوریم: وى در اشراق نهم از شاهد اول از مشهد سوم کتاب شواهد الربوبیه مى‏گوید اولین چیزى که از آثار محسوسات که معقول بالقوه هستند و در خزانه متخیله حافظه ...

خب ، یازهرا !؟

فقط باز هم یاعلی یادمان نرود !؟

چرا !؟

پیش از ادامه ی مطلب که ان شاءالله در فرصتی دیگر در خدمتتان خواهم بود بیادآوریم مثلا تعرف اندیشه ای را که گفته شده بود :

الفکر حرکة الی المبادی

و من المبادی الی المراد

خب مثلا در این تعریف ما فقط فرستاده ای بسوی مبادی که نیستیم ؟ بلکه مثل حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام علاوه بر رسالت به مقام امامت هم می توانیم برسیم !؟ البته من بعد امتحانمان مثل ایشان و مثل حضرت اسماعیل علیه السلام هم حامل آن ، فقط امیدوارم که : کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ، نباشیم ان شاءالله تعالی .

تابعد خدانگهدار .

 


  

 

    بسم الله الرحمن الرحیم .

سلام علیکم .

    خب چشم شما عزیزان به عنوان مطلبی که می خواهم عرض کنم افتاده ، شایدم به چشم آمده باشد و همراهش کوله باری از گذشته چه بقول ارسطوئیان که چه بر سر ماقبلش افتاده و چه بقول ما قبل ارسطو استادش افلاطون !؟ که گفته شده ، یعنی مثلا به نقل از متفکر شهید استاد مطهری دیدیم که حکمای صدرایی هم آنچه یادآوری نموده اند در تکمیل یادآوریهای ارسطو بوده و خلاصه اش همان که فخر رازی در تفسیر کبیر نقل کرده بود ذیل آیه ی کریمه : (و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلکم تشکرون) آیه 80 از سوره نحل ، یعنی نه تنها حکم حکمای اسلامی ، بلکه علم علمای اسلامی و حالا هم یادآوری یادآوران که می خواهیم از آن حرف بزنیم هم اسلامیش در تکمیل ارسطویی آنست .

    خب بنده هم که تافته ی جدا بافته نیستم ، بنده هم مثل ایشان اول یادآوری هستم ، که یادآور بوده اند ، یادآور حرف ارسطو ، هرچند که یادآوریش فرق داشته باشد با یادآوری استادش افلاطون ، و باز مثل ایشان یادآوری اسلامی ان شاءالله تعالی .

    این را برای این عرض کردم ، یعنی در این فرصت برای این خدمت رسیدم که صاد گرامی فرموده اند :

سلام علیکم .

    بله در این غوغا و شلوغی حداقل دو رقمی هم آدم می ماند که برای مثبت قیام کند یا منفی ؟

    لابد خدای ایشان هم دو رقمیست دیگر !؟

    فقط مانده ام که اول برای مثبت قیام کرده اند مثل منطق ارسطویی ؟ یا نخستین بار برای منفی بقول منطق ریاضی ؟

    هرچند بنده که فکر نمی اصلا قیامی کرده باشند ، چراکه برای چی و کی ؟

    آیا برای عقل حاکم ؟ ولو در حد و اندازه ی چشمشان هم ؟

    چراکه مسئله کثرت حکومت مثلا عقل و حس یا حس و عقل نیست که کدامیک شایسته ترست ؟ یا این وسط دل حکومت کند شایسته ترست ؟ بلکه مسئله حکومت بقول ایشان حداقل و بقول شما حداکثر مثبت و منفی یا منفی و مثبت هر یک از اینهاست .

    خلاصه ی صورت مسئله اینست که آیا وقتی گفته می شود حکومتها مراد حداقل یا حداکثر ایندو رقم آنست ؟ که یکی مصداق مثبتش باشد و یکی هم بقول جناب دکتر مصداق منفی ؟

    چراکه در این صورت یعنی اگر و فقط اگر دو رقم حکومت داشته باشیم آنگاه حکومتی داریم که این دو زیر مجموعه ی آنست .

    مثل حکومت مرجعی که یکی از دوطرف شیفته ی جمهوری اسلامی در آن برنامه ی سیمای جمهوری اسلامی ایران فرمودند ولی اراده ی ایشان مرجع بودن بخشی خودشان بود !؟

    در حالیکه ما اگر حکومتی هم بشکل جمهوری داشته باشیم یعنی عاقلی به این شکل حکومت رسیده باشد و با اسلامی آن هم بشود دو حکومت یعنی یکی جمهوری و یکی هم جمهوری اسلامی و همینطور سلطنتی و سلطنتی اسلامی آن هم ووو ، ایندو حکومت دیگر سومی ندارد که ایندو زیر مجموعه ی آن باشند ، چراکه در طول هم هستند و یکی کاملتر دیگریست که در روزی بنام روز غدیر هم به نهایت کمالش رسیده .

