سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

یه نفر مثل ما .

ارتباطات (الف):

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... بسم الله الرّحمن الرّحیم ، قُل هُ ...  ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

دختر و مادر : سلام ... سلام ...

مادر و دختر : ...

دختر : زلزله

الف :

قل هوالله احد

الله الصمد

لم یلد

ولم یولد

ولم یکن له کفوا احد

ب :

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد

الله الصمد

لم یلد و لم یولد

ولم یکن له کفوا احد

دانشجویی یا طلبگی :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی با ع ... لم (ب) ... .

-------------------------------------

الف - دانشجویی :

سلام علیکم

دیشب شبی مثل شب ... کرمانشاه زلزله زده بود ، بعد اینکه مادر گفت :

اول : یه زنگ بزن قم ، محدثه گفت اونجا زلزله اومده .

بعدشم : بزن شبکه ی خبر ... .

چرا !؟ خب برا اینکه او نشب برا اولین بار ، از وقتی که اینجا اومدیم ، همه ی همسایه ها که نه ! تا چشم کار می کرد ، هم محلی ها هم زیر :"یه سقف" بودن ! زیر یه :"عبا" ، چادر ، خیمه ، ووو بطور موقتم ! حالا ، یه :"کانکس" م بقول امروزیش !

راستی تلویزیون یه مدلشو نشون میداد که میشد دویست تاشم بار یه تریلی کرد ! خب تو انبار ! که شاید قد تهرونشم نیگر داشت دیگه ! دیگه از تهرون بزرگتر ! که نداریم ! داریم !؟

چرا !؟ خب شاید یه روزی ، یه شبی ، اونم زمستونی و خیلی سرد و یخبندون که نه فقط ! شایدم بارانی و طوفانیم ! بدرد بخوره انبار ! شده ! البته خدا کنه که بمونه تو انبار ! و روز بروزم بروز بشه و هیچوقتم بکار نیاد ! ولی بهتر از انبار! خالیه که !

چی !؟ خب بله ، منکه نگفتم دیشب تهرون بودیم ! مادر تهرون بود ! چی میگن !؟ مثل مجازی !؟ ارتباطو که نمیشه منکر بشیم ! اونم تو این عصر ارتباطات !

دختر : اینجا میگن :"یه نفر... . " تلفات داشته !؟

پدر : میگن ، تلویزیون که مشتری نداشت بزنم شبکه ی خبر تا ... م اون چی میگه ؟ 

اینجا که نمیگه ! تا ... م . 

... : چی !؟ 

هیچی بابا ! باز ما اومدیم یه چیزی گفتیما ! گوشا تیز شد ! که ب ... ن ما چی !؟ گفتیم !


  

یه نفر مثل ما !

چرا یه نفر (الف) شهروند نیستیم !؟

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام دحترم ، خسته نباشی .

علیکم (ب) السلام پدرم ، ممنون .

دانشجویی یا طلبگی (پ) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم (ت)

آشنایی با عل ... م (ث) ... .

--------------------------------

الف – آدم ، انسان و یا بشر ، نه گیاه و یا حیوان آن ، بلکه مثل ما :

بعد نشستن و ... دختر .

پدر : چه خبر ؟

دختر : سلامتی .

پدر : باشگاهو میگم .

دختر : چی چیشو ؟

پدر : درآمدشو ؟

دختر : میگن کرایه ی ماه گذشتشو زورکی جور کردن .

پدر : تا نود و هفت دوام بیارن دُرُس میشه !

دختر : مگه نودوهفت چه اتفاقی می خواد بیفته !؟

پدر : گویا خبری در راهه !؟

دختر : حالا گیرم که یه خبریم باشه ! شرط داره !

پدر : چه شرطی !؟

دحتر : شهروندی !

پدر : راستی گفتی شهروندی ، روزنامه ی کیهان یه مطلبی داشت در مورد حقوق شهروندی و :"پیش پرداخت" ش !

دختر : کیهان !؟

پدر : خب ، کیهان ، که چی !؟

دختر : بره دم خروس :"جمهوری" جمهوری اسلامیشو جم کنه ! بعد از :"شهروند" بگه ! :"کیهان" پیشکش ! از :"دنیا" چه خبر!؟

راست میگه از :"استاندارد" ش بگه ! و :"جهانی" ش ! مگه اینکه بگه گوش یا چشم نداره و یا بگوشش نخورده و بچششم نیومده تو :"روزنامه" ! ها ، که مثلا بدینا نیگا کنیم ببینم :" دنیا چی میگه ؟" !؟

حالا انگار به گوش و چشم ما نخورد یا از نعمت چشم و گوش برخوردار نیستیم که مثلا تو :"دنیاوند" قدس" پایتخت نه تنها مسلمونا ، بلکه پایتخت :" شهروند" ای خودشم نیست میشه !؟

یا بچه های مثلا یمنی ، ووو هم :"دنیاوند" هست میشن !؟

یعنی ما اینقد :"جوان" هست بحساب میایم !؟ که یه پیرنم تو دنیا پاره نکرده باشیم !؟ پدر من !

بزک نمیر بهار 97 میاد ، خبری در راهه !

طرح و برنامه ، و بودجه ی شهروندی :

صد رحمت به طرح و ... مثلا :"مسکن مهر" ! که گفته شده و درستم گفته شده :

غلط بود .

شهروندی که اصلا طرح نیست ! حالا :"برنامه و بودجه" ی اون بمونه !

برا اینکه من یه شهروندم ! و لازم نیست که پدر مادرم داشته باشم ! اجی مجی از یه جایی افتادم تو :"شهر" ، یا بقولی یه :"کوچه" ی شهر :

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

بگوش نمیرسه انگار که من پدر دارم ، مادر دارم ، خانواده دارم ! بی صحاب که نیستم ! نبودمم و نخواهمم بود هیچ وقت ، هرگز ! 

یا صاحب الزمان ! ... السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ... .

یا حسین ! هیهات ... 

حالا آقا امام عالم ال محمد علیه السلام بمونه و : شهروندی بشرطها ، و شرط أنا یا من !

سلام علیکم و شب بخیر

ضمن خدا حافظی با ماه ربیع الاول ، ماه ربیع الثانی رو تبریک میگم .

ب – گفتم ، در بحث قبلی ، سلام واجب نیست ، ولی حالا یکی سلام داد و بقول ما گفت :

سلام علیکم

پاسخ این سلام ، که گفتم ، در بحث قبلی ، واجبه اینه :

علیکم السلام .

عبارت :"علیکم" مشترک در هردو ، و حکایت از این داره که سلام داده شده شده به :"ما" و پاسخم داده شه به :"جمع" ، ولو اینکه ما :"یه نفر" باشیم و سلام دهنده هم :"یه نفر" باشه .

