روز تولد ما :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سخنو با یادآوری حرفی که دیروز زدم آغاز می کنم ، در نوشته ی روز تولد مادر ، در نوشته ی قبلی ، از اونجاش که گفتم با مادر نشستم و به سریال خط نگاه کردم و اونجاش که دختر یه حرفی به مادر زد و مادر به اون نیگا کرد و گفت : " چرا ... ؟ " .
الرَّحْمَنُ
تولید مثلشو برا تون گفتم ، ولی شاید بعنوان مثال زمانی ، وقتی که : برای نخستین بار چشمتون افتاد به اون ، بگین چرا نگیم مادر نگفته باشه : چرا اونایی که می فهمن " نمی فهمن " ؟
یا اینم گفتنی نباشه ؟ مثل نیگای سلبی ما ؟
مثلا همونطور که در سخنرانی روز اول امسال مقام معظم رهبری تو مشد داشتیم ؟
یا وقتی که بقول مرحوم علامه : باردوم که چشممون افتاد به بیرون ؟ نه به اونی که بار اول چشممون افتاد بهش و دیدیم و حکمم کردیم ؟
ووو ؟
خب بله تولید مثل یعنی همین دیگه ، تولید علمم ، فکرم ، تولید همین نام امسالم ، ولی عدم تولید یعنی چی ؟ و با چی ؟
فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟
مثل : " نمی فهمن" نه ها ، اینکه تولید مثل شد ! با گوش ، حس وووی خدا دادی .
مثل : " عذاب میکشن " تولیدی ... که تو : "خط" تولید افتاد ! مانند خط تولید مثل ریحانه ی مادر تو این سریال .
... نَارٍ ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ، رَبُّ ...
یادم میاد تو جوونی یه فیلمی دیدم که می گفت : " من بودم تقی فرصت ، علی نصرت ، مهدی آق منگل ... " ، یا مثلا سریال ترکیه ای : "حلالم کن" ، چراکه از تلویزیون فارسی زبون خودمون دیدم .
اینو براتون گفتم ولی برا این بازم میگم که امروز چهارشنبه ی ، براتون گفتم که پدربزرگ خدا بیامرزتون مارو توبچگی وامیداشت که شبا بعد نماز سوره ی اذا واقعه و صبا سوره ی وزاریاتو بخونیم و من بعد مدتی دیگه حفظ شده بودم و رو خونی نمی کردم ؟ و شب جمعه سوره ی الرحمانم بخونیم ؟
خب چرا ؟
... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ، ...
... : برای نخستین بار که چشم ما ... ، چشم بعنوان مثال گفته شد ، ...
گفت ما ...
خوشامدگویی به ما
مثل ما در ایاک نعبد نماز ، و خوشامدگویی مالک یا ملک یوم الدین ؟ یا بقولی بی نیاز ، یا انصراف داده از ثبت نام در ...
السلام علیک یا اباعبدالله
یا حسین
روز تولد مادر :
سلام علیکم
اول خوش آمد بگم به مادر بعد بریم دنبال حرفی که در این فرصت می خوایم بگیم ! چرا ؟ حالا میگم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیکَ ...
پدیده :
تا یادم نرفته اینم بگم بعد بریم !؟ مادر گفت : کرایه ی اتوبوسا رو زیاد کردن ، پرسیدم : "ملایم" ؟ یه چیزی گفت در حدود یک سوم قبلی ، حالا این : "اصلاح قیمت" چقدر در یارانه ی قبلی اصلاح خواهد شد ؟ بقول برگردون آقای معزی : "وای برای ... " .
وقتی که صدام کرد برم نماز مغربو بخونیمم پرسیدم : "داخل شهری چطور؟" گفت : رفتنی سه هزار و پونصد تومن دادیم ، برگشتنی پنج هزار تومان ، یعنی همون مسیر رفتو ، البته اینم اضافه کرد که به شهر مادر بزرگ که رسیدن پول کرایه سواری رو به راننده ندادن ، یعنی یه جایی تو ترمینال بود به اونجا دادن ، برا اینکه از مسافرا اضافی نگیرن .
چی میگم ؟ از یه پدیده ی بقول تبلیغات تلویزیون :"رویایی" و در مثلا "کیش" نمی گم که نه تنها اون زن زابلی که در کتاب جمع آوری شده ی "اقتصاداسلامی" استاد شهید اومده ، بلکه مانند ماها هم اگر نگیم محاله برامون دیدنش ، تازه اگه هم پدید اومدنی باشه برامون زیاد برامون دیدنی نیست که اینهمه برای پدید اومدنش تبلیغ میشه و "رویایی" نامیده میشه و که ...
تولید مثل :
البته اینم بگم ، با اینکه مادربا اومدنش تلویزیونو قرق کرد ، ولی الان که دیدم داره سریال "خط" و نگا میکنه باهاش نشستم نگاه کردم ، اونجاش که مادر از دخترش پرسید : چرا اوناکه می فهمن "می فهمن !" ؟ یاد یکی از پدیده هایی افتادم که در نوشته ی " روز تولد " ، نوشته ی قبلی براتون پدید آوردم ، آخه سریال اینو گفت : " چرا اونایی که می فهمن عذاب میکشن ؟ " .
چراکه نه تنها پدیده ی : " نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج ... "! یا بقول مقام معظم رهبری در سخنرانی روز اول امسال : "بیرون" ، حالا "کلیشه" ای یا " رویایی " چه غربی و چه شرقی آن ، و یا بقول یکی از کارتون خوابای همون سریال "آرزو" و یا بقول دیگری "هدف" ، ووو ؟ بلکه پدیده : " مادر" م را در آن خوشامدگویی کردیم !
چراکه نشانی ایندو پدیده فقط در بیرون نیست ، خوشامدگویی در: " درون " م داره ، مثل پدید آمدن آندو در من هم ، که گفتم : حالا کوتا قد مادر ؟
اینم بگم و برم شام بخورم که مادر صدا ... ، خوشامد به پدیده هایی نه تنها مثل آدم ، نوح ، عیسی ، موسی و ابراهیم ، و حتی به محمد ، علی ، حسن و حتی حسینم می توان گفت ، مثل حواس پنجگانه ، با قلب و دل ، ذکر و یاد ، فکر و اندیشه و حتی عقل و خرد ، ولی مادرو با چی ؟ جز در سایه ی خدا ؟ با مثل روح و جانی که در ما دمیده ؟ در حافظه ؟ برای تولید مثل مادر ؟
حالا کو تا حافظه !؟ ما هنوز اندر خم افتادن چشم به بیرون هستیم و نهایتش یه چیزی در بینایی ما پدید اومد و اونم برای نخستین بار ! جز این نارل شده برایمان از جهان بیرون ؟ حالا در کجا ؟ بمونه کلیشه ای ذهن ... اومدم ، برم تا مادر محسن ...