سلام علیکم
امروز در ایران روز تولد آخرین پیام آور یا بقول قرآن خاتم انبیاء ، همچنین روز تولد آقا امام صادق علیه السلام را جشن گرفته ایم ، خب اول تبریک عرض کنم این روز را خدمت شما عزیزان و بعد برم سر بحثی که داریم که رسیدیم به میدان حافظه .
چراکه نه تنها ما بلکه همانطور که عرض شد بشر در آرزوی زدن حرفی در مورد حافظه ی انسان است که بر اساس آن بنای علم یا دانش خود را بگذارد ، حالا چه برای جمع آوری اطلاعات بحافظه سپرده شده از طریق اعضای حسی باشد که با جهان خارج ارتباط بر قرار می کنند ، وچه برای پردازش این دستاورد و همچنین برای حفظ و نگهداری این هم ، برای این سه هم حرفش همانست که دیدیم استاد شهید فرموده که : لوحی خام داریم بنام حافظه ، ذهن ووو .
خب با این حساب در لوحی خالی ، صفر و تهی اطلاعات زده می شود ، ولی مشکل اینجاست که پس از زدن دیگر خام نیست !؟ و آن حرف برای آغاز ساختمان کاخ علم و دانش کاربرد داشت و حالا باز باید خالی شود که بقول مثلا مرحوم بار دیگر بر روی آن چیز دیگری زد ! که این خالی پر شدن یا بقولی دیجیتالی بودن لوح یا حافظه هم دیدیم که مشکل ایجاد کرده و منطق فازی آمده که مشکل گشا باشد .
در حالیکه بحث در داشتن حافظه یا همان لوح محفوظ است ، آنهم نه پس از افتادن یکی از اعضای حسی به جهان خارج و در نهایت به حافظه سپردنش ، که دیدیم بقول استاد شهید : " ما فاقد آن " هستیم ، که پس از جمع آوری اطلاعات از طریق اعضای حسی : " ذهن سازی " یا حافظه سازی شکل می گیرد .
مثلا همین مردم بحرین در میدان لؤلؤ جمع شده اند دیده یا شنیده که مثلا مردم مصر در میدان تحریر جمع شدند و به هدفشان رسیدن ، خب با به حافظه سپردن این واقعه قضیه ختم می شود ؟ برای تاسی و الهام گرفتن از کار مردم مصر فقط بحافظه سپردن کفایت نمی کند ، بلکه یادآوری آنهم لازم است و این دیگر به تقلید از دیگری نیست مگر اینکه مردم بحرین ذکر و فکری هم علاوه بر داشتن حافظه داشته باشند و تازه بقول حماسه سرای ما ، البته به تعبیر بنده : خداوند جان و خردی هم داشته باشند .
وگرنه بحرف مثلا استاد شهید نه تنها فکر ، بلکه عقل و جان داشتن و خلاصه ی کلام خدا سازی هم خواهند داشت !؟ درست مثل شبیه انسانی که بقول مدیرمان قرار است با هم ارتباط برقرار کنند و تبادل اطلاعات نمایند و ... ، این چیه نت پیشنهادی ایشان را عرض می کنم !؟ چراکه خدای این چیه کامپیوتر را هم خالق و سازنده اش به لوح محفوظش زده ، ولابد هم شبیه خدای خودش !
این بعنوان مثال عرض شد و اختصاص به مردم خاصی ندارد ، چراکه وقتی مثلا مرحوم علامه می فرمایند : برای نخستین بار که چشم ما افتاد به جهان خارج و الباقی ساختمان علم و دانش ، آنوقت استقلال و آزادی ما در برابر جهان خارج یعنی چه ؟! جز شبیه سازیش مثل جهان خارج ؟ بلکه شبیه سازی ما هم طبق همان ؟ اصلا ما یعنی چه ؟ مایی در کار نیست که حتی حرکتی به رحم مادر چسبیده باشد و نخستین جهان خارجی را تجربه کرده باشد ، حالا تجربه ی اسماء برای آدم ، نوح ، عیسی ، موسی ، ابراهیم و خاتم انبیاء بماند ؟ چراکه شاید گفته شود تجربه ی ایشان شخصی بوده !؟ و لابد هم شبیه تجربه ی ایشان !؟ هرچند اینهم صورت مسئله را حل نمی کند ، چراکه حرف بودن ماست نه مایی پس از تجربه ای ؟
پس حرف ساختار ماست که ادعا شده این چیه کامپیوتر ، یا شبیهش ! رایانه ساختاری شبیه ما دارد و بعد این چیه نتی خواهیم داشت و آرزوی مدیرمان !؟
البته که ایشان از خود شناسی هم حرفی زده اند ولی کدام خود ؟ مگر خودی در کار است ؟ که این چیه نتی مثل جهان خارج داشته باشد ؟
بگذریم ! برویم دنبال بحث خودمان ، رسیده ایم به میدان حافظه ، ولی نه از جهان خارج ! بلکه از طرف ذکر فکر عقل خدا دادیمان .
آری می خواهیم سری به جهان خارج بزنیم و مثلا بقول مرحوم علامه چشممان به آن بیفتد ، ولی بحکم عقل که در نهایت هم فکری برای عقل حاکم داشته باشیم تا حکم کند ، حالا این که پس از یادآوری از حافظه در باره اش فکر کرده این می خواهد حرف انبیاء که حرف خدا را می گویند باشد یا حرف دیگری ، چراکه بهترین حرف را عقل می پذیرد ، البته عقل خدا دادی نه هر چه جای عقل را گرفته باشد و حکم و حکومتی بخواهد داشته باشد ، چراکه مثلا دل هم تعقل می کند که فرمود : لهم قلوب لا یعقلون ، و بعضی هم که عقلشان مثلا در چشمشان است !
خب ، پس تا اینجا مسئله اینست که آیا ما حافظه ای داریم !؟ و بعد مسئله اینست که چه شکلی است ؟ پس صورت مسئله اول این نیست که حافظه چه شکلی باشد که و تازه هم بگردیم یکی از اشکال رایج را از جهان خارج برگزنیم و یک اسلامی هم پسوندش کنیم و کار تمام ! و شبیه سازی هم مهیای کار !
خیر ! چراکه ما در مقابل این پیشنهاد هم مستقل و آزادیم ، آنهم نه برای بازهم : " آری یا نه " ی شبیه ایجاب و سلب یا صفریک جدیدش و از این دست ، چراکه اگر هم ما شبیه پیشنهاد دهنده اش حرفی و پیشنهادی نداشته باشیم بازهم حرف محدود به این پیشنهاد نیست که عقلمان بهترینش را برگزنید ، چراکه امروز روز تولد آخرین پیامبر و امام صادق ماست !
خب ، آخرین پیامبر که حرف خدا را از جهان خارج دریافت کرده ، یعنی من درآوردی نبوده پیامش برای ما ، چه شکلی حفظ کرده ؟ آیا جز شبیه ما ؟
طبق منطق ارسطویی یا کامپیوتری و یا فازی که نبوده ؟ بوده ؟
امام صادق چطور حافظ دین پیامبر ؟ جز شبیه ما ؟
شاخص چیست ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ، ... . دومین سوره ی دارای سجده ی واجب در قرآن پس از سوره ی اقرا ، یعنی جمع کن .
تا بعد ان شاء الله فعلا خدانگهدار .
--------------------
بعد از لؤلؤ ببخشید تحریر هم مثل سابق .
ارسال کننده مریم یزدی.
