جنبش تبیین پایانی :
سلام علیکم .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... .
الحمد لله که در این ماه فرصت داد تا دست بقلم بشم وبنویسم ، البته با رایانه یا لب تاب یکی دیگه که امروز باهاش کار نداشت .
خب حالا چی بنویسم ؟ فعلا همینقد بگم که خونده شده رو ، مثل هر نویسنده ! مگه اینکه گفته بشه غیر اینه :
... ، ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ ، ... .
که اختصاص به گذشته و حال و آیندده هم نداره ، که مثلا حالا که دنیا الکترنیکی شده یا داره میشه مثل این :
ج.ا
کافیه که مثلا یه کامپیوتر یا مثلا یه گوشی داشته باشی که بتونی بنویسی و حتی در کمتر از یه چشم برهم زدنم بفرستی ، البته اگه بقول مقام معظم رهبری این :
ج.ا
کلیدش دست یکی دیگه نباشه ، حالا قانون گذارش در این :
ج.ا
هم بمونه ! که مثل اصلاح قیمت ، بودجه ، یا تنظیم بازار ووو اصلاحیه یا نظم و ترتیبی براش نذاره ! خصوصا به اسم دین ! و رعایت نکردنش مانند مثلا زمان شاهنشاهی و حتی آخرین شاهشم نباشه ! آخه مثلا مخلّ امنیت الان که مخل امنیت شاه بحساب نمیاد ! الان مثلا مفسد فی الارض و اونم با بار دینی اونه ! حالا کدوم ارض یا زمین !؟ آیا مانند مثلا کنار دریا ، رودخانه ها ، یا تملک شده در بعد انقلاب و انقلاب دینی و اونم اسلامی !
کدوم زمین !؟ که حالا ! هم بشه توش :"مجوز" نوشتن گرفت !؟ چه رسه به مثلا در چهاردهه ی گذشته ! آیا مثلا تو املاک بنیاد مستضعفین !؟ بعد :"انقلاب مستضعفین" !؟ یا ... !؟ حالا گیریمم که قلمی برا نوشتن داشته باشه و اونم نه گرون گرونش ! مستضعف قلمش کجا بود !؟ بنیاد ... یا ... ؟! که بنویسه !؟
چیرو ؟ خب خوندشو ! مگه اینکه وقتی گفته شده مثلا :
در نخستین بار که چشم ما به اندام جهان افتاد و مثلا یه سیاهی دیدیم ، ... .
این :"ما" شامل مستضعف ونه تنها چشمدارشم نشه ! بلکه خواندنیم نداشته باشه از مثلا :"جهان خارج" .
دیشب پریشب بود که تلویزیون داشت (درخارج!) سریال پایتخت رو باز پخش می کرد ، یکی (درخارج!) گفت : بریم خارج ! یه چیزی پرسیدم که وقتی قسمت اخیر سریال نیسان آبی رو می دیدیم ، با تموم دیدنی های ترکیه که نشون میداد ، نگفت : بریم ترکیه؟
آخه پرسیدم : از کجا ؟! و وقتی یکی دیگه هم (درخارج!) پاسخ داد :"از مرز" باز پرسیدم : مرز کجا با خارج !؟
البته این پرسش و پاسخها به (خارج) ما نمی اومد ! و من متوجه بودم که بریم خارج و مثلا ترکیه ، حتی مثل آرزوی رفتن به مثلا عراق ، نجف ، کربلا ، کاظمین و سامراشم نبود ! که خدا بازم قسمتمون بکنه ان شاءالله !
ولی پاسخای من جدّی بود ! خصوصا برا مستضعف جهان داخل ! اونم تو این ماه و نیمه ی دومشم ! اونم با رخداد تولد مولود کعبه ، که جهان خارجی نداره ! البته نه با تعلیمات مدنی جامعه ی مدنی غربی رایج در این :
ج.ا
هم ، در نیمه نخستش ! نیمه نخست این ماه ! که فرصتی دست نداد تا در نیمه اش وفات حضرت زینب سلام الله علیها رو تسلیت عرض کنم ، که گویا بقولی کربلا در کربلا می ماند ، اگر زینب نبود ، یعنی :"استمراری" نداشت !
خب ! بقولی رفتم وبرگشتم ، آخه یکی در خارج ، یعنی خونه گفت : میای نماز بخونیم ؟ نماز ظهر ، ظهر امروزو می گفت ، خب بقول شهید رجایی نگفتم کاردارم ، نگفتمم : از کجا بیام !
چی رو میگفتم ؟ آیا امامت آقا امام علی ثانی علیه السلام ، ولو اینکه گفته نشود در خانه ی خدا بدنیا اومده ، "استمرار" امامت آقا امام حسین علیه السلامه !؟ و امامت در حسین می موند اگر علی بن حسین نبود !؟ خب با این حساب در حسن هم می موند اکه حسین نبود ، و در علی هم می موند اگه حسن نبود ! و بشرح ایضا در حسن ثانی هم می مونه اگه صاحب زمان نباشه !
خب ! درستکه صاحابش گفته امروز کار نداره ، ولی اگه لب تابشو بخواد چی !؟ خب ! تا فرصت دارم برگردم !
... ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ ، ... .
گام دوم ؟ یا استمرار گام اول :
اینکه گفته شده (پ) : برا بار دوم که چشم ما به جهان خارج افتاد و مثلا یه سفیدی دیدم ، ... .
حالا بمونه که این در استمرار گام نخسته ؟ یا خواندنی دیگه از جهان خارجه ، ولی ! خواندن نخست به کجا ختم شد ؟
البته نه در جهان خارج و مثلا خاصه ای از اندام جهان خارج ، و حتی بقولی :"نانو" ترشم ! بلکه ، در جهانی دیگر! که از اونجا عضو حسی ، مثلا بینایی افتاده بود به جهانی دیگر! یعنی جهان خارج !؟
البته گفته شده : ختم شده به :"بایگانی" ! و گویا بدون :"فوت"یم ! گام دوم برداشته شده ، حالا نر و ماده ی متوفّیم بمونه !
ولی ، صرف نظر از اینکه گفته شده چشم بعنوان مثاله ، آیا مثلا :"سیاهی" به بایگانی ختم شده !؟ یا دیده شده ای بنام سیاهی !؟
حالا چشم دیده هم بمونه ! که از دیده به جهان خارج افتاده باشه ! در نخستین بار! چه رسه به بار دوم که پایانه اش "بایگانی" بوده باشه ! نه حتی بینایی ! که خواننده اش باشه ! با پیامی که از جهان خارج آورده ! که پایانه پیام جهان خارجه ! که پیامش این بوده باشه که اندامی داره که عبارت باشه هم از :"یه سیاهی" و نه : سیاهی !
خب بقولی اگه و فقط اگه یه ! حسّم پیامی ازجهان خارج داشته باشه ، آنگاه خواننده ای داره ! حالا نویسنده اش بمونه در : بایگانی !
خب ! نویسنده ی گام دوم بمونه برا فرصت دیگه انشاءالله ، تلویزیون داره خبرای جنگ اکران رو میده ، برم گوش بدم در خارج !
ناگفته نمونه که اگه فرصت نشد ، پیشاپیش روز عید مبعث ، بعثت خاتم الانبیاء (آدم ، نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی بن مریم) صل الله علیه و اله و سلم رو تبریک میگم .
-----------------------------
پاورقی :
پس از : در نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد و مثلا یه سیاهی دیدیم ، ... .
و به :"بایگانی"م سپرده شد .
گام دوم دورهمی ماندگار من :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ... .
سلام علیکم .
یا مقلب القلوب و ال ... .
اول پیشاپیش آخرین جمعه (الف)ی سالو تبریک بگم وبعد هم پیشاپیش سال نو (چ) رو ، همچنین سوم شعبان سالروز تولد آقا امام حسین علیه السلام رو .
اما بعد !
گام دوم دورهمی علمی :
گفتم که مراجعه کرده بودم به بایگانی برای یادآوری حرفی از استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوب ایشون ، که در بایگانی چشم افتاد به نام کتابی ، که از کتب آموزشی آموزش و پرورش بود ، ودر این کتاب پرسشی مطرح شده بود .
و پرسیدم این پرسش برا کی مطرح شده ؟ حالا برا چی مطرح شده اش بمونه !
پاسخم برای این پرسشم این بود که از دانش آموز پرسیده شده .
خب ، علاوه بر چشم دانش دانش آموز که به این پرسش افتاده شده ، یا پیش چشمش گذاشته شده ، و حس بینایی او که دیده ، و دلشم خواسته باشه که ببینه ! خب چیکارش کرده !؟ دیده شده رو میگم !؟ حالا دوست داشتنیش یا ... ! بمونه !
که نه تنها در دانشگاه دبیرستان و دبستانش ، بلکه آیا در حوزه ی مدارس علمیه هم کاری صورت گرفته شده که طلبه یا دانش آموزش چی چی داره و چیکار کرده تا اینجای کار !؟ که پرسش مطرح شده بایگانی یا نگهداری شده !؟
خب ! در گام دوم چی ؟! آخه پاسخ پرسش بعد یادآوری اونه که بایگانی شده ! البته اگه استاد ، چه دانشگاهی و چه حوزویش بخود که دانش آموزش یا طلبش پاسخ مسئله رو بدونه !
مثل خودش ! که می دونه ! استاد رو میگم ، چه دانشگاهی و چه حوزویش !
مثل همونکه در پرسش اون کتاب درسی اومده : کدامیک از این ! سه (عقل ، دانش و تجربه) مهمترن در زندگی .
یا کدومیک از این ! دو !؟
یا ! نه این ! دیگه کدوم مدوم نداره ! پرسشم نداره ! آخه یه حرفه ! مثل همونی که :"بایگانی" شده ! البته نه به :"سبک" علوم و :
متدولوژی علوم !
علومی که :"بر بنیان" اونا ! نه اون ! مسلط بر زندگی دانش آموز و طلبه هم شده اید استاد ! در حالیکه زندگی علمی دو طرفه هست ! نه یه طرفه ! و بقول طلبه ها از باب تفاعله مثل :
تَوَاصَوْا
حتی پیامبرم که از طرف خدا مبعوث شده یه شنونده و یاد آورنده حرفشو داره !
تا فرصتی دیگه فعلا خدا نگهدار!
