جنبش تبیین ، قسمت سوم :
سلام علیکم ، و تبریک (الف) .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... . (ب)
به به ! چه جالب ! تو بهمن !
روز ... ! و دختر و زن و مادر و ... ! گرامی باد .
روزمون مبارک !
-----------------------------------
زیرنویس :
الف :
بمناسبت روز تولد حضرت فاطمه ، و دختر پیامبر ، و همسر امیرالمومنین ، و مادرحسنین ، و امامان بعدیم از نسل امامیه که پس از شهادتم ، قرآن می خواند ، منجمله از سوره ی کهف رو !
ب :
استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون میگن (پ) اگه مثلا گفته بشه :
نه این ، نه اون ...
همینطور نه ... نه ... ، همه ی اونچه که تابع اونه که در آغاز گفته شده ، حالا می خواد یه کلمه باشه یا یه جمله ، یه صفحه باشه یا یه کتابم ، تا وقتیکه گفته نشده آری که بحثش گذشت .
خب حالا اگه حرف با الحمدلله باشه چطور ؟ مثل الحمد لله در سبع من المثانی ، یا الحمدلله فاطر، الحمدلله الذی خلق ، الحمدلله الذی له و الحمدلله الذی انزل در قرآن العظیم ، که در آخریش حرف نزوله .
حالا نزولش به کی ؟ بمونه ، محل بحث من اینه که به :
اعتبار
چیش ؟ و در ضمن ناگفته نمونه که آیا به :
اعتبار
پسر ، مرد یا پدر بودنش ؟ یا نه تنها شامل دختر ، زن و مادرم میشه !؟ کافیه که آدم باشه ، ولو اینکه بی پدر مادرم باشه ! یا بچه ی آدم ! ولو بی پدر! خب فرض بچه ی آدم بی مادرکه نداریم !
پ :
مگه اینکه مثلا گفته بشه : بدون توقف !
مثلا : درمطهریم متوقف نشد !
که منم حرفم همینه ! ولی ! در من چی ؟! اونم بنده ی خدا !؟ و نازل شده بر اون کتاب !؟
البته نه بعنوان مثلا :"مطهری دوم " و روز از نو روزی از نو !
ادامه ی داستان :
سلام علیکم
... (3) إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ : یا أَبَتِ : إِ ... : ... (4) ... .
داستان دانش و پژوهش :
امروز (الف) ، که پشت سر گذاشته ، بعد از ظهر که خوابیده بودم ، تو خواب دیدم رفتیم مشهد ! خونوادگی .
ماشین :
یادم میاد یه بار که رفتیم مشهد ، تهران بودیم و تو سر سبیل و روبروی باغ اناری و تو یه ساختمون پنج طبقه ی دونبش خیابون و کوچه ای که تو اون کوچه هم صاحب همین ساختمون یه سه طبقه ی دیگه هم داشت (ب) ، قبل از رفتن رفتیم خونه ی خدا بیامرز پدر خدا بیامرز مادرم ، که اونام تهران بودن و تو خیابون خیام و گذر قلی ، حالا برا چی ؟ شاید برا خدا حافظی باهاشون ، که بابا بزرگ خدا بیامرز یکی از دایی های ما رو که یکی دوسالی ازم بزرگتر بود باهامون راهی کرد که بیاد مشهد ، یادمه که یه مشت پول خورد که همیشه تو جیب رو پوشش بود ! ریخت تو جیب دایی ، آخه بقالی داشت سر پیچ گذر و روبروی یه سقاخونه و مسجدی ، و راهی شدیم که بریم مشهد .
حالا چرا اینو با ذکر جزئیّات گفتم !؟ خب برا اینکه نه تنها یه عکسیم از این سفر هنوز داریم ، که تو مشهد و خواجه ربیع گرفتیم (پ) که همون دایی تو عکسه ، بلکه یادم میاد که وقتی داشت اون یول خوردا رو تبدیل به اسکناس مثلا یه تومنی می گرد ، آخه یه ریالی و دو ریالی بودن ، اینکارو تو ماشین نمی کرد ! یا جاییکه یادم میاد تو قطار و تو کوپه این کارو می کرد .
خب با این حساب ما یه بارم با ماشین رفتیم مشهد !
آخه یادمه که یکی از چرخای سمت شاگرد پنچر شد و یا ... ی همه در اومد ! و ماشین زاپاس نداشت و کلی معطل شدیم تا یه ماشینی بهمون یه لاستیک داد !
