سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هو الله احد ، الله ( احد ) الصمد ، ... .

سلام علیکم .

    در یکی دو وبلاگ از این وبلاگ مطلبی دیدم که عینا نقل می کنم و امیدوارم تصویری از این وبلاگ در آنها مورد استفاده ی شما عزیزان قرار گیرد .


ببینید...

  

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ، مَلِکِ النَّاسِ ، إِلَهِ النَّاسِ ، مِن شَرِّالْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ،  الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ .

سلام علیکم .

     ضمن تشکر از عزیزانی که همراهی فرمودند حالا می خواهیم ببینیم که پس از افتادن چشم و دیدن دیگه چه می کنیم ؟ نه اینکه چه باید بکنیم بلکه چه می کنیم .

    همانطورکه وقتی چشم ما به چیزی می افتد فرقی نمی کند که چشم چشم مثلا مرحوم علامه باشد یا چشم بنده ، یعنی آنجا که ایشان فرموده بودند : برای نخستین بار چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ، مقصودشان چشم ما آدماست .

    و همینطور هم وقتی که پس از آن ، افتادن چشم را عرض می کنم ، مقصود از این فرمایش ایشان : ... مثلا یک سیاهی دیدیم ، اینست که ما آدما دیدیم و نه مثلا فقط به اصطلاح حکمای ما آدما و مثلا اسلامی آنها ، بلکه ناس یا مردم .

    پس از این به بعد می خواهیم ببینیم که بعد دیدن چه می کنیم ، چراکه کار ما ختم به این نمی شود ، مثلا مرحوم علامه فرموده بودند که : پس این عمل تجرید از حس است .

    ضمن اینکه منتظر اظهار نظر شما هستم یکی دو نکته را بد نیست بعرض برسانم .

    یکی اینکه فرقی نمی کند که چشم ما به تصویری از آیه ای از قرآن افتاده باشد یا تصویری از کتابی دیگر و بعد هم دیدن آن یا کتابی دیگر . 
    دیگر اینکه ما کاری هم به این نداشتیم که آیا چشم مثلا بینایی ، دل ، حافظه ، یادآوری ، اندیشه ، خرد و جان ما افتاده ؟ یا به ترتیبی که مرحوم علامه فرموده اند ؟ البته در عروج مثلا تصویری از سیاهی و نه در نزول چشم یا افتادنش به مثلاتصویر یک سیاهی ، چراکه در فرمایش ایشان و همینطور در ترتیبی هم که از استاد شهید مرتضی مطهری نقل شد مسکوت است ، مگر اینکه همانطور که پیش از بعرض رسید چشم رسول مثلا ذهنی خالی باشد یا رسالتی ندارد چه از طرف ذهن و چه از طرف هر چه که بجای آن گفته شود ، چراکه همانطور که پیش از این بعرض رسید مثلاگفته می شود که فاقد ذهنیم ،‏ حالا چه حسی و چه عقلی آن ، هرچند که مثلا چشم ما به تصویر این گفته ها در کتابها می افتد ، مثل همین افتادنش به تصویر در تصویری که پیش چشم ماست .  

    البته شاید گفته شود ، همانطور که گفته شده ما فاقد مثلا ذهن هستیم ، فاقد چشم و بتبع افتادنش هم هستیم ، یا مثل مثلا این که گفته شده دارای ذهن هستیم ولی ذهنی خالی ، یاصفر و یا تهی ، چشم هم داریم ولی مثل ذهن بیکار و افتادنش هم به این معنا که تصویر به آن می افتد و بعد هم دیدن پیش می آید و همینطور ذهن سازی ، که این از ظاهر مثلا فرمایش مرحوم علامه که به چشم نمی آید ، چراکه حرف از افتادن چشم است .  

