سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادآوری اطّلاعات :

پیشگفتار :

بِسْمِ اللَّهِ ... رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، ... .

سلام علیکم ، شب بخیر (الف) و قبول باشه (ب) .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ، إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... ، قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ ، ... .

برا اینکه محل بحث روشنتر بشه ، البته حاجت به بیان نداره ! و روشنه که :

بیاد آوردن

م مانند :"کار" مثلا :

دیدن

ه ، یه وقت مثل همونه که بعنوان مثال مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون آوردن ، با این تعبیر :

برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... .

یعنی بعبارتی :

فعلی

ه ، و یه وقتم ، که اینم :"رئالی"ه ، اینه که یه چیزی به چشم ما میاد ! و کار دیدن چشم ما بقولی :

انفعالی

ه ، و :"به تعبیر معروف" در مقابل کار انجام شده قرار گرفتنه ، یه چیزی جلوی چشم ما قرار گرفتنه .

یه مثال بروز ! بزنم ، مثل :"انقلاب"ی که :"چهل" سال پیش :"رخ" داد ! و یکی بقولی :"خون" هم داد برا "رخ"دادش و یکیم ، بقولی نسل فعلی و حتی :"جوان چهل ساله"اش هم دخالتی در "رخ"دادش نداشت !

البته نه مثلا طبق قانون :"سبییت" ! که مثلا نسل قبلی به :"سبب" نسل بعدیشم :"کار"ی یا :"فعل"ی انجام داده باشه ! و انوقت :"پا" نسل :"فعلی"م پیش کشیده بشه و ...

حالا همون زمانم ، بقولی :"نسل" اون زمانم چنین نبود که همه سهمی در :"رخدادش" داشتن ! خب همون وقتم بودن که برا اینکه رخ نده چه بسا "خون" م داده باشن ! و : خدا ...

خب ! اونایی که سهمی داشتن چطور !؟ کارشون :"فعلی" بود !؟ یا :"انفعالی"م بود توشون !؟ یعنی در مقابل انقلابی که راه افتاده بود قرار گرفتن ، راه اندازش نبودن ، ولی در راه چرا ! حتی خون داده هم توشون بود ، تا الانم ! حالا آخرین :"خون" داده کی بوده !؟ بمونه ! مگه اینکه مثلا :"بنیاد شهید" آمارشو داشته باشه ! که فعلا محل بحث من نیست !

بحث اینه که خب ! حتی "خون" داده هم ، چه در آغاز ، و چه در میانه راه ، این کارش یعنی :

خون دادن

ش ، "فعلی" بوده !؟ یا "انفعالی" !؟ خود این پرسشم !؟ چطور !؟ بعبارت دیگه طرح مسئله ، همینطورم :

طرح موضوع

:"خون دادن"م چطور !؟ و از کجا !؟ که محل بحث اینه !

یعنی وقتی یه حرفی زده میشه ، و مثلا بعنوان :

یادآوری

چیزی ، که بعنوان مثال گفته شد "خون دادن" ، آیا مانند همونه که مرحوم علامه بعنوان مثال گفتن ، یعنی :

افتادن چشم

ه !؟ یا :"انفعالی" ه !؟ و مثلا یه چیزی بچشم اومده و اون چیز این حرفو به زبون آورده !؟ ولو اینکه در به زبون آوردنش تاثیری داشته باشه .

خب ! پرسش اینه که آیا با :"یاد آوردن" اون چیز !؟ و در ثانی "یادآوردن" از کجا !؟

آیا از :

یادداشت

که ازش داریم !؟ و آیا همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، یادداشت :

یادگیری

که گفتم بمونه !؟ یا نه ! داستان دیگه ای داره !؟ کار :"یادآوردن"مون !؟ حالا داستان علمی و :

علمی پژوهش

ی اونم بمونه ! برا بحث :

دانش پژوهش !

که وقتش ، یا زمانش پس از بحث یادآوردنه ، چراکه :

دانستن

با :

یادگرفتن

م فرق داره ! چه رسه به :

یادداشت

یادگرفته و :

یادآوردن !  

بله ! یه حرف علمی رو میشه یادگرفت ، یادداشت کرد و بیادم آورد ، همین کاری که مثلا تو دانشگاه ، همینطور تو حوزه هم هست ، ولی طلبگی و همینطور دانشجویی که فقط یادگیری ، یادداشت و یادآوری :"علم" یا :"دانش" نیست !؟ خودشم بعنوان :

صفر ، خالی و یا تهی

از "علم" یا "دانش" ! که هرچیزی رو به اسم علم یا بنام دانش بگیره نه ! چه رسه با :

یاد

گیر ! خودشم همش یادگیر نه ! تا بریم سر یادداشت !