علاوه براین یادمه که تو قدمگاه هم توقفی داشتیم و رفتیم اونجا رو هم دیدیم ، حالا یه جایی نیگر داشتن و کنبد نما گرفت راننده هم بمونه !
که این دفعه ی آخری که رفتیم مشهد ، حالا بمونه نیگر داشتن یا نداشتن قطار برای نماز صبح ، برا نماز ظهرم که تو ایستگاه مشهد که رفتم گفتم ، گفته شد : خب شاید برا اینکه میرسین میرین خونه می خونین ، و قدمگاه که نیگر نداشته باشه ! راننده هم که گنبد نما نگرفته باشه ! ولی چرخ قطارچی !؟
خب ! برگردم سر خواب امروز ، که گفتم دیدم رفتیم مشهد ! بازم میگم ! خونوادگی ، و یاد اولین باری افتادم که رفتیم مشهد ، حالا با ماشین یا با قطار !؟ ش و یا ... !؟ بمونه ! آخه تو خوابم ماشین پاشین ندیدم ! حالا با چی رفتیم !؟ پیاده هم یادم نمیاد ! حالا از کجاشم !؟بمونه ! که آیا از اینجا !؟ یعنی از غرب ایران و آذربایجان شرقی و ... که هستیم !؟ تا شرقش !؟ یعنی مشهد !؟
خب ! حالا پرسش اینه که آیا تا حالا سوار ماشین شدین !؟ حالا باهاش :"این" یا :"اون"ور رفتن !؟ بمونه !
ماشین چی !؟
ان شاءالله بحث هفته ای که پیش رو داریم ، اینه !
----------------------------
زیر نویس :
الف :
که جمعه بود ، و روزنامه ها تعطیل بود ! گفتم برم سراغ تلویزیون ببینم چه خبره !؟
خب روشن بود و هیشکیم نیگاش نمی کرد ! زدم شبکه یک ، هنوز وقت اخبار ساعت دوی بعد از ظهر نشده بود که خبر رسونی بکنه ، تازه برنامه ای که :"دیده بان" بود شروع شده بود و داشت می گفت :
به یکی که می خواست بره ! و برگشته بود ! و آخرشم مثل روزنامه ها گفت : بمونه !
منتها مثل یکی از روزنامه ها ! آخه اونا هم جفتشون می گفتن : بمونه !
منتها یکیشون می گفت با همون فرمونی میرفت برونه ! ولی یکی دیگه می گفت با فرمونش ! البته علاوه بر همونی که قبلا تو یکی دو نوشته ی قبلی گفتم ! یعنی اون سر جاش ! حتی اگه بفرمونم برونه ! و نافرمونیم نکنه !
می خواستم بزنم یه شبکه ی دیگه تا اخبار بشه ، که برنامشو با یادآوری محله ای ادامه داد که یه مدتی تو جوونی اونجا زندگی کرده بودم ! برام جالب شد ! نیگا کردم که برا اهل خونه هم جالب بود ! إسم اون محله ! خلاصه یادم رفت که برا چی اومده بودم سراغ تلویزیون ! به ساعت که نیگا کردم دیدم از اخبار رد کرده ! برنامه که تموم شد ، رفتم و خوابیدم .
یادمه اون جا هم یه مدتی مستاجر بودیم ، آخرای اون کوچه هم ، که کارونسراش بود و بقول امروزیش پارکینگ ، البته برا درشکه هاش ! که اون وقتا بجای تاکسی بود برا این و اونوز رفتن تو شهر ، حتی تو تهران ، البته بعدا شنیدم که تبدیلشون کرده بود به تاکسی و بتبع درشکه راناشم شده بودن تاکسی ران دیگه .
راستی سوار درشکه چی !؟ شدین !؟
مثلا تو میدونی تو اصفهان ؟ یا همین کوسنگی مشد ؟ بقول بابا پنجلی ! که با کامیون رفتن مشد ! و ...
خدا قوت بده به راهوار و ... تو راهها !
سوار کامیون چی !؟
دیگه سوار چی شدین !؟
هواپیما !؟ دریا پیما !؟ راه پیما !؟ مثلا قطار !؟
اونا چی !؟
مثلا روزنامه !؟ تلویزیون !؟ رادیو !؟ کامیوتر و حتی رایانه !؟ اینترنت چی !؟
یه صدا ! و یه تصویر چی !؟ مثل ... ، بمونه !