سلام علیکم
اول اینکه خبرها حاکی از حرکت جهان عرب است که دامنه اش از غرب دارد به مغرب می رسد و از شرق بحرین را هم فراگرفته آنهم چه فراگرفتنی ! چراکه همین بس که با خبر شدیم برای از حرکت انداختنش عربستان و امارات هم همدست شده اند با سد سازان جهانی این حرکت !؟ خب این در رابطه با بحث ما بود که رصد می کنیم ، چراکه گفتیم مقصد ما هم اول حکم عقل است و بحکم عقل بفکر علم هستیم ، البته روشن است که بقول پارسی سرای ما فردوسی پاکزاد ، البته به تعبیر بنده : بنام خداوندِ جانِ خِرَد ، که اندیشه هم رهبَرَد با خِرَد .
در ضمن بد نیست پیش از ادامه ی بحث این را هم عرض کنم که این حرکت چون زبان حالش استقلال ، آزادی و حکومتی است پس شباهتی به حرکت عجم و بشرح ایضا فارس و حتی ایرانی آن هم دارد و مانعی هم ندارد که ادعا شود ملهم از انقلاب اسلامی ایران است و همانطور که پیشتر عرض شد در نهایت شبیه جمهوری اسلامی ایران هم از آب در بیاید ، هرچند که تفاوتهایی هم با حرکت مردم ایران داشته باشد ، مثلا اینکه مردم در ایران اکثرا به پیروی از رهبر انقلاب حرکت کردند ولی در مثلا مصر حرکت شبیه این نیست مگر اینکه ادعا شود که مردم آنجا پیرو امام خامنه ای هستند؟ یا یک چیزی مثل حزب الله لبنان؟
پس در واقع حرکت مردم در کشورهای عربی یک شباهتی دارد با تمام استقلال طلبان و آزادی خواهان عجم و منجمله فارس و ایران هم که می خواهند حکومتی زیر سلطه ی بیگانه نداشته باشند ، حالا چه شبیه جمهوری اسلامی ایران و چه شبیه دیگر اشکال حکومت رایج در عصر حاضر ، این را برای این عرض کردم که اگر یکی این حرکت عرب را شبیه حرکت خود و الهام گرفته از حرکت خود بداند مانعی ندارد چراکه هدف همان حیات عقلیست که مقصد اصلی ماست و گویا از یاد رفته ! گویا بحافظه سپرده نشده!؟ مگر اینکه شبیه آن باشد که بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشم جهان عرب افتاده باشد به مثلا انقلاب اسلامی ایران و نهایتش هم اینکه بحافظه سپرده و حالا هم دارد شبیه سازی می کند!
در حالیکه گویا یادمان نمی آید که مرحوم مطهری در توضیح فرمایشات مرحوم علامه فرموده اند: ما اصلا فاقد ذهن یعنی بقول ایشان حافظه ! بوده ایم و این دیگری است ! یعنی بیگانه ای از مثلا عجم دارد برای منِ عرب ذهن سازی می کند شبیه ذهن خودش !؟ نه اینکه خودروی عربی در کار باشد مثل خودرو ایرانی که شبیه خودروهای بیگانه نبوده و اگرهم بوده شبیه حرکت انبیاء بوده و از این دست .
یاد چه افتادیم؟! یاد شبیه سازی انسان ، این چیه نت که مدیرمان مشتاق آنست!؟ که موضوع بحث ماست .
خب بحث ما به کجا رسیده بود؟! بنده که فکر نمی کنم بی شباهت به حرکت مثلا مردم مصر و دیگر کشورهای عربی نباشد!؟ آخه گویا حرف اینست که ما هم شبیه مثلا مرحوم علامه ، استاد مطهری ووو فکر می کنیم؟! و الهام گرفته از دیگری؟! نه مستقل و آزاد! خلاصه فکر کردنمان نشات گرفته از خارج است نه بقول ما بحکم عقل !
حالا ای کاش کار به این نرسیده باشد که شبیه همان بیگانه ای فکر کنیم که می گوییم : مرگ بر آمریکا ، مرگ بر اسرائیل و ... ! هرچند در حرکت برای علم و دانش تفاوتی بین مثلا : " فاقد ذهن " و مثلا : "مجموعه ی تهی" ی این بیگانگان نیست ! پس فرقی نمی کند که مثلا مدیرمان بیشتر مشتاق تحفه های فرنگی باشند یا راهکار خودی ؟ چراکه فرقی بین شبیه : " ایجاب و سلب " قدیم فکر کردن نیست با تفکری شبیه : " صفر یک " بیگانه و جدیدش این چیه فازی آن ، که این مشاقی ها کار را به آنجا کشانیده که ادعا شده منطق قرآن منطق فازی است!!؟؟
در حالیکه خدمت شما عزیزان عرض کردم بشر هنوز پا را از حافظه فراتر نگذاشته و این "صفریک" و "ایجاب سلب" قدیمش و همچنین نوزادشان فازی ایندو که برای فرار از بن بست دو رقمی بودن حافظه سفید و سیاه و یا سیاه و سفید اجدادش فضای حافظه را : " خاکستری " کرده ! نشان از آرزوی دست یافتن بشر به حافظه ی انسان را دارد! حالا بماند که میان حس و حافظه هم دست کمی از فضای خاکستری ندارد که گفتیم راه حل مثلا مرحوم علامه " تجرید از حس " در این میان است در حالیکه باب دانش علیه السلام در این زمینه فرموده : ... ، القلوب ائمة الحواس ، ... ، و یا کافی بوده که یک نگاهی انداخته باشیم به داستان یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام در مثلا اصول کافی که از آنکه در بصره بر منبر رفته بود پرسشی ساده داشته که : برای جمع کردن حواس مختلف خدا بتو چه داده؟ و او پاسخ داده : قلب یا بقول خودمان دل .
آری ! همه جمع شده اند در میدان تحریر ، ببخشید میدان آزادی ، ووو ، ببخشید میدان حافظه و ما رسیده ایم به این میدان و محل بحث اینجاست که گفتیم بقول قرآن : " دو طرف دارد " یک طرفش و بلکه طرف اولش بقول پارسی سرای ما ، البته به تعبیر بنده : " ذکر فکر خداوند جان خرد است " نه فقط حتی ذکر آنچه که از جهان خارج مثلا چشممان به آن افتاده باشد و دیده باشیم و در نهایت هم به بایگانی یا حافظه سپرده باشیم و باز روز از نو و حرکتی برای بار دوم شبیه نخستین بار ، البته نه شبیه شبیه نخستین بار !؟ که مقصد میدانی خالی ، صفر و تهی بود و نه شبیه بار دیگر که تا دو نشه بازی نشه ! که پیشتر از این گفته ایم بقول قرآن علیها ، یعنی برای این دو شدنها ، تسعة عشر و ان شاءالله در فرصتی دیگر بیشتر هم خواهیم گفت که چرا هرگز شدنی نیست .
پیش از خدا حافظی بازهم جمعه را خدمت شما تبریک عرض می کنم .
-----
بعد از تحریر هم اینکه هرچند بازهم این نوشته بیرون از خانه ارسال می شود ، ولی امیداست ارسال از جایی باشد شبیه میدان حافظه ای که یک طرفش قلب عالم است و پیامبران از آدم ابوالبشر روی زمین در جهان خارج گرفته تا نوح نبی ، عیسی روح الله ، موسی کلیم الله و ابراهیم خلیل الله و پیروانشان و طرف دیگرش هم شیعه یا پیرو علی و حسنین و فی زمان هذا پیروان نایب امامی که منتظر قیام حسینی آن هستیم .