---------------------------------
زیرنویس :
الف :
امروز با حاج خانوم رفتیم بیرون برا خرید ، صرف نظر از خبر دیشب تلویزیون ، که جایی ندیدیم میوه ای توزیع بشه ، فاز چهار شهرمون که تا بحال سابقه نداشته ، بلکه نه تنها تو شهرمون ، بلکه تو شهر اسکو هم که نزدیکتر از شهرمون به فاز ماست ! هم خبری نبود ، یه چیز جالبم دیدیم ! یکی از مرغ (ب) فروشیای اسکو که مرغ داشت و الباقی درشون تخته بود ! یه صفی داشت بیا و ببین ! خودشم تو یه فلکه ی کوچیک ! و خدا رو شکر ! که گویا تو صفیا ماشیندار نبودن ! آخه خیابونای منتهی به او فلکه هم همچین گنجایش پارک کردن ندارن !
حالا بمونه که اهالی شهر اسکو ، شایدم شهر ما ! و شهر خسرو شاه که بهم چسبیده هستن ، از کجا خبر دار بشن که بیان اونجا ! مرغ بگیرن !؟ آیا مثلا شهرداری و :"شورای شهر"ش اطلاعیه بده !؟ یا مثلا فرمانداریش !؟ و یا ... !؟ بقول جامعه ی مدنی غربی !؟ یا بقول جامعه ی مدنی دینی ! مثل مسجد جماعت محل !؟ و جمعه ی شهر !؟
خب بله ! کرونا هست ! ولی مساجد جماعت و جمعه که کارشون فقط نماز جماعت و جمعه نیست ! یا بقول سند چشم انداز که یکی از نهاد های مدنی و خودشم طبق آموزه های غربی نیست !
و بمونه هم که اقامه ی نماز یعنی چی !؟ و نماز جماعت و جمعه ، یا جمعه و جماعت ! یعنی چی !؟ آیا آخرین توصیه ی آخرین پیام آور خدا !؟ و بعد ایمان به غیب !؟ و شهادت به خدا ، رسولش و حجتش (پ) :
حی علی الصلوة !؟ و ... !؟
و بمونه که تو نماز بعد : ... ، مالک یوم الدین :
ایاک نعبد و ... .
ب :
حالا چرا مرغ !؟ آیا به خروسم گفته بشه مرغ !؟
پ :
ازآقا امیرالمومنین (ت) علیه السلام که پرسیده شد چرا خدا یکیه ؟ در پاسخ گفت : اگه خدای دیگه ای هم بود پیامبر می فرستاد !
مفهموم این پاسخ اینه که حرف پیامبر اینه :
اشهد ان لا اله الا الله
و :
اشهد ان محمد رسول الله
حرف امامه ، و :
اشهد ان علیا ولی الله
حرف شیعه یا پیرو امامه . (ث)
ت :
ان شاء الله در ماه مبارک و میهمانی خدا بیشتر میگم ، فعلا همینقد گفته باشم که مومنه که میگه :
اشهد ان علیا ولی الله
ث :
اونی که بگه :"اشهد ان علیا ولی الله" نداریم (ج) ، یا ادعای ولایت داره ! یعنی خودشو مخاطب حرف پیامبر می دونه ! و یا برا حرف پیامبر مخاطبی قائل نیست ! و مبعث یعنی خدا پیامبرشو رو برا هیشکی نفرستاده ! حتی برا خود پیامبرشم !
وعلی ای حالا :"نماز"ی نداره ! حتی در فرادی ! آخه در گام دوم :
ایاک نعبد و ... نستعین ، اهدنا ... .
گفته میشه ! نه : اعبد و ... .
حالا امام جمع یا مجموعه ی من :"نعبد و ..." کیه !؟ بمونه ! که بقول پیامبر صل الله علیه و اله وسلم که :
هرکی امام زمانشو نشناسه و از دنیا بره ، به دین جاهلیت مرده
شامل امام مجموعه ی منم میشه .
ج :
بعنوان مثال مراجعه شود به حرف این امام ! جمعه .
چ :
خب زمستون داره میره و :"به تعبیر معروف" روسیاهیش می مونه به فشار حداکثری خارجی و کم انصافی داخلی ! خب از سرمایه داری صهیونیست جهانی و آمریکاش و نوچه های غربی ، شرقی و خاورمیانه ای اون جز این انتظار نمیره ! ولی ... !
خودشم بنام علمی ! و بر بنیان دانش ! خودشم :"گام دوم"ش !
به :"امید" بهار علمی ! و خودشم "گام دوم"ش ! ان شاءالله تعالی .
پایان گام ب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (الف) ، ... .
سلام علیکم
اول جونم برات بگه که بعد اون جوونی که گفتم ، و چند روزی پیشم کار کرد ، دیروزم یکی دیگه ، بازم زیر چهل سال ، اومد و گفت هفته ی آینده بیکارم و قسط دارم و ... ، بیام پیشت کارکنم !؟
می شناسیش ! برادر از تو بزرگترته ! و نپرسیدم چرا بیکاری !؟
خب منم از خدا خواسته ! علاوه بر دست بالای نما و تنهایی مصالح بردن اون بالا ! شکر خدا چند تا کار نوبت گرفتن ، حالا بمونه که چند تاشم رد کردم و قولی بهشون ندادم ! گفتم بیاد که علاوه بر راحتتر بودنم اون دست بالا ، زود این کارو تموم کنم و برم سراغ بعدی که یه وقت نپرن ! و از دست برن !
خصوصا که برادرت ، مثل اون بنده خدا نیست ! نه تنه اوستاکاره ، شایدم بهتر از من ، نیازی به آموزش منم نداره تو وردستی ، بعلاوه میبره ، فارسی بر می کنه و کافیه بهش بگم فِ ، بلکه نگفته می بینه چی می خوام بهم میرسونه و ... .
گفتم از فردا بیا و آخر وقتم ، عرقت خشک نشده مزد کارگر به قیمت روزم میدم ان شاءالله .
در ثانی ، بعد یه هفته هم اگر برنگرده کارخونه ، مثل قبلی ، فبها ! کمافی سابق باهم کار می کنیم و نصف نصف ، آخه گویا بقول وکیل مدافع فیلم :"تسویه حساب" اینجوری که پیش میره ، گویا امسال در تقدیرمون بیکاری نیست ! شکر خدا .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی (ت) ... .
خب ، بازم بحثمون بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله !
فعلا برا فتح باب بگم که :"پایان گام" رو میشه :"آغاز گام"م گفت ! البته آغاز گام بعدی !
خب وقتی گامی اول و آخر داشته باشه و گامم عبارت از فقط برداشتن یه گام نباشه ! و گامیم بعد اون بخواد برداشته بشه ، پایانش یعنی آغاز بعدیش دیگه !
حالا بلافاصله و یا بعبارت دیگه بعد تعطیلی !؟ بمونه ! بعبارت دیگه همون که ایندو تحت اون گامن !؟ بمونه !
دیگه اینکه ! گام دوم یعنی آیا گام آخر !؟ و گام پایانی !؟ یا مثل اولی ، دومیم گامی دیگس !؟ و مثل اولی که یکی از دو گامه ، دومی چی !؟ از چند !؟ و مثلا از بقولی :"إن" گام !؟ یا از مثلا :"ده" !؟ ، :"صد" و دیگر ده دهی بحساب !؟ یا بقول ریاضیات جدید دو دویی !؟
و ... !؟ بمونه .
شب بخیر ، جمعه شب یا شب اول هفته !
---------------------------------------
زیرنویس :
الف :
قبلا به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفتم ، که ایشون شهادت در مثلا تشهد نماز رو مثل شهادت در دادگاه و پیش قاضی و مانند اینا نمی دونن ، که یه چیزی نیاز به گواهی یکی داشته باشه ، و با شهادت بر یگانگی خدا ، خدا یکی باشه ! بلکه نظر ایشون اینه که شهادت بر یگانگی خدا ، یعنی شهادت دهنده اینو درک یا دریافت کرده که خدا یکیه .
اینو برا این گفتم که بگم هدایت خدا هم همینطوره ، وقتی گفته میشه :
... ، اهْدِنَا ... .
حالا ربطشم میگم ، در ارتباط با بحث ، ان شاءالله ، فعلا برا خالی نبودن عریضه همینقد بگم که در گام هدایتم ، هدایت خدا ، هدایتی نیست که پایان داشته باشه ! بعبارت دیگه اول و آخری داشته باشه !
بعبارت دیگه مثل گامهایی باشه که :"الخوارزمی" یا :"الگوریتمی" داشته باشه که یه اول داشته باشه و یه آخر ! حالا بمونه که ایندو هم یه گامی داشته باشن مثل همون که در منطق جدید گفته شده (ب) :
اگر و فقط اگر دو :"گام" برداریم ! آنگاه "گام"ی برداشیم که این دو گام تحت اون برداشته شده ! (پ)
ب :
البته اگه :"تئوری مجموعه ها" جزو منطق جدید بحساب بیاد ! آخه قبلا به نقل از کتاب :"منطق ریاضی" آقای بروجردیان ، که ناشرش :"جهاد دانشگاهی"ه ! گفتم که در اونجا گفته شده که باب معرفت منطق قدیم رو جزو منطق بحساب نمیارن و منطق ریاضی رو در مقابل باب حجّت مطرح می کنن ، در حالیکه منطق ریاضی فقط :"جبر گزاره ها" ی ژرژ بول نیست ! بلکه مثل باب معرفت منطق قدیم ، "تئوری مجموعه ها" ژرژ کانتورم داره ! خودشم مثل منطق قدیم در گام اول !
و بعد مثل :"باب تصدیق" گام دوم رو برمی دارن ! و حالا بمونه که در تعریف یا شناختی که از :"مجموعه" ارائه داده میشه !چی چیا میگن ! و آیا بقول منطق قدیم :"حدّ تام"ی ارائه داده میشه !؟ یا در این منطقم ، نه تنها پایانی نداره گام اولشون ! بلکه از همون اول بسم الله میگن :
مجموعه جامع نداریم !
بلکه :
مجموعه ی تهی داریم !
حالا بمونه این حرفا ، چه قدیم و چه جدید و :"فازی" شم ! کجا و اونی که در نهج البلاغه ، در خطبه ی اول اومده و گفتم که گفته شده :
اول الدین معرفته ، ... .
و بعدشم گفته شده :
... ، و کمال معرفته ... .
نه :
گام دوم !
چه رسه به مثلا :
گام مثبت
ی که گفته شده ! و دومیم داره بنام :
گام منفی !
بلکه بقول منطق جدید :
اولیم داره بنام :"گام منفی" !
خودشم :"دیجیتال" ! یعنی گام دومی نداره ! و استمرار داره گام اولی که برداشته شده ! خب لابد اینم در جهت :
کمال
ش دیگه !
