بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هو الله احد ، الله ( احد ) الصمد ، ... .
سلام علیکم .
در یکی دو وبلاگ از این وبلاگ مطلبی دیدم که عینا نقل می کنم و امیدوارم تصویری از این وبلاگ در آنها مورد استفاده ی شما عزیزان قرار گیرد .
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ، مَلِکِ النَّاسِ ، إِلَهِ النَّاسِ ، مِن شَرِّالْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ، الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ .
دیگر اینکه ما کاری هم به این نداشتیم که آیا چشم مثلا بینایی ، دل ، حافظه ، یادآوری ، اندیشه ، خرد و جان ما افتاده ؟ یا به ترتیبی که مرحوم علامه فرموده اند ؟ البته در عروج مثلا تصویری از سیاهی و نه در نزول چشم یا افتادنش به مثلاتصویر یک سیاهی ، چراکه در فرمایش ایشان و همینطور در ترتیبی هم که از استاد شهید مرتضی مطهری نقل شد مسکوت است ، مگر اینکه همانطور که پیش از بعرض رسید چشم رسول مثلا ذهنی خالی باشد یا رسالتی ندارد چه از طرف ذهن و چه از طرف هر چه که بجای آن گفته شود ، چراکه همانطور که پیش از این بعرض رسید مثلاگفته می شود که فاقد ذهنیم ، حالا چه حسی و چه عقلی آن ، هرچند که مثلا چشم ما به تصویر این گفته ها در کتابها می افتد ، مثل همین افتادنش به تصویر در تصویری که پیش چشم ماست .
سلام علیکم
ادامه ی مطلب : سه شنبه 16 آبان 1385
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ، وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ، وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ، وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ .
سلام علیکم .
یکی از عزیزان در پیامی خصوصی فرموده اند : ... بروز کرده ام .
بنده هم رفتم و دیدم ، شما چی ؟ می خواهید ببینید ؟
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ .
تر جمه :
بنام خداوند بخشاینده ی مهربان ، بگو ای گروه کافران ، نپرستم آنچه را پرستید ، ونه شما پرستندگانید آنچه را پرستم ، ونه منم پرستنده ی آنچه پرستش کردید ، ونه شما پرستندگانید آنچه را پرستم ، شما راست دینتان و مراست دینم .
سلام علیکم .
گفته شد فعلا حرف از اینجاست که همانطور که چشم بنده به نوشته ی شما می افتد چشم شما هم به مثلا این سیاهه بنده می افتد . مگر اینکه یکی از ما با یه ( نه ) کاسه کوزه ی ما را بهم بریزد یا با یک حرفی مثل آن حتی منکر این هم بشود که عرایضم برای چشم هم مثلا : معلوم نیست یا ( نه ) معلومست ، یعنی چشم هم برآن نمی افتد ، وکاری هم نداشته باشیم که چشم ما بر فرمایش ایشان افتاده ، حالا بماند که مرحوم علامه هم می فرماید : ... چشم ما بر ... افتاد ... .
و مقصود ما هم فقط چشم ما در مثلا کشور ایران و داشتن سواد خواندن و نوشتن فارسی نباشد ، بلکه از کشور مثلا ترکیه ، کویت ، استرالیا ، کانادا ، انگلستان ، آمریکا ، ایتالیا ، فرانسه و دیگر کشور ها هم یکی گذرش به اینجا افتاده باشد ، افتادن چشم او را هم مرحوم علامه هم می فرماید که : ... افتاد ... .
و علاوه بر این مقصود هم این نیست که وقتی مثلا گفته می شود : ( قل ) ، برای فقط چشم عرب گفته شده باشد و یا اگر مثلا بنده بقول باز آقای محمد کاظم معزی گفته باشم : ( بگو ) برای چشم عجمی گفته باشم ، بلکه برای چشم به اصطلاح حکمای اسلامی و غربی هم که تاکنون منتظر آن بودیم که شراره ها و شکوفه ها ی عزیز برایمان از افتادن چشم ایشان به چیزی هم برایمان بگویند نیز می باشد .
یعنی شامل نه تنها چشم اهل حس حکمای نامبرده هم می شود بلکه چشم اهل مثلا دلشان را هم پوشش می دهد ، حالا چه بعنوان مثلا عارف و چه حکیم و دیگر عناوینی که در داستان متفکران اسلامی بنقل از استاد شهید مرتضی مطهری از آنان نام برده شد .
پس منطق بحث نطق نعمت چشم ماست و فعلا هم در : ( ... افتاد ... .) نش به چیزی تا به برپایی آنهم انشاءالله تعالی با همفکری ، ببخشید همچشمی برسیم .
