سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 >

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .

سلام علیکم

ما ترکها یک ضرب المثلی داریم که می گوید : "بچه را بفرست دنبال کار ، خودت هم پاشو بیفت دنبالش ." ، البته با زیرنویس فارسی ، و این را برای آن عرض کردم که نوشته ی قبلی را فقط بصورت فعلی نداشته باشید و ذخیره ای از ارسال شده ای از آنرا هم داشته باشید که حذف شده و تاریخ ارسالش با تاریخ فعلی یک روز فرق دارد ، و برای یادآوری آن دیگر نیاز به چشمی ندارید که الآن افتاده به این نوشته و همانطور که در بحث اطلاعات دینی گفته شد نه تنها در چشم ، حس و دل هم نوشته می شود بلکه به حافظه هم سپرده می شود و از آن یادگیری می شود .
و نظیر این در هر حال برای ما اتفاق می افتد ، مثل این پیامک : "... ها در اقدامی آبسردکن بانک مرکزی را بجای گاوصندوق آن بدست آورده و به ... ها به قیمت کلانی فروختند ." ، که هرچند بازنشرش به زبان اصلی است ولی با حذف و تغییر عباراتی در اینجا آمد .
خب حالا جهت اطلاع عزیزانی هم که ذخیره ای از نوشته ی قبلی بصورت فعلی را ندارند عرض کنم که این کار را باز هم می توانستم به بنده زاده بسپارم که به جای بنده انجام دهد ، چراکه کار با کامپیوتر را بنده از او یادگرفته ام ، ولی منکه داشتم می رفتم شهر گفتم خودم هم بصورت فعلی در بیاورم ، پس نوشته همان نوشته است و تغییری مثل تغییرات فوق الذکر در آن داده نشده که مثلا به زبانی دیگر باشد ویا مقصود دیگری را هم برساند .
پس علی ای حال فرقی نمی کند که به صورت فعلی هم ذخیره شده باشد در جاییکه گفتیم برای یادگیری از آن نیازی به چشم برای دیدنش نداریم ولو اینکه برای این کار بقول تفسیری که در بحث اطلاعات دینی نامبرده شد " گوش ، چشم ... " در ما نوشته شده باشد ، مگر اینکه بقول آن چیزی هم برای نوشتن : "سمع و ..." در آن نداشته و یا خالی از نوشته داشته باشیم ، که گفته شود : کامپیوتر هم آنگونه کار می کند ، یعنی برپایه دو که مقصود همان چیز خالیست که در آن یک چیزی نوشته شده مثل : "سمع" ، حالا بعدش :"چشم" هم همینطور در خالی ؟ بماند برای فرصتی دیگر ان شاءالله 

... ، وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3)


  

سلام علیکم

آنچه گذشت :

یادی داشتیم از نوشته ی صدق عزیز که در آن آمده بود : از کودکی به ما یاد داده اند که اول کارها بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .

که نظیرش برای ما نیز رخ داده ، مثلا هنگام خواندن تنها کتاب آسمانی که از پیام آورش در دسترس است وبعنوان مثال در صدر سوره ی : ... ، أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (1) وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ (2) الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (3) وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ (4) ... .

و نظایر دیگر از جمله مثل همان که در قسمت قبلی به نقل از "سریال" ی گفته شد که در آن حتی گفته نشد رایانه بر پایه ی دو کار می کند ، بلکه گفت : کامپیوتر هم آنگونه کار می کند .

البته بد نیست این را هم از متفکر انقلاب ، که در پاورقیهای "اصول فلسفه وروش رئالیسم" مرحوم علامه ، نقل شده از "تفسیرکبیر" امام فخر رازی در ذیل آیه ی 78 سوره نحل ، به بحث مطرح شده در قسمت قبلی بیفزاییم که نظیرش قدر مسلما پس از بدنیا آمدن ما دستکم برای چیزی مثل جسم خاکی مرتبط ما با چیزی دیگر چه در ما و چه در جهان خارج رخداده .

حالا بماند که تمام رشد و نموش در این دنیا را پس از چیزی خواهد داشت که پیش از بدنیا آمدنش داشته و بی ارتباط با چیزی هم در آنجا نبوده ، و اینهم که آیا چیزی مثل چشمش برای افتادن به رخداد خاکسپاریش داریم ؟ مثلا درخواب ؟

ولی علی ای حال چه بیدار و چه خواب ، چه در روز و چه درشب ، همانطور که گفته شد قدر مسلم در این دنیا یک روزی را پشت سر گذاشته و ...

فناوری اطلاعات :

چند وقتی آنتن ایرانسل شهرک ما خط نمی داد و نوشته ی قبلی را بنده زاده برد از شهر فرستاد ، از جمعه به این طرف مشکل نداشتیم و ان شاءالله نخواهیم داشت برای ارسال ، البته پس از نوشتن ، مثل نوشته ی قبل و مثلا از روزی که گذشت ، آن روزهنگامی که خورشید در آن زمان بیشترین درخشش را برای مثلا چشم ما داشت ، و این فقط خورشید نبود که به چشم ما رسیده بود و به شرح ایضا ما هم "خورشید" ی داشتیم ، که منطق سلیمانی برایش نوشته شود ، آنهم نه فقط برای چشم اندازی برتر از "خورشید" ی که در آسمان درخششی دارد ، بلکه چشم ما هم برتر از ما نبود .

