سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنبش تبیین ، قسمت سوم :

سلام علیکم ، و تبریک (الف) .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... . (ب)

به به ! چه جالب ! تو بهمن !

روز ... ! و دختر و زن و مادر و ... ! گرامی باد .

روزمون مبارک !

-----------------------------------

زیرنویس :

الف :

بمناسبت روز تولد حضرت فاطمه ، و دختر پیامبر ، و همسر امیرالمومنین ، و مادرحسنین ، و امامان بعدیم از نسل امامیه که پس از شهادتم ، قرآن می خواند ، منجمله از سوره ی کهف رو !  

ب :

استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون میگن (پ) اگه مثلا گفته بشه :

نه این ، نه اون ...

همینطور نه ... نه ... ، همه ی اونچه که تابع اونه که در آغاز گفته شده ، حالا می خواد یه کلمه باشه یا یه جمله ، یه صفحه باشه یا یه کتابم ، تا وقتیکه گفته نشده آری که بحثش گذشت .

خب حالا اگه حرف با الحمدلله باشه چطور ؟ مثل الحمد لله در سبع من المثانی ، یا الحمدلله فاطر، الحمدلله الذی خلق ، الحمدلله الذی له و الحمدلله الذی انزل در قرآن العظیم ، که در آخریش حرف نزوله .

حالا نزولش به کی ؟ بمونه ، محل بحث من اینه که به :

اعتبار

چیش ؟ و در ضمن ناگفته نمونه که آیا به :

اعتبار

پسر ، مرد یا پدر بودنش ؟ یا نه تنها شامل دختر ، زن و مادرم میشه !؟ کافیه که آدم باشه ، ولو اینکه بی پدر مادرم باشه ! یا بچه ی آدم ! ولو بی پدر! خب فرض بچه ی آدم بی مادرکه نداریم !

پ :

مگه اینکه مثلا گفته بشه : بدون توقف !

مثلا : درمطهریم متوقف نشد !

که منم حرفم همینه ! ولی ! در من چی ؟! اونم بنده ی خدا !؟ و نازل شده بر اون کتاب !؟

البته نه بعنوان مثلا :"مطهری دوم " و روز از نو روزی از نو ! 


  

تمدن اسلامی ب ز :

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .

سلام علیکم .

السلام علیک یا امام غریب !

ضمن تبریک بمناسبت امروز ، جمعه ی:"اول"ماه مبارک رمضان ، و پیشاپیشم (الف) بمناسبت نیمه ی این ماه (ب) که توشیم ، بازم اول بگم که بقول پدرم :"بفکر" شم نیستم که بزنم بیرون ! حتی بقولش برا :"عقل" حاکم ! چه رسه که حاکم :"قلب" یا دل باشه ، یا بقولی حسّ ، که بازم بقولش ، بقول اقا امام ششم علیه السلام :

...أَعْلَى ... .

شم : ... ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .

و بشرح ایضا عیسی ، نوح و آدم علیها سلام ! علیه السلام منه !

حالا کاری ندارم که مثلا :"دعوت" نامه ، یا همونطور که در نوشته ی قبلی گفته شد ، فراخوان برا :"تفسیر" نوشتن یا گفتن ، برا کی داده شده ! و بقولی میزبان کیه !؟ ولی میهمان و اونم تو این ماه کیه !؟ جز من !؟ و مثل منی !؟

خب ! تفسیربرا کی نوشته بشه یا گفته بشه !؟ من که فکر نمی کنم مسئله بقولی :"بالغه" یا قابل فهم برا همه نباشه ! تفسیری که خواننده یا شنونده نداشته باشه که بقولی :"مهجور" ه ! ولی آیا فقط این که مصداق "مهجور"ه !؟ مهجوریتی نداره خواننده یا شنوده اش !؟

حالا بمونه که مقصود از:"مهجور"ی که گفته شده کدومه !؟ ولی گویا چشم انتظاری ، یا گوش بزنگی هست و مسئله اونیه که بچشم بیاد یا بقولی چشم بهش بیفته ! بشرح ایضا بگوش اومدنیم و قول دیگرش ! بقول مثلا مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" ، یا بقول برنامه ی :"معرفت" شبکه ی دانایی تلویزیون یا :"سیما" ی این :

ج.ا

که بجای :"مابعد" ، گفته بشه :"ماقبل" مثلا نوشته ای یا گفتنی !ه ، حتی عضو حواس بینایی یا شنوایی که به نوشته یا گفته میفته ! چه رسه به دیدن یا شنیدن نوشته یا گفته ! و"ماقبل" مابعدشم ! همینطور ! حالا ماقبل حواس چیه !؟ بمونه ! و مثلا بقولی :"مقلب القلوب" بینایی وشنوایی و دیگر مراکز حسّی !

