ساعت 10 و 55 دقیقه ی شنبه 31 خرداد 1393:
پیدایش انسان (پایانی) :
بِ ... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ : إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ ... .
... بِاسْمِ رَبِّ ... ، ... وَ رَبِّ ... ، کَلَّا ... .
سلام علیکم
امیدوارم از این هفته ی آخر ماه شعبان بهره ی کافی ، یا لازمو برای ورود به ماه مبارک ببرید ، البته اگر جمعه ای رو که پیش رو داریم اول ماه رمضان نباشه و در آخرین جمعه ی ماهی که در اون هستیم حرف آخری براتون نداشته باشم ، البته بازم بگم که براتون توخونه .
نه بیرون از اون و یکی از دو طرفش !
چراکه در بیرون ، الان که از شبکه ی خبر پخش میشد ، حالا داعشی یا بقولی قانونی اون ، هنوز حرف از مثل همون پیدا و ناپیداییه که در بحث قبلی گفتم ما با پیداش کار داریم ، سرو کارمون حتی با ناپیدای "مکتب امام" رحمت الله علیه هم گفتم که نیس ، که ناپیدا "وقوع و لا وقوع " نداره ، چه رسه به مکتبی که بقول مثلا حضرت آیة الله محمدتقی مصباح یزدی : "سایر رهبران" بنیانگذاری کرده باشن ، بعنوان مثال یکی هم همون که در سخنرانی پخش شده از شبکه خبر نامبرده شد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ! ...
چراکه حرف برا شما دوتا در خونه ، نه بیرون از خونه ، یا قبلش می زنم ، و "مخفی" نیست که نه تنها آن سخنران از شبکه ی خبر ، بلکه سخنران فعلی بعد ایشونم برا ما تو خونه ، منجمله شما دوتا حرف دارن ! و مسئله ی من داعشی یا قانونی اون نیس ! یا اسلامی و غربیش ، بقول سخنران فعلی ، یا هردو بقول قبلی ، که مراد یکی از این دو باشه ! مثل بعدیش !
چراکه با حرف کار دارم ، چه داعشی و چه قانونی اون ، و آنچه پیداس اینه که بیرون از خونه برا ما ، منجمله شما دوتا حرف داره .
پس با گزینه های روی میزشم کار نداریم ، حتی گزینه ی "آزاد" یش ، چه رسه به یکی از دو گزینه ی "میدون" آزادی ، داعشی و قانونی اونو میگم .
خب این از یه طرف ، از طرف دیگه قرارم نیس که بریم تو خونه ی بدن و خبرای غیبی ، یا بقول شبکه ی خبر : "نسخه " های مخفی و پنهونو برا بیرون از خونه پخش کنیم ، صرف نظر از "مکتب امام" م که نقلش گذشت .
بعنوان مثال مثل وقتی که برا : "نخستین بارچشم ما به اندام جهان خارج افتاد " و مثلا "یک" چیزی "دیدیم" ! که این وسط ما هم ، منجمله شما دوتا هم توخونه ! دیدید ! و دروازه ی اونطرفم باز شد ! برا بیرون از خونه !
همون طرفی که اگر : "فاقد" ش نبودیم ، فقط ما ! ولی بقول ما ! پیداس ! صفر ، خالی و تهی که بود !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ ؟ ... .
روز دین در خانه :
دارا و فرمانروایش در خانه :
روز کار :
یا حسین !
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَى عَلَى ال ... ؟
پرسش خوبیه ، یادم میاد وقتی برای مهندس برجسته کار می کردیم ، چه تو ساختمون هفت طبقش تو ارومیه ، خیام جنوبی ، کوچه ی 21 و 19 ، آخه دوکله بود ، حالا بقول : "معروف" یا : "منکر" ؟ بمونه ، و چه تو پادگان میرآباد ، هروقت می اومد سرکار می گفت : "کارمی کنید" ، حالا برای احوال پرسی یا ... ؟ بمونه ، چراکه حدود دو ونیم میلیون تومن از فقط کار میرآباد بهمون بدهکاره ، حالا خونش بمونه ، چند ساله کار خونش تموم شده ، طبقاتیشو فروخته ، کرایه داده ، توش میشینه ، ووو ؟
خب بله کارگریم ، حالا بقول "معروف" به اسم آدم ، تنها یا با زوجش در بهشت جمهوری اسلامی ایران در طول این سه و نیم دهه ؟ یا بنام انسان ، اونم "معروف " و شناخته شده اش با : "کرامت" ؟ م که قابل ذکر و یادآوری نباشیم ، حالا : " آحاد" مون ، یا خونوادگی ویا خونواری ؟ دیگه بشر که بحساب میایم !؟
وگرنه این کیه که دشمن ، اونم آمریکا و شیطان بزرگم ، بقول معروف دم از حقش می زنه ؟!