پس مشکل نوشتن نیست چراکه امروز هم مثل سابق در چیزی نوشته می شود و مثلا در رایانه و این کار در آن هم مثل نوشتن "خورشید" در آسمان ، در گوش ، چشم ووو ی ما و یا این در دل صفحه ای مثل اینکه در آن می نویسم ، پس سازوکار هر فرقی کرده باشد و مثلا الکترنیکی هم شده باشد باز دارد می گوید : آنگونه کار می کند .

چگونه ؟ خب گفتیم که مثل نوشتن نامه ، مثلا برای ملکه ی سبا ، که اگر مثلا در صفحه ی کاغذی بوده باشد ، نوشتن در آن همان و نه تنها پیدایی بلکه ذخیره اش هم همان .

پس مشکل چه بود ؟ مشکل همین ذخیره بود که گذشت ، چراکه امروز پس از نوشتن می توان وصل شد و ارسالش کرد ، ولی نوشته ی قبلی را پس از نوشتن حتی در لب تاب هم که قابل حمل به شهر هم بود ، در آن ذخیره کردم و دادم به بنده زاده که ببرد بفرستد .

فرقی هم نمی کرد که نوشته را در چیز دیگری ذخیره کرد و از آن در رایانه ای دیگر نوشته می شد و ارسال میشد ، چراکه اگر مقصود این باشد که نوشته ام را بنده زاده در رایانه می نوشت ، این سابقه دارد ، ولی اگر مقصود این باشد که "یادداشت" خود را که از بنده یادگرفته بنویسد ، بله از طرف بنده نوشته آنچه را که برایش گفته یا نوشته باشم .

بله : "کامپیوتر هم آنگونه کار می کند" ، ولی آیا چیزی در آن نوشته نشده که چگونه ذخیره کند ؟ نویسنده اش شرقی و کره ای بوده ؟ که در آن "سریال" گفته شد ؟ یا غربی که در کره هم نوشته !؟

داستان نوشتن علوم انسانی برای ما در ایران هم که در نوشته ی صدق عریز آمده اینگونه است ، که متاسفانه شامل علوم اسلامی ما هم می شود ، یعنی علوم دینی در علوم انسانی گفته می شود که مثل خورشید در آسمان بر دل و جان ما می تابد متاسفانه ! والسلام .


  

سلام علیکم

نقلی داشتیم از نوشته ی صدق عزیز و مباحثی تحت عناوینی مطرح شد و الآن هم باز مقصود طرح بحثی است با عنوان اطلاعات دینی ، البته نه برای اینکه مثلا نوشته بود : از کودکی به ما یاد داده اند که اول کارها بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ...

چراکه این هم مثل همان افتادن چشم ما به فرمایش مرحوم علامه است که فرموده اند : برای نخستین بار که چشم ما افتاد به جهان خارج و مثلا یک سیاهی دیدیم ... ، چراکه این سیاهه هم که چشم شما برآن می افتد نیز مثل همان روشنایی نور خورشید است که در مباحث قبلی گفتیم چشم ما برآن می افتد .

و یا بعنوان مثال مطلبی که تحت عنوان "رهبری ومدیریت الکترنیکی" در جایی دیدم و قسمتی از آن را هم در یکی از مباحث قبلی نقل قول کردم که در مقدمه اش آمده : " طبق نظر بسیاری از اقتصاددانان، متخصصان و آینده نگرها در سالهای اخیر انقلابی مشابه انقلاب صنعتی به وقوع پیوسته که جهان را وارد "عصر اطلاعات" ساخته و بسیاری از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حیات بشر را دستخوش تحولی عمیق نموده است. یکی از ابعاد این تحول، تغییرات عمیقی است که در فناوری اطلاعات به وجود آمده است.(مومنی، 1381) چشم انداز جهان با بهره گیری فناوری اطلاعات بسیار متفاوت اززندگی امروز ماست. فرزندانی که درقرن آینده متولد خواهند شد شهروندان جامعه اطلاعاتی نامیده می شوند؛ جامعه ای که درآن زندگی اقتصادی و اجتماعی افراد جامعه شدیدا تحت تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات است و در محیط کار، منزل و هنگام تفریح با زندگی مردم عجین شده است. کیفیت زندگی انسانها تحت تاثیر زیرساختهای ارتباطی با ظرفیت بالا و پر سرعت در تمام جهان برای انتقال نوشته ها، صدا، اسناد، تصاویر، طرحها و... دائما ارتقا می یابد و اطلاعات افراد را در تمام ابعاد تحت تاثیر خود قرار می دهد. ( ساموئلسون و واریان،   2002   ) ." .