    بعلاوه مثل دستور العمل هایی که امروزه در متدولوژی علوم صادر می شود  مثلا شراره ها و شکوفه های عزیز فرموده بودند که چشم در افتادنش رسالتی خطیر دارد ، و نفرموده بودند که مثل آن دستورالعمل ها این رسالت را از چه ناحیه ای دارد ؟ چه چشم و چه بینایی و چه ما بعدش  ؟ چراکه عرض شد که فرض بر این است که هر چند حرف از افتادن چشم است ولی فعلا کاری به این نداریم که از کجا می افتد .

    بعبارت دیگر فعلا بنا را براین می گذاریم که نقطه ی ب بسم الله کار ما افتادن مثلا چشم ما ست و بعدش هم دیدن و بعد ... ؟

تابعد خدانگهدار .   

 

 


  

سلام علیکم

 

ادامه ی مطلب : سه شنبه 16 آبان 1385

بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ، وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ، وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ، وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ .  

سلام علیکم .

    یکی از عزیزان در پیامی خصوصی فرموده اند : ... بروز کرده ام .
    بنده هم رفتم و دیدم ، شما چی ؟ می خواهید ببینید ؟ 


بسم الله ...

  

بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ .  

تر جمه :

بنام خداوند بخشاینده ی مهربان ، بگو ای گروه کافران ، نپرستم آنچه را پرستید ، ونه شما پرستندگانید آنچه را پرستم ، ونه منم پرستنده ی آنچه پرستش کردید ، ونه شما پرستندگانید آنچه را پرستم ، شما راست دینتان و مراست دینم .

سلام علیکم .

گفته شد فعلا حرف از اینجاست که همانطور که چشم بنده به نوشته ی شما می افتد چشم شما هم به مثلا این سیاهه بنده می افتد . مگر اینکه یکی از ما با یه ( نه ) کاسه کوزه ی ما را بهم بریزد یا با یک حرفی مثل آن حتی منکر این هم بشود که عرایضم برای چشم هم مثلا : معلوم نیست یا ( نه ) معلومست ، یعنی چشم هم برآن نمی افتد ، وکاری هم نداشته باشیم که چشم ما بر فرمایش ایشان افتاده ، حالا بماند که مرحوم علامه هم می فرماید : ... چشم ما بر ... افتاد ... .

و مقصود ما هم فقط چشم ما در مثلا کشور ایران و داشتن سواد خواندن و نوشتن فارسی نباشد ، بلکه از کشور مثلا ترکیه ، کویت ، استرالیا ، کانادا ، انگلستان ، آمریکا ، ایتالیا ، فرانسه و دیگر کشور ها هم یکی گذرش به اینجا افتاده باشد ، افتادن چشم او را هم مرحوم علامه هم می فرماید که : ... افتاد ... .

و علاوه بر این مقصود هم این نیست که وقتی مثلا گفته می شود : ( قل ) ، برای فقط چشم عرب گفته شده باشد و یا اگر مثلا بنده بقول باز آقای محمد کاظم معزی گفته باشم : ( بگو ) برای چشم عجمی گفته باشم ، بلکه برای چشم به اصطلاح حکمای اسلامی و غربی هم که تاکنون منتظر آن بودیم که شراره ها و شکوفه ها ی عزیز برایمان از افتادن چشم ایشان به چیزی هم برایمان بگویند نیز می باشد .

یعنی شامل نه تنها چشم اهل حس حکمای نامبرده هم می شود بلکه چشم اهل مثلا دلشان را هم پوشش می دهد ، حالا چه بعنوان مثلا عارف و چه حکیم و دیگر عناوینی که در داستان متفکران اسلامی بنقل از استاد شهید مرتضی مطهری از آنان نام برده شد .

پس منطق بحث نطق نعمت چشم ماست و فعلا هم در : ( ... افتاد ... .) نش به چیزی تا به برپایی آنهم انشاءالله تعالی با همفکری ، ببخشید همچشمی برسیم .

