سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَاقَّةُ ، مَا الْحَاقَّةُ ، وَمَا أَدْرَاکَ ...؟ ... .

سلام علیکم 

امروز صبح برگشتیم خونه ، آخه جرثقیل آورده بودن برا خاکریزی پشت بام و نمیشد کار کرد ، بعد از ظهرم که بارون خدا گرفت و نرفتیم بیرون از خونه و یک روز کاری رو از دست دادیم ، عوضش یه شکم سیر خوابیدیم و خستگی در آوردیم برای فردایی بهتر ، هرچند فردا جمعه هست و تعطیله ، ولی گفتیم که داره زمستون و سرما می رسه و کم کم کارا می خوابه و ... .

خب نزدیک اذان مغرب به افق ماست ، میریم و برمی گردیم ان شاءالله و ...

 

سبک دین :  

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(المعارج/1) ... .

خب قبول باشه ، نماز مغربو عرض می کنیم ، رکعت آخر چی گفتیم ؟ تسبیحات اربعه رو عرض می کنیم ؟ سبحان الله ، و ... .

خب شب بخیر ، چراکه امروزم غروب کرد مثل روزهای دیگه ، آیا روزی خواهیم داشت که غروب نکنه ؟! 

پرسش بدون پاسخ چطور ؟! آخه بحث قبلی ما رسید به پرسشی که از علما و دانشمندان داشتیم ، که کجا ؟

در حالیکه معلومه ! رو زمین خدا ! 

اینکه چه جوری ؟ بحثش جداس ، جمع و گردآوری رو عرض می کنیم که موضوع بحث جدید ماست .

جمع و گردآوری چی ؟ آخه این پرسشو شاید تازه وارد به بحثمون داشته باشه ، عرض کنیم ، هرچی شما بفرمایین ؟ 

خب شما چی می فرمایین ؟ شما علما و دانشمندانو عرض می کنیم ، آخه بنا شد یکی از ما ، یعنی ما دانش آموز ، دانشجو و یا طلبه ی جوینده ی علم و دانش باشیم ، مگه اینکه چی ؟ 

السلام علی الحسین ، و علی علی بن الحسین ... . 


  

روز معرفت و شناخت :  

سلام علیکم ... . 

 

امروز که نماز می خوندیم علی اکبرمونم بیدار شد و نمازشو خوند ، آخه درباب معرفت و شناخت داشتیم خومونو معرفی می کردیم و می شناسوندیم گفتیم که معرفت و شناخت با علم ودانش فرق داره ، مثلا امر به معروف داریم ، ولی امر به معلوم چی ؟ داریم ؟

خب ، حسب الامر ، هرچند قبل از این هم گفتیم ، ولی بازم میگیم که ما یه خانواده ی هشت نفره بودیم ! هنوزم هستیم ، منتها مثلا علی اکبرمون برای خودش خانه و خانواده تشکیل داده ، البته همونطور که گفتیم بعد اینکه رفت خودشو معرفی ! کرد الان مشغول خدمته و زن و بچه اش هم گویا پیش خانواده ی خودشون راحترن و برا همین وقتی مرخصی میاد مثل این دفعه ، به ما هم سر میزنه و ایندفعه اول اومد خونه ی ما ، دیروز همین وقتها بود .  

خب حالا جمعمون جمعه و فقط یک دوتامون کمه ، که برای خودشون تو قم و تهرون خانه و خانواده دارن و خدا حفظشون بکنه ان شاءالله 

کجا ؟ خب داشتیم همینو می گفتیم دیگه ، یعنی بحثمون رسید به بایگانی ، حفظ و نگهداری مثل همین خانه ها و بعبارت دیگه جمع آوری خانه ها و خانه ی خانه ها ! حالا کجا ؟ 

شما چی می فرماین ؟

روز علم و دانش : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ تَبَارَکَ الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ(الملک/1) ... .  

 

تا ان شاءالله برسیم به باب بعدی شما ، تا بعد ... 

 

 


  

 

به نام ... 

سلام علیکم 

تو این یکی دو روز یادمون رفت همدیگه رو معرفی کنیم ! البته همدیگه رو اینقد شناختتیم که اسم شما عالم و دانشمنده ، اسم مام دانش آموز ، دانشجو و یا طلبه که میگن یعنی همون جوینده ی دانش . 