که نه تنها مانعی نداشت تحت عنوان مثلا "ولایت یا سرپرستی الکترنیکی" هم چشم ما برآن افتاده باشد ، بلکه می تواند بعنوان مثلا "امامت " و فی زمان هذا "ولایت فقیه الکترنیکی" هم گفته شود ، پس برای چشم و گوش ما فرقی نمی کند که تحت عنوان مثلا "هوش مصنوعی" گفته شده باشد : " هدف از ساخت هستی شناسی محاسباتی بر پایه گراف دستور زبان مولد طبیعی است که بتواند بطور جامع تفسیر کند، تمرکز اصلی مقاله بر روی ساختمان دستور زبان گراف مناسبی برای هستی شناسی برنامه های کاربردی است." ، یا مثلا تحت عنوان "امامت مصنوعی" و حتی امامت پویای مذهبی ما هم .

پس اساسا فرقی ندارد که مثلا چشم ما در جهان خارج به نور خورشید افتاده باشد یا یک نوشته و یا یک گفته مثل آنچه که مثلا در یک سریال کره ای به بیننده اش گفته می شود که نقش اول مرد جوان آن برای کمک به درس نقش مقابلش بنام هانی ، در رساندن مطلب به او که نمی گرفت ، خواست به زبان اصلی او متوسل شود ، برای همین بعد از همزبانی زمین و آسمان و دوپایه ای کردن زبان آسمان هم ، به او گفت : کامپیوتر هم اینگونه کار می کند . 

پس موضوع فقط آنچه بر مثلا چشم الکترنیکی یا مصنوعی ما گذشت نیست ، چراکه جهانش شبیه جهان چشم ما ساخته شده و برای مصنوعی چون چشم ما که مثل مصنوعی آن کار می کند هر اتفاقی تحت هر عنوانی که افتاده مثل همان است که درمثال افتادنش به نور خورشید در جهان خارج گفتیم ، و روشن است همانطور که در جهان خارج خورشیدی هست ، در چشم ما هم پرتوی از آن آرام گرفته و این همزبانی اختصاص به چشم و جهان خارج ندارد ، بلکه زبان اصلی بینایی و چشم هم یکیست و به شرح ایضا در ارتباط  قلب و حس و دیگر مراحل هفتگانه ی ادراکی دو دویی ما هم که فعلا موضوع بحث ما نیست .

 موضوع بحث فعلی ما اتفاقی است که بعنوان مثال برای چشم ما افتاده ، مثلا پرتوی از خورشید در آنست و بنا هم نیست که بهمین ختم شود ان شاءالله تعالی که از این فقط قرآن می گوید : ... ، وَالضُّحَى ، وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، وَلَلْآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ، وَلَسَوْفَ یعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ، ... .

 

 


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، إِنَّ سَعْیکُمْ لَشَتَّى ، ... .

سلام علیکم .

ابتدا عرض کنم که این بحث پس از بحثی است که تحت عنوان "جمع آوری اطلاعات" داشتیم ، موضوع هم اینست که اطلاعات ما همانطور که در بحث "اطلاعات پایه" گفتیم منحصر به اطلاعاتی از جهان خارج نیست که مثلا بقول مرحوم علامه بعنوان مثال چشم ما به آن افتاده باشد و مثلا یک "سفیدی" دیده باشیم ، چراکه اینهم حکایت از چشمی بینا دارد ، البته همانطور که در بحث قبلی گفته شد این هم مثل اطلاعاتی که از نور خورشید گفتیم به این معنی نیست که حالا چشم غنی از بینایست و دیگر نیازی به اطلاعات جامعتر از بینایی خود ندارد ، چراکه هرچند قرآن در اولین سوره اش می گوید : عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ، ولی بعدش می گوید : کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى ، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ، إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ، یعنی همانطور که مثلا چشم هنوز هم بدنبال اطلاعاتی جامع تر از نور خورشید است ، پس از هر دیدنی باز هم نیازمند حس خود می باشد .

پس بحث اینست که اطلاعات بدست آمده کاربردش فقط برای اطلاعات جامع تر از جهان خارج نیست ، ولو اینکه گفته شود اطلاعات ما نخست از جهان خارج است و در ثانی حالا در حین جمع آوری اطلاعات از جهان خارج یک روزی هم یادمان بیاید که مثلا چشمی بود افتاد به جهان خارج ! و خودشناسی هم موضوعیت یافت .

علی ای حال بحث اینهم هست که حتی این بیداری هم وقتی کاربرد دارد که بقول امام علی علیه السلام در حد مسموع نماند ، ولو اطلاعاتی با آموزه های دینی هم باشد ، بلکه اطلاعات ما شده باشد نه اینکه حتی امام فرموده ، چراکه خود می فرماید : ولا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع ، حالا چه مطبوع چشم بعنوان مثال باشد و چه حس بینایی و چه آنچه که بحافظه سپرده شده و حالا یادمان آمد که چشمی درکار بود که افتاد به جهان خارج .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، ... .

خب تا یادمان نرفته گرامی می داریم ، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی را که تقارن یافته با میلاد رسول اعظم صل الله علیه و اله و امام جعفرصادق علیه السلام که خدمت شما عزیزان تبریک عرض می کنم .