پ :
که یادش بخیر خدا آمرزیده ته تغاری اونوقتا ، داداش مشهدی حمزلی (ت) تو بغل پدر خدا بیامزمه ، خدا بیامرز ننه ثریّا ! مادر پدریم ، مادر خدا بیامرزم ، خواهر بزرگترم و برادر کوچکترمم .
ت :
البته تو شناسنامه حمزه علی بود ، که مثل إسم من و برادر کوچکترم بود إسمش ، یعنی علی داشت ، مثل إسم پدرمون خدا بیامرز ، منتها اولش علی بود ، مثل إسم پدر بزرگ خدا بیامرزم که علی حسین بود و فکر می کنم اگه زنده می موند و خدا بازم بهش پسر میداد إسمشونو علی میذاشت ! حتّی بعد علی اصغرم !
یادم میاد تو اون خونه ی سه طبقه که گفتم بودیم و یه روز پدر و مادر از بیماستانی که بستری بود اومدن خبرشو آوردن ، تشیع جنازه هم براش گرفته نشد و خبر دارم نشدیم که بیمارستان کجا دفنش کرده !؟ فقط شنیدم که گفته شده تو مسگر آباد ! تهران .
نقطه ی آغاز ب (قسمت چهارم) :
... وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... .
سلام علیکم .
اول تا یادم نرفته تبریک بگم امروز ، روز جمعه رو ، ولو روز :"جمع" دو نفرم که باشه !
یادآوری :
البته نه اون :"دو" تایی که تو اون اجلاس گفته شده ! اسمش چی بود !؟ اجلاسو میگم !؟ نه اون "دو"تایی رو !
آیا :"اجلاس بسیج اساتید" بود !؟ و حتی "اجلاس بسیج اساتید دانشگاه" هم !؟
آخه :"تصویر"ی که اون روزنامه ازش گذاشته بود ، همش :"برادر" (الف) بود ! البته بقول اون وقتاش که در قسمت قبلی گفتم ! و هنوز بقول مثلا :"سینما" گری :"درجه" مرجه و یا مثلا :"دریادل" مریا وووش نبود ! و ... (پ) .
----------------------------
زیر نویس :
الف :
بعبارت دیگه همش :"آدم" (ب) بود !
ب :
... ، وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ... ؟ الْجَنَّةَ ... .
خب :"به تعبیر معروفِ" :
کربلا در کربلا می ماند اگر :"خواهر" نبود !
آدمم در آدم ! می موند اگر :"زوج" ش نبود !؟ مگه اینکه گفته بشه "زوج" ش آدم نبود ! خب چی بود !؟ مانند مثلا بقول استاد ! فلسفه ، ریاضی و فیزیک دان :
چرا مسیحی نیستم !؟
بود !؟ و نگفته چی هستم !؟ اونکه استادِ ! ... هست !؟ خودشم :"دانشگاه" ی !؟
پ :
حالا مثلا ادارات مدارات ، سازمان مازمان و موسسه ... ش بمونه ! حتی :"دولت" مولتشم ! که بسیج داشته باشه !
خب برا اینکه قبل از :"57" م "دولت" بود ! و از قضا دولت :"ب" هم بود ! ادارات ، سازمانها و موسساتم بود ! دانشگاهم بود ! ولی آیا دانشگاهی که :"جوانانی" اونچنانی تربیت کرده بود !؟ که مایه ی :"افتخار" بودن !؟
مگه اینکه مثلا بقول شاعر گفته بشه :
نگار من به مکتب نرفت و خط ننوشت ، ... .
چه رسه به دانشگاه ! بشرح ایضا :"استاد" ! ش ، که اختصاصم داشته باشه به دانشگاه ! و استادیم خاص "برادر" باشه ! حالا بقولی مخصوص یکی از :"دو" رقمشم بمونه !
که در نقلی از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری ، گفتم که گویا :"لازم" ه گفته بشه :
:"مثبت" اجلاس بسیج اساتید !
که شامل :"اجلاس" م میشه ! چه رسه به مثلا :
اجلاس بسیج اساتید :"برادرِ" ...
مرکز مراکز داده یا دیتا سنتر مقدس :
سلام علیکم
خب گفتم که ماه آمد و ماه آمد ، ربیع آمد !
