سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2

پیدایش پدیده 4 :

بِإ ... ، ق ...

سلام علیکم

کفایت میکنه ؟! یا بازم بگم ؟ غروب امروزم برم ماهو تو آسمون ببینم و بیام توخونه براتون بگم ؟ یا شما برین و بیاین بگین ؟ تا کی ؟

... ، فَاصْبِرْ عَلَى مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ ، ... ، نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یخَافُ وَعِیدِ . 

یا یکی مثل ما و منجمله شما دوتا بیاد بگه ؟ ولو بقول خامس ال عبا : حرفشو ؟ ولو یه حرف ؟

حالا مثلا "جیم" مثل : "جمهوری" بمونه ، همون "میم" مثل ماه ، مه ...

یا هر حرفی که از بیرون برامون داشته باشه ؟

خب یواش یواش داریم به : " لحظات ملکوتی اذان مغرب " به افق خودمون نزدیک میشیم و بریم ... ، ان شاء الله بعد ... 

قبول باشه

امروزه حرف از دیدن ماه با چشم برا کلاس اولیهای بیرونم جاشو داده به دیدن با تلسکوپ ، کلاس حرف بیرون از پا روی ماه گذاشتنم گذشته .

حالا کاری نداریم به اینکه مثلا فتوشاپی حرفا ، مثل اون فیلمی که تلویزون ایرانم نشون داد که رو زمین سه تا فضا نوردو فرستاده بودن به مریخ ، وکاری هم نداریم که همون وقتی که مثلا کره ی ماه فتح می شد چند نفر تو کشور همون فضانورد دنبال فتح یه لقه نون بودن ؟ در حالیکه با پول مثل همونا سفینه های فضایی به آسمون پرتاب میشه و ماهواره ها تامین بودجه میشه ووو

بحث ما پیدا شدن یه حرف در بیرون ، مثل حرفی که ماه تو آسمون برا ما داره و برداشت ، درک و دریافتی از اون داریم ، حالا این حرف چه حرفی باشه ، در کجای بیرون پیدا شده باشه و چه درک و دریافتی از اون دارن ؟ بمونه .

اونم تواین ماه ، که ماه نزول حرفه و همه هم مهمونن ! مگه اینکه بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری : حرف حرف مثلا یونان باستان باشه و عصر حاضر و این وسطم هیشکی حرفی نزده و اگه هم زده تو تاریخ حرف حرف بحساب نمیاد ! چراکه حرف بشر نیس !؟ خب حرف چطور ؟ پیدا شده ؟ قابل برداشت نیس !؟

بِسْمِ ... ، لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ، ... ، وَمَا أَدْرَاکَ ... ؟ ... .

یا برا پیداشدنش کلاس لازمه و برای درک و دریافتش و برداشتی از اون کلاس رفتن ؟ خب بقول حضرت امام رحمت الله علیه : تو کلاس چی ؟ دو تا چشم برا پیاده شدن حرف کلاس چی ؟ کلاس حرفشو با چی میخواد پیاده کنه تو چشم ، گوش ووو ؟ با زبون و دولب مبارکش ؟

کدوم زبون ؟ همون که در بنده ؟ دربند پیدا و ناپیدای قدیم یونانیش و ناپیدا و پیدای جدید و کامپیوتریش و بقول مثلا همون استاد جوان به شاگرد جوانش در اون سریال کره ای : زبون ماشین ؟

در حالیکه ماشینم مثل ماه منتقل کننده ی نور آفتابیه که به اون تابیده ، مثل بعضیا که ماهواره ی حرفای غربیا برای ما در سرزمینمون ایرانن ! در حالیکه همونطور که امام جمعه ی اخیر تهران گفت : اثر سجده بر پیشانی هم دارن ! و ...

که البته ربطی بما و منجمله شما دوتا نداره ! مگر اینکه :"خانه ی ما ایران" باشه ! که ... 

حالا بقول باب الحوائج آقا موسی بن جعفر علیه السلام : خونه ی ما زمین بمونه ، که فضایی ها ، مثلا ماهی ها ، نه ماهواره ای ها ، مهتابی از آفتاب برامون داشته باشن و ... 


  

فرهنگ حرف :

سلام علیکم  

... ، هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ ...

... ، او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن‌] است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف می‌گردد.) و... ( سایت المبین )

محکم مثل "ما" در : "ما حرف نمی زنیم ، عمل می کنیم" که در نوشته ی صبح آمده ، بشرح ایضا "الله" که در ادامه اش آمده بود : " لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ" ، که درآیة الکرسی در ادامه اش آمده بود : "لَا ... " .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ وَ ...

ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و ... (سایت المبین) 

فرهنگ حرف زدن و فرهنگی حرف زدن :

خب بازم نگفتم که نون تازه رسید و صبحونه رو خوردیم و رفتیم سرکار و بندکشی طبقه دومم تموم شد ، موند طبقه ی اول ، البته از طرف زمین و بعد همکف و پیکوت ، اونم که تموم بشه کار نداریم تا همکف آماده بشه برای موزائیککاری اونو و حیاط و سنکگاری بیرون دیوار حیاط ، اگه بابت بندکشی یه چیزی می گرفتیم شاید می شد سر کرد تا آماده بشه ، ولی حالا خداکنه که تا اونوقت یه کاری پیدا بشه . 