کی !؟ همون که :

صفر ، خالی و یا تهی

از علم یا دانشه !؟ خب بنده خدا از کجا بیادبیاره که اینی که بهش ! داده بشه فرضا ! :"علم" یا :"دانش" ه !؟

ولو بقول آقا امیرالمومنین علیه السلامم بعنوان : علم مسموع !

حالا مطبوعش پیشکش ! البته نه باب طبع :

صفر ، خالی و یا تهی !

بابا صد رحمت به :"ترامپ" ! اقلا قد یه :"گاو شیرده" برا عربستان سعودی ارزش قائله ! البته اگه همونطور که قبلا گفتم این :

صفر ، خالی و یا تهی

بودنم ! قد یکی نباشه که :"صمد" ه ! و بقول اباعبدالله علیه السلام ، یعنی :

لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ ، َلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .

... ، فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ ، فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... .

شب بخیر .

------------------------------------

زیرنویس :

الف :

چهارشنبه (پ) شب ، شب پنجشنبه (ت) .

ب :

نخستین نماز ، از سه نماز شب هنگام ، یعنی نماز مغرب .

پ :

:"روز کارگر" سال هزار و سیصد و نود و هشت هحری خورشیدی .

ت :

:"روز معلم" سال هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی . 


  

شب !؟ :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (الف) ، ... .

شب اول !؟ :

یادآوری :

بحثی داشتم تحت عنوان :"شب دهم" و بعدشم :"دهمین شب" رو مطرح کردم .

و مطرح شد که مانند این دو ، بلکه قبل از این دو ! چیزی که مطرحه مانند مثلا :

اول شب

ه ، مثل :"اول شب" ی که :"تبریک" گفتم ! که :"به تعبیر معروف" بعنوان مثال بود ! و اختصاص به روز اول سال میلادی و امسالش نداره ! مثلا گفته که شده :

شب اول محرم

یا خودمون که میگیم :

شب عید

در تاریخ هجری شمسی مثلا ، که در هجری ! یِ :"شاهنشاهی" م آخراش ! آخرین شاهش تغییر (ب) داد و ... ، م ! باز همون شب ، شب عید بود ! که گفته میشد ! نه مثل تاریخ میلادی مثلا روز تولد نخستین شاه ! یا شاهنشاهیش !

خب ! این :"شب"م مثل "شب دهم" آیا " دهمین شب" نداره !؟ البته همونطور که گفتم شب دهم بعد شب نهم ووو ، و :"شب اول"ه ! که موضوع بحثه !

مگر اینکه ! مثلا بعد رنسانس در غرب ، اروپا و فرانش ، یه شبیم مثلا :"کشف" شده باشه بسم :

شب صفر

یا :

"به تعبیر معروف" ی بنام "کشف" کننده ی اونه ! که قبلا گفتم یه دانشمند هندی بوده ، حالا کی !؟ بمونه !

منظورم بعد شب قرون وسطی فرانسه ، اروپا و غرب ! و جهان پیرو غرب ! حتی :"این ج.ا" ! نیست ! که روزی چون قرون وسطی رو پشت سر گذاشته ! حتی یادیم ازش نمیشه ! چه رسه بهش فکر کرد یا اندیشید ! که ...

بلکه کاشف در روز بعمل اومده !؟ یا در شب !؟ و آیا :"اول شب" !؟ یا :"شب اول" !؟ تولدش ! تولد مکشوف ، یا کشف شده رو میگم !؟

در حالیکه قبلا گفتم شب تولدش :"شب دهم" ه !

بعد شب مثلا :"نه دی" که بعنوان مثال گفتم ، همینطور :"هشت دی" ، :"هفت دی" (پ) ووو ، و شب "اول دی" هم :"اولین" ! شبش باشه ! که بعد غروب پاییز ، یا سی آذره ! نه مثلا :

صفر دی !

بلکه :"پایان شب" پاییز یا آذرشه !

شب پایان :

خب بمونه برا یه فرصت دیگه ان شاءالله .

البته یه اشاره ای داشتم ! مثلا به شب پایان شاهنشاهی در ایران ! که شب :

جمهوری اسلامی

در "این ج.ا" س ، یعنی در ایران ، بعنوان شب اولش ! نه اول شبش ! چراکه بعنوان مثال حرف از :

چهل سال

گیِ اونه ! نه مثل شب بیست و سوم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت هجری شمسی ، که اول شبش بود !

چراکه روز اولشو پشت سر گذاشته بود ! حالا با نیّت ! :"جمهوری اسلامی" یا :"حکومت اسلامی" و یا ... ! بمونه ! چراکه بعدها گفته شد :

جمهوری اسلامی

نه یه کلمه کم یا زیاد !