پ :
البته تعبیر از من بود و تعبیر در اونجا اینه :
اگر و فقط اگر دو مجموعه داشته باشم ، آنگاه مجموعه ای داریم که آندو مجموعه زیر مجموعه اینن .
ت :
این عبارت ، یعنی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ... .
یا بقولی :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی ... .
رو پیش از این در آغاز سوره ی :"انعام" داشتم ، بعد اینم که در آغاز سوره ی :"سبأ" ست ، در یه سوره ی دیگه اومده ، در همون سوره ای که نقله سر بریده ی آقا اباعبدالله علیه السلام از اون سوره در بالای نیزه خونده !
ان شاء الله به اون که رسیدم بیشتر میگم ، فعلا همینقد گفتم که برای :"به تعبیر معروف" خالی نبودن عریضه گفته باشم ! که امیدوارم کار به کج و :"معوج" ی نکشه ! که راست کردنش نیاز به از اول شروع کردن باشه !
خلاصه اینکه رفت تو :"غار" ! یا "به تعبیر معروف" فضای مجازی ! البته اون :"فضای مجازی" که بریده از تنم حرف می زنه ! حتی بدون تکون خوردن لب ! که لب خوانیم بشه کردش ! حتی به تعبیر معروف :"پلیس فتا" هم !
اصلا این "فضای مجازی" فلسفه ی وجودیش چیه !؟ اگه گفته نشده همش ، یکیش چیه !؟ خب همینه که مثلا لب خونی بشه دیگه ! حالا بمونه خوندنش ! که خوندن با کدوم فضای مجازی !؟ مثلا :"صفریک"ش !؟ یا قدیمش !؟ یا :"فازی" ش !؟ و یا :"علوم تجربی" ش و :"انسانی" ش و ... !؟ و :
... لَهُ ... !؟ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... .
گام سوم :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم(لقمان/1) ... (لقمان/12) وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ (الف) بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان/13) ... .
سلام علیکم و تبریک (ب) .
... (پ) اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ (العلق/3) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(العلق/4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ(العلق/5) ... .
گام آموزش :
جونم برات بگه که ، هرچند قراردادی نبستم برا کاری که پیدا شد و از بیست و سوم ماه مبارک و تعطیلی هم نداشتم و از صبح :"سرساعت " میرفتم و تا افطار مشغول بودم ، خب قراردادیم در میون نبود که جمعه رو هم تعطیل نکنم !
جات خالی ! تنهایی هم کار کردن برا خودش عالمی داره ! خودشم طبقه ی دوم ! که بالابرم خراب باشه ! و ماسه ، سیمان ، آب سطل سطل و کاشی و سنگم با دست ببری بالا !
خب حالا قدر ! شما رو درک می کنم و یا درمیابم که برام مصالح رو میاوردین دم دستم و مثلا می گفتم ده پونزده متر کار کردم ! البته من می گفتم کار کردیم !
الان از صبح تا غروب میانگین شش متری کار می کنم ! خدا بده برکت و شکر !
اینا رو که گفتم یه وقت تو کارت تاثیر نذاره ها ! سفت و محکم به کارت بچسب ! کار ما ! کار من رو میگم حساب کتاب نداره ! پیدا بشه ! فصلی نباشه ! دستمزدش مشخص باشه ! ووو کجا !؟ کاری که رفتی سرش کجا ! خیالت راحته که سر برج چی دستتو میگیره !
منم اگه سن و سال تو رو داشتم میرفتم :"کاریابی" و این شغلمو عوض می کردم ! مگه اینکه میرفتم زیر :"بلیط" مثلا :"قرارگاه" ها ، :"بنیاد" ها ، ووو هایی که وقتیم که زلزله ، سیل ووو میادم کارشون :"رونق" نگیره ! ولی :"کسات" نمیشه !
ولی اونا که دنبال پیر مردی مثل منی نیستن که نزدیک به هفتاد سالشه ! نه اینکه دنبال :"جوان" ی مثل تو و مثلا :"زیر چهل" سالشم هستن ! نه ! دنبال هر "جوان"یم نیستن !
خودشم برا :"آموزش" دادنش ! حتی "آموزش"یم مشابه خارجیش ! مثل همون جهانیش ! سند 2030 رو میگم دیگه ! پس چی !؟ دینی یا اسلامیشو !؟
خلاصه اینکه بنده خدا ! حتی آموزش :"بنده زاده" ها با آموزش :"آقا زاده" ها هم فرق داره !
آموزش گام :
... مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ(الفاتحة/4) إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ(الفاتحة/5) ... . (ت)
خب ! برا اینکه :"گام" آموزش با "گام" آموزش دهنده فرق داره ! گام آموزش دهنده :"گام" آخرشه ! "گام" بعدی رو آموزش گیرنده برمی داره !
خب ! وقتی که به این که گفتم فکر (ث) کردی و :
پرسش
ی برات پیش اومد ، بپرس ! هرچند که ماه رمضانم نیست !
------------------------------------
زیرنویس :
الف :
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس السوال !
پرسشی که مطرحه اینه که :"شرک" گام چندمه !؟
حالا "شرک" به چی !؟ بمونه ، یعنی شرک من به چی !؟ حالا میگیم :
من به من !
خب :"شرک" من به منم که گفته بشه حرف از :"من" سومه ! یعنی این "من" :
من سومه !
یعنی پس از :"من" و "من"ی هست که نسبت به اون من ، یا اون به من ! مشرکه ، یعنی این سومین منی میشه که اون دوتا ، یعنی من و من رو :"یکی" نکرده ! حالا چه اولی رو با دومی ، و چه دومی رو با اولی !
بعبارت دیگه چه به اولی :"ظلم" کرده باشه ، و چه به دومی !؟ که :"مظلوم" واقع شده باشه ! توسط :"سومی" !
البته شاید گفته بشه توسط یکی از آندو :"من" ! که خودشو با اون "یکی" دیگه یکی نگرفته ! که بازم فرقی نمیکنه ! مقصود "ظلم"یه که یکی به یکی دیگه بکنه ! خودشم به خودش !
خب منی که به خودم ظلم کنم ! :"به تعبیر معروف" :
با دیگران چه ها کنم !؟
ب :
اللهم انی اسئلک ... .
خب ، ماه :"الهم انی اسئلک ... " رفت و نخستین ! ماه سال نو ! با تقدیرات یکساله اش اومد و در اولین جمعه ی اون هستیم و تبریک !
حالا اگه نخستین :"سال نو"ی باشه برامون ! بازم میشه سال :"سوم!" ! البته اگه ماه رمضانی که در سال قبلی داشته باشیم که مهمونی رفته باشیم ! که اجازه داده شده هرچی می خوایم سوال کنیم !
حالا بمونه که چه پاسخی داده شده به پرسشی که داشتیم ! برای "سال نو"ی که وارد اون شدیم و در اولین جمعه ! بلکه بازم سومین ! جمعه ی اون هستیم !
پ :
پس از گام :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ(العلق/1) ... .
و :
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ(العلق/2) ... .
ت :
البته اگه آنچه که از :"ماانزل الله" در دسته ، این نباشه :
... مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ(الفاتحة/3) إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ(الفاتحة/4) ... !
ث :
پیدایش پرسش :
مثلا بقول استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، یعنی بعد یادآوری اینکه گفتم ، که بقول استادشهید یادآوریت :
زاینده
باشه ، حالا زاینده ی چی !؟ رو استاد چی فرمودن !؟ بمونه ، ولی اسم یا نامشو ، یعنی یادآوری :"زاینده" رو ، گذاشتن :
فکر
یا بقول خودمون اندیشه .
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ ؟ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
با عرض ادب و سلام مجدد :
یادداشت اطّلاعات :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیمَانَ وَأَلْقَینَا عَلَى کُرْسِیهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
امروز (الف) روز :"دوم" ه ، مثل :"دهه" ی دوم و :"صده" ووو ، یعنی یه روز رو پشت سر گذاشتیم ، و میریم که "دهه" ی اونم پشت سر بذاریم ، با پشت سر گذاشتن امروز ! که گفتم روز :
دوم
ه ، مگه اینکه مثلا روز رو نصف و نیمه کرده باشیم و مقصود از :"دو" این باشه ! وگرنه تنها "دو" رو در :
فراحنا
ی دهه ای خواهیم داشت ، بلکه :
یک
دو رو هم همینطور ! تا اینکه :
ده بشه ! و باز :
بیست
شم مثل :
دو
حالا این قصّه بقولی :"حدّ یقف" داره !؟ و در انتها !؟ یا در آغاز داستان !؟ یا بعبارت دیگه در :"دو" و ... !؟ یا در :"یک" و ... !؟ بمونه ! شایدم در :"فراخنا" ی این دو ! یعنی :
یک و دو !
نه اینکه :"یک دو" ! حتی ! چه رسه به مثلا :"یکدو" ! بلکه : (پ)
اشاره :
... (البقرة/254) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِی الْعَظِیمُ(البقرة/255) ... .
خب ، ن تنها روز :"پیشواز" رو پشت سر گذاشتیم ، نه تنها بدون :
پیاز
م ، چه رسه به مثلا :"گوشت" ، :"ماکارونی" و ...
و رسیدیم به مهمونی ، حتی بدون :
پراید
م ، بلکه روز اولشم که مهمونی داد یکی ، تا نپرسیدیم دست به سفره ی :
2030
ش نبردیم !
البته نه اینکه بقول مثلا حافظ :
پرسشی دارم ز دانشمند ...
بلکه مسئله :
کلمه
بود ، که گویا :"دو" کلمه شده بود ! و مثلا :
نخوربخور
و بر فرضم که مثل روز "پیشواز" نباشه و باشه :
نخوریمبخوریم
و فاصله ای داده نشده باشه که بقولی :
فهرست
ی داشت از نخوریم ! مثل :"فهرست دوم" ی که گویا شامل فقط مثلا : تجربی ، ریاضی فیزیک ، هنر و زبان می شد و :
سند
نخوردنیم داشت ! ولو یه قلم ! مثلا : انسانیش !
حالا بمونه که همین یه قلمشم شامل :"کلمه" ی :
حوزه
هم میشه !؟ یا نه !؟ :"سند" کاری به "حوزه" نداره و مخاطبش ، فقطم :"آموزش و پرورش" ! فعلا ! و اگرم چشم اندازی به :"آموزش عالی" داشته باشه ! خب خود بخود خروجی "آموزش و پرورش" دانشگاهه دیگه ! مگه اینکه حوزه هم برا جذب طلبه شرط مثلا دیپلم دبیرستانی ، یا مدرک متوسطه و یا ابتدایی آموزش و پرورش رو گذاشته باشه !
