سلام علیکم
خب از کار و بار فاصله بگیریم و برویم سر بحثی که داشتیم ، بحث اندیشه ی نو را عرض می کنم ، البته هرچند بالای سرمان آسمانیست ولی ما رو زمین زندگی می کنیم ، یعنی تا عضوی خاکی داریم به آب و نان و منجمله مسکن یا محلی برای سکونت نیاز دارد این جسم خاکی ، حالا آیا می شود در نهادی از نهادهای جامعه ی مدنی حتی جمهوری اسلامی ایران هم ساکن بود ؟ یا زمین خداهم جدا از آسمانش نیست ؟ بماند .
خب اول جمعه را خدمت شما تبریک عرض کنم تا یادم نرفته بعد پیگیر بحث باشیم .
فکر و تفکر یا اندیشه و اندیشیدن :
در این چیه وبلاگ وزین لبگزه دیدم که بین ایندو فرق چندانی نگذاشته اند ، چراکه بحث از اندیشه ی مثلا اصلاح این چیه الگوی مصرف که در آنجا به آن پرداخته شده فرق دارد با اندیشیدن به این اندیشه .
راهکار این دو هم با هم فرق دارد ، چراکه برای داشتن اندیشه ای مثل همین که مقام معظم رهبری برای اولین سال دهه ی پیشرفت و عدالت عنوان فرمودنده اند یک راهش اینست که پیرو ایشانیم و فرموده ی ایشان موجب پیدایش این اندیشه می شود ، یک وقت هم این چنین نیست یا فقط به پیروی از ایشان نیست بلکه حرف حرف خودمان هم هست ، یعنی این اندیشه برای ما هم پیدا شده حالا چه از راه زمین و چه از طریق آسمانیش مثل همین که مقام ولایت پیش پای ما گذاشته باشد .
همینجاست که بعضی تشکیل همایش ها و این چیه سمینارها ووو را بی فایده یا کم فایده گفته اند ، در حالیکه اگر مقصود پیدا شدن فکر یا اندیشه ای می باشد اصلا راهش همین حرف زدنهاست ، یعنی وقتی فکری یا اندیشه ای برایمان که مابین آسمان و زمین قرار داریم پیش نیامده باشد ، نه تنها راهکارش طرح آن از طرف یکی است که فکر یا اندیشه اش برایش پیدا شده بلکه برای هرچه پیدا شدنش تا وحدت اندیشه نیاز به نزدیک شدن به آنست .
پس بزعم بعضی تا یکی شدن اندیشه بیکاری کار و بار ما نیست ، یعنی بی حرفی ، همچنانکه پس از حرفش هم کارمان انتظار دست بکار شدن یکی دیگر نیست که بحرف ما جامه ی عمل بپوشاند ، چراکه حرف او با حرف ما فرق دارد و عملش هم متناسب با حرف خودش می باشد و برخواسته از حرف خودش ، حالا بر خواسته بقول استاد شهید مرتضی مطهری ؟ یا بقول دیگر با واسطه ؟ ویا بواسطه ؟ ووو ؟ بماند .
فعلا همینقدر می خواهم عرض کنم که نه تنها هر اقدامی که برای بعنوان مثال همین اندیشه ی اصلاح این چیه الگوی مصرف انجام می گیرد بقول استاد شهید از کوزه همان تراویده که دراوست ونه در مقایسه با مخزن دیگری حتی در خانه چه رسد به در محل و شهر دیارمان ایران ، بلکه در جای خودش قابل ارزیابیست ، بلکه فرق اندیشه با اندیشیدن که موضوع بحث فعلی ماست خلاصه اش اینست که وقتی یک حرف یا اندیشه ای مطرح می شود ما موضع : فاستمعوا له و ... ، داریم ، البته نه اینکه بقول بعضی ما حرف نمی زنیم ، بلکه راهکارش دستکم شنیدن حرف است ، ولو بقول بعضی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هستند بی حرف هم نباشیم .
ولی برای فکر کردن یا اندیشیدن حرف یا اندیشه ای داریم ، ولو مسموعش که یا از طریق اعضای حسی حاصل شده و یا به دلمان افتاده که پس از یادآوریش از حافظه به آن فکر می کنیم ، و یا آسمانی است ، یعنی بحکم عقل یا خردمان بفکرش می افتیم ، مثل همین که عقل حکم می کند به فرموده ی مقام ولایت بیندیشیم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، عسق ، ... ، وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ ، ... .
سلام علیکم
بازهم ضمن عرض تبریک پیشاپیش فردا و آرزوی جمعه ای بهتر برایتان عرض کنم مطلبی را که در ادامه ی مطلب ملاحظه خواهید فرمود در این چیه وبلاگی دیدم و گفتم که شما هم ببینید .
--------------------------------------------------
کلمه ی کلید : تعاون
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک پیشاپیش و آرزوی جمعه ای نو یعنی بهتر یا " خوب " تر از جمعه ای که پشت سر گذاشته ایم برای شما هم ، خصوصا عزیزانی که بحث را پیگیری می فرمانید اول اجازه می خواهم پاسخی را که به یکی از عزیران داده ام کمی توضیح دهم ، چراکه گویا کافی نبوده .