سلام علیکم
ابتدا روز شهادت آقا عالم ال محمد صل الله علیه و اله و سلم ، آقا امام رضا علیه السلام را تسلیت عرض کنم و بعد برویم سر مقصود از حیات علمی که گفتیم با تفکر دانا می شویم و اندیشیدن با مثلا دیدن فرق دارد که فرمود : ... ، أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ؟ ... .
پس مقصود حیات فکریست که گفتیم تفکر پس از تذکر است که بعنوان مثال مرحوم علامه حرفشان اینست که : پس از بعنوان مثال افتادن چشم ما به جهان خارج و دیدن آن و بعد هم بقول ایشان تجریدش از حس و به بایگانی یا حافظه سپرده شده می باشد ، و استاد شهید در پاورقی فرمایش ایشان حرفشان این بود که : تفکر نوعی ترکیب یادآوری شده ها از حافظه است ، و : پس از یادآوردن دستکم دو چیز که بحافظه سپرده شده باشد مثل مثلا همان که مرحوم علامه در متن فرموده اند یعنی یک سیاهی و یک سفیدی بعنوان مثال .
و بقول ایشان علم منطق ، اعم از قدیم جدیدش ، پاسخگوی طرز تفکر یا طرز چینش این نوع ترکیب است که از آن به ترکیب منتج و نتیجه بخش تعبیر شده است ، یعنی هرچند مرحوم علامه پس از رساندن مطلب به حافظه رفته اند سراغ مقایسه ی محفوظ ولی در پاورقی توضیح استاد می رساند که میان محفوظ و نهایت امر که حکم و عدم الحکم ایشان است و نظریه ی جدید و بدیع ایشان تذکر و تفکر هم داریم .
یعنی یک حیات فکری هم در این داشته ایم و راهکارش هم منطق گفته شده ، یعنی پیش از حیات عقلی و صدور حکم فکری کرده ایم و دانسته حکم می کنیم که مقصد حکمت و فلسفه است و موضوع بحث مرحوم علامه و شاید برای همین بوده باشد که نیاز به پاورقی استاد داشته که به همت گماشته شده .
ما هم مقصدمان حکم عقلی است و به تعبیری که داشتیم حیات جمعی که مقصودمان از آن این بود یعنی حیات عقلی که پس از حیات فکریست ، چراکه بقول باب دانش علیه السلام : من علم عمل و ... .
منتها اول اینکه افتادن عضوی از اعضای ما مثلا بقول مرحوم علامه بعنوان مثال چشم ما از نامعلوم به زمین نیفتاده و در ثانی از همان راهی که آمده به همان جا برمی گردد و بقول قرآن : انا لله و انا الیه راجعون .
بعلاوه این تازه نیمی از راه است و نیمی از مثلا سفرهای چهارگانه ی صدرایی که مرحوم علامه و استاد شهید علمدارش بحساب می آیند ، و ارزش معرفتی دارد و ارزش علمی را زمانی خواهد داشته که این مسیر آمد و رفت را دانسته بیاییم و برویم ، چراکه نیمی از راه را همه ما در طول عمری که در این دنیا داریم می آییم و می رویم ، یعنی این زندگی را همه داریم تا زمانی که زنده ایم ، ولی در این فرصتی که داریم آیا خواهیم دانست که از کجا آمده ایم و بکجا می رویم ؟ وقتی که بقول مثلا مرحوم علامه برای نخستین بار چشم ما افتاد به جهان خارج ؟
خب تا طولانی نشده و از حوصله خارج خدا حافظی کنم ، پیش از آن هم تا یادم نرفته بازهم جمعه مبارکتان و به امید جمعه ی ظهور و قیام قائم ال محمد صل الله علیه و اله آقا امام زمان علیه السلام که خدا برای حیات عقلی و حکم حکومت ذخیره اش فرموده .
راستی قیام گفتم یاد قیام مردم مصر افتادم ، خب از جمعه ی رحیل چه خبر ؟ هرچند اگر بنا باشد حسنی مبارکی برود و حتی هنر کنند و جمهوری اسلامی هم راه بیندازند بازهم تحت حکم و حکومت این هم که نمی شود فکر کرد و حیاتی علمی داشت ! چراکه مگر آنوقت مثلا حکم و عدم الحکم حاکم بر حیات عقلی تغییر خواهد کرد ؟! هر تغییری جز این باشد ولو به شکل جمهوری اسلامی هم صهیونیسم جهانی و عاملش آمریکا را ناامید نخواهد کرد !؟ چراکه خارج از جامعه ی مدنی تعلیمات اجتماعی غرب که نخواهد بود !
چراکه بقول قرآن : ... الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ ... ، که فرمود : ... ، یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ... ، و یادمان نرود که : وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ، ... .
به امید آن روز ! روز ناامیدی آمریکا و اربابش ، یعنی حیات عقلی یا جمعی ما نه جامعه ی مدنی غربی که تعلیماتش حاکم بر مراکز علمی ما حتی حوزوی ما هم هست چه رسد به دانشگاه هایمان که این دیگر مورد انکار نیست که سنگ بنایش را غرب گذاشته ، اگر حوزه ی ما ریشه در یونان باستان نداشته باشد ! حیات علمی آن را عرض می کنم ، حیات فکری آن را عرض می کنم ، که مگر طرز فکری جز منطق ارسطویی دارد ؟ که گفتیم فرقش با عدم الحکم و حکم یا صفریک جدیدش بقول مرحوم علامه : حکم و عدم الحکم است ، مگر در غرب طرز فکر دیگری حاکم است ؟! که از طرز فکر ما ناامید شود ؟
-------------------------------
بقول دوست منتقد پدرم : بعد از تحریر :
بازهم ارسال مطلب توسط فرزندش ، این بار محدثه یزدی ، آخه هنوز از خانه ارتباطی نداریم با جهان خارج و پدر هم که وقت کافی نت رفتن ندارد .
به امید مسجدی در محل که رابط خانه ی ما با نماز جمعه ی شهر و دیارمان ایران باشد و با اینها هم ارتباط با جهان رو به قبله داشته باشیم که فرمود : ... ، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ . ال عمران آیه ی آخر
بقول پدرم راستی از عربستان سعودی چه خبر؟! چراکه مگر حاکمان بر خانه خدا هم روی گسل زلزله قرار ندارند!؟ آخه آقایمان به خانه ی خدا تکیه خواهند داد ، انشاءالله تعالی.
سلام علیکم
پیش از ورود به بحث حیات علمی یکی دو نکته را تا یادم نرفته بعرض برسانم ، اولم راجع به آنچه که بعنوان صدای پای انقلاب در خبر این چیه تلویزیون دیدم ، که امیدوارم تونس ، مصر و بعدش چنان نشوند که مثل ما بشوند که بعد سه دهه که از انقلاب می گذرد همانطور که عرض شد مثلا علم یا دانش را در انحصار غرب می دانیم ! که با این وضعی که می بینیم در آنجاها هم دارند همان راهی را می روند که ما رفتیم ، یعنی یک دولتی را برمی دارند و جایش باز دولت می گذارند و هنر کنند مثل ما جمهوری اسلامی راه می اندازند .
ای کاش بجای شکل شمایل غربی شکل جمع ، جمعه ، جماعت و فرادی خانه ها را پیش می گرفتند که در خبرها دیدم امروز در مصر بعد نماز جمعه برنامه دارند ، خدا کند که مثل ما که پیش از پیروزی انقلاب دست بدامن مساجد شده بودیم آنها هم پس از پیروزی مساجد را ول نکنند و برود یکی از اشکال غربی را فراروی خود قرار دهند و بسرشان همان بیاید که الان دامنگیر ماست و گویا دارد بجایی می رسد که نه راه پس داریم و نه راه پیش .