خب ! این فرق میکنه و اونوقت حوزه هم مثل دانشگاه براش مسئله میشه ، سند رو میگم .
خب ! آیا اونم با :
نخوربخور !؟
طلبه هاش !؟ مثل دانشگاه !؟ مگه اینکه تو مهمونی از حوزه دعوت بعمل نیومده باشه ! که فرمان صادره ، برا اونم باشه !
حالا ما ! بمونیم ! که تو مهمونیا ، نه تنها دانشگاهی ، بلکه حوزوی ، رسمی و غیررسمیش ، دعوت نمیشیم !
منجمله مثلا همون :"دانشگاه" سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا
خب تو این گرونی و اوضاع و احوال اقتصادی ، انتظارم نداریم ! خرج خودشونو که در بیارن :
هنر
ه ! خودش ! فقط خدا کنه که بابت این نباشه که :
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا !
خصوصا از طرف دعوت کننده به مهمونی همگانی ! وگرنه ما که :
مقر
به این هستیم که چیزی برا مطرح کردن تو مهمونی نداریم ! که قابل دونسته بشیم ! جز یه حرف ، یه کلمه ! که اونم خدا دادیه ! حتی در برداشتن :
گام دوم
شم ! ان شاءالله تعالی .
----------------------------------
زیرنویس :
الف :
که کامپیوتر (ب) روشن کردم ، یعنی کلید برقش زدم ، یعنی کلیدی رو که وقتی کارم باهش تموم میشه می زنم که تو برق نباشه ، اونو زدم که به برق وصل بشه ، بعدم کلید مانیتور یا نمایشگرشو زدم ، همونطور ، رفتم سراغ اونی که ، تا اطلاعاتشو بالا بیاره و ... ، یا بقولی داده هایی رو که بهش داده شده ، خب تحت یه :
کلمه
دیگه ! خب بله به زبون خودش ! که گفته میشه :
صفریک
ه ، هنوزم ! حالا بمونه که :"هنوزم" به زبون ما ! در این :"ج.ا" نیست ! به زبون "بومی"ش ! و کاربرش در این "ج.ا" علاوه بر زبون اون ! نیاز به یادگیری ، یادداشت و یادآوری زبون ، حالا اول !؟ یا دوم !؟ اون داره !؟ تا بتونه باهش کار ! کنه ! حالا چیکار !؟ خب مثلا همون کاری که به نقل از آثار بدون استثناء خوب استاد شهید مرتضی مطهری گفتم ، که :"یادآوری" :
زاینده
داره ، و اسم یا نامش :
فکر
یا اندیشه هست !
ب :
یا بقولی :"بومی" ش :
رایانه
پ :
مثل همون که تکیه زده بر صندلی مثلا :"نماینده" گیِ حتی نایب امام زمان در حتی :"روزنامه" ی موسسه ای هم ! چه رسه به صاحب کرسی در مثلا :"دانشگاه" ی بنام سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا ! خودشم با عنوان یا درجه ی :
نماینده
ی نایب الامام ! حتی در مثلا برنامه ی :"گفتگوی خبری" شبکه از سیمای اونم ! اون "دانشگاه" !
خب :"به تعبیر معروف" که : هرکه بامش کم برفش کمتر ! م باشه ! باز به :"قدر" یا اندازه ی مثلا :"بیشه" اش که چشمش بیداره !
حالا بمونه که ملای رومی میگه :
... ، شیخ شیر است و فکر ها بیشه اش !
که بقول استاد شهید :"یادآوری زاینده" هم :"شیخ" داشته باشه و "شیخ"م اسم یا نام داشته باشه ! شیخ اندیشه رو میگم !؟ یا بقولی :"پدر" شو ! مثلا "پدر" :
صفریک !
پدر :"نه" نه ها ! اونکه اسمش :"ابلیس" ه ! مگه اینکه حرف این باشه که مقصود از :"صفریک" یه :
کلمه
و اونم :"کلمه" ی :
نه
هست ! و در مقابل مثلا "کلمه" :
آری
و خودشم نه :
آری نه !
بلکه :
نه آری !
خب ! علی ای حال ! اونوقت ! تازه پرسشیم مطرح نباشه ! از مثلا :
کلمه ی جامع !؟
ایندو ، متقابلین مثلا ، چراکه مثلا در علم یا دانش ریاضی فیزیک ! خودشم فیلسوفاش ، خودشم شهیراش ! به :"ثبت" رسوندن که :
مجموعه ی جامع نداریم !
خودشم به زبون :"بومی" ! نه :"زبان" شیرین ریاضی فیزیکش ! نه "زبان" دومم ! بلکه بقولی زبان :
اصلی !
که گویا :"هنوزم" مزّش زیر زبون مونده ! زیر :"حسّ دوم!"م نه ! زیر حسّ :
اصلی !
که مثلا بقول مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون :
پیموده
شده ! منتها نه حتی بعنوان :
مادر
حس ! بلکه :
پدر
شم ! نه ! خب در علم یا دانش شیرین ریاضی فیزیک ! :"کرسی" دارانش اینم به "ثبت" رسوندن که :
پدر
م نداریم ! در نه فقط :
یادگیری اطلاعات !
بلکه در :
اطلاعات یادگیری
م ! چه رسه به :
یادداشت
ی ازش ! تا در نهایت نوبتم برسه به :
یادآوری
ش و حالا بقول استاد شهید :"زاینده"شم بمونه و "کرسی" اندیشه هم ! تا :
... فکر ها بیشه اش !
ولو :"دو" فکر و حتی :"صفریک"ش ! چه رسه به :
صفر و یک
ش ! برا :
یادداشت
ش ! و ...
خودشم نه تنها مثلا : تجربی ، هنر و زبان دانشگاهی ، بلکه انسانیم پا :"منبر"ی حاج آقای ریاضی فیزیک دان و خودشم مستثنی ! از فرمایش خودشم ! یعنی :
صفریک !
بلکه نه تنها مادرزاد :
یکِ یک
بلکه :"وارث" :"یکِ یک" پدریم ! که گویا ایشون دارن ! حالا بمونه :"نیابت"ی شون از امام ، پیامبر و خداش ! که اگه لازم بشه اینم دارن ! فقط کافیه که حرفشون حرف خدا باشه ! یعنی بازم حرف خدا رو دارن ! خب پا "منبر"یم که :"منبر"ی نداره که حرفی بزنه ! اگه بقولی :
فاقد
کرسی !م نباشه ! نه برا مثلا :"آزاد اندیشی" ! این :"مدنی" یا :"شهری" ه ! نه :"مکّی" و خونه ی خدا پر از :"جسد" و خودشم نه "جسد" بشرم حتی ، چه رسه به انسان و آدم ! و این جاش در بحث از :
دانش پژوهش
ه ! نه :"یادگیری" ، یادداشتش ! اونم :
صفریک
ش حتی ! چه رسه به :"صفر یک" با فاصله ای : صفر ! خالی :"و" یا تهی ! مثل :
صفرویک !
در حالیکه روز اول ، یعنی در پای :"کرسی" حرفی که بگوش رسید :
صفریک
بود و حتی :"صفر یک"م نبود که یه جای :"صفر ، خالی و یا تهی "م برا پا مثلا تریبونی گذاشته شده باشه ! اون وسط ! تا :"یک"ی دیگه بحساب بیاد و :
دو شد ! ولو دو دهم ! یکی از :"دو دهم" ! در روز دومم ! مثل یکدهم در روز نخست ! یا اول ! و روزای بعدم همینطور تا :
صفریک
بشه ! نه ! حتی :"صاحب کرسی" ! منبر ، تریبون ووو ، منجمله مثلا :"برنامه" و مثلا :"خبر" و مثلا :"گفت"ش ! نه :"گفتگوی خبری" ! که به :"صفر" گوشی برسه حتی ! چه رسه به "صفر" گوشی که بهش داده شده باشه ! و اونم بقولی :"به سمت یک" باشه ! یا مانند :"موسسه" ای و :"روزنامه" اش که :"صفر چشم"ی بهش :
افتاد
ه باشه ! و :"یادداشت"یم داشته باشه ! در :"روز"نامه اش ! :"روز نامه" ی موسسه ! ای :
یادآور !
حالا بقول استاد شهید :"زاینده"ش بمونه ! فعلا همین که مثلا :"مانیتور" یا بقول خودمون :
نمایشگر
روشنه ، چیزی که کم و کسر نداره !؟ از مشابهش !؟ از مشابه خارجی یا بیرونیش !؟ صاحب عرش رو میگم !؟ که بچشم مشابه داخلی یا درونیم میاد ! ولی ...
مگه اینکه اونم چشم داخل :"بین" داشته باشه ! البته که پا منبر بینایی ! به بینایی رسیدنی هست ! ولو :"دو" دهمش ! البته اگه سهمی ولو یکدهمشو داشت ! یا یکصدمش ! و یا یک ... !
وگرنه ! بینایی یعنی چی !؟ نزد چشم ! چشمی با :"صفر" بینایی !؟ یا خالی و یا تهی از بینایی !؟ حتی نزد :
جفت چشم !
یا "دو" چشمان ! و پای منبر چشمی :
صفریک
حتی پا منبرشم :"انسان"ی بود ! بسان کرسی ، منبر و مثلا تریبون دار ! و زبون دار ! و حرفی زد ! برا بر عرش نشسته ! و حتی او را خواند ! نه اینکه یادش داد !
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا !
بعد نوشت : (الف)
بِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالضُّحَى ، وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
اطّلاعات ب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... ، سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ، ... ، وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ ، ... .
خب ، مطّلع شدی !؟ یا هنوز بلند نشدی !؟ که ببینی در کجای :
گام دوم
قرار داری !؟ نه :"قرارگاه"هایی که گفتم دست و پا کردن و در :
فراخنای
یکی از اونا ! خودشم نه در :"فراخنای" اومده در :"بیانیه" ی :"گام دوم" ! که اول بِ بسم اللهش مثل آفتابه و مثل روز روشنه ! و مثلا بقول استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون :
شش
تای بعدی :"تحت" اونه ! نه اینکه :
پیوند
ی با اون نداشته باشن و :"بشرح ایضا" :
سوم
ی هم :"پیوند" با :
دوم
نداشته باشه لغایت هفتم ، و حتی یکی دوتای :
رونق تولید
م !
خب ! تا :
صفر !