چراکه هنوز حرف دارد این افتادن چشم ما مثلا . چراکه مثلا قصه گوی عزیز فرموده بودند : چه فرقی می کند ؟ یعنی چه فرقی می کند که مثلا چشم رسول بینایی باشد یا ... ؟ حالا بماند طبق آخرین منطق قرن 21 هم فرقی نکند که مثلا : آیا ( مبهم ) یا همان : ( صفر ) قرن سابقش باشد ؟ چراکه فعلا موضوع این نیست ، مگر اینکه گفته شود که منطق بحث مثلا منطق صفریک یا لاحقش می باشد .

پس فعلا خدا نگهدار .  

 


  

بسم الله الرحمن الرحیم .

    أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ  ،  حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ  ،  کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ  ،  کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ  ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ،  ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ،  ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ .

سلام علیکم .

    هر چند بحث را عزیزانی چون استاد گرامی آقا سید محمد رضا واحدی پیگیری می فرمایند که پیش از ماه مبارک فرموده بودند :

    ... هنوز از صفر و یک و یک رقمی و دو رقمی آنچه باید دستگیرمان نشده ... .

    ولی عزیزی چون فاطمه سادات هم بوده که دستکم چشمش به عرایض بنده افتاده است .

   محل بحث هم فعلا همین است و بس .

   البته نه تنها ایشان بلکه دیگر عزیزان هم فقط چشمشان به عرایض بنده نیفتاده ، بلکه مثل  شراره ها و شکوفه های عزیز سفر دیگری هم داشته اند .

   پس هر چند محل بحث می تواند ایستگاه یادآوری هم باشد ، مثل مثلا همان که یکی از عزیزان یادآور کلیات فلسفه ی اسلامی و غربی شدند که بارها تدریس کرده اند ، ولی از آنجا که این یادآوری از حافظه می باشد که دستاورد مثلا چشم و حسش پس از مثلا تجرید از حس ، بقول مرحوم علامه ، به آن سپرده شده ، بنابراین فعلا حرف از همانست که مرحوم علامه فرموده بودند که : برای نخستین بار مثلا چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد .

   مثل همین عرض بنده که در برابر چشم ماست .

   اکنون چشم است و جهان خارج و ما .

   : ( چراکه ) گفته می شود : چشم ما .

   نیازی به گفتن ندارد ، حتی برای فاطمه سادات گرامی هم که ما فقط چشم نیست .

   حالا ما بعد چشم مسئله ی بنده می باشد و شراره ها و شکوفه های عزیز هم می توانند نظر فلاسفه ی اسلامی و غربی را هم در این زمینه برایمان بفرمایند .

   باشد که دستکم به حس مشترکی برسیم .

   حالا اگر با یک ماه انس با قرآن حرف قرآن هم در این زمینه گفته شود که فبهاالمراد ( چراکه ) مقصود بنده حرف از فقط اندیشه نیست بلکه اندیشه در قرآنست و منظور هم حرف قرآن در این زمینه است .

   البته همانطور که پیش از این هم بعرض رسیده مقصود اصلی عقل و خرد ماست که عرض شد به حکم آن می اندیشیم .

   پس فعلا خدا نگهدار .

 

ادامه ی مطلب :

بسم الله الرحمن الرحیم

أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (1) فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ (2) وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ (3) فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ (4) الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (5) الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ (6) وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (7)

سوره ی ماعون

بنام خداوند بخشنده ی مهربان ( 1 )

آیا دیدی آنرا که تکذیب کند بدین  ( 2 ) پس آنست که میراند یتیم را  ( 3 )  و ترغیب نکند بر خوراک بینوا  ( 4 )  پس وای بر نماز گذاران  ( 5 )  آنانکه از نماز خویشند غفلت کنندگان  ( 6 )  آنانکه خودنمایی کنند  ( 7 )  و باز دارند زکات را  ( 8 )  

    با سلام مجدد .

    عرض شود که هرچند برای ادامه ی مطلب منتظر تغذیه ی حس ، قلب ووو ی مثلا شراره ها و شکوفه ها ی عزیز هستم یا دستکم خودنمایی نعمت چشم مثلا فاطمه سادات گرامی که فرموده بودند :

    معلوم نیست یا ( نه ) معلومست که چه می گویم .