شما رو کار نداریم ! ولی ما با چی ؟ دانش آموزی ، دانشجویی و یا طلبگی رو عرض می کنیم ؟ با همون یکی از پنج عضو دائم شما و بعنوان مثال چشممون بعلاوه حسش دیدن ، که برسمیت شناخته شده وقتی گفته شود : نخستین بار چشم ما افتاد به جهان خارج و مثلا یه سیاهی دیدیم ... 

پس امروزم مثل دیروز یه روز ی رو با هم خواهیم بود در فرصتی که داریم ، هم عارف بحق همدیگه و هم ان شاءالله ما هم مثل شما عالم و دانشمند به آن !؟ کدام ؟ 

برا اینکه یادمون نره با این فرمایش شما هم موافقیم که یه جایی حفظ و نگهداریش کنیم ، حالا اسمشو هرچی هم بذارین برای ما فرقی نداره ، ولی همونطور که دارنده ی معرفت و شناخت رو عارف میگن و با عالم و دانشمند فرق داره ، و دارنده ی علم و دانشو هم عالم و دانشمند ، ما فکر می کنیم اسمشو حافظه بذاریم بهتره ، حالا شما مثلا بایگانیم بفرمایین ما حرفی نداریم که سر نامگذاری اختلاف بیفته و سرو کله ی صاحبش پیدا بشه ! 

خب چی می فرمایین ؟ 


  

 

سلام علیکم 

بسم ال ...  

خب شکر خدا امروزم چشم باز کردیم و روز دیگر را آغاز کردیم ، هرچند هوا هنوز روشن نشده که بریم سر کار روزانه ی خود و برای همین باز تا فرصت داریم در خدمت شما هستیم ان شاءالله 

خب کارمون چی بود ؟ نخستین کارمون ؟ یادمون که هس ؟ توافق اولیه رو عرض می کنیم خدمت شما علما و دانشمندان و حتی اسلامی و آنهم شیعه ! 

شما که مثل ما چشم باز کردید و مثلا افتاد به یک سیاهی ، حالا دیگر پنج و بعلاوه یک آن بمونه ، مثل آنکه از رختخواب جدا شد و رخت کار به تن کرده برای کاری دیگر و مثلا لمس رخت چشم برای دیدن و یا شنیدن و ... 

خب امیدواریم که شما هم مارو برسمیت شناخته باشید ! ولو در همین حد و اندازه که مثلا چشم باز کردیم برای دیدن و از خواب بیدار شده ایم ، دوتایی ! نه دوتا یکی مثلا دیندار ، عالم و دانشمند و دیگری چی ؟ 

اصلان قبول ! شما عالم و دانشمند و بقول امام علی علیه السلام ربانی اونم ، ما چی ؟ نه این و نه برا این ؟ بقول امام سوم ایندو ؟ در این صورت بقول پیامبر صل الله علیه و اله زکاة علم ودانش خود را به کی می خواین بدین ؟ نشر علم ودانش رو عرض می کنیم ، حالا ما هیچ ! 

البته ببخشینا ما که میگیم دوتایی نمی گیما ! خودمون عرض می کنیم که شما عالم و دانشمندش باشین و ما حتی محل نشر علم و دانشتونم بحساب نیایم ! مثل چی ؟ مثل حساب عالمانه و دانشمندانه ی شما که دورقمیست و یک رقمشم همون هیچی ؟ و بقول شما خودتان که نه ! می مونه کی ؟ نیازمند علم ودانش شما ! 

بازم قبول ! حرفیه ؟ 

... ، وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ بَلْ أَتَینَاهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ(المؤمنون/71) ... . 


  

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

... ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(الأنبیاء/7) ... . 

قبل از این داشتیم : بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/43) ... . 

پیش از اینکه بحث تازه رو مطرح کنیم ، هرچند مطرح شد در عنوان یادداشت امروز ، عرض کنیم که دیشب بعد مدتی ته تغاری خانواده که بقولی برای :"تفگندار" شدن از خانه خارج شده بود به مرخصی اومد و به جمع خانواده ی چهار نفری ما پیوست و امروز یه خانواده ی پنج نفره هستیم با دو تفنگدار دیگه ، آخه علاوه بر پدر خونه ، علی اوسط خونه هم تفنگدار شده قبل از اون ، قبل از علی اصغر خونه . 

چندوقت پیشم علی اکبر اومده بود مرخصی ، البته بعد اینکه اول به زن و بچه ش سر زده بود ، یه شب پیش ما بود و رفت بازم پیش اونا بقیه ی مرخصی رو . 