خب بله عرف  اینه که بندکشی کف و پله رو کاره و مام تو قرارداد جدا ننوشتیم ، ولی بندکشی نما چطور؟ که کارفرما تو قرارداد خط زد ! و ما هم که مثل الان نیازمند کار بودیم و تن دادیم ، و بازم اگه کار پیدا بشه ناچاریم نه تنها بازم با قیمت  کمتر ، بلکه بدون دستمزد بندکشی قرارداد ببندیم . 

ولی بمونه که بنا بر برگردون آقای معزی : " وای برای ..." اونکه نظیر این کسردر ساختو ، در نظیر بهنگام فروش بحساب نیاره  ، و اینم بمونه که اگر کسر دستمزد کار در کسرانجام کار بحساب نیاد ! و در خلاقیت و ابتکار ووو پیمانکارم اثر نداشته باشه ، ووو ، ولی اگر فرهنگ کاراین باشه ، خب برای خریدارم فرهنگه ؟ مگه  اینکه خریدن از بساز بفروش کار نباشه ! که اونم تو قیمت چونه نزنه ، کسر نذاره ؟ برا تولید کننده ی لوازم ساختمانی ، فروشنده اش ووو تا پای کار  برای ساخت و ساز چی ؟ آیا "وای برای ... " همه !؟

البته اگر کار سرپرست و ولی امر نداشته باشه ! یا : "وای برای ... " اونم باشه ! اونم اونی که تازه تولید کننده ی مثلا کارخانه دارو هم نیازمند یارانه بحساب بیاره ! بعلاوه مزایای :"لبیک" گفتنم بگیره ، حالا جالبترش بمونه ...  

شما که تو خونه از تلویزیون فیلم و سریال می بینین لابد دیدین که در اونا ، خصوصا خارجیش ، وقتی پلیس خلافکار گرفته و در حال دستنبد زدنه یا در حال جستجوشه و یا در حال بردنشه میگه : حق داری سکوت کنی ، اگه حرفی بزنی بر علیه خودت تو بانک ، ببخشین تو دادگاه بکار میره .

حالا فرهنگ زدن تا اعتراف گرفتن آیا داریم ؟ در خارج ؟ بمونه ، شب بخیر . 

راستی یادم رفت که بپرسم شنیدن که میگن : هرکی "لبیک" گفته باشه به یارانه باید پای لرزشم بشینه ؟

حالا پیدا کنید متقاضی وام مثلا ازدواجو ! البته قبلا اگه هم پیدا می شد چن تاشون میگرفت ؟ از این واما ؟ نه از اون واما ! از دادگاهها ، ببخشین بانکا ، خصوصا اونا که راس راسی "لبیک" گفته باشن ! 

نه دیگه ! شما از تلویزیون فقط شبکه سه و ورزشو می بینین و فوتبالاشو ، و فیلم و سریالشو ! 

 

 


  

حرف فرهنگی :

سلام علیکم

سرحرف امروزو با حرفی از حضرت امام ، رهبر انقلاب باز می کنم که فرمودن : ما حرف نمی زنیم ، عمل می کنیم .

که حرف دیروزم رسید به این جا .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم(آل عمران/1)

الم‌

   اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ(آل عمران/2)

معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.

...

... (: سایت المبین) .

ادامه ی حرف :  

شاید بگید دیروز فقط از حرفی که شبکه ی قرآن زده بود گفتم ، و شبکه دو بگه از منم بگو ! خب حرف از حرف زدن بود ، مگر اینکه شبکه ی دو هم بگه : من حرف نزدم ، ... !

خب چیکار کردی ؟

شاید بگه فرق داره ، مثلا اون شبکه حرف قرآنی می زنه ، خب شما حرف چی می زنین ؟ اقتصادی ؟ فرهنگی ؟ ووو ؟

و آیا حرف اون شبکه فرهنگی نبود ؟ اقتصادی نبود ؟ ووو ؟

بقولی : نون و آب دار نبود ؟ توش نون نبود ؟ حرف بود !؟ و حرف شما نون داره ، آب داره ، ووو ؟  

البته این حرفو نمی زنه ها ، می خوام بگم از این حرفا هم زده میشه ، تو قرآنم اومده ، ولی نقل قول شده ، نه اینکه خدا گفته باشه مثلا شریک داره ! خدا شریک داره رو یکی گفته و قرآن نقل قولشو داره .

ولی آیا شبکه ی دو می تونه بگه که حرفش حرف فرهنگی نبود ؟ و مثلا اقتصادی بود ؟ یا شبکه ی قرآنم همینطور ، می تونه بگه که حرفش اقتصادی نبود ؟ و مثلا فرهنگی بود ؟

شنیدین که میگن : فکر نان کن که خربزه آبه ؟ خب خربزه آبداره ، ولی آب که گفته میشه با گفتن خربزه فرق داره ، خب چرا جای آبو گرفته ؟ آیا این حرف مثلا داره میگه بفکر نون باش نه آب !؟ حالا این آب که تو این حرف اومده بعنوان مثال خربزه اومده ، ولی منظور از آب فقط خربزه نیس ، شامل هرچی میشه الا نون ! الا نونی که تو این حرف اومده ؟ 

یا نونم مثل آبه تو این حرف ؟

خب الانه که نون تازه برسه و بگین سفره بازه و مثل دیروز ... 


  

بازم اول سلام بدم به بچه های گلم بعد بریم سر بحثی که داشتیم ، خب کمافی السابق :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ، مَا ...