دانشجویی یا طلبگی :

پ - علم .  

ت – در بحث قبلی ، بعد :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گفتم :

الحمد لله ربّ العالمین

حالا اگه اول :

الحمد لله ربّ العالمین

باشه چی !؟

پاسخ :

ایّاک نعبد و ایّاک نستعین ، اهدناالصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم ... .

است .

که برخی بجای سه آیه :

غیرالمغضوب علیهم و لا الضّالّین .

را یه آیه بحساب آورده ان ، چراکه سوره ی حمد هفت آیه هست .

و با این کار غضب بر ولو :"یه نفر" رو نه فقط ، بلکه با ضالّ رو هم هم :"یه نفر" بحساب آوردن در مقابل :

انعمت علیهم

همچنین :

صراطش !

حالا با کدام :"نعمت" !؟ که :"انعمت علیهم!؟" !؟ نیاز به پاسخگویی داره ! البته بازم نه با :"نعمت" ی بر اونا گفته ! یا نوشته شده باشه !

ث – علم یا دانش ، در عین اینکه شامل علوم یا دانشها میشه ، مساوی با علمی یا دانشی نیست ! ولو اینکه نه دهم علم یا دانشی از علم یا دانشم باشه !

دیگه اینکه آن یکدهم علم یا دانشی از علم یا دانشم در مقابل آن نه دهم از علم یا دانشم قرار داره ! نه کمتر و نه بیشر .

با این حساب هر تقسیمی از علم یا دانش ، آنرا ، یعنی علم یادانشو به دو قسمت تقسم کرده ، بعبارت دیگه هر مقسم یا تقسیم کننده ی علم یا دانش ، علم یا دانش رو به دو قسمت کرده و می تواند بکند !

والبته هرقسمتم همینطور به دو قسمت و باز همینطور !

این اختصاص به :"علم" یا دانش نداره ، این قاعده ی هر تقسیمی هست !

بنا براین وقتی گفته ، یا نوشته هم میشه :

... علوم ... .

به مغنی دو علم یا دانش است ، حالا ایندو می خواد مثلا :"شصت به چهل"  علم یا دانش باشه ، و چه کمتر یا بیشتر از علم یا دانش باشه . 

شب بخیر . 


  

یه نفر مثل ( خودِ) من :

سلام (الف) علیکم

... ،الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . (پ)

بسم الله الرّحمن الرّحیم (ث)

آشنایی با علم (ر) ... .

--------------------------------

الف – گفته شده :"سلام" دادن واجب ، حالا ضروری ، لازم ووو نیست .

ولی پاسخش واجبه .

ناگفته نمونه که پاسخ به گوش سلام دهنده برسه ، یا به چشمش در صورت نوشتاری اون .

حالا اون ، به چه عنوان !؟ بقدر یا به اندازه ی :"آشنایی" باهاش !

بهترینش همونه که سلام دهنده خودش "آشنایی" داده باشه ، حالا چه بگوش ، و چه به چشم .

البته آشنایی دادن منحصر به ایندو نیست ! که فعلا محل بحث نیست ، بعنوان مثال یکی با تماس بدنی ممکنه سلام ! داده باشه ، مثلا با گرفتن گوش ، حالا با شصت و انگشتی دیگه ، یا دو انگشتی ، و یا بازم بعنوان مثال با گرفتن جلوی چشما و شایدم با این پرسش که : من کیم !؟

که یه نفر درخت و حتی شترم نیست ! یه آدم ، یا انسان و یا یه بشریه مثل پاسخگوش .

حالا آیا این بصورت کتبی یا نوشتاریم اتفاق می افته !؟ پرسش و پاسخو میگم ؟ که یکی بنویسه :

من کیم !؟

شفاهی یا گفتاری چی !؟ پرسش و پاسخو میگم !؟

حالا آیا این دو ، پرس و پاسخ ، ممکنه ! که برا خود آدم ، یا انسان و یا بشرم پیش بیاد !؟ که خودش از خودش بپرسه که :

من کیم !؟

کتبی یا نوشتاریش چی !؟

آیا رو مثلا کاغذ یا مانند اون !؟ که بچشم میاد ؟

دور از چشم چی !؟ نه دور مثل اونجا که مثلا کاغذ بود و مانند اون ! و دورتر تا چشم کار می کنه !

نزدیکتر !  

ب – قرآن ، یعنی کتاب خدا (پ) ، قرآن عظیم ، سوره های مکی ، سوره ی انعام . 

پ – انی (ت) تارکم فیکم الثقلین ، کتاب الله و ... .

ت - خاتم الانبیاء ، محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم .

ث – الحمد لله ربّ العالمین (ج) ، اگر گفته نشه :"بدون استثناء" ، ولی معمولا هر مسلمانی گفته ، همینطور نوشته ی خودشم با گفتن ، همینطور با نوشتن :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آغاز می کنه ، بعنوان مثال در نوشته ای که حضرت سلیمان نبی علیه السلام به ملکه ی صبا نوشته شده هم با همین عبارت آغاز شده ، که در سوره ی نمل ، یا مورچه و یا مور (چ) آمده .

ج – دومین آیه ی کتاب خدا ، بقولی اولین آیه از هفت آیه ی سوره ی حمد یا :"سبعا من المثانی" .

چ – بعنوان مثال در بیت (ح) زیر :

میازار موری که دانه کش است ، که جان دارد و جان شیرین خوشست : سعدی علیه الرحمه (خ)

ح – مصرع :"اول" .

خ – به نقل ازشاهنامه :

چنین گفت فردوسی پاکزاد ، که رحمت بر آن تربت (د) پاک باد

د – خاک ، علیه الرحمه ، در آرامگاه فردوسی ، مشهد .

یا گفته شده در :"پاکزاد" ، چرا ؟

خب برا اینکه :"پاک" زاد دیگه ! شکر خدا ! و بشکرانه :

که رحمت بر آن تربت پاک باد (ذ)

ذ – مصرع :"دوم" ی گفته شده .  

ر – یا دانش .

حالا دانش به چی !؟ بمونه ! البته بعد آشنایی با :"دانش" ! نه دانش یعنی :"علم" ! و همینطور :"دانشی" یا :"علمی" ! از علوم یا دانشها ! ولو در یه :"بیت" ! چه رسه به در یه :"مصرع" اون ! بلکه :"بیت" علم یا دانش ! که بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله .

 شب بخیر . 


  

یه نفر مثل (خود)م :

سلام (الف)

علیکم السلام نگارم .

