سلامت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اول عذر خواهی کنم بابت بازم شخصی کردن تلویزیون ، که ببینیم این یارانه آخرش یعنی چی ؟ اصلا معنا داره ؟ برای ما البته ! مثلا برا قوی شدن ، سلامت ووو خصوصا بند غذاش ، که گفتیم یکی از شاخص های زندگیست و گفتیم شما تو بچگی اگه غذا نمی خوردین مادرو نگران می کردین که بچم چیش شده ؟
حالا بقول آقا امام باقرالعلوم علیه السلام غذا معنای فراگیرترم داره بمونه ، همین معنا برای بچه ها توخونه هم خودش خیلی معنا داره ، منتها بچه ها که میگیم به چه معناس ؟ کدوم بچه ها ؟ بچه های من ؟ یا فراگیرتر ؟ بچه های ما ؟ حالا بچه ما هم معنا داره ، ولی اینجا دیگه نمیشه گفت : بچه های آحاد ما !
بله یه خانواده ی دونفره که هنوز پدر مادر نشدن و بچه براشون معنا نداره ، می تونه در آینده براشون معنا داشته باشه ، ولی آحاد ! ...
خب کجا بودیم ؟ معنای یارانه ؟ حالا معنای آری نه به اون بمونه ! آخه به چی بگیم آری ؟ یا نه ؟
حالا برا چی بمونه که برا قوی شدن ؟ سلامت ؟ یا ...
من که از گفتگوی خبری بیست و دو و چهل و پنج دقیقه دیشب ، شب دوشنبه 18 فروردین 1392 ، شبکه دو سیما معنای قوی شدن ، سلامت ووو را دستگیرم نشد ! البته چرا ؟ بی هدف نبود ، از اسمشم پیداس هدفمند بودنش ، که داره یواش یواش معنا دارمیشه هدفش ! هدف داره رو میشه !
قبلا یه معناشو این بود که مثلا تو سه سال فقر ریشه کن میشه ! ولی گویا هنوز سوراخا رو پر نمی کنه ! و فاز دومش لازمه !
خلاصه : هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ یکی برا منم بگه معناشو
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
پدر بزرگتون خدا بیامرز ، خدا پدر مادرتونم رحمت کنه ، پدرم توبچگی مارو وادارمیکرد که بعد نماز صبح سوره ی وزاریات رو بخونیم ، اینو قبلنا در اینجا هم براتون گفتم ، که اولاش از رو می خوندیم ، بعدا کم کم دیگه حفظ شده بودم و فقط قرآنو باز می کردم جلوم که دارم ازش می خونم .
خدا رحمت کنه میگفت روزی رو زیاد میکنه ، اونوقتا ما به ایناش کار نداشتیم ، حرف پدرو گوش می کردیم ، استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه یه حرفی داره که فکر می کنم اینم براتون گفتم در اینجا .
این حرفو در مقایسه ی روحانیت شیعه و اهل سنت گفته در یکی از گفتاراشون ، در محل آزادی عمل و محل درآمدشون برای امرار معاش ، که ایندو در کجا آزادن حرف بزنند ، در برابر مردم و دولتشون ، که روزی دهشون یکی از ایندوتاس .
خب درستکه ما در فرهنگمون داریم روزی رسون خداس و : إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ
ولی آیا وعده داده که مثلا پول نفتمونو از هواکش خونه بیندازه تو ؟! حالا نفتمون یا نفتش بمونه !؟
تازه قبلش نه تنها : وَالذَّارِیاتِ ذَرْوًا ، بلکه : فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا ، فَالْجَارِیاتِ یسْرًا ، فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ، هم گفته .
بعلاوه آیا استاد شهید از اونایی بوده که نمازشو پشت سر یکی بخونه و درسو پیش اربابی دیگه ؟ یعنی ارباب مختلفی در مثلا اقتصاد و فرهنگی داشته باشه که در نامگذاری امسال یکی از دو مطلب مقام معظم رهبریست !؟
تازه این حرفو کی زده ؟ صرف نظر از اینکه برای کی و چرا ؟ چراکه این حرف برا یه وقتیه که حرف در بیرون مثل حرف نیمه ی درون یکی نباشه ، البته همانطور که در قسمت قبلی گفتیم حرف والدین یکی باشه ، و شما بچه ها تو خونه این وسط خودتون به سبکی جمع و جورش کنین ! یا مدیریت ویا ... ایندو، یا نیمه دیگر خودتونو ! چراکه گفتیم حتی بعنوان نفس کشم دم و باز دمی دارین و همش دم و مسموع که نیس ! و در بازدم مطبوعو که پس نمیدین ! حالا بازدم می تونه بشکرانه مطبوعش ، ادای زکاتش ، حق پرسشگری ووو ، ویا تو یه سوراخی دمیده بشه بیاد دم !؟ بمونه .
و بشرح ایضا همدمی با یتیمی ، اونم بقول آقا امام حسن ثانی علیه السلام چطور ؟ که شامل یتیم اقتصادی و فرهنگی هم میشه ؟ مگر اینکه مثل اونایی باشیم که نماز سیاسی رو به یکی اقتدا بکنیم و اقتصادیشو به ارباب دیگه ، بشرح ایضا نماز فرهنگی ووو .
یا مثل عبادی سیاسی بقولی ! عبادی اقتصادی تو فرهنگمون نداشته باشیم ، و حد و حدودش همان باشد که گفتم از نعمت آن برخوردارید و برخی از همینم محرومن .