سبک ما :

پیش فرض ها : سبک ، بسم الله

خب میریم که نیمه دوم فروردینو داشته باشیم ، البته پس از سلام ، سلام دیروز که مابین یا وسط ایندو نیمه باشه ، همون که بقول معروف گفتیم دو قورت و نیم ! یا هر دو و نیمی که جایگزینش بشه اون وسط ، فی مابین آندو ، دو و نیم ، یا هر دویی مانند آن ، مثل چی ؟ بعنوان مثال پیش فرض : "اقتصاد و فرهنگ" یا : " اقصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی" ! مگر اینکه ایندو هم مانند نظایرش یکی باشه ، مثل چی ؟ مثلا پدر و مادر که بعنوان مثلا والدین معرف حضور است ، که الحمدلله رب العالمین ، الرحمن ... ، از نعمتش برخوردارید .  

خصوصا از نعمت مادر ، چراکه صرف نظر از اینکه خانواده با مادر شکل گرفته و میگیره ، مادر همون نقش فیمابین رو داره ، بین پدر و فرزندان .

در ارتباط یه خانواده با بیرون از خونه هم پدر همون نقشو داره ، مثلا همون تلویزیون هم که سخنان مقام معظم رهبری رو به ما رسونده باشه نیز چنین نقشی می تونه داشته باشه ، یعد هم میان گفته تلویزیون و منم همین نقشو گوشم داشت ووو ، که نگا به درون رو فعلا کار نداریم ، چراکه اختلاف نظره ، اونم نه تنها بعد حس در این نقش آفرینی ، بلکه در حواسم حرف یکی نیست ، یادم میاد یکی از اساتید ما در دانشگاه می گفت اونی که عالم و دانشمند میگه حس ، عارف میگه دل و حکیم میگه عقل ، البته درون رو فله ای ذهن هم میگن !

همونطور که در بیرون از خونه و خانواده فله ای گفته میشه مردم ، جمهور ، ملت ووو ، و همه یه پدر ، سرپرست ، امام ووو دارن ، ولی در عین حال از خونه که بریم بیرون تا جاییکه بتونن ارباب داریم ، اونم بقول کتاب خدا ارباب متفرق !

یه رابط هم فی مابین اونا و خانواده نیست ، می تونه تلویزیون باشه ، رادیو باشه ، روزنامه باشه ووو ، هرکدومشونم برای خودشون خونه ی جداگانه دارن بنام اداره ، موسسه ، سازمان ووو، هر روزم با طرح یه موضوعی یه خونه ای براش ساخته میشه ، اونم با هزینه ی همون فله ی مردم ، جمهور و احاد ملت !

مثلا همین نامگذاری امسال ، همین الانی بعد نماز مغرب از رادیو معارف شنیدم که پژوهشکده ای برای این نامگذاری دست بکار شده و تا آخر فرودینم نتیجه کارشو عرضه می کنه ، که هرگز بدست ما نخواهد رسید ! در حالیکه هزینه های اون پزوهشکده از کجاس ؟! مگر این همونطور که به پیام تبریک سال نو مقام معظم رهبری گوش دادم ، همینطور سخنرانی روز اول سال ایشون ، بعد هم رفتم کاملشو از سایتی پیدا کردم ، نتیجه ی کاراون پژوهشکده رو هم اگر در جایی یافت بشه بریم پیدا کنیم ، حالا حرفی داشت هم لابد مثل پیامک زدن به رادیو و تلویزیون براشون بفرستیم !

اونم نه بعنوان پدر ، سرپرست وووی یه خونه و خونواده ، علی القاعده ی ادعای چنین عناوینی برای خودشان در مدیریت جامعه ، بلکه یکی از احاد ملت هم نه ! چراکه ادعا اینم هست که خود نیز یکی از همین آحادن ، منتها از نیمه ی مدیر، پژوهشگر ووو، نه نیمه ما ! حالا پیدا کنید این وسط ، میان ایندو مادر رو ؟!  


  

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَبَسَ وَتَوَلَّى ، أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى ، وَمَا یدْرِیکَ ؟ ... ، ... .

سلام علیکم

خوش آمدید ، خصوصا شما که بقول آقای قرائتی در درسهایی از قرآن تلویزیون : تازه این صفحه را باز کرده اید و می خواهید ببینید بنده در اینجا چه چیزی می خواهم برایتان بگویم ؟ چشم حالاعرض می کنم .

حرف بنده :

جونم براتون بگه بقول ما ترکها بیربیر ، یعنی یکی یکی ، اول اینکه بنده فکر می کنم شما یک حرفی زدید ! در اینجا و برای ما و مثلا بنده ، حالا به کلمه کلمه اش ، ووو ، کاری نداریم ، همه اش محفوظ ، حالا چند تا نگهبانش نگه اش می دارد .

فعلا بحساب دوحرف وووی حساب داریم ، مثل چی ؟ بقول معروف مثل : دو کلمه حرف حساب ، یکی فرمایش شما برای بنده ، یکی هم عرض بنده که عرض شد همین فرمایش شماست ، پس حرفمان یکیست .

خب الحمد لله رب العالمین ، که حرفمان یکی شد ، خب فرمایشان چه بود ؟ چون بنده حرفم را زدم ، مگر اینکه مسئله این نباشد که در اینجا حرفی زده شده ! خب مسئله چیست ؟ هیچی ؟

خب اگر این باشد حالا بنده حرف دارم ! چه حرفی ؟

ان شاءالله در قسمت بعدی عرض می کنم ، چون شاید شما حرفی داشته باشید و هیچی نباشد ؟ و حرفی برای ما ، هردوی ما یعنی خودتان و بنده داشته باشید ؟

پس تا فرصتی دیگر ان شاء الله تعالی ، فعلا خدا نگهدار .  