لبخند بزن ... :
راستی چرا اون کودکی که در قسمت قبلی به اون :"اشاره" شد ، به خلیفه نگفت که چطور فرزند ولیعهد خودتو نمی شناسی !؟
یه چیز دیگه هم می خواستم برا لبخند بگم که گفتم شاید موجبات لبخندو فراهم نیاره ! حالا میگم ! شایدم بیاره !
همه رفتن بیرون و حتی حاج خانومم نهاری بار نکردن که منتظر زنگ کنترل از راه دورشون باشم ! شاید همونطور که دفعه ی قبل گفتم برا اون باشه که اومد و دید آبگوشت آبشو کشیده و ...
راستی حالا نهار چی می خوریم !؟ خب به من ربطی نداره ! مادر خونه می دونه ! فقط اینقد می دونم که امروز آبگوشت نمی خوریم ! البته ان شاءالله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ طه ، ... ، وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَى ، ... ، إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ، ... .
اشاره :
حرف از مبدا تاریخ ، تاریخ علم یا دانش بود ، که گفته شد برمی گرده به آدم ، انسان و یا بشر ، که درسته و در این شکی نیست ! (پ) ولی حرف چیز دیگه بود ! این حرف که بعنوان مثال رنساس غرب در اروپا و فرانسه در مقابل دین یا اسلامم بوده ! و بعنوان مثال :
چرا مسیحی نیستم !؟
فقط برا مسیحیت گفته نشده ! حتی برا شیعه ی هشت امامی (پ2) م ظرفیت طرحشو داره !
خب ، هرچند فریادش بلنده ! ولی بنشینیم تا بیاد دم گوشمون گفته بشه !؟
اما بعد :
ضمن شب بخیر ، خب بازم اول یادی بکنم و بعد پیگیر بحث ، یادشون بخیر حضرت امام رحمت الله علیه فرموده اند ، اسلام اگه این بار سیلی بخوره ، دیگه نمی تونه سر بلند بکنه .
خب سیلی ظاهرش حکایت از :"گزینه" ی بدنی یا فیزیکی و یا :" سخت" اون داره ، ولی مقصود این و یا فقط اینه !؟ و یا اینکه :"نرم" م داره و از "سخت" اونم سخت تره !؟ و این اونیه که منظور نظر ایشونه ! وگرنه با اون "گزینه" که عاشورا نشون داد که اسلام زنده شد و بلکه جون تازه گرفت .
نقله که خلیفه ی چهارم یه روزی منبر رفته بودن ، در میان سخنرانی یه سیلی بخودشون زدن و گویا صداش موجب بیدارشدن پامنبریای خواب شد ! البته بیداری بدن ! و برا مثلا حسش که سیلی بود ! که دردشو فقط خودشون حس کردن ! و اهل درد ! و حتی اهل در خلیقه ! حالا اهل درد امام و اونم امیرالمومنین علیه السلام بمونه !
مرکز ... مرکزی :
بقولی :"حالا" ما با :"پلت فرم" دم بدم بازدم که نه ! بقولی :"کلمه" بازدم یا موجی که گوینده ی :
فکر می کنم ، پس هستم .
که "حالا" دینداربودنم ربطی نداره به این گفته ، و اونوقتم مثل "حالا" گفته شده :
چرا مسیحی نیستم !؟
خب حالا چی !؟ آیا :
...فَاسْتَمِعْ ... !؟
بازدم یا موج فرستاده رو !؟ یا :"داده" رو !؟ مرکز این داده !؟ یا بازگشت :
چرا مسیحی نیستم :
می اندیشم ، پس هستم !؟
پس از رسیدنش به گوش یا سخت افزار آن مرکزداده !
عصر جمعه ی آخر ماه صفر ، در برنامه ای بهمین عنوان که شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران عصر جمعه ها داره ، گفته شد پشت پرده :"25" نفرن که پرده گردانی می کنن ! و هیشکیم از اون "25" نفر خبری نداره که کیا هستن !
خب واحد شمارش حکایت از این داره که ، اگه گیاهی و حیوونی اونو نگیم ، بشرن ! حالا انسانم ! و که بقولی : آنم آرزوست !
و بمونه که حضرت امام (ره) فرمودن : آدم شدن محاله !