فکر می کنم پرسش این بود که آیا مثلا اندیشه ی خوب و بد و شاید بد و خوب هم داریم ؟ چراکه فکر می کنم عرض کرده باشم که این دو یا این دو دوتا چهار تا بقول دانش ریاضی رایج با هم فرق دارد ، یعنی فرق دارد اگر مثلا بقول منطق ریاضی بنا را بر " صفر " یا " بد " بگذاریم و بقول مثلا مرحوم علامه : برای بار دوم بود که بعنوان مثال چشممان به " خوب " افتاد .
چراکه این فرق دارد با این که مثلا مثل مرحوم علامه : نخستین بار که بعنوان مثال چشممان افتاد به چیزی آن چیز " خوب " باشد و بار دوم بوده باشد که افتاده باشد به چیزی که " بد " است .
حالا بماند که آیا در منطق جدید هم رقم " یک " ش بقول مرحوم علامه " عدم الصفر " است ؟
چراکه در منطق ارسطویی مثلا مرحوم علامه حرفشان اینست که بد " عدم الخوب " پنداشته شده ، بعبارت دیگر در مسیر کار ما که بنا بر کارست و بیکاری یا بقول ایشان " عدم الفعل " را کار پنداشته ایم .
خب در اندیشدن یا فکرکردن نیندیشیدن یا فکر نکردن را هم در منطق قدیم می بینیم که کار پنداشته اند و ایشان می توانند حالا از دودوتا چهار تا حرفی بزنند ، ولی در منطق این چیه کامپیوتر یا بومی آن رایانه ای چطور ؟ کدام دو ؟ دوتا ؟
البته عزیزانی که با مبانی این چیه کامپیوتر سر و کاری داشته باشند خبر دارند که ایشان اول " دو " را به دانش آموز این چیه کلاس اولشان یاد می دهند و کاری هم ندارند با دانسته ی دانش آموز پایه ی اولمان که چشمش می افتد به " یک و یک " و بعبارت دیگر " خوب و خوب " ، و بعد از یاددادن مثلا سه ، چهار ووو می روند سراغ " صفر " شان و همانجاست که با " عدم الیک یک ها " مثل " عدم الفعل " منطق قدیم را بکار گرفته اند .
ووو ...
چراکه سه سه تا ، چهار چهارتا ووو ، یا کار یا عمل اصلی ضرب ریاضی ما هم نوعی جمع نیست ؟ مثل تقسیمش که نوعی تفریق است که عبارتست از " عدم الجمع " ، چراکه از مثل همان سه ، چهار ووو یکی یکی کم می شود تا می رسد به صفر و زیر صفرشان ! اعداد منفی یا " عدم المثبت " را عرض می کنم که خیلی خیلی راحتتر از دانش آموز این چیه کلاس اولی در راهنمایی ، دبیرستان و دانشگاهشان بخوردمان داده می شود .
خلاصه لازم است این عزیزمان بیان بفرمایند که حرف از " خوب و بد " را پیش کشیده اند ؟ یا " بد و خوب " را ؟
و در ثانی هم مثل مثلا همان " ضرب و تقسیم " یا " تقسیم و ضرب " خوبها و بدها یا بدها و خوبها را ؟ منجمله در اندیشه و شاید هم اندیشه ها را؟
چراکه شکی نیست ایشان هم مثل بنده فکر می کنند ، می ماند بهتر یا خوبتر ایندو اندیشه که فرمود : فبشر عباد ، الذین یستمعون القول و یتبعون ( خوبترش ) .
نه اینکه مثلا بقول ملای رومی و شایدم ایرانی :
آنکه گوید جمله ( خوب ) ند احمقیست
وانکه گوید جمله ( بد ) آن شقیست
این حقیقت دان نه (خوب ) ند این همه
نی به کلی ( بد ) انند این رمه
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
چراکه گیریم بد مطلق نباشد یعنی به نسبت باشد ! و شاهد مثال هم مثلا زهر مار گفته شود ، ولی خوب " مطلق " شان کجا رفت ؟ شاهد مثال به نسبتش مثلا چی ؟ جز مثل مثلا همان : زهر مار ؟
چراکه فکر می کنم ذیل آیه ی شریفه ی " انه فکر و قدر " عرض کرده باشم که بزعم تفاسیری که از این آیه نقل شد حرف در اندیشیدن ولیدبن مغیره نیست ، بلکه در اندازه گیری اوست که مثل منطق ارسطویی و جدیدش و همچنین این چیه فازی ایندو سنجیده نه مثل بندگانی که می شوند حرف را و می پذیرند بهتر را که این را امام هفتم ما علیه السلام می فرماید : خدا در باره ی عقلا فرموده .