    ولی چشم به اطعام ایشان فقط دوخته نشده .

    : ( چراکه ) شاید ایشان هم حرفی زده باشند و کاری هم نداشته باشند که گوش : ( کس ) ی به حرف ایشان افتاده باشد .

    در پایان ناگفته نماند که در برگردان آیات سوره ی ماعون از ترجمه ی آقای محمد کاظم معزی استفاده کرده ام .  


  

    بسم الله الرحمن الرحیم ، انا ... .

سلام علیکم .   

    صاد عزیز پرسیده اند : 
    آیا چشم میهمان حسش می باشد یا مهمان چیزی که بر آن افتاده ؟

    پیش از پاسخجویی اول قدر دانی کنم از عزیزی که دیشب دستکم بیاد بنده هم بوده اند و از دعای خیرشان بهره مندم کرده اند و امیدوارم که تا فرصت دارم به مهمانی فکرشان هم دعوت شوم . 
    هر چند بحث آنجا مانده که مسئله عزیزانی چون شراره ها و شکوفه ها ست و به تبع ایشان فاطمه سادات ها ، بعبارت دیگر همان اندر خم گوشه چشمی که در آغاز سال نو بعرض رسید .
    یعنی به مهمانی چشم ایشان هم دعوت شده باشم جای قدر دانی دارد .
    هر چند هم که : أ اله مع الله ؟ در یکشف ، یهدی و یبدؤ سپس یعید ؟ ومن یرزقکم من السماء و الارض ؟
    امن یجیب را که دیشب خواندیم ؟ قل لا یعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله وما یشعرون ایان یبعثون . صدق الله العلی العظیم .
    پس بماند این کهیعص تا به آن برسیم و فعلا بریم دنبال پاسخ پرسشی که بعرض رسید ، علی ای حال ممنون ... عزیز . 
    فقط یادمان نرود که بحث از اندیشه و اندیشه در قرآنست و انسان متفکر در انس با قرآن بیشتر مهمان مهمانش می باشد تا میزبانش .
    خب ، چه می شود که بنده هم حالا پرسشی داشته باشم ؟ بی مناسبت هم نیست ، هنوز هم که : ... ماه رمضانست ... .
    آیا قرآن که نازل می شود ، در این ماه را عرض می کنم ، نه به تدریج در طول بیست و سه سالی که بقول مرحوم علامه : چشم برای نخستین بار بر آن افتاده باشد ، یا گوش به صوت پیامبر اعظم صل الله علیه و اله وسلم ، بلکه در شهر رمضان ، آیا گوش ایشان به آن افتاده و بعدش هم شنوایی و بعد هم قلب مبارکشان یا بقول مرحوم علامه تجرید کننده از حس ایشان ؟ یا مثلا این لوح محفوظ بوده که مهمان یا میزبان قلب مبارکشان بوده ؟
    انا اعطیناک الکوثر ، فصل لربک وانحر ، ان شانئک هوالابتر .

    نا گفته نماند که : ( ویرایش ) این پرسش که بقول عزیزی جوون پسند هم باشد آزادست .

یاعلی .

اضافه شده در روز سه شنبه دوم آبان 1385 :

عید سعید فطر را به شما عزیزان تبریک عرض می کنم .

 

 

 

 


  

    بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، ان الانسان لربه لکنود ، ... .

سلام علیکم .

    یکی از عزیزان پرسشی را مطرح کرده اند و نشانی هم نداده اند که بروم خدمتشان . خصوصی خدمت ایشان عرض شد که برای یافتن پاسخ بنده فکر می کنم و از ایشان هم پرسیدم شما چطور ؟

    
    پرسش اینست که : ما آدمیم و انسان می شویم ؟ یا انسانیم و آدم می شویم ؟

    اینکه ما بنی آدمیم روشنست ، حتی حضرت عیسی علیه السلام ، در عین حال انسان هم هستیم ، البته وقتی که مثلا بقول مرحوم علامه : برای نخستین بار که چشم ما به چیزی افتاد و با آن انس گرفتیم .