چرا گویا ؟ برای اینکه گفتیم هنوز زنده ایم و عرض نکردم که زنده ام که مثل مثلا دیدن در انحصار من باشد ، که حضرت امام می فرمودند این من ها شیطان است .
این همان نکته ی دیگر است که عرض شد و بد نیست در این زمینه فعلا همینقدر و سر بسته عرض شود که ما در مقدمه ی قرآن در سوره حمد داریم : ... ، الْـحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... و این فرق دارد با رَبِّکَ که در اول قرآن آمده که : ... ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ ... ، رب من ، تو و دیگری .
لابد دیدید که مثلا سلاطین می گویند : ما چنین و چنان می کنیم ، میگوییم ووو ، و نمی گویند : من چنین و چنان ، حالا کاری با اراده شاهان نداریم ، ولی گویش در جمع ، جمعه ، جماعت و حتی فرادای ما چنین است ، و این اختصاص دارد به شکل حکومت دینی و حکومت های بشری محروم از این هستند ، چراکه اینها که بعنوان مجموعه ای در جامعه ی مدنی علوم اجتماعی از آن نام برده می شود واقعیتی ندارند جز خانه و خانواده که هنوز زنده است و امید است که یک جماعتی از آن پیدا شود تا این چیه الگوی پیشرفتی باشد دینی و بومی ان شاءالله تعالی ، وگرنه در مثلا ظرف جمهوری ولو اسلامی آنهم که مجموعه ای یافت نخواهد شد که نمونه باشد برای دیگران .
پس ضمن اینکه امیدوارم این آیه شامل حال ما نشود که : ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ، که پیشتر گفته ایم که چنین آدمی وقتی فکر کرد که بداند ، آیات خدا را منکر شد که آیات خداست و حرف پیامبر را منحصر کرد به دانسته های خودش که یک قلمش سحر و جادو بود در حالیکه دانسته های ما حداکثرش دو قلم هم نیست مثل نطق سلب و ایجابی منطق قدیم و صفر یک جدیدش چه رسد به بی نهایت فازی این دو رقم که خواسته بقول خودش با : "خاکستری" کردن فضای سخن مشکل سیاه و سفید و سفید و سیاه قدیمش را حل کرده باشد .
چراکه روشن است هر حرفی چه قدیم و چه جدیدش و چه فازی ایندو که زده شود یک حرف بیشتر و کمتر هم نیست ، یعنی بقول قرآن : ... ، قل هو ... احد ، ... ، و این حرف هم جز خدا نیست حتی برای تفکر یا بقول خودمان اندیشیدن که بیندیشیم تا بدانیم آنچه را که نمی دانیم ، حالا چه بصورت جمعی و چه فرادی ، فرادایی که از من رها و ما شده ، همو که در فرادای خانه هم می گوید : ... نَعْبُدُ و ... نَسْتَعِینُ ، ... .
با آرزوی حیات جمعی برای انقلابیون تونسی ، مصری ووو هم ، که مقدمه ی حیات علمی ایشان هم هست ، امیدوارم که فرصتی دست دهد که تا وارد بحث حیات علمی شویم ان شاءالله تعالی ، چراکه مقصود که حرف در فرادای خانه که نیست ، که بگوییم الحمد لله در خانه زنده ایم ، بلکه مثل ایران حرف در مجموعه ای مثل مثلا تونس ، مصر و دیگر است و مقصد حکومت جهانیست که آقایمان با تکیه بخانه ی کعبه بانگش را سردهند ، پس بقول ما ترکها بیر بیر و فعلا در انتظار تکیه دهنده به مسجد محل خانه ی خود هستیم ، البته بقول بنده زاده : اگر از مسجد چیزی باقیمانده باشد ! که برای قیام امام جماعت محل دعاکرد : اللهم عجل لولی ... .
راستی تا یادم نرفته جمعه مبارکتان ! و فعلا خدا نگهدار .
-----------------------------------------
بازم بقول همان دوست منتقدمان : بعد از تحریر :
ضمن عرض ادب و سلام مخصوص خدمت برادر عزیزم استاد جباری که لطفشان شامل حال ما شده و می شود و خواهد شد ان شاءالله تعالی عرض شود که می شود بازم هم لطف کنند و شماره را برایمان بفرمایند ؟ که باز نروم این چیه کافی نت و این چیه آرشیو یا بقول مرحوم علامه بایگانی و خلاصه بقول خودمان حافظه را جستجو نکنم تا خراب شویم سرشان ! البته نه با قوم مغول یزدی ها ، بلکه شاید با سلطان بانو و نهایتش برابر با آقازادهایشان ، البته اگر برای یارانه ی بیشتر به جمع افزوده نشده باشد ! که اگر خدای خواسته چنین شده باشد سلام ما را به ایشان هم برسانند و منتظر زیارتشان ان شاءالله
سلام علیکم
یا ابوالفضل !
ضمن عرض تسلیت بمناسبت اربعین حسینی بازم عرض کنم که شکر خدا زنده ایم و نشان به همان نشانی که نه تنها در مقابل مثلا شبکه کردنمان که مدیر پارسی بلاگمان دارند ، بلکه در مقابل فقر زدایی دولت دهم هم سکوتی نداریم که علامت رضا بحساب آید .
چراکه دیدیم درمقابل فرمایش مرحوم علامه هم بی پرسش نیستیم ، چراکه از ایشان بعنوان صاحب تفسیر المیزان هم پرسشی داریم که قرآن مطرح کرده .
یعنی چنین نیست که اگر مثلا مقام معظم رهبری هم توصیه ای داشته باشند مثل مثلا تولید علم ، تولید فکر ووو ، مثلا همین که از آن به عنوان الگوی پیشرفت بومی و دینی نام برده شود ، مثل شبکه سازی مدیرمان باشد که از ایشان نپرسیم مقصود شما از این شبکه که فرمودید یعنی چه ؟ چراکه به نظر نمی آید مقصودتان الگوی غربی آن نباشد و آرزویتان یک چیزی مثل مثلا این چیه گوگل داشتنمان نباشد ؟
بله شاید اگر مثلا حضرت امام بفرمایند به جمهوری اسلامی رای بدهید ما رای داده باشیم ولی مانعی ندارد که اگر بعدش مثلا فرمودند : دمکراسی یک حرف فرنگیست ، خب جمهوری هم که یک حرف خارجیست برایمان مسئله می شود که چرا فرمودند به آن رای بدهیم ؟
پس چنین نیست که اگر مثلا مدیر پارسی بلاگمان در آرزوی داشتن شبکه باشد ما هم چنین آمالی داشته باشیم ، بلکه از ایشان هم نخستین پرسشمان همان خواهد بود که قرآن یادمان داده .
چراکه همانطور که بقول شهید مطهری در مقایسه ی سیدجمال و اقبال فرموده اند : فرهنگ اولی ما که فرهنگ غربی نیست ، که چشم انداز ما مثلا شکل غربی حکومت باشد و در ثانی اسلامی هم باشد ، یا مثلا اول غرب را پیشرفته بدانیم و بعد دنبال مدل بومی و دینی آن باشیم ووو ، پس کافیست از مدیرمان بپرسیم که مقصودشان از شبکه چیست ؟ که فرمودند : مقصود از این چیه نت یا نتورک و یا شبکه یعنی : اتصال رایانه ها به یکدیگر و تبادل اطلاعات و پردازش .