حالا ! میگیم آدم ! خب مام تو نوشته ای که در :"دست" داریم 25 :"آدَم" داریم ! اونم نه ناشناخته ! پشت پرده ! و ...
خب شما از کجا می دونید ، یعنی علم یا دانششو دارین که میگین :
شاید بفرمایین که مکتوب یا :"نوشته" شده و گفته نشده :
چرا موسی نیستم :
چرا مسیحی نیستم :
می اندیشم ، پس هستم !؟
خب مثل اینکه نوشته های قبلی منو نخوندین و :
... ، إقرأ ... !؟
حالا :
... ، إقرأ و ... .
بمونه ! که :
... ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ ، ... .
تا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی ، شب بخیر
پ – خب بله بنا بر قول :
العلم علمان ، ... .
کافیه یکیش علم یا دانش :"دین" یا اسلام باشه ! چه رسه به اینکه دومیشم باشه !
پ2 – با اینکه قبلا یادآور شده ام ، ولی بازم بد نیست ذکرش ، که شیعه ی هشت امامی ، دوازده امامیم هست .
تولد امام و امام زمان (4) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ، لِلْکَافِرِینَ ... ، مِنَ اللَّهِ ... ، ... فِی یوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ ... .
خدا بخواد امروز فرصت بیشتری دارم (1) ، که بحثو پیگیر باشم .
بحث چیه ؟ بحث تولد یه حرفه ، در این زمانم ، در کجا ؟ بعنوان مثال گفتم در گوش .
خب حالا اگه این حرف به اصطلاح صوتی نباشه (2) بلکه تصویری باشه چی ؟ یعنی در کجا بدنیا میاد ؟ بعبارت دیگه محل تولدش کجاس ؟
بعنوان مثال مانند این نوشته ی حرفم ، در کجا بدنیا اومده ؟ یا متولد شده ؟
خب بله ، درستکه در این صفحه ای که داره در اون نوشته میشه ، ولی پرسش از مثل همین صفحه در ماست ، مثل گوش که صوت برا اون بود ، و حالا تصویرش برا چی ؟
البته روشنه که علاوه بر اینم هست ، و رسیدنی به ما اختصاص به ایندو هم نداره ، بعنوان مثال حرفی که به زبون میرسه ! زبون ما ، مثل همون گوش ما ، که حرفی به اون میرسه .
جالبتر اینکه به زبون رسیدنیم برا رسوندن به گوش هم هست ! از جمله هم برا بگوش رسوندن اونیم که به گوش رسیده !
در این زمینه پیامبر صل الله علیه و اله و سلم یه فرمایشی دارن ، ایشون فرموده ان : ای علی ، تو به منزله ی هارونی (3) برا من ، با این تفاوت که همونطور که حرفی نمونده که پیامبری بیاره بعد من ، خب هارونیم بعد تو بدنیا نمیاد براش .
خب اشهد ان محمد عبده ورسوله ظهر ، به افق ما داده شده و برم ، التماس دعا .
زیرنویس :
1 – مگه اینکه خدا بخواد یکی از اونجاهایی که شماره ی تماس گذاشتیم ، یا یکی از اونایی که بهشون دادیم ، تماس بگیرن و پاشم یا پاشیم بریم حرف بزنیم و مشغول شیم .
مگه اینکه جایی یا یکیم باشه نه تنها در اینجا ، بلکه در جای دیگه هم ، که به اونجا یا اون سر نزده باشیم ، یا سر زدن بهتر از این باشه ، مثلا جایی باشه برای برای سر زدن که اونجا رفت ، یا یکی باشه برا این که به اون سر زد ، تا بگه ، برا گوشی که جستجوگرش ، که محل بحث این نیست ! بلکه بحث از حرفیه که برا گوش زده میشه ! زده شده !
2 – در این مورد و نظایر اون ، استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون دارن :" آقای خمینی یه حرف خوبی دارن ... ." ، حالا اون حرف چیه ؟ در مورد همین و نظایر اینه که اینا ، که بگوش میرسه ، و یا مثل همین که در اینجا به چشم رسیده :"وقوع و لا وقوع نداره" .
بعنوان مثال همون که عنوان یه نوشته ای بود که : "چرا مسیحی نیستم ؟ " ، که صرف نظر از فرمایش حضرت امام که استاد شهید یادآوری فرموده ان ، خب گیریم که مسیحی نیستی ! خب بفرمایید چی هستین ؟
خب بله ما هم مسیحی نیستم ! برا اینکه پیامبری بعد حضرت عیسی بن مریم علیه السلام اومده و گو به حرف اونیم ، همونطور که بعد حضرت موسی علیه السلام ، پیامبری اومد و گوش بحرف اون بود اون زمون .