    چراکه آن آدم عاقلی که به مثلا جمهوری ، سلطنتی ووو ی رایج در عصر ما رسیده یا آدم بوده ، یا نوح و یا ابراهیم ووو و آخرینشان هم که فرموده :

    الیوم اکملت لکم دینکم .

    مگر اینکه مراکز علمی ما بجای این بروند سراغ مثلا یونان باستان که آقای مرتضی مطهری هم در مقدمه ی اصول فلسفه و روش رئالیسم آقای محمد حسین طباطبایی علم یا دانش را از همان جا پیگیری کرده اند که الله یا خدا ویا مرجع ( صدق و کذب ) شان شده بخشی از این دو که می خواهد خدایی کند بر بخشی دیگر و بخش دیگر هم زیر بار نمی رود ، چراکه بقول آقای زیبا کلام در همان برنامه ی تلویزیونی : آیا دارای بخشی از حکم و حکومت نیست ؟ یا بقول کنفرانس اسلامی تهران : حق تکذیب محفوظ است ؟


  

 

حکومت و حکومتها (قسمت پایانی) :

 

سلام علیکم .

    امروز هم وقتی داشتم برای آن برنامه ، برنامه ای که حرف از اندیشه در قرآن است ، مطلب تهیه می کردم باز یاد اینجا افتادم و برنامه ای که در نوشته ی قبلی گفته شد ، که عرض شد در آن برنامه هر دو طرف : حرف از طرف همه می زدند !؟ شایدم خدا !؟ کار آفرین را عرض می کنم ، نه کار و رقم دیگرش بیکاری را ، مثل دورقم کور و بینا .

   خب برای همین هم هست که باز مزاحم وقت گرانبهای شما عزیزان شدم ، ولی اول تشکر کنم از دقت نظر دوربین عکاس گرامی که وجه رایج تعبیر ( بیکاری ) را در عرایض بنده به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده اند .

   خب داریم که : مومن آینه ی مومن است ، البته اگر این برادر عزیز بنده را به برادری قبول بفرمایند ؟

   بله در تهیه ی مطلب داشتم از تفاسیری آنهم بروزش که در دسترس بود بهره می بردم ، ولی چیزی بیشتر از دو رقم وجه رایج اندیشه به چشم نمی آمد ، شایدم چشم بنده به آن نمی افتاد ، هرچند هم که در قرآن به آن افتاده باشد ، چراکه آنچه از قرآن به چشم می آمد این بود :

    6 - جزء 22 سوره ( 57 – 34 ) سبا آیه 46    

    قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ

   

    خب ، بریم سر حرف خودمان که حرف از حکومتهاست ، چراکه برادرمان جناب دکتر غریب هم فرمودند که حکم حکم خداست و حکومت هم خداییست ، پس حرف در حکومتهاست و حد اکثرش هم مثل مثلا حکومتهایی که یکی از حداکثر دو طرف در آن برنامه ی این چیه تلویزیونی فرموده باشند یا بقول این برنامه ما را به آن مثلا سفارش کرده باشند ، منتها مثل : قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ... .

      وگرنه در غوغا و شلوغی بقول ایشان حداقل دورقم هم ما گیج می شویم که : ( تَقُومُوا لِلَّهِ ... ) ی کدامیک از این دو فکر کنیم ؟ مگر اینکه حاکم بر این کار ، اندیشه کردن را عرض می کنم ، مثلا عقل نباشد که بحکم عقل فکر کنیم !؟ بلکه رقم دیگری هم داشته باشد ؟ مثل مثلا وجه رایج بی عقل ، دیوانه و مجنون و از این دست ؟ مثل مثلا اینکه به کله ی ما زده باشد که فکر کنیم ؟ که این به کله زدن را لابد شما هم شنیده یا دیده اید .

     خصوصا اگر به کله ی ما زده باشد که یک رقمی فکر کنیم ! حالا ... بیار و قیل و قالی بار کن که از مراکز علمی هم بارش کنند !  

     حکم یک رقمی حکم کردن و حرف از حکومت واحد هم نه تنها بشرح ایضا ، بلکه اگر بحکم عقل یا خرد بقول خودمان هم فکر کردن یا اندیشیدنی در کار باشد که سرو کار با حکومتهاست ولو اینکه حداقلش هم دورقم باشد ، یعنی هریک مصداق یکی از دورقم وجه رایج حکم و حکومت و مشتقات دیگرش .

     تازه اگر حافظ قرآنی هم این وسط عشقشان نکشد حکم بفرمایند که مثلا :

    عقل خواست از این شعله چراغ افروزد ... .