و شب پیروزی انقلاب ، یعنی شب بیست دوم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت هجری شمسی ، حرفی ازون نبود ! خب برا اینکه چرا بعد پیروزی انقلاب بعنوان مثال مطرح شد :

جمهوری ، جمهوری دمکراتیک و یا ... !؟

آیا مانند مثلا آخرین نخست وزیر ، یا :"دولت" خبر نداشتن ازش !؟ که مثلا پیشنهاد :"واتیگان"یم مطرح کرد !؟ اونم نه مثل :"قرون وسطی"ییش ! بلکه 2019 شم ! نه هزار (19) ییش!

شب قرون وسطی :

اینم بمونه ان شاءالله برا فرصتی دیگه !

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ ، وَ ... لَیلَةُ الْقَدْرِ ، لَیلَةُ الْقَدْرِ ... .

-------------------------------------

زیرنویس :

الف :

سوره ی :"عَبَس" ! 

ضمن شب بخیر ، آخه صبحی فرصت نشد زیرنویس رو بیشتر بگم ، عرض کنم که در این سوره حرق از :"اُفُق"ی هست که :"تخصیص"م داده نشده به :"بصر" یا چشم و بیناییش ! و بقولی :"بصیرت" ! ش ، البته اگه "بصیرت" اختصاص داده شده به چشم و بیناییش ! که در سوره ی قبلی یکی از دو "افق" دیدن بود ! حالا مابعد یا بقولی :"ماقبل" بینایی !؟ بمونه .

خب مقام مقام :"وحی" شاید باشه ! و اختصاصم داده بشه به مثلا :"قلب" و اونم "قلب" آخرین پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ! و ... ! و قلب شامل حتی :"قلب بینایی" نشه ! و پیامبری نداشته باشه ! چه رسه به قلوب دیگر حواس و پیامبرانش ! پس فعلا بمونه !  

آخه منسوب به ارسطوی یونانیست که :

فاقد حس فاقد علم یا دانشه !

حالا آیا منسوب به :"معلم ثانی" هست که :

فاقد :"معرفت" م هست !؟

یا چون "معرفت"م مانند مثلا :"حجت"ش علم یا دانشه ! پس نیازی نبوده که حرف استاد اول ، شایدم :"اول استاد" ! :"تکرار" ! که نه ! بلکه مثلا :"تکمیل"بشه ! و مثلا :

فاقد حس ، فاقد مثلا :"معرفت و حجت" ه !

حالا بمونه که :"قرآن ناطق"م گفته :

کور دل ، کور حسه !

و بتبع کور چشم یا بصر !

و :"به تعبیر معروف" بشرح ایضا ! حالا شرح مابعد یا "ماقبل" دل یا قلب ! که کوری اونم کور دلیه !؟ یا بقولی قلب یا دل دیگه :"شب" نداره ! که صبحی و روزی مابعد یا ماقبلش داشته باشه و بعبارت دیگه :"شب " حواس پنجگانه ی اعضای حسی روز :

قلب یا دله !

و بعبارت دیگه خورشید حواس و بتبع اعضای حسی دل یا قلبه ! و تک :"ستاره" عالم درک یا دریافت دل یا قبله ! ووو ! که بمونه ! به ان شاءالله فرصتی که دست بده ! برا چی !؟

خب برا یادآوریش دیگه ! حالا چه برا بیننده ! و چه :

 ... ، أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى ! ... .

خب :

وَمَا یدْرِیکَ لَعَلَّهُ یزَّکَّى ،  أَوْ یذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرَى ، ... .

که اختصاص نداره به :"دارا" ی چشم و بینایی که !

حالا بمونه که دایره شنیدن از دایره ی دیدن وسیع تره یا تنگ تر !؟ البته نه مکتوب یا نوشته ی گفته ! که :"خوراک" چشمه ! مثل همین :

صفر !

که نوشتش بچشم میاد ! ولی آیا اونی که مثلا نوشته میشه :

0

گفته نوشته شده ی گفته شده هست !؟

یا همین افق دیدی که گفتم :"بودجه" اش :"تخصیص" داده نشده به چشم و بینایی و حتی مابعد یا قبلشم که نهایتشم قلب یا دل باشه !؟ و بقول :"رنسانس" یا :"انقلاب" ی غربی :"شب" اعضاش حسش نباشه ! حالا :"انقلابی" ش کدوم حسشم !؟ بمونه ! خب لابد مثلا :"دمکراسی" اعضاش دیگه ! و رای هم رای نصف بعلاوه یک دیگه !

کدوم افق دید !؟ خب به تعبیر معروف :" آی کیو" ! یادآوری دیگه !

شب بخیر ! 

---------------------------------------------------------------------- 

ادامه ی : دسته ها (کلید واژه های موضوعی) : 

:"شنبه" های فرانسه + مرگ بر سرمایه داری ! + بعد مرگ بر کمونیست !؟ و اونم "شنبه" ها !؟ + یکشنبه ها ! جمعه ها ! + آیا مرگ بر صهیونیست سرمایه داری !؟ اونم شنبه ها !؟ 


  

 

به وقت رنسانس (دو) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ، وَ ... ، عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ، ... .