 


  

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ، ... ، فَکَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى ، فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ، ... .

سلام علیکم

نخستین آشنایی ما با نوشته ی خدا (2) :

در نخستین آشنایی قسمت قبل هرچند حرف از خودمان زدیم ولی بیشتر در رابطه با اختلاف زبان مادری بود و عربی بودن زبان نوشته ی خدا در قالب کلمه ، آیه ، سوره و القرآن العظیم و سوره ی توحید در آن که حضرت سلمان محمدی علیه السلام چون گفته شده بود این سوره یک سوم قرآنست ، وهرشب سه بار آنرا می خواند ، ادعا کرده بود که هرشب قران را ختم می کند و می خوابد و ... .  

نخست زکاة نگاهی به نوشته ی قبل :

بعبارت دیگردرآشنایی فهرست واری که با نوشته ی خدا داشتیم ، البته تا کلمه الله که بزرگترین کلمه نوشته ی خدا است و برعکس نوشته های ما فقط خواندنی است و از این حالت در آوردنش مخصوص نویسنده ی آنست که گفتیم باعبارت "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" از آن حالت در آورده نویسنده اش ، همانطورکه با سوره ی حمد نیز آیه ی اولش را که به جانشینی بزرگترین آیه ی نوشته ی خدا ، وبشرح ایضا قرآن العظیم سوره حمد را ، و بعد هم قرآن العظیم را نماز خوانی که سوره ی توحید نمازش را فقط به عربی نمی خواند ،  بلکه کلمه ی الله یا واژه معادل آنرا که می گوید معادل  خدایی باشد در این سوره نوشته شده ، چراکه این سوره هم کلمه الله را که در آیه ی نخست آن جانشین بزرگترین آیه ی نوشته ی خداست از حالت فقط خواندنی در می آورد .

 بعبارت دیگر نه تنها کلمه الله که بفرموده خدا الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ است ، بلکه علاوه بر ایندو هرگویه ی جانشینش حتی الله عرب گو ، چه رسد به معادلی عجمی برای آن ، نیز وقتی معادل محسوب می شود که با نوشته ی خدا در سوره ی توحید معادل باشد ، بعبارت دیگر این سوره است که کلمه ی الله را از فقط خواندی در می آورد ، همچنین کلمه ی رحمان و رحیم را ، نه فقط زبان عربی ، بله این سوره به زبان عربی است ، وبرهمه منجمله برعجم نیز واجب است که آنرا در نماز به عربی بخوانند ، ولی نه معادل حتی کلمه الله که نیازمند نوشتن "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" برایش باشد .  

البته نکات دیگری هم هست ، وانشاءالله به مناسبت بحث زکاة آن واریز می شود ، مثلا نقش سوره حمد در فهرست نوشته ی خدا ، چراکه صرف نظر از واجب بودن سوره ی آن در نماز که هرنماز گذاری می خواند ، ولی باز آیا با بِسْمِ اللَّهِ ؟

بعبارت دیگر بِسْمِ اللَّهِ این سوری جانشین کجای بزرگترین آیه ی نوشته ی خداست ؟ که آنجا را از فقط خواندنی در بیاورد ؟

نکته ی مهمتر که متناسب با ادامه ی بحث نیز هست کلمه ی اسم و باء در قسمت نخست بزرگترین آیه ی نوشته ی خداست ، که بعنوان کلمه بحساب آید نه حرف ، چراکه اگر در آشنایی با نوشته ی خدا با حرف خدا هم بخواهیم آشنا شویم ، آنوقت خدا در نوشته اش حرف زده و آشنایی با حرف خدا ، ولو در قالب کلمه ، یا آیه ویا سوره مطرح است .

مهمتر از این طرف مخاطب نوشته است ، ولو اینکه نام برده نشده باشد ، مثل همان نوشته ی حضرت سلیمان نبی علیه السلام به ملکه ی سبا که دیدیم بسنده کرده به نام خود و در "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" آنهم بسنده شده به نام خدای رحمان رحیم ، ولی در سوره حمد فقط بسنده نشده به  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، خب : إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ،

  اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ، کدام قسمت آیه ی اول این سوره را از فقط خواندنی در می آورد که فقط اورا عبادت می کنند و ... ؟ کیا ؟ جز ما ؟

حرف ما :

اینجا دیگر عرب و عجم مطرح نیست ، که مخاطب حرف خدا فقط مثلا حرف عرب باشد ، و الباقی بی نیاز از حرف خدا برایشان باشد و حرفشان معادل ، شاید نعوذ بالله حرف خدا باشد !

این یکی ، در ثانی فقط حرف از حرف ما نیست ، که با نوشتن "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" تسلیم آن شد ، حرف از ما هم هست ! که آیا فقط خواندنیست ؟! یا در آمده ؟! خب کدام نوشته نوشته ی ما را از آن حالت در آورده ؟ ووو ؟

حرف یا قضیه اینست که ما ، چه عرب و چه عجم و چه فارس وچه ترکش مثل بنده یک حرفی زده ام که خدا پیامبرش را نامه بدست برایم فرستاد که : من محمد رسول خدا بنام خدای بخشنده ی مهربان می گویم برتری مجویید و تسلیم شوید .