یعنی حرف در عقل یا خرد اوست ، نه اندیشه ی او ، هرچند در واقع ما بحکم عقل می اندیشیم ، بفکر چیزی هم که می افتیم برای عقل حاکم است ، مثل همین که پرسیده شده و می خواهیم پاسخ مسئله را بیابیم تا حکمش معلوم شود ان شاءالله تعالی که عرض شد نیازمند توضیح این عزیزمان هستم تا بتوانم به آن فکر کنم ، که پرسش از " خوب و بد " یا " خوبها و بدها " ست ؟ یا ... ؟
چراکه مسئله نزد بنده خوب و خوبتر است ، مثل اندیشه و اندیشه ی نو و بعبارت دیگر بهتر یا خوبتر که موضوع بحث ماست .
مقصود هم پذیرش اندیشه نو می باشد ، و برای همین به اندیشه ی نوی که برای این دهه و امسالش مطرح شده
بعنوان مثال پرداخته شد ، چراکه صرف یک چیزی بعنوان اندیشه که ملاک کار ما نیست که حتی پس از انقلاب هم دامنگیر ماست و هنوز هم اندیشه های وارداتی را مصرف می کنیم و شیوه و روش مصرف هم هنوز همان این چیه الگوهای وارداتی است ، مثل منطق فکر یونانی و این چیه کامپیوتری غربی و دیدیم که این چیه فازی ایندو هم دارد برای خودش جا باز می کند آنهم به اسم بومی و ایرانی !
روشن است طرح مسئله از طرف مقام معظم رهبری هرچند هم که فرق داشته باشد باز هم درک مطلب سرجایش باقیست ، چراکه همفکری با این فکر نیازمند درک یا دریافت مقصود ولو بقدر خویش است و همانطور که در قسمت قبلی عرض شد در محدوده ی خویش .
حالا آیا در فرادای خانه ، جماعت مسجدمحل و جمعه ی شهر دیارمان ایران ؟ و یا نهادهای مدنی دیگر ؟ بماند ، که برمی گردد به علوم انسانی ما که بفکرش بیفتیم بحکم عقل ، آنهم وقتی که حرف دین هم بگوشش خورده باشد و پذیرای حرف بهتر است ، نه اینکه همانطور که از مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل شد ، در تاریخ علم یا دانش انگار نه انگار که پیامبر و امامی هم حرفی زده باشند در حالیکه پیامبر " اعظم " صلی الله علیه و اله وسلم فرموده : ( من ) شهر دانش است و درش هم بالاتر ش ، نه حتی پاره ی تنم حافظه ام یا بایگانی بقول مرحوم علامه یا دستگاه ذهن بقول مرحوم مطهری ، چه رسد به اینکه درش حس من باشد که واجدش علمی یا دانشی داشته باشد ، چه رسد به : " فاقدش " که بنده را یاد " عدم الخوب " مثلا مرحوم علامه می اندازد .
----------------------------------------------------
کلمه ی کلید : همفکری
-----------------------------------------
پاسخ یک پرسش :
سلام علیکم
عین مطلب فوق را به نقل از اینجا ضمن طرح پرسشی در این چیه وبلاگی دیدم که عین پرسش عبارتست از :
آیا همین " انا مدینة العلم و علی بابها " که از پیامبر صل الله علیه و اله و سلم نقل کرده ( ام ) نیز یکی از مصادیق " وارداتی " منظور نظر ( بنده ) نمی باشد ؟
پاسخ مسئله روشن است ، منتها همانطور که در متن آمده :
... انگار نه انگار که پیامبر و امامی هم حرفی زده باشند ... .
حالا چه اینکه محترمانه مثلا روی طاقچه گذاشته شده باشد ، مثل کلام الله ، و چه اینکه عالمانه مقوله ی علمی بحساب نیامده باشد از طرف ما و مثل سیاست جدا از علم یا دانش ما باشد .
ناگفته نماند که قید و بند های به اصطلاح کلامی ، فلسفی و عرفانی و از جمله ادبی ما هم در این کنار گذاشتن عالمانه ی ما نقش اساسی داشته اگر نگوییم نقش اصلی داشته ، چراکه نقش اصلی را عقل یا خرد ما دارد در پذیرش آیات و روایات ، چراکه بزعم اینکه منبع دین را منابع چهار گانه می گوییم ، ولی در واقع منبع ثقل اکبر است که کتاب خداست و عبارتست از عقلی که خدا نوشته و در ثانی ثقل اصغر که نقل است و شامل کتاب الله یعنی سبع من المثانی و القران العظیم هم می شود و هم چنین علاوه بر عترت شامل اجماع در نظر شیعه هم می شود ، بعبارت دیگر همان که فکر می کنم به نقل از باب دانش علیه السلام نقل کرده باشم که فرموده : العقل عقلان ، عقل مسموع که شامل مثلا شنیده شده از کتاب الله هم عرض شد که می شود ، و بعبارت دیگر از مصادیق همان وارداتی است ، و عقل مطبوع که اصل اینست ، چراکه بعدش می فرماید ولا ینفع المسوع اذا لم یکن المطبوع .