و پدرش ! (ب) زبون در نیاورده ! و بحرف نیومده ! که منم بازی که :
10
نشه بازی نشه ! برگردیم به :
... ، إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ، ... لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ... .
البته :"کلمه" ، بقول آقا امام :"هشتم !" علیه السلام ، و مثلا "کلمه" ی :
رونق تولید
"بشرح ایضا" :
کلمه ی :"گام دوم " ، اصلا :
گام !
حالا گامِ :"اول و دوم" !؟ وَ :"پیوند" ایندو !؟ یا مثلا :" گام اولِ دوم" !؟ و یا مثلا :"گامِ دومِ اول!" !؟ وَ یا ... !؟ بمونه ! تابعد نوبت برسه به :
قرار گاه
در کدوم یکی از اینا ، حالا مثلا پنج ، هفت وَ یا نهشم بمونه ! صرف نظرم از :
دهکده ی جهانی !
شم ! فعلا مثلا :"کشوری" ش آفتابی بشه ! تا بعد مثلا :"الگو" شدنش برا منطقه ، تا بعد نوبت برسه به جهانیش . (پ)
خب ! برگردیم :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ !؟ وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
تا بعد یا ...
----------------------------
زیرنویس :
الف :
سه شنبه ، سوم اردیبهشت هزار و سیصد و نود و هشت هجری آفتابی .
ب :
خب اونکه :"کشف" ش کرد دیگه ! یا اونکه مثلا وارد :"حیطه" ی دانش ! و نه فقطم "حیطه"ی :"ریاضی" و :"ریاضی فیزک"م کرد ! و ...
پ :
مگه اینکه مثلا :"کشوری" ش نازله ی :"جهانی"ش باشه و نیازی به :"پا" شدن توهم نباشه ! برا رسیدن به جایگاه جهانیت یا :
قرارگاه
ت در :"فراخنای" جهانی ! خب ! چراکه در :"نزول" که :
قرار گاه
توهم مثل آفتاب روشنه ! حتی شبا هم ! چه رسه به من ! که پدر تو هستم ! فرزندم ! مگه اینکه هنوزم بقول اون آقای :
فیلسوف شهیر
اون روزنامه ی اون موسسه :
پدر
منم نداشته باشم ! چه رسه به تو ! فرزند ... !؟
که از نظر من مانعی نداره ! فقط :
#یادمان_می_ماند
پدر بی پدر ! کسی ادعاشو نداشته باشه ! اونم نه با :"یارگیری" (ت) بچّه ی خودش !
از یدر خانواده ی خونه ای گرفته تا بقول آقا امام :"یازدهم!" علیه السلام :
پدر سیاسی !
خودشم :"جهانی" و :"آخرالزمانی"م ! و خودشم : امام زمانی !
ت :
مثل همون یارگیری اومده در بند :"سه"ی (ث) برنامه ی :"سمت خدا" ی شبکه سه سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، تحت عنوان :
یاران امام زمان !
که گویا امام زمان لنگ یاره که :
پا
بشه ! از چی !؟ از کجا !؟ بشین بینیم : بابا ! اگه هنوز دراز کشیدی ! تا برات بگم ! تا ببینی :
پا
هستی !؟ یا همون بهتر که بودی ! راحت باش ، ممنون :
برج.ا
قرار گاهِ ...
در :"گام دوم" .
ث :
که خورد به :"اخبار" و چهارمیش بگوشم نرسید ، هرچند از :
بهارش (ج) ش پیدا بود .
ج :
سومی ... (چ) .
چ :
اولی :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْعَصْرِ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
اطّلاعات :
بنام پدر :
سلام علیکم پسرم .
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
پسرم ، مطمئن هستم ، یعنی یقین دارم ، که تو بیشتر از برادرت که با هم کار می کردیم ، نگران من هستی ، چراکه تو مثل اون نیستی که همسر داره و مسئولیت یه خونه بدوششه .
ولی ، ضمن اینکه لحظه شماری می کنم تو هم مثل اون مستقل بشی ، و امیدوارم که هرچه زودتر سر و سامان بگیری و خونه زندگی مستقلی داشته باشی و انشاءالله پدر هم بشی ، مطمئن باش ، یعنی دل نگران نباش ، که من اگه کار پیدا کردم :"عوامل" کاریم را از دست دادم .
حالا بمونه که چطور اون کارشناس پرونده ما در شعبه ی پنج حلّ اختلاف شهید قدوسی دادگستری تبریز ، که کارشناس ساختمانیم بوده و علاوه بر تعرفه ی قانونی تعیین شده هم حق العمل خواست ! و چند ماهی هم پرونده و معطل نگه داشت ! و هیشکیم بهش اعتراض نکرد ! ووو ! براش :"ابهام" داشت "عوامل" کاریم ! و کجا بچشش خورد که مثلا بنایی بدون کارگر باشه ! که حتی یه کارگرم در خسارت وارده به ما محاسبه نکرده !
ولی ! قاضی پرونده چی !؟ که این "ابهام" به اون واگذار شده بود !؟ و ورداشت به خسارت وارده به من رای داد !؟ حالا بگیمم اینم طبق نظر بوده !؟ ولی رفع ابهام چی !؟ که منو یاد :"حافظه ی موقت" میندازه که کارش فقط :"حمّال"ی نظر کارشناس بوده ! در حالیکه نظر کارشناسم حکم "حافظه ی موقت" رو داره ! چه رسه به :"رفع ابهام" که در نظریه ی کارشناسم تصریح شده به اینکه تا :"قاضی پرونده چه حکمی کنه !؟" و گویا ابهام یعنی :
هیچ !
عاملم ! چه رسه به عوامل ! که در :"قرارداد" مستند دادخواستی آمده ! خب شاید بچشم نیومده که دیده بشه و رفع ابهام بشه دیگه ! و چشم بسته حکم صادره شده ! و فقط :"صد" روز گفته ی کارشناس و اونم برای من فقط ! بچشم اومده ! و منتقل شده به :"حافظه" بعدی و اونم ناقلش به بعدی و حتی :
کربلای پنج
شم ، بلکه :
مترصد !
صدور حکمم ! در حالیکه چه عجله !؟ یکسال :"کِش" داده شده بود پرونده ! مگه ما حرفی زدیم ، که یه ماهم می خواد بره :"تجدید نظر" ی که طرف ما در خواست کرده ! اونم به این حکم صادره ! و گویا :"میزان " خسارتی که زده اینقدم نیست ! البته اگه قبول کرده باشه که خسارتی زده ! و یه چیزیم از ما طلبکار نیست ! البته از من و نه شما ! که منم بخوام در بازپرداختش تقسیم به سه بشه !
خب ! گویا هنوز به درخواستش پاسخ داده نشده ! یعنی خبرش که به ما نرسیده تا حالا ! که رفته !؟ به کجا رفته !؟ آخه یه بار رفت !؟ و معلوم نشد به کجا رفت ! تا قاضی دیگری حکم بده ! و برگشت ! در حالیکه :"اخطار" داده شده بود :"اگه حقّ العمل اضافه در خواستی کارشناس رو پرداخت نکنیم ، پرونده مختومه اعلام خواهد شد !" !
بگذریم ! می خواستم بگم که هرچه :"خسارت" داده شود ، تقسیم بر سه خواهد شد و سهم تو هم هست ، حالا کی !؟ دیگه مونده به :"گربه رقصوندن" دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران ! حتی در زمان ریاست فعلیشم ! که گویا حرف نمی زنه ! چه رسه به پرحرفی ! بلکه وقتی عمل کرد میگه ! مام که جز صبر چاره ی دیگه نداریم ! مثلا به جای دیگه شکایت کنیم و اونجا هم یه مدتی ما رو برقصونه !؟ بعدش چی !؟ یعنی آخرش این که برسه به خدا !؟ هیچی دیگه ! همینمون مونده بود !
اونوقت ! اون آقای :
برتراند راسل ، فیلسوف شهیر انگلیسی
روزنامه ی اون موسسه رو چیکار کنیم !؟ اگه گفته باشه ! نه تنها :
پدر
نداریم ! بلکه :"هیچ" م داریم ! نمونش همین ! با چشم خودتون ببنید ! وگرنه خودتونو به :
احمق
ی زدین ! که گزارش من :
انسان شریف
رو بر اساس دونسته ی خودتون برداشت کردین ! در :
گام دوم
راستی چه خبر پسرم !؟ یکی از مخاطباش تویی ها ! خبر داری !؟ البته اگه مثل اونایی که راه افتادن در :
فراخنای
آن ! و هرکدوم جایی در جایگاهش دارن دست و پا می کنن ! تو هم جایی داشته باشی !؟ تا مخاطبش باشی !؟ خلاصه یه جایی برا خودت :"توش" دست و پا کن که از غافله عقب نمونی ! از من گفتن بود ! فردا نگی پدر نگفت ! و اگه می گفت روزی مثل :"امروز"ت نداشتی ! که من تا حالا در حقّت کوتاهی کردم که به این روز افتادی ! یعنی در :
گام اول
نگفتم ، چه رسه به اینکه مکتوبم بنویسم مثل این که به چشت برسه و بی خبر نمونی ! که امیدوارم نیمه شب که از سر کار برگشتی ، که نه ! فردا که از خواب بلند شدی به چشت بیاد ! وَ گام دومم برداری .
در خاتمه امیدوارم خوشحالی منو از اینکه کاری پیدا کردی و چند روزم هست که با جدیّت میری و ان شاءالله تداوم داشته باشه و موفقم توش باشی ، بپذیری ، همونطور که از کار پیداکردن برادرتم خوشحال شدم ، بازم میگم نگران من نباشین ! مگه دیگران حکما :"عوامل" کاریشون پسراشون هستن !؟ منم مثل اونا ، فقط دعا کنین کار پیدا بشه ! باقیش :"ابهام"می نداره ! که قابل رفع نباشه ! حافظه ی خدا دادی ما که محل عبور اطلاعات نیست ! که بیاد و بره ! حتی مثلا چشم ما هم آسمونا و زمین را تغییری میده برا دیده شدنشون ، چه رسه به حافظه ی : مادر !
تو آسمون هفتم ! وَ عرش خدا !
شب بخیر و خدا نگهدارت پسرم .
داستان ما ، قسمت پایانی ج :
... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ (الف) ... .
سلام علیکم .
... ، وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکُونَ ، ... .
گزارشگر :
ضمن خوش آمد گویی و وقت بخیر ، و تبریک به مناسب امروز ، یعنی روز جمعه ، خدا بخواد امروز دیگه می خوایم بریم سراغ :"گزارش" از "ما" ، بحسب "گزارش" ی که گزارشگرش نامبرده شده .
