سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

حرف ، حرف میداندار ، یه حرف :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَبَسَ وَتَوَلَّى ، ... ، کَلَّا إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ ، ... .

الهم صل علی محمد و ال محمد

سلام علیکم 

حرف :

محل بحث :

دیدین وقتی صدا و سیما می خواد اخبار بگه چی میگه ؟

مثلا امشب تلویزیون در یکی از خبراش اول بسم الله گفت ، بعد صلوات فرستاد و با گفتن ایرانیان سلام خبرشو شروع کرد .

مقصودم از حرف مثل همین کاریه که تلویزیون کرد ، نه اینکه بسم الله گفت ، یا صلوات فرستاد ، و همینطور به ایرانیان سلام کرد ، بلکه اگ اینارم نمی گفت و خبرشو می داد بازم حرف زده بود و مقصودم اینه .

البته حرف که با بسم الله ، صلوات و یا با سلام آغاز بشه فرق داره ، و بعبارت دیگه حرف با حرف فرق داره ،  ولی محل بحث ما فعلا این نیست .

حرف زدن :

پیش از خبر تلویزیون یکی دو آیه گفت ، با ترجمه یا برگردون فارسیش ، آن دو آیه این بود :

  وَیقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیا(مریم/66)

انسان می‌گوید: «آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد؟!

أَوَلَا یذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یکُ شَیئًا(مریم/67)

آیا انسان به خاطر نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!

خب "وَ" ی اول این دو آیه اگر در نظر نگیریم ، که مثلا بدنبال این آیه :

وَقُلْ لِعِبَادِی یقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ ...

هم باشه ، تازه بازم اونی که مقصود تلویزیونه ، مثلا از " وَلَمْ یکُ شَیئًا" ، بستگی داره به نه تنها مثلا "یذْکُرُ الْإِنْسَانُ " بلکه به " وَیقُولُ الْإِنْسَانُ " م ، البته اگه حرف تلویزیونو حرف انسانی بگیریم ! برا اینکه تلویزیون که حرف نمی زنه ! نه اینکه حرف نمی زنه ! در و دیوار ، آسمون و زمینم و مابینشم حرف می زنن ، ولی محل بحث ما حرفه و حرف زدنی مثل همین که تلویزون پیش از خبر گفت !

فراگیری حرف زدن :

فرق فراگیری با مثلا :"یادگیری" :

خب این فرقو ان شاءالله سر فرصتی دیگه براتون میگم ، ولی بد نیست اینم بگم و از پشت کامپیوتر ، که فرصت دادین بشنیم و حرف بزنم ، بلند بشم ، که این حرف زدنو ، نه تنها ما ، بلکه تلویزیونم بلد نبود ! مثل ما مادرش بهش یاد داده ، یعنی یکی بهش یاد داده ، البته اینم بگم نه این حرفایی که پیش از خبر با بسم الله ، صلوات و سلام ، زد ، این حرف زدنو بعد فراگیری حرف زدن محل بحث ما بهش یاد دادن ، بلکه با اون حرف زدن فراگرفته ، که ان شاءالله در فرصتی بیشتر میگم براتون ، شب بخیر 


  

سلام علیکم اکرم و احمدخودم 

بسم الله الرحمن الرحیم ، والنجم ... . 

صبح بخیر بچه ها ، امیدوارم خوب خوابیده باشین و روز خوبی رو پیشرو داشته باشین . 

یه حرف : 

حرفمون چی بود ؟ اول سالی رو میگم ؟ آشنایی با کتاب مادرو میگم ، که آقا امام باقر علیه السلام فرموده بودن وقتی حرفی رو تو کتاب خدا پیدا نمی کردیم به کتاب مادرمون سلام الله علیها مراجعه می کردیم . 

خب بازم داره کارم دیر میشه ، ان شاءالله در فرصتی که دست بده حرفمونو پیگیری می کنیم ان شاءالله تعالی 

فقط ، اخبارو شنیدین ؟ احمد آقای صدا و سیما عوض شد ؟ حرفشم شنیدین ؟ لولوش همون لولوی احمدآقای قبلی بود ؟ 


  

:نماد ، پایانی (قسمت آخر)

ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 93/8/21 6:34 صبح

سلام علیکم برادر ، صبح بخیر  

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل ...

دیشب و پریشب که نوبت به من نرسید پشت کامپیوتر بشینم ، اگه هم رسید با شرط و شروط بود و مثلا : تا ساعت ... بلند شی ، این بود که بازم دیدم صبح قبل از اینکه برم سرکار خدمت برسم و عرض ادب و سلامی داشته باشم خدمت برادر مهندسم ، که ریاضی فیزیک خونده . 