حالا اول اینکه مگر ما چه گفته و می گوییم که پیامبر نوشته ی خدا را برای ما آورده ؟ چراکه نوشته ی خدا درکارست !

دومش بماند برای فرصتی دیگر ان شاءالله ، فعلا خدا نگهدار 

 


  

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْعَادِیاتِ ضَبْحًا ، ... ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ، وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِکَ لَشَهِیدٌ ، ... .

سلام علیکم

  بِ ... ، إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ،إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ .

ضمن عرض تبریک بمناسبت امروز جمعه ، خدمت «آن» هم که تازه می خواهد وارد «این بحث» شود ، عرض کنم که محل بحث ما درهمین حال و هوای ایشان هم بود .

بِسْمِ اللَّهِ ... ، أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ، کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، ...

در این حال و هوای بهاری نخست سال نو را خدمت ایشان هم تبریک عرض کرده و برایشان سالی بهتر از سال گذشته را آرزو کنم و بعد ادامه ی بحث .

شما را نمی دانم ؟ البته می دانم ! یعنی اینقدر خبر دارم که مثل ما ، با اهل و عیال عرض می کنم ، ساعت تحویل یک جایی بودید ، ما که از آن آدمایی هستیم که می گوید حرف اول را ما می زنیم ، حرفمان این بود که اول سال را مثل سال گذشته سر خاک باشیم و یک فاتحه ای بفرستیم برای اموات و خصوصا شهدا ، ولی چون حرف اول ما حرف بلای آسمونی ماست ، به مزار شهدا که زود رسیده بودیم و منتظرساعت تحویل ، حرف این شد که برویم خدمت مادر شهید ، خدا رفتگان شما را هم بیامرزد ، مادرعیال جای مادر خدا بیامرز بنده هم بحساب می آیند پس آخرش هم حرف حرف ما شد و ...

کجا با این عجله !؟ نیامده می خواهید تشریف ببرید ؟ مبتلا به حرف که شدید و با دید ابراهیمی که چشم باز کردید خواهیم دید ! تازه از شیرینی فناوری حرف آنهم درعصرحرف از ارتباطات و فناوری اطلاعات که میل نفرموده اید ، حالا بازید از سفره هفت سینش بماند و در کنارآنهم قرآن العظیم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ ؟ ...

در این حال و هوا در نگاهی به یک نگاه ! و در «آن» چشم ما افتاد به آیه :"اَلرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و آنچه گذشت یکی هم این بود که  یکی فرمود : متوجه نشدم ، و یکی هم : کامل نکردید .

خب گفتم روز از نو و روزی از نو و در حال و هوایی که داریم و حرف هم یکی ، در حالی مثل ساعت تحویل سال گذشته به سال نو و حرف هم : ... حول حالنا الی احسن الحال .

تا بهتر ،  فعلا خدا نگهدار .

  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ ...  

 


  

بِسْمِ ... .

سلام علیکم

حالا دغدغه های ما بکنار ، یعنی بقول آن برنامه ی این چیه تلویزیونی بازی با قواعد دیگری در زمین خودبماند ، همینطور هم حق و حقوق مولف انسان که از رویش شبیه سازی شده باشد بنام خود ، ووو ، ولی مطلب که باید برایمان روشن شده باشد که چه چیزی می خواهیم بسازیم ؟

چراکه سازنده شبیه انسان یا این چیه کامپیوتر هم برایش روشن بوده که چه می خواهد بسازد ، و این با دانستن ساختش فرق می کند ، یعنی مطلب با نرم افزار ساخت رایانه فرق دارد که ما از روی این چیه کامپیوتر آنرا بخواهیم بسازیم ، مطلب نرم افزار سخت افزاری نیست که مثلا علم یا دانش ریاضی فیزیک تولیت آنرا داشته باشد ، بلکه مطلب نرم افزار سخت افزار حافظه ی ماست و اگرهم بنا بر ساختن چیزی باشد شبیه سازی آنست که یک چیزی از مثلا فلز و آهن شبیه آن ساخت که شبیه آن کار کند .

یعنی نرم افزار ساخت آن با مثلا آهن را مانعی ندارد که علم یا دانشی عهده دار باشد ، چراکه مسئله ی ما این نیست که ، مطلب مثل همانست که مقام معظم رهبری در دیداری که بمناسبت روز کارگر امسال داشتند مطرح کردند ، علم و عمل را عرض می کنم ، و مقصودما در اینجا یکی از این دو می باشد یعنی علم یا دانش ، دانستن حفظ کردن مطلب ماست ، دانستن حفظ کردن انسان نه حفظ کردن رایانه ، چراکه رایانه که شبیه انسان ساخته شده سازنده اش می دانسته حفظ کردن انسان را و مطلب فعلا اینست و بعد دانستن ساختن شبیه آن که متولیش عالم یا دانشمند این باشد .

چراکه در مقابل پرسش از حفظ کردن انسان ما یک حرفی داریم و در مقابل پرسش از ساخت شبیه آن نیز حرفی دیگر و این دو حرف حکایت از دو نرم نرم افزار دارد و مطلب ما این نیست که ببینیم سازنده ی این چیه کامپیوتر چه می گوید که به حرفش عمل کنیم و رایانه بسازیم بلکه می خواهیم حرفش را در مورد حفظ کردن انسان بدانیم ، حالا چه بخواهیم بعدش هم شبیه سازیش را بدانیم مثل او می گوید شبیهش را ساخته و چه در پی دانستن این دیگر نباشیم که ببینیم در این زمینه هم چه حرفی دارد .