البته منکه بقول آقا امام علی بن ابیطالب ، امیرالمومنین علیه السلام ، کاری به گزارشگر ندارم و چشم به گزارشه ! وگرنه گزارشگر که بحسب گزارش ، جناب آقای :
برتراند راسل
نیست ! که من حتی با ایشونم کاری داشته باشم !
چه رسه به اونکه پیامبر فرموده که : بعضیا :"حامل" گزارشن ! حتی گزارش :"فیلسوف" و :"شهیر" شم !
منتها چون نامبرده شده گفتم که در :"نامگذاری" یکی دو نکته رو گفته باشم .
خب ! حاج خانوم صدا کرد : نهار .
برم که سفره باز شده ! و خدا بخواد بمونه برا بعد نهار .
خب ، الحمدلله ربّ العالمین ، خدا سفره ی هیچ خونه ای رو خالی ، صفر یا تهی نکنه ، جاتون خالی آبگوشت مرغ داشتیم ، مرغ کلیو دوازده هزار تومن ، که گویا دیروز رفتن از شهر گرفتن ، آخه تو فاز ما که مرغ فروشی نیست ! که مرغ بقولی تعاونیم ازش گرفت ، اینجا همش واحد های مسکونی مسکن مهره و برا اینهمه که یکیش واحد چهار صد و خورده ای واحد ماست ، دو سه تا نانوایی و سه چهار تا هم فروشگاه تقریبا بیست بیست و پنج متری هست و بله یه مسجدم ! داره و یکی دو تا هم مدرسه ، چرا مثلا تا دلمون بخواد :"بنگاه" یا املاک مسکن داره ! در کنار خیابوناش که اختصاص داده شده برا تجاری و ... و برا خودش قد یه شهره و جدا از شهرمونه ! تازه شهرمونم خیلی از ادارتشم تو شهر بغل دستیش یعنی :"اُسکُو"ست ! و بقولی :"شهروند" اونجا هستیم ! مثل :"مخابرات" که برا گرفتن تلفن ، که اینجا ، یعنی فاز ما نداره و به تبع اینترنت و :"ارتباطات و اطلاعات" مرجع شهر ما هم اون شهره و بتبع فاز ما هم .
البته "ارتباطات و اطلاعات" سفره ی :"مجازی" ! که هنوز سرنخش حتی دست پایتخت این :"ج.ا" هم نیست و هروقت لازم بشه و بخوان :"مسدود" میشه ! ولو اینکه موجب ضررم بشه ! که فلسفه ی وجودی اینم برا :"سود"بوده ! مثل دیگر سفره های نهادهای مدنی حتی :"واقعی" به اصطلاح ! حتی آموزشی و مانند دبستان ، راهنمای و دبیرستان ، یا بشکل قبلیش دبستان و دبیرستان و بعد دانشگاه ! بعنوان :"خانه ی دوم" برای تعلیم و تربیت کودکان خانواده برای سرپرستی های جامعه ی مدنی ! و بدنه اش ! منجمله از :"دهداری" گرفته تا :"کشور داری" ! ماند :"جهان داری"ش ! و منجمله به :"شکل" جمهوری و حتی :"ج.ا" ! که چهار :"نسل" رو پشت سر گذاشته که :"اسلام" جا داده شود در آن ! و گویا هنوزم قراره که یه "نسل" دیگه هم در آن :"قرار" داده بشه ! و بازم با آموزه های قبلی !
خب ! برم سر :
نکته ی اول :
پیامبر (ب) صل الله علیه و اله و سلم فرموده اند ، شیطان همه رو در وقت بدنیا اومدن بگریه میندازه ، فقط حضرت عیسی بن مریم ، روح الله علیه السلام رو نتونسته و به :"زبون" آورده که :
عبدالله
یا بنده ی خداس ! البته این به اون معنی نیست که بقیه :"عبدالله" نیستن ! شیطون نذاشته که به "زبون" بیارن اسمی رو که خدا براشون گذاشته ، که عبارته از : عبدالله .
اینم ناگفته نمونه که بقول استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون ، حضرت روح الله علیه السلام ، یکی از دو پیامبری هست که در این دنیا به :"کمال" نرسیده اند ، یعنی ازدواج نکردن و بتبع فرزندیم نداشتن تا نام فرزند ایشانم ، چه پسر و چه دختر باشه : عبدالله بن عبدالله !
مانند نام هر :"بنی آدم" ی که تا امروز بدنیا اومده و بعد از اینم که بدنیا بیاد ، خب برا اینکه حضرت آدم علیه السلامم بنده ی خداس ! هرچند که ایشان هم :"گریان" پا به این دنیا گذاشته باشن ! البته نه از :"مادر" ! کمثل حضرت عیسی بن مریم علیه السلام و هر مادر زاد دیگر ، یعنی : بنی آدم !
خب ! نکته دوم ، در رابطه با :"نامگذاری" بمونه برا فرصت دیگه ، و خدا بخواد شایدم بعد : شام
سفره شامتونم هرچه پر :"رونق"تر ان شاءالله .
بعد شام :
حالا بمونه :"شام" (ج) و اما :
نکته ی ثانی :
منتها پیش از این در رابطه با :"فرادی" ، که گفتم ، شاید گفته بشه "به تعبیر معروف ":
یک دست صدا نداره
و نداشته که میرم دنبال :"ثانی" ! و به تعبیر معروف دیگه : تا دو نشه بازی نشه !
حالا بمونه که قبلا گفتم به قول بچگی ما ، خب : تا سه نشه بازی نشه !
بعبارت دیگه ، صرف نظر از اینکه بازی یکی برا یکی دیگه :"دیده" میشه ، بازی دوتایی چی !؟ برا کی "دیده" بشه ! حالا بعنوان مثلا :"داور" ، :"قاضی" و مانند اینم نه ! تماشاگر بازی چی ؟ ندارن او :"دو" تایی !؟
در ثانی منظور در :"نامگذاری" بود !
مانند مثلا نامی که والدین رو فرزندشون میذارن ، که از حقوق فرزنده که بر گردن پدره ، خصوصا وقتی که یه عمر قراره با اوم اسم صداش بزنن ! حالا بمونه که تا آخر عمرشم همراهشه و می تونه روش تاثیرم بذاره ، مثلا اگه اسمش :"احمد" باشه اونو یاد نام آسمونی پیامبر بیندازه ، یا مثلا :"فاطمه" هم همینطور یادآور مثلا :"ام ابیها" و شایدم مثلا صلوات : اللهم صل علی فاطمة و ابیها و ... .
همینطور :"اسم فامیل" یا بعبارت دیگه :"شهرت" ش ! حالا چه مثل بعضی فوتبالیستای تیم های کشورای عربی و مانند مثلا :"احمدعلی" که :"علی" شهرتش بحساب بیاد و نام پدرشم باشه ، یا مانند مثلا "اسم فامیل " شناسنامه ی ما ایرانیا ، که وقتی شناسنامه داده میشد ، طرف هرچند در مثلا دهاتی در قزوینم بوده ، چون اجدادش از یزد اومده بودن اونجا ، یا آورده بودنشون و یا تبعیدی از یزد بودن فامیلیش شده : یزدی .
یا مثلا لهجله داشته و خوششم داشته شده : خوش لهجه .
همینطور مثلا اهل ولایتی بود و عرق ولایتشم داشته و مثلا شده : ولایتمدار .
همینطور نامگذاریهایی علاوه بر اسم و فامیل و مثلا :"برتراند راسل" ، مانند مثلا :"فیلسوف" و همینطور :"شهیر"شم ، چه اینکه مناسبتم داشته باشه و چه اینکه وجه تسمیه هم نداشته باشه ، و مناسبتشم مانند مثلا احترام گذاشتن به یکی باشه و مانند اینم ، نه اینکه مانند مثلا با عرض معذرت :"زلفعلی" که اگرم نیّت چیز دیگه باشه ، الزاما چنین نیست که مثلا مایه ی دلگرمی برا نامیده شده باشه ! ای بسا که همواره هم یادآور خودش باشه که مویی به سر نداره !
و القاب و عناوین دیگر که مرسومه که یکی داره و یکیم بهش داده میشه و همه و همه ی اینا نام نخستین یا اولی ما نیست ، حتی نام :"آدم" ، :"انسان" و بشرم ! چراکه گفتم نخستین یا اولین نام اونیه که خدا رو همه ی ما گذاشه و یعنی :
عبدالله
که هرچند مردانه هم باشه ، ولی زن و مردم نداره ، چه رسه به مرد و زن ! بلکه مثل همون صلوات وارده ! که ان شاءالله به بحث :
دانش پژوهش
که برگشتم ، خدا بخواد باز میگم ، فعلا بقولی :"اندر خم" چشم بینا برا دیده شدن :"گزارش" ی از ما هستیم ، و قراره به چشم بیاد ، و :"دیده" شدنش ، یا بعبارت دیگه :"حسّ"ش کار :"قرارگاه خاتم الأنبیاء" بوده ، و فعلا قراره ببینیم ! خود را در "گزارش" ، که بمونه برا بعد .
خب ، دیر وقته و از وقت خوابم گذشته ، فقط #یادمان_می_ماند که تلفن و اینترنتشو که نداریم ! بچه ها هم که خوابن ! پس بیدار که شدن و گوشیشون وصل شد به شبکه ان شاءالله ، قسمت بعد شام ارسال میشه ، البته نه برا اونی که بعد از ارسال تشریف میاره ! چراکه تا اون وقت ارسال شده دیگه !
شب بخیر .
--------------------------
زیرنویس :
الف :
إِیاکَ ... .
نا گفته نمونه این بعد :
واو
یه که متحرکه ، یا حرکت داره ، و دومین :
واو
یه که در این سوره ی اومده ، سوره ی :
سبعا من المثانی
نازله ی فبل از :
قران العظیم
حالا چه :
إقْرَأْ ... .
و چه :
الم ، ... .
که خوانده شود :
الف لام میم ، ... .
وگرنه چه خوانده شود !؟ جز :"این" که یه نوشته هست ، برای بچشم اومدن ! که فرع است بر داشتن نعمت بینایی ! و :
الف لام میم ، ... .
نیز :"بشرح ایضا" ، منتها فرع بر داشتن نعمت شنوایی !
حالا بمونه ایندو هم فرع بر چی !؟ و برم سر اوّلی :
مالک یَومِ الدّین
و ادامه ی :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... وَلَا الضَّالِّینَ .
که به حساب این بعد :"راه" رسیده میشه ! "راه" رفته ! نه نرفته ! ولو یه گامم که برداشته شده باشه !