حالا این محرومیت مثل تحریم پدری مثل آمریکا ! باشه که دیگه واویلا ! که خودشو نه تنها سرپرست ملل بدونه ، بلکه امام آحادشم هم بدونه ! منجمله ملت ایران ، که اگه بحرفش گوش نده از آب و نون که نه ، از نفس کشیدن انداختنم رومیزه !
کدوم میز ؟ میز سیاسی ؟ یا اقتصادی ؟ و یا فرهنگی ؟ ووو ؟ یا میز قوی ؟ برای کی ؟ کدوم میز ؟ ضعیف ؟ یا اصلا بی میز ؟
چراکه رهبرد و استراژی وووی ضعیف و فقیر فرق داره با خالی ، صفر و تهی نیازمند به انفاق و پرکردن ، ولو از روزی در حد مسموع که برای مطبوع شدن خود نیازمنده ، که در سور حم به آن اشاره شد ، خصوصا سوراخ بی میزی مثل بی پدری و یتیمی ، که به سبک مادرم میتوان جای خالی پدرو براش پر کرد ، که بی سرپرست ، رهبر ووو نمونه ، بعنوان نمونه ، الگو وووی مدیریت ...
تا دمی دیگر ...
السلام علیک یا اباعبدالله ، السلام علیک یا امام الغریب ، السلام علیک یا صاحب الزمان ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
بازم اول سلام بدم به بچه های گلم بعد بریم سر بحثی که داشتیم ، خب کمافی السابق :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ، مَا ...
سبک ما :
پیش فرض ها : سبک ، بسم الله
خب میریم که نیمه دوم فروردینو داشته باشیم ، البته پس از سلام ، سلام دیروز که مابین یا وسط ایندو نیمه باشه ، همون که بقول معروف گفتیم دو قورت و نیم ! یا هر دو و نیمی که جایگزینش بشه اون وسط ، فی مابین آندو ، دو و نیم ، یا هر دویی مانند آن ، مثل چی ؟ بعنوان مثال پیش فرض : "اقتصاد و فرهنگ" یا : " اقصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" ! مگر اینکه ایندو هم مانند نظایرش یکی باشه ، مثل چی ؟ مثلا پدر و مادر که بعنوان مثلا والدین معرف حضور است ، که الحمدلله رب العالمین ، الرحمن ... ، از نعمتش برخوردارید .
خصوصا از نعمت مادر ، چراکه صرف نظر از اینکه خانواده با مادر شکل گرفته و میگیره ، مادر همون نقش فیمابین رو داره ، بین پدر و فرزندان .
در ارتباط یه خانواده با بیرون از خونه هم پدر همون نقشو داره ، مثلا همون تلویزیون هم که سخنان مقام معظم رهبری رو به ما رسونده باشه نیز چنین نقشی می تونه داشته باشه ، یعد هم میان گفته تلویزیون و منم همین نقشو گوشم داشت ووو ، که نگا به درون رو فعلا کار نداریم ، چراکه اختلاف نظره ، اونم نه تنها بعد حس در این نقش آفرینی ، بلکه در حواسم حرف یکی نیست ، یادم میاد یکی از اساتید ما در دانشگاه می گفت اونی که عالم و دانشمند میگه حس ، عارف میگه دل و حکیم میگه عقل ، البته درون رو فله ای ذهن هم میگن !
همونطور که در بیرون از خونه و خانواده فله ای گفته میشه مردم ، جمهور ، ملت ووو ، و همه یه پدر ، سرپرست ، امام ووو دارن ، ولی در عین حال از خونه که بریم بیرون تا جاییکه بتونن ارباب داریم ، اونم بقول کتاب خدا ارباب متفرق !
یه رابط هم فی مابین اونا و خانواده نیست ، می تونه تلویزیون باشه ، رادیو باشه ، روزنامه باشه ووو ، هرکدومشونم برای خودشون خونه ی جداگانه دارن بنام اداره ، موسسه ، سازمان ووو، هر روزم با طرح یه موضوعی یه خونه ای براش ساخته میشه ، اونم با هزینه ی همون فله ی مردم ، جمهور و احاد ملت !
مثلا همین نامگذاری امسال ، همین الانی بعد نماز مغرب از رادیو معارف شنیدم که پژوهشکده ای برای این نامگذاری دست بکار شده و تا آخر فرودینم نتیجه کارشو عرضه می کنه ، که هرگز بدست ما نخواهد رسید ! در حالیکه هزینه های اون پزوهشکده از کجاس ؟! مگر این همونطور که به پیام تبریک سال نو مقام معظم رهبری گوش دادم ، همینطور سخنرانی روز اول سال ایشون ، بعد هم رفتم کاملشو از سایتی پیدا کردم ، نتیجه ی کاراون پژوهشکده رو هم اگر در جایی یافت بشه بریم پیدا کنیم ، حالا حرفی داشت هم لابد مثل پیامک زدن به رادیو و تلویزیون براشون بفرستیم !
اونم نه بعنوان پدر ، سرپرست وووی یه خونه و خونواده ، علی القاعده ی ادعای چنین عناوینی برای خودشان در مدیریت جامعه ، بلکه یکی از احاد ملت هم نه ! چراکه ادعا اینم هست که خود نیز یکی از همین آحادن ، منتها از نیمه ی مدیر، پژوهشگر ووو، نه نیمه ما ! حالا پیدا کنید این وسط ، میان ایندو مادر رو ؟!