بعلاوه صبح برای تحقیق و تفحصم بهتره ، و اختصاص به ریاضی فیزیکم نداره و حرفش ، تجربی ، انسانی ووو ی نه تنها دانشگاه ان شاءالله احمد و اکرم ، بلکه حوزه ی اونارو هم شامل میشه ، مگر اینکه حرف مثل حرفی نباشه که تو ریاضی فیزیک زده میشه .

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل ...

حرف میدوندار :

خب ، پس کاسه کوزه رو سر ریاضی فیزیک شکستن وقتیکه احمدآقا و اکرم خانوم بقیه هیچ شامی کبابی جلوی احمد و اکرمشون نذاشته باشن ، بلکه ، که حرف امروزم همینه ، حرفشونم میدوندار نباشه ، اونم سر صبی ، که لقمه ای زده شده باشه ! نه اینکه حتی پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده ، مگر اینکه مقصودشون حکایت از همون داشته باشه که در نوشته ی قبلی ضمن حرف از مظروف از اونم گفته شد . 

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل ...

 پس فرقی نمی کنه که احمدآقا و اکرم خانوم ریاضی فیزیک هیچی بخورد احمد و اکرمشون داده باشن ، یا مثلا احمدآقا و اکرم خانم امورتربیتی ! حالا تربیتی انسانی مثلا ؟ یا هنری مثلا ؟ ویا دینی ! و اونم حراستیش مثلا ؟ بمونه ، چراکه حرف از حرف میدوندار ه ، البته بقول مثلا احمدآقا یا اکرم خانوم ! میدوندار متدولوژی علوم هرکی تو میدون خودش ! نه ، بلکه مثل حرف احمدآقا یا اکرم خانوم ، یا اکرم خانوم و احمدآقای ریاضی فیزیک ! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .


  

:"نماد" پایانی

ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 93/8/19 6:43 صبح

قسمت دوم : مقدار و اندازه ی حرف

ب ... . 

سلام علیکم ، صب بخیر برادر  . 

ضمن تاریخچه ی حرف ، حرف از ظرف حرفم زده شد ، حالا چون تو مدرسه خورنده ی شامی کبابی ظهرانه ، یا عصرانه و شایدم شام احمد و اکرم ، ما بعد حس اونا روشن نیس ، بجای اندازه ی ظرف خوراک و طعام ، گفتم از خوراکی و لقمه ی غذایی که تومدرسه بهشون داده شده و میشه بگم . 

سابقه ی حرف :

تا یادم نرفته بازم یادآوری کنم که این اختصاص به مدرسه ی دبستان ، راهنمایی ، دبیرستان و پیش دانشگاهی آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ما نداشت ، و به مقاطع تحصیلی قدیمتر و جدیدترشم نداره ، همینطور مقاطع آموزش عالی دانشگاهی ، تو مراکز آموزشی دیگه ی ما هم آسمون همین رنگه ! اینو برا این گفتم که کاسه کوزه سر آموزش و پرورش و عالیش شکسته نشه ! خصوصا این روزا ! 

خب ، الان صبه و احمد و اکرم بسلامتی صبونه رو زدن و می خوان برن مدرسه ! و مادرم بهشون از اون خوراکیا نداده ! کدوم ؟ خب مثل همون صفر شامی کباب دیگه ! که گفتم با بشقاب مشقابش کاری نداریم ، ظرفو میگم و اندازشو ! و از مظروف و توی ظرف و بشقاب می خوام بگم ، از خوردنی و خوراکی ، البته تا وقت دارم و بقولی تا نگفتم : بازم کارم دیر شد ! 

شایدم مادر براشون یه لقمه هم گرفته باشه ، که نمی گم تو مدرسه چیزی بخوردشون ندن ! ولی برا اینکه وقتی گرسنه شدن و ضعف کردن بخورن ، دربیارن و بخورن ، از کجا ؟ خب ظرفش دیگه ! مثلا از تو جیب ! که گفتم کاری به اون نداریم ! که مثلا گفته بشه جیب نه ! مثلا کیف ! حالا اندازش چقد ؟ آیا قد مثلا بشقاب همون شامی کبابی که تو مدرسه قرار بهشون بده !؟ کی ؟ 

بازم یادآوری کنم که کاسه کوزه رو سر احمد آقا و اکرم خانوم مدرسه نشکنیم ! پدر مادر دوم و خانه ی دومو میگم ، بعدم ناظم و مدیرش احضار بشن و سوال و استیضاح و ... ! 