خب گیریم که گوش به حرف اون نیستیدم گوش دادنی باشه ! یعنی به گوش رسیدنی ، و حتی تصویرشم بعنوان یه کتاب و در نمایشگاهیم برای به چشم رسوندشم ، نه گوش دادنی برای گوش بحرف شمابودن ! چراکه : چرا گوش بحرف شما !؟ نه اینکه بقول شما : " چرا گوش بحرف شما نیستم ؟" !؟
که بقول حضرت امام ، از کجا به زبون رسیده ؟ که بشه رفت اونجا ؟ محل تولدش یا بقول ایشون عدم تولدش ؟ در اونجا ؟
البته با عضوی از اعضای حسی حواس پنجگانه ، مگه اینکه علاوه براینم شما داشته باشین و مام داشته باشیم ! مثلا مجموعه ی حواس پنجگانه ای که گوش بحرف اون بود ! نه بقول شما مثلا : مجموعه ی تهی از داشته حسی که نه فقط ، بلکه بدنی یا فیزیکم ! و اونوقت پرسشتون بعنوان مثال این باشه : "چرا گوش بحرف شما نیستیم ؟" !
حالا شما بهر عنوانی ! خدا ، پیامبرش و جانشین و جانشین یا نایب حرفم که باشین ! یا خود انقلابی انقلاب صنعتی و عند رنسانسم که باشین ! و یا هر صاحب حرفی ! چراکه برا چی ؟ برا صاحب گوش ؟ ولو گوشیم که صاحبشم شما باشین ! که بگوش باشه ! برا تماس باهاش !
چراکه :"چرا بگوش نیستم؟" و کی تو زبونش گذاشته ؟ صاب گوش دیگه !
3 – حضرت هارون علیه السلام ، جانشین یا نایب حضرت موسی علیه السلام ، بعبارت دیگه دومین پیامبر یا پیام آور پیروان حضرت موسی کلیم الله علیه السلام .
خانه ،بیت و یا ... نخستین (پایانی) :
... ، یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ، ... .
سلام علیکم
: علیکم السلام
... ، قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ ، ... .
چه خبر ؟ برا مام تعریف کن ، چی گذشت ؟
تعریف کنم !؟ خودتی !
: چی !؟ (1)
ای بابا ! منظورم این بود فرشته که نیستم ! آدمم .
بقول استاد شهید مرتضی مطهری آدم که فقط تعریف نمیکنه ، تصدیقم میکنه .
و (2) فقط اینو نفرمودن که کجا !؟
البته شاید برا اینکه همه می دونن و حاجت به بیان نداشته .
ولی !
: ولی ملی رو ول کن ، آنچه گذشتو بگو ، سیاهی لشگر که نرفته بودی ، :"نَفَر" (3) کرده بودی برا همین ، که بیای برا مام بگی ، تصدیق مصدیق وبعدشم به ما مربوطه و مسئولشم خودمونیم ، زود باش کار دارم و :"بیکار" که نیستم ، اینا رو که می بینی خود بخود که :"تولید" نمیشن به خوردنی ، تولیدکننده داره .
ببخشین ! گفتم درس استاد رو به بحث و مباحثه بذاریم ! ولی !
چی !؟
هیچی ! اصلا بذار متن کاملشو (4) پیدا کنم و برات بذارم و بیکار
چی !؟
ای بابا ! وقت کردی ببین ! خواستیم نیگا کن ! که گفتی به من مربوط نیست !
به قانون و :"مُرّ" ش مربوطه ، ولی والسلام ...
چی !؟
زیرنویس :
1 - میگن وقتی زوج آدم به آدم میگه چی !؟ معناش اینه که حرفتو تغییر بده ، عوض کن .
2 – ثمّ ، مراجعه بشه به قسمت نخستین .
3 – کوچ ، migration
4 - متن کامل
اندیشه ی بالا (6) :
خب :
"به ...
اونجا ، میدون ، و یا بقول شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران ، نه پنج خودمون ، یا شبکه تهران ، :
خونه باز می گردیم" .