که متاسفانه دیدیم مقصودشان اتصال ما به غرب است !؟ و نخستین پرسش ما هم از ایشان اینست که : ... ، أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ؟ ... ، یعنی آیا نمی دانند که ما هم می بینیم !؟ و دیدن در انحصار ایشان نیست ؟!
اجازه بفرمایید در این فرصت بمناسبت اربعین حسینی !؟ یک خاطره برایتان بگویم و ادامه ی بحث را بگذاریم برایم فرصتی دیگر ان شاءالله تعالی ، چراکه این تازه حلاوت زندگی با معرفت است که عرض شد ، با اینکه بنده ندیدم خدا در کتابش احدی را بی معرفت مخاطب قرار داده باشد در حالیکه مخاطبی با عقل و همچنین فکر این چیه آکبند داریم و متاسفانه دریغ از یک پرسش معرفتی ! هم از مثلا مدیرمان که این شبکه که فرمودند یعنی چه ؟ حالا پیگیری علمی بماند که حیات علمی مزه ای دیگر دارد ، آنجا را عرض می کنم که دستاورد چشم و گوش و دیگر اعضای حسی و جامع حواس هم پس از سپردن به حافظه می باشد ، که بشر تاکنون یعنی با تمام ادعایش در علم و دانش و پیشرفت در حسرت کشف آنست و گفتیم آخرین حرفش همان حرف باستانی یونانی آنست منتها بجای ایجاب و سلب قدیم صفر یک می گوید حفظ می کنیم و لابد قانون یادآوریش هم همین منطق است یا فازی جدیدش ! و بعدش هم قانون فکر که بقول قرآن بعد ذکر یا یادآوری است که وارث معارف عباد صالح هستند که رویش فکر می کنند و بعد هم حکم ، خلاصه زندگی علمی مزه ای دیگر دارد و تا نچشی ندانی !
بله ، یک روزی با پاره ی تنم شهید احمد رضالو داشتیم سخنان حضرت امام را از تلویزیون گوش می کردیم که پرسید : این مافوق عالم وجود که امام فرمود یعنی چه ؟
گفتم بگذار سخنان ایشان را فعلا گوش کنیم و از دست ندهیم بعد می گویم .
بعد هم در مقابل پیگیری او گفتم می شود بعد بگویم ؟ گفت باشه ، و از او خواستم با من به جایی بیاید که با چند تا از دوستان قرار داشتیم ، در نزد دوستان پرسش او را مطرح کردم منتها نگفتم کی گفته این حرف را ، همگی گفتند معنی ندارد ، مافوق عالم وجود را عرض می کنم ، پس از اظهار نظرشان گوینده ی حرف را نام بردم ، یکباره همه تغییر نظر دادند و به نحوی توجیهش کردند .
مثلا باید ببینیم منظور حضرت امام چه بوده ؟ یا مثلا ماقبل و مابعد این حرف چه بوده ؟ و یا ... ؟ خلاصه اینکه چون امام فرموده زیر سوال نمی توان برد ، در حالیکه من هنوز در چهره ی آن خدا بیامرز داشتم می دیدم که می خواست بداند مافوق عالم وجود یعنی چه ؟ نه اینکه خدای نکرده امام را ببرد زیر سوال .
این را برای این عرض کردم که ما هم می خواهیم ببینیم این شبکه که مدیرمان فرمودند یعنی چه نه اینکه حتی غرب را هم بخواهیم ببریم زیر سوال چه رسد به مدیر عزیز و گرامیمان .
بعلاوه ، ما یکبار دود نطق یونان باستان به چشممان رفته ، آنهم با چشمهایی مثل چشم معلم ثانی و شیخ الرییس ها ! و دود صفر یک جدیدش هم که هنوز از چشم نرفته روش فازیش را راه انداخته ، آنهم با دست یک ایرانی ! آنهم نه فقط در باب معرفت و شناخت ، بلکه برای زندگی علمی و بعبارت دیگر همان : " پردازش " اطلاعات هم مدیرمان در تعریف شبکه داشتند .
خب اگر قرار باشد ما مثل آنها ببینیم و بعد هم مثل آنها به آن بپردازیم حرفی نیست !؟ چراکه : ما هم بشری مثل ایشانیم ، ولی گویا قرار نیست ایشان مثل ما ببینند و بعد هم به آن بپردازند ؟! در حالیکه : ایشان هم بشری مثل ما هستند ! مگراینکه مثلا دیدن در انحصار ایشان باشد مثل مثلا علم یا دانش که گویا در انحصار ایشانست !؟ در حالیکه ما می دانیم که می بینیم ، بلکه بقول قرآن : می دانیم هم که می دانند ما می بینیم ، فقط کافیست که به این فکر کنند یا بعبارت دیگر بپردازند ! آخه حرف از : " پردازش " که آمده در تعریف شبکه !؟ که فرمودند : مقصود از این چیه نت یا نتورک و یا شبکه یعنی : اتصال رایانه ها به یکدیگر و تبادل اطلاعات و پردازش .
تا فرصتی دیگر فعلا خدا نگهدار
-----------------------------------------
بعد از تالیف بقول یکی از دوستان نقاد :
باز هم این نوشته را بنده زاده برایتان ارسال می کند ، یعنی هنوز اتصال ما از خانه برایمان مقدور نشده ، یعنی از اظهار نظرات شما خبر ندارم و امیدوارم که بنده زاده برایم یاداشت کند بیاورد تا بهره مند شوم .
نخستین پرسش :
سلام علیکم .
اول :
اول اینکه بحمدالله زنده ایم و امیدوارم که شما عزیزان هم زنده باشید .
دوم :
بازم شکر خدا داشت شصتمین زمستان را پشت سر می گذاشتم که برفی بارید و کار را خواباند و فرصتی دست داد که کنار خانواده باشم ، آخه دور از خانه مشغول کار بودیم البته نه چندان دور همین مرکز استان خودمان ارومیه کار میکنیم و چه خوب می شد که می شد مثلا استاد جباری ، دکتر سخنی و دیگر شما عزیزان و گرامیان را هم تا آنجا کار دارم زیارت می کردیم ، و همچنین دست به قلمی شد که بقول مرحوم علامه چشم شما دارد به آن می افتد .
اما سوم :
خب معلومه دیگه ! همین که فرصتی دست داده که دست به قلمی شده ام که بقول مرحوم علامه چشم شما دارد به آن می افتد و بقول خودمان می دانم که دارید می بینیدش ، پس شما هم می دانید که می بینیدش .
فکر می کنم عرض کرده باشم که شاخص همین است ، یعنی خودمان نه اینکه مثلا این چیه بانک مرکزی آمارش را بدهد یا دیگری شاخص باشد بقول مثلا صدا و سیمای جمهوری اسلامی .
چراکه شاید مثلا بگوید که پس از اتمام کار دولت دهم یعنی : تا دوسه سالی دیگر فقیر در ایران نخواهیم داشت ، مثل همان که گفته شده : در ایران فقیر نان شب نداشتیم !
نان گفتم و یاد یارانه اش افتادم نفری چهار هزار تومان در ماه را عرض می کنم ، آخه ما که حساب کردیم یک چیزی هم باید روی این و آنی که قبلا می پرداختیم گذاشته ایم و نان ماهیانه ی خانه را گرفته ایم تا حالا ، یعنی از این یارانه که بقول ایشان چیزی نمی ماند که رافع فقر باشد ، تازه یک کمی هم برآن افزوده علیرغم فرمایشی که داشته اند .