سلام علیکم ، روز بخیر .

یادآوری :

... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟ إِذْ نَادَاهُ ! رَبُّهُ ... .

امروز از فرصت دست داده ، که تا دست میده می خوابم ، استفاده کردم و نزدیک اذان ظهر بود که صدای زنگ گوشی بیدارم کرد .

خب ! حالا که سر کار نرفتیم ، دوتا مون ، آخه یکیمون ، مثل داداش بزرگش ، برا خودش خونه زندگی تشکیل داده و جزو خونواده ی ما بحساب نمیاد که ! که با ما میومد بریم کارت :"شناسایی" ملی هوشمند بگیریم ، البته یکی دو ماه دیگه ، آخه امروز رفتیم ، چهارتایی ، برا عکس گرفتن و انگشت نگاری ! البته قبلش فرستاده شدیم به یه دفتر پستی ! آخه برا یکیمون امروزو نوبت ، نه اینکه زده شده بود ! بلکه پیامک زده شده بود که بره ! یا بریم !؟ و رفتیم علاوه بر :"ارز" قبلی برا ثبت نام و نوبت گیری :"خانوادگی!" ! "ارز" یم دادیم برا تغییر نوبت سه نفر دیگه به امروز ! حالا بمونه که بعد عکس و اثر انگشت گرفتنم ارزشو پرداختیم !

تابلوی اعلاناتو که نیگا میکردم دیدم یه :"ارز" دیگه هم مونده ! لابد برا یکی دو ماه دیگه که گفتم ! حالا ! خدا کنه که بعدش :"شناخته" بشیم ! نه بشم ! من مثلا !

خب ! کجا بودم !؟ من !؟

من فکر می کنم ؟ پس هستم ؟

یا :

من حفظ ، بایگانی و یا مثلا آرشیو می کنم ؟ پس هستم ؟

که رنسانسی ندا داده و میده !؟ نه فقط در فرانسه ، اروپا و غرب ! بلکه در شرق ! و چینشم ! کافیه گوششو داشت ! حالا در خاور میانه ی ایندو ؟ یا بقولی :"غرب شرق" ؟ و یا ... ؟ بمونه !

کاریم ندارم به اینکه کی و کجا گفته شده !؟ یه چیزی گفته شده که ! مگه اینکه منم گوش نداشته باشم ! حالا موسوی اونم نه ! همین که میگم : یه چیزی بهش رسیده ، اونم در :"جمهوری اسلامی ایران !" !

مگه اینکه فقط منم که گوش دارم ! که بهم ! نه بهمون ! گفته بشه امروز بریم :"اسکو" برا عکس و اثر انگشت گرفتن ازم ، نه ازمون ! تا کارت (شناسایی) ملی هوشمند برام ، نه برامون ! صادر بشه و چی !؟ خب شناخته بشیم دیگه ! که چی !؟ خب تو :"من" ... هستم ! بازم نه :"ما" ! مثل چی !؟ خب مانند :"ملی" دیگه !

خب ! حالا من هستم ! دیگه چی !؟ آیا بقول رنسانسی هستم !؟ و آیا :

من فکر می کنم !؟ یا می اندیشم !؟

یا :

من حفظ می کنم !؟ یا ... !؟

دیگه چی !؟ آیا بیادم میارم !؟ مثل همینا !؟ و یعنی بقول گزارشگر فوتبالی :"خدا حافظ" رنسانس !؟

حالا بمونه ! که به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفته باشم که ایشون یه "خدا حافظیم" با یادآوری دارن ! اون :"وقت" ی یادآوری :"زاینده" هم داشته باشه !

نه اینکه مانند :"ارز آوری" هایی که یادآوری کردم ! اونم برا دادن ! نه گرفتن ! و بقول همون :"تابلو" ی اعلانات :"متقاضی" کارت شناسایی ، حالا ملی ! و اونم هوشمند ! ش بمونه ! که منو بهوش بیاره ! و یا همونطور که در آغاز گفتم : با صدای زنگ گوشی بیدار شدم ! 


  

به وقت رنسانس (الف) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالنَّازِعَاتِ ... ، فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ، یوْمَ ... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟ ... .

سلام علیکم ، شب بخیر ، جمعه شب .

به روز انقلاب :

امروز رو می خواستم ازش استفاده کنم ، روز تعطیلی رو ، ولی صابکارمون می خواست فردا ، شنبه ، پنچره ی طبقه ی چهار و آخرو بگه بیاین اندازه بگیرن ، خب رفتیم سرکار و دور پنجرهاش زدیم و برا فردا آماده شد که بیاین اندازه بگیرن و بسازن و بیارن نصب کنن (ب) .