سلام علیکم :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، حم ، ... تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ ... ، فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، وَلَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .
امروز ظهر ، اذان ظهر 16 فروردین 1392 ، درست نیمی از اولین ماه و برج سال نو رو پشت سر گذاشته ایم و نیم قورتش مونده ، حالا دو قورت و نیمش بمونه .
اشاره :
نظیر اینو در اذان ظهر روز اول امسالم داشتیم ، بشرح ایضا در روز ، شب وووی دوم ، که یه روز ، شب ووو رو پشت سر گذاشته باشیم و روز و شب وووی دیگری هم پیش رو داشته باشیم ، بعنوان مثال مانند شب دوم قدری که در سوره ی قدر اومده ، یا مانند مثلا آیه دوم سوره ی کوثر، کمثل رب العالمین در آیه ی یاد شده ی : فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
مانند سلام در: "سلام علیکم" موضوع بحث ما
سبک مادر :
علی ای حال و در هر حال در چنین حال و هوا و فضایی هم بود که تلویزیون تبریک سال و نامگذاری اونو از طرف مقام معظم رهبری ابلاغ کرد ، البته باسلام و صلوات بر محمد و ال که در آغاز داشت ، یعنی در آن حال و هوا و فضایی هم ، خلاصه در یک محیط آشنا برای طرفین ، یعنی برای ما هم آشنا ، در ثانی هم ابلاغ شد که فاقد آن نیستیم و تازه صفر کیلومترم نیست ، که مثلا بقولی در نقطه ی صفر مرزی هم چنین حال و هوا و فضایی برای طرفین فضا سازی نشده باشد ، یا برای یکی از طرفین ، که گفتیم منافات با تنفس و نفس کشیدن مثلا علما و دانشمندان داشته باشه و ...
سلام علیکم ، صبح بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ... مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ... ذُقْ ... لَا یذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى ... .
اول ضمن عرض تسلیت مجدد ، امروزو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم سر بحثمون ، روز جمعه رو ، روز جمع ، اول و آخر ، ووو ، روز مادر هفته رو .
شروع بکار :
نه تنها یکی دوهفته از سال نو رو ، بلکه داریم نیمه ی اول فروردینم پشت سر می ذاریم و هنوز اندر خم یک کوچه ایم ! برا خیلیا تعطیلات با سیزده بدر تموم شده ، بلکه مثلا سازمان استاندارد و تو تلویزیون دیدم که سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی رو شروع کرده ، حالا اونا که اصلا تعطیلی نداشتن بمونه !
اون وقت ما تازه می خوایم بگیم الجوع ! داستانشو که براتون گفتم ، توخونه البته ، که سلیمان نبی علیه السلام خواست یه روز ، یه وعده غذا بده و سفره پهن نکرده یه نهنگی سر از آب در آورد و گفت : الجوع ! الجوع ! ... ، دیدن صبر نمی کنه تا با همه بخوره گفتن مال اینو بدین بره ، که وقتی کفگیر به ته دیگ سلیمانی رسید گفت : تازه نیم قورتش باقیه !
آخه اعلام شروع بکار شما تو این دنیا ، دنیای تازه ، نو و جدید ، مثلا به سبک گریه که فقط نشان زندگی نبود ! که بازخورد فضای نو و دمی از اون باشه ، در آغوش کشیدن مادر بازخورد دومین نشان زندگی زنده بودن شما بود ، که الحمدلله شرمنده ی شما نشد در سیزده بدرتون از فضای قبلی و اعلام شروع بکارتون در جمع ما ، جمع خانواده ی خونه ی ما .
اونم نه با استاندارد های خودش ، استاندار معده ی آماده دهان آماده بکارتون اونم با عزمی جهادی که منم توان مقاومت در برابرش نداشتم چه بره به مادر ...
خلاصه برا شروع بکار ، بلکه بقول معروف دو و نیمش باقیه ! چراکه نیمه پنهان ایندو ، فضا و غذا ، جمع ایندوس ، مدیریت ایندو و اونم استانداردش !
می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟
اذان :
چراکه گریه ی شما در آغاز کار ، بانگ اعلام شروع بکار دیگه ای هم بود ، این که بچه زبون داره ، ولو اینکه شروع بکارش با گریه باشه و با اون فضا و غذا ، یا غذا و فضا بخواد ، حالا مکان بمونه و میگیم زیر آسمون و رو زمینه باشه تا خانه ی مهری براش بسازیم مثلا ، مثل فضا سازی فرهنگی براش و اونم استانداردش .
چراکه گیریم چشم نداشته باشه ، گوشم نداشته باشه ، ولی دستکم جرمی که داره ؟! بی فضا و غذا ، یا بی غذا و فضا هم که بتونه سر کنه ، جثه ی ولو کوچکش کجا جا بده ؟ تو کدوم خونه ؟ لونه ؟ ووو ؟ تو جایی تهی ، خالی و صفر ؟! خانه استاندارد علما و دانشمندان جدید ؟ یا پر از خالی قدیمش ؟ یا تو فاز خاکستری ایندو ؟
اینارو مادرشون تو زبونشون گذاشته تو بچگی ؟! یا بیرون از خونه در خانه ی دوم ... ؟ در فضایی بزرگتر از خونه ؟ و در اونجا نوش جان کرده اند !؟
یا خودشون چشیدن ؟ اگه اینه بچه هم توانایی اونو داره از بدو تولد ، مثل نفس کشیدن ، پس باجازه خودش بچشه .