خلاصه مسموع چه عقل یا خرد باشد و چه علم یا دانش که اینهم : العلم علمان ... و لا ینفع المسوع ... ، ش مگر اینکه مطبوع شود ، فقط شامل عرض بنده و دیگری ، حالا ایرانی یا یونانی و یا غربی ، نمی شود ، بلکه شامل آنچه به سمع و نظر ما می رسد می شود از جمله اندیشه ی نو یا بهتر و یا خوبتر از اندیشه ای که داریم مثل دستاوردی که در سال گذشته یا سال نوآوری و شکوفایی داشتیم .
ناگفته نماند که مراحل ادراکی کشف ، هدایت ، ابدا و بعد یادآوریش ، که خودکار یا این چیه اتوماتیک انجام می گیرد ، مرحله علمی و بعدش هم تصدیق عقلی آن هم هر چند خودکاری دارد ولی همانطور که به نقل از باب دانش علیه السلام بعرض رسید خودکارش وقتی نفع دارد که فقط خودکار ش نباشد ، بلکه از این انعم الله که خلاصه اش کهیعص است ، عین و صادش لازم است که فقط خودکار نباشد وگرنه : بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ
سلام علیکم
امسال تقارن سالروز تولد حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار را با ایام روز کارگر و معلم داریم و بهمبن مناسبت هم بود که در دیداری که مقام معظم رهبری به همین مناسبتها داشتند : " در ابتدای این دیدار وزیران «بهداشت درمان و آموزش پزشکی»، «کار و امور اجتماعی» و «آموزش و پرورش» گزارشی از حوزه مسئولیت خود بیان کردند. " .
این روزها بهمین مناسبهتا مطالب دیگری هم شنیده اید و دیده اید ، فقط امیدورام که چشم شما هم مثل چشم بنده وقتی می خواسته به آن بیفتد دستکم پشتش گرمیش حسی باشد ، حالا قلبی ، حافظه ای یا بقول مرحوم علامه : " بایگانی " ووو بماند ، چراکه بنده که فکر نمی کنم یادم بیاید که چشم و گوش بی حسی داشته ام .
چرا یادم می آید در حال و هوای بیست و هفتمین بهارم بود که خبر تلخ ترور شخصیتی را چشیدم که شاید نامش را هم نشنیده بودم
.فکر می کنم وقتی با انگشت اشاره ی رهبر انقلاب بطرف آثار بدون استثناء خوب ایشان رفتم اولین اثری که از ایشان بدست آورده و مشغول مطالعه شده باشم " خدمات متقابل اسلام و ایران " بود ه باشد که خیلی برایم تازگی داشت ، نه اینکه زیاد اهل مطالعه بودم و فرصت اینرا هم داشتم در آن ایام اوایل پیروزی انقلاب که این اثر برایم تازگی داشته باشد ، بلکه گفته هایی داشت مثل گفته ای که نگفته بودم ، یا چنین گفته هایی می خواست بگوید .
شاید می گفت اگر می خواست ، اگر ...
شاید نمی گذاشتند ، همانطور که ...
چراکه حرف زدن پیش از انقلاب و بعد از آن یک فرقهایی باهم دارد ، هرچند حرفهای پیش از انقلاب ایشان هم همش منتشر نشده ، مثل مثلا آنچه که بعنوان " اقتصاد اسلامی " از ایشان دیده ام که پس از نشر دستور جمعش از بازار را خواسته بودند و داده شد .
راستی آثار مجاز ایشان را از کجا می توان بدست آورد ؟ مقصودم در این چیه دنیای مجازی است .
یادش گرامی باد و روز معلم را تبریک عرض می کنم .
سلام علیکم
نامه ی زیر را در این چیه وبلاگی دیدم و گفتم شما هم ببینید :
یا کریم ، یا کریم اهل بیت
موضوع : " سال اصلاح الگوی مصرف گرامی باد "
از پدر خانه ای در تاریخ /2/1388
با عرض ادب و سلام خدمت معاونت محترم استانداری و فرمانداری شهرستان خوی
در پی تقاضا نامه ی مجوز نانوایی که طی نامه ی شماره ی 1055/1/1433 - 2/2/ 88 آن معاونت به شرکت بازرگانی و خدمات منطقه 8 شهرستان خوی ارجاع داده شد شرکت غله و خدمات بازرگانی منطقه ی 8 طی نامه ی 118 آن 5/2/ 88 که بپیوست تقدیم می گردد پاسخ داده : ... امکانپذیر نمی باشد .
یعنی به اطلاع رسانده اند که : " برابر آیین نامه های واصله واگذاری هر گونه سهمیه با آرد یارانه ای بهر شکل و عنوان ممنوع میباشد " .
حالا برابر کدامیک از این " ها " ؟ مطلع نفرموده اند که متقاضی مثل بنده و همچنین اهالی نیازمند محلی مثل امضاء کنندگان زیر تقاضانامه ی بنده بتوانند پیگیر سهمیه ی خود باشند .