خب داره دیرم میشه و هنوز از اندازه ی لقمه نگفتم ؟ چه بقول پیامبر لقمه ی صبح ، که ستون بدنه احمد و اکرمه ، و چه مثلا تو جیبی و یا تو کیفی ، هرچند روشنه که تو کیفم جا میشه ! و میشه از توش برداشت و خورد ! و می خواستم همینو بگم ! که میشه دست کرد و از تو کیفم برداشت و خورد ! ولی خوراکی مدرسه رو از کجای بشقابش میشه برداشت خورد ، یا بین خود تقسیم کرد و خورد ؟

آخه قد نقطه ی ظرفه ! قد کیفم که گفته بشه ! حالا جیب و مثلا زیر بغل بمونه ! مگه اینکه اونم  مثل یه شامی کباب در جایی از بشقاب ، جیب و یا کیف در دسترس باشه ! نه اینکه تمام نقطه ی بشقابشو اشغال کرده باشه ! و ظرفش بخورد احمد و اکرم داده شده باشه ! نه مثلا محتوی ظرف ! مثل اسلامی در ظرف جمهوری ! که گفته میشه ... 

و توی اونم مراکز علمی نه تنها جدید ، بلکه قدیمشم ! که خدا کنه خونه ی خونواده رو هم در بر نگرفته باشه و لقمه مادر خونه رو ! 

خب دیرم شد ، صبحونه هم نخوردم ، پاشم یه لقمه بزنم برم سر کار و کسب روزی امروز ان شاءالله 

فقط پیش از رفتن بد نیست یه حرفی به علما و دانشمندا ی ریاضی فیزیک و مهندساشم بگم ، البته به در میگم دیوارم بشنوه !

اِِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ، فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ، ثُمَّ قُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ ، ...

چراکه حرف فقط از مظروف نبود ! از ظرفم گفتم و :

عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ 


  

:"نماد" پایانی 

قسمت اول :  تاریخچه ی حرف 

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل ... 

سلام علیکم برادر 

اول اینکه چرا پارسی بلاگ به سختی باز میشه ؟ بچه ها بزور یه نرم افزاری که میگن سرعت اینترنتو بالا می بره ، برام بازش کردن . 

بعدهم اینکه فکرمی کنم تو مجالس ماه محرم شاید بگوش خورده باشه که آقا اباعبدالله علیه السلام فرموده باشن که : لقمه ی حرام شکمهارو پر کرده که حرف بگوش نمیرسه !

اینو برا این گفتم می خوایم تاریخچه ای از صفر شامی کبابی رو که تو مدرسه جلوی احمد و اکرم گذاشتن که بین خودشون تقسیم کنن ، و بهر کدومشونم همونقد ! برسه و لابد میل هم کردن ! بگم .

ولی بازم یه حرفی از آقا باقرالعلوم علیه السلام بهمین مناسبت بد نیست یادآور ! شوم ، چراکه فکر نمی کنم اینم بگوش نرسیده باشه ، البته نه فقط از باب یکی از موارد یادآوری بقول استاد شهید مطهری ، که می فرمایند یادآوری یه چیز یه وقت برا اینه که اونو نمی دونیم ، یه وقتم برا اینه که می دونیم ولی فراموش شده .

بله آقا در تفسیر انظر الی طعامک فرموده اند : نیگا کنین ببینین چی می خورین ، مثل همون صفر شامی کبابی که بخورد احمد و اکرم در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران داده شده و میشه ! و داده خواهد شد ! چرا ؟ حالا میگم .

خب ، اما تاریخچه ، خب منکه یادم نمیاد حساب کتاب قدیم ، مثلا ابجد اونو ، البته مثلا یه کتابی رو دیدم که بجای شماره ی صفحه هاش با ارقام 1 ، 2 ، ... ، از حروف ابجد استفاده کرده بود ، ولی زمان ما هنوز ریاضیات جدید نیومده بود ! به کجا !؟ خب معلومه دیگه ! ایرانو میگم ، حتی زمان شاهم خبری از اون تو مدارس نبود ! بعد انقلاب اسلامی اومد ! 

چی اومد ؟ یادم میاد در دوران دانشجویی ، اوایل دهه ی شصت ، تو یه کتابی که اسمش زبان علم ! بود دیدم که نه تنها ما ، بلکه در اونجایی هم که از اونجا ریاضیات جدید اومده به ایران ، خبری از صفر نبود ، حتی بدون بشقاب  

نخستین بار یه دانشمند هندی اونو کشف کرد و به اسم خودشم ثبت شد . 