چراکه هنوز حرف دارد این افتادن چشم ما مثلا . چراکه مثلا قصه گوی عزیز فرموده بودند : چه فرقی می کند ؟ یعنی چه فرقی می کند که مثلا چشم رسول بینایی باشد یا ... ؟
پس فعلا خدا نگهدار .
بسم الله الرحمن الرحیم .
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ، کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ، ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ، ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ .
سلام علیکم .
هر چند بحث را عزیزانی چون استاد گرامی آقا سید محمد رضا واحدی پیگیری می فرمایند که پیش از ماه مبارک فرموده بودند :
... هنوز از صفر و یک و یک رقمی و دو رقمی آنچه باید دستگیرمان نشده ... .
ولی عزیزی چون فاطمه سادات هم بوده که دستکم چشمش به عرایض بنده افتاده است .
محل بحث هم فعلا همین است و بس .
البته نه تنها ایشان بلکه دیگر عزیزان هم فقط چشمشان به عرایض بنده نیفتاده ، بلکه مثل شراره ها و شکوفه های عزیز سفر دیگری هم داشته اند .
پس هر چند محل بحث می تواند ایستگاه یادآوری هم باشد ، مثل مثلا همان که یکی از عزیزان یادآور کلیات فلسفه ی اسلامی و غربی شدند که بارها تدریس کرده اند ، ولی از آنجا که این یادآوری از حافظه می باشد که دستاورد مثلا چشم و حسش پس از مثلا تجرید از حس ، بقول مرحوم علامه ، به آن سپرده شده ، بنابراین فعلا حرف از همانست که مرحوم علامه فرموده بودند که : برای نخستین بار مثلا چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد .
مثل همین عرض بنده که در برابر چشم ماست .
اکنون چشم است و جهان خارج و ما .
: ( چراکه ) گفته می شود : چشم ما .
نیازی به گفتن ندارد ، حتی برای فاطمه سادات گرامی هم که ما فقط چشم نیست .
حالا ما بعد چشم مسئله ی بنده می باشد و شراره ها و شکوفه های عزیز هم می توانند نظر فلاسفه ی اسلامی و غربی را هم در این زمینه برایمان بفرمایند .
باشد که دستکم به حس مشترکی برسیم .
حالا اگر با یک ماه انس با قرآن حرف قرآن هم در این زمینه گفته شود که فبهاالمراد ( چراکه ) مقصود بنده حرف از فقط اندیشه نیست بلکه اندیشه در قرآنست و منظور هم حرف قرآن در این زمینه است .
البته همانطور که پیش از این هم بعرض رسیده مقصود اصلی عقل و خرد ماست که عرض شد به حکم آن می اندیشیم .
پس فعلا خدا نگهدار .
ادامه ی مطلب :
بسم الله الرحمن الرحیم ، انا ... .
سلام علیکم .
صاد عزیز پرسیده اند :
آیا چشم میهمان حسش می باشد یا مهمان چیزی که بر آن افتاده ؟
پیش از پاسخجویی اول قدر دانی کنم از عزیزی که دیشب دستکم بیاد بنده هم بوده اند و از دعای خیرشان بهره مندم کرده اند و امیدوارم که تا فرصت دارم به مهمانی فکرشان هم دعوت شوم .
هر چند بحث آنجا مانده که مسئله عزیزانی چون شراره ها و شکوفه ها ست و به تبع ایشان فاطمه سادات ها ، بعبارت دیگر همان اندر خم گوشه چشمی که در آغاز سال نو بعرض رسید .
یعنی به مهمانی چشم ایشان هم دعوت شده باشم جای قدر دانی دارد .
هر چند هم که : أ اله مع الله ؟ در یکشف ، یهدی و یبدؤ سپس یعید ؟ ومن یرزقکم من السماء و الارض ؟
امن یجیب را که دیشب خواندیم ؟ قل لا یعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله وما یشعرون ایان یبعثون . صدق الله العلی العظیم .
پس بماند این کهیعص تا به آن برسیم و فعلا بریم دنبال پاسخ پرسشی که بعرض رسید ، علی ای حال ممنون ... عزیز .
فقط یادمان نرود که بحث از اندیشه و اندیشه در قرآنست و انسان متفکر در انس با قرآن بیشتر مهمان مهمانش می باشد تا میزبانش .
خب ، چه می شود که بنده هم حالا پرسشی داشته باشم ؟ بی مناسبت هم نیست ، هنوز هم که : ... ماه رمضانست ... .
