تمدن اسلامی ب ر :
... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .
اللهم صل علی محمد و ! ال محمد
سلام علیکم .
السلام علیک یا سلطان ! یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
نه تنها حسّشو نداشتم (الف) که بزنم بیرون ، بلکه دلمم نمی خواد ! چه رسه به اینکه بقول پدرم بفکرشم باشم ! ولی بقول وزارت بهداشت این :
ج.ا
ضرورتی پیش آورد تلویزیون یا سیمای این :"ج.ا" ، آخه فراخوانی داد برا مثلا :"قرائت"ی از بقول :"هرمنوتیک" دانان :
کتاب مقدس
حالا بمونه که مثلا همزمان با این فراخوان ، یعنی همین امروز تو مدرسه ی تلویزیون یا سیمایی برا دانش آموزاش گفته میشد حکمت اشراقی ، که با مشّایی اون مثلا این فرقو داره که صرفا عقلی نیست ! بلکه عقلیم هست !
و اینم بمونه که اونوقت متعالیه ی ایندو چی !؟ اینم فقط کار عقل نیست !؟ عقلیم هست !؟ ووو ! مثلا ایرانیم هست !؟ افلاطونی و نو افلاطونی ، چه مسیحی و چه اسلامیش (ب) چطور !؟
ولی دانش آموز مدرسه ! کیه !؟ اونیه که همه ! حتی تو غرب و اروپاشم گوش داره و شنونده ی نازله ی استاد مدرسه هست !؟ حالا علاوه بر حس آیا دلشم زده بیرون ! یعنی اومده مدرسه ! و محل نزوله !؟ و آیا برای خروج ! از مثلا خونه ! و مدرسه رفتن ! بازم چیزی علاوه بر دل یا قلبم داره !؟ برا گرفتن درس مدرسه !؟ که بره تو خونه ، بیاد بیاره ، بهش فکر کنه و معقول که افتاد بهش عمل کنه یا بقول فراخوان داده شده :
تو زندگیش پیاده کنه
حالا چقدشم بمونه ! به اندازه ی خودش !؟ خب طبق کدوم نازله !؟ نازله بر استاد مدرسه !؟ کی ؟ وکجا !؟ تو مدرسه اش !؟ ووو !؟
یادش بخیر ! بقول روزنامه ی :"جرثومه" ای : فیلسوف شهیر ... .
که پارادکسشو ، خودشم تو مدرسه ، خودشم تو مدرسه ی این ”ج.ا" مطرح کنه ! دور تسلسل مدرسه رو میگم !؟
بقول پدرم بگذریم !
شب بخیر !
--------------------------------------
زیرنویس :
الف :
نداشت من !
ب :
اونم در عصر آقا امام عالم محمد علیه السلام ! و بقولی در :"تمدن اسلامی" عباسیان !
خواندن چشمی (ب) :
بازخوانی :
سلام علیکم و باز شب (ب) خیر .
دیشب حرف از نوشته ای بود که فرستاده شده ، که خونده بشه با چشم .
حالا کاریم نداشتیم به اینکه :"خواندن" چه تعریفی داره !؟ (پ) و گفتیم مثل همین که الانم داریم این نوشته را می خوانیم ، حالا آیا به این کار مثلا :"باز خوانی" هم گفته شده !؟ یا "بازخوانی" یه کار دیگه هست !؟ البته کار دیگه ی چشمی !؟ فعلا محل بحثه ، و با خوانندهای دیگه فعلا کاری ندارم ، و فعلا هم مقصود و منظور نوشته ای هست که یکی فرستاده ، چه با معرفی خودش ، و چه بقولی : انظر ما قال .
البته نه اینکه چشم بنداز به نوشته ! چرا که : بسم کی !؟ یا به چه نامی !؟ آیا بنام فرمانده !؟ که : انظر ... .
یا بنام چشم !؟ چراکه ایندو با هم فرق داره !
خب ، حالا این بمونه ، علی ای حال این کار چشم ، یعنی خواندش رو آیا "بازخوانی" م گفته میشه !؟ یا ایندو هم با هم فرق دارن و چشم یه کار دیگه هم می کنه ؟ و اسم اون بازخوانیه !
یا نه ! بازخوانی کار چشم نیست و کار کارگر پسا چشم ، یا پسا خواندنه !؟ و کار چشم مانند مثلا :"رسول" یه که مرسوله رو بدون دخل تصرفی (ج) به چشم رسونده و بقولی کارش :"ابلاغ" بوده !؟ ابلاغ نوشته ی سر بسته و مهر و موم هم مثلا ! مثل پستچی بعنوان مثال .
خب ، حالا پس از خواندن ، اگه کار چشم تمام شده باشه ! بازخونی رو به کی واگذار کنه !؟ واگذار که نه ! کارش نبوده که واگذارش بکنه ! خب چی !؟ یعنی :"بازخوانی" چی شد !
حالا بمونه با فرمان :"إقرا" یا بازخوان به اونم !؟ و معرفی فرماندهشم !؟
خب ، برا امشب بیشتر از این چشاتون خسته نکنم ! شب بخیر .
-------------------------------------
ب – شب دوم ، امشب .
پ – خواندن (ت) ، منجمله خواندن چشمی :"ترجمه" هم گفته شده ، حالا بمونه که :"هرمنوتیک" یا متن خوانی و اولشم برا خواندن متن دینی هم گفته شده باشه .
و "ترجمه" را هم مثلا تفسیر ، تعبیر و ... گفته شده .
ت – خواندن نوشته یا متن ، متنی مکتوب یا نوشته ای که خواننده اش چشمه . (ث)
ث – خب متونی هم هست که خواننده ی اونا گوش و دیگر اعضای حسیه ، بعنوان مثال وقتی سخنرانی حرف می زنه ، این گوشه که مامور به خوندن یا گوش دادن به اون میشه ! و وقتی همون سخنران حرفشو بصورت نوشته یا مکتوب در بیاره فرمان :"إقرأ" یا بخوان اون رو برا چشم صادر کرده ، مگه اینکه یکی یه چیزی نوشته باشه ، و حتی منتشرم نکرده باشه ! چه رسه با ارسالش برا یکی ! حالا هوایی ؟ یا زمینی ؟ مثلا بوسیله اینترنت یا پست و پستچی و تحولیش ! یا برویت رسوندنش به چشمی که :"بخوان" ! یا :"بشنو" و دستورات دیگه برا اعضای حسیه دیگه ، مثلا بچش ... رو تشنه لب !
ج – مثلا پیش مطالعه ! برا مثلا کمک به چشم هدف نوشته یا مکتوب ! و مثلا ترجمه ، تفسیر و یا ... ی نوشته براش !
یه جایی بچشم خورد که در ترجمه چهار تا عامل موثر بوده ، حالا بمونه که اونجا عامل دین یا اسلام گویا بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری در :"تاریخ علم " منجمله علم یا دانش :"ترجمه" هم علم یا دانش بحساب نمیاد ، گویا !
اون چهار تا عامل رو گفته بود عبارت ! ن از :
چهار عامل 1 - (روابط سیاسی، 2- (علاقه نخبگان فرهنگی ـ سیاسی)، 3 -(نظام آموزشی ) و 4- (ایدئولوژی غالب) .