در ثانی موضوع درخواست نانوایی می باشد و میتوانسته مثل مثلا درخواست کسی هم باشد که اخیرا در همین محل آمده در تقاضا نامه ام نانوایی دایر نموده ، حالا چطور برای بنده امکانپذیر نمی باشد ؟
لطفا تقاضانامه ی بنده را یکبار دیگر بخوانید و یا بازهم بفرمایید که : " موضوع را بررسی " فرمایند ، البته که : " برابر مقررات " که درنامه فوق الذکر آن معاونت بر آن تاکید شده .
چراکه بنده بقدرکافی هم مطلع نشدم چه رسد بقدر : " لازم " که فرموده باشید : " اقدام لازم معمول فرمایند " .
مثلا مقصود از این عبارت را مطلع نشدم که در پاسخ بنده معمول فرموده اند : " ... و در صورت موجود بودن سهمیه جهت شرکت عموم اطلاعیه صادر خواهد گردید که جنابعالی ( یعنی بنده ) نیز می توانید در اطلاعیه های صادره شرکت نمایید ... . " .
یعنی آیا بنده که مثلا سنگکاری بلدم و همچنین کاشی سرامیک و موزائیک کار هم هستم ، در این مدتی که در خوی ساکن هستم از اطلاعیه ای در این زمینه ها بهره مند شده ام ؟ یا در همین شهرک ولیعصر که ساکن آن بوده ام نیز نه تنها سنگکاران خوی بلکه کسانی از ارومیه ، ماکو ووو مثل مثلا ساختمان " دولتی " مخابرات را سنگ کرده اند ؟ آنهم چند قدم آنطرف خانه ی مسکونی ما که در تقاضانامه ام عرض شد یک خانواده ی هفت نفره می باشیم و مثل حالا آنوقت هم بیکار بودم .
حالا دو پسر بزرگ بیکاراین خانواده خصوصا یکی از ایندوهم که سال گذشته نامزد کرده باشد و وردستم کار می کردند بماند ، چه رسد به پسر محصل دبیرستانی که یکی باید کار کند که خرج تحصیلش را بدهد ، و بهترست که دیگر نگویم از مثلا دو دختر به اصطلاح دم بخت که شکر خدا کسی در خانه ی ما را نمیزند ، ووو
بگذریم ، چراکه مسئله ی اصلی اینست که اگر بنا بر این است که مردم خانه ، محل ووو خود را با نهادهای جامعه ی مدنی مثل مثلا این شرکت : " شرکت مادر تخصصی بازرگانی دولتی ایران " تنظیم کنند ؟ دستکم باید مطلع باشند از این الگوهای اداره ی جامعه ی خود ، در حالیکه بنده تازه از مثلا تغییر نام این شرکت مطلع شده ام و اطلاع هم ندارم از شرح وظایف آن که مثلا همانست که : " شورای آرد و نان " پاسخگوی آن بود ؟ یا " برابر " نیاز دیگر مثلا بنده و اهالی محلی " معمول " گردیده ؟ هرچند بنده که از شورای مذکور هم فکر نمی کنم زیاد سر در می آورم .
چراکه فقط از فرادای خانه ، جماعت مسجد محل و دیگر : " اسس علی التقوی " سر در آورده ام ، از بدو انقلاب که از خانه راهی مثلا مسجد حاج بابای خوی می شدم و یا از مسجدجامع مرکز همین شهر با اولین اعزامش به جبهه رفتم ووو ، حال بماند مثلا نقل اینکه در استان فراموش شد که اعزام به جبهه از کجا بوده ، چراکه در مصرف صرف ورزشگاهی شد و نتیجه هم آن شد که شد ، و در نهایت هم منتظر قائمی هستم که تکیه به مسجدالحرام می دهد و فراخوان جمعه ، جماعت و فرادای خانه هاست ، نه موسسه ، سازمان و اداره ای مثل همین شرکت شرکت مادری که عرض شد که اگر ایشان از ... ، محل و خانه ی ما خبر ندارند ، یعنی بر این اساس تاسیس نشده اند ، عوضش ما هم از ایشان بی اطلاع هستیم ، پس بی حساب ، خب ما که روشن است در خانه ای بدنیا آمده ایم که زیر مجموعه ی مسجد محلی می تواند باشد و مصلی جمعه ی شهر و دیاری که رو به قبله می گوید " ایاک نعبد و ایاک نستعین " و نه رو به نهادی از نهادهای جامعه ی مدنی آموزه های علوم اجتماعی مدارس قدیم و جدید ، یعنی حوزوی و دانشگاهی ما که الگو گرفته از غرب است ، غربی که در آنجا هم این نهادها خبری از مردم ندارند ، در حالیکه ادعای رهبری دنیا را هم دارند و آنهم بشکل به اصطلاح " آخرزمانی " ش و می شود آنچه شد مثل مثلا در غزه بدست ایشان ، که امیدوارم مردمش رو به خانه های خود بیاورند و دست از الگوهای غربی بردارند و شاهد پیروزیشان باشیم ان شاءالله تعالی که فرمود : چنگ بیندازید به ریسمان خدا ، نه ریسمانی که به محل زندگی مردم نرسیده هم پاره پاره است و حتی : " حبل الناس " هم نیست چه رسد به : " حبل الله " ، محل تولد مردم روشن است ولی محل تولد ایشان چطور ؟ کجا بدنیا آمده اند ؟ حالا غربی و شرقی آن بماند .