البته به اینجا در نوشته ی قبلی ، چراکه هنوز از اونجا و راه میون اینجا و اونجا و مثلا پلیس راه ، دکتر یا مهندس راه ووو که خبری نیست ، حتی راهنما هم .
اینجا گفتیم که آقا و خانم در کنار هم بخوبی خوشی زندگی می کنن و ان شاء بچه دارم که بشن گفتیم که بقول طلبه ها ...
فعلا از بچه خبری نیست مثلا ، و مثلا مدرسه رفتنش ، گفتم که به اونجا که برنگشتیم ، به اینجا برگردیم .
پیشرفت علمی :
ینْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیتُونَ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)
بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)
خب ، قبول باشه ، کجاییم ؟ اونجا ، اینجا دیگه ! تومیدون ، خونه .
در کنار هم بخوبی و خوشی زندگی می کنیم ، و هرچی من میگم تو هم میگی ، کمثل من ؟
نه دیگه ، گفتم که هنو تو اینجا ، اونجا دیگه ! از بچه که خبری نیست ، یه خانم و یه آقا اینجا ، اونجا دیگه ! هستن ، حالا کو تا بچه داری بشن و به نفس کشای خونه اضافه بشه ، کمثل خونه ی ما و کمثل ما ، کمثل من و کمثل تو .
خدا رو شکر که اگه اینجا مثل اونجا هم نباشه ولی جا برای نفس کشیدن کمثل ما هم هست و جلوی بازدمشونم ، که بعد نماز برات ، نه تنها گفتم ، بلکه نشونتم دادم ، نمیگیره ، که بقول آقا دکتر :"توانا" ی : "به خانه باز می گردیم " : متوجه نفس کشیدن خودش بشه .
و بخواد از خونه بره بیرون ، پیش دکتر دیگه !؟ نه بابا ، هوا خوری ، بازدمش ، برا اینکه فریادم که داشته باشه ، چرا تو سر یکی دیگه خالی کنه ، هرچی فریاد داره تو خونه هم می تونه بلند بلند خالی کنه ، کی بهتر از من و تو برا شنیدنش ؟
تازه مگه اینجا ، اونجا دیگه ، جز من و تو یکی دیگه هم هست ؟!
دکتر !؟ کی آورد ؟ تو ؟ برا کی ؟ برا چی ؟
آشپز !؟ من ؟ برا چی ؟
پنیر درست کنه ؟! یا سیب زمین تخم مرغو بپزه ؟ یا ... ؟
آهان ! آشپزی ، مثل دکتری دیگه ، یا روانشناسی و همون ، پلیس که نه ، راهنما .
خب چرا تنها تشریف آوردن ؟ خانم بچه ها که هنو نداریم ، آقاشم ، ولی چرا آقا یا خانومشونو نیاوردن ؟
یه وقت یادگیری نکنم تنایی برم جایی .
مطمئن باش حواسم جمعه ، لازم نیست بگی ، البته گفتیم گفتی ، لازم نیس فرو بدی تو خودت جمع کنی و ...
یادته که آقا امام حسن ثانی علیه السلام چی گفته که ؟
نگفته که بالاترین تنگ نفس ، تنگ نفس سیاسیه ؟
همونطور که بعد نماز یاد کردم ، بیا دعا کنیم و با توسل به همون آقا ، که خدا مادرتو یا عمه جان منم شفا بده ان شاءالله تعالی .
حالا سیاست یعنی چی ؟ بمونه ، همینقد که به اینجا ، اونجا دیگه ! مربوطه ، به خونه و خونه داری که ماشالله اوستاشی .
خواندن داستان :
... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... طسم ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ...
در قرآن عظیم که قلب یا دل پیامبر ، خاتم پیام آوران از طرف خدا ، گیرنده ی آن بوده ، پس از سوره ی نمل ، که در آن داستان نوشتن نامه حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، در سوره ی بعدی داستان حضرت موسی علیه السلام که یکی از پنج پیام آور بزرگ از پیام آورانیست که گفته شده صدو بیست چهار هزار نفرن ، آمده .
نَتْلُو عَلَیکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ...
البته داستان ایشان و فرعون ، چرا ؟
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ...
برای اینکه فرعون ادعای بزرگی و بزرگتری داره و ... ، در حالیکه اونایی که کوچیک و حتی کمتر از یکدهم ، یکصدم ووو بحساب میاره ، نه تنها صفریک ، ده ، صد ووو نیستن بلکه :
وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ...