وگرنه مثلا :"گمراه" یعنی چی !؟ گم راهی فرع بر راهیه که گم شده باشه ، و :"بشرح ایضا" مثلا :
بیراه !
و خودشم :"رونده"ش ! بی کدوم راه !؟ آیا مثلا :
راهنما !؟
اینکه اگه تا حالا مثلا :"نخ نما" نشده باشه و مثلا :"تار نما"یی از مونده باشه هم باز به تاری بنده و اگه مثلا "مسدود"م نشه ! این باز بنده به : راه !
تا نمایی داشته باشه ! و مثلا بچشمم بیاد تا :"دیده" بشه ! حالا :"قرار" گاه بعدیشم بمونه ! و خودشم بعنوان : قرارگاه خاتم الأنبیاء
ی دوست داشتنی ! و خودشم :"حبیب الله" !
نه بقولی مثلا :"توهّم" ی بعد حسّی که نه تنها در مراکز :"علمی و پژوهش" ی دانشگاهی ، بلکه در حوزه ، یا :"مدارس ویژه ی علوم دینی" هم گفته شده ، هنوزم میشه و گویا در :"گام دوم" م باز می خواد گفته بشه !
خب ! اونوقت :"گام دوم" یعنی چی !؟ که اول بسم اللهش :
علم و پژوهش
هست !؟ آیا یعنی مثلا :
رونق تولید
:"علم و پژوهش" گام اول یا نخست !؟
ب :
حضرت محمّد بن عبدالله ، خاتم الأنبیاء
همون که در تشّهد نماز شهادت (پ) داده میشه :
اشهد انّ محمّد :"عبده" و رسوله
پ :
قبلا به نقل از استاد شهید آوردم (ت) در این:"ج.ا" ، یعنی در این وبلاگ ، که ایشون می فرمایند این شهادت دادن مانند مثلا شهادت دادن در محکمه یا دادگاهی و یا جایی نیست که با شهادت دادن مثلا چیزی ثابت بشه ! بلکه این شهادت به معنی اینه که ما (ث) درک یا دریافت کردیم !
ت :
خدا کنه همونطور که گفتم ، فقط "حامل" یا ناقل نباشم ! حتی :"ناقل" فرمایش استاد شهید !
ث :
خب ! گفتم :
تشّهد نماز
نماز :"نعبد" گو دیگه ! حتی در فرادی ! چه رسه به :
مَثْنَى
ج :
نه شام :"به وقت سوریه" ی فعلی ، یا "شام" ی در ادامه یا "گام دوم" گزارشگر کربلایی که گفت :
مارأیت الّا جمیلا
و "بشرح ایضا" گام دومم !؟ یا بقول آقا :"امام" علی بن حسین علیه السلام : شام
بلکه شام خوردنی ، بله بقولی :
پنج
ساله ای در کربلا :"اطلاعات" م که :"طعام" باشه ، چرا .
منتها اگه در اینم :"تردید نکنی"م که مثل :"تنگه ی هرمز " ، اونم وقتی به :"تارنما"یی بنده بشه ! ولو اینکه نه تنها یارانه ای که گرفته و بجای اینکه مابه التفاوت قبضا که نه ! حتی مقداری از نسیه گرفتن از مغازه ای در فازمون را هم نداده ، بلکه درآمد خیاطی :"اون" و کتاب نویسی :"این" دختره هم بند به اونه ، هم قطع بشه که اگه تو شهر مرغ توزیع شد و نسیه هم نمیشه گرفت نشه گرفت ! خب مگه واجبه !؟ حتی یه وعده ی غذاییم ، چه رسه به شام هم مرغ ، که اگه چلو مرغم نشد ، آبگوشتش که میشه ! یه هو صبحونه هم مرغ دیگه !
حتی با نرخ چهار و دو دهم ! که قراره چهار صفر چهار هزار و دویستم حذف بشه و :"پول ملی" در مقابل ! زیاد بچشم نیاد و :"دیده" بشه که چندان تفاوتی نداره در مقابل یک ! چهل و دو صدمه !
خب ! بازم الحمدلله ربّ العالمین ، منجمله ما ، بازم جای شما خالی ... ، شام صرف شد ، هرچندم که وقتی امروز صبح رفته بودم :"تخم مرغ" بگیرم ، مغازه دار به :"زبون" اومد و گفت حساب بالا رفته و دیگه برام مقدور نیست ! و دیدم بنده خدا راست میگه ! چقد :"نقدینگی" داشته باشه که بره بخره و بیاد یه قلمش به من اونقد نسیه بده ! و :"جذب" شم بمونه برا تازه وقتی که من برم سر کار و "نقدینگی" داشته باشم !؟ تا :"گردش" ی داشته باشه ! البته اگه :"اصل موضوع" این باشه ! نه : جذبش ! فقطم از یکی ! و خودشم تا وقتی که دیگه نمی برای پس دادنم نداشته باشه ! نه اینکه :"به تعبیر معروف" نم پس نده ! و کار به :"شیر"ه ی جونم بکشه باز مثل مادر کم نذاره هم ، باز مثل :"گاو شیرده" بعضیا به چشم بیاد تا :"دیده" بشه ! خب ! در مقابل :"امنیّت" ی که براش فراهم کرده دیگه ! که براش :"مجهول" دیگه ! و وقتی که نداشته باشه می دونه که از چه :"نعمت" ی برخوردار بوده زیر سایه بر قرار کننده اش ! و بی جهت نبوده حتی جذب :"شیره" ی جونم ! پس : نه گردش خون ! و خودشم در تمام اندام ! مثل کار دل یا قلب ، بعبارت دیگه : قرارگاه خاتم الأنبیاء !
---------------------------------------
ارسال :"بعد شام" در ساعت ده و سی دقیقه ی امروز ، آخر فروردین هزار سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی ، برابر با چهاردهم ماه شعبان ، و سال دو هزار و نوزده میلادی .
داستان ما ، قسمت پایانی ، ت :
بِ...مِ ... ، یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ ، قُم ... .
سلام علیکم ، وقت بخیر و خوش اومدین !
... ، فَلَمَّا ذَهَبُوا ... .
خب بریم !؟ آقای :
برتراند راسل
رو هم بیشتر از این معطل نکنیم !
خب کجا !؟ به جایی که ایشونم :"وارد" شدن دیگه ! خب خونه !؟ و :
خونه خونه ما داریم میاییم !؟
یا :"اصل"ی تر زمینه !؟ و :
زمین زمین ما داریم می آییم !؟
با اجازه !؟ یا بدون اجازه !؟
آخه الان که رفتم نون بگیرم ، و داشت بارون می اومد و برا اولین بار بود که از جوبای خیابونم داشت میزد بیرون و تو پیاده رو راه افتاده بود ، جوب داشت می گفت به لای روبی نیاز داره !
خب بله به منم می گفت ! و به اوناییم که می دیدن ! ولی به صاب خیابون نمی گفت ! هواشناسی چطور !؟ بهش نگفته بود که :
تو ملک اون بارون میاد !؟ و ... .
راستی هر کجا بباره تو :"ملک" منم هست ! حالا :"خانواده" ی من بمونه !
خب بله ، بعنوان مثلا یه :
شهروند
شهر خانه ی منم هست دیگه ! ولو اینکه توش یه خونه هم نداشته باشم و :"باشیم" م بمونه ! حالا "اصل" ی ترش بمونه و مثلا :
زمین وند ! شایدم : زمینوند !
که این برا :"اظهار" نظر گذاشته شده باشه ! که من ، حالا ما بمونه ، م :"صاحب" نظر باشم و :"حق" اظهار نظر داشته باشم ، ولو اینکه مالک یه وجب از زمینم نباشم و زبونم باز نشده باشه هنوز به :
أمّن یجیب
چه رسه به اینکه :"وارد" بشم تو :"کیهان"ی که به اونجا دعوت هم نشده باشم برا اظهار :
نظر !
ولو اینکه یکی از :"انگلیس"م به اونجا دعوت شده باشه برا اظهار : نظر !
خب من ، حالا ما بمونه ، م بگم :
کیهان کیهان ما داریم می آییم !؟
و :"وارد" بشم ! اینکه اسمش "وارد" شدن نیست ! تازه به چه عنوان !؟ به عنوان مثلا :
فیلسوف !؟
حالا :"شهیر" ش بمونه ! که معادل مثلا :"آیةالله" یا چه درجه ی دیگرش هستم !؟ بمونه !
#یادمان_می_ماند ، که یه :"آیة الله"ی از شهر همین :"خسرو شاه" بغل دست ما اومد تو تلویزیون و گفت ، خونه نخرید ، به همه خونه داده میشه ، حالا بمونه که زمینشم تا بحال به ما که بمونه ! به منم داده نشده بعد چهل سال از اون که گفته شد ! و تو همین روزنامه ی "کیهان"م مکتوب یا نوشته شدش :
محفوظ
ه ، حالا ما که بمونه ! من در کجا :"قرار" دارم !؟ که از اونجا !؟ تازه اجازه هم داده بشه بهم که بگم :
روزنامه ی کیهان روزنامه ی کیهان من دارم میام !؟
در حالیکه آقا امیرالمومنین علیه السلامم فرموده باشه : خدا رحمت کنه اونی رو که بدونه از کجا اومده و ... .
اونوقت من :"پا" شم و راه بیفتکم که نه تنها ! بلکه :
بریم !؟
خب ! حالا کجا !؟ بر فرض بر"پا"ییم ! خودشم برا چی !؟ برا :
اظهار نظر !
و گویا ما که بمونه ! منم :"صاحب" نظرم ! خودشم تو زمین که نه ! تو خونه ی یکی دیگه ! ووو !
ولی آیا داستان اینه !؟ فقط !؟ یا داستان چیز دیگه هم هست !؟ و قضیه قضیه فقط مثلا ذهب ، ذهبا و ... نیست ! قضیه ی :
اومدن !
م هست !؟ و حالا از کجا !؟ به کجا !؟ و برا چی!؟ شم ! بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ! تا ببینم خدا چی می خواد !؟
تا فرصت دیگه یا ...