انقلابی که نه تنها الگو شده برای بیداری جهان عرب ، بلکه شاهد بیداری در غرب و ان شاءالله دیگر نقاط هم خواهیم بود ، به امید بیداری جهان ، مثل الگویش بیداری غرب ، بیداری عرب و بیداری ایران ، یعنی بیداری ما ایرانیان ، نه ایران ما که مثلا چشم ما در آن به انقلابی افتاده باشد و هنوز هم یادمان نیامده باشد که این چشم ما بود که افتاد به آن ! حالا بهار آزادی قلوب و الابصار بماند ، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته .


  

ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و هفته ای پربار تر برای شما عزیزان عرض شود که در معرفی موضوع بحث گفتیم که ما اطلاعاتی داریم مثل آنچه که مثلا پس از افتادن چشم ما به تابش خورشید که بعنوان مثال گفته شد اتفاق افتاده و می افتد ، بنا براین نه تنها منحصر به اطلاعاتی از جهان خارج نیست که یکی از اعضای حسی ما ، بعنوان مثال چشم بر آن افتاده باشد ، و این رشته هم سر دراز داشته باشد ، هم از سر نخستین ارتباط ما با جهان خارج ، و هم همانطور که در توجیه نطق منطق قدیم و جدیدش گفته شد در جهت جامع ترین اطلاعاتی که ما از جهان خارج خواهیم داشت ، بلکه شامل نخستین اطلاعات ما از خودمان شده و همچنین شامل جامع ترین آن نیز خواهد شد .

بنابراین بعنوان مثال اطلاعات به اصطلاح مدرسه ای ، ولو با آموزه های دینی ، حتی بعنوان خود شناسی هم ضمن اینکه مثل دیدنی و شنیدنی ما از جهان خارج است ، با اطلاعات موضوع بحث ما فرق دارد .

در معرفی این اطلاعات هرچند که گفتیم این اطلاعات از نخستین اطلاعات بدست آمده تا جامع ترینش که بدست آید ، و این هم گفته شود که هر این چیه : "فازی" از آن جامع اطلاعات بدست آمده و زیرمجموعه ی اطلاعات جامع تریست ، درهر حالش حکایت از داده ای دارد که گفتیم : داده آنست که بدست گیرنده اش رسیده باشد .

یعنی فقط مثلا تابش خورشید کافی نیست برای بدست آوردن اطلاعاتی از آن ، بلکه چشمی هم لازم است برای افتادنش به آن ، و در این مثال ما فقط از تابنده و تابشی از آن مطلع نمی شویم ، چراکه داشتن چشم یا مطلع شده را نمی توان نادیده گرفت ! حالا مطلع جامع تر یعنی حس بینایی و دیدنش آنهم پس از بستن چشم از تابش خورشید !؟ ووو بماند .

نا گفته نماند که اطلاعاتی که از ما به ما داده می شود ، حالا چه بعنوان مثلا خودشناسی ، یا روانشناسی و یا تحت هر عنوان دیگری ، صرف نظر از اینکه چقدر بیانگر ما باشد ؟ بیانگرش چه انتظاری از ما داشته باشد ؟ ووو ؟ باز نیاز به داشتن چشم یا گوشی برای خواندن و شنیدنش دارد ، و همانطورکه گفتیم حالا اطلاعاتی مثلا از حواس وووی ما بماند .

مگر اینکه قرار نباشد از گیرنده پرسیده شود : چرا اطلاعات داده شده را ندیده می گیرد ؟ البته هیچ دانش آموزی ابتدایی هم نادیده نمی گیرد که اطلاعاتش پایه ی اطلاعات جامع تر قرار داده می شود ، مثل همان کلمه ی کلید ی که برای آغاز تدریس از زبان دانش آموز ابتدایی بیرون کشیده می شود که پیش از مدرسه در خانه به او داده شده و این کار در دوران تحصیل همچنان ادامه دارد و اطلاعات جامع تر بر اساس اطلاعات قبلی داده می شود ، چه رسد به طلبه ی حوزوی و دانشجوی دانشگاهی .

منتها مسئله این است که آیا دانش آموز ابتدایی هم نپرسیده و نخواهد پرسید که : بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟

که اطلاعات پایه اش چرا نادیده گرفته شده ؟ که مثلا بجای گرفتن اطلاعات جامع تر ، اطلاعات داده شده را به فراموشی بسپارد و برای بار دیگر چشم و گوش را بسپارد برای گرفتن اطلاعاتی دیگر !؟ چرا بناست دستکم دو رقمی بگیرد ؟!


  

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ، وَإِذَا ... .

سلام علیکم

مطلبی که فراموش شد پیش از بحث مدیریت اطلاعات داشته باشیم و شما عزیزان بگذارید به حساب انسان و نسیان ، بحثی است که ان شاءالله می خواهیم از آن حرف بزنیم .

البته این بحث اساسی و بنیادی تر از بحث جمع آوری اطلاعات هم هست ، مگر اینکه همانطور که در آن بحث گفته شد مراد از جمع آوری یکی از چهار عمل اصلی در ریاضیات نباشد .