بعدشم :
وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یحْذَرُونَ ...
و آغاز داستان که اینگونه است :
وَأَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى ...
اینگونه بوده و هست و خواهد بود ، ولو اینکه خود موسویانم داستانو نشنیده باشن و فرعونیان همشم شنیدن باشن ، حتی خوانده باشن و از روی قرآنم !
پیدایش 3 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ... ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ... ، وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... .
سلام علیکم ، شب بخیر.
اول مطلبی رو که در نوشته ی قبلی گفتم میگم بگم ، بعد بریم سر بحث فعلی .
گفتم امروز مثل دیروز راحت میریم سر کار و برمی گردیم ، که الحمد لله همینم شد ، خب برا اینکه محل کارمون کار قبلی بود که چند روز پیش صابکارمون زنگ زد و گفت بریم تموم کنیم ، مام از صابکار کار جدیدمون که بیرون از شهره و نمیشه پیاده رفت که نیازی به ماشین ، ومثلا بیمه کردنش باشه و ...
که نه تنها پلیس راه ، بلکه دولت و حکومتم مثل زمان شاها ، نه تنها کاری به کار کردن ما نداره ، حتی پست مدرنش ، بلکه کاریم به محل کار آدمم نداره ! بحث فعلی که گفتم همینه ، محل کار آدم و همینطور بنی آدم مثل ما و منجمله شما دوتا ، و مثل شما که روی زمین زندگی می کنه و خواهد کرد ، از حضرت آدم علیه السلام گرفته تا صاحب الزمان (عج ) .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا ، وَ ... .
روز کار :
یا حسین !
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَى عَلَى ال ... ؟
پرسش خوبیه ، یادم میاد وقتی برای مهندس برجسته کار می کردیم ، چه تو ساختمون هفت طبقش تو ارومیه ، خیام جنوبی ، کوچه ی 21 و 19 ، آخه دوکله بود ، حالا بقول : "معروف" یا : "منکر" ؟ بمونه ، و چه تو پادگان میرآباد ، هروقت می اومد سرکار می گفت : "کارمی کنید" ، حالا برای احوال پرسی یا ... ؟ بمونه ، چراکه حدود دو ونیم میلیون تومن از فقط کار میرآباد بهمون بدهکاره ، حالا خونش بمونه ، چند ساله کار خونش تموم شده ، طبقاتیشو فروخته ، کرایه داده ، توش میشینه ، ووو ؟
خب بله کارگریم ، حالا بقول "معروف" به اسم آدم ، تنها یا با زوجش در بهشت جمهوری اسلامی ایران در طول این سه و نیم دهه ؟ یا بنام انسان ، اونم "معروف " و شناخته شده اش با : "کرامت" ؟ م که قابل ذکر و یادآوری نباشیم ، حالا : " آحاد" مون ، یا خونوادگی ویا خونواری ؟ دیگه بشر که بحساب میایم !؟
وگرنه این کیه که دشمن ، اونم آمریکا و شیطان بزرگم ، بقول معروف دم از حقش می زنه ؟!
پس فعلا کاری ! به روز کار نداریم و پیش از پاسخگویی به پرسش مثلا : کار می "کنم ، یا کنیم" ؟ همونطور که پس ازفرمایشات مقام معظم رهبری درنخستین روز امسال کنار قبر پاره ی تن آخرین پیام آور خدا ، براتون گفتم هنوز در مقام اثبات این پرسش هستیم که آیا هستیم ؟ حالا بسم آدم ، یا بسم انسان ، یا بسم بشر و آحادشم ، و در ثانی چی داریم ؟ مثلا حافظه داریم ؟ که قابل ذکر بودنمون در جمهوری اسلامی ایران رو یادم ، ببخشین یادمون بیاد ؟ ولو به مثقال عدد صفر ؟
خب از ما ثبت نام بود که کردیم ، اونم نه تنها برای اعلام نیازمندی به یارانه ، بلکه برای گرفتن دفترچه بیمه هم که خیلی وقته نداریم ، خوب دیگه چیکاره ایم ؟ که یادمون ، ببخشین یادم نمیاد ؟
حسین : آیا کسی هست مرا یاری کند ؟
حسین : مثل منی هست !
فرهنگ حسین
حسین فرهنگ
فرهنگ کار و کار فرهنگ