قرآن (ب) :

... رَبِّ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

برادر قرآن :

زِ ، حالا ! مُور (پ) پرسیده شده باشه ، حالا ! کتاب خدا چه شکلیه !؟ مثلا .

گفت باشه : به :"هیئت" من .

سلام علیکم :

بسم الله الرّحمن الرّحیم (ت)

آشنایی (عنوان بحث) با علم (ت) .

------------------------------------

پاورقی :

جونم براتون بگه که چرا امروز زودتر ، از مثلا دیروز ، دست به قلم شدم .

خب ، یکی از شما که رفته بود تو گوشیش ، منم دعوت کرد تو گوشیش ، و اون ضرب العجلو نشون داد ، که خدا کنه ندیده باشه !

... : چی !؟

نگفت هشکی !؟ باشه خودم میگم : چی !؟ البته کی !؟ ندیده باشه دیگه !

خب پاسخ گوش و سه عضو دیگه ی بدن که نیست ! پنجمیه دیگه ! اون ندیده باشه ! یا بهتره ندید بگیره ! حالا یکی بپرسه کی !؟ یعنی چه وقت !؟

خب بازم خودم می پرسم و پاسخم اینه که پیش از پایانش دیگه ! پس کی !؟ بعد اتمامش !؟ اینو من از شما پرسیدم .

... : چرا ندید !؟ مگه میشه !؟ مداریم !؟ که چشم نبینه !؟ یا ببینه ولی ندید بگیره !؟

مثل اینکه گفته نشده ، یا نوشته هم نشده که :

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم !؟

... : چرا !؟

چرا چی !؟ چرا :

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم !؟

خب برا اینکه :

هفت شهر عشق را عطار گشت

دیگه ! یا چرا :

ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم !؟

در حالیکه :

هفت شهر عشق را عطار گشت !

خب برا اینکه :

... ، در صد قرن چون عطار ناید !

لابد دیگه !

... : نه ! چرا چشمی که می بینه ، نبینه ، و اگرم دید ندید بگیره !

گفتم که ! بعلاوه ما هنوز از بدن ، یا :"پیکر" و شایدم :"هیئت" ش که فارغ ، و فارق التحصل شدیم !؟ که وارد شهر بعدی و مثلا :"حقوق شهروندی" ش بشیم و گفته بشه یا نوشته بشه :"حقّ و حقوق" ش ، اونم :"استاندار" ش !؟ و اونم :"جهانی" ش !؟

اونم :"شهروند" جوان !؟ ی مثل تو گلم !؟ مثل نگارم !

برا من مثل ته تغاری :"آشنا" س و اونم در ایام جوانی ! که هنوز بحث به اون ! ایام که :"تو جیب عقب" گذاشته شده باشه که نرسیده !

... : جاش خالی ! هرچند هوای تهرونم مثل اینجاس !

اینجا !؟

... : نزدیک اینجا !

آهان ! نزدیک اصفهان نصف جهان ، اگر نباشد ... .

-----------------------------------------

الف – گفته شده ، باسوادیم می تونه بگه نوشته شده ، که :"نگار من" در سلام کردن بر کوچکتر از خودشون ، حتی به کودکانم ، پیشی می گرفتن .

همون که حافظ قرآنی گفته :

"نگارمن" به مکتب نرفت و خط ننوشت ، به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

ناگفته ، یا نا نوشته نمونه که :"کلمه" و :"ترکیب" های :"تازه" در این بیت ، بجر نگارم ، رو می توانید بروید از :"آشنا" به ایشون بپرسید ! من صاحب نظر نیستم .

فقط اون :"بیت" که گفتم بگردن منه ! خب .

بیتی که نقل شد ، یه علامتی مثل همین پیش از :"یه" که گذاشت داره ، و دو طرف اونو گفتن ، یا نوشتن ، که اسمش یا نامش :"مصرع" هست .

مصرع !؟

خب گفتم که گفتن یا نوشتن دیگه ! به من چه !؟ 


  

یه نفر مثل (...) :

... رَبِّ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ...  ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ... .

اللّهم صل علی ... .

...

..

.

سلام علیکم :

بازنگاری (الفبا) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی ... با ... .

-----------------------------------------

پاورقی :

الفبا – ی:"سیمای جمهوری اسلامی (ب) ایران ، شبکه قرآن ، پخش زنده ی : گرامیداشت شهید مفتح – دانشکده الهیات (پ) دانشگاه تهران . " .

... : تو :"بازنگاری" حالا ، خانواده ی شهیدم بچشم اومد نیومد بمونه ، ولی :"ً ضروری" با :"نقش" و :"نگار" وووی مثلا لازم ، ووو ، و واجبم ، دور از چشم نمونه تو :"بازپرسی" .

چشم نگارم .

 خوب شد پیش از ظهر دست به قلم نشدم ! و چشم و گوشم به تلویزیون بود ، البته بعد بازم ... سرپایی ، و بعد زنده ی :"صبحی دیگر"م باز برنامه ی زنده ای داشت تا اذان ظهر ، که بعد بازم ارتباط خاکی سرپایی ، یه آب (ت) ی به بدن یا همون پیکر سعدی علیه الرحمه زدم و جات خالی نماز ظهرم خونده بودم که از سر کار اومدی و گفتی ، خوبه گفتی .  

ضمن تشکر بابت مشارکتی که دیشب واریز شد ، دیشب که نه ! اول ساعت امروز ، برا مشارکت در برنامه ی :"هدفمندی" ، "هدفمندی" اصلاح قیمت های حامل انرژی ، و مشارکت :"مالی" ما در این برنامه ی "مالی" ، حالا چه تحت پوشش :"حوزه" و چه :"دانشگاه" ی واحد :"جمهوری اسلامی" ما ، ایرانی ، گفتم بگم که در این :"مسئله" که برا "حل مسئله " مثلا کمیته ی امداد امام خمینی قدم پیش گذاشته بود ، حالا به نمایندگی "حوزه" یا "دانشگاه" ، این :"صندوق ملّی" م که حالا می خواد "حل مسئله" کنه ! حالا به نمایندگی حوزه !؟ یا دانشگاه !؟ بهتره اول بگه که کدوم یکی از این دو رو نمایندگی می خواد بکنه !؟

که اونی که از "مشارکت" کنار گذاشته میشه ، تحت کدوم یک از ایندو بازنگاری شده !؟

و این اختصاص به این برنامه هم نداره ، شاما دیگر مشارکتها هم میشه ! از :"ساختار حکومتی" گرفته تا دیگر مسائل و :"مشارکت در حلّ مسئله" .

چراکه کافیه در یکی از دو نهاد مشارکتی :"بازنگاری" شده :"نگار" بود ! چه به نگارش :"حوزه و دانشگاه" جمهوری اسلامی ، و چه به نگارش :"دیگر" ش ، چراکه هیچ ایرانی از قلم نیفتاده ! بعبارت دیگه :"حذف" یا :"سلب" نشده از :"مشارکت" و یا :"صفر" بحساب نیامده ! البته اگه :

صفریک

هنوزم :"تاثیر گذار" که نه ! بلکه تاثیرم نذاشته باشه ! حالا چه در دانشگاه حوزه ! و چه در حوزه ی دانشگاه ! و بعبارت دیگه در ما ! به یکی از این دو نگارش ! که در :"بازنگاری" م "پایدار" باشه ! نگار ما ! حالا چه به نمایندگی مثلا رنسانس غرب ! و چه پیش از قرون وسطیش !

بازپرسی :

صبح که خودم و خودم بودم و برنامه ی زنده ی شبکه ی قرآن (ث) رو گوش دادم ، گفتم :"بازنگاری" رو اول بگم ، بعد اگه بازم ضرورت داشت ، بعبارت دیگه لازم بود و واجب ! بازپرسی بگم .

خب ، دیر وقته و وقت خواب ، مثل وقتی که :"بازجویی" کشید به شب و موضوعی که داد و فریاد (ج) برادر :"شریف" ی رو در آورد ه بود و :"لازم" بود پیگیری بشه که شبکه ی افق سیمای جمهوری اسلامی ایران اونو همون شبش به بحث گذاشت .

البته زمان پخشش زمانی بود که هرچند صدای تلویزیونو کم کردم که مزاحم خواب دیگری نشه ، ولی اونقد نبود که هیچ صدایی به گوشم نرسه .

اونشبو تا اوناش گفتم که هر سه چهار نفر جوان میهمان برنامه موضوع رو آب (ت) ی خاکی عنوان کردن .

ادامه ی بازجویی :

پیش پرده ای نشون داده شد و دو نفر از اونا که نان نشونشون در اون گفته شد به جمع میهمانان اومدن ، بعنوان کارشناس ، و نفرسوم نیومد ، نه اینکه کارشناس نبود ، بلکه موضوع رو مثلا جدیدی نگرفته بود .

یکی از کارشناسا هرچند منکر موضوع نبود ، ولی موافق دامن زدن به اون نبود . دیگری موضوع رو اصلا انکار نمیکرد و براشم راه حل هایی بعنوان نمونه ارائه می داد ، که یکی از آن سه جوان به این اشاره کرد و کارشناسم انکارش نکرد ، هرچند چهره اش نشون نمیداد که این اشاره براش سخت نیومده باشه .

خلاصه موضوع جندان :"بحران" ی ، اونم آب (ت) خاکی نبود ! که جای نگرانی چندانی داشته باشه ، و مسئله سازیم باشه که برا :"حلّ مسئله" مدیریت بحرانم :"ضروری" باشه و موضوع بحث شده بایگانی شد ، و از اون به بعد تا الان منکه ندیدم باز به بحث گذاشته شده باشه .

خب ، فقط یه چیز موند که نه اون برادر "شریف" و نه اون سه چهار تا جوان و نه دوکارشناس برنامه ی شبکه ی افق به این چیز اشاره ای هم نکردن .

البته منم زیاد بچشم نخورده ، چرا بگوشم رسیده ، ولی با چشم یه بار شاهد این بودم که یه دختر خانومی پس از توافق :"مالی" سوار یه ماشینی شد که با یکی از سرنشیناش به توافق رسیده بود ، و اون یکی دیگه پشت فرمون بود و نیشخندشم پس از توافق بچشم اومد .

امیدوارم مثلا این یارانه ای که دیشب واریز شد چند روزی خرج زندگی خانواده ای رو که دختر جوان داره رو ببینه !

خب ، شب بخیر .

-------------------------------------------------

ب – یا :"مردم سالاری دینی" و یا :"مشارکت" دینی :" حوزه و دانشگاه" ، مثلا در :"ساختار" و خصوصا ساختار :"حاکمیتی" ، علی الخصوص زمانی حاکمیت اقتصادی ، اقتصاد مقاومتی ، تولید و اشتغال .

یا بقول دیگرش :"مردم سالاری دینی" و یا :"مشارکت" دینی :"دانشگاه و حوزه" ، مثلا در :"ساختار" و خصوصا ساختار :"حاکمیتی" ، علی الخصوص زمانی حاکمیت اقتصادی ، اقتصاد مقاومتی ، تولید و اشتغال .

که گویا در نزدیک به :"چهار دهه" ی آن ، قول اول :"تاثیر پذیرتر" بوده از قول دیگرش !

پ – حالا : " ... و معارف اسلامی" ش مثلا بمونه ! چه رسه به باب دیگرش ! و بقولی :"هارمونی" ! ایندو ! و هماهنگ کننده ی ایندو ! باب ! و تاثیر گذاریشون بر یکدیگر ! و بقول دیگر :"وحدت" ایندو ! و نهایت مسئله ! که موضوع وحدت باشه ! موضوع :پایدار !

پایداری هردو ! بعبارت دیگه : وحدت هردو ! یکی شدن هردو ! در عین کثرت ! زمانی و مکانی ! تقدم و تاخر ! ووو .

چراکه اگه :"معارف" هم دوتا باشه ! مثل :"جمهوری اسلامی" و حالا :"حوزوی و دانشگاهی" م ، و نه :"دانشگاهی و حوزوی" م ، صرف نظرم از همون :"تاثیرپذیری" و تاثیر پذیری دانشگاه ! از غرب و مثلا رنسانش ! اونم با "هارمونی" مثلا :

چرا مسیحی نیستم !؟

شم که نگارش نشده باشه هم ! بلکه گوش نه فقط ، چشم نگارش :

صفریک

م باشه ! چی !؟ خب لابد با :"ایجابی" و سلبی حوزه نه ! بلکه با سلبی و "ایجابی"ش هم نگاری داره که "تاثیرگذار" بوده دیگه !

اصلا هارمونی بوده ! و :"اتفاق" تازه ای نیست که بچشم بیاد ! و مسئله ای پیش نیومده که دنبال :"حلّ مسئله" بود !

ت – سلام برحسین ، نه اینکه مثلا :

رکعتان فی العشق ، ولا یصحّ الوضو الّا بدّم

ث – ناگفته نمونه که میشه بحث اینم باشه :

سلام علیکم :

بازنگاری (الفبا) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی ... با قرآن .

و مسئله یا پرسش این باشه که :

آشنایی کی با قرآن !؟

حوزه !؟ یا دانشگاه !؟

یا دانشگاه !؟ یا حوزه !؟

حالا آشنا کننده بمونه ! یعنی :

جمهوری اسلامی !

که از ظاهرش پیداس ، یعنی اونی که نه تنها بگوش ! بلکه بچشم میاد ، این دانشگاهه ربّ اسلامیه !

بعبارت دیگه شکل و شمایلش و قیافش به :

دانشگاه و حوزه

اگه گفته نشه میخوره ، میشه گفت بیشتر میخوره !

خب :"عقبه" ی دانشگاهم ، بعبارت دیگه :"دانشگاه پایدار" م که :"چشم انداز" ش روشنه ! اگه به قبل از قرون وسطی نرسه ! به بعدش و رنساس غرب ، اروپا و فرانسه که میرسه !

نشون به اون نشونی که اولش چی بود !؟ رییس جمهورش :"کلید" دار قوه ی مجریه نبود ! و در :"بازنگاری" ایندو یکی شد ! حالا بازم چه جوریش !؟ بمونه و بیشتر این :"بازپرسی" پایدار ! نباشه بهتره !

فقط به این مسئله یا پرسش بسنده می کنم که :

آیا مسئله تاثیر گذار بودن :"جمهوری اسلامی" ایران به دنیا ، یعنی دیگر کشوراست !؟

یا تاثیر پذیریش !؟

و یا متقابل ؟

و در :"حلّ مسئله" هم :"حوزه و دانشگاه" یعنی :"جمهوری اسلامی" !؟ 

یا :" دانشگاه و حوزه" !؟

و یا متقابل ؟

برا ما ، یعنی من ! فرقی نمیکنه که مسئله یا پرسش کدوم یک از آنسه یا اینسه باشه ! چراکه هرکدوم از اینا که باشه :"هارمونی" خودشو داره ، برا نوازندش ! یا :"بازنگار" ش !

البته مسئله یا پرسش :"پایدار" به جمهوری اسلامی ایران و دنیا ، و یا دنیا و جمهوری اسلامی ختم نمیشه !

که ان شاءالله در بحتی که دارم به آن خواهیم رسید که :

آیا من تاثیر گذارم بر دیگری مثل من !؟

یا اون !؟

و یا متقابله ؟

و :"پایدار" ترم انشاءالله ! یعنی در منم! در مام ! و ما و همسایه های جماعت محل ، و جماعت محل و جمعه ی شهر و دیارمون ایران ، و بعد ایران و دیگر دیار که پرسیده شد !

ج – البته سر کی !؟ خب :

هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید

البته نه مردم آمریکا ، بلکه :

دولت

ش ، خب بله سر دولت :

آمریکایی

هم میشه ، ولی :

دا

چی !؟ خب مثلا :

داعش

چرا ، ولو اینکه :"ازدواج" م با ناموس تحت اشغالشون کرده باشن ! یا مثل اونی که یکی رو به مجبور و منجمله :"نیازمند" ی :"مالی" رو به :"عقد" خود هم در آورده باشه ، حتی ! اونم در

دا

نه مثلا :"داعش" ها !  


  

یه نفر مثل ( ألِف لغایت یِ) :

(الف) : اللهم صل علی علی بن موسی ال ... .

سلام علیکم

بازسازی (ب) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی با (پ) ... .

------------------------------------ -

پاورقی  :

الف – حالا ، الان و ... ، مثلا now 

و محلم ، در عالم !؟

... : ... !؟

شما امروز نمی خواین برین !؟

... : یه روز در میونه ، روزیکه :"باشگاه" (ت) دار میره سرکار ! ما میریم بجاش ، که تعطیله نمونه !

اونوقت بابت !؟

... : چی !؟ منظورت که اون !؟ نیست !؟ تازه خودمونم اونجا می سازیم !

میشه بگین برا چی !؟

... : حالا ! مثلا اگر :"قطب" عالم امکان خانومی رو فرستاد که خودشو نشون بده ! نگه که ما پایین محله (ث) ای ها آدمشو نداریم ! اونم نه فقط در عالم اون ! حالا چه واجبش و چه ممتنعش ، بلکه در عالم وجودم ! حالا بقولی :

مافوق عالم وجود

بمونه ! اونم بقول :"حالا خورشید" : تو خونه ! البته :"از" تو خونه ! :"حالا" :"ز" خونه ! بمونه !

"حالا " بمونه : اللهم صل علی :"ش" ، نه شوی که قطب عالمی از عوالم وجود راه انداخته بود و در :"انحصار" اونم باشه !

و :"سَر" بازش ! که تازه لرزه مسجد بالا محله که بچشم سلمانم نیومد ! راستی از مسجد پایین محله (ج)چه خبر !؟

ت – بدن سازی و شایدم بقول :

بنی آدم اعضای یک پیکر ...

بنام خداوند جان و خرد ، کزین بَر تَر اندیش ...

ث – بقول بَرَره ی :"دور همی" !

ج – و دور و ورش !؟

هی ی ی !  بد نیست ! شاید موضوع اصلی بشه ! تا ... چی میشه !؟ یا ... چی میشه !؟

... : ان شالله که :"ضروری" نشه ! که :"امکان" یم داشته باشه ، باز وجوب و ...

راستی !؟ بگو ... م برا چی پرسیدی !؟

من من !؟ چی چی پرسیدم !؟

... : ای شیطون ! نکنه می خواستی امروزم بریم تا باز خلوت کنی با خودت ! بازم بشی :"خود تو خودت" !؟ سلام منو به پایین محلتم برسون !

 

علیکم السلام ملکه . 


  

یه نفر مثل (ألِفتایِ) :

(الف) : اللهم صل علی علی بن موسی ال ... .

سلام علیکم

بازجویی :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی ب (ب) ... .

--------------------------------------

پاورقی :

خب بازم طبق معمول اخیر و خصوصا یکی دو روز گذشته (پ) که تنها شدم و گفتم دست به قلم بشم ! با خودم گفتم :

خب امروز چی بنویسم !؟ البته بعد ... سرپایی ، حالا میگم چی ؟ سرپایی ، اصلا شاید موضوع نوشته ی امروز همین از آب (ت) در اومد ، شایدم از : خاک .

دیشب بعد سریال جومونگ (ث) م نشد برم تو کانالا ، وقتی همه خوابیدن بود که داشتم توشون می گشتم دیدم شبکه ی افق داره در باره همون موضوعی حرف می زنه که داد برادر حسن رحیم پور ازغدی رو در آورده بود و دیروز قبل از ظهر ازش گفتم ، یعنی نوشتم .

خب از یه طرف خیلی دیروقت بود (ج) و خوابم میومد ، و از طرف دیگه توهمونجایی که تلویزیونم بود ، اونم ملکه ! خوابیده بود و اگه قرار بود گوش بدم ! که چی گفته میشه !؟ مسئله ی اولیم نباشه ، که بود ! دومیش که هست !

خب سه چهار تا هم جوان دعوت شده بودن تو برنامه و راجع با اون موضوع ! برام جالب بود !

یه خورده صدا رو کم کردم و یه خورده هم گوشا رو تیز خدمو سپردم بخدا و تازه گرم اون سه چهار تا بودم که خدا بروز هیشکی نیاره ! عیال با احترام فرمود : صداشو کم کن !

الف – صبح ، ساعت هشت .

ب – با صدای بلند آ ، ولی شما با صدای یواش بخونید ! حالا میگم چرا ! با إ .

پ – که ته تغاری خونه رفته دیدن ته تغاری ، یعنی رفته تهرون .

یعنی خانوما چند وقته که میرن :"باشگاه" بدن سازی ، اینم خونه نیست و خودم و خودمم تو خونه الان که مشغول نوشتن شدم ! چی !؟ حالا میگم ! اینم مثل ب .

ت – سلام برحسین .

ث – که چه کرد !؟ جلو دار سپاه طرفای مقابلشو ، خب برا اینکه تِسو هم رفته بود اون طرف دیگه ! و پدر خانومشو که تنها نذاشته بود ! و طرح پیشتازم که تایید کرد دیگه .

ج – که از محسنات این برنامه یکی همین وقت یا زمان پخشش بود ، حالا منکه بچشم نخورد : بازپخش

البته :"زنده" هم ، ولی :"بازپخش" مثل :"ممکن الوجوده" دیگه ! بازپخش :"خاص" مرده که نیست ! تازه باشه هم ! بازم بازپخش : یه ...

چیزیه دیگه ! بازپخش :"ممتنع الوجود" که نیست ! مثل :"... یک" مثل نطق عصر حاضر ! که جالبه ! حاضرشو میگم .

خب بقولی فرض محال واجب نباشه ، مانع که نداره ! امکانش ! چه خاص و چه عامّ هردوش ! کدوم دو !؟ خب وجود و عدم ، یا عدم و وجود دیگه ! وگرنه عالم امکان و ممکن و شاید ماید یعنی چی !؟ بازپخش چی !؟ زنده ؟ یا مرده !؟ هیکدوم یا هردوی این دویه دیگه ! یکی از اقسام مقسمی و اونم فقط :"وجود" نیست که ! همینطور :"عدم" م !

که یکی از اقسامشم :"خدا" یا :"نخدا" باشه ! و یکی خدای عالمش و اون یکیم ناخدا !ش ! و محل دعوای ایندو ! و اهل عالمم ! تماشاچی ! تو عالم وجود و حتی عدمم که از این حرفا نیست ! اونجا ها چیزی جز هست و نیستم که خبری نیست ! دعوا سر لحاف عالم امکانه ! و خدایی این عالمه ! کدخداییشم ! و بعبارت دیگه عالمداری ! مثل شهرداری مثلا ! یا مثلا دهداری و نظایر اینا و منجمله خانه داری ، تا خاکداریم که پیش از ظهر گفتم شاید از : خاک

اینا رو برا :"بازجویی" که بجای :"بازخوانی" گفته شد گفتم ، که موضوع اصلی نیست ، اصلی همون :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

گفته شده هست ، و برا موضوع "بازجویی" فعلا به همین بسنده می کنم که مثلا بازپخش امکان داره بازپخش زنده ای باشه ، و امکانم داره که باز پخش مرده ای باشه ! فرقش چیه !؟ فرقش زنده کردن مرده هست ! مگر اینکه گفته بشه مرده دیگه مرد ! نیست شد ! چی نیست شد !؟ مرده دیگه ! زنده ای که مرده بود دیگه ! و بقولی نیست شد دیگه ! بعبارت دیگه بازپخش یعنی نیست نیست شد !

اونوقت هست چی !؟ خب نیست که شد ، نیست بشه !

اونوقت هس چی !؟ منظور از این پرسش اینه که هستم مثل نیست ، هست شد !؟ بعبارت دیگه هستم هست شد !؟ یا :

صفر یک !؟

البته اگه این همون زنده شدن مرده نباشه ! بعبارت دیگه یک یا یه صفر نباشه ! یه مرده نباشه ! که این جای تامل داره و فعلا بمونه برا فرصت دیگه و برم سر موضوع اصلی ، که یک یا :"یه ... . " هست ! که هنوز نمرده ! منتها :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

چرا !؟ نه اینکه چرا هست !؟ بلکه چرا : یه نفر مثل (ألِفتایِ)!؟ که فعلا همینقد بگم که تایِ با لغایت یِ فرق داره ! خب یه امکانی هم داده نشه !؟ به یکی دیگه !؟ ولو :"صفر" ! که :"یک" بشه !؟

البته گفتم که اگه :"صفر یک" جای تامل داشته باشه ! ولو اینکه :"خاک" شده باشه ! و فقط کافی باشه که باز آب (ت) یاری بشه و گل و ... ، و باز آدمم نشه ! انسانم نشه ! بشر که بشه !

مثلا بچشش بیاد یه بچه (چ) .

بچه رو ولش ! بزرگ و بزرگترشم ولش ! یه مثال بزنم ! برا :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

دیگه ! مثلا فرض کنیم یه خانم ! مثلا آمریکایی ، حالا آمریکا یعنی چی !؟ یعنی عالم ! واجب و ممتنع و ممکن ایندو هم ! باشه که یه موشک انداخته شده رو بذاره پشتش و پشت به اون پشت تریبون قرار بگیره ! روبروشم هیشکی نباشه ! یعنی یه نفر دیگه نباشه ! بعد بگه اونو ، که پشتش گداشته ، دونفری که ایرانی یمنی باشنم نه ، اصلا ایران انداخته ! حالا کجاشم تو عالم بمونه !

خب این یعنی چی !؟ جز اینکه یه نفر مثل اون خانم تو عالمش ! هست !؟ ولو قد یه جایی از عالمش !؟ پس اون خانم تنها نفری نیست که تو عالمه ! حالا اون یکی و مثلا ایرانیم آقا و خانومش بمونه ! و گیریم یه خانم ایرونی اون موشکو رو انداخته و این خانوم آمریکایی هم تو ایران اون که یمنم باشه ! نینداخته ! و فقطم اون خانم ایرانیه که موشک انداخته ! از یمنش !

خب پس اون خانوم آمریکایی :

یه نفر مثل (ألِفتایِ)

هست و با اون خانم ایرانی میشن : یه نفر مثل (ألِف لغایت یِ) عالم !

تا بعد بریم سر اینکه کی موشک انداخته !؟ تو زمین یا خاک اون یکی دیگه !؟ دوتایی ! خانوما ! ی آمریکایی و ایرونی !

و خودشون می دونن ! به ما! یا من ربطی نداره تو عالم ! البته اگه منم توش باشم ! و اون خانم آمریکایی به من داشت می گفت ! البته نه در یه عالمی و حتی :"قطب"شم که تو عالم اونا نباشم ! و از اونجا بخوام قضاوت کنم فی ما بین اونا !

مثل اونایی که تو یه عالم دیگه باشن و حرفای اون خانوم آمریکای بگوششون خورده باشه ! یا بچششون اومده باشه مکتوب یا نوشته اش ! بعد تازه براش مثلا جلسه هم گذاشته بشه و :" قطعنامه" هم صادر بشه و خانم که نه ، آقا هم نه ، بلکه بچه ی ایرانی هم مجکوم بشه به مثلا موشک اندازی ! بهش ! بخاکش ! اونم نه خاک یمنش ! بلکه ایران !

خب ، بمونه برا صبحی دیگر ، شب بخیر .

 

چ – مثل خودش تشنه ی آب (ت) .    


  

یه نفر مثل (الفپا) :

سلام علیکم :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنایی (؟) ... .

---------------------------------

پ (الف) ورقی :

خب ، کی پرسش داشت ؟

... : چی !؟ حالا !؟ الان !؟ مگه نگفتی فردا !؟ یه روز دیگر !؟

... : من من .

اول بذارین پاسخ ملکه ی خیلی یا :"شدید" دوست داشتنی خودمو بدم .

خب فردای کی !؟ یه روز !؟ یا جمعه !؟ یعنی شنبه !؟ یا هفته ی دیگر !؟ یا شش روز دیگه تا جمعه !؟

بعلاوه ، جمعه تعطیله ، روز جمعه تعطیله ، تازه حالا یا الانم حتی شب جمعه هم نیست ! جمعه شبه ! جمعه شب یعنی چی !؟

یعنی شب شنبه ، که صبح که بشه میشه روز شنبه ، یعنی وقتی آفتاب یا خورشیدش که در بیاد .

و زمین خودشو نشون میده !

... : چی !؟ چی !؟

... : چی !؟ همینو کم داشتم !

خب ، پرسش !؟

... : چی ؟ چی ؟

هیچی دیگه ! "آشنایی" میده دیگه ! "آشنا" و "آشنای" ب (ب) دیگه !

الف – با صدای بلند آ ، پا .

ب – به خودش دیگه ، بپرسین چجوری !؟ برپا میشه دیگه ! خب صبح شده ، خورشید در اومده دیگه ! خب خورشید اونا هم در میاد دیگه ! همه چی که خورشید نیست ! اونوقت خورشید چی !؟ فقط آسمون !؟ یا به زمینم می تابه !؟ برپا میده !؟

حالا ! الان بپرسین !؟ به :"اهل بیت" ی گفتم ، آشناشو ، چی !؟

حالا ، الان شما بگو !؟ برا یه روز !؟ یا یه هفته !؟

... : میگم چرا این وقت شب کلاس گذاشتی !

مرسی ! کلاس !؟

... : پس چی !؟ اتاق !؟ :"هیئت" !؟ یا ... !؟

... : چی !؟ چی !؟ بریم تو گوشی ! حرف سیاسی شد ! شایدم سیاسی عبادی ! ما بهتره تو کار بزرگترا نباشیم !

... : شب بخیر ، شب خیر .

... : شب بخیر .

شب بخیر . 


  

یه نفر مثل (الفبا) :

سلام علیکم :

بسم الله الّرحمن الرّحیم

آشنای (الف) ... .

-------------------------------------------

پاورقی :

اول امروز رو تبریک بگم ، به جماعت جمعه ، و بعدهم به خانه های جماعت و به :"اهل بیت" (پ) خانه ، ها (ت)

چی !؟ "جامعه ی مدنی" !؟ (ث)

وبعد :

امروز می خوام براتون یه قصه بگم !

بگو بگو .

خیلی خب ! بگین از کی !؟

از کی ؟؟

از جوادی !

جوادی !؟!؟ کدوم جوادی ؟؟

کاظمی دیگه ، البته کم سن و سالترش .

بازم بگم که من بگوشم رسیده و :"باسوادی" شاید بچششم خورده باشه ، که این جوادی ما کوچیک که بود ! مثلا کلاس که نه ! آشناش قد پایه سومی (ج) ا ، داشت با همسن و سالاش بازی میکرد ، که قاتل ، آشناش کشنده ی استادش داشت از اونجا رد می شد !

بچه ها تا اونو دیدن در رفتن و خب مثلا جان پناه گرفتن ! ولی جوادی ما تکون نخورد ! و این برا کشنده ی استادش سوال یا پرسش شد و ازش پرسید : تو چرا در نرفتی !؟

پاسخ داد برا چی در برم !؟ منکه کاری نکردم ! منظورش ایستادن نبودن ها ! که یه کار بودا !

آقا قاتله ، همون کشنده ی خودمون ! خوشش اومد و شاید خواست اونم ولیعهدش کنه ! آخه مشکل استادشو که نداشت ! یعنی سنش به ولیعهدی می خورد ! ولی گفت شاید دستم رو شده باشه ! یه مشت ! دیگه نشون داد !

اگه گفتین !؟ خودم میگم  گفت بیا استاد دخترم شو ! خب ، شخص اول قصه ما هم که اسمش جواد بود ! اونم کاظمی !

میگین چی کرد !؟ اونم با تجربه ای که داشت ! از حسنی !؟

حسنی !؟!؟

بسه دیگه ! برا امروز ! برین تو گوشیاتون !

... : چی !؟

هیچی بابا ! با شما نبودم ملکه ی محبوبم .

الفبا – ی آشنا .

الف – آشنا ب (ب) .

ب – با! صدای بلند ، یعنی بَ ، بِ و بُ ، نه ، بلکه اول آ ، اِی و اُو .

مثل الف : آشنا .

پ – بزبون آشنا یعنی "خانواده" .

ت – ی جماعت جمعه دیگه !

ث – که امروز برادر حسن رحیم پور ازغدی تو تلویزیون گفت !؟

البته دهه ی :"هفتاد" یشو ! نه قبل و بعدشم تا حالا ، الآن !

چقد قبل !؟ خب میشه مبدا تاریخشو :"دا" هم گفت ! با :"زدن" تو دهن :"دش" .

حالا شاید یکیم بگه نه ! مثلا دوازدهم فروردین و روز :"جاا"ه ، یا پیش از اون :"تو دهن"ی رو .

مگه اینکه ایران جامعه ای نداشته باشه ! یا داشته باشه ولی :"مدنی" ش نباشه ! به زبون آشنا یعنی :"شهری" نباشه !

مثل چی !؟ مثل :"خانوادگی" !

اونوقت دینیش چی !؟

خب : جماعت ، جمعه و جهانیشم حج دیگه !

اونوقت به زبون خودمون آشنای این چی !؟

من نمی دونم ! اینو مثلا آقای فرهنگستانی میدونه ! البته :"آشنا" به نماز جماعت ، جمعه و حج .

من قد گلیم خودموم ، یعنی آشنا به اونو می دونم که تعبیر یا واژه ی اون میشه : خانواده

یه سوال ، ببخشین پرسش دیگه !

بابا امروز مکتبخونه ها هم تعطیلن مثلکیا ! بمونه برا یه روز دیگه ، روز بخیر . 


  

یه نفر مثل (الف) .

سلام علیکم :"آشنا" (ب) . 

"بازخوانی"(پ) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آشنا (ث) ... .

--------------------------------------

"پاورقی" :

الف – "آشنا" ، حالا هرکی باشه ! فقط آشنا باشه .

ب – مراجعه شود به الف .

ب – یا بقولی آشنا ، مثلا :"بازپخش" و یا ... ، البته نه مثلا :"بازبینی" !

چرا !؟ خب اگه :"آشنا" باشه که نه ! آشنا به "بازبینی" !

همینطور بازم بعنوان مثال : :"بازشناسی" ! ، :"باز دانی " ووو ی بعد "بازخوانی" ، البته آشنا !

:"بشرح ایضا" بشکل مثلا :"عشق" ی ، و :"قس" علی هذا !

ناگفته نمونه که عارفانه نه ها ! اینکه بحمد الله ربّ العالمین أ ... ، کمثل بسم الله ال ... یومیه بازخوانی میشه و بقولی :

خوشا آنان که دائم ...

شب خوانیم :

کارشان بی .   

البته مگه اینکه موضوع نه تنها خواندنی ، بلکه برا گوش و دیگر اعضای بدنم آشنا نباشه ! یا خوانا نباشه !

شایدم ! البته شایدم ، خوانا باشه ! یه چیزی ! ولی هنوز خونده نشده باشه ! یا شایدم ، البته بازم شاید سواد خوندن نداشته باشه ! خوانند!ش ! که به نظر اگه محال نیاد ! خیلی بعیده ! مثل این می مونه که مثلا :

آشنا

برا یکی گفته بشه ! و پیش از گفتنش بهش گوش داده نشده باشه !

و "قس"

آشنا

ی چشم و مانند این :"دو" ، حالا خواننده "دو" هم آیا قس !؟ بمونه !

"بشرح ایضا" بازخوانی آن "دو" و هر :"دویی" .

ت – مراجعه شود به ب .

ث – منکه بگوشم خورده ، حالا باسواد (ج) ی بگه که بچششم خورده که :

یه ، حالا استادی به شاگرد میگه بگو :"الف" (چ) ، بعد که حالا یکی دوبار دیگه که بهش میگه و شاگرده لب از لب باز نمی کنه ، آقا یا خانم استاد ! شاگرد میشه !

خب برا اینکه از شاگرد می پرسه : اینکه کاری نداره ! چرا نمیگی : الف ؟

استاد ، یعنی شاگرده میگه :

خب برا اینکه اگه بگم الف ، بعدش می خوای بگی که بگم :

ب،پ،ت،ث،ج،چ،ح،خ،د،ذ،ر،ز،ژ،س،ش،ص،ض،ط،ظ،ع،غ،ف،ق،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ی .

ج – حالا چه مثلا :"حوزه" دیده ، ولو دست مردمم ، یا مثلا :"دانشگاه" رفته و آموزش دیده ! در مثلا :"دبیرستان" های فعلی و شش کلاس ابتداییشم ! یا حتی در مثلا :"نهضت سواد " آموزیم ! دیده ! گشوده باشه ! که زمان ما بهش گفته میشد : اکابر .

خب شاید برا این :"اکابر" خواندهه میشد که بزرگا میرفتن اونجا ! که در کوچکی نرفته بودن دبستانم حتی !

خدا رفتگان همه رو بیامرزه ، گفتم براتون که پدر خدا بیامرزم ، حالا می خوام بگم والدین خدا بیامرزم منو قبل از فرستادنم به دبستانم ، فرستاده بودن به : مکتبخونه !

نه نوشته خونه ! ها ، یا کتاب خونه ها ! حالا مثلا مانند این پیش دبستانیا یا مهد کودکا .

نه ناز نازیا ها ! اگه آشنا باشین ! آشنایید با مثلا : چوب خز !؟

خدا بروز دست و پای هیشکی نیازه ، خوندشم ! چه رسه به : بازخونیش !

تازه برا چی !؟ خوندن مثلا گلستان و بوستان و حافظ مافظ ! اصلا آشناس : کلیه و دمنه !؟

فقط برا مثلا : ابجد، هوّز، حطّی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ ، ولا نبود که :

دو زبر أن ، دو زیر إن و دو پیشم اُن ، مثلا باشه ! و خواندن قرآن .

و شاه نامه ! شاهنامه ی فردوسی که میگه : عجم زنده کردم بدین پارسی !

حالا بمونه که سعدی علیه الرحمه گفته :

چنین گفت فردوسی پاکزاد ، که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار ...

در خاتمه ی این :

آشنا... .

یی ، خدا کنه که بحق آقا جواد الائمه علیه السلام تونسته باشم از بازخوانی که نه ، از :"اون" یم گفته باشم ک در خواندن یه :"دون" از :"دان" ه خوان شاه :"نامه" (ح) هم نگرفته ، نمیگیره و نخواهدم گرفت !

خب ، تا روزی دیگر ، شب بخیر .

چ – نه مثلا بنویسش ، این فرق داره ! خب نوشتن بعد خوندن "الف" م هست دیگه ! چه رسه به گوش :"آشنا" بهشم !

خب موضوع بحثم که :"بازخوانی" باشه ، فرق داره با :"بازنویسی" دیگه .

ح – حتی برا خواندن نوشته یا نبشته ی خدا ! حتی برا خوندن با چشم ! چه رسه به نوشته های بازخوانی شده خوانده شد باگوش و دیگر اعضای بدن ! 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :371
بازدید دیروز :488
کل بازدید : 1305191
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