معرفی اطلاعات پایه :

در بحث قبلی گفتیم که داده آنست که بدست گیرنده اش رسیده باشد ، و مثلا برای تابشی چشمی در کار است که مثلا بقول مرحوم علامه بر آن افتاده که قلب یا دل بینایی ما بقول ایشان دیده شده ای بنام یک "سفیدی " را داراست ، حالا می خواهیم ببینیم این اتفاق بر اساس چشم ماست بعنوان مثال ؟ یا بر اساس نوری که به چشم ما تابیده ؟

مثلا خورشید می تابد ، ولی اگر هم مثل مثلا سقراط به نظاره اش بایستیم ، باز آنچه که دستگیرمان می شود بقول منطق ارسطویی حد تامش نیست ، بلکه در حد توان چشم ماست ، یعنی مجموعه ی اطلاعات بدست آمده ی ما از آن الزاما مجموعه ی جامع از آن نیست ، بلکه مجموعه ی جامعی است برای چشم ما .

اینکه در منطق جدید و باب معرفتش که بحث از مجموعه ها دارد ، گفته شده مجموعه ی جامع نداریم ، اگر مقصود این باشد مانعی ندارد ، خب منطق قدیم هم در باب معرفتش همین را گفته ، ولی اینکه اطلاعات ما بر پایه ی مجموعه ای تهی ، یا بر عدم معرفت و بشرح ایضا عدم الحکم بقول مثلا مرحوم علامه بنا نهاده می شود ، می شود همان که در بحث قبلی به نقل از قرآن آمده : ... ، ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ، ... .

چراکه حرف اینست که رخداد رخ نداده است و مقصود رخدادی مثل مثلا تابیدن خورشید نیست که هنوز هم بشر دنبال اطاعات جامع تری از آنست و برای چشمش مسلحش هم رخ نداده ، بلکه پس از تابیدنش به چشم ما ، و در واقع همانطور که مرحوم علامه فرموده اند با افتادن چشم ما به آنست و به تعبیر قرآن : ... ، عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ، ... .

خب الآن به افق ما دارد اذان گفته می شود و اجازه بفرمایید بحث بماند برای فرصتی دیگر ان شاءالله ، فعلا خدا نگهدار .


  

فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَى ، سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَى ، وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ، الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ، ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ، قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى ، وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ، ... .

مسلما هریک از ما اگر هم در مقابل اطلاعات داده شده دنباله رو دیگری باشیم و ما در این امر از پیدایش تا جمع آوری اطلاعات در حافظه هیچ نقشی نداشته باشیم ویا بقولی فقط نقش پذیر باشیم ، حالا چه از داده ی مثلا پدر یا مادر ویا استاد که خودی باشد یا بیگانه مثل اساتید غربی ، ولی برای یادآوری محفوظ بی نقش نیستیم .

یعنی اگر هم ورودی حافظه یک طرفه باشد و مثلا از طریق حواس و بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشممان بیفتد به داده ای ، و بعد هم دیدنی و نه دیدن ما و بشرح ایضا تا بسته بندی و جمع آوری شده هم در اختیار حافظه ی ما گذاشته شده باشد ، آخرش دهنده منتظر یک کاری از طرف گیرنده است ، حالا مثلا ذائقه ی ما بماند ، چراکه بروزکردن داده بحسب ذائقه و بروز کردن ذائقه ! هم پس از تماسی از طرف ما با داده است و مثلا چشیدنش .

پس قضیه یک طرفه نیست که موضوع فقط مدیریت داده باشد ، بلکه دهنده منتظر آنست که ما هم یک بویی از آن برده باشیم که دریافتی ما را مدیریت کند .

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ، وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ، ... .

یعنی اگر ما کاری با آنچه که داده می شود نداشته باشیم و همانطور که در بحث قبلی گفتیم بسته بندی شده و جمع آوری شده هم در اختیار ما قرار داده شود ، و سرعتش هم حتی این باشد که دم به دم افزایش یابد ، هنوز اطلاعاتی بدست ما نرسیده که مثلا یادآورش باشیم و رویش فکر کنیم که  مطلب مثل مطلبی باشد که مد نظر صدق عزیز از کنگره ی علوم انسانی باشد .

چراکه این اختصاص به مثلا حافظه ای ندارد که نیاز به یادآوری داشته باشد ، در همان مثلا بقول مرحوم علامه هم همینطورست که فرموده اند : برای نخستین بار که بعنوان مثال چشم ما به جهان خارج افتاد و مثلا یک سیاهی دیدیم ... ، در شنوایی و دیگر حواس هم قضیه فقط بودن نور ، صوت ووو در جهان خارج نیست ، بلکه با افتادن چشم ، گوش و یا دیگر اعضای حسی ماست که دیدن ، شنیدن ووو اتفاق می افتد ، و موضوع این اتفاق است و مدیریتش ؟

حالا مدیریت حواس پنجگانه بماند که بقول یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام " قلب" یا بقول اسلامی ایرانی خودمان "دل" است ، که امام علیه السلام در تایید استدلال شاگردشان ، در سفری به بصره برای عالمی در آنجا داشتند ، دو آیه ی آخر سوره ی اعلی را قرائت فرمودند .  

إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .

خب ، هرچند هواشناسی اعلام کرده که وسط هفته هم شکر خدا بارش داریم ولی ازمقلب القلوب و الابصار ... ، می خواهم که رفته رفته هوا را بهاری کند و ما باز برویم سر کار ، آنهم در این وانفسای گرانی و نزدیک شدن عید نوروز و مدیریت مطالبات اهل و عیال ، والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته .


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 

سلام علیکم

علاوه بر سردی بحمدالله باریدن هوا هم ما را امروز خانه نشین کرد که در خدمت شما عزیزان باشم و از مطلبی بگوییم که تنها مطالبه ی صدق عزیز بود که نوشته اش را در اینجا نقل کردیم .

بیان مطلب :

مطلب از این قرار است که  کنگره ی علوم انسانی مورد اشاره در آن نوشته مسلما موضوعی در دستور کار خود دارد ، که در بحث نقطه ی آغاز کار و منجمله کار این کنگره هم گفتیم در عین داشتن موضوعات ، مثل اسناد بالادستی که سند بالادستی دارند ، "یک" موضوع در دستور کار منجمله کار ایشان است ، حالا چه این موضوع همان باشد که موضوع علوم انسانی در مراکز علمی ما هم می باشد ، و چه بقول صدق عزیز بنا باشد یک اتفاقی هم در کشور ما بیفتد مثل آنچه که گویا تاکنون فقط در غرب رخ داده و موجب تحولی در آنجا و در دیگر نقاط منجمله در کشور ما شده بدنباله روی از غرب !

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ، الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ، وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ، وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ، فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ، ... .

خب این چه ربطی داشت به مطالبه ی جوینده ی دانشی مثل صدق عزیز !؟ از کجا که مثل مثلا دولت هفتاد میلیونی کنگره ی هفتاد میلیونی هم برگزار نشود !؟ که طلبه و دانشجو هم فقط دنباله رو نباشد ؟  بلکه نقشی در پیدایش موضوع هم داشته باشد ، حالا در حد اعلی که نه ، که به عهده ی عالی مقام این کنگره ی هفتاد میلیونی باشد .

ربطش اینکه نه تنها "یک" موضوعی بعنوان علم یا بقول خودمان دانش برای جوینده ی دانش پیدا شده که در جستجوی آنست ، بلکه نهایت کارش هم فقط پیدا کردن موضوع نیست ، که مثلا بقول مرحوم علامه بعنوان مثال چشمش به آن افتاده باشد و کاری به تا سپردنش به بایگانی نداشته باشد ، که در نهایت بقول ایشان مثلا "یک سفیدی " در حافظه داشته باشد .

سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى ، ِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یخْفَى ، وَنُیسِّرُکَ لِلْیسْرَى ، ... .

البته ما فعلا با طلبه و دانشجوی مراکز علمی اینجا کار داریم و کاری به این نداریم که حرف از مطالبه ی جوینده ی دانش فقط شامل مثلا صدق عزیز نمی شود ، چراکه از کجا معلوم کنگره ی علوم انسانی ، فقط مثلا علوم انسانی اسلامی ایرانی باشد ؟ و اسلامی جهانی نباشد ؟ که این چیه : "الگوی" فقط مثلا بیداری جهان عرب نشود ، بشرح ایضا جهان غرب ! که صدایش بگوش می رسد و مثلا در انگلیستان شاهد تسخیر لانه های اقصادی آن هستیم ، که مثل شوروی سابق دارد پایه های اقتصاد جهانی غرب که برای دیگر نقاط این چیه الگو شده بود فرومی ریزد و لابد متأثر از مثلا جهان عرب است و در بالادست هم از تأثیر بیداری ما بر آن !

چراکه لانه ی اصلی تر از مراکز اقتصادی غرب مراکز علمی آن است که در جهان هنوز برپاست ! و این چیه الگوی جهانی ! حالا لانه مخفی ترش بماند !

فعلا با آنجایی کار داریم که به آسانی به اشغال در می آید ! هرچند که در دو بحث قبلی گفتیم که به آسانی هم تسخیر پذیرست ، چراکه نقطه ی آغاز کارست و جای جمع آوری اطلاعات ، حتی اگر گفته شده باشد : " تخمین زده می شود تا سال 2013 هر یازده ساعت یکبار، اطلاعات دوبرابر شود. " .

 


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ن وَالْقَلَمِ وَ ... .

سلام علیکم .

امروز اول سالروز شهادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام ، عالم ال محمد صل الله علیه و اله وسلم را تسلیت عرض کنم بعد برویم سر پرسشی که در رابطه با بحث جمع آوری اطلاعات داشتیم .

 پرسش برای این بود که صرف نظر از اینکه گفته شود جمع آوری کننده ی اطلاعات حس است یا عقل ، بعبارت دیگر ابتدا محسوسی بقول مثلا مرحوم علامه ، بعنوان مثال یک سیاهی به بایگانی سپرده می شود ، یا مفهومی بعنوان " صفر و یک " که بقول منطق ریاضی در تعریف حافظه گفته می شود داشته باشیم ، مسلما در اینکه بایگانی یا حافظه محل جمع آوری اطلاعات است گویا اتفاق نظر است .  