می مونه فقط یه مسئله ، واونم اینکه آیا این با آزادی بیان علما و دانشمندان منافات نداره ؟
امام علی علیه السلام میگه اگه حرفشون مسموعه نفعی بحال خودشونم نداره چه رسه بحال بچه ! و اگر مطبوعه و مثلا دیدنی ، شنیدنی ، بوکردنی ، چشیدنی و لمسی ، خب بچه هم مثل اونا .
مگه اینکه مخاطب و طرف حرفشون بچه نباشه ! و احاد مثلا ملت ، بلکه بزرگتر بچه باشه !؟ مثلا پدر بچه مثل من ، همونطور که مخاطب من شمایید ! بچه های گلم ، که نه تنها چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی شما ، بلکه قلب و دل ، و عقل و خردتونم با مدیریت حافظه ی شماست ، که نه تنها فاقد آن نیستید ، بلکه صفر کیلومترم نیست که هرچی دلتون خواست به اون بسپارین ، یا عقلتون کشید بهش بگین و اونم نوش جان کنه !
حالا رمز و رازش چیه ؟ فقط همینو بگم که وسط جسم و روح ، حس و عقل ، ووو فازی از ایندو هم نیست ، چه رسه به خاکستری مثبت و منفی یا منفی و مثبتی مثل "صفریک" برای فضای حافظه گفته شده و ما هم در ایران آنرا چشیده ایم !
که اگر خودمون چشیده بودیم باز یه حرفی ولی برا منکه مسموعه هنوز
سلام علیکم ، صبح روز اول کاریتون بخیر، و عرض تسلیت مجدد بمناسبت ایام سوگواری ... ام ابیها ... سلام الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (زخرف) ... .
خب چکاره ایم ؟ نه در نکردیم به سیزده بدر، ...
خب این یعنی آری ؟ بعنوان مثال آری به سبک زندگی بیرون از خونه ؟ که به سبک نه گفتن باشه ، و بعنوان مثال نه گفتن به سبکی که داریم ، چه به معنی فاقد آن ، و چه صفر کیلومترش ؟ مثل پیش فرض های آقا رضا ؟ در اظهار نظری که به نوشته دیروزم داشتن ! که نظیرش را یادش بخیر آقای ترابی نامی نیز، در سال گذشته داشتن .
... وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ...
خب چکاره بودیم ؟ نه بینا هم ؟ وقتی که بعنوان مثال چششمون افتاد به آن اظهار نظر ؟ مثل افتادن به تلویزیون که سخنرانی مقام معظم رهبری رو شب عید و روز اول عیدی بدر کرد ؟ و بگوش رسید "آحاد" و "عزم" شان ؟ با گوش شنوا ؟
دیگه ؟ نفس کش بودیم ؟ بدرش چطور ؟! دم و بازدمو میگم ؟! بازدمش با "گریه" چطور بقول مسافر زمان گرامی در اظهار نظری که داشتن ؟! زبانحالی از بدو تولد ؟! از مادر ...
دیگه ؟
آزادی : فضا و سبک
پیش فرضها : آری نه ، نه آری
اول بذارین اظهار نظر آقا رضا رو که یادم رفت بگم ببنیم :
سلام، در نوشته هاتون مواظب باشید به آیات قرآن بی احترامی نشود یا خدای ناکرده شأن آن را در نظر خوانندگان وب تان پایین نیاورید که خیلی اثرات سوء برای شما و دیگران خواهد داشت.
بعد هم داستانی رو به همین مناسبت براتون بگم ، بعد بریم سراغ آزادی که در سخنرانی روز اول سال اینم بگوش رسید .
نقله که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد ماجرای تولدشان و خارج کردنشان از شهر در غاری بود تا اینکه یه روزی برخلاف توصیه ی پدر , که گفته ایم پدر سیاسی ، آموزشی ووو هم داریم ، در اتاق ! مخصوص پدر را باز کرد که ببینه اونجا چه خبره ؟ که دید ای بابا ! تا حالا تو غار بوده و از دنیا بی خبر !
حالا بیرون از غار و تو دنیا مگه چه خبر ؟ بمونه ، این داستانو برا این گفتم که اگه شما رو محدود کردم به خونه و خانواده ، در رو بروتون نبستم ، مثل آذر عموی حضرت ابراهیم علیه السلام ، همینطور برای یافتن فضا و سبک بهترو ، تازه اگه بتونم ببندم ، و بسته باشم تا حالا ، تا کی ؟ اونم برا شما ابراهیمی ، موسوی ، عیسوی ووو !
اینم بگم بعد ، داستان چشم انداختن ما به این دینا هم مثل همین سیزده بدر آن حضرتة ، البته به معنی بیرون رفتن از غار ، که این برای من و شما هم اتفاق افتاده هنگام تولد ، از مادر ...
سبک زندگی :
سلام علیکم ، صبح بخیر
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث امروزمونم در ادامه بحث دیروزه ، یعنی دوازدهم فروردین 1392 ، که روز جمهوری اسلامی نامگذاری شد در فرهنگ زبان ما ، البته در فرهنگ زبان من و مادرتون و خواهر و برادر بزرگترتون ، که سبک زندگی شاهنشاهی رو با این نامگذاری بدر کردیم ، مثل سیزده بدر ، مثل امروز .