خلاصه اینکه شاخص که مثلا گفته ی ایشان نیست یا فرمایش شاخص ایشان برای ما مگر اینکه حرف ایشان هم حرف ما باشد نه اینکه مثل مثلا همین قضیه فقر زدایی ایشان باشد ، آنهم در همین یکی دوسالی از سی و اندی سالی که از اولش همین ادعا بوده و یادم نمی رود که آن زمان یک حاج آقای در همین این چیه تلویزیون آمد و گفت : طی چند سالی همه صاحب خانه می شوند ! که هدفمند کردن یارانه ها هم با این یک قلمش یعنی همین نان که منباب مثال عرض شد مثل همان وعده ها بوی فقر زدایی نمی دهد ، که ای کاش فقط این بو را داشت و بوی دیگری نمی داد ، آخه ما که از مثلا درآمد حاصل از مثلا گران کردن بنزین ، گاز و دیگر انرژیها که خبر نداریم و صرفش !؟ حالا این چیه : ... الگوی مصرفش ؟ بماند ، چراکه هرچه بگویند برای ما شاخص است !؟ نه اینکه مثلا سفره ی ما سخنگویش باشد و شاخص ، چراکه یک قلمش مثلا بابت رفت و آمد به سر کار که عرض شد در ارومیه کار می کنیم ماهی تقریبا سهم یکی از ما از یارانه های نقدی را باید بپردازیم و تاثیری هم که در دستمزد کار ما نداشته که گفته شود به سفره ی ما آمده باشد .
پس شاخص سفره ی ماست نه اینکه مثلا مرحوم علامه فرموده باشند ! بلکه همانطور که عرض شد : " ... شما هم می دانید که می بینید ... . " .
پس پرسش ما از مثلا مرحوم علامه که فرموده اند : برای نخستین بار که چشم ما افتاد به جهان خارج ... ، اینست که آیا می دانند که چشمشان افتاد به ... ؟
ناگفته نماند که هرچند ما نوشتیم " مرحوم علامه " ولی بجای فقر علمی در فقری دیگر مانعی ندارد که خوانده شود مثلا " دولت دهم " و پرسید که : آیا می دانند ... ؟
بقول قرآن : " ... ، أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ؟ ... .
یعنی آیا نمی دانند که ما هم می بینیم ؟ یا شاید مثل علم یا دانش که گفته شده : " ... در انحصار غرب ... " است و توصیه مقام معظم رهبری هم به جوانن این است که : از انحصار غرب در بیاورند ، حالا دیدن هم در انحصار ایشانست و دیگرنمی داند که می بیند !؟
پس بقول قرآن پرسش بلکه نخستین پرسش ما اینست که : آیا می دانیم که می بینیم ؟
و بشرح ایضا آیا می دانیم که بقول مرحوم علامه چشم ما افتاد به جهان خارج و ... ، وهمانطور که عرض شد از آن طرف حافظه هم مثلا آیا می دانیم که یادآور ش از حافظه هم هستیم ؟
چراکه با این حساب چون مقوله ی علم یادانستن با مثلا دیدن فرق دارد آنوقت چطور مثلا دیدنی را بعنوان مثال استاد شهید از مقوله ی علم یا دانش بحساب آورده اند که نقلش گذشت در نوشته های پیشین ؟
بد نیست یادآور شوم که مثلا مرحوم علام در المیزان تفسیری دارند در فرق بین اسم الله و رحمان که می فرمایند می شود گفت الله رحمان ولی نمی شود گفت رحمان الله ، این را برای این عرض کردم که در دانستن و مثلا دیدن هم همینطورست ، یعنی می شود گفت می دانم که می بینم ولی آیا می شود گفت که : می بینیم که می دانیم ؟
حرف آخر :
حرف اینست که معلوم است که چشممان می افتد به این نوشته ! یعنی شکر خدا می دانم که می دانید این را و این هم حاجت به بیان ندارد که می دانید می دانم منباب یادآوری بود و فقط امیدوارم که بهش فکر کنیم تا بدانیم ! که چه می دانیم ؟ و حیات علمی هم داشته باشیم ان شاءالله چرا که قرآن در نخستین آیات فقط نمی گوید : ... ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، ... ، که باب باب معرفت باشد و شناختی داشت و به بایگانی سپرد بقول مرحوم علامه ، بلکه باب علم هم باز است که فرمود : ... ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ، ... .
و این باب از حیات است که مرگش با مرگ چشم و گوش ودیگر از اعضای حسی و دفنش فرق دارد ، خلاصه اینکه در این دنیایی که چشم و گوش دیگر اعضای حسی ما به آن می افتد مرگ ندارد .
تا فرصتی دیگر ان شاء الله تعالی فعلا خدا نگهدار و زنده باشید .
ارسال کننده : مریم یزدی .
بِسْمِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
سلام علیکم
یک پرسش :
در اطراف حافظه و بعبارت دیگر از ابوابش گفتیم ، اینکه دو طرف یا دوباب دارد ، حالا می خواهیم صرف نظر از اختلاف نظرمان با مثلا نظر مرحوم علامه در باب تجرید از حس باشد که آیا بقول ایشان درک یا دریافت مثلا چشم و حس بینایی مجرد از حس بحافظه سپرده می شود ؟ یا میان حس و حافظه درک یا دریافت دل یا قلب را داریم ؟ بگوییم که باب یادآوری حافظه بر بقول ایشان باب تجرید از حس هم حق تقدم دارد .
باز هم برای اینکه سرسفره ی همه قابل لمس باشد اجازه بفرمایید برویم سر همان پرسشی که از دانش آموز پایه ی اول ابتدایی داشتیم که پس از پاسخ پرسش از رنگ گچی که نشانش دادیم پرسیدیم ازکجا می گوید ؟
در این پرسش را که بعنوان مثال عرض شد یکی دونکته است ، اول اینکه این پرسش را از کجا آورده ایم ؟ و در ثانی وقتی یک پرسش داریم از کی بپرسیم ؟
پاسخ پرسش دوم روشن است ، چراکه از یکی مثل همان دانش آموز می پرسیم که مثل ما اهل یادآوریست ، که مثل ما با پیش کشیدن آنچه که به حافظه سپرده پاسخگویی کند ، ولی پرسش اول مطلب اصلی ماست .
یک وقت ما هم مثل همان دانش آموز هستیم که پرسش را حالا چه کتبی و چه شفاهی به او نشان داده ایم ، که این روشن است ، یعنی همانطور که او بحافظه سپرده ما هم در حافظه داریم و با یادآوریش به او نشان داده ایم ، یکی هم به ما نشان داده ، ولی این مثل همان نشان دادن گچ به دانش آموز است که بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشمش به آن افتاده و دیده و بقول ایشان پس از تجرید از حس بینایی هم بحافظه سپرده .
پرسشی اینگونه بقول امام علی علیه السلام همانطور که تا وقتی پرسش ماست برای دانش آموز نفعی ندارد برای ما هم تا وقتی که پرسش دیگری باشد نفعی نخواهد داشت ، یعنی ما هم چون دیگری پرسیده پاسخجویی می کنیم ، ولی اگر پس از سپردن به حافظه بیادآورده و بعنوان پرسش خود درمقام پاسخجویی براییم مطلب فرق می کند و می ماند مثل مسئله ای که خود طرح کرده و در جستجوی جوابش هستیم و این گونه پرسش منظور نظر ماست .