    منتها شاید یادمان برود روح خدادای ما که مثلا این چشم را انداخت به آن چیز ، همان روحی که : ( دم ) یده از روح خودش . ناگفته نماند که روح مثلا چشم حس بیناییست ، همانطور که روح نازله به حواس بقول مرحوم علامه : تجرید کننده از حس است و روح اینهم ماقبلش در نزول و ما بعدش در قیام ، که همان بایگانیست که مرحوم علامه فرموده اند و بعبارت دیگر حافظه .

    بناراین ما بنی آدمی هستیم که با انس گرفتن با مثلا چشم اندازی انسان هم بما گفته می شود . مهم و مسئله اینست که یادمان نرود آن ( دم ) الهی ، ولو به ( قدر ) یا اندازه ی حسی که مثلا این چشم ما از آن جان گرفته و پس از انس با چیزی باز به همانجا می رود که از آنجا آمده .  

    باشد که در این ماه مبارک فقط مثلا چشم ما میهمان حسش نباشد ، هرچند دست از چشم انداز کشیدن چشم هم کار هرکس نیست چراکه اولین قدم برپایی از طریق چشم و رسیدن به بیناییست .

    فعلا خدا نگهدار .


  

    بسم الله الرحمن الرحیم ، والفجر ، ولیال عشر ، ... .

سلام علیکم .

    امشب افطاری مهمان بودیم ، جای شما خالی ، بعدش هم تا آمدیم خانه و فرصت دست داد که وصل شوم و طبق معمول سری به برادران و خواهرانم بزنم ، فقط خدمت یکی از آنها رسیده بودم که بنده زاده صدایم کرد که این چیه تلویزیون دارد سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه ی این هفته ی تهران را پخش می کند .

    خب صبح هم که باید رفت سر کار ، یعنی باید رفت خوابید .

    از طرفی هم امروز پاسخ عزیزانی را که قدم رنجه فرموده اند نداده ام .

    این بود که خواستم از شما عزیزان شراره ها و شکوفه ها ، فاطمه سادات ، یاس و یه مسافر ، و ... که خصوصی پیام گذاشته اند ، تشکر کنم و عذرم را پذیرا باشید که نتوانسته باشم به تک تک عرض ادب و علیکم السلامی داشته باشم .

    همچنین پاسخی که معمولا تقدیم حضور می شود .

    فعلا فقط امیدوارم که بقول یکی از عزیزان فهمیده بنده هم فهمیده باشم که مثلا ایشان چه فرموده اند ، : ( چراکه ) بنا بر فهمیدنست .

    وهمچنین ، یعنی امیدوارم که بنده مانع فجر فهم ایشان نشده باشم ، ( چراکه ) این مانده به دستکم اعضای پنجگانه ی حواس پنجگانه ی ایشان که مثلا بقول مرحوم علامه چشم ایشان به سیاهه بنده افتاده باشد و آنرا دیده باشند .

   بعبارت دیگر صعود عرایضم به محضر ایشان ، هرچند ماه ماه نزول روح و عقل ، فکر ، یادآوری ، حافظه ، دل یا جمعی حواس و دیگر از به اصطلاح ذهن ایشانست که گوشه چشمی به عرایض بنده داشته باشند .

   با این حال بقول خواجه ی شیراز :

   زان می ناب که پخته کند هر خامی ، گرچه ماه رمضانست بیاور جامی

   باعرض تبریک میلاد آقا امام حسن علیه السلام شب همگی بخیر و التماس دعا و فعلا خدا نگهدار و بامیدفرصتی دیگر انشاءالله تعالی .  


  

   بسم الله الرحمن الرحیم ، واللیل ... .

سلام علیکم .

    این در پاسخ به عزیزیست که در این چیه کامنتی خصوصی لطف فرموده و منجمله شب بخیر گفته اند ، امیدوارم که شب قدری بهتر از سال قبل را درک کنند .

    وعلیکم السلام ای عزیز .