حم ، عسق ، ...
چرا ؟ برا اینکه شما دوتا در جمهوری اسلامی بدنیا اومدین ، در فضای اون ، و در فضای شاهنشاهی تنفس نکردین مثل من و ...
خب ربطش به بحث دیروزمونم روشن شد ، اگه زندگیو نفس کشیدنم باشه .
سبک تنفس :
پیش فرضها : نه آری
سیزده بدر :
اینجا مثلا گفته شده به " طبیعت " و برای همین امروز " روز طبیعت " نامگذاری شده ، حالا طبیعت یعنی کجا ؟ آیا همون "بیرون از خونه " که گفتیم ؟ خب کجا ؟ آیا به خونه ی دیگه ؟ بعبارت دیگه آیا به فضای دیگه ؟ فضایی برای زندگی ؟ برای تنفس و نفس کشیدن ؟
کَذَلِکَ یوحِی إِلَیکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ …(شوری/3)…
خب بله ! چراکه سیزده بدری گه گفته میشه فقط به معنی روزی مثل امروز ، یعنی سیزدهم فرودرین و همون در اومدن از خونه که نیست ، معنای بدر کردن در این روز را هم در فرهنگ زبان ما داره ، حتی بدر کردن فضای شاهنشاهی ، روز های بد ووو .
لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ... (شوری/4) ...
حتی می تواند بعنوان یک مکتب و آیین آسمانی هم زمینه داشته باشد !
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِکَةُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(شوری/5)...
خب تا کجا ؟ عرض می کنم ، منتها برا اینکه بازم طولانی نشه ، نقدا تا اونجا که از خونه به اونجا بدر بشه !
...لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ... (شوری/11) ...
کمثل خونه ، البته همونطور که در آغاز مباحث امسال گفتم با این پیش فرض که خونه باشه ، فاقد حافظه نباشه و تازه هم صفرکیلومترم نباشه .
و گرنه مانند مثل چی ؟! اونم وقتی در سیزده بدر خونه بدر بشه ! و بیرون (ش) بشه فضای تنفس و نفس کشیدن و زندگی که سبکش موضوع بحث ماست ! پس کمثله ، حالا بدر شده اون ؟ یا بیرون از اون ؟ ولی مثلا بد ، منفی ووو ، که بهش مثل خوب ، مثبت ووو فضا بده من ، تو ،اون و ما بعنوان خانواده ی خونه ، حالا پنجاه پنجاه فضا ، فضای زندگی ، تنفس و نفس کشیدن ، مثل حساب کتاب دورقمی عصر حاضر ، یا یکدهم ، یکصدم ووو حساب کتاب قدیم و کذلک ...
خب ، تا طولانی تر نشده بریم سر اصل مطلب که سبک تنفس و نفس کشیدنه ، سبک زندگی رو عرض می کنم ، که دیروز از فضاش گفتیم ، پس موضوع بحث این شد که ما مثلا بعنوان خانوده ی خانه ، البته با پیش فرض اینکه ما باشم ، فاقد سبک نباشیم و تازه صفرکیلومترم نباشه بقول مثلا سبک زندگی ریاضی ، ریاضیات جدید ریاضیات قدیم که یکش نه (9) رقمیست ، نه (9) صفرش که ده (10) ه ، و نوآوری ریاضیات جدید "صفریک" "یک صفر" قدیمشه ، وگرنه کمثله ، و بشرح ایضا منفی و مثبت جدید مثبت و منفی قدیم ، و "نه آری" "آری نه" و کذلک یک حرف و دوحرف گذاشته شده بر زبان بقول شاعری که در نوشته ی دیروز نامبرده شد .
منجمله جمهوری که شما یادتون نمیاد ، ولی من که در فرهنگ خود نداشتمش ، حتی بومی شده اش :"مردم سالاری" رو ، و بعد برای مثلا دمکراسی معادل سازی شد .
البته گفتیم که بحث فضای مثلا جمهوری ، دمکراسی ووو ، و معادل سازیهایشان راهم دیروز داشتیم ، می ماند بحث سبک زندگی در این فضاسازیها ، اونم با سیزده بدری با بدر کردن سبک زندگی ما بعنوان یه خانواده ، خانواده ی خانه .
بعنوان مثال همانطور که در پیام نوروزی مقام معظم رهبری آمده ، هم چنین در نامگذاری امسال ، البته اگر ما بعنوان مثلا یکی از آحاد ... مخاطب تبریک سال نو ایشان باشیم ، هریک از ما ، نه جمع ، گروه اجتماعی ما ، همچنین برای "عزم ملی" در نامگذاری امسال .
ساعت 6 بعد از ظهر :
خب بریم بیرون ، که سیزده بدرم رفته باشیم .
ساعت 7.5 بعد ازظهر :
که رفتیم بستنی هم خوردیم که یه چیزیم خورده باشیم ، و الحمدلله برگشتیم به خانه ، فضای خانه و سبک زندگی خودمون ، سبک تنفس در بیرون از خونه هم همین سبک نفس کشیدن و دم و بازدمی بود که از اول داریم ، از بدو تولد که به این دنیا اومدیم ، همون دم عیسوی که از اول داشتیم .