    حالا بماند حرف و حدیث آنکه بجای دل حکمران را حس می داند ، چه رسد به آنکه عقلش مثلا تو چشمشه به اصطلاح رایج .

    البته مانعی ندارد که آدم هرچه مثلا چشمش می گوید قبول کند ، ولی رقم دیگرش چطور ؟ مثلا عدم قبول را عرض می کنم ؟ مثل مثلا عدم الحکم حتی بقول مرحوم علامه را هم ؟

    یادتان است مثلا در همین بحث گذشته ی ما هم که متفکر شهید استاد مرتضی مطهری هم فرموده باشند اقسام همین قبول یا به تعبیر دیگر تصدیق را ؟ که اعم از تصدیق و تکذیب باشد ؟

    وجه رایج مانند این را فکر نمی کنم طلبه یا دانشجویی در مراکز علمی ما ندیده باشد ، اگر ندیده واحدی بنام تصدیق را که عرض شد اعم از تصدیق و تکذیب است ؟ می تواند در بحثی که داشتیم مثل شما عزیزان ببیند .  

   خب با این حساب باید هم طالب علم یا جوینده ی دانش این مراکز علمی هم دم از حکومتها بزنند ، مگر اینکه طالب علم باشند یا جوینده ی دانش ، یعنی برای طلب یا دریافتی خود فکر کنند یا بقول خودمان بیندیشند ، حالا بحکم کی ؟ بحکم یکی ، که از حرف قرآن هم همین بچشم می آید :

   قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ... .

 


  

 

    سلام علیکم .

حکومت و حکومتها :

    امروز دیگه جمعه هم نیست که کار را تعطیل کرده باشم تا فرصت این را هم داشته باشم که خدمت شما عزیزان برسم ، بلکه کاری را که در دست داشتیم تمام کرده ایم و فصل فصلی نیست که کار پشت کار خوابیده باشد که وقتی از کاری فارغ شد دست بکار دیگر زد .  

    خلاصه اینکه فعلا بیکاریم تا ان شاءالله کاری پیدا شود ، یعنی  به اصطلاح  ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا کاری داشت ، یا بقول زیبای جناب زیبا کلام هر یک از اینها  ( بخشی ) از این کار را دارا هستند ، کار آفرینی را عرض می کنم ، حالا چه این کار بقول ایشان ( کشف حقیقت ) یا ( حکومت ) باشد که دیشب در این چیه شبکه ی 4 صدا و سیما ی جمهوری اسلامی ایران خطاب به طرف مقابلش در این برنامه فرمودند ، و چه هرکاری که بنده وشما هم دست بکار آنیم .

    چراکه نه تنها دیگر شرکت کنندگان در این برنامه که بعنوان مثلا کارشناس ، کاردان ووو در این برنامه شرکت فرموده بودند ، بلکه مثلا جناب مجری برنامه هم یکی از دو رقم شرکت کننده در آن بود ، چراکه در نتیجه گیری ایشان در بحث ندیدیم که حرف یکی از این دو رقم نمایه ی جمهوری اسلامی ایران را شنیده باشند ، مگر اینکه بقول یکی از خودشان !؟ نیکوترش را نتیجه گیری فرموده باشند که یکی دیگرشان این شان را برای فقط یکی از طرفین قبول نداشتند !؟ حالا از طرف ( بخشی ) !؟ یا از طرف همه !؟ بماند ، چراکه زیباست ، نه ؟ کلام ایشان را عرض می کنم ، کلام جناب زیبا کلام را .

   البته طرف مقابل ایشان محو تماشای چشم انداز کثرت در این برنامه بود و زیبایی ظرفیت جمهوری اسلامی در این فراگیری ، فراگیری این دو رقم یا دو طرف را در خودش و کاری به حرف یکی از خودشان هم نداشت ، یا به ( بخشی ) یا بقول امام جمعه ای ( کس یا کسانی ) از خود .

   چراکه هردو حرف از طرف همه می زدند !؟ شایدم خدا !؟ کار آفرین را عرض می کنم ، نه کار و رقم دیگرش بیکاری را ، مثل دورقم کور و بینا .

   بگذریم ، غرض از مزاحمت در این فرصت هم همین بود ، چراکه دیشب همانطور که مشغول دیدن آن برنامه بودم داشتم مطلبی را که تحت عنوان اندیشه در قرآن برای جایی که دو شنبه ها در آنجا برنامه دارم تهیه می کردم و حرف از اندیشه در قرآن رسیده بود به آیه ی :

 

5 –  جزء 7 سوره ( 54 – 6 ) الانعام آیه 50

قُل لاَّ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ

 


  

 

    سلام علیکم .