-----------------------------------------
ادامه ی :"دسته ها (کلید واژه های موضوعی) :
مجوّز ورود+شهروندی+گام دوم+ممنوع الورود+مجوّز خروج+شهروندی+گام دوم+ممنوع الخروج+خارجی+تروریست+اظهار نظر کننده+انقلاب دوم+گام دوم+تسخیر خانه+تسخیر لانه+تسخیر زمین+زمین برپایی+بازگشت به خانه+بازگشت به لانه+سوره ی نمل+بازگشت به زمین!+بازگشت به دانش پژوهش!+دعوت امام!+بازگشت امام!+نیمه ی شعبان+#یادمان_می_ماند+امام حسین !+خوش آمد گویی به امام سوم+خوش آمد گویی به امام هشتم+خوش آمد گویی بدنی+خوش آمد گویی علمی+خوش آمد گویی پایانی !
بازگشایی در ب :
... : اقْتُلُوا ... وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا ... إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ، قَالُوا یا أَبَانَا ... وَإِنَّا ... لَنَاصِحُونَ ، أَرْسِلْهُ ... وَإِنَّا لَنَاصِحُونَ ، ... .
سلام علیکم
بقولی :"مدتی این مثنوی تاخیر شد" ! (الف)
چرا !؟ :
خب شب تولده ، ضمن تبریک سالروز مولود پنجم ماه شعبان ، سالروز تولد چهارمشم تبریک بگم و بعد برم :"سر" موضوع بحث .
البته "سر" اینه که در خبرا اومده بود آب به اهوازم رسید ! می خواستم بگم :
الحمدلله که همشیره ی جای مادرم ، ایران که در نوشته ی قبلی گفتم با خانواده اش اونجا هستن ، تو :"پنج" محله ای آب رسیده نیستن ! که یاد داستان اون :
سالها استغفرالله
افتادم ! که طرف مغازه اش تو قسمتی از بازار که آتیش گرفته بود نبوده ، بعدشم خب اگه یکی بجای خانواده یا فک و فامیلش بگه مثلا :"هموطن" چی !؟ یا :"همنوع" !؟ اونکه خانواده ای داره قد بنی آدم !
اما بعد ، سرِ بعد رو میگم ! راستی از این چیه !؟ که تو مجمع تشخیص مصلحته و بعضا موافق پیوستن به اون هستن !؟ ولی لباس :"تروریست" م به تن کردن !؟ یا این ربطی به اون نداره !؟ حمایت از "تروریست" رو میگم !؟ حمایت مالی از تروریست رو میگم !؟ خب شاید لباس زیرم دارن ! :"نرم"شو میگم !
چرا عباس !؟ :
خب ! سعی میکنم طوری بگم که :"سیل" آسا نباشه ! و لباس :"زیر"م :"خیس" بشه !
نقله آقا امیرالمومنین علیه السلام در جستجوی همسری با خصوصیاتی ! بودن ، که وقتی پرسیده شده باشه چرا با اون خصوصیات !؟ فرموده باشن برا اینکه فرزندی بیاره که در کربلا حسینم یاری کنه .
خب این چه تعبیری داره !؟ یعنی آقا می دیدین کربلا رو !؟ و آقا امام حسن علیه السلامم که فرموده :
لا یوم کیومک
به برادرشان هم همینطور !؟ خب خود آقا اباعبدالله هم که می دیدن ! ولی آقا حضرت عباس بن علی علیه السلام چی !؟ خب بله در حدّ خبرایی که پیامبر صل الله علیه و اله و سلمم داده اند ، مثل دیگران بی خبر نبودن ! حتی مثلا اگر خبر قطع دستانم داده شده بودم (پ) ، ولی باز رفته اند که آب بیارن برا خیمه ها !؟
و خیمه ها هم خبر داشتن و مثلا مداح هیئت :"ایران" یزدی گفته :
عمو بر لب آب است و دگر کار تمام است !؟
بلکه سپاه مقابلم بی خبر نبود و مداح گفته :"بر آب رسد" دیگه کار تمومه !؟ خب دیگه !؟ کی بود که خبرا بهش نرسیده بود !؟ که اگر :"معصوم" نبود که بقولی :"خطای دید" نداشت ! ولی بی خبر بی خبر نبود ! ولی در طرف مقابل امامم بود !
آیا همونطور که نقل شد ! بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : می خواست :"به یاد آر" ی داشته باشه ، ولی "به یاد ار" یکی دیگه بود !؟ به :"تعبیر" دیگش :"باب" یادآریم :"به تعبیر معروف" رو پاشنه ی دیگه می چرخید ! و باز میشد !؟ مثل "باب" دیگه یا باب :"اول" !؟
خب ! برا اینکه :"یاد"م میاد گفته باشم که افتادن مثلا چشم مثلا جهان خارج ، در پرتو بینایی و بقولی زیر سایه ی اونه ! و اونم :"زیر" سایه ی قلب یا دلیه که :"دوستدار"ه ببینه !
خب این یه طرف قضیه هست و در :"دست" دیگه یادآوریشه ، منتها نه بلافاصله بعد افتادن چشم ، دیدن و "دوستدار"ش ! بلکه بعد مثلا :"بایگانی"ش ! یا بقول دیگه :"ذخیره" سازیش ! و یادآوریش از حافظه ، هرچند در امتداد مسیر طی شده هست ! ولی برا چی مثلا "ذخیره" شده مثلا :"سر ریز" داشته باشه !؟ خودشم "سیل" آسا !؟ و خودشم در حدّ :"تهی" شدن حافظه !؟ و به :"تعبیر" فقدانش !؟
مگر اینکه این :"وسط" حافظه هم بستری از رودخانه جریان مثلا جهان خارج باشه ! البته اگر به "تعبیری" فاقد اون نباشیم ! یا اگه باشیم به تعبیری دیگه تهی باشه ! برخلاف مسیر رود خانه ی جریان یافته از جهان خارج !
شایدم حرف اختصاص به حافظه نداره ! و در :"گام اول" هم مثلا مرکز حسی بیناییم :"فاقد" جهان خارجه ! و تا چشمش بهش نیفته تو اونم جریان نمیفته ! و :"خبر" از جهان خارج نداره !
حالا بمونه که "خبر" داریشم به محض جریانش از اونه ! مگه اینکه مدام چشم به خارج دوخته باشه ! خودشم :"جهان" ش ! نه بقولی مثلا :"اندام" ش ! حالا مثلا سیاه و سفید ، یا سفید و سیاهشم بمونه ! و :"خاکستری" شم :"فاز"ی ازش باشه ! نه همش ! حتی سیاه و سفید ، یا سفید و سیاهش ! بلکه :
سیاهی ! یا سفیدی
و حتی همه ی :"سیاهی" یا :"سفیدی" م نه ! چه رسه به جفتش و خودشم :
بعنوان مثال !
از :"اندام" جهان خارج !
خب چه خبر !؟ از جهان خارج !؟ و اونم پیش از :"روز" عاشوراش ! مگه اینکه : کل یوم عاشورا !
خب چه خبر از :"ظهر" ش !؟ در صبحگاهش !؟ حالا در شب عاشورا !؟ بمونه ! و چراغا خاموشم ! و باخبرانی که رفتن ! و باخبرانیم که ماندن !
شب بخیر .
----------------------------------------
زیرنویس :
الف :
از آقا امیرالمومنین علیه السلام پرسیده باشن : خدا رو از کجا شناختی ؟
فرموده باشن : از اون جایی که خواستم کاری رو بکنم ، ولی یه چیز دیگه شد و حکایت از این داشت که کاری که اون می خواد میشه !
مثلا صبح می خواستم دست به قلم بشم که مدیر درمانی (ب) ، گفت بریم نتیجه ی آزمایشی رو گفته شده بود بیست روز دیگه بیاین بگیرین ، بگیریم و ببریم به دکتر جراحم نشون بدیم ، خب رفتیم و :"نوبت" و صندوق بیمارستان و نشستن تو صف "نوبت" ! منتها بنا بر تجربه ی قبلی دیگه انتظار نداشتیم که سر نوبت صفی :"نوبت"مون بشه ! مثل اون بیمارستانی که دفترچه ی :"سلامت" رو قبول نداشت و رفتیم یه بیمارستان دیگه ! که صف حاکم بود .
ولی در این یکی ، حالا گفته نشه خارج از صف ، ولی سر اطاق دکتر ، در مقابل پرسجویم گفت که هه روزه یه بیست نفری از نیروهای نظامی ، که بیان خارج از "نوبت" میرن ، و بمونه که این بارم که صفو شمردم و همه رم مثلا دفترچه "سلامت"ی بحساب آوردم ، بیش از :"بیست" نفر پیش از ما رفتن پیش دکتر ، و خلاصه ساعت حدود سه بعد از ظهر بود که رسیدیم خونه و نهار و نماز و بعدشم که یه استراحت و خواب و روز غروب کرد و تا الان که شب شد ! و تاخیر شد .
ب :
یعنی همون :"این دختره" که در نوشته های قبلی گفتم ، نه :"اون دختره" که مدیریت مالی رو داشت و داره هم هنوز ! خلاصه :"بودجه" یا :"هزینه" عمل و قبل و بعدشم تامین کرده و داره میکنه ! منجمله امروزم ! حالا خرج خونه و خودشم با این اوضای اقتصادی حاکم بر این :"ج.ا" ! بمونه ! که ان شاءالله برم سرکار و از خجالت اونم در بیام ! و خدا به :"خیاطی" کردنش برکت بره ! به :"نویسندگی" کتاب :"این" یکیم ! که خبر دارم و ازم نمیتونه پنهون کنه که مثلا چند تا کرایه خونه داده ؟ چقدر قبضا رو پرداخت کرده ! که اگه پرداخت نمیشد ، مگه به طلبکاراش مربوط بود که من مدتیه بیکارم !؟ خب حق دارن دیگه ! خودشم با قیمت مثلا :"تمام شده" یا :"به تعبیر معروف" ش :"اصلاح قیمت"ا ! یا "به تعبیر معروف"ترش : هدفمندی !
که مابه التفاوتشم سربرجم که تو :"جیب" نباشه ! دیگه مثلا :"بیست و ششم" برج که تو جیبه !
پ :
که آیا با خبر از اون گفته شده :
بخدا اگه قطع بشه دستام ، بازگشتی ندارم از دینم !
حالا :"تعبیر" ش چیه !؟ بمونه ! "تعبیر" دودستم بمونه ! تعبیر :"دین"م ! که این دستی و اون دستیم نباشه ! و با قطع دو دستم حرف از اونه ! منشعب از هیچ کدوم از دو دستم نیست ! حالا شعبه اش کجاس ؟ اصلا شعبه داره !؟ یا دو دستم شعبه ای از اونن !؟ بمونه ! در این گفته مولود چهارم شعبان !
رسید به آب و مشتی برداشت ! و آب بر آب ریخت و راهی شد ! به خیمه ها نرسید و بین الحرمین پیدا شد !