علی ای حال و بقولی احسن حالم ، فرض بر اینم که نوشته یا گفته :"حقِّ" تقدم داشته باشه و بقولی :"سبق"ت داشته باشه و بقولش :

... گدای جوش ... .

یا :

... اسیر ... .

حتی چشم یا گوشیم نباشه ! ولی بازم مسئله بجای خود باقیست ! که نوشته یا گفته برا چشم یا گوشی نوشته شده یا گفته شده ! مثل چشم یا گوش من ! و مثل منی !

خب ! که چی !؟ مثلا خونده بشه !؟ یا خوندنی ازش داشت !؟ هم ! مثل کی !؟ مثل مفسّر !؟ خب ! برا کی !؟ اینم برا یکی دیگه !؟ مثل من !؟ در بیرون اونوقت !؟ یا مثل مفسّر؟! برا من ؟! در درون !؟ خب برا کدوم من !؟ حالا مابعد یا ماقبلش !؟م بمونه !

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .

السلام علیک یا بقیة الله !

مسئله ی اساسی و بنیادی تر اینه که گیریم مفسّر سنگاشو با خودش وا کرده و من و مثل منیم همینطور ، و بقولی جلسه ی تفسیرم برقرار ! خب ! حالا چه بقولی :"اتفاق"ی میفته !؟ آیا به ماحصل ، بقول برنامه ی :"اتفاق" تلویزیون یا سیمای این :

ج.ا

نمیشه :"اعتماد" کرد !

حالا بمونه که بقول پدرم بقول حضرت امام (ره) اعتماد نکردنم :"وقوع  و لاوقوع" نداره ! بلکه به چی اعتماد کرد !؟ به کدوم بقولی :"اتفاق" !؟ درونی یا بیرونی !؟ بیرون از من !؟ که "اتفاق" افتاده !؟ برا من !؟ و آنگاه من !؟ اتفاقی بعنوان من !؟ حتی قابل لمس برا من !؟ برا لمس من !؟ در قرائتی از من ! یا تفسیری از من ! و الباقی من پیشکش !

وقت بخیر و قابل لمس باشید ان شاءالله !

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... . 


  

#یادمان_می_ماند :

باب الحسن ثانی :

سلام علیکم  

... (الإسراء/1) وَآتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (الف) أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی (ب) وَکِیلًا (الإسراء/2) ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ # عَبْدًا شَکُورًا(الإسراء/3) ... .

خب ! خواستم شب بخیر بگم ، شنبه شب یا شب یکشنبتون رو .  

#ان شاءالله روز بهتری رو پیش رو داشته باشین .  

----------------------

زیر نویس :

الف : پیرو حضرت موسی علیه السلام ، که قبلا گفتم آخرین پیامبر پیرو آن حضرت ، حضرتِ یحیی علیه السلامه و حالا اینم بمونه که قبلنم گفتم نه تنها فرزندی نداشته ان ، بلکه تا زمان شهادتشان ازدواجم نکردن ، که فرزندی از ایشون بعنوان پیامبر بعدی عنوان بشه ، و پیامبری ایشونم در عصر پیامبری حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بوده ، و پیروان حضرت موسی علیه السلام ایشون رو حتی پیامبر بحساب نمیارن ، چه رسه به اینکه آخرین پیامبر خودشون بحساب بیارن ، بعبارت دیگه # خاتم الانبیاء اونا اگه حضرت یحیی علیه السلام بحساب نیاد ! حضرت موسی علیه السلام بحساب میاد !  

ناگفته نمونه که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام رو هم خواستن به شهادت برسونن که نتوانستن و روزی آشکار خواهند شد ! یعنی بچشم خواهد آمد ! دوباره !

البته اینم ناگفته نمونه که این به اون معنی نیست که پس ایشون آخرین پیامبر خداس ! تا قیامت ! و کتاب ایشونم آخرین کتاب خداس ! تا قیامت ! خب برا اینکه کتابشونو به کی سپردن از اون وقت تا حالا ، حالا الی یوم القیمة بمونه ! که ما امروزه به اون و کتاب در دستش مراجعه کنیم !؟ به پسرشون !؟ یا دخترشون !؟ قبلا گفتم که ایشونم تا اون وقت ازدواج نکردن ! مگه اینکه گفته بشه گذاشتن به مثلا :"رای" مردم ! یا بقولی :"مردم سالاری دینی" یا :"دمکراسی" ش !