نگاهی به مقاله ی روزنامه ای .

    امروز دیگه برف نیامده که درخدمت شما عزیزان باشم ، یعنی هرچند که صبح نم نم باران می بارید ولی امروز جمعه است ، پس اول این روز را تبریک عرض کنم و بعد بریم سر ماموریتی که روزنامه ی مذکور به ائمه ی جمعه داده ، در مقاله ی مذکور را عرض می کنم .
    البته موضوع اصلی عرض بنده حکم کردن و منجمله حکم همین ماموریتی است که به امام و شایدم ائمه ی جمعه ی ما داده شده ، ولی می خواهم نقطه ی آغاز حرفم همان باشد که در گذشته به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری در فرق بین تذکر و تفکر در اینجا برایتان عرض کرده ام ، چراکه یک وقت مثلا همین روزنامه هم منباب تذکر این ماموریت را یادآور شده اند و یا از باب تفکر که به ماموریت خود بیندیشند ، یعنی اگر نمی داند و نمی دانند بداند و بدانند که این ماموریت را دارد و دارند ، در حالیکه بقول استاد شهید در یادآوری آن قضیه این نیست که نمی داند و نمی دانند . 
    خب ، شما در ادامه ی مطلب خواهید دید که عنوان مقاله ی مذکور عبارتست از :

    ماموریت ائمه جمعه در تحقق سند چشم انداز

    فکر نمی کنم که دیگر نیاز به مطالعه ی مقاله در ادامه ی مطلب هم داشته باشید ، چراکه ما فعلا کاری با این ماموریت محوله نداریم که چیست و شایدم چهاست ؟ چراکه منباب تذکر بد نیست نگاهی به سند چشم انداز بیندازیم و جایگاه جمعه را هم مثل جماعت فرادی خانه ی خود ببینیم که به اصطلاح نهادی از نهادهای مدنی ما تعریف شده و همانطور که مثلا مسجد محل تحت امر مثلا این چیه سازمان امور مساجد است و مامور بحکم امر این سازمان ، جمعه هم همین وضعیت را داراست .
    یعنی مثل مسجد است وضعش در این چیه سند ، سند چشم انداز را عرض می کنم ، یعنی مثل مسجد وضعش روشنه که تابع حکم کیست و حاکم بر کی ، یعنی همانطور که مسجد محکوم به حکم یکی است و حاکم بر دیگری جمعه هم همینطورست که ماموریتی به آن محول شده تا در زیرمجموعه ی حاکم برآن به انجام برساند .
    خب در این چیه جامعه ی مدنی نهادهادی مدنی مامور به امر جز حاکم بر خودشان هستند ؟ در این صورت امام جمعه و همینطور امام جماعت و خانه ای هم که یکی از این نهادها بحساب آید در چهار چوب شکل و شمایل جامعه ی مدنی کارکرد دارند ، چه بعنوان مامور که ماموریتی به آنها واگذار شده باشد و چه در فنتشروا فی الارضی که تحت امر شان باشد .
    این یک مسئله که مسئله ی اصلی مغفول در آن مقاله است و لازم به تذکر ، چراکه ماموریت و شایدم ماموریتهایی هم که محول بشود و مثلا به امام جمعه و شایدم ائمه ی جمعه بشود از طرف حاکم بر آن است . 
    این منباب تذکر بود و باب تفکر هم باز است که بدانم حاکم بر امام جمعه را حتی در شکل جامعه ی مدنی و مثلا در شکل جموریش و اسلامی آنهم ؟ چراکه بنده هم مثل هریک از شما مثل امام جمعه ای تحت امر یکی هستیم و مامور به ماموریتی از طرفش که در زیر مجموعه ی تابع امر خود جاری کنیم .
    مسئله ی دیگر هم که شکل پاسخ گوییست که آیا مثل جامعه ی مدنیست ؟ حتی بشکل جمهوری اسلامیش هم ؟ که در سند چشم اندازش جمعه یکی از نهادهای مدنی آن تعریف شده ؟ 
    در خاتمه یادمان نرود که جمعه ی مدینه یا بقول خودمان شهری هر ماموریتی که داشته باشد در اجرای امر نمی تواند مانع به انجام رساندن ماموریت مثلا شهرداری آن شهر باشد مگر اینکه جمعه ی این شهر هم مثل روزنامه اش ماموریت شهردار شهر یادآور شود و کاری به این نداشته باشد که شهردار تحت امر امام جمعه است یا امام جمعه تحت امر شهردار ؟ 
    چراکه حرف از نهادی مثلا بعنوان شهر است و مسئله حاکم برآن ؟

 
   
ادامه مطلب...

  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :431
بازدید دیروز :194
کل بازدید : 1345549
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