خلاصه ی عرضم اینکه مثل خانه ی مردم و خانه ی خدا که اساس و بنیانی دارد آیا نهادهای جامعه ی مدنی هم اساس و بنیانی دارند ؟ حالا چه مردمی و چه خدایی ؟
در ثانی که مقصود اصلی عرض بنده در اینجاست اینکه اگرهم از مصرف خانه ی مردم و خدا هم بقدر کافی مطلع نباشیم که ناشی از علوم انسانی ماست ، آیا از مصرف نهادهای جامعه ی مدنی آمده در علوم انسانی خود اطلاعی داریم ؟
چراکه بنده که فکر می کنم این مردم و بشرح ایضا خانه هایشان هستند که خرج حتی خانه ی خدا هم می شوند ، چه رسد به نهادی جایگزینش که دعوی هزینه شدن برای مردم و خانه هایشان دارد !
حالا بماند که مثل خانه ی خدا ، چه بعنوان مسجد محل و چه مصلی جمعه ی شهر و دیار و بشرح ایضا خانه ی جهانی اینها نهادی را نمی توان نام برد که برای همه کار مردم و خانه هایشان بکار آید ، حتی بعنوان کاخهای شاهنشاهی ، ریاست جمهوری ووو ، چه رسد به مثلا شرکتی که مصرفش نان مردم باشد و صرف اینهم بشود .
ببخشید اگر در مصرف وقت گرانبهایتان که لازم است برای مسئله ی مهمتری صرف شود وهزینه ی عرایض بنده شد بقدر کافی موضوع را نرسانده باشم ، چراکه مصرف اسم آنی است که مثل مثلا وقت ارزشمندتان در آن صرف می شود .
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته –
گیرنده : امام جماعت مسجد شهرک ، امام جمعه ی خوی ، و ... .
نشانی محل سکونت :
شماره ی تماس :
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک امروز جمعه خدمت شما عزیزان عرض کنم که این اولین جمعه است که طبق برنامه ای که در سر داشتم خدمت رسیده ام .
البته نه اینکه مشغول کاریم و روز تعطیلی این فرصت را داده ، خیر هنوز همان حال و هوای چهار سال پیش دامنگیر کارماست ، ایام انتخابات را عرض می کنم که دارد روز بروز به اصطلاح تنورش را داغتر هم می کنند و مثل چهار سال پیش انگار نه انگار که مردم باید نان بخورند که پای رفتن سر صندوق را داشته باشند و ... .
بگذریم که مردم کمافی السابق یک فکری برای نان خود هم می کنند ، خب آقای مایلی کهن هم همانطور که پیش بینی می شد رفتند کنار و الحمدلله که رفتند و کنار گذاشته نشدند ، هرچند که زمینه سازی هم می شد برای این کار از بدو انتخابشان ، همانطور که جوی ساخته شد که گزینه ای مثل آقای امیر قلعه نوعی هم در این زمان رو یش فکر نشود .
خب شاید تنها گزینه همین بود که انتخاب شد !
امیدواریم که آقای قطبی که بعنوان سر مربی آمده اند روزهای آرامی را در پیش داشته باشند ، جو آرام را عرض می کنم .
مردم ، از هررنگی به تیم ملی که می رسد سبز و سفید و سرخند ، می ماند جو سازان که امیدوارم روزهای آرامی را پشت سر بگذارند ، خصوصا وقتی بنا بر اصلاح الگوی مصرف باشد و این روزهای تنگ را بجا صرف کنند و الگو هم اگر الگوی مد روز دنیا باشد مثل مثلا دانش هسته ای بومی شده باشد و نه بقول معروف شتر مرغی .
چراکه اگر مقصود از پیشرفت ورزش هم در این دهه که دهه ی " پیشرفت و عدالت " است پیشرفت رایج جهانیست ، خب بقول تقی زاده ها : از سرتا پا چرا جهانی نشویم ؟
سلام علیکم
پیش از ادامه ی بحث یا کاوشمان عرض کنم که هنوز هم دست بکار نشده ایم که وسط هفته خدمت رسیده ام ، چراکه عرض کردم برنامه هفتگی بود و جمعه ها که روز تعطیلی است .
خب رسیدیم به : ... این چیه الگوی مصرف ، و با این حساب حالا لابد حرف می رسد به : اصلاح این چیه الگوی مصرف .
خب بله اولین یا نخستین حرف در این عبارت تعبیر اصلاح است و از قضا این کلمه هم دستکمی از تعبیر این چیه الگو ندارد ، بلکه مثل کلمه ی مصرف در این عبارت فارسی فارسی نیست هرچند که در زبان ما نهادینه هم شده باشد .