آیا قرآن که نازل می شود ، در این ماه را عرض می کنم ، نه به تدریج در طول بیست و سه سالی که بقول مرحوم علامه : چشم برای نخستین بار بر آن افتاده باشد ، یا گوش به صوت پیامبر اعظم صل الله علیه و اله وسلم ، بلکه در شهر رمضان ، آیا گوش ایشان به آن افتاده و بعدش هم شنوایی و بعد هم قلب مبارکشان یا بقول مرحوم علامه تجرید کننده از حس ایشان ؟ یا مثلا این لوح محفوظ بوده که مهمان یا میزبان قلب مبارکشان بوده ؟
انا اعطیناک الکوثر ، فصل لربک وانحر ، ان شانئک هوالابتر .
نا گفته نماند که : ( ویرایش ) این پرسش که بقول عزیزی جوون پسند هم باشد آزادست .
یاعلی .
اضافه شده در روز سه شنبه دوم آبان 1385 :
عید سعید فطر را به شما عزیزان تبریک عرض می کنم .
بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، ان الانسان لربه لکنود ، ... .
سلام علیکم .
یکی از عزیزان پرسشی را مطرح کرده اند و نشانی هم نداده اند که بروم خدمتشان . خصوصی خدمت ایشان عرض شد که برای یافتن پاسخ بنده فکر می کنم و از ایشان هم پرسیدم شما چطور ؟
پرسش اینست که : ما آدمیم و انسان می شویم ؟ یا انسانیم و آدم می شویم ؟
اینکه ما بنی آدمیم روشنست ، حتی حضرت عیسی علیه السلام ، در عین حال انسان هم هستیم ، البته وقتی که مثلا بقول مرحوم علامه : برای نخستین بار که چشم ما به چیزی افتاد و با آن انس گرفتیم .
منتها شاید یادمان برود روح خدادای ما که مثلا این چشم را انداخت به آن چیز ، همان روحی که : ( دم ) یده از روح خودش . ناگفته نماند که روح مثلا چشم حس بیناییست ، همانطور که روح نازله به حواس بقول مرحوم علامه : تجرید کننده از حس است و روح اینهم ماقبلش در نزول و ما بعدش در قیام ، که همان بایگانیست که مرحوم علامه فرموده اند و بعبارت دیگر حافظه .
بناراین ما بنی آدمی هستیم که با انس گرفتن با مثلا چشم اندازی انسان هم بما گفته می شود . مهم و مسئله اینست که یادمان نرود آن ( دم ) الهی ، ولو به ( قدر ) یا اندازه ی حسی که مثلا این چشم ما از آن جان گرفته و پس از انس با چیزی باز به همانجا می رود که از آنجا آمده .
باشد که در این ماه مبارک فقط مثلا چشم ما میهمان حسش نباشد ، هرچند دست از چشم انداز کشیدن چشم هم کار هرکس نیست چراکه اولین قدم برپایی از طریق چشم و رسیدن به بیناییست .
فعلا خدا نگهدار .
بسم الله الرحمن الرحیم ، والفجر ، ولیال عشر ، ... .
سلام علیکم .
امشب افطاری مهمان بودیم ، جای شما خالی ، بعدش هم تا آمدیم خانه و فرصت دست داد که وصل شوم و طبق معمول سری به برادران و خواهرانم بزنم ، فقط خدمت یکی از آنها رسیده بودم که بنده زاده صدایم کرد که این چیه تلویزیون دارد سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه ی این هفته ی تهران را پخش می کند .
خب صبح هم که باید رفت سر کار ، یعنی باید رفت خوابید .
از طرفی هم امروز پاسخ عزیزانی را که قدم رنجه فرموده اند نداده ام .
این بود که خواستم از شما عزیزان شراره ها و شکوفه ها ، فاطمه سادات ، یاس و یه مسافر ، و ... که خصوصی پیام گذاشته اند ، تشکر کنم و عذرم را پذیرا باشید که نتوانسته باشم به تک تک عرض ادب و علیکم السلامی داشته باشم .
همچنین پاسخی که معمولا تقدیم حضور می شود .
فعلا فقط امیدوارم که بقول یکی از عزیزان فهمیده بنده هم فهمیده باشم که مثلا ایشان چه فرموده اند ، : ( چراکه ) بنا بر فهمیدنست .