خلط این دو مطلب یعنی این دو دانستن هست که مثلا علوم ریاضی فیزیک متولی هردو نرم افزار این دو دانستن شده ! آنوقت می بینیم که مثلا جناب ازغدی علوم انسانی را بیکار دیده ! که چرا موشک هوا نمی کند مثل دیگر علوم ؟

چراکه حرف از حفظ کردن انسان حرف علوم انسانی است و بعد نوبت می رسد به مثلا علوم ریاضی فیزیک که حرف از ساخت شبیه آن بزند ، و بشرح ایضا نوبت برسد به علوم تجربی که حرف از جای این حفظ کردن انسان در پس سرش بزند ، ووو  

نه اینکه دیگر علوم بیایند در زمین علوم انسانی همه ی حرفها را بزنند و بعد علوم انسانی تازه بیاید ببیند دیگر علوم چه می گویند ! مثل همین که شده کار ما که می خواهیم ببینیم مدیر عزیزمان در مورد شبکه چه فرموده !؟ که فرموده اند : اتصال رایانه ها به یکدیگر و ... .

که دیدیم رایانه یعنی شبیه سازی شده ی شبیه انسان از آب در آمد که شبیه انسان هم حفظ می کند و اگر از حفظ کردن انسان پرسیده شود پاسخی ندارند جز همان که مثلا منطق ریاضی گفته که انسان هم صفرویک حفظ می کند .

خب ما هم که بنده ی حرف ! در حالیکه عالم یا دانشمند مثلا ریاضی فیزیک و علوم دیگر کاری به این حرف ندارند که : من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا !

آخه این حرف حرف علوم انسانی است و نه در زمین دیگر علوم ! در زمینی که موشک هوا می شود ! و تازه برای زمین علوم انسانی هم شبیه انسان ساخته می شود و برایش شبکه بندی هم می کند ! غافل از اینکه فقط کافیست از حفظ کردن انسان بپرسی تا معلوم شود چند مرده حلاجند !

پس همانطور که بعرض رسید دغدغه های ما بکنار ، علوم انسانی غربی هم لازم نیست که بازنگری شود ، فقط می خواهیم ببینیم حرف از حفظ کردن انسان را کدامیک از علوم می زند ؟ آیا بجز علوم انسانی دیگر علوم نمی زنند ؟! نمونه اش همین : " صفریک " منطق ریاضی نیست ؟

و آیا این برای این نیست که علوم انسانی حرف نمی زند !؟ موشک هوا کردن علوم انسانی یعنی همین ، همین که حرف از حفظ کردن انسان بزند !

تا فرصتی دیگر فعلا خدا نگهدار .


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (1) الْحَمْدُ للّهِ ... .

سلام علیکم

در آستانه ی روز معلم هستیم که بمناسبت شهادت استاد مطهری به این عنوان نامگذاری شده ، نه تنها ما بلکه غربی ها هم قدر دان آن هستند که حق پدری بگردنشان دارد ، یعنی همانطور که بقول  امام حسن عسگری علیه السلام حاکم هم حق پدری را دارد ، بلکه بقول ایشان بدترین یتیمی یتیم سیاسی بودنست ، حق استاد آدم هم بیشتر از پدر آدم نباشد کمتر نیست .

پس دغدغه حق تالیف و این چیه کپی رایتی که در نوشته ی قبلی بعرض رسید برای اینست که در رعایت حق معلم و استاد شکی نیست ، امام علی علیه السلام فرموده اند : من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا .

پس مانعی ندارد که ما مثلا ارسطوی یونانی را معلم اول نامگذاری کنیم ، در مورد رایانه و به شرح ایضا شبکه هم که دستاورد غرب است دلیلی ندارد که دشمنی ما با غرب ما را وادار به عدم رعایت حقی از غرب در این دستاورد ها بکند .

ولی اول اینکه بندگی ما در مقابل استاد در راستای بندگی خداست مثل احسان به پدر و مادر که بقول لقمان حکیم علیه السلام خدا فرموده ، یعنی یک اندازه ای دارد پیروی از والدین و منجمله پدر معنوی ، علمی ووو ، و حد و حدود الهی را باید حفظ کرد و نقطه ی صفر مرزیش هم طبق حکمت لقمانی شرک است ، در ثانی اگر هم بقول امام حسین علیه السلام ما دین نداشته باشیم آزادگی هم بما اجازه نمی دهد چراکه بقول خواجه ی شیراز  : من از آن روز که در بند توام آزادم !  

پس دغدغه ی ما این شد که اگر یکی حرفی بما آموخت ، مثل مثلا همینکه غرب از حفظ کردن می گوید که قاعده اش هم (صفریک ) است ، مثل ( موجبه و سالبه ) ارسطویی خود ، با آموختن این حرف ما بنده ی این حرف می شویم و آزادی ما هم محدود به آن می شود .

پس مسئله رعایت قاعده نیست ، مطلب حرف است و اگر حرف رعایت قاعده ، حق تالیف ، بزرگداشت معلم ووو باشد حرف ما این نیست ، هرچند در این حرف هم حرف داشتیم که عرض شود ، حق این چیه کپی رایت را عرض می کنم که از روی انسانی شبیه سازی شده باشد و از مولفش نامی برده نشده باشد که قلم زده آنرا !