مثل صحف ابراهیمی و موسوی بینایی و شنوایی و ... ، در گوش دادن به مثلا پیام مقام معظم رهبری ، هم برای تبریک سال نو و نامگذاریش و هم در روز اول عید امسال تو مشد .
ایام شهادت خانم حضرت فاطمه سلام الله علیها رو هم دوباره تسلیت میگم .
خب بریم آماده شیم برا نماز مغرب که به افق ما چیزی به اون نمونده ، تا مادر ...
فرهنگ زبان و نامگذاری :
سلام علیکم
بحث امروزمون در ادامه ی بحث قبلیست ، حالا شاید بپرسین چرا امروز ؟ چراکه اون (شب آخر) و برای شب جمعه نوشته بودم و برای شب نیمه فروردین وامروز دوشنبه دوازدهم هنوز !؟
جونم براتون بگه وقتی شما بدنیا اومدین و بقول "مسافرزمان" گرامی که ذکر خیرشو در بحث قبلی داشتیم : " گریه" سر دادین ، حالا بقول ایشون از سر : "زخم" یا چیز دیگه ، بازدم نفسی بود که کشیده بودین ، برا اولین بار تو این دنیا و توخونه ، یا اونجاییکه زایشگاهتون بود تو قم ، آخه هردوتون قمی هستین .
در حالیکه دماغ و بینی رو داشتین ، مثل چشم و گوش دیگر سرمایه ی کارو ، ولی مثل اونا بکار نینداخته بودین ، زبونم داشتین برای مثلا گریه کردن ، خب چرا از اون دیدنیها ، شنیدنیها ووو ، و اولشم لمسی بدنتونو که شروع بکار کرده بود با "گریه" به زبون آوردین ؟
خب منم لابد چیزی لمس کردم که این بحثو نذاشتم بوقتش !؟ که بعد شب جمعه ی این هفته براتون بگم ، روزش امروزه لابد !
حم(فصلت/1) تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(فصلت/2)...
سرمایه زبان و نامگذاری :
وجه و پول رایج :
بله ؟ چشم میام ، ان شاءالله بعد صبحونه براتون میگم ، البته یکی دولقمه رو قبلا زدم ... لقمه ی صبح رو ...
پیش فرضارم بگم برم تا ... : آری نه
لقمه ی اول :
این بود : بسم الله ... (غافر) ...
که یادم رفت براتون بگم : حم(غافر/1)تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ ... .
خب گفتم که آدمیزاده دیگه ، بخدای غافر ببخشین
نه بدم نشد ! تا جایی که بگوش من رسیده مقام معظم رهبری در سخنرانی روز اول سال هم همینو گفتن ، و اختصاص نداره به فضای هنر و مثلا شعر، یعنی گوش من که میگه محدود به این فضا ها نکرده ان ، بلکه مثلا در خانواده هم اگر من پدر حرفی بزنم و فضای فرهنگی رو برای شما بازکنم ، یا ببندم ، نیز مشمول سنخی میشه که ایشون در اون سخنرانی بروی ما باز کردن ، یا بستن .
پس بااینکه هنوزم میشه این نوشته رو از نو بنویسم براتون ، و اول سوره ی غافر و بعد سوره ی فصلت باشه ، همونطور که در قرآنهایی که چاپ شده و دسترس مردم گذاشته میشه باشه نیز چنین ترتیبی داره ، ولی حالا هم اینو براتون گفتم ، و هم اینکه من بعدم گوشتون تیزتر میشه وقتی بخوام با حرفام فضا سازی کنم براتون ، یا بقول مقام معظم رهبری "نفس کشیدن" و براتون تنگ کنم .
خب دیدم که یکی دوتا نظر دیگه داده شده ، برم ببینم ان شاءالله برمی گردم
له داشتم می گفتم ، بعبارت دیگه فضا سازی می کردم ، یا می بستم ! تازه این فضا و تنفس در اون ، که گفتم بچه ی آدم که بدنیا میاد شروع به این کار میکنه تا وقتی نفس میکشه ، تا اونجا که گوش من تنفس کرده ، اختصاص به فرهنگ نداره ، مثلا فضا ی اقتصادیم داریم و تنفس تو اون ، و اختصاص به گروهی بنام خانواده ی یه خونه هم نداره ، در فضای باز و بسته تر از اینم همینه ، مثلا در فضای جماعت محل تنفس خونه واده و در خونه هم مثل نفس کشیدن شما از وقتیکه خدا شما رو بما داده .
خب داریم به فضای اذان مغرب به افق خودمون نزدیک میشیم ، برم یه نفسی بکشم ان شاءالله برمی گردم
الله اکبر ، جاشون خالی ! بی نیازان به فضای بازتر رو میگم ، البته بقول مثلا استاد محمد تقی مصباح یزدی ، که گفتیم ، در مباحث سال گذشته ، که برای علم و دانش نیازمند مثلا دانشگاه و دیگر مراکز علمی مثل فضای حوزه ی ایشون هستند ، بقول ایشون : بی نیاز از فضای "عبودیت" !
و در اون فضا ها هم در فضایی که معلم اول و ثانی باز کرده اند نفس می کشن ، فضای تصدیق و تصور و حتی تصورو تصدیق که گفته باشن نه ها ! فضای ایجاب و سلب و سلب و ایجاب جدیدش ، و خاکستری ایندو !