البته فقط برا این نبود که رفتیم سر کار ! موجودی ته کشیده بود و نیاز به :"ارز" داشتیم و اگه نمیرفتیم شاید صابکار نمی داد ! آخه تو قرار دادی که در نوشته ی قبلی گفتم ، نیومده که دستمزد ما رو مثلا هفتگی بده ! بلکه اومده : با پیشرفت کار !

خب پیشرفت می تونه یه متر باشه ! می تونه هم بیشتر باشه ! حالا چقد !؟ برا همین گفتم : شاید نمی داد !

خب ! الانم که تلویزیون داره سریال :"ایسان" رِ پخش می کنه و نمی دونم چرا صدام نمی کنن برم باهم ببینیم !؟ و خلاصه اینکه دیر وقت و می ترسم مطلبو نتونم خوب از آب دربیارم !

برا همین گفتم مطرحش کنم و بمونه ان برا فرصتی دیگه ان شاءالله .

مطلب همونطور که عنوان شده ، یکی از دو (پ) عنوانیه که در نوشته ی قبلی مطرح کردم ، و برا خالی نبودن عریضه هم ، مثلا ملای رومی میگه :

هر نفس نو می شود دنیا و ما ! بی خبر از نو شدن اندر بقا .

حالا ! کی :"بی خبر" !؟ خب همون :"ما" که در مصرع اول اومده دیگه ! حالا ! در :"دنیا" !؟ که بقولی بروز میشه !؟ با ما در این "دنیا" !؟ یا دنیا :"و" ما !؟ هم بمونه ، برا فرصت دیگه ، دیگه ! ان شاءالله .

ایشون ، ملای رومی رو میگم ، یه جای دیگه هم گفته :

ای برادر یکدمی عقل با خود آر ، دم به دم در تو خزان است و بهار .

خزانم یعنی موت ، مرگ و یا مثلا جان دادن ! و خب بهارم که میشه مثلا : جان گرفتن ! دیگه ، که انشاءالله با این ، یعنی جان گرفتن ، بیشتر کار دارم ! ان شاء الله در فرصت دیگه ! یا بقول دیگه ملا : بهار .

خب ! برم تا "ایسان" تموم نشده و بعدشم چی !؟ خب بخوابم برا فردا دیگه ! که ان شاء الله بریم سرکار دیگه .

شب بخیر . 


  

مسجد نخستین (مرحله ی پایانی) :

سلام علیکم

اشاره :

صبح شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران ، نشون داد که از سال 57 تا امسال جاده های کشور :"شش ، 6" برابر شده .

اینو برا این گفتم که همون مسیر رفت وبرگشتم برا بردن شما به ترمینال یا پایانه مسافربریم ، اگه نگم همش ، بیشترش تو همین شش برابره ، پس یادمون باشه این جاده ای که با ماشینم رو اون داریم میریم میایم ، همش زمان شاه که بقول استاد (1) مطهری در کتاب اقتصاد اسلامی (2) اون :"زن زابلی" م سهم داره ساخته نشده ، در حالیکه قبلا گفتم که ازش بپرسی ، هنوزم ، بزرگراه یعنی چی ؟ نهایتش بگه یعنی راه بزرگ دیگه ! یا بزرگترین راه دیگه ! و اتوبان ندیده باشه که تعریفی از اون داشته باشه و اونم :

... وکمال معرفت ... : نهج البلاغه ، خطبه ی نخستین .

در حد و اندازه تصدیقش ، تصدیق دیده شده .

ماشین نخستین :

در نوشته ی قبلی گفتم ماشین فقط ماشینی نیست که بدن مارو اینور و اونور و مثلا تو همین ایام نوروز به دیدار مثلا فک و فامیل در مثلا شهر دیگه می بره ، یا مثلا :"راهیان نور" رو به مثلا :"شلمچه" می بره و میاره ، و یا مثلا منو برد مشد و پای سخنرانی اول سال مقام معظم رهبری (3) ، یا اونی که متن کامل سخنرانی رو رفتم از اون گرفتم و در اینجا گذاشتم ، که جاده یا راه اینم اگه نگم سال 57 زده نشده بود ، ولی چن برابر شده !؟ خبر ندارم ! ولی اینقد خبر دارم که اگه شاه زده بود بازم با پول همون زن زابلیم بود و همشو از جیب خودش نذاشته بود ، که منتشو سرش بذاره !

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ط (4) ... ، وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَی أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ !؟ ... .

چه رسه به اینکه منتشو سر ما میذاشت !

خب ، گفتم که پیش از ماشینی که بدن ما رو می بره و میاره ، این بدنه که مارو می بره میاره ، کدوم مارو ؟ خب بعنوان مثال :

من می بینم

رو ، خب حالا این من چی ؟ بعبارت دیگه سوار این من کدوم منِ منه ؟ چراکه کافیه گفته بشه :

من می شنوم !