پس ما منکر حق و حقوق غرب نیستیم ، ولی چنین هم نیست که هرچه هم گفت دربست بپذیریم ، بلکه نیازی هم نداشته باشد که ما را مثل مثلا پارسی بلاگ با زبان خودمان هم سوار کند و ببرد دنبال خودش ، چراکه گویا مثل خودرو داریم خودمان دنبالش می رویم ! حالا بقول انی چیه سریالی که شبکه ی دو ی سیما هم تکرارش را بعد شبکه ی پنج پخش می کرد : به کجا چنین شتابان ؟

آنهم در حالیکه بقول این چیه بانک مسکن : امسال حواسمان جمع باشد !؟ که مثل این چیه بانک داری غربی در اقتصاد ، که با این چیه بانکداریش همخوانی دارد ! در حفظ کردن هم بنده ی غرب نشویم یک وقت ! آنهم مثل اقتصادمان خودرو ! یعنی خود برویم دنبالش و نیازی به بردن ما نداشته باشد که بیاید هزینه ی این کار ما راهم متحمل شود ، بلکه بقول برادر حسن رحیم پور ازغدی هزینه را هم از ما بگیرد ! مثل همین که الان دارد از کشورهای عربی خلیج فارس می گیرد برای حضورش در عراق مثلا !

یعنی ماهم آمده باشیم برایش مدرسه درست کرده باشیم ، دانشگاه درست کرده باشیم و حتی حوزه ! هم که در آن بیاید کرسی درس داشته باشد تازه با استاد فارسی زبان خودمان که رایانه و بشرح ایضا شبکه اش را بما بیاموزد و بقول باب دانش علیه السلام : هرکه هم حرفی بما بیاموزد ما را بنده ی خود کرده ! تازه باید هم گفت : معلم عزیزم روزت مبارک !

حالا مالک یوم یا روز کیست ؟ بماند ، فعلا مطلب شبیه سازی شبیه آنست که پروردگار جهانیان آفریده هم در غرب و هم در شرق و هم در میان و خاور میانه ی ایندو ، که پروردگاریش هم شبیه خداییش است ، یعنی شبیه خدای : الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (1) ... ، انشاءالله به : مَالِکِ یَوْمِ ... ، تا بعد نوبت برسد به : إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ ... ، ما که چرا مولی فرمود : هرکه حرفی بمن بیاموزد مرا بنده ی خود گردانیده ، و حافظ هم سرود : من از آن روز که در بند توام آزادم ؟

پس فعلا مطلب حرف در حفظ کردنست ، و حرفی بیشتر از ایجاب و سلب قدیم و یا صفریک جدیدش تاکنون غرب برای ما نداشته مگر همین سایه روشنی میان ایندو رقمش که گوینده اش ایرانی ! بوده گویا ، که می رساند خودرو بودنمان را و گویا دیگر نیازی نیست ما را دنبال خود ببرند ! و لابد باید گفت : استاد منطق فازی هم روزت مبارک !

تا روزی دیگر انشاءالله تعالی فعلا خدا نگهدار


  

سلام علیکم

گفتیم که در ریشه یابی ادارک یا دریافت و علم یا دانش خلاصه ی حرف علما یا دانشمندان از یونان باستان گرفته تا عصر حاضر این شد که آغاز درک یا دریافت و علم یا دانش با افتادن یکی از اعضای بدن ما و بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشم ما به جهان خارج است ، پس مراد از این حرف که فاقد حس فاقد علم است که منسوب به ارسطو می باشد این می شود که فاقد عضو فاقد درک یا دریافت و علم یا دانش است ، مگر اینکه در افتادن مثلا چشم به جهان خارج درک یا دریافتی نداشته باشد ، و گفتیم که اگر حرف این باشد که بدن ما درک یا دریافتی دارد ، مثل بدن حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بهنگامی که به امر خدا مادرشان بار دارش شد ، یا مثل بدن آدم ابوالبشر علیه السلام که خدا از روح خود در آن دمید ، ویا همین که بعنوان مثال مرحوم علامه فرموده اند وقتی که بدنیا آمدیم و چشم بدنیا گشودیم و مثلا یک سیاهی را درک یا دریافت کردیم ، در این صورت هم حرف از یک درک یا دریافت کننده است و یک دریافت شده که حالا می خواهیم به ایندو بپردازیم ان شاءالله تعالی .

ولی اجازه می خواهم در همین جا یکی دونکته را بعرض برسانم ، اول اینکه تغییر محل بحث از مثلا چشم و مثلا یک سیاهی که درک یا دریافتش کرده به محل حسش یعنی بینایی و مابعدش مثلا حافظه که محل بحث و کاوش منطق جدید یا این چیه رایانه ای قرار گرفته که سخن را با دو رقمی بودنش آغاز می کند با تعریف صفریک حافظه ، فرقی ندارد ، چراکه موضوع درک یا دریافت کننده ای است و درک یا دریافت شده ای ، حالا می خواهد چشم و یک سیاهی باشد و یا حافظه و صفریک !

نکته ی دیگر اینکه سیاهی درک یا دریافت شده ی چشم هم مجرد از لوازم آن سیاهی است که چشم در جهان خارج به آن افتاد ، یعنی طرح تجرید از حسی که مرحوم علامه پس از مرحله ی دیدن یا حس سیاهی ، همچنین تبدیل آن به علم حضوری به نظر ایشان ، در همین جا را هم داریم ، چراکه چشم ما وقتی که افتاد به یک سیاهی ، آن سیاهی هنوز در جهان خارج هست و چشم هم درک یا دریافتی از آن نزد خود دارد و مقصود از یک سیاهی همین سیاهی است که نزد چشم است نه آنکه هنوز به قوت خود در جهان خارج است .