در بحثی گفته ایم که حافظه دو طرف دارد ، یک طرف حس و اعضای حسی است که با جهان خارج ارتباط دارد و از آن اطلاعاتی می گیرد ، و از طرف دیگر بازبینی اطلاعات دریافت شده از جهان خارج و فکر کردن روی آنها را مسلما پس از یادآوری از حافظه داریم ، ولی فعلا با جمع آوری اطلاعات در حافظه چه محسوس و چه معقول ، شایدم ابواب منطق قدیم یعنی چه معرفت و چه حجت ، وشایدم ابواب منطق جدید یعنی چه نظریه ی مجموعه ها و چه جبر گزاره هایش ، کار داریم .

و فعلا کاری هم به این نداریم که ما اول یک حافظه ای داریم ، منتها تهی ، خالی و یا صفر کیلومتر و این محسوس یا معقول ماست که آنرا راه می اندازد و بقول یارانه ای روشن می کند ، و یا مثلا بقول متفکر انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری به آن شکل می دهد ، و یا اینکه بازهم بقول استاد شهید اصلا : فاقد آنیم ، یعنی در پیدایش حافظه هم نقش دارد محسوس و معقول و خلاصه آنچه که این وسط بر حافظه می تابد و آنرا فتح می کند .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیْلَ ... .

چراکه موضوع بحث ما فعلا جمع آوری اطلاعات است حالا چه در حافظه و توسط آن و چه توسط حس یا عقل که مجموعه ای را بحافظه سپرده شده باشد ، و مقصود هم از مجموعه یک گزاره بقول منطق جدید یا یک قضیه بقول قدیمش نیست ، بلکه جمع آوری شده ای است که بحافظه سپرده شده باشد .

یعنی این بحث پس از آنست که در بحث قبلی داشتیم ، که گفتیم همه ی ما از یک نقطه ای آغاز بکار داریم ، پس الآن بحث این نیست که نقطه ی آغاز بکار کارمان که جمع آوری اطلاعات است از چه نقطه ای است ، چراکه گفتیم از یک نقطه است ، بلکه یک چیزی مثل جمع مثلا : " صفر و یک " و یا : " یک و صفر " قدیمش می باشد که این وسط ، یعنی میان هریک از دو چه اتفاقی می افتد ؟ آیا جمعی در کارست ؟ که هریک از ایندو در مثلا حافظه گرد هم آمده اند ؟ و گفتیم هم که فعلا کاری با فرمان : " گردآور " نداریم که حافظه ای داشته باشیم و فرماندار باشد و گردآورد ، یا بود و نبودش پس از فرمان فرماندرای باشد و آن فرمانده هم مثلا حس باشد یا عقل و یا ... ؟

اصلا گیریم که حافظه ای داربم : " صفر ویک " و یا " ایجابی و سلبی " بقول قدیمش ، خب باز هم تحت هریک از ایندو هم نقطه ی آغاز کار حافظه باشد نیز جمع آوری که داریم ؟ با چهار ، هشت ووو کردن حافظه هم باز مسئله منتفی نمی شود ، که جمع آوری اطلاعات یعنی چه ؟ آیا یک چیز و یک چیز دیگر ؟ بعبارت دیگر حتی " یک و یک " ؟ و بعد ایندو هم " یک و دو " و یا " دو و یک " ووو ؟

حالا ما با بمباران اطلاعات و از این دست حرفها در عصر حاضر کاری نداریم ، بقول ما ترکها : راه دور و باغچه نزدیک ، همینکه بقول مثلا مرحوم علامه : برای نخستین بار چشم ما به "یک" سیاهی افتاد در جهان خارج و به بایگانی سپرده شد ، خب تا اینجا مسئله ای نیست ، چراکه گفته می شود " یک " چیز داریم ، ولی تا پای "یک" ی دیگر به حافظه ، و یا  به یکی از مثلا " صفر و یک " یا " ایجاب و سلب " قدیمش باز شود که بشود " یک و یک " مسئله ی جمع آوری ایندو را در دستور کار داریم ، مگر اینکه گفته شود ، که گویا قضیه از این قرار هم هست ! که باز روز از نو و تحت هریک از ایندو هم " صفر ویک " و یا ایجاب و سلب " مطرح است و کار به " یک و یک " نکشیده ! که حتی کاری مثل یکی از چهار عمل اصلی در ریاضیات رخ داده باشد و جمعی در کار باشد ، چه رسد به آنچه که مقصود ما در این بحث است که با توجه به بحث قبلی یکی از " یک و یک " سند بالادستی دیگریست ، و در ثانی : " مرتبه " دار هم هستند و به تعبیر قرآن : " ترتیل " دارد گردآوریشان هم در سپردنشان به حافظه و هم در یادآوریشان از حافظه برای بازبینی .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ، قُمْ فَأَنذِرْ ، ... .