این گونه پرسش یا آنگونه که به این می ماند ، ضمن اینکه یک کار تحقیقی است مثل تحقیقمان در باره حفظ کردن ، و مثل تحقیقی نیست که نفعی بحال ما هم ندارد ، یعنی اختصاص به دانش آموزی ندارد که در مقام پاسجخویی به پرسش ما از او افتاده ، اگر بگونه ای باشد که خود طراحش باشیم و آنرا بحافظه سپرده باشیم و نه حتی آنگونه هم که نفعی بحال ما دارد که پرسش دیگری بوده ، در این صورت از طریق مثلا چشم ، بینایی و بقول مرحوم علامه هم تجرید از حس بینایی به حافظه سپرده نشده ، و برای همین بود که پرسیدیم : از کجا آورده ایم ؟ بعبارت دیگر از کدام طرف حافظه به آن سپرده شده ؟ چراکه از طرف دل یا قلب بقول ما ، یا بقول مرحوم علامه از طرف تجرید از حس نبوده .
خب مسلما از طرف دیگرست که یادآوریست ، ولی مگر طراح مسئله یادآوریست ؟ چراکه مقصود یادآوری مسئله ای نیست که بحافظه سپرده شده که یادآورش باشیم ، که گفتیم می تواند طراح مسئله ی بحافظه سپرده شده دیگری باشد ولو اینکه نفعی هم بحال ما داشته باشد ، بلکه مطلب طرح مسئله و بحافظه سپردنش می باشد بگونه ای که خود طراحش باشیم یا خود دیگری هم که طراحش بوده نه اینکه بقول مرحوم علامه مثلا چشمش به آن افتاده باشد و در نهایت به بایگانی سپرده باشد .
...
سلام علیکم
یادآوری منابع تحقیق :
هرچند بنا بر اصل حق اظهار نظر محفوظ مشتاق اظهار نظر شما عزیزان هستم ، بلکه بنا بر توصیه ی مقام معظم رهبری منتظر نظریه پردازی شما و به سیره ی حضرت روح الله هم امیدوار که دستکم پرسشی مطرح شود مثل پرسش از حفظ کردن ، ولی از آنجا که شاید مطلب هنوز محسوس بلکه ملموس نشده باشد بنا براین حالا می خواهیم سفره حافظه را بازتر کنیم تا بقول مقام معظم رهبری سر سفره ی همه قابل لمس باشد .
یادش بخیر ! در آموزش و پرورش که تدریس می کردم ، خصوصا اواخرش که در پایه ی اول ابتدایی تدریس می کردم و همان وقتها هم کتاب علوم این پایه به علوم تجربی تغییر یافته بود و به دیدن ، شنیدن و دیگر حواس اهمیت داده شده بود ، مثلا یک روز وقتی وارد این چیه کلاس درس شدم و پس از مقدمات و آنچه که روی تخته می نوشتم برگشتم رو به دانش آموزان و خصوصا آنهایی که با آمادگی کتاب درسی را روی میز گذاشته بودند ، بلکه پیش مطالعه ای هم داشتند .
هنوز گچ دستم بود ، پیش از گام بگام شدن با کتاب این چیه کلاس درس علوم تجربی ، آنرا به این چیه کلاس نشان دادم و بعد دستم را بردم پشتم و از این چیه کلاس پرسیدم : گچی که نشان دادم چه رنگی بود ؟ پاسخ که داده شد پرسیدم : از کجا می گویید ؟
چراکه گفتیم حافظ دو سر دارد و یکی از طرفینش یادآوری آنست ، پس گستره ای از طرف دیگر هم دارد ، حالا بماند که مثلا بقول مرحوم علامه این طرف : " تجرید از حس " می باشد ؟ یا دلخواه ما ؟ که حافظه یا بایگانی بقول ایشان میان یادآوری و تجرید از حس محفوظ باشد ، ولی ما هم با ایشان همقول هستیم که شعاع حافظه از این طرف به حس منتهی می شود .
ولی مسئله در از آن طرف حافظه است که نظیر حس و بقول ایشان تجرید از حس ، شعاع این دایره از طرف یادآوری چیست ؟
چراکه مقصود فقط یادآوری محفوظ هم نیست که از یک طرف هم محقق شده باشد ، حتی یادآوری افلاطونی هم در برابر این چیه فیلسوفی یا دانش دوستی استادش سقراط در تاریخ علم پاسخی داشته که شاگردش ارسطو مطرح کرده هرچند هم که فاقد علم فاقد حس به او نسبت داده شده باشد که مقصودش هم طرح علم در برابر حس نباشد بلکه بحسب نقل در برابر مثل افلاطونی باشد .
پس ما نه تنها مشکلی با مکاتب مثلا یونانی باستان نداریم و بشرح ایضا اخلافش در غرب بعد از این هم ، بلکه قدر دان هر این چیه فیلسوفش هم هستیم که بذل توجه به طرف مقابل این چیه سوفیست یا دانشمندش داشته باشد که فقط به یک طرف : " لوح محفوظ " ما پرداخته باشد ، ولو اینکه بعد یادآوری هم حق تقدم داشته باشد .
پس مثلا مکتب صدرایی ما که جای خود دارد ، فقط من باب یادآوری عرض می کنیم که اگر می خواهیم حوزه ی کار را تا جهان خارج هم گسترش و بسط دهیم ، مثلا بقول مرحوم علامه که بعنوان مثال چشم ما هم بیفتد به جهان خارج ، آیا صرف نظر از طرف دیگر ؟ آیا پس از بازگشت یعنی پس از آنچه در آنجا دیده ایم و بقول ایشان مجرد از حس هم به بایگانی یا حافظه سپرده ایم ، و حتی با ضمیری آگاه هم دوباره رو به جهان خارج کنیم ؟ پس از طرف یادآوری نظیر اعضای حسی چه می شود ؟ حالا جهان خارج و نظیرش بماند ؟ جهان دیگر یا جهان آخر را عرض می کنم ؟
این درست که اعضای حسی ما پیداست ولی آنچه که در میان ناپیداست گویا همین عضوی از اعضای حسی است !؟ در حالیکه میدان دار جهان خارج و جهان دیگر است ! چراکه از یک طرف هم محفوظ به حس است ، یعنی مثل حافظه دو طرف دارد ، حالا از آن طرف نظیرش عقل که همه داریم بماند ، چراکه گسترده تر از گستره ی خاص دل و یادآوری ، و حس و فکر ، نظیر عضو عقل هم داریم و میان ایندو سر سفره ی همه محفوظ و جانشین منبع اصلی .
در خاتمه ضمن اینکه امیدوارم پیش از دست بکار شدن در جهان خارج و شبیه سازی آنهم بقول مقام معظم رهبری : " متناسب " با خود ، همینطور شبکه سازیش هم بتوانم این نوشته را برایتان ارسال کرده باشم ، چراکه هنوز که هنوزه اتصال خانه ی ما با شبکه و بتبع با پارسی این چیه بلاگ یک طرفه است و بازهم باید بیایم شهر و از این چیه کافی نتی این را تقدیم حضور کنم ، شما را به خدا می سپارم فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ .
ضمن التماس دعا در این ایام شهادت بی بی دو جهان ، و باتشکر از اظهار نظر و قدردانی از طرح مسئله والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته . 26 اردیبهشت 1389
. ... .
سلام علیکم
یادآوری منبع تحقیق :
گفتیم در این تحقیق ، پرسش از حفظ کردنمان را عرض می کنم ، دستها رو می شود ، حالا می خواهیم بگوییم منبع تحقیق رو می شود ، چراکه پرسشمان را نزد هرکه ببریم او برای پاسخگویی به همان رجوع می کند که ما برای پاسخجویی رجوع کرده ایم ، بقول خواجه ی شیراز حافظ قرآن : به همان جام جمی که خود داریم .