پس فعلا کاری ! به روز کار نداریم و پیش از پاسخگویی به پرسش مثلا : کار می "کنم ، یا کنیم" ؟ همونطور که پس ازفرمایشات مقام معظم رهبری درنخستین روز امسال کنار قبر پاره ی تن آخرین پیام آور خدا ، براتون گفتم هنوز در مقام اثبات این پرسش هستیم که آیا هستیم ؟ حالا بسم آدم ، یا بسم انسان ، یا بسم بشر و آحادشم ، و در ثانی چی داریم ؟ مثلا حافظه داریم ؟ که قابل ذکر بودنمون در جمهوری اسلامی ایران رو یادم ، ببخشین یادمون بیاد ؟ ولو به مثقال عدد صفر ؟
خب از ما ثبت نام بود که کردیم ، اونم نه تنها برای اعلام نیازمندی به یارانه ، بلکه برای گرفتن دفترچه بیمه هم که خیلی وقته نداریم ، خوب دیگه چیکاره ایم ؟ که یادمون ، ببخشین یادم نمیاد ؟
حسین : آیا کسی هست مرا یاری کند ؟
حسین : مثل منی هست !
فرهنگ حسین
حسین فرهنگ
فرهنگ کار و کار فرهنگ
فرهنگ حرف :
سلام علیکم
... ، هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ ...
... ، او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و... ( سایت المبین )
محکم مثل "ما" در : "ما حرف نمی زنیم ، عمل می کنیم" که در نوشته ی صبح آمده ، بشرح ایضا "الله" که در ادامه اش آمده بود : " لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ" ، که درآیة الکرسی در ادامه اش آمده بود : "لَا ... " .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ وَ ...
ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و ... (سایت المبین)
فرهنگ حرف زدن و فرهنگی حرف زدن :
خب بازم نگفتم که نون تازه رسید و صبحونه رو خوردیم و رفتیم سرکار و بندکشی طبقه دومم تموم شد ، موند طبقه ی اول ، البته از طرف زمین و بعد همکف و پیکوت ، اونم که تموم بشه کار نداریم تا همکف آماده بشه برای موزائیککاری اونو و حیاط و سنکگاری بیرون دیوار حیاط ، اگه بابت بندکشی یه چیزی می گرفتیم شاید می شد سر کرد تا آماده بشه ، ولی حالا خداکنه که تا اونوقت یه کاری پیدا بشه .
خب بله عرف اینه که بندکشی کف و پله رو کاره و مام تو قرارداد جدا ننوشتیم ، ولی بندکشی نما چطور؟ که کارفرما تو قرارداد خط زد ! و ما هم که مثل الان نیازمند کار بودیم و تن دادیم ، و بازم اگه کار پیدا بشه ناچاریم نه تنها بازم با قیمت کمتر ، بلکه بدون دستمزد بندکشی قرارداد ببندیم .
ولی بمونه که بنا بر برگردون آقای معزی : " وای برای ..." اونکه نظیر این کسردر ساختو ، در نظیر بهنگام فروش بحساب نیاره ، و اینم بمونه که اگر کسر دستمزد کار در کسرانجام کار بحساب نیاد ! و در خلاقیت و ابتکار ووو پیمانکارم اثر نداشته باشه ، ووو ، ولی اگر فرهنگ کاراین باشه ، خب برای خریدارم فرهنگه ؟ مگه اینکه خریدن از بساز بفروش کار نباشه ! که اونم تو قیمت چونه نزنه ، کسر نذاره ؟ برا تولید کننده ی لوازم ساختمانی ، فروشنده اش ووو تا پای کار برای ساخت و ساز چی ؟ آیا "وای برای ... " همه !؟
البته اگر کار سرپرست و ولی امر نداشته باشه ! یا : "وای برای ... " اونم باشه ! اونم اونی که تازه تولید کننده ی مثلا کارخانه دارو هم نیازمند یارانه بحساب بیاره ! بعلاوه مزایای :"لبیک" گفتنم بگیره ، حالا جالبترش بمونه ...
شما که تو خونه از تلویزیون فیلم و سریال می بینین لابد دیدین که در اونا ، خصوصا خارجیش ، وقتی پلیس خلافکار گرفته و در حال دستنبد زدنه یا در حال جستجوشه و یا در حال بردنشه میگه : حق داری سکوت کنی ، اگه حرفی بزنی بر علیه خودت تو بانک ، ببخشین تو دادگاه بکار میره .
حالا فرهنگ زدن تا اعتراف گرفتن آیا داریم ؟ در خارج ؟ بمونه ، شب بخیر .
راستی یادم رفت که بپرسم شنیدن که میگن : هرکی "لبیک" گفته باشه به یارانه باید پای لرزشم بشینه ؟
حالا پیدا کنید متقاضی وام مثلا ازدواجو ! البته قبلا اگه هم پیدا می شد چن تاشون میگرفت ؟ از این واما ؟ نه از اون واما ! از دادگاهها ، ببخشین بانکا ، خصوصا اونا که راس راسی "لبیک" گفته باشن !
نه دیگه ! شما از تلویزیون فقط شبکه سه و ورزشو می بینین و فوتبالاشو ، و فیلم و سریالشو !