حالا مثلا :"آری نه" یا :"نه آری"شم بمونه ! و مثلا :

پنج بعلاوه یک

شم !

نه نُه دهمش !

چرا !؟

خب "رای" غایب از نظر چی !؟ خب بله گیریم واگذار کرده ! ولی به کی !؟ جز به بقیه !؟ بقیه ی چی !؟ ده !؟ یا صد !؟ و یا ... !؟ خب بقیه میشه نُه ، یا نود و نه ، و یا ... دیگه !

مگه اینکه قضیه قضیه ی مثلا غایب نباشه و اون حضرت رو شهید کرده باشن ! بحث جانشین مانشین و این حرفام بعد ایشون مطرح نباشه !

تازه :"کتاب"شون چی !؟ مگه اینکه اینم مطرح نباشه !

خب ! حالا چی !؟ دمکراسی ، یا بقول بومی شدش برا ما ، کتابم مردم سالاری ! خب ! کتاب من !؟ یا کتاب ولو یکی دیگه !؟ به رأی گذاشته بشه !؟ اگه و فقط اگه #همه_ی_ما دو نفر باشیم !؟

حالا نرو مادُه ، یا مادّه و نرشم بمونه ! و مثلا نصف نصفم حقّ رای داشته باشیم !

خب ! اون بعلاوه # یک رو از کجا بیاریم !؟ اگه رایمون یکی نباشه ! کتابمونو میگم ! #یادمونه که !؟

ب : "مَن"

برگردان به فارسی برگرفته ازترجمه ی آقای محمدّ کاظم معزّی . 


  

روز قیام و برپایی (قسمت پایانی) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَمْ یکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْ ...  

در قم هم ، تا وقتی که در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران بودم ، فقط با کتاب کار نداشتم ، که مثل اکثر آموزگاران و دبیرانش حرفم این باشه که حرف حرف کتابه ، بلکه علاوه بر این دو کتاب ! با کتاب دانش آموزم کار داشتم ، مثل کتاب چشم و گوشی که به من می دادن وقتی به آنها کتاب اداره را درس می دادم ، مثل دیگران بهنگامش و حرف اکثرشان فقط همان بود که گفتم ، و کم پیدا می شد که حرف فقط حرف خودشان بود ، خصوصا در مواردی مثل همان نماز جمعه که در قسمت قبلی گفتم .

چراکه مواردی نظیر این را جزو مواد درسی نمی دانستند ، همونطور که در زمان شاه هم نبود ، در حالیکه :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ... ، لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ ،... یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .

تسبیح گفت خدا را آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ...

تسبیح گویدش آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و اوست عزتمند حکیم . ( برگردانها از آقای محمد کاظم معزّی) .

ولی من تمام مطالب کتاب را همانطور که در آن آمده بود واو به واو تدریس می کردم ، حرف خودمو هم می زدم و به کتابی هم که دست دانش آموز بود نیز چشم داشتم .

یادم میاد یه روزی بعنوان سرگروه آموزشی پایه ای که تدریس می کردم رفته بودم تهران ، آخه اونوقتا قم یکی از شهرهای استان تهران بحساب می اومد ، در جلسه ی سرگروهها ی شهرستانهای استان تهران مولف یکی از کتب درسی آومده بود برای پاسخگویی به سئوالات در مورد اون کتاب ، من گفتم یه محور اعداد بکشن و روی اون مثلا دوی بعلاوه یکو نشون بدن ، اینکارو کردن ، بعد گفتم حالا دوی بعلاوه صفرو نشون بدن ، که بازم کردن ! بعد گفتم اگر "دانش آموز" از من بپرسه چرا در دومی روی محور جلو نرفتم ؟ چه پاسخی بدم ؟

خب اونم به من جواب داد ، ولی به دانش آموز چطور ! دانش آموزی که کتاب بینایی در دست داره ، مثل من ، مثل اون ! مثل هر چیزی در آسمون و زمین که کتابش دستشه ، کتاب و نوشه ای بروشنی خودش ! مثل من ، مثل ما بعنوان یه خانواده یا همون خانوار ! با کتاب و نوشته ای که دستمونه !

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ، وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا .


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :244
بازدید دیروز :649
کل بازدید : 1353219
کل یاداشته ها : 1763


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