    اجازه بفرمایید در این شب و روز های مبارک ذکر خیری هم از استاد شهید مرتضی مطهری داشته باشیم که بگردن این کشور ، ایران را عرض می کنم ، خیلی حق دارد .

    نه اینکه دعوت کنم که مهمان ایشان باشیم در این ماه ، که مهمان خدا هستیم و وارد دهه ی دوم آن شدیم و بقول آقا سید محسن عزیزمان به نیمه ی آن و تولد آقا امام حسن علیه السلام هم نزدیک می شویم ، هرچند که پیامبر اعظم ما صل الله علیه و اله و سلم در همان شعار اولشان آب پاکی رو دستمان ریخته باشند که : قولوا لا اله الا الله تفلحوا ، یعنی مهمان هر که باشیم سر سفره ی خداییم و اختصاص به ماه مبارک هم ندارد ، البته در این ماه دعوت نامه داده شده و مثل ماههای دیگر نیست که ما بخواهیم برویم .

    خلاصه در رحمت الهی باز بازست و در این ماه فیض اجباریست  ، حتی برای کسی که از شب و روزش خبر ندارد .

    کی مثلا ؟

    ببینیم استاد چه می فرمایند ، استاد شهید را عرض میکنم ، آقای مرتضی مطهری را .

    ایشان یکبار در همان پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه می فرمایند : در این پاورقی چند بار گفته اند که اگر ما ذهن را نشناسیم حکمت یا فلسفه ای نداریم .

    حالا بماند که اگر مراد نداشتن علم یا دانش و منجمله همین مثلا دانش هسته ای که گفته می شود حق مسلم ما ( ؟ ) ست هم بشود ؟ یا دستکم این دانش هم در داشتن موضوع فقط ؟ حالا تحققش آمریکایی ، یا روسی ؟ ویا مثلا فرانسوی ؟ ... ، بماند .

    : ( چراکه ) حرف از بومی ، ایرانی را عرض می کنم ، هم که نه ، اسلامیش هم زده می شود و اسلامی هم که پیامبر اعظمش محمد بن عبدالله صل الله علیه واله و سلم است و نه فقط مثلا ابراهیم ، موسی ، عیسی ، نوح و آدم که سلام خدا بر آنها باد .

   ( چراکه ) چنان نیست که بقول آقا امام حسین علیه السلام ما ( ؟ ) اگر دین هم نداشته باشیم آزاد هم نباشیم ، که حالا بماند که دین چه می گوید ، ولی وقتی مثلا بقول مرحوم علامه : چشم ما ( ؟ ) به حرف غرب مغرور و شرق تابان ، برای علاقه مندان به ژاپنی شدن را عرض می کنم مثلا ، افتاد این بوم ما ( ؟ ) پذیرای هر نقشی باشد که بر آن بزنند .

   اصلا چراکه راه دور برویم بقول ما ( ترکها ) ؟ راه دور و باغچه نزدیک ، همین چشم ما که مرحوم علامه می فرمایند : برای نخستین بار به حرف ایشان افتاد .

   خب چشم کی ؟

   آیا چشم حس و مجرد از آن و حافظه ی آماده ی پذیرشش ؟ بعد هم فارق و فارغ از آن آماده ی نقشی دگر ؟ واین یعنی کثرت در ادراکات ؟ و پیدایشش ؟

   ای عزیز ، اینجوری نقش پذیرست ذهن و منجمله حافظه ی ما و نقاشش هم فقط مثلا مرحوم علامه نیست ، چراگاه ارباب آمریکا هم می شود .   

   آیا چشم و گوش ما هم بر این نیفتاده که می گوید : دنیا را قرق کرده ؟

   : برای نخستین بار هم که شده چشم و گوشمان بر آن بیفتد ، برای نیازمندان به علم و دانش و منجمله دانش هسته ای هم عرض می کنم ، حالا بماند نیازمندان به دانش اسلحه ی هسته ای .