یاد فضای مثلا شورایی برای مدیریت جامعه بعد خلیفه ی دوم هم افتادم ، که به عضوی از این شورا پیشنهاد شد که در فضای خدا ، رسول و شیخین مدیریت کنه ، و بسته تر یا بازترشو بگوش رسوند ، آخه گفت : در فضای خدا ، رسول و خودم .
آخه پیشنهاد تنفس در فضای : خدا ، رسول ، شیخین و اونا بگوش می رسید ! ولی نه بگوش "خود" شون ! که بگوش رساند " خود" مو ! فضای تنفس خود رو
حالا در فضای پیشنهادی فضای سلبی هم بگوش می رسید ؟ مثل کلمه ی حق " حکم فقط حکم خدا " یی که از آن عدم حکمرانی علی بگوش می رسید ! بمونه ، می ترسم بازم طولانی شده باشه و در اظهار نظرات نوشته ی قبلی داشتیم که طولانی نشه .
با سلام و صبح بخیر ، صبح روز یکشنبه 10 فروردین 1392 ، آخرین روز دهه ی اول .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم(لقمان)... .
شب آخر :
این قسمتو بقول درسهایی از قرآن شب جمعه ی شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، بمناسبت شب جمعه ای که پیش رو داریم می نویسم ، خب آدمیزاد مگه از فرداش خبر داره ؟ که کی و کجا شب بخیرو میگه به این دنیایی که یه روزی بشرح ایضا مثل همین صبح بخیر گفته بهش .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ و...
مثلا همین الان وقتی خواستم نوشته رو منتقل کنم به اینجا ، کامپیوتر و رایانه اینقد زور زد ! خدا خدا می کردم که فرستاده بشه بعد انتقالش ! خوبه منصرف نشدم و نگذاشتم برای یه وقت دیگه که پیش بیاد یا ... ، البته پیش از عرض ادب و سلام و خیر مقدم گفتن به "مسافرزمان" و نظر ایشون
خب تا رایانه و شبکه داره اینم میفرسته ، یه صدایی میاد برم ببینم چه خبره ، کما فی السابق : برمی گردم ، البته ان شاءالله
خب الحمدلله چیز خاصی نبود ! یه چیزی بود تو مایه ی اقتصادی فرهنگی و فرهنگی اقتصادی ، نظیر بحثی که داریم ...
خب تا اینم که گفتم فرستاده بشه ، بله خب مثل اینکه ماشین لباسشویی هم دریافته دیشب که پدر صابخونه اومده بود عید دیدنیمون ، ازش قرض الحسنه گرفتم تا آخر این ماه ، برج فروردینو میگم ، اونم با کمال ببخشید پررویی ! آخه کرایه خونه ی دخترشونو چند ماهه که ندادیم ! که سال گذشته هم سابقه داشت ، ولی ایندفعه وقتی آقاشون قبض گازو که اخطارم داشت ، یعنی اگه ندیم قطع میشه ، آورد خبرداد که پسرشون منتقل شده به اینجا و بله ...
البته خیلی خیلی محترمانه و با کمال تاسف که اینو میگه . خب حق داره بنده خدا ...
یه چیزی بگم ، جهنم ! گوش شیطون کر ! آخه ... ، رایانه و آخرش ماشین داره تند تند میفرسته داده ها رو ، ولی حالا کو تا فرستادنی مثل فرستادن گوش ما به حس و ... ! اونم مطبوعش بقول باب دانش علیه السلام !
البته همونطور که در سخنرانی روز اول سال مقام معظم رهبری اومده ، گوش شیطون کرو من نمیگم ! مثل مغضوب علیهم و ... ، که بقول ایاک نعبد گو باشه ، که تو نماز صبح امروزم گفته شد ، یا نقل قولی که هنوز مسموع باشه و مطبوع نشده باشه ، حتی اگه مورد تاییدم واقع شده باشه .
مثل "وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ" که تو سوره ی لقمان قرآن عظیم اومده .
و در ادامه اش اومده :...وَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ...
خصوصا مادر ، که یاد شعری از پروین اعتصامی انداخت منو، حالا چرا ، برای اینکه در ادامه اومده : وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ...
آخه شاعر میگه مادر یکی دو حرف تو زبون ما گذاشت و حرف زدن آموخت ، تعبیرشم اینه : یک حرف و دو حرف بر زبانم ... ، مثل همین گریه و زخمی که "مسافرزمان" گرامی در قلم رنجه خودشون داشتن و در پاسخ ایشان منو یاد تصور و تصدیق ، و ... ی انداخته که بحثشو داریم .
خب ماشینم حق داره ... ، یادش بخیر مثل لب تابی که داشتم نیست که بقول مقام معظم رهبری در همون سخنرانی ، قوی باشه و...
مثل اونم بدرد اینم نمی خوره که بگیم برق بره و بیاد و شاید خراب بشه بریم بفروشیم بزنیم به چیزی مثل اون که پارسال دوسه ماه کرایه ی عقب افتاده رو پر کرد .
همینکه منو را میندازه نه تنها جای شکرش باقیه ، بلکه حقشه که رایانه هم بهش بگم !
همینکه یکی دو حرفمو منتقل کنه ، که بهش میدم ، یا یک حرف و دوحرفی که شاعر گفت ، کارشو کرده ، البته بعد اینکه من گفتم بهش ، دادم بهش ، چراکه الباقی کارو شبکه ای که به اون متصله بدست میگیره و ... ، تا برسه به گوشی که گفتیم بصیرم هس و ...