و بخواد سوار بیناییم بشه ! یعنی ماشینش من بینا باشه ! در حالیکه ماشینش گوش بدنه ! و فرقی نمیکنه که بجای این من ، من بینا بخواد سوار من شنوا بشه ! در حالیکه ماشینش چشم بدنه !

خب ، حالا هرکی سوار ماشین خودش بشه ، و بعنوان مثال اون زن زابلیم ماشین داشته باشه ! تمام !؟

خب بعنوان اونی که تو غرب و انقلاب صنعتیش گفت :

من فکر می کنم

ماشین داره !؟ کدوم منشو سوار شده و راه افتاده میگه :

من هستم !؟

البته من متفکرش که زبون نداره ! نه اینکه نداره ! حالا میگم زبون در آوردنشو ! ولی اینی که گفته از دهنش در اومده ! که دهن مثلا :

من می شنوم

نیز هست ، و اختصاص به من متفکرم نداره ، مگه اینکه من ختم بشه به :

من فکر می کنم ، یا من می اندیشم !

و همونطور که در مرحله ی قبلی گفتم بزرگترم نداشته باشه ، من ، من نخستین ، نه آخرین منی که رو زمین قدم برمی داره پیاده یا سواره ، حالا یه زمانی سوار شتر مثلا می شد ، یا اسب و الاغ و ... و میرفت سفر و سفر مثلا نوروزی ، حالا با ماشین و رو مثلا راهی که از سال 57 تا حالا شش برابر شده .

زیرنویس :

1 – شهید .

2 – انتشارات حکمت ، که پس از انتشار بدستور حضرت امام رحمة الله علیه از بازار جمع شد ، البته با فشار جمعی از روحانیون در قم ، که من خودم با گوش خودم از دهان خود رییس اونا شنیدم و نقل قول نیست ! اونوقتی که منو در رابطه با انتخاباتی که که خود رییس نامزد شده بود و ... ، منو به دفترشون در اونجا فراخونده بود که بهشون گذارش داده بودن من برای رقیبشون  در دور دومم می خوام تبلیغ کنم ! و گزارشگرم ! اومده بود اونجا ! از مدرسه ای که با هم اونجا تدریس می کردیم ! و دید که من پرسیدم : " چرا جلوی کتاب استاد رو گرفتن ؟" و در پاسخها شنید که به امام گفته شده بود اگه جمع آوری نشه :"بیانیه" میدن !

3 – همین سیمای جمهوری اسلامی ایران شبکه خبر که خبر شش برابر شدن جاده و راهی رو نشونم داد .

 

4 – با صدای آ . 


  

حفظ انقلاب (4) :

بسم الله ... ، إقرأ ... ، ن والقلم و ما یسطرون، ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ، وَ ... .

با سلام و صبح بخیر .

انقلاب دوم (1) :

زیاد فرصت ندارم ، می خوام برم نون بگیریم ، بخوریم و بعدشم که بریم سرکار .

پس فعلا فقط اکتفا می کنم به اینکه ، چش و گوش و اعضای حسی دیگه ، حرفشون فقط این نیست که مثل بعضیا بگن :

من می خوانم ، پس هستم .

بلکه بعدشم میگن :

من می نویسم ، پس هستم .

البته سر جاشه که گفتم بعنوان مثال ملای رومی میگه :

ما رمیت اذا رمیت گفت حق

کارحق بر کارها (2) دارد سبق

... ، لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ، إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ، فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ، ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ ، ... .

خب ، پاشم برم نون بگیرم تا دیر نشده .

زیر نویس :

1 – مثل همون روزی که صدا کرد و گفتم که فرداش شاه اومد تو تلویزیون و گفت صدای اونو شنیده ، که به اون روزو روز انقلاب دومم گفته میشه .

 

2 – مثل همین کار چش و گوش و اعضای حسی دیگه که گفتم . 


  

به "بحث و مباحثه" بر می گردیم  :

... هُ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... . ( کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی شمس )

سلام علیکم

حالا از نزولات یا واردات (1) نمیگم ، همون :"درس دین" (2) یم که گفته بشه ، علاوه بر فکر یا اندیشه ی :"درست " (3) یکی از دروسی که گرفتیم فرمانروایی اندیشه بر سرزمین :"مافوق عالم وجود" م (4) بود ، که هنوزم محل بحث و مباحثه هست !

خب ، این چه ربطی داره !؟ به اونکه گفتم : آمریکا ، رییس جمهور آمریکا ، می ترسه !؟ مثلا !

... : تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد ، حتی اگر ... :

خب ، حالا ما هم :"فرض" (5) می کنیم ! دیگه ، که در غرب ، اروپا و فرانسش انقلابی شده ! و تا ، پنجاه و هفت ما هم نه ! تا امروزم نمیشه انقلابم نه ! همون :"نون و القلم و ما یسطرون" ، حالا :"نهضت سواد آموزی " خودمون (6) م نه ! همون برا مثلا :"خوندن و نوشتن " یاد گرفتن و غافل از این گفته بشه برا :"دونستن" م به مدرسه (7) رفتنی هست !

حالا نیست !؟ هست !؟ فرضش چطور ؟ در :"مافوق عالم" کدوم یکی از این دو !؟ و اونم :"بهیج" ش !؟ بمونه ! کجا ؟ شم بمونه ! :"سیاست " مدارشم ؟ بمونه ! چراکه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : فاجرشم که باشه !

راستی یا یادم نرفته :"کافر" ش چی ؟ نزولی یا واردیم داریم که : لا یبقی مع الظلم !؟

یعنی چی !؟ چه ربطی داره !؟

هیچی ! همینجوری گفتم ! آخه شاید سرزمین که نه ، بقول ما ترکا چرا راه دور بریم ، همین :"باغچه" ی "بهیج" درستو یادم اومد و برا اینکه خدای نخواسته ، خدای نخواسته یه وقت :"نادرست" م فکر نکنمی باشم گفتم که برم انقلابو بخونم و بیام بنویسم ! کدوم انقلابو !؟ همونو که آمریکا ، رییس جمهور آمریکا می ترسه دیگه ! که نکنه تاریخ مصرفش تموم بشه ، اگه نشده باشه ! پنجاه و هفت خودمون دیگه !

خب برا چی :"دور همی" رو گفت !؟ که در کنار هم بخوبی خوشی زندگی کنیم و مثلا : مرگ ... ، که نه ، نیستشم گفته نشه !

چی !؟

به " تحریم"(8) برمی گردیم ! :

خب یا کنار هم و یا تحریم ادامه داره ! دیگه ! نیاز به تهدیدم نداره ! که گفته بشه : ازش نمی ترسیم .

برید ببینم ، نه اینکه نمی تونید و گفته بشه : ما می توانیم .

ووو .

بلکه کجا !؟ می تونید برید !؟ آمریکا که نمیذارم ، دنیای بهیجم که اخه ! خب کجا می خواین شبتونو روز کنین !؟

فقط کافیه دم بده بدم من دنیا ! و یه دست بشه آمریکایی ! درست ! مثل من ! که :

انقلابیم ، حالا پس چی !؟

خب ، به بحث و مباحثه بر می گردم ! :

چی می خواستم بگم !؟ بگه من !؟ حالا بنا بر کدوم میلشم بمونه ! بچه که نه ، حتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم در بغل مادرشون سلام الله علیها حرف زد ! و حالا بمونه که میلش به چی بود !؟ ولی اولش چی گفت !؟

خب از چی می گفتم !؟ از انقلاب ، در فرانسه ی اروپای غرب کره زمین ! که حتی فرض انقلابی بعد اونم محکوم به :"فروپاشی" مثلا که نه ، محکوم به تحریم آخرین دستاوردش ! م نه ! محکوم به همونیم که کودک قنداقی تو بغل مادرش گفتم ! نه !

بلکه : بشین بینیم بابا ! درس دین میدی بما !؟ مثلا ، سیاست یادمون میدی !؟ مثلا ، ووو .

خب ! حالا چی ؟ هیچی دیگه به "نون و القلم و ما یسطرون" برمی گردیم و ببینیم ! بشنویمم نه !؟ که مثلا :"کلاغ" ه چی گفت !؟ قار قار !؟ یا غار غار !؟ و مثلا بقول بچه ها بحث و مباحثه که تموم شد : هرکه رود خانه ی خود !؟ و یکی مثلا روی زمین و بهیجش و یکی زیر زمین و اونم بهیج !؟ حالا بمونه اون بچه قنداقی که آسمونی شد ! و اونجا هم بهیج ، همینطور نیرو دریایی در دریایی بهیج ! 


  

انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (پایانی) :

این بحث در حالی پس از بحث :"استقلال اندیشه" مطرح شد ، که در آن بحث بنا شد بحث :" اندیشه ی اسقلال" رو داشته باشم ، بعد اینکه گفتم فرقه میون ایندو ، چراکه پس از انقلاب ، قیام یا برپایی مردم ایران ، بحث از اولی با این پرسش روبروس که چه نیازی به استقلال ، همینطورم آزادی اندیشه ؟

حالا چرا ؟ یکی دونکته گفتم ، یکی اینکه انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه ، هرچند مثل استقلال اندیشه هست ، منتها شاید مثل فکرکردن من در قبل از انقلاب ، قیام و برپایی من ، مثلا بعد نوزده ی دی پنجاه و شش باشه ، و هنوزم همون باشه ، نه تنها بیرون از خونه  ، یعنی در جمهوری اسلامی ایران ، بلکه پس از برجامم در دنیا .