حرف فرهنگی :
سلام علیکم
سرحرف امروزو با حرفی از حضرت امام ، رهبر انقلاب باز می کنم که فرمودن : ما حرف نمی زنیم ، عمل می کنیم .
که حرف دیروزم رسید به این جا .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم(آل عمران/1)
الم
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ(آل عمران/2)
معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.
...
... (: سایت المبین) .
ادامه ی حرف :
شاید بگید دیروز فقط از حرفی که شبکه ی قرآن زده بود گفتم ، و شبکه دو بگه از منم بگو ! خب حرف از حرف زدن بود ، مگر اینکه شبکه ی دو هم بگه : من حرف نزدم ، ... !
خب چیکار کردی ؟
شاید بگه فرق داره ، مثلا اون شبکه حرف قرآنی می زنه ، خب شما حرف چی می زنین ؟ اقتصادی ؟ فرهنگی ؟ ووو ؟
و آیا حرف اون شبکه فرهنگی نبود ؟ اقتصادی نبود ؟ ووو ؟
بقولی : نون و آب دار نبود ؟ توش نون نبود ؟ حرف بود !؟ و حرف شما نون داره ، آب داره ، ووو ؟
البته این حرفو نمی زنه ها ، می خوام بگم از این حرفا هم زده میشه ، تو قرآنم اومده ، ولی نقل قول شده ، نه اینکه خدا گفته باشه مثلا شریک داره ! خدا شریک داره رو یکی گفته و قرآن نقل قولشو داره .
ولی آیا شبکه ی دو می تونه بگه که حرفش حرف فرهنگی نبود ؟ و مثلا اقتصادی بود ؟ یا شبکه ی قرآنم همینطور ، می تونه بگه که حرفش اقتصادی نبود ؟ و مثلا فرهنگی بود ؟
شنیدین که میگن : فکر نان کن که خربزه آبه ؟ خب خربزه آبداره ، ولی آب که گفته میشه با گفتن خربزه فرق داره ، خب چرا جای آبو گرفته ؟ آیا این حرف مثلا داره میگه بفکر نون باش نه آب !؟ حالا این آب که تو این حرف اومده بعنوان مثال خربزه اومده ، ولی منظور از آب فقط خربزه نیس ، شامل هرچی میشه الا نون ! الا نونی که تو این حرف اومده ؟
یا نونم مثل آبه تو این حرف ؟
خب الانه که نون تازه برسه و بگین سفره بازه و مثل دیروز ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، وّ ...
سلام علیکم
گفتیم که بحث از نون بعنوان مثال بود برای نزدیکی به محل بحث و خلاصه از فرمایش برادرمان که عبارت بود : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم ." کامل نکردید ماند .
در این فرصت باز نخست می خواهیم نگاهی به کامل بیندازیم ، نه به مثلا نیمی از آن ، باز بعنوان مثال بحساب مثلا پنجاه از صد ، یا بعنوان مثال بحساب ابجد «ن»(1) از «ق» (2) ، کمتر، و یا بیشتر و مثلا نود ، و به ابجد «ص» (3) .
بلکه کاملا و بحساب صد در صد به یک چیزی اشاره شده ، و مورد اشاره فقط حتی نود ونه درصد کامل نشده هم نمی باشد ، ویا فقط متقارنش یک در صد کامل شده هم ، چراکه بحساب به یک صدی اشاره شده و در «آن» به تقارن کامل شده و نشده ، مگر اینکه حتی یک درصدی هم کامل نشده باشد و صد از آن برادر عزیزمان ! و چیزی برای کامل کردن نداشته باشم ، که چنین نیست ، چراکه فرموده اند : کامل نکرده ام ، بعلاوه منتظرند .
و باز بحساب صد در صد در آن نگاه نخستین از آن کامل شده است و بعد منتظر بقیه که کامل شود ، حالا در کجا ؟ خب روشن شد که در«آن» فعلا قابل ذکر نوشته شده است ، حالا در آن نانوشته هم نوشته شده که مستحق یادآوری هم باشد ؟ فعلا انتظارش می رود که نوشته شود .
پس فعلا ذی ذکر مستحق نگاه است ، مثل همانکه با نگاهی به کتاب خدا متقارن آنرا در حافظه نوشته و یادآور آن بودم ، البته به اندازه ی نگاهی که به کتاب خدا داشتم ، و سروکار با این نوشته از کتاب خدا بود ، نه آنکه از روی آن نوشته شد ، بلکه طرف نخست محور تقارنی بعنوان مثال چشم ، که کار ، تولید و ساخت ماست .
مثل رونوشتی کامل و بحساب صد در صدی که برادر عزیزمان از نوشته ی بنده داشتن و نه ناقص ، و بعد ذکرش فرموده اند : "آن بحث «نون» را کامل نکردید و تقارن در آن را . منتظریم .".
تا بعد ، ضمن اینکه پیشاپیش از همفکری شما تشکر نموده و ممنون خواهم بود ، فعلا خدا نگهدار.
پی نوشت :
(1)- ن وَالْقَلَمِ ...
(2)- ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ...
(3)- ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ، ...