وقتی داشت می رفت مام از فرصت استفاده کردیم و نامه ای رو که بانک برای حساب یارانه ی خانوده ی ما می خواست بوسیله اون برای بانک نوشتیم ، ولی بازم حساب یارانه ی خانواده ما مسدوده و نمیشه ... 

جالب این بود که وقتی رفته بود بانک از اونجا با ما تماس گرفت و گوشی رو داد به معاون بانک ، ایشون گفت شماره ی وامی رو که گرفتیم بگیم تا حسابو باز کنن ، شماره رو دادیم ، ولی هنوز مسدوده و نمیشه ... 

البته اون جالبی که گفتیم این نبود ! این بود که معاون بانک در ضمن این کارا به یکی زنگ می زنه که : بیا پسرشون اینجاست ! 

و پسر خونواده هم صحنه رو ترک میکنه و ... 

و این بود یکی از کارکردهای یارانه ! 

دیروزم که پسر خونه داشت می اومد مرخصی ، از قضا یه همشهری سابق باهاش همصندلی میشه و میگه : سلام آقای ... ، و بعد شروع میکنه به زنگ زدن مثل همون معاون بانک ! 

و اینم یکی از نتایج از خونه بیرون رفتن و مثلا برای تنفگدار شدن ! 

خب کجا بودیم ؟ 

رسیدیم به اول کار ! و متفق القول شدیم که اولش معرفت و شناخته ، خب بیرون از خونه چه خبر بود ؟ بقول علما و دانشمندان اول معرفت ، مشاهده و یا نظیر این در علوم دیگر ، خب الحمدلله که به توافق اولیه رسیدیم ، تا بعد ... 


  

 

سلام علیکم

 

اول که از خواب بیدار شدیم ، پس از جدا شدن از رخت خواب و شستن دست و رو ... ، پس از یکی دو لقمه ی صبح و بقول پیامبر ستون بدن ، پس از ... 

از خونه رفتیم بیرون ، نه بقول ما ترکها راه دور ، نزدیک و همون بالاکن خونه . 

 

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ(الإبراهیم/1)

الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها(ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.

   اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ... همان خدایی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ ...

 

یک طرف چراغای شهر ، یک طرفم چن چراغ روستایی در دامنه بلندی روشن بود .

الانم که بعد نماز رفتیم همین بود هنوز ، تا آفتاب مثل دیروز در بیاد و ...  

الان هوا روشن شده ، ولی ماه کمی درغرب روشنه ، همیطور چراغایی از شهر و همه ی چراغای کوچه ! آخه آفتاب عالم تاب داره در میاد . 

نورش در غرب به قله ی کوهها افتاده ، کوههای سفید برفی  چه ماهن ! بلندیهای دیگه هم به چشم میاد و دیده میشه ، اونور باغا در راهی خاکی دو نفر دارن میرن به طرف شهر ، مام یواش یواش آماده بشیم که بریم سر کار ان شاءالله ، ولی بیرون از خونه نه تو بالاکن خونه . 

مثل همه دنبال یک کار ، نه دوکار بقول علما و دانشمندان که گفته شد دو کار انجام میدن ! و اولشم یه کار دوتایی ! ولی نه مثل دورکعت نماز صبح ، که تو هررکعتشم دوتایی میگیم : ایاک ... ، فقط تو ...

نه فقط ما ! و اولشم ما !

 

قال علی علیه السلام : اول الدین معرفت ... 

 


  

 

سلام علیکم 

دیروز دم غروب که از سرکار برگشتیم با یکی از آشنایان تماس گرفتیم که ما رو از حال یکی از هموطنانمون با خبر کنن ، آخه اون به ما زنگ می زنه ، از تلفن عمومی و ما شماره ای برای تماس با اونو نداریم ، که موکول شد به امروز تا یادآورآوری کنیم که زحمت این کارو برامون بکشن .

میان مغرب و عشا که تو بالکن خونه توفکر بودیم حیونای خدا دسته جمعی سرو صدا را انداختن ، بعد خبر دار شدیم که زمین لرزه ای در خانقین عراق قسمتی از ایرانو هم لرزونده ، پیش از شبکه ی خبر که این خبرو بده و بگه که الحمدلله تلفات و خسارتی هم ببار نیاورده ، همون هموطن ما خبرشو داد با تلفن !   

امیدواریم که در عراق هم تلفات و خساراتی نزده باشه ، خب میریم و برمی گردیم ، آخه اذان صبحه به افق ما  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  

إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِیهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید!»

    قَالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ

گفت: «ای قوم! من برای شما بیم‌دهنده آشکاری هستم،

   أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ

که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید! 

  ... . 

اول بازهم بگیم که ترجمه ی آیات ازجایی کپی شده ، خب ، گفتیم که دیروز از کار برگشتیم خونه ، با اینکه جمعه بود و تعطیل ، اول اینکه جوشکار برای نبشی کاری طبقه ی ششم و آخر گفت جایی دیگه مشغوله و موکول کرد به امروز ، آخه رو داربست ما مزاحم کار اونا هستیم و برا همین گفتیم دیروز بجای امروز کار کنیم ، آخه فصل جیک جیک ما بیشترش به بیکاری خورد و زمستون داره میاد و ما هنوز پس اندازی برای فصل خوابیدن کار ما نداریم که پشت سر انداخته باشیم ، به همون بایگانی و حافظه بقول خودمون کیسه که ازش شیشه ی ماشینو انداختیم .

حالا مثلا صابخونه پول پیش خونه رو خواست بیش از دو برار کنه و دوبرابر کرده بمونه ، که گفته ایم ان شاءالله نصفشو تو این کار میدیم و نصفشم تو کار بعدی ان شاءالله ، که خدا خیرشون بده قبول کردن وگرنه بیا و خونه پیدا کن ! و ...

خب همونطور که مثلا جوشکار یه جا کار می کنه و یه کارم می کنه ، ما هم وقتی از خونه میریم بیرون برای کاری برا یه کار می ریم ، برا همینه که وقتی علما و دانشمندانم که بقول شهید دو کار می کنن ، مثلا تصور و تصدیق ، یا مشاهده و آزمایش و یا ... ، اول شاهد یکی از ایندو هستیم ، مثل همون که شیعیان و پیروان منطق قدیم اول به تصدیق می پردازن ! و در ضمن آن هرآنچه در این پرداخت نگنجد کار دیگر ایشان یعنی تصورست ! یعنی باب اول منطقشان ! شیعیان و پیروان دیگر منطقها هم همینطوره کارشون ! که علاقمندان می توانند به علم و دانش ! متدولوژی علوم مراجعه بفرمایند یا از علما و دانشمندان این علم یا دانش خبردار شون . 

خب اجازه بفرمایید از خونه بریم بیرون ! که یه سر به جوشکار بزنیم ، شاید کاری با ما داشته باشه ، یا ما با اون ، آخه کارشون بی تاثیر در کار ما نیس ، حالا بمونه که همه داریم یه کار می کنیم ، از شهردار پروانه ده به کارفرمای ما گرفته تا ما در این خونه سازی ، چراکه اگه نتونیم سربزنیم به شهرداری ، مهندس ووو در این کار ، به جوشکار که کار داریم ، کافیس نبشی رو کمی عقب جلو بزنه و ملات خور کارمون فرق کنه و ...

 

دلمون بحال خودمون که می سوزه ؟ اگه بفکر شهر و خونه سازی نباشیم ! پس با اجازه بریم ببینیم جوشکار چه می کنه ؟ تا فردا ... 

 

 


  

 

سلام علیکم

خب کجا بودیم ؟ در بازگشت به خانه بودیم ! یا بقول علما و دانشمندان باز گشت به ذهن ! که پس از رفتن به جهان خارج و بعنوان مثال با چشم ، چشم اقتاد به یک مثلا سیاهی ، خب بعدش چی ؟

این کار ماست از وقتی که بعنوان مثال چشم باز می کنیم ، هرروز که از خواب بیدار میشیم ، از نخستین روز چشم باز کردن به دنیای خارج ، همینطور بیداری گوش و دیگر اعضای ما و ما شاهد آنیم ، شاهد این کارمان ، چه شهادت بدهیم و چه هنوز مشغول این کار باشیم و فارق از آن نشده باشیم و به شهادت نرسیده باشیم ! یعنی هنوز در جهان خارج باشیم و هنوز ندیده باشیم مثلا آن سیاهی رو ، یا هرچیز دیگری که علما و دانشمندان بوسیله ی یکی از اعضای ما به آن اشاره کنن درجهان خارج و یا در هرچیز دیگری به هر عنوان ، بعنوان مثلا علم یا دانش ، علم یادانش دین ووو

یا به هر نامی که ما برای آن کوچ کرد یکی از ما ، مثلا همان چشم ما به جهان خارج و محضر علما و دانشمندان یا کاردان که نه ! بلکه کارشناس علم و دانش و مثلا علم و دانش دین ، چراکه ما که مثلا برای سرگرمی و بازی ووو که نزدیم بیرون از خونه ، اونم بی حساب کتابش ! رویه حسابی خارج شدیم !؟ نشون به همون نشون که علما و دانشمندان فرمودن : یک سیاهی ، و نفرمودن مثلا صفر سیاهی ! که ره آوردمان از محضر ایشان هیچ باشد و آنرا بین خودمان تقسیم کنیم و تازه بهر کداممان هم همان هیچ برسه !