وهمچنین ، یعنی امیدوارم که بنده مانع فجر فهم ایشان نشده باشم ، ( چراکه ) این مانده به دستکم اعضای پنجگانه ی حواس پنجگانه ی ایشان که مثلا بقول مرحوم علامه چشم ایشان به سیاهه بنده افتاده باشد و آنرا دیده باشند .
بعبارت دیگر صعود عرایضم به محضر ایشان ، هرچند ماه ماه نزول روح و عقل ، فکر ، یادآوری ، حافظه ، دل یا جمعی حواس و دیگر از به اصطلاح ذهن ایشانست که گوشه چشمی به عرایض بنده داشته باشند .
با این حال بقول خواجه ی شیراز :
زان می ناب که پخته کند هر خامی ، گرچه ماه رمضانست بیاور جامی
باعرض تبریک میلاد آقا امام حسن علیه السلام شب همگی بخیر و التماس دعا و فعلا خدا نگهدار و بامیدفرصتی دیگر انشاءالله تعالی .
بسم الله الرحمن الرحیم ، واللیل ... .
سلام علیکم .
این در پاسخ به عزیزیست که در این چیه کامنتی خصوصی لطف فرموده و منجمله شب بخیر گفته اند ، امیدوارم که شب قدری بهتر از سال قبل را درک کنند .
وعلیکم السلام ای عزیز .
اجازه بفرمایید در این شب و روز های مبارک ذکر خیری هم از استاد شهید مرتضی مطهری داشته باشیم که بگردن این کشور ، ایران را عرض می کنم ، خیلی حق دارد .
نه اینکه دعوت کنم که مهمان ایشان باشیم در این ماه ، که مهمان خدا هستیم و وارد دهه ی دوم آن شدیم و بقول آقا سید محسن عزیزمان به نیمه ی آن و تولد آقا امام حسن علیه السلام هم نزدیک می شویم ، هرچند که پیامبر اعظم ما صل الله علیه و اله و سلم در همان شعار اولشان آب پاکی رو دستمان ریخته باشند که : قولوا لا اله الا الله تفلحوا ، یعنی مهمان هر که باشیم سر سفره ی خداییم و اختصاص به ماه مبارک هم ندارد ، البته در این ماه دعوت نامه داده شده و مثل ماههای دیگر نیست که ما بخواهیم برویم .
خلاصه در رحمت الهی باز بازست و در این ماه فیض اجباریست ، حتی برای کسی که از شب و روزش خبر ندارد .
کی مثلا ؟
ببینیم استاد چه می فرمایند ، استاد شهید را عرض میکنم ، آقای مرتضی مطهری را .
ایشان یکبار در همان پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه می فرمایند : در این پاورقی چند بار گفته اند که اگر ما ذهن را نشناسیم حکمت یا فلسفه ای نداریم .
حالا بماند که اگر مراد نداشتن علم یا دانش و منجمله همین مثلا دانش هسته ای که گفته می شود حق مسلم ما ( ؟ ) ست هم بشود ؟ یا دستکم این دانش هم در داشتن موضوع فقط ؟ حالا تحققش آمریکایی ، یا روسی ؟ ویا مثلا فرانسوی ؟ ... ، بماند .
: ( چراکه ) حرف از بومی ، ایرانی را عرض می کنم ، هم که نه ، اسلامیش هم زده می شود و اسلامی هم که پیامبر اعظمش محمد بن عبدالله صل الله علیه واله و سلم است و نه فقط مثلا ابراهیم ، موسی ، عیسی ، نوح و آدم که سلام خدا بر آنها باد .
( چراکه ) چنان نیست که بقول آقا امام حسین علیه السلام ما ( ؟ ) اگر دین هم نداشته باشیم آزاد هم نباشیم ، که حالا بماند که دین چه می گوید ، ولی وقتی مثلا بقول مرحوم علامه : چشم ما ( ؟ ) به حرف غرب مغرور و شرق تابان ، برای علاقه مندان به ژاپنی شدن را عرض می کنم مثلا ، افتاد این بوم ما ( ؟ ) پذیرای هر نقشی باشد که بر آن بزنند .
اصلا چراکه راه دور برویم بقول ما ( ترکها ) ؟ راه دور و باغچه نزدیک ، همین چشم ما که مرحوم علامه می فرمایند : برای نخستین بار به حرف ایشان افتاد .
خب چشم کی ؟
آیا چشم حس و مجرد از آن و حافظه ی آماده ی پذیرشش ؟ بعد هم فارق و فارغ از آن آماده ی نقشی دگر ؟ واین یعنی کثرت در ادراکات ؟ و پیدایشش ؟
ای عزیز ، اینجوری نقش پذیرست ذهن و منجمله حافظه ی ما و نقاشش هم فقط مثلا مرحوم علامه نیست ، چراگاه ارباب آمریکا هم می شود .