بازهم اجازه می خواهم یک داستان هم همینجا برایتان نقل کنم ! داستان امام !

داستانی که بقول مرحوم محمدتقی جعفری گویا در داستان تاریخ علم تاریخ نویسانش جایی برای آن ندارند !

نقل است که یکی از شاگردان امام ششم علیه السلام وارد مجلس ایشان شد و کفشهایش را زد زیر بغل و همان دم در نشست ، امام صدایش کرد که بیاید پهلویش بنشیند ، اهل مجلس از اینکه این شاگرد جوان را امام چنین کرامتی کرد در حالیکه سن و سالی داشتند و مقاماتی برایشان مسئله شد ، خب امام هم که متوجه قضیه بود از شاگرد جوان خواست داستان سفرش به بصره را برایشان نقل کند ، شاگرد جوان گفت شما که خبر دارید ! امام گفت باشد بگو ، گفت در بصره روزی رفتم پای درس عالمی و وقتی امامت را برد زیر سئوال بلند شدم و گفتم پرسشی دارم ، آن هم گفت بپرس ، پرسیدم شما چشم داری ؟ گفت این چه پرسشی است ؟ گفتم پرسش من از این دست است ، گفت بپرس ولو اینکه کودکانه باشد ! منهم از داشتن چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی او جویا شدم ، و او هم پاسخ می داد که بله دارم ، و در مقابل اینکه با این اعضاء چه می کنی هم پاسخ داد که می بینم ، می شنوم ووو ، بعد پرسیدم این ادراکات مختلف را با چی جمع می کنی در حالیکه اختلاف دارند ؟ گفت با دل یا قلبم ، گفتم درصورت اختلاف میان مردم پس از پیامبر چه کسی این اختلاف را رفع کند ؟ ماند !

آخه حرفش این بود که بعد پیامبر ما چه نیازی به امام و خلیفه یا جانشین پیامبر داریم ؟

در اینجا بود که آقا امام ششم علیه السلام از شاگرد جوانش پرسید من این چیزها را به تو یاد نداده بودم از کجا گفتی ؟ گفت از میان مطالبی که از شما آموخته ام ، و امام در تایید درک یا دریافت شاگرد جوانش دو آیه ی آخر سوره ی اعلی را آوردند که آمده : إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى . یعنی این اختصاص به دل یا قلب ندارد ، در بینایی و شنوایی هم قضیه همینست ، و بشرح ایضا دیگر حواس پنچگانه و همچنین اعضای آنها هم .

خب ، برویم سر بحث یا کاوشی که داشتیم ! و بماند مابعد الطبیعه ی اعضای حسی و بعد حس که دل یا قلب است ؟ یا تجرید کننده از حس مثلا بقول مرحوم علامه که نامبرده نشده کننده ی این کار !؟ و بماند که مثلا چشم خلیفه یا جانشین حس بینایی است ؟ و خلیفه یا جانشینش در همان جهان خارجی که مرحوم علامه فرموده اند ؟ یا ...؟ چراکه جهان خارج که عبارت از یک سیاهی نیست فقط ! آنهم وقتی چشم ما برای بار دوم در همین جهان خارج به یک سفیدی هم بفتد بقول ایشان ! هرچه اگر هم فقط و فقط یک چیز هم بود باز بقول پیامبر از میان یکی از این دو جهان یعنی جهان خارج و جهان داخل یکی بر دیگر امامت داشت !

بله بگذریم ، أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ ( منجمله یک سیاهی در آن ) ؟ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ ؟ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ، بماند ! ووو

ولی حرف از یک درک یا دریافت کننده که هست ؟ و یک درک یا دریافت شده ؟ و همینجاست که مرحوم مطهری نام این درک یا دریافت شده را علم گذاشته اند که در بحث قبلی اندیشه ی دانش از ایشان نقل شد ، چراکه فرموده اند علم یا دانش مثل اینکه ما مثلا یک فردی را ندیده بودیم و حالا دیده ایم ، پس اینهم که درک یا دریافت شده با چشم نیز بقول ایشان می شود علم یا دانشی برای خودش که دانایش هم می شود چشم !

خب حالا که حرف از ماست یا به نیابت از ما چشم ما که جانشین ما بوده در افتادن به یک سیاهی در جهان خارج بعنوان مثال و درک یا دریافتی از آن ، حرف از دو چیز است یکی ما و یکی هم درک یا دریافتی از یک سیاهی ، بعبارت دیگر حرفی جامع ایندو ، بعبارت دیگر یک چیزی که از دو چیز حکایت دارد .

این چیزی نیست که عرض بنده باشد ، حرف علما یا دانشمندان از یونان باستان گرفته تا عصر حاضر این بوده و هست ، یعنی آنچه که از ایشان به چشم و گوش ما رسیده اینست ، کافیست خودشان و همچنین شما هم چشم و گوش بسپارید به قل یا گفته ی آنان اگر مقصود حرف علما یا دانشمندان است .

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هو الله احد ، الله الصمد ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن له کفوا احد . صدق الله العلی العظیم

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :72
بازدید دیروز :327
کل بازدید : 1343437
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