بعلاوه موضوع که فقط جمع آوری اطلاعات ما نیست ! آنچه که ما به سمع و بصیر دیگری می رسانیم آیا جمع آوری شده و بقول رایجی بسته بندی شده است ؟ مثل همان که حس و یا عقل تحویل حافظه بدهند ؟ و دیگری هم مثل حافظه دربسته تحویل بگیرید و بعد هم دست نخورده تحویل دهد !؟

آیا ما هم مثل کودک دانش آموز و یا دانشجو و طلبه ی امروزی ، یک زمانی جمع آوری نمی کردیم اطلاعات داده شده را ؟ خب اگر یک روزی کودک امروزی بزرگ شود و ما را زیر سئوال ببرد چه پاسخی داریم ؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَبَّتْ یَدَا ... .

اصلا با " ایجاب و سلب " ، یا " صفر و یک " جدیدش ، بشرح ایضا " فازی " از این دو هم چیزی جمع آوری می شود که بتوان پاسخ داد ؟


  

بِــــــــــــسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سلام علیکم

امشب که شب بیست و هشت صفرست اول تسلیت عرض کنم و بعد بریم سر بحثی که تحت عنوان جمع آوری اطلاعات خواهیم داشت و اول هم عرض کرده باشم که این بحث با  موضوعاتی تحت این عنوان فرقهایی اساسی دارد ، هرچند با این مباحث غریبه هم نیست .

یکی از فرقهایش جمع کردن است که فرق دارد با این کار در ریاضیات که یکی از چهار عمل اصلی نامیده می شود ، حتی با مثلا جمع یک و یک که بشود دو ، چه رسد به مثلا یک و صفر و یا بقول جدیدش صفر و یک که اصلا جمعی صورت نمی پذیرد .

یادم می آید یک زمانی از قم رفته بودم تهران ، آنوقتها جزو استان تهران بود ، و در جلسه ی گروههای آموزشی از مولف کتاب درسی که به پرسشها پاسخ می داد خواستم روی محور اعداد جمع دو بعلاوه ی یک و بعد دو بعلاوه ی صفر را که طبق کتاب ایشان باید درس داد روی تخته نمایش دهند ، خب طبق معمول نمایش داد ! یعنی در یکی روی محور یک قدم جلو رفت و در دیگری قدمی برنداشت ! هرچند بازهم حرف همان حرف بود که در هردو جمعی صورت پذیرفته و عرض بنده به جایی که نرسید بلکه می رفت که مخل جلسه بحساب آید ! و نماینده ی دیگر شهرستانهای استان هم گویا کاری به این نداشتند که چه چیزی بخورد دانش آموزان خود می دهند !

پس هرچند کاری با مباحثی تحت این عنوان نداریم ولی با جمع آوری اطلاعات کار داریم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ ... ، اقْرَأْ وَرَبُّ ... .

در بحث قبلی گفتیم که ما بدون استثنا کار را از نقطه ای آغاز می کنیم ، ولی صرف نظر از پذیرش این حرف از ما گویا مسئله فقط این نیست که بنای کار را بر دو گذاشته اند ، حالا چه بصورت یک صفر و چه صفر یک .

مثلا می بینیم که مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم ، پس از اینکه می فرمایند : برای نخستین بار که بعنوان مثال چشم ما افتاد به یک سیاهی ... ، یکبار دیگر هم همین کار را می فرمایند انجام دهیم که چشم به یک سفیدی هم بیفتد تا بقول استاد شهید که در پاورقی این مطلب ایشان دارند ، دستکم دو چیز داشته باشیم که کار آغاز شود .

یا مثلا در نظریه ی مجموعه ها در ریاضیات می بینیم که پس از فرض مجموعه ی تهی حرف از " صفر و یک " است و مبنای کار در ریاضیات جدید دو رقمی گفته می شود که بجای ده رقمی قدیمش باب شده .

بعلاوه مسئله فقط مثلا یک سیاهی و یک سفیدی مثلا بقول مرحوم علامه در جهان خارج نیست ، یعنی فقط درک شده نیست بلکه درک کننده هم فقط مثلا چشم نیست ، چراکه صرف نظر از حواس و حس عضوی مثل چشم نیز ما اعضای دیگری هم داریم و مسئله فقط جمع آوری اطلاعات ازجهان خارج با یکی از اعضای حسی نیست .

پس موضوع منحصر به جمع آوری اطلاعات از جهان خارج نیست ، بلکه شامل جهان دیگر یعنی جمع کننده ی این اطلاعات هم می شود ، یعنی جمع آوری هر اطلاعی از خود ما هم که دست اندکار این جمع آوریست .

حالا دست اندرکار بقول مثلا حسیون یکی از حواس ما و عضو آنست ؟ یا مثلا بقول عقلیون عقل مقدم است و همه کاره ؟ فعلا همینقدر که ما " یک " کاری که عبارتست از جمع آوری اطلاعاتی داریم کافیست برای موضوعیت بحث ما و این همان است که عرض شد غریبه نیست این بحث با مباحثی که حرف از این موضوع در آنهاست .


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :668
بازدید دیروز :649
کل بازدید : 1353643
کل یاداشته ها : 1763


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