حالا کی ؟ تاریخش یادم نیست که تو اون کتاب نوشته بود ، ولی به قرون وسطی و رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا نمیرسه ، مثلا به قانونی که میگه 1 اولین عدده و قبلش عددی نیست ، چراکه که بعد رنسانس بوده این قانون . 

همین چهل پنجاه سال پیشم که من مدرسه رفتمم این حرفا نبود ! کدوم حرف ؟ خب زبان علم و دانش و میگم دیگه ! صفر یکو نمیگما مهندس ! زبان علم و دانش و میگم ! علم دانشا مهندس ! نه فقط مثلا ریاضی فیزیک ، مهندسیش ووو ش ! علم و دانش ! 

مثلا چی ؟ مثلا هموناییم که خدا آموخت به آدم و آدم شد جانشین خدا روی زمین ! ولی فرشته ها ظرف فراگیرش نبودن ! ولی آدم بشقابشو داش !


  

 :"نماد" 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ ؟ ... .

سلام علیکم برادر ، شب بخیر

یکی دو شب گذشته پارسی بلاگ باز نمیشد که خدمت برسم ، که پیگیر نکته ای که گفتم باشم ، درستکه شما نمی تونین همه ی نوشته ها رو بخونین ، ولی در گذشته برا اینکه یکی خارج از قوانین پارسی بلاگ چیزی ننویسه یه راهکارایی داشتین ، الان که الحمدلله تمام نوشته هارو دبیرا می خونن .

پس بی خبر نیستین ، دبیرا نکته رو بعرضتون رسوندن ، منتها برا اینکه بهتر ببینن مثل همون بشقابی که تو اون هیچ شامی کبابو جلوی احمد و اکراما گذاشتن و هنوزم می ذارن ! بهمون شکل براشون نشون میدم که نگن بچشمشون نخورد !

خصوصا تو این ماه که بچشمشون خورده : یاحسین ، یاابوالفضل و نظایرش ، و این روزا هم مثلا : یاسجاد ، یازینب و ... .

و بدون شک مثل احمد و اکرمی نه تنها از نعمت عقل ، فکر ، ذکر ، حفظ ، قلب و حس برخوردان ، اونم پیش از رفتن به مدرسه و مثلا دیدن بشقاب هیچ شامی کباب ، چشمشونم مثل اونا بیفته به اون ، نکته رو میگم ، ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 10/8/93 7:0 صبح رو میگم .

مگر اینکه هفت سال اول آموزش و پرورشو ، حتی پایه ی اولشم پشت سر نذاشته باشن ! که امکان نداره ! چراکه با کدامین نعمت دبیری می کنن ؟ مگه میشه ؟

آیا پستان مادر  هم برای خوردن شیر مک زده نشده !؟ و علاوه بر نعمت لب بدن ، حسشم پیدا نشده ؟ حالا ما بعدش مثلا :"وهم" ، خیال ، ووو ؟ یا قلب و دل ؟ بمونه . 

 


  

 :"نماد"

از خانواده ی خانه به برادرمون

سلام علیکم آقا سید ، صبحتون بخیر .   

یه نکته :

ضمن عرض تسلیت بمناسبت امروز ، و بزرگداشت آن ، که روز دانش آموزم هس ، یه مطلبی رو یکی دو روزه که می خوام عارض بشم خدمت شما بعنوان مدیر اینجا ، پارسی بلاگ خودمونو میگم .

قضیه اینه :"ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 93/8/10 7:0 صبح" .

خب این چیه ؟ ظاهرش چیزی نیس ، فقط بجای نماد صفر نقطه گذاشته شده ، در مثلا دقیقه ی ارسال ، همینطور بقول کلاس اولیا در یکان روز ارسال ، البته در نوشته ی شما ، که برای نوشته ای که در این وبلاگ بهمین تاریخ و ساعت نوشته شده .   

آخه مثلا همین دیروز پریروز بود که خواستم پولی رو برا پسر کوچیک خونه کارت به کارت کنم ، اینجوری قبول نمی کرد ، مثلا در خونه ی ماه انقضای کارت مبدا می خواست بنویسم :"06" . 