مثل گوش من که سخنرانی مقام معظم رهبری بگوشم رسید و بگوشتون رسوندم تو خونه ، هرچند شما هم سر سفره ی هفت سین که بودیم گوش داده باشین .
چرا ؟ شاید برا چرایی که پاسخش در همان سخنرانی بگوش نرسیده باشه !
اصلا چرا ؟ جهنم ! چرا دروغ ؟ چراکه خب من تو سنم که باشه از همتون مسنترم توخونه ، افت داره که بگم ! شاید برای اینکه بگوشم نرسیده باشه !
هرچند قایم کردنی نیست که همونطور که عینکی شده ام برا مطالعه ، گوشمم مثل این کامپوتر ضعیف شده باشه و ...
خب چه مانعی داره که گوش همدیگه نباشیم تو خونه ؟ و از گوش جونتر که قویس و... بهره نبرم ؟
نه برا اینکه شاعر میگه : برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی ، که ضعیف در این روزگار یایمال است
بلکه برا اینکه مثل یکی دو حرف سال گذشته نشه که آخرشم دقیقه ی نو مقام معظم رهبری کلنگشو با اقتصاد مقاومتی زدن ، برای اینکه یکی از آندو رو زمین مونده بود و انگار نه انگار که بگوش ما هم رسیده بود .
البته نه بقول شاعری که نام برده شد ، از دو حرف یکی ، چراکه نامش حماسه ی اقتصادی بود و نه اقتصاد ، چراکه تحت نام حماسه بود ، سیاسیشم ، مثل تصور و تصدیق علما و دانشمندان که تحت نام علم و دانش قابل طرحه ، مقسم اینم یه حرفه ، حرفی جامع ایندو ، و بنام علم جریان دارن ، مثل : بسم الله و مجرای مثلا رحمان ...
چراکه شاعر میگه برو قوی شو ، ولی مثل چی ؟ کی ؟
مقام معظم رهبری در همون سخنرانی فرمودن نه مثل آمریکا و... ، حتی نظیرش در منطقه ، یعنی بگوش منکه چنین رسید ، حالا گوش جوانتر و ... شما بهترشو شنیده تا بازم به دقیقه نود نکشیده برام بگین ، بعلاوه همون اول حرفم گفتم که ، وشماهم مثل من ، فراد شب ، شب جمعه ، ووو که بمونه ، بگو امشب !
خب داریم داریم به وقت اذان ظهر به افق خودمون نزدیک میشیم ، تا مادر صدامون نکرده ، که الان کرد ! برم ... ، اگه مهلت فرستادن اینم آخرشم بده ! آخه بالا سرم ایستاده !
... ، قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ ... ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ... .
تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ ... ؟ الْعَزِیز ... (الزمر/1) ... خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا ... (الزمر/6) ...
خب امروزم به سر رسید ، ودیگه میشه رفت خوابید ، چراکه نه تنها نماز مغرب بلکه عشارو هم خوندیم ، ضمن شب بخیر امیدوارم که اگه امروز نشد ، فردا پس فردایی اینو بخونین ، فقط به دقیقه نود نکشه بازم ، اونم به شب آخرسال ، سال ...
شنبه : 9 فروردین 1392
شب دوم 2 :
... ، وَ ... (الصافات/1)...إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ(الصافات/4)رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ... وَرَبُّ الْمَشَارِقِ(الصافات/5)...
روز و شب مدیریت زبان و نامگذاری :
صبح اول هفتتونم بخیر ، البته اگه ، الخوارزمی و الگوریتم ووو ، و بعبارتی نه تنها نقطه آغاز و روز هفته ، بلکه پایانش هم هنوز شنبه باشه و...
و نامش یکشنبه نشه و جمعه نشده باشه .
مثل انعمت علیهمی که در نماز صبح امروزم داشتیم ، البته اگه ادامه اش غیر مغضوب علیهم و ... باشه ، یعنی غیره هم داشته باشه ، که از نعمت زبان و نامگذاری که نه فقط ، بلکه ازنعمت مدیرتشم برخوردار باشه ، بعبارتی صبح کرده باشه ، بزبان اومده باشه ، وارد نامگذاری شده باشه ، حالا خروجی بمونه ، تو صف ورودیم که باشه کافیه !
یاد یه بنده خدایی افتادم که اسمشو گذاشته بودن "مرگ بر آمریکا" ، اونوقتا که تو قم بودیم ومیرفتیم راهپیمایی ها .
حالا چرا ؟ و به چه مناسبت ؟ برا اینکه اول می گفت مرگ برآمریکا و همه می گفتن مرگ برآمریکا ، ولی بعدشم که یه چیز دیگه می گفت ، مثلا می گفت : اسرائیلم میگه منم بگو ، همه همون اولی رو می گفتن : مرگ برآمریکا
کدواژه ای مثل مغضوب علیهم و ... ، که ناگفته مونده بود منو یاد اون بنده خدا انداخت .
بازم البته اگه بقول ما باشه ، نقل قول حتی مالک یا ملک یوم الدین رحمن رحیم رب العالمین نباشه ، بلکه مطبوع شده باشه بقول آقا که فرمود : ... ولا ینفع المسموع ، حتی فرمایش خودشون ، آقا رو عرض می کنم ، آقا امام علی علیه السلام .