عزیزان دقت می فرمایند که بحث ما این نیست که چرا مثلا گفته شده : " اصلاح الگوی مصرف " ؟ چراکه زبان مادری ما هم مثل همین عبارت بوده وقتی که بگوش ما رسیده و معرفتی نسبت به آن پیدا کرده ایم ، بلکه مسئله اینست که حالا این که گفته شد ، مثل آنچه از مادر بگوش می رسد یعنی چه ؟ و بعبارت دقیقتر مقصود گوینده اش چیست ؟ خصوصا وقتی که بعنوان دستورالعملی باشد .
خب حالا اگر مقصود هم معرفت یا شناخت هم باشد بازهم برای پاسخجویی مسئله اینست که چه می کنیم ؟ آیا بقول بعضی ها منتظر می مانیم تا مثل آقا امام زمان مقام معظم رهبری قیام بفرمایند برای معرفی منظور نظرشان ؟! خب کی گفته این کار را بکنیم ؟ منتظر ماندن را عرض می کنم ؟
بله همانطور که بعرض رسید هرچند نمی توان قدمی نوتر برداشت ولی نمی توان نشست و قدمی برنداشت مگر اینکه این را هم مثل این چیه الگوی مثلا مرحوم علامه ، یعنی مثل : " عدم الحکم " شان کاری پنداشت .
بعبارت دیگر همانطور که مرحوم مطهری در پاورقی همین این چیه الگوی مرحوم علامه توضیح داده اند این چیه الگوی کارمان این باشد که در تصدیق فرمایش مقام معظم رهبری تصدیقش تکذیبش هم باشد ، یعنی اگر مثلا بقول باب دانش علیه السلام : کمال معرفت ، مثلا شناخت همین دستورالعمل : " اصلاح این چیه الگوی مصرف " هم ، تصدیق آنست ، مراد تکذیب آنهم باشد !؟
خب این بعنوان مثال عرض شد که در این دهه و امسالش در سر داریم ، در سر و نوتر از این و روز روز امسال هم مسئله این است که در عمل مواجه با آنیم حتی در حد معرفت یا شناخت چیزی چه رسد به علم یا دانش آن وقتی هم که : من علم عمل و من عمل علم ، که مقصود هم عمل و مثلا همین اصلاحی که دستورالعمل امسال است .
به امید عمل در محدوده ی خویش ، چراکه هرچند خارج از محدوده نمی توان ساخت و سازی کرد ولی در حد و اندازه ی خود می توان گامی برداشت و : اقترب . صدق الله ... .
لا اله الا الله حقا حقا ، ... .
سلام علیکم
سال گذشته همین ایام دو سه تا کار دستمان بود و هنر می کردم جمعه ها خدمت عزیزان می رسیدم ، ولی بوی چهار سال پیش می آید ، دوران تحویل و تحول ریاست جمهوری که کار ما هم تا بعد انتخاباتش تق و لق بود و بیشترش از کیسه خوردیم ، کیسه ، موجودی و دارایی که نه ، تا یکی دوسال سوراخهایش را پر می کردیم .
خلاصه اینکه دیدم لازم نیست که تا جمعه صبر کنم ، یعنی طبق برنامه ای که در نظر داشتم ، تا خدمت برسم برای ادامه ی بحثی که در دست داریم ، اندیشه ی نو را عرض می کنم .
خب ، گفتیم که مثلا برای برداشتن قدمی در این دهه ، همچنین در این سالش ووو ، ولو عارفانه که از روی معرفت یا شناخت هم باشد ، دیدیم که بنابر موجودی گامی برداشته شده ، که از آن بعنوان کالا نامبرده شده بود ، حالا چه خامش برای تولید و چه پس از تولید هم برای مصرف !
ما این را در این سال " اصلاح این چیه الگوی مصرف " دهه ی " پیشرفت و عدالت " ی که پیش رو داریم خواهیم شنید و اختصاص به آنجایی که عرض شد ندارد .
ولی آنچه که حتی بگوش هم شاید نرسد ، یعنی حتی معرفت یا شناختی حسی هم شاید به آن پیدا نکنیم همانست که در پاسخ به پیام باران گرامی بعرض رسید ، در حالیکه حرف از اصلاح این چیه " الگو " ست و از قضا مثلا کالا هم همین است .
البته نوتر از این چیه " ... الگوی مصرف . " اصلاح آنست ، ولی در این فرصت می خواهیم بعد از " ... مصرف . " مثلا کالا ببینیم که این چیه " ... الگو ... . " هم داریم ؟ حالا بازهم خام و ... اش بماند .