خب چیکار می کردم ؟! می گفتم هیهات ... ؟ و زیر بار حرف بانک عامل نمی رفتم ؟ جواب بچه رو چی می دادم ؟ که یه پولی خواسته بود ؟ و برای ده هزار تومنی که خواسته بود پا می شدم راه میفتادم می رفتم اونجا که مشغول خدمته !؟ یا مثلا براش مثل قدیما و زمان خدمت برادر بزرگش که تو صفر پنج کرمان خدمت می کرد ، می رفتم پست می کردم ؟  

خب روشنه که نه ، ولی این به معنی اینم نیست که زیر بار حرف رفته باشیم ، حرف حساب شما رو عرض می کنم !

مثلا فرقی بین صفر و نقطه نذاریم ! فرقی بین رقم و عدد نذاریم ! ووو

مثل دانش آموزایی که اسمشونم :"احمد و اکرم" ه ، تو کلاس درسی " با طعم شیرین " ریاضی سوم ابتدایی ، بهشون :"صفرشامی کباب" بدن که بین خودشون تقسیم بکنن ، تازه بهرکدومشونم :"صفرشامی کباب" برسه ! 

حالا چرا ؟ خب روز تعطیل رسمیه و سر کار نمیرم و تا شب فرصت دارم که بگم چرا ؟ البته اگه اهل خونه بذارن ! یعنی نوبت به منم برسه که پشت کامپیوتر بشینم و برای برادر عزیزم آقاسید محمد رضا بگم که چرا ؟

و اینم به معنی زیر بار حرف رفتن نیس ! که گفته میشه کامپیوتر دو رقمی کار می کنه ، :"صفریک" و میگم مهندس جان 

با عرض ادب و سلام مجدد و شب بخیر

خدمت رسیدم که فقط همینو بگم ، شب بخیرو عرض می کنم .

چراکه گفتنی رو صبح گفتم و بقول معروف اگه توخونه یکی باشه ، همون یه نکته بسه ، کافیه یکی مثل همون احمد و اکرم  باشه ، یا یکی از ایندورم تو خونه داشته باشه . 

راستی آقا سید چن تا احمد و اکرم دارین ؟ خدا حفظشون کنه و زیادترم بشن ان شاءالله ، ما که سه تا اکرم داریم و سه تا هم احمد ، والحمدلله رب العالمین فقط علی اصغرشونه که فارق التحصیل نشده ، یعنی یکی دو ماه هنوز مونده که بیست و یه شالشو تموم کنه .

شما چطور ؟ چن تا شون مدرسه نمیرن و تو خونه درس می خونن ؟ آخه بقول پیامبر لقمه ی صبح ستون بدنه و کافیه بچه ی آدم تو هفت سال اول یه بار و فقط یه بار الله اکبرو تو خونه از پدر مادرش شنیده باشه ، که بازم الحمدلله رب العالمین ما اول اینو تو گوش احمد و اکرممون گفتم بعد اسمشون بهشون گفتیم ، حالا تو هفت سال بعدی هی بیان براش حافظه سازی کنن ! ... 

چراکه نماز خونم نشده باشه ، تکبیر نماز پدرشو که شنیده ! حالا هی بهش بگو مجموعه ی جامع نداره ! تو مهندسی حافظه ای که نداره ! داشته باشه هم اولش صفر ، خالی و تهیس ! 

راستی سید ، احمد و اکرم گفتم یاد اون حرف آقا امیرالمومنین علیه السلام افتادم که گفته : از میاد اونی که اسم مخفیش احمده ، اگه گفتین اسم آشکارش چیه ؟

یا زینب  


  

نقطه ی آغاز : پایانی

ارسالی از خانواده ی خانه ، بعد از ظهر 1393/08/12 برابر با 1436/01/09 و 2014/11/03 .


  

نقطه ی آغاز : 2

ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : 11 آبان 1393 برابر با 8 محرم 1436 و 2 نوامبر 2014


.


  

نقط ی آغاز :

نوشته شده در صبح شنبه 10 آبان 1393 ، برابر با هفتم محرم 1436 و اول November 2014

 . ... .

سلام علیکم ، صبح اول روز کاریتون بخیر .

آغاز کار :

دیروز بعد از ظهر که به نماز جمعه ی تهرون گوش می دادم ، در خطبه ی اول بگوشم خورد که امام اگه بیعتم ازشون نمی خواستن بگیرن ، به تعبیر من دست بکار می شد ، بیکار نمی موند و یا اینکه :"قیام" می کرد ، بازم .   

پیش از رفتن سرکار گفتم اینو بگم . 

فقط اینم بگم و برم که آیا به تعبیر من می شد و نمی موند ؟ یا می شدن و نمی موندن ؟ بشرح ایضا "قیام" و هم ؟ 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :349
بازدید دیروز :419
کل بازدید : 1386437
کل یاداشته ها : 1766


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