   چراکه کی نیازمنده ؟ ما ؟

   و ایرانیش ؟

   و دیندارش ؟

   که پیامبر اعظمش هم بقول آقای پاپ فقط حضرت عیسی علیه السلام نیست ؟ بلکه جمعی و خاتم پیامبران است ؟ مثل جمعی حواس پنجگانه یا همان دل که خدمت داداشم عرض کردم ، که پیام آور حواس پتجگانه هم برای حافظه ی ما می باشد ؟

   که خدا در این ماه قرآن را بر قلب مبارکش نازل فرموده ؟

   ... ، والنهار اذا تجلی ، ... . صدق الله علی العظیم و صدق رسوله ... .

   شب و روز شما هم بخیر ای عزیز .

   خصوصا این روز ، جمعه را عرض می کنم که جمعی ایام هفته است و آغاز و پایانش ، مبارکتان باد .

   چراکه در این روز جماعت محل هر جمعه ای بروز می شوند بقول داداشمان .


  

بسم الله الرحمن الرحیم ، سبح اسم ربک الاعلی ، ... والذی قدر ... ، ان هذا لفی الصحف الاولی ، صحف ( بینایی ) و ( شنوایی ) .

    سلام علیکم .

بسم الله الرحمن الرحیم ، ... بسم الله الرحمن الرحیم ، ... امن یجیب المضطر اذا دعا ( او را ) ... .

    وعلیکم السلام قصه گوی ساکتمان .

    نماز و روزه ی شما هم قبول .

    ... می گویم چی را میشه نداشته باشیم ؟ یا نمیشه داشته باشیم ؟

بنده مراد از ذهن را عرض کرده ام و مثلا شما مسکوتش گذاشته اید ، هر چند کسی چیزی جز همان را که بنده عرض کرده ام نمی گوید ، حالا یکی مثل مثلا مرحوم علامه آنرا عبارت از : حس ، تجرید از حس ، حافظه و یادآوری ذکر کرده و یکی هم مثل بنده به همان ترتیبی که باب دانش علیه السلام فرموده اند یاد می کند ، علی ای حال ( کشف ) اعضای حسی و مابعدش را هم مانعی ندارد که ذهن بنامیم .

    منتها بعضا وقتی گفته می شود ذهنی مقصود میشود مثلا غیر واقعی ، که واقعی هم همان می شود که مثلا  چشمگیرست و به اصطلاح مشت پر کن .

   مثلا همینکه شما فرموده اید :

   ... نکنه هر چی هست تو ذهن ماست ؟

   یعنی چه ؟

   بنا براین ، یعنی مقصود بنده از ذهن را که بعرض رسانده ام ، متوجه فرمایش شما نشدم که فرموده اید :

   خب اگه صفره ... ؟

   بنده بعرض رسانده ام که این پیروان منطق قدیم ، چه حوزوی و چه دانشگاهیش هستند که می گویند ما ( !؟ ) فاقد ذهن بودیم مثلا ، که مثلا استاد شهید مرتضی مطهری فرموده اند و نقل قول شد .

   و حالا بماند که منطق جدید یا منطق منسوب به همین کامپیوتر یا رایانه که می گوید صفر ذهن داریم و کسی هم گوشش بدهکار نیست .

   : ( چراکه ) تحفه ی غربیست که بقول مقام معظم رهبری علم یا دانش را در انحصار خود دارد .

   ( چراکه ) فاقد ذهنیم در برابرش در حالیکه غرب هم مثل همان شاهرود یست که سر جاشه و این حتی چشم ماست که آنرا درک می کند  .

   امیدوارم که دعاگویتان باشم زیاد ، ولی نه بیشتر از ( یک ) .

   چراکه بیشتر از یک یعنی چه ؟ آیا یعنی یک دو ؟ یا یک سه ؟ ووو ؟ ویا بقول به اصطلاح دانش ریاضی ؟

   آیا با آن ( حساب ) دو خدا بیشتر از یک خدا نیست ؟ یا دوتاش بزرگتر از یکیش نیست ؟

یا حق .    


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :97
بازدید دیروز :429
کل بازدید : 1344768
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