چراکه آیا مثل مثلا منابع زیرزمینی ما که استخراج می شود و برای تولید فراورده ای مصرف می شود ، این چیه " ... الگو ... . " هم همینطورست ؟ یا مثل مثلا دانش هسته ای ما بومی شده ؟
فعلا کاری هم نداریم به اینکه مثلا مثلا زبان فرنگی و مثلا انگلیسی نهادینه هم شده !؟ و اینکه لوازمش هم با " کاربرد " ش نهادینه هم می شود !؟ بلکه اگر کسی مثلا بگوید این چیه " مرسی " این چیه " کلاس " هم دارد ! و بعبارت این دهه " پیشرفته " است و عقب مانده نیست مثل آنکه زبان مادریش را مصرف می کند ، ولو خام مثل مثلا همان :
کوشش بیهوده به از خفتگی / یار دارد دوست این آشفتگی
خب ، امیدوارم که حوصله ای را بسر نیاورده باشم ، تا فرصتی دیگر فعلا خدا نگهدار .
----------------------------------------------
کلمه ی کلید : مصرف این چیه الگو
سلام علیکم
هر چند گفتیم که بحث ما فقط این نیست که بفکر " پیشرفت و عدالت " در این دهه باشیم و بشرح ایضا برای این اندیشه هم بقکر " اصلاح این چیه الگوی مصرف " در این سال ، ولی همین بعنوان مثال می تواند زمینه ای برای بحث ما باشد .
بنابراین فعلا کاری نداریم به این که مثلا آیا پیشرفتی بدون عدالت یا عدالتی بدون پیشرفت می توانیم داشته باشیم ؟ یا مثلا مصرف چی و چه ؟
چراکه شما عزیزان هم شنیده و شایدهم گوش کرده باشید این را که مثلا غرب پیشرفته است ، منتها از عدالت در آنجا خبری نیست یا کم رنگ است .
شاید هم از جایی نامبرده شود که به اصطلاح پیشرفته نباشد یا عقب مانده باشد ولی از عدالت برخوردار باشد یا مثل غرب نباشد .
در زمینه ی مصرف هم مثلا همین امروز در جایی دیدم که گفته شده بود : اصلاح الگوی مصرف که به معنی نهادینه کردن روش صحیح استفاده از منابع کشور است، ... .
و همانجا هم گفته شده : اصلاح الگوی مصرف در دو سطح "تولید کالا" و "مصرف کالا" قابل بررسی است.
یعنی صرف نظر از اینکه مراد از اصلاح عبارت باشد از کاربردی صحیح ، ونه کاربردی ناصحیح یا غلط ، مسئله ی مصرف را استفاده از منابع پاسخ داده ، وبعد هم استفاده از کالا ، ضمن اینکه در سطح تولید کالا هم خواهید دید مصرف ماده ی خام تولید کالا هم مصرف کالا نام برده شده .
پیام یکی از دوستان در پیام رسان این چیه پارسی بلاگ این بود که :
کوشش بیهوده به از خفتگی / یار دارد دوست این آشفتگی
فعلا این مهم است که می خواهیم اولین قدم " پیشرفت و عدالت " را در این سال با " اصلاح این چیه الگوی مصرف " برداریم ، و بشرح ایضا در امسال هم اولین قدم را برداریم ، الان .
خب ، الان چی داریم ؟ بنده که فکر می کنم همین را دارم ، اندیشه را عرض می کنم ، ولو در مثلا سطح تولیدش ، خامش را عرض می کنم .
تا برسیم به مصرفش .
-----------------------------------------------
کلمه ی کلید : موجودی
سلام علیکم
ضمن اینکه امیدوارم تیم ملی فوتبال آمادگی رفتن به جام جهانی را داشته باشد ، چراکه سرمربی جدیدش همین امشب فرمودند : از بازیکنانی که آمادگی داشته باشند بهره خواهند برد ، بد نیست یکی دو نکته را یادآور شوم و قبل از همه اول اینکه بد نبود آقای فردوسی پور در برنامه ی نود امشب از آقای مایلی کهن می پرسیدند که بهترین بازیکن حاضر کیست ؟ هرچند می شود حدس زد که پاسخ ایشان چیست ، خصوصا وقتی همین امروز نه تنها گل زده اند بلکه یک پاس گل هم داده اند ، آنهم در یک تیم اسپانیایی .
یک وقت آقای حاج رضایی در برنامه نود حرف جالبی زدند ، آنهم این بود که : عابدزاده ی پنجاه در صدی هم بهتر از صد در صدی دیگر دروازه بانان است ، یعنی می خواهم بگویم که بعضی بازیکنان بودنشان در زمین هم خودش یک تیم است .
دیروز که به سخنان یکی از نمایندگان مجلس گوش می دادم فرمودند : ستاره سوزی نکنیم .
خب آیا در این یک سال گذشته ستاره ای نسوخت ؟
راستی این تحلیلی که آقای تاج در برنامه ی نود امشب فرمودند چند رقمیست ؟ آیا اینهم دورقمیست ؟ و رقم سلبی قدیم یا صفر جدیدش مال مردم است ؟ و بازهم رقم ایجابی و یا یکش مال خواص ؟ و منجمله فدراسیون فوتبال ؟
راستی دولت هفتادمیلونی یعنی چه ؟ وقتی فدراسیونی هفتادمیلونی نداشته باشد ؟ که هفتادمیلون تحلیل گر ندارد ؟
خدا عاقبت ما را به ( خیر ) کند .