آیا چشم و گوش ما هم بر این نیفتاده که می گوید : دنیا را قرق کرده ؟
: برای نخستین بار هم که شده چشم و گوشمان بر آن بیفتد ، برای نیازمندان به علم و دانش و منجمله دانش هسته ای هم عرض می کنم ، حالا بماند نیازمندان به دانش اسلحه ی هسته ای .
چراکه کی نیازمنده ؟ ما ؟
و ایرانیش ؟
و دیندارش ؟
که پیامبر اعظمش هم بقول آقای پاپ فقط حضرت عیسی علیه السلام نیست ؟ بلکه جمعی و خاتم پیامبران است ؟ مثل جمعی حواس پنجگانه یا همان دل که خدمت داداشم عرض کردم ، که پیام آور حواس پتجگانه هم برای حافظه ی ما می باشد ؟
که خدا در این ماه قرآن را بر قلب مبارکش نازل فرموده ؟
... ، والنهار اذا تجلی ، ... . صدق الله علی العظیم و صدق رسوله ... .
شب و روز شما هم بخیر ای عزیز .
خصوصا این روز ، جمعه را عرض می کنم که جمعی ایام هفته است و آغاز و پایانش ، مبارکتان باد .
چراکه در این روز جماعت محل هر جمعه ای بروز می شوند بقول داداشمان .
بسم الله الرحمن الرحیم ، سبح اسم ربک الاعلی ، ... والذی قدر ... ، ان هذا لفی الصحف الاولی ، صحف ( بینایی ) و ( شنوایی ) .
سلام علیکم .
بسم الله الرحمن الرحیم ، ... بسم الله الرحمن الرحیم ، ... امن یجیب المضطر اذا دعا ( او را ) ... .
وعلیکم السلام قصه گوی ساکتمان .
نماز و روزه ی شما هم قبول .
... می گویم چی را میشه نداشته باشیم ؟ یا نمیشه داشته باشیم ؟
بنده مراد از ذهن را عرض کرده ام و مثلا شما مسکوتش گذاشته اید ، هر چند کسی چیزی جز همان را که بنده عرض کرده ام نمی گوید ، حالا یکی مثل مثلا مرحوم علامه آنرا عبارت از : حس ، تجرید از حس ، حافظه و یادآوری ذکر کرده و یکی هم مثل بنده به همان ترتیبی که باب دانش علیه السلام فرموده اند یاد می کند ، علی ای حال ( کشف ) اعضای حسی و مابعدش را هم مانعی ندارد که ذهن بنامیم .
منتها بعضا وقتی گفته می شود ذهنی مقصود میشود مثلا غیر واقعی ، که واقعی هم همان می شود که مثلا چشمگیرست و به اصطلاح مشت پر کن .
مثلا همینکه شما فرموده اید :
... نکنه هر چی هست تو ذهن ماست ؟
یعنی چه ؟
بنا براین ، یعنی مقصود بنده از ذهن را که بعرض رسانده ام ، متوجه فرمایش شما نشدم که فرموده اید :
خب اگه صفره ... ؟
بنده بعرض رسانده ام که این پیروان منطق قدیم ، چه حوزوی و چه دانشگاهیش هستند که می گویند ما ( !؟ ) فاقد ذهن بودیم مثلا ، که مثلا استاد شهید مرتضی مطهری فرموده اند و نقل قول شد .
و حالا بماند که منطق جدید یا منطق منسوب به همین کامپیوتر یا رایانه که می گوید صفر ذهن داریم و کسی هم گوشش بدهکار نیست .
: ( چراکه ) تحفه ی غربیست که بقول مقام معظم رهبری علم یا دانش را در انحصار خود دارد .
( چراکه ) فاقد ذهنیم در برابرش در حالیکه غرب هم مثل همان شاهرود یست که سر جاشه و این حتی چشم ماست که آنرا درک می کند .
امیدوارم که دعاگویتان باشم زیاد ، ولی نه بیشتر از ( یک ) .
چراکه بیشتر از یک یعنی چه ؟ آیا یعنی یک دو ؟ یا یک سه ؟ ووو ؟ ویا بقول به اصطلاح دانش ریاضی ؟
آیا با آن ( حساب ) دو خدا بیشتر از یک خدا نیست ؟ یا دوتاش بزرگتر از یکیش نیست ؟
یا حق .