مگر اینکه فکر یا اندیشه ی انقلاب ، قیام یا برپایی رو ، حالا با همون قیام نوزده دی مردم قم ، یا حتی حالا هم که دروازه دنیا برویم باز شده از یکی که اون فکر یا اندیشه رو داره پیروی کرده ، یا دنباله روی کنم .

البته اگه فکر  یا اندیشه ای برای انقلاب ، قیام یا برپایی ، پیش از برپایی مردم قمم نداشته باشم ، و پیش از اونم پیرو بودم تا مثلا وقتی که پا رو زمین گذاشتمم نه ! بلکه برا پا گذاشتن رو زمینم ، یعنی بدنیا آمدنمم .

و خلاصه اینکه از وقتی پا بدنیا گذاشتم در فکر و اندیشه پیرو بوده ام و خواهم بود و خواهیم بود ! 

چرا ؟ مگه چه خبر شد ؟ مگه یکی فکر کرد ؟ یا اندیشید ؟ و در فکر یا اندیشه پیرو نبود ؟ که منم دومی باشم !

حالا بازم پیرو اون ؟ باشیم ، بمونه .

ولی اون پیرو یکی دیگه نیست که مثل ما ؟ نه فقط من ، چرا ؟

خب اونوقت فقط منم که پیرو فکر یا اندیشه ی نه یکی ، بلکه بجز خودم هستم ، بجز فکر یا اندیشه ی که دارم ، ولی از دیگری ، بلکه از دیگران بجز من .

نکته دیگرم اینکه حالا صرف نظر از اینم ، هر دوشم ، منجمله حتی پیرو بودن فقط منم ، از خودمم نباشه ! و اینم به پیروی ، پیروی فقط منم باشه !

خب ، حالا پاسخ پرسش مثلا :

سرجا من کو ؟

روشنه .

خب ، هرچند سربرج نشده که بعد از پانرده بهمن که مهندس گفته بود می تونیم بریم کار کنیم و افتاد به سر برج ، ولی چون یکی دو روزه آبی که گذاشتم حیاط پشتی یخ نزده ، ان شاءالله فردا بریم ببینیم میذاره کار کنیم ؟ آخه وقتی بهش گفتم قبل از پانردهم اگه اومد زیر صفر چی ؟ گفت مانعی نداره .

اینو برا این گفتم که اگه ان شاءالله بریم مشغول بشیم مثل این یکی دوماهه نمی تونم بحث " اندیشه ی برپایی یا قیام و انقلاب " رو که فکر می کنم بشه مطرح کرد ، طرح و بحث کنم .

خصوصا وقتی برا جبران این یکی دو ماهه صبح بچه ها هم (همفکر) ن هرچه زودتر بریم و تا شبم تا بتونم کار کنیم ان شاءالله . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .  

------------------------------------------- 

کدواژه ها : بانک و بانکداری + پیرو بانک و بانکداری + اقتصاد مقاومتی + همفکری


  

انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (1) :

وَ :

: ... یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ

: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ

سلام علیکم

روانشاسی :

امروز فکر می کردم (2) ، حتی وقتیم که گفتی : آبی که تو حیاط پشتی گذاشته بودم یخ نزده .

و بعد اینم که خودم رفتم دید (3) م .

ووو

تا اینکه دید ( 5) م .

وَ :

: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَ ... .

یادآوری :

در نوشته ی پیشین ، نوشته ی "استقلال اندیشه" گفتم :

گفتم من انقلاب کردم ؟ یا اینکه : ... ؟ (6)

-----------------------------------------------  

(1)     مثل استقلال و آزادی اندیشه

(2)    خب با خودم دیگه ، خب بقول مقام معظم رهبری که همین تو دهه ی فجرم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد : تو زندان آهسته حرف می زدن دیگه

(3)    نه اینکه به حرف تو اطمینان نداشت (4) م

(4)    خب قلب یا دلم دیگه

(5)    ... ؟

(6)    و "نوزده دی" یا قیام مردم قم ، در نوشته های پیشین ، و یا نوشته ی برگزیده ای تحت عنوان :"قیام مردم تبریز" از طرف مجله ی پارسی نامه ی اینجا ، یعنی:پارسی بلاک.com ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته . 


  

داستان وطن (پایانی) : 

سالها قبل : 

شاه وقتی انقلاب کرد : 

آزادی زنان 

حضرت امام (ره) 

اون وقتا ، آقای خمینی : 

حالا مگه مردا آزادن !؟ که زنا آزاد باشن ؟! 

انقلاب : 

استقلال ، آزادی ... 

البته 

تو ، در ... 

جمهوری ...

فرانسوی اسلامیش 

آمریکایی اسلامیش 

آنچه خواهید دید : 

مردم سالاری اسلامیش 

 

 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342374
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