حالا فرقی نمی کند که به نوشته ای رجوع کرده باشد و حتی کتاب خدا و یا به گفته ای حتی قول معصوم ، و یا به اظهار نظر خود بپردازد یعنی برای پاسخگویی او هم پاسخجویی کند ، منتها نه از دو منبعی که ذکر شد .
خب اظهار نظر نه تنها مانعی ندارد بلکه نظریه پردازیش هم توصیه ی مقام معظم رهبریست خصوصا در علوم انسانی ، یعنی فقط اجماع نیست ، ولی نه تنها اظهار نظر هم چه کتبی و چه شفاهی آخرش به حافظه سپرده می شود بلکه بقول حضرت روح الله که در وصیت نامه ی ایشان آمده : با "ضمیری آگاه " ما نیز بفضل خدای رحمان و رحیم امیدوار به اظهار نظر در باره ی آن هستیم مثل همو که اظهار نظر کرده ، مگر اینکه اظهار نظر خاص ایشان باشد و برای ما بیگانه !؟ که در این صورت اظهار نظر یعنی چه ؟!
چراکه اگر آخر کار سر سپردن به حافظه ای باشد که از یک طرف کتبی و شفاهی وارد آن شود و گورستانی از اظهار نظرات ساخت ، آخر عاقبت ایشان هم مثل ما !
ولی اگر حافظه دو طرفه باشد خیر مانعی ندارد ، یعنی اگر از یک طرف چه کتبی و چه شفاهی به آن سپرده شود که از طرف دیگر بشود رویش اظهار نظر کرد مانعی ندارد ، هرچه دلشان می خواهد بفرمایند یعنی حق اظهار نظر شان محفوظ است .
چراکه نه تنها نگهداری می شود هر نظریه ای که داده شود بلکه با ضمیری آگاه نگاه داری هم می شود برای اینکه از یاد نرود و نگاهمان به آن باشد در نظریه پردازی ما ان شاءالله تعالی .
خب پیش از خدا حافظی امیدوارم که این نوشته را پیش از آنکه دلتان بخواهد مسئله را پیگیری کنید برایتان ارسال کرده باشم ، چراکه هنوز اتصال خانه ی ما با شبکه و بتبع اینجا یعنی پارسی این چیه بلاگ یک طرفه است و ناچارم که بازهم بروم شهر و از این چیه کافی نتی ارتباط برقرارکنم ان شاءالله .
ب ... .
سلام علیکم
امروز زیر باران که ماشاء الله چند روزه دارد می بارد یاد آن افتادم که می فرماید از آسمان آب می بارد و از آن چیزهایی بیرون می آید که روزیست برایمان .
خب بریم سر اصل مطلب که رسید به حرف زدن حتی همین علوم انسانی که داریم که گفتیم حتی نیازی نیست دست به ترکیبش هم بزنیم ، بازنگری در علوم انسانی غربی وارداتی را عرض می کنم ، و گفته شده که نیازی هم نیست که بقول برادر ازغدی هم موشک هوا کند ، کافیست و فقط کافیست که حرف از حفظ کردن انسان بزند .
یادم می آید یک روزی یک تحقیقی دادم به دانش آموزان که نتیجه ی جالبی داشت ، قضیه بود که در کتاب درسی آنهم همانطور که بعرض رسید در درسی که در زمین دیگری حرف می زد ، درس ریاضی را عرض می کنم ، یک عبارتی تکرار شده که عبارتست از : "فکر کنید و پاسخ دهید" .
خب آنهایی که مدرسه رفته اند حتی در سطح ابتدایی این را در کتاب درس ریاضی خود دیده اند ، خب این قبول که دانش آموز فکر می کند و پاسخ می دهد ، ولی همانروز که آن تحقیق را دادم وقتی به این عبارت رسیدیم در کتاب رفتم پای تخته و لحظه ای رو به دانش آموزان نگاه کردم .
کنجکاو که شدند عبارت کتاب را روی تخته نوشتم یعنی : " فکر کنید و پاسخ دهید " را ، و بعد از دانش آموزان فکر کردن را پرسیدم و وقتی سکوت حکمفرما شد ! گفتم بروند تحقیق کنند ، خصوصا از پدر و مادر ، و دیگر اعضای خانواده ی خود ، همینطور در کوچه و بازار و علی الخصوص مسجد محل .
خب رفتند و یک حرفهایی را آوردند ، بعداز این گفتم همین را در محیط مدرسه هم جمع آوری کنند .
نتیجه ی جالبی که گفتم اینجا بود که در مدرسه هم مثل بیرون از آن عده ای حرفی نداشتند ، و آنها هم که حرف داشتند حرفهایشان مثل حرفهای بیرون از مدرسه بود ، و در میان حرفها دیده می شد که یکی در مدرسه حرفی را زده که مثلا کاسب محل هم که مدرسه ی چندانی نرفته شاید اصلا مقطع ابتدایی را هم به پایان نرسانده همان حرف را زده ، البته جالب تر در این تحقیق بی حرفی اکثر پرسش شوندگان بود چه در مدرسه ! و چه در بیرون از مدرسه .
خب حالا هم چه مانعی دارد که ما هم مثل همان دانش آموزان راه بیفتیم و حرف از حفظ کردن را در جامعه جویا شویم ؟ خصوصا وقتی که در این مورد حرفی برای گفتن نداشته باشیم !؟
نه چه مانعی دارد !؟ بسم الله ، بنده مثل همان دانش آموزان همینجا عرض می کنم که آیا حرفی در مورد حفظ کردن انسان دارید ؟
حالا بماند که در این تحقیق دست آنکه این چیه کامپیوتر ساخته یا آنکه می خواهد رایانه بسازد رو می شود ! چراکه حرف از شبیه سازی انسانی زده که حفظ می کند ! ولی از همین الان می بینم به حق و یقین موشک باران علوم انسانی را !
بارانی باشید و فعلا خدا نگهدار .
سلام علیکم ، یک خواهش دارم !؟ خبر دارید که همایشی در کارست ، و بنده هم که نمی توانم افتخار حضور داشته باشم و دیداری با شما برادران عزیز و خواهران گرامی ، خب شاید بقول بعضی در اینجا : مگر می شود هم به نون شب محتاج بود و هم این چیه بلیط رفت و برگشت از اینجا به تهران را هم گرفت ؟ پس اگر بیایم پرسشم از آقای رییس جمهورشان می رود زیر سئوال ! که فرموده اند : "در ایران فقیر نان شب نداریم " ، خب منم که این را نمی خواهم !؟ که دستم رو بشود ! پس چه بکنم ؟
از شما در خواست می کنم که این آخرین نوشته ام را در آنجا به مسابقه بگذارید !؟ ممنون می شوم از برادر و خواهری که این کار را برایم بکند ، پیشاپیش بابتش تشکر
----------------------------------
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389
سلام علیکم ، سلامی از این چیه گیم نت ! آخه از دیروز اتصال خانه ی ما با شبکه و بتبع با پارسی این چیه بلاک یک طرفه شده برای همین گفتم خدمت برسم که نگران نباشید ! چراکه فکر نمی کنم تا کاری پیدا بشه و سرکار بریم بشود ارتباط را دو طرفه کرد و خدمت رسیدالبته اگر بتوانم گهگاهی شاید بیایم شهر و این چیه کافی نت تا عرض ادب و سلامی داشته باشم ، خب تا اطلاع ثانوی فعلا خدا نگهدار