شنیده بودیم در یک مهمانی یه گوسفند رو که پخته بودن برای پذیرایی از مهمونا ، از دیگش چند سر ، دست و پا و دیگر متعلقات گوسفند در آورده شده بهنگام پذیرایی ، ولی گوسفند گوسفند در آوردن از دیگ و هنوز در نیامده باشه از دیگ گوسفند ! مثل پذیرایی علما و دانشمندانه از دانش آموز ، دانشجو و طلبه های علم و دانششون ، که برای علم ودانش کوچ می کنند به مراکز علمی صبحگاهان و نه برای هیچ و ...

  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ(النحل/1)

فرمان خدا (برای مجازات مشرکان و مجرمان،) فرا رسیده است؛ برای آن عجله نکنید! منزه و برتر است خداوند از آنچه همتای او قرارمی‌دهند!

    ینَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ(النحل/2)

فرشتگان را با روح (الهی) بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل می‌کند؛ (و به آنها دستور می‌دهد) که مردم را انذار کنید؛ (و بگویید:) معبودی جز من نیست؛ از (مخالفت دستور) من، بپرهیزید!

  خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ(النحل/3)

آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ او برتر است از اینکه همتایی برای او قرار می‌دهند!

---------------------

 

بازهم ترجمه از مانیست و کپی شده از جاییست 


  

 

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... . 

امروزم که از خواب بیدار شدیم بعد نماز رفتیم بالاکن خانه که ببینیم می تونیم بریم بیرون از خونه ؟ برای کسب روزی ؟ یا مثل دیروز خونه نشین میشیم ؟ جالب بود ! دیروز نه تنها درآمدی نداشتیم ، شیشه ی عقب ماشینم شکسته بود ! و صدوسی هزار تومنم بابتش از کیسه دادیم ! آخه خونه رو بدون پارکینگ بما اجاره داده صاحبخونه .

خب کجا بودیم ؟ اول تشکر کنیم از آقاسید مهدی عزیز ، دبیر محترم مجله ی پارسی نامه ی پارسی بلاگ که نوشته ی ما رو برای مجله برگزیده ، البته با عنوان : خطبه ای قابل تامل ، در حالیکه مطلب تحت عنوان کارشناسی دین تقدیم حضور شده .

بعد هم تشکر از آقا محمد پویا بابت اظهار نظری که فرموده اند ، البته فقط در رابطه بدعت اشهد ان علیا ولی الله ، و حی علی خیر العمل ، حالا بعد رسول الله صل الله علیه و اله وسلم ؟ یا بعد دریافت : یا ایهاالرسول بلغ ما انزل ... ؟ که موضوع بحث قبلی  یعنی کاردانی دین بود ؟ 

چراکه مثلا علما و دانشمندانم تا حرفی از علم و دانش نزده اند ما که بعنوان مثال چشممان به آن نیفتاده که درک و دیافتی از آن داشته باشیم ، وقتی حرفی زده شده مثل ما انزل الله که رسول خدا درک و دیافتش کرد ، ما هم شاهد آنیم و بحث ما این بود .

 

ادامه ی بحث :  ... ، أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا ؟ ... . 

خب متاسفانه فرصت نداریم برای ادامه ی بحث بمونه برای فرصتی دیگه ان شاءالله ، دیگه کم کم آماه بشیم که بریم بیرون از خونه برای کار و درآمدی برای خونه ان شاءالله تعالی .

فقط حیفه که به مناسبت این ایامم که شده یادی از سری نداشته باشیم که قرآن می خواند ! السلام علی ... و ... و ... و ... و یا ... .  


  

 

سلام علیکم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... . 

پیش از آنکه  دکمه ی کامپیوترو لمس کنیم رفته بودیم بالاکن خونه ، داشت بارون می بارید ، با خودمون گفتیم که امروز میذاره بریم سرکار ؟ یا خونه نشینمون میکنه ؟

خب الحمدلله بباره ، به زمین تشنه ، بعد اونا که ازش بیرون میاد برا ما و حیونا که بخوریم و شکر کنیم تا بیشتر بشه . 

خونه نشین گفتیم و یاد خونه نشینی افتادیم که میگن حتی صدای خونه در اومد ! که : چرا نمیری بیرون ... ؟ تا اینکه موذن بانگی برداشت که در نوشته ی قبلی رسیدیم به اون : اشهد ان محمد رسول الله ... 

شهید مطهری یه حرفی دارن در تشهد و شهادت دادن ، ولی اجازه بدین اول یه داستانی رو براتون بگیم . 

یه روز اوائل انقلاب که نماز جمعه برپا می شد ، یه بنده خدایی به ما گفت بریم نماز جمعه ! مقصودشون این بود که بریم تهرون ، نه نماز جمعه ی شهری که بودیم ، اونم نماز جمعه ای که نزدیکای دانشگاه تهران برپا می شد ! اولای خیابان آزادی از طرف میدون انقلاب و بیست و چهار اسفند قبل انقلاب . 

اونوقتا شهید مطهری زنده بودن ، الانم زنده اند ! همینکه یادشون می کنیم و حرف می زنیم براشون ! یعنی بدست گروهی کشته نشده بودن که نماز جمعه هم می رفتن ! نماز جمعه ای که امام جمعه ی اون یکی از شهدای شبکه ی جهانی کلمه بود ! آخه هنوز نه سیگنالشو داریم ! و خبر نداریم از برنامه هاش . 

البته مثل بعد شهادتشون معروف و شناخته شده نبودن ، با اینکه رییس شورای انقلاب هم بودن ، آخرین باری که از تلویزیون دیدیم ایشونو در رابطه با جمهوری اسلامی حرف زدن ، پیش از رای دادن به اون با (آری نه ) ! که بمونه ...  

امام جمعه وسط خطبه ها گفت : یعنی چی اشهد ان علی ولی الله ؟ آیا علی می گفت شهادت میدم که ولی خدا هستم !؟ 

خب وسط  خطبه که نمی شد مثل بعضیا نمازو به اعتراض ترک کرد ! تازه تا حرف یعنی خطبه ها تموم نشده که نمیشه حرفی زد ! اگه حرفی داشتیم ؟ برا همین صبر کردیم تا نماز تموم شد و رفتیم خدمت حضرت امام جمعه و با لبخند سلام ما رو جواب دادن و حال ابوی ما رو هم جویا شدن ! آخه وقتی مشهد می رفتن سر راه خونه ی ما هم می اومدن و ما رو خوب می شناختن ! و به پرسشهای ما هم خوب آشنایی داشتن ! و وقتی گفتیم یک پرسش داریم ، فرمودن نهار در خدمتشون باشیم و سر نهار مفصل حرف بزنیم ! که ما پاسخمونو گرفته بودیم و از شون تشکر کردیم و رفتیم با همراهمون ! که مقصودمون از آن پرسش برای پیدا شدن آن برای ایشونم بود . 

آخه شهادت پیامبر به خودش یعنی چه ؟ حالا شهادت خدا بخودش بمونه ! چراکه مسئله فقط بدعت در دین نبود که گفته شود رسول الله چطور ما هم همونطور در نماز ! البته اگر اذان اقامه را هم نماز بحساب بیاریم ، و امام جمعه بر نماز ایراد داشته بوده باشن . 

آیا بقول شهید مطهری مثل شهادت در مثلا دادگاهه ؟ یا همونطور که ایشون معتقدنه ؟ یعنی اینکه علی هم فهمید که ولی خداست ، مثل پیامبر که شاهده به رسالت خودش ، همونطور که ما شاهدیم که بقول علما و دانشمندان وقتی برای نخستین بار بعنوان مثال چشممان افتاد به اندام جهان خارج و مثلا یک سیاهی دیدیم .  

نکنه بقول اون امام جمعه ، علما و دانشمندان هم میگن : یعنی چی که ما شاهدیم که چی میگن !؟ اونم وقتی که میگن : برای نخستین بار ما ....

آیا ما چشممون افتاد به اندام جهان خارج و ... ؟ حالا پیشش پیشکش ! مثل همون که در آغاز گفته شد :  پیش از آنکه  دکمه ی کامپیوترو لمس کنیم ... 

بارون خدا هنوز داره می باره ، مثل اینکه امروز خونه نشینیم و ... 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :115
بازدید دیروز :501
کل بازدید